مكانت، منزلت و شخصيت افراد در گروه داشتن كار و شغل است :
شخصيت و سربلندي در سايه زحمت و كار به دست مي آيد. موضوع اشتغال و رفع معضل بيكاري چيزي نست كه فقط مربوط به بعد افراد جامعه باشد بلكه اين موضوع با همه بخشها و نهادها و زواياي گوناگون جامعه گره خورده است و با توجه به پيشرفتهاي صنعتي و توسعه تكنولوژي و گستردگي زندگي مادي بشرح، يافتن يا داشتن يك شغل شرافتمندانه جهت امرار معاش و گذران زندگي از توان و قدرت فردي ، افراد خارج شده است و همه بخش هاي مختلف جامعه درعزت بخشي و منزلت دادن به فرد فرد جامعه نقش بسزايي را ايفاء مي كنند.
هر كس كه در اين جامعه بخواهد محترم و مفيد باشد بايد كار كند و اين كار را بايد نهادهاي موظف و مسوول جامعه براي او ايجاد كنند و زمينه را براي ورود افراد جامعه به متن كار فراهم كنند و فرد هم بايد با شركت فعالانه در اجتماع و با تلاش و كوشش و بروز شخصيت واقعي خود ، خود را شكل دهد و براي رسيدن به موقعيت برتر همواره با بدست آوردن احترام و منزلت تلاش كند.
اشتغال امري است كه به افراد جامعه بلند طبعي، آزادگي، استقلال و سربلندي مي بخشد و در معارف بلند ديني علاوه بر اين كه از عنصر كار بعنوان يك امري براي گذران زندگي و تامين معيشت مادي ياد كرده شود بلكه به اثرات اخلاقي و روانط كار هم و نقش آن در ساختمان و ساختار شخصيت يك مسلمان نيز توجه خاص شده است.
به اين روايت توجه كنيد كه امام صادق(علیه السلام) به يكي از شيعيان در خصوص اثرات روحي و رواني و سربلندي كار و اشتغال چگونه توصيه مي فرمايد :معلي بن خنيس مي گويد : اني ابو عبدالله(علیه السلام)و قد تاخرت عن السوق فقال: اغذ الي عزك[19] امام صادق (علیه السلام) دريافتند كه من دير به بازار مي روم فرمودند : اول روز به سوي سربلندي و عزت خود برو.
رابطه بين اشتغال و عزت نفس ( سربلندی)
مردي از امام صادق(علیه السلام) پرسيد كه من نمي توانم با دستم به خوبي كار كنم و تجارت را نيز به درستي بلد نيستم و نيازمند و بيچاره ام چه كنم؟
امام فرمودند: كار كن و بر سرت چيزي را بار كن و به اين وسيله از مردم بني نيازي بجوي.[20] اين حديث گوياي اين است كه بيكاري و در نتيجه نياز به ديگران شرف و عزت آدمي را نابود مي سازد . چه گوياست اين سخن شاعر كه فرمود :
دست نياز پيش كسان چون كني دراز
پل بسته يي كه بگذري از آبروي خويش
آري بيكاري و عدم اشتغال مورث نيازمندي و باعث چشم دوختن به دست ديگران است كه خواري و سرشكستگي را به همراه دارد . از امام موسي بن جعفر(علیهماالسلام) نقل شده است كه فرمودند : الياس مما في ايدي الناس عزالمومن في دينه و مروته في نفسه و شرفه في دنياه و عظمته في اعين الناس و جلالته في عشته و مهاتبه عند عياله و هو اغمي الناس عند نفسه و عند جميع الناس.[21] فرمودند : از مردم قطع اميد كردن و از ثروتشان چشم پوشيدن و به درآمد كار خود قانع بودن براي مرد با ايمان مايه عزت ديني و روح جوانمردي و شرف دنيوي است . چنين انساني در نظر مردم بزرگ و بين فاميل و خويشاوندان خود محترم و در محيط خانواده اش داراي عظمت و هيبت و منزلت خواهد بود ، او در ضمير خود و در نظر ديگران بي نيازترين تمام مردم است.
رابطه اشتغال (كار) و آرامش روحي و رواني:
شايد برخي چنين پندارند كه داشتن شغل و درآمدي مناسب صرفاً براي تامين زندگي دنيا و رسيدن به ماديات و امور جزئي مادي است لكن از ديدگاه معارف بلند اسلامي و تعليمات پيشوايان ديني اسلام ، موضوع فراتر از اين امر است. زيرا در روايات اسلامي تصريح شده است كه آرامش روحي و رواني با داشتن شغل و كار به دست مي آيد و در واقع شايد بتوان گفت كه كار و شغل بخشي از زندگي عبادي انسان است و انسان با عبادت و ذكر خدا آرامش مي گيرد . ياد خدا فقط در نماز و روزه خلاصه نمي شود بلكه انساني كه دائماً در كسب روزي حلال و گذران زندگي خود تلاش مي كند در حال عبادت و ذكر خداست لذا بين كارو شغل بخشي از زندگي عبادي انسان است كه دائماً در كسب روزي حلال و گذران زندگي خود تلاش مي كند در حال عبادت و ذكر خداست لذا بين كار و اشتغال و آرامش روحي ضرورت بالقياس به تعبير فبلسفي وجود دارد.
رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ان النفس اذا اهرزت قوتها استقرت[22] روح آدمي زماني قرارو آرام دارد كه قوت خود را ذخيره كرده باشد. البته اين روايت هرگز دلالت بر احتكار و انباشت مواد غذايي يا ارزاق مردم نمي كند زيرا مسلم است كه ذخيره كرده باشد . البته اين روايت هرگز دلالت بر احتكار و انباشت مواد غذايي يا ارزاق مردم نمي كند زيرا مسلم است كه ذخيره به معناي احتكار از امر حرام و قبيح است . اين روايت به يك معنا شايد دلالت بر اين امر دارد كه وقتي انسان داراي شغل و كار و مقامي است از آن طرق رزق و روزي او به مرور زمان تامين خواهد شد و براي زندگي خود احساس پشتيبان و تامين مي كند ، لذا بخشي از نگرانيهاي او برطرف شده و اضطراب بر او مستولي نمي گردد.
چنانچه اين مطلب را از اين روايت ديگري كه از امام رضا (علیه السلام) وارد شده است مي بينيم كه امام فرمودند :
ان الانسان اذا ادخل طعام سنته خف ظهره و اشتراح[23] آدمي وقتي خوراك سال خود را ذخيره كند پشتش از بار زندگي سبك مي گردد و آسوده خاطر مي شود . در روايت ديگر داشتن شغل و درآمد افي بعنوان موضوعي مهم ذكر شده است.
رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : طوبي لمن اسلم و كان عيشه كفافاض و قواه شداداً[24] خوشبخت و زندگي پاكيزه كسي دارد كه آئين اسلام را پذيرفته باشد و به قدر معاش خود درآمد دارد و قواي بدنش نيرومند است.
امير مومنان علي (علیه السلام) فرمودند: من اقتصر علي بلغه الكفاف فقد انتظم الراحه[25] هر كس به درآمدي كه به كفاف زندگيش رسا باشد اكتفا كند از پريشان فكري رهيده و بدينوسيله آسايش خاطر خود را مرتب ساخته است.
امام موسي بن جعفر (علیه السلام) فرمودند: طوبي لمن آمن و كان عيشه كفافاً[26] انسان با آرامش و داراي زندگي پاكيزه كسي است كه ايمان آورده باشد و براي گذران زندگي خود درآمد كافي داشته باشد.
بيكاري و عدم تعامل روحي و رواني:
رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : اذا قصر العبد في العمل ابتلاة الله تعالي بالهم[27] وقتي بنده اي در عمل كوتاهي كند خداوند او را به غم و ناراحتي روحي مبتلا مي سازد . گرچه اين روايت گوياي اين است كه انسان همه كارها را بايد با دقت و بررسي همه جانبه انجام دهد ولي اگر بخواهيم از اصل تعميمي و سرايت موضوع استفاده كنيم مي توانيم بگوئيم كه كم كاري در امر اشتغال و بيكاري زايي باعث نارسايي در بحشهاي فردي و اجتماعي جامعه شد و افراد جامعه دچار اختلال هايي در ابعاد مادي و معنوي خواهند شد چنانچه حضرت امير عليه السلام فرمودند: ان يكن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده[28] اگر تن داد ن به شغل مايه زحمت و تعب است ، بيكاري دائم نيز باعث نادرستي و فساد است. پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)در خصوص مذمت بيكاري و تاثير در زندگي انسانها فرمود:
اخشي ما خشيت علي امتي كبر البطن و مداومه النوم و اكسل و ضعف اليقين[29]
بر امت خويش ، بيشتر از شكم پرستي ، پرخوابي و بيكارگي و بي ايماني بيمناكم.
بيكاري و فقر :
همان طور كه گفته شد شغل و اشتغال و داشتن درآمد كافي براي پيشبرد گذران زندگي و تامين مايحتاج ضروري ، انسانها را چاره جو و مستقل و سربلند و بي نياز به بار مي آورد ، لكن اگر جامعه دچار مرض و بيماري شد ، يكي از عوارض و آثار شوم آن فقر و نداري مردم خواهد شد يعني بين فقر و بيكاري رابطه تنگاتنگ وجود دارد چنانچه بين بيكاري و فساد و بي بند و باري و اعتياد ، بين بيكاري و سرقت ... رابطه تنگاتنگ وجود دارد . يكي از عوامل مهم فقر در جامعه ، وجود افراد بيكار و بي درآمد براي تامين زندگي است به نظر مي رسد توزيع بين بيكاري و فساد و بي بند و باري و اعتياد ، بين بيكاري و سرقت، رابطه تنگاتنگ وجود دارد . يكي از عوامل مهم فقردر جامعه ، وجود افراد بيكار و بي درآمد براي تامين زنگي است به نظر مي رسد توزيع ناعادلانه ثروت جامعه و در اختيار داشتن منابع كمياب جامعه توسط عده قليلي ، حرص و ولع براي ثروت اندوزي ، درخواست كار زياد و مزد كم از افراد جامعه ، نوسانات اقتصادي كه خود عاملي براي ارزشمند بودن دستمزدها و ميزان قيمت هاست ، وجود بيكاريهاي پنهان آشكار همه و همه عاملي براي بوجود آمدن پديده شوم و ناميمون فقر در جامعه هستند . مطالعات اجتماعي نشان مي دهد در كشورهايي كه توزيع ثروت به صورت عادلانه نباشد ، هر روز فقرا فقيرتر و اغنياء ثروتمندتر مي شوند فاصله طبقاتي فزوني مي يابد و به علت عدم آموزشهاي اجتماعي و ضعف فرهنگي و فقدان احساس همبستگي ناشي از مادي گرايي و فردگرايي ، افراد قادر به هدايت درست ستيز عليه اين بي عدالتي اجتماعي نيستند.
حضرت امير عليه السلام در ارتباط با ره آورد شوم تهيدستي و فقر مي فرمايند :
« از فرزندم، من تهيدستي و فقر بر تو هراسناكم و از فقر به خدا پناه ببر كه همانا فقر، دين انسان را ناقص عقل را سرگردان و عامل دشمني است»[30] و در نتيجه در امورات خود را محتاج ديگران مي بيند و اين امر يعني احتياج و نيازمندي دائم به ديگران مورد تنفر و بي علاقگي قرار مي گيرد كه در روايات ديني به آن اشاره شده است كه بي نياز مباش تا تو را دوست دارند . رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
اذهد في الدنيا يحبك الله و ازهد فيما في ايدي الناس يحبك الناس[31] از دنيا چشم بپوش تا خدا تو را دوست دارد و از آنچه در دست مردم است چشم بپوش تا مردم تو را دوست دارند.
بيكاري، يكي از عوامل فقر در جامعه
حضرت امير عليه السلام فرمودند :
ان الاشياء مما ازدوجت، ازدواج الكسل و العجز فنتج منهما الفقر[32] به درستي كه اشياء بهمديگر مي رسند ، زماني كه بيكاري و ناتواني به همديگر متصل شوند نتيجه آن جز فقر چيزي نخواهد بود.
در روايت ديگري حضرت مي فرمايند: من دام كسله خاب امله[33] كسي كه بيكاري او دائمي باشد و ادامه داشته باشد نسبت به آرزوها و خواسته هاي خود نااميد و آنچه نيازمند است به آن نمي رسد.
« اياك و الكسل و الضجر فانما مفتاح كل شر[34] از بيكاري و نااميدي (دلتنگي كردم – بي قراري كردن) بپرهيز يد زيادي اين دو كليد همه شرور و نابسامانيها هستند. كه يكي از نابسامانيهاي وجود فقر در زندگي انسان است و اگر انسان نیازمند و محتاج شد دست به هر كاري مي زند و اينجاست كه انحرافات اجتماعي و كجرويها شكل مي گيرد و انجام مي شود.
و اگر بخواهيم از اين روايت بر اساس اصل تعميم پذيري، كجرويها و ناهنجاريها و آسيب ها و انحرافات را برداشت مي گنيم كه كلمه مفتاح كل شر مصاديق همه اينهاست مي توانيم بيكاري را سرچشمه همه اين عوارض و آثار و تبعات بدانيم، اگرچه اين مقولات يعني انحرافات و صدمات اجتماعي همانند طلاق در خانواده ، اعتياد و پناه بردن به مواد مخدر، پناه بردن به باندهاي فساد و فحشاء، همچنس بازي، سرقت ودزدي، ولگردي و خيابان گرديهاي شبانه، مزاحمت هاي خياباني، پناه بردن به مواد الكلي، ناسازگاريهاي درون خانوادگي، از بين بردن رفتارهاي عاطفي و ارتباطات معنوي افراد با همديگر و ... همه و همه رابطه دوسويي با موضوع بيكاري دارند و بر همديگر اثر گذارند و بايد مهندسين و برنامه ريزان اجتماعي خصوصاض در جوامع ديني كه اساس و پايه زندگي مردم بر اساس اعتقادات و باورهاي مذهبي و ديني شكل گرفته و داراي فرهنگي پايدار و ثايت هستند به اين امر مهم اشتغال و رفع معضل بيكاري توجه ويژه داشته و كار ضربتي انجام دهند و با بهره گيري از تجربيات كشورهاي پيشرفته و رعايت اصول فرهنگ عمومي جامعه با تلفيق تفكر و عمل براي برطرف كردن اين بيماري خطرناك و مرض نابود كننده ، برنامه ريزي و دقت نظر داشته باشند.
مديران، مسولان و دست اندركاران بايد توجه كنند كه اگر خواهان پايداري و استدامت فرهنگ ديني درجامعه هستند و معتقدند كه انسان بايد با ارزشهاي الهي قرابت داشه باشد تا هم توسعه مادي پيدا كند و هم معنوي ، بايد به اين نكته دقت كنند كه در روايات داريم « من لا معاش له لا معادله » يعني اگركسي زندگي مادي او تامين شد و نتوانست به امور مادي خود مسلط شود دنبال معاد و دين هم نخواهد رفت.
پی نوشت:
[19] - وسايل الشيعه ج 12 ص 3 حديث 2
[20] - كتاب وافي ج 3 چزء 10 ص 8
[21] - شفينه البحار ج 2 ص 327
[22] - فروع كافي جلد 6 ص 286
[23] - همان منبع
[24] - بحار الانوار جلد 15 ص 263
[25] - نهج البلاغه كلمات قصار 363
[26] - بحار الانوار همان منبع ص 236
[27] - نهج الفصاحه ص 44
[28] - ارشاد مفيد ص 141
[29] - نهج الفصاحه ص 19
[30] - نهج البلاغه حكمت 319
[31] - نهج الفصاحه ص 52
[32] - ميزان الحكمه ج 8 ص 392
[33] - همان منبع ص 393
[34] - همان منبع پيشين
--------------------------------
منبع: ershad-gil.ir