امام حسن و یاد مادر
حضرت امام حسن (ع) دومین امام و پیشوای معصوم شیعیان و نخستین فرزند او علاقه و محبت شورانگیز و عشق وافری نسبت به مادر عزیزش فاطمه ی زهرا(س) داشت. این علاقه و محبت و ابعاد و نشانه های آن را در موارد متعددی از زندگی آن حضرت می توان نشان داد، که مهمترین آنها اسناد و مکاتباتی است که میان وی با معاویه یا استانداران و عمال و کارگزاران حکومتی او رد و بدل شده است.
مرحوم سید محسن جبل عاملی، در موسسه «اعیان الشیعه» به برخی از این نامه ها اشاره کرده است. امام در یکی از این نامه ها به صورت فشرده و مختصر به «زیاد بن أبیه» فرماندار غاصب معاویه غاصب می نویسد:
«از حسن، فرزند فاطمه، به زیاد فرزند سمیّه! بدان که رسول خدا (ص) فرمودند: فرزند متعلق به فراش و رختخواب پاک زناشویی است و نصیب زناکار(به جای فرزند) سنگ است! والسلام»
نامه ی مزبور، پس از اهانتها و جسارتها و گستاخی های بی شرمانه، و هرزه درایی ها و یاوه گویی های مکرری که از سوی «زیاد» نسبت به ساحت مقدس و شامخ امام حسن (ع) روا داشته شده بود، نگاشته شده و حقیقت ذات و نهاد آن هرزه گوی هتاک را فاش ساخته و به تاریخ سپرده است.
امام حسین و یاد مادر
امام حسین(ع) با شکیبایی و متانتی که از چنان بزرگمرد جاودانه ای سزاوار و شایسته است، با تعبیری بسیار زیبا و باشکوه از مادر عزیز یاد می کند و با زیباترین و شایسته ترین کلمات، طهارت و عصمت و عظمت مادر خویش را بیان می دارد. آن جا که می فرماید:
‹‹الا إن الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنین، بین الذلة والسلة، هیهات منی الذلة یأبی اللَّه ذلک لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت». (2)
سوتیتر:
(عبیداللَّه بن زیاد، مرا بین دو امر، مخیّر ساخته است (که یکی از آن دو را انتخاب کنم) یا تن به شمشیر دهم و کشته شوم، یا ذلّت و زبونی را اختیار کنم و با او بیعت نمایم. ولی هرگز دامن ما به ذلت آلوده نخواهد شد. زیرا دامنهای پاکی که مرا تربیت کرده، همواره از پذیرش ذلت إبا و اجتناب دارد. من در دامن صدیقه اطهر بار آمده ام و از پستان فضیلت و شرف شیر نوشیده ام. خانه ی کوچک ما، کانون فضیلت و شخصیت بوده و هرگز زبونی و خواری به آن راه پیدا نکرده است. من در دامنهایی تربیت شده ام که عمری با آزادگی و عزت و سربلندی زندگی کرده اند. آنان هرگز رضایت نمی دهند که من زیر بار ذلّت و پستی و قبول بیعت از فردی فرومایه همچون یزید بروم...)
امام سجاد و یاد مادر
امام زین العابدین و فخرالساجدین، که مادر بزرگوارش را از نزدیک ندیده اما پرتو وجود او را در تمام ابعاد زندگی خاندان جلیلش به عیان دریافته و احساس کرده بود و می دانست که خود نیز از فروغ تربیت و شخصیت و قداست مادر عزیز بهره ها برده و نورها گرفته است، علاقه ی شدید و پرشوری در مورد شناخت هرچه بهتر و دقیق تر و وسیع تر مادرش زهرا (ع) داشت. همواره در جستجوی آن بود که دقایق و جزئیات بیشتری از زندگی مادر محبوبش را بداند تا آن را به عنوان بهترین نمونه و الگو برای بانوان و دوشیزگان مسلمان معرفی کند . امام سجاد(ع) روزی پای صحبت اسماء دختر عمیس، که مدتی خدمتگزار خاندان رسالت بود و سعادت دیدار و همنشینی زهرای اطهر نصیبش شده بود، نشست. در آن روز، آن بانوی مؤمنه با شور و اشتیاقی وافر، داستانی را این چنین توصیف کرد:
«روزی خدمت مادربزرگ شما زهرا(ع) نشسته بودم که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از در، درآمد و وارد منزل شد. زهرا(ع) مادر گرامی شما، گردن بندی از طلا بر سینه داشت که علی(ع) آن را به تازگی از راه درآمد شخصی خویش برای همسرش خریداری کرده و به آن سرور بانوان عالم هدیه کرده بود.
پیامبر اسلام، با توجه به شرایط زندگی آن روز، که قدرت مسلمین رو به افزایش و زندگی شان رو به وسعت و راحت بود و دوران سختی ها و مرارتها به پایان می رسید، از مشاهده ی آن گردن بند بر سینه ی دختر گرامی خویش خوشحال شدند. ولی با این حال، باز هم دختر خود را
ورد خطاب قرار داده و فرمودند:
دخترم، مبادا گفتارها و شعارهای مردم که با لحنی تجلیل آمیز می گویند «فاطمه دختر رسول اللَّه است»، تو را مغرور سازد و تحت تأثیر این غرور واقع شوی و پوشش ستمگران و طاغوتها و جباران را بر تن کنی!...
رسول خدا(ص) همین یک جمله را فرمودند و لحظاتی بعد، خانه را ترک گفتند و بیرون رفتند. به محض خروج ایشان فاطمه ی زهرا (ع) فوراً گردن بند را پاره کرد و آن را از گردن فروکشید و از خود دور ساخت و دیگر هرگز آنرا به کار نبرد. بلکه خیلی زود آن گردن بند را فروخت و با پول آن غلامی را از صاحبش خرید و در راه خدا آزادش کرد. این خبر به گوش رسول خدا رسید و باعث خرسندی فراوان حضرتش گردید. چنانکه دخترش را بسیار دعا کرد و از این عمل خیر، ابراز رضایت فراوان فرمود و حتی با الفاظی همچون: چنین دختری را قربان بروم «فداها ابوها»، از دختر عزیز خویش ذکر خیر فرمود.»
امام باقر و یاد مادر
در حدیث آمده است که امام باقر(ع) هرگاه که گرفتار تب شدید می گردید و در بستر بیماری می افتاد، آب خنک طلب می کرد. وقتی آب به دستش می رسید و جرعه ای چند از آن میل می کرد، لحظه ای از نوشیدن بازمی ماند و سپس با صدای بلند، به حدی که در بیرون خانه نیز شنیده شود، از ته دل مادرش زهرا(ع) را صدا می کرد و می فرمود: مادرم، فاطمه، ای دختر رسول اللَّه!
و بدین گونه در آن لحظات سوز تب، نوعی تشفّی دل و مرهم غم و تسکین خاطر می جست و جان و روح خود را با نام زیبای محبوب و معشوق و مادر عزیز خود، عطرآگین و سکون آمیز می ساخت.
امام صادق و یاد مادر
علاوه بر رسول خدا و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام که زندگی روزمره و مستقیم با حضرت فاطمه علیهاالسلام داشته اند و از او پیش از وفات و بعد از آن بسیار یاد می کردند، سایر ائمه نیز در فرصتهای مختلف به تناسب، از او یاد می نمودند.
سکونی (از علمای بزرگ اهل سنت) در عصر آن حضرت می گوید: من وارد محضر امام صادق شدم، قیافه ام گرفته و محزون بود. حضرت از علت آن پرسید. جواب دادم: خداوند دختری برایم داد. حضرت فرمودند: یا سکونی! سنگینی آن بر زمین و روزیش با خداست، او عمر خودش را می کند و از روزی خویش می خورد (تو چرا ناراحتی؟) سپس فرمود: اسم او را چه گذاشتی؟ گفتم: فاطمه! امام چون نام فاطمه علیهاالسلام را شنید سه بار فرمود: آه، آه، آه، گویا با شنیدن این نام تمام مصائب و مظلومیتهای مادر را تداعی کرد و لذا دست خویش را بر پیشانیش گذاشته و خطاب به من فرمود: چون نام او را فاطمه گذاشته ای، مبادا بر وی ناسزا بگویی و یا او را لعن کنی و یا بزنی.
امام موسی کاظم و یاد مادر
امام موسی بن جعفر(ع) هفتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، و قهرمان مبارزه و مقاومت و متحمل عمری زندان و شکنجه و آزار در راه آئین و مذهب حق و حقیقت، نسبت به مادرش زهرا(ع) علاقه ای پرشور و عاشقانه و ارادتی شدید و خالصانه داشت.
ملاقات مهدی عباسی و امام معصوم(ع)، هنگامی صورت گرفت که ظاهراً مهدی درصدد رد مظالم پدرش منصور برآمده بود. یعنی ظاهراً می خواست اموالی را که توسط منصور، از امام صادق(ع) ضبط و تصرف شده بود، به فرزند بزرگوارش امام موسی بن جعفر(ع) برگرداند. لذا در آن ملاقات از امام پرسید: حدود فدکی که از مادرتان فاطمه غصب شده چقدر و چگونه است و حد و مرز آن چیست؟ حدود آن را برایم مشخص کنید تا به شما بازش گردانم.
امام در پاسخ مهدی، حد و مرزی را برای فدک تعیین کرد که درست با وسعت امپراطوری مسلمین در عهد خلافت مهدی مطابقت می کرد به این ترتیب که امام فرمود:
پس تو می خواهی حد و مرز فدک را بدانی؟ گوش کن تا برایت بگویم...
یک سمت آن، کوه احد؛
سمت دیگرش، عریش مصر؛
مرز سوّم آن، دریای احمر؛
و مرز چهارمش، دومةالجندل...
مهدی در پی بیانات امام، با تغیّر و پریشانی گفت: آیا همه ی اینها که گفتی حدود فدک است؟
امام فرمود: آری، همه ی این سرزمین ها از مناطقی است که با لشکرکشی و جنگ بازستانده نشده است.
مهدی از آن روز کینه و دشمنی امام را بر دل گرفت و درصدد نابودی آن حضرت برآمد، زیرا خطر را بالای سر خود احساس کرد. او آن روز متوجه شد که هدف امام، فقط بیان حدود فدک خالی و بازپس گرفتن آن نیست؛ بلکه مراد و منظور اصلی بازستاندن حکومت و خلافت است که به زور و عنف از خاندان رسالت گرفته شده و چیزی جز غصب حقوق اهل بیت (ع) نبوده است. او فهمید که هنوز فرزندان علی(ع) و زهرا، حق خود را فراموش نکرده اند و با تمام قوا درصدد استیفای آن هستند، لذا تنها فدک را نمی خواهند، بلکه می خواهند حکومت ظلم و جور و فساد را از بیخ و بن براندازند.
امام رضا و یاد مادر
امام رضا ثامن الائمه(ع) نیز همچون دیگر فرزندان زهرای اطهر(ع) و سلاله ی پاک پیامبر، علاقه شورانگیز و احترام خاص و اخلاص آمیزی نسبت به ساحت مقدس مادرش زهرا(ع) داشت. روزی امام رضا(ع) با فرزند دلبندش جوادالائمه نشسته بود و مأمون عباسی نیز در محضر آن دو بزرگوار حضور داشت. آن روز امام(ع) حدیثی را در مدح مادرش فاطمه ی زهرا(ع) بازگو فرمود.
مأمون نیز با شنیدن حدیث، به سخن آمد و گفت: پدرم رشید از پدرش مهدی، او هم از منصور، او هم از پدرش، و او هم از جدش «ابن عباس» روایت کرده است که روزی ابن عباس خطاب به معاویه گفت: آیا می دانی که چرا فاطمه (ع)، فاطمه نامگذاری شده است؟ معاویه گفت: نمی دانم
ابن عباس گفت: بدان جهت به او فاطمه گفتند که او و پیروانش از آتش دوزخ دور و محفوظ نگه داشته شده اند. او گفت: این سخن را من از رسول خدا (ص) شنیدم».
امام جوادالائمه و یاد مادر
امام جواد(ع)، فرزند برومند پدری بزرگوار چون امام رضا(ع) است و در مکتب تربیتی او پرورش یافته، و طبیعی است که عشق و علاقه به مادر عزیز را نیز از چنان پدری آموخته و به ارث برده باشد. اما برای نمونه کافی است به حدیث کوتاهی که صاحب سفینةالبحار نقل کرده است توجه و بسنده کنیم. در آن حدیث آمده است: «امام جواد هر روز، موقع زوال روشنایی آفتاب، به مسجد نبی اکرم(ص) در مدینه می آمد و صلوات و درود بر پیامبر اسلام می فرستاد و مشام جان خویش را از یاد جد بزرگوارش معطر می ساخت.
سپس به سراغ خانه و محل زندگی مادرش فاطمه ی زهرا(ع) که در همان نزدیکی و جوار قبر پیامبر است می رفت. با سری پرشور و قلبی پر تپش، و در نهایت ادب و احترام، ابتدا کفشها را از پا درمی آورد و آنگاه با جان و دلی سرشار از شور و اشتیاق و عشق، وارد آن خانه ی کوچک و پرنور می شد و در آنجا نماز و دعا می خواند و دقایقی طولانی، در حالت شور و جذبه ی روحانی به سر می برد».
می دانیم که امام جواد(ع)، داماد خلیفه ی وقت مأمون عباسی شده بود. لذا در وصلت او با «أمّ فضل» دختر خلیفه، که از خاندانی مرفّه و پرتجمل بود، انتظار می رفت که هزاران درهم و دینار از طرف پدر عروس در آن محفل عروسی خرج شود، و طبق آنگونه مراسم، مهریه و کابین نیز به تناسب ثروت و امکانات پدر عروس، بسیار چشمگیر باشد و قوس تصاعدی طی کند و با ارقام درشت رقم زده شود.
ولی امام جواد (ع) به خاطر علاقه و احترام و فضیلت فراوانی که برای مادرش قائل بود، حاضر نشد مهریه ی همسرش بیش از پانصد درهم- که همان مهریه ی مادرش زهرا(ع) بود- تعیین گردد.
چون او هرگز حاضر نبود مهریه ی همسرش از مهریه ی مادر ارجمندش زهرا(ع) فزونی گیرد و یک نوع برتری و فزونی تلقی گردد.
امام هادی و یاد مادر
امام هادی (ع) دهمین اختر تابان آسمان ولایت و امامت و پیشوای راستین جهان اسلام نیز علاقه و ارادت خاصی نسبت به ساحت مقدس مادرش زهرا(ع) داشت.
در میان دعاها و تعلیمات عالیه ی آن بزرگوار، جامع تر و گویاتر از «زیارت جامعه» را، که از تعلیمات زیبا و عمیق آن حضرت است پیدا نکردیم. امام معصوم، ارادت و علاقه ی خاص خویش را نسبت به مادرش زهرا (ع) و اهل بیت مطهر، و خاندان پاک رسالت و مهبط نزول وحی، در همان زیارت جامعه بارها ابراز داشته و طی همین دعای باشکوه فرموده است:
«سلام و درود بر شما باد، ای خاندان نبوت و رسالت.
سلام و درود بر شما باد، ای مراکز رفت و آمد و فرشتگان آسمانی و ای محل نزول وحی الهی.
سلام و درود بر شما باد، ای پیشوایان ملل و عناصر نیکوکار و سیاستمداران پاک و تدبیرورزان امور مردم.
سلام و درود بر شما باد، ای کلیدهای ایمان و امنای رحمان و عصاره ی پیامبران
سلام و درود بر شما باد، ای مراکز معرفت و شناخت خدا، و معادن حکمت الهی و رازداران اسرار بزرگ
سلام و درود بر شما باد، ای حاملان کتاب خدا، و اوصیای پیامبر، و ذریه ی نسل رسول خدا، و رحمت و برکات الهی بر شما باد».
امام حسن عسکری و یاد مادر
امام حسن عسکری (ع) یازدهمین پیشوای راستین جهان اسلام همواره قلبی سرشار از یاد و مهر مادر داشت و در هر فرصتی عشق و علاقه ی خود را نسبت به آن بزرگوار بیان می فرمود. ابن شهرآشوب، صاحب «مناقب» در کتاب خود از «ابی هاشم» و او از امام حسن عسکری (ع) نقل می کند «که روزی خطاب به حاضران فرمودند: آیا می دانید که مادرم فاطمه (ع) چرا «زهراء» (یعنی درخشنده رو) نامیده شدند؟
حاضران عرض کردند: چه بهتر که خودتان بفرمایید.
امام در توضیح آن نام زیبا فرمودند: چون صورت مادرم در روز همانند خورشید، و هنگام غروب همچون ماه و در دل شبها چونان ستارگان آسمان بر جدم علی (ع) پرتوافکن و تابان بود، از این جهت او را زهرا و درخشنده رو نامیدند»
امام زمان و یاد مادر
حضرت ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- در طول عمرش بیش از سایر ائمه مظلومیت مادر را یاد می کند و روزی که ظهور می کند، به مدینه می آید و ناله ها و استغاثه های فاطمه علیهاالسلام را متذکر می گردد و می گوید: ای مادر! امروز از قاتلانت انتقام می گیرم و آنان را به سزای اعمالشان می رسانم. آری دل نازنین امام زمان علیه السلام هرگز از یاد غم ها و غصه های مادر بزرگوارش فاطمه علیهاالسلام آرام نمی گیرد و مصائب او را فراموش نمی کند، زیرا فاطمه علیهاالسلام حجت و اسوه ی ائمه خوانده شده است، و در عمر کوتاهش شدیدترین و دردناکترین مصیبت ها را پشت سر گذاشته است.
یک حدیث شریف از توقیع مبارک آقا امام زمان علیه السلام در مورد مادرش فاطمه علیهاالسلام می فرماید:
و فی ابنة رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله لی اسوة حسنة. (2)
در حالات و رفتار فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله، برای من سرمشق خوبی وجود دارد. حضرت امام حسن عسکری علیه السلام نیز با تعبیر کلی تر می فرمایند:
نحن حجة اللَّه علی الخلق، و فاطمة حجة علینا. (3)
ما برای تمام مخلوقات حجت هستیم و فاطمه علیهاالسلام مادرمان حجت ما می باشد.
و اکنون...
تو و یاد مادر...
منبع: امید انقلاب، تیر 1387 - شماره 391.