اجر اعمال در زمان غیبت افضل از زمان ظهور است - استاد محمدرضا عابدینی
در این بخش، بیست و هشتمین قسمت سلسله مباحث مهدویت حجت الاسلام محمدرضا عابدینی برگرفته از کتاب «شموس المضیئة» با عنوان « اجر اعمال در زمان غیبت افضل از زمان ظهور است » به همراه متن سخنرانی را به مدت 59 دقیقه با سالکان طریق حق به اشتراک می گذاریم.
◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
« اجر اعمال در زمان غیبت با امام مستتر افضل از اجر اعمال در زمان ظهور با امام ظاهر است، چون غصّه و انتظار احقاق حقِّ امام و حاکمیت توحید را دارند. »
در خدمت روایات فضل باب انتظار فرج بود. آخرین روایاتی که در خدمتش بودیم روایت ۳۷ باب بود(از بحار الانوار). عنوان بحث این بود که اگر حجت غائب بود، ما در حرکت هایمان چه بکنیم. اگر نشناختیم آینده چطور است، چه بکنیم؟ فرمودند به امر اول چنگ بزنید و یقین سابقتان را از دست ندهید. یا محبت های سابقتان را تشدید کنید، آنها را حفظ کنید و نگه دارید، راه بهتان نشان داده میشود. بر امر سابق بمانید تا راه نشان داده بشود. یعنی جایی که انسان برایش روشن نیست، با یقین سابق میتواند آینده را روشن بکند. پس راه را برای ما اینطور بسته اند. اگر میخواهیم معذور باشیم و راه را پیدا بکنیم، بودن بر یقین قبل و محبت های سابق، تاکید روایتی که در ذیل همین روایت بود، فاحب من کنت تحب و ابغض من کنت تبغض. بغض ها و محبت های سابق را حفظ کند. وال من کنت توالی. ولایت های سابقت را حفظ کن. تفاوت ولایت و محبت هم نزدیک به عام و خاص است. ولایت معنای محبت درش هست. تبعیت هم درش هست. علاوه بر رابطه محبتی، فقط در مرتبه محبت نمیماند. در مرتبه ارتباط محقق میشود. به تبعیت میرسد. در این حالت انتظار نتیجه میدهد. همچنان دعای غریق که بیان شد. در روایت هفتادم این باب هم اللهم عرفنی نفسک توصیه شده است. این دعا را حضرت خطاب به زراره فرمودند که ملتزم باشید به این دعا. ملازم بودن یعنی خیلی باهاش مانوس بودن. یک سیر است درش. معرفت الهی را پیوند میزند با معرفت رسالت و ولایت. در روایت میثاق هم آمده که الی ههنا التوحید. اگر نباشد بقیه هم نیست. این دسته روایات را که باز هم روایت دیگر دارد، ان شاء الله دوستان کدش دستشان آمده است.
مرکز بحثمان روایت بیستم است. لکن سه روایت باقی مانده است
۷- ل، الخصال الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع انْتَظَرُوا الْفَرَجَ وَ لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ.
احب اعمال عند الله بحث خوبی است. اگر رد این بحث احب الاعمال را بگیرند، نکات خوبی به دست می آید. یکی قلیل یدوم است. یکی انجام عبادت در وقت. یعنی در بهترین وقت. اگر میگویند نماز در وقت، یعنی در وقت فضیلت. عبادت درست انجام بشود به وقتش. فقط نماز و روزه نیست. بلکه همان تعبیری که مقام معظم رهبری داشتند. فهم و شعور در وقت. انسان بفهمد تکلیفش چیست. مثل اصحاب امام حسین. به وقت فهمیدند و به وقت حاضر شدند. با توابین خیلی متفاوت شدند. تشخیص وظیفه به وقت مقدمات میخواهد. انسان از قبل منتظر است و آمادگی دارد. غیر از کسی است که وقت که میرسد تازه دنبال این است که باید چه بکند. منتظر اعمالش در وقت است. از قبل آماده شده برای ورود به وقت. این ابوالوقت است. یعنی کسی که بر وقت احاطه دارد. ابن الوقت کسی است که در وقت تصمیم میگیرد. کسانی که اهل حال باشند فقط، بهشان میگویند ابن الوقت. کسانی که اهل تمکین باشند و آنها مسلطند بر حالشان، میگویند ابوالوقت. ایجاد کننده وقت است. احب الاعمال وقتی ریشه یابی میشود، برگشت پیدا میکند به انجام عمل در وقت. لذا منتظر بودن اگر میفرماید انتظار فرج احب الاعمال است. یعنی کسی که منتظر است بر زمان مسلط است. تابع زمان نیست. زمان ساز است. اعمال را میداند از قبل. در چه زمانی چه عملی را باید انجام بدهد. شاید ۱۷-۱۸ روایت است که احب اعمال را میگوید عمل در وقت. در بهترین وقت انجام دادن. این بحث هم جا داشت روایاتش را بیان کنیم. نگاه کردم. اما بخواهیم بپردازیم طول میکشد.
یک اصل دیگر با تعبیر دقیق:
وَ قَالَ ع مُزَاوَلَةُ قَلْعِ الْجِبَالِ أَيْسَرُ مِنْ مُزَاوَلَةِ مُلْكٍ مُؤَجَّلٍ
اگر کوه را کسی بخواهد از جا بکند، راحت تر است از اینکه ملک و سلطنتی که هنوز اجل دارد، بخواهد آن را از جا بخواهد بکند، کندن کوه راحت تر است. این تعبیر در لسان روایات ما بیشتر در زمان امام باقر و امام صادق به کار رفته است. وقتی قیام زید بن علی محقق میشود، حضرات مورد شماتت خیلی قرار میگیرند از جانب انقلابیون که اهل شهادت بودند. متدین بودند. برایشان سخت بود که میدیدند زید قیام کرده است و حضرات هم تخطئه نکرده اند، هرچند عملش اینگونه نبوده که با عمل اهل بیت یکسان باشد، روایاتش جای بحث خودش را دارد. وقتی میدیدند که زید قیام کرده و بقیه قیام نکرده اند، ناراحتی میکردند. خود زید هم یکی دوبار با حضرات مباحثه کرده. ناراحت هم شده که چرا پشتیبانی نمیکنند. این تعبیر آنجا زیاد است. اینجا از امیر المومنین است. یک اصل کلی است.
خدا رحمت کند اولیاء الهی را. شاید آقای کشمیری هم این مسئله نسبت داده شده بود بهش، میگفتند ما میتوانستیم در زمان صدام سرش را بیاوریم و نیستش بکنیم، اما نمیدانستیم بعدش چی میشود. آیا بدتر میشود یا بهتر. نمیدانستیم. لذا دست نزدیم به این کار. این خیلی اصل عظیمی است. اگر به وقت این کار محقق نشود… این منافات با قیام در نظام ظاهری ندارد. منافات با امر به معروف و جهاد ندارد. مثل امام حسین علیه السلام قیام میکند. امیر المومنین میجنگد. امام حسن می ایستد. انبیاء قیام میکنند در مقابل ظالمین و ستمگران . اما اگر امام میداند این ملک موجل است و چه زمانی دارد، در نظام تکلیفش تکلیفی دارد که میفهمد. نظام ظاهر یک نظام است. نظامی که نظاام رویت قضا و قدر است برای امام معصوم. در بعضی روایات تصریح کرده اند که ما میدانیم اجل این ملک چقدر است. لذا تکلیفی برای قیام نداریم. برای امام معصوم. بحث ظاهر یک بحث است. نظام باطن هم بحث دیگری دارد. منتها این یک اصل است که اگر قرار باشد از راه غیر ظاهر کاری انجام بشود، معلوم نیست کار بعد از او بهتر از قبل بشود. جریان صدام را اگر مقابله به نحو غیر ظاهری میشود، قطعا الان حاکمیت دست همانهایی بود که… صدام میرفت، جانشینش می آمد. مردم هم آرام میشدند. اما خداوند اجل را به گونه ای قرار داده بود که قیام شد و همه مسائل صورت گرفت، اما حاکمیت از دست آنها خارج شد و ضد آنچیزی شد که آ«ها میخواستند ادامه پیدا بکند. این نشان میدهد که اگر به وقت عمل انجام بشود. اگر کسی این بینش را داشته باشد میفهمد. اگر نه، نمیتواند از نظام باطن برای نظام ظاهر استفاده بکند. این باعث میشود صبر ایجاد بشود. صبر فعال نه منفعلانه. یعنی انسان احساس بکند این اراده الهیه را هرچقدر هم اینجا قیام صورت بگیرد. قیام ظاهری حق است و باید بشود. اگر به نحو غیر ظاهری بخواهد انجام بشود، معلوم نیست مورد رضای حضرت حق باشد. البته به نحو قیام ظاهری حضرات فرموده اند هرجا امکانش باشد لازم است. چون رجوع به کفر و طاغوت را منع کرده اند. اگر رجوع به کفر و طاغوت حرام است، حتما اقامه دین الهی واجب است. پس هر جا امکان بود… اما نه به هر قیمتی و هر طوری و هر زمانی. درجایی که امکان عقلایی اش باشد تا مجوز ریخته شدن خونها باشد. نائب عادلی باشد. الهییتی درکار باشد.
ما الان در یک جایی در تاریخ هستیم که یک نهضتی به ثمر نشسته است. برایمان خیلی این مسئله ملموس نیست. در طول تاریخ انواع قیام ها محقق شده و به ثمر نشسته و بسیاری هم حضرات معصومین حاضر نبودند. ابومسلم هم به اسم اهل بیت قیام کرد.بعد کی ها به حاکمیت رسیدند؟ عباسی ها. زید بن علی سلام الله علیهما اگر قیام کرد، شهادت های زیادی در پی داشت. اما نتایجی که این شهادت ها در پی داشت، نتایجی نبود که حضرات معصومین امضا کرده باشند. سوق داده باشند. هرچند نهی هم نکردند. متشابه است.ب اید سر جای خودش بحث خودش را داشته باشد. جسارتی هم نکرده باشیم به ساحت زید بن علی.
اگر کسی بخواهد قدرت پیدا بکند و کوه را از جا بکند، راحت تر است از از جا کندن حاکمیتی که هنوز وقتش نرسیده است. باعث میشود که انسان وظیفه اش را انجام بدهد اما نا امید هم نشود. شهادت اینطور نیست که حتما موجب سرنگونی بشود. تکلیف ما یک تکلیفی است. لذا دوران غیبت ممکن است خیلی طولانی بشود. سلطنت های ظالم ممکن است خیلی طولانی بشود. کسی در بنی امیه یا بنی عباس قرار میگرفت خیلی سخت بود که ببیند اینها یکی بعد از دیگری می ایند و هستند و حضرات معصومین در خفا و استتار.
وَ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ
اگر چنین حاکمیتی میبینید ممکن است ادامه پیدا بکندو سلطه ظالمین باقی بماند.
وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ لَا تُعَاجِلُوا الْأَمْرَ قَبْلَ بُلُوغِهِ فَتَنْدَمُوا
قبل از بلوغش اگر کاری را انجام بدهید که برسد. گاهی کاری با عجله میخواهیم میخواهیم بدون رسیدن انجام بدهیم. بعضی میگفتند ما باید دخالت بکنیم در عراق. اگر دخالت کرده بودیم فتندموا اش ایجاد میشد. رجل الهی میخواهد که بگوید دخالت نمیکنیم. در جنگ آمریکا و عراق دخالت نکردیم. قبل بلوغه بود. وقتی ما وارد شدیم که رسیده بود. تشخیص این با یک حجت است.
در نظام ظاهر علائمی دارد. اگر با نگاه الهی باشد، نظام ظاهر خودش را نشان میدهد نه برای هر کسی. المومن ینظر بنور الله. باید با نور الهی و تضرع الی الله راه را نشان بدهند. وقتی حجت پیدا کرد و دید، قدم برمیدارد. ۲۲ بهمن حضرت امام فرمودند بریزید در خیابان ها. حکومت نظامی لغو. این حجت میخواهد. باید رویت بشود. وقتی اصرار میکنند، میفرمایند حتی اگر فرموده باشند هم شما همین را میگویید؟ یعنی یک حجتی برایش ایجاد میشود در نظام ظاهری که برای او محقق شده است. با یقین میگوید. حجت میخواهد دیگر. خون مردم است. سنت های الهی است.
وَ لَا يَطُولَنَّ عَلَيْكُمُ الْأَمَدُ فَتَقْسُوَ قُلُوبُكُمْ.
یک سنت الهی این است که غیبت طول میکشد. میگوید طول غیبت باعث نشود قساوت قلب ایجاد بشود. قساوت قلب یعنی فراموش کردن. انتظار فراموش بشود. دارد در زمان نوح علیه السلام وقتی که نوح سلام الله علیه از دنیا میرفت، وصیت کرد که بعد از خودش منجی خواهد آمد. از دوران آدم تا دوران نوح، دوران انبیاء مستخفین است. انبیائی بودند که پنهان بودند. دولت حق بر کار نبود. شیث نبی که بعد از آدم مورد وصایت آدم بود، قابیل تهدیدش کرد که بخواهی اظهار بکنی تو را هم مثل برادرم میکشم. قدرت و غلبه داشت قابیل. تعبیر بعضی از روایات این است که ما دولت آدمی داریم و دولت ابلیسی. تعبیر روایت خیلی زیباست. دولت آدمی یعنی دولتی که حاکمیت الهیه درش هست. نه فقط زمان حضرت آدم. دولت آدمی یعنی سیطره سنت آدم. دولت ابلیسی در مقابلش است. یعنی دوران طاغوت. که فسقه و فجره حاکمیت دارند. در دوران ابلیسی یک نوع احکام را میخواهند . در دوره آدمی احکام دیگر.
منجی بعد از نوح حضرت هود بوده است. تا دوران هود طول کشید مدتی. خیلی ها قساوت قلب پیدا کردند. یعنی فراموش کردند. آمادگی برای آمدن هود را از دست دادند.
طول کشیدن این کار. امد یعنی این زمان، طول کشیدن دوران غیبت باعث نشود که قساوت قلب پیا بکنید.
در پاسخ: بعد از اینکه عذاب آمدد رزمان حضرت نوح، سوار کشتی که بودند، نقار و شقاء آغاز شد. از درون کشتی یکی از فرزندان نوح جدا شد و مورد لعن نوح قرار گرفت. هنوز در کشتی بودند و پیاده نشده بودند. فرزند او و فرزندانش مورد لعن قرار گرفتند. مسخره کرد نوح سلام الله علیه را. تمسخر نبی الهی بود. مورد لعن قرار گرفت.
وَ قَالَ ع الْآخِذُ بِأَمْرِنَا مَعَنَا غَداً فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ
امرنا ولایت است. همه مجموعه ولایی. یعنی مذهب شیعه. مرکزش میشود رابطه الهی با حضرات. وسط و وسط قدس و طهارت که بهشت قدس است.
وَ الْمُنْتَظِرُ لِأَمْرِنَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.
در بهشت در بهترین است. در دنیا هم مثل کسی است که در خونش غلط میزند. یعنی اینقدر سخت است حفظش و بقائش. در حاکمیت دوران غیبت اینقدر سخت است. که بماند و حفظ بکند.
در قبالش هم در حظیرة القدس است معنا.
در پاسخ: قساوت لازمه اش فراموش کردن است. وقتی قسی القلب میشود یاد خدا را از یاد برده است. دیگر توجه ندارد. اینجا هم قساوت به معنای فراموش کردن انتظار است. وقتی طول کشید یادشان رفت. لازمه قساوت این است. در مقابل قلب سلیم است. سلیم نیست.
۹- ك، إكمال الدين ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ قَالَ مَنْ أَقَرَّ بِقِيَامِ الْقَائِمِ أَنَّهُ حَقٌّ.
۱۰- ك، إكمال الدين الدَّقَّاقُ عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ قَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ فَقَالَ الْمُتَّقُونَ شِيعَةُ عَلِيٍّ ع وَ الْغَيْبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ وَ شَاهِدُ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ. فَأَخْبَرَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ الْآيَةَ هِيَ الْغَيْبُ وَ الْغَيْبُ هُوَ الْحُجَّةُ وَ تَصْدِيقُ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً يَعْنِي حُجَّةً.
این دو روایت را ازشان عبور میکنیم. روایات خوبی هم هستند. اما میرویم سراغ روایت بیستم.
این روایت روایت خیلی زیبا و کلیدی و کد داری است. در همه ابواب هم به کار می آید. نه فقط بحث انتظار.
۲۰- ك، إكمال الدين الْمُظَفَّرُ الْعَلَوِيُّ عَنِ ابْنِ الْعَيَّاشِيِّ وَ حَيْدَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ مَعاً عَنِ الْعَيَّاشِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ هِشَامٍ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْعِبَادَةُ مَعَ الْإِمَامِ مِنْكُمُ الْمُسْتَتِرِ فِي السِّرِّ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ أَفْضَلُ أَمِ الْعِبَادَةُ فِي ظُهُورِ الْحَقِّ وَ دَوْلَتِهِ مَعَ الْإِمَامِ الظَّاهِرِ مِنْكُمْ
عبادت در دورانی که مومنین پنهانی زندگی میکنند و اظهار ایمان امکان پذیر نیست افضل است یا دورانی که امام حاضر است. این در دوران فشار به حضرات است. مومنین به صورت مخفی ارتباط دارند. لکن این قواعد سرایت دارد نسبت به دوران غیبت این قواعد. دوران غیبت را شامل میشود. دوران عدم سلطه و بسط ید حضرات را شامل میشود. دوران بسط ید حضرات را هم شامل میشود. دوران ظهور ار هم شامل میشود. میخواهد قیاس بکند. معیار و مقیاس چیست. سنت الهی چیست. جبران شده هست یا نه. بعضی محرومیت ها که در بعضی اوقات هست، جبران شده است یا نه. انسان از دست داده است چیزی را. نه فقط به دوران اسلام منتهی میشود. دوران انبیاء سابق را هم شامل میشود. قاعده هایی را حضرت بیان میکند که در کل دوران سیر زندگی انسان… مثلا ما در دورانی هستیم که اظهار عبادت آشکار است. این خودش مرتبه ای از ظهور است. اما قبل از انقلاب خیلی عبادت سخت تر بود.در جای عمومی امکان پذیر نبود. این روایت میخواهد همه اینها را حل بکند.
اول حضرت با یک مثال شروع میکنند.
فَقَالَ يَا عَمَّارُ الصَّدَقَةُ فِي السِّرِّ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ فِي الْعَلَانِيَةِ
یعنی تمام ارتباطات با هم مرتبطند. بدان. اگر جایی حکمی صادر میشود در موردی، قابل سرایت است. روح احکام را دارد بیان میکند. صدقه در سر از صدقه در علانیه افضل است. ارتباط بین اعمال دارد ایجاد میکند. اینطور نیست که حکم هر کدام جدا جدا باشد و روح هر کدام جدا جدا باشد. نه. میتوانیم ملاک گیری بکنیم از روح احکام. در فلسفه احکام. نه به عنوان قیاس. جایی که ملاک و مناط معلوم است. بخصوص برای شناخت احکام و ارتباط احکام.
وَ كَذَلِكَ عِبَادَتُكُمْ فِي السِّرِّ مَعَ إِمَامِكُمُ الْمُسْتَتِرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ أَفْضَلُ
پنهانی نه اینکه انسان میتواندآشکار بخواهد، برود پنهان بخواند. آن یک بحث دیگری است. بحث اخلاص است. نه . این جایی است که نمیشود آشکار خواند. آشکار بخوانی میگیرند و دستگیر میکنند. اظهار عبادت امکان پذیر نیتس. خود امام مستتر است. امام هم قدرت ابراز ندارد. امام هم باید مخفی باشد. انسان در حاکمیت باطل، عبادت سخت تر هست یا نیست؟ خیلی سخت تر است. اجرش هم بیشتر است. ممکن است یک خانومی در کشوری یک روسری سرش کرده است. اما از یک کسی که با یک مانتو گشاد و روسری کامل در قم میچرخد. روسری او با یک لباس تنگ افضل باشد از این روسری و مانتو گشاد این در قم. چون او خلاف جریان عادی با محرومیت های زیادی دارد این کار را انجام میدهد. این تازه مخالفت کرده است اینجا دین را. چون اصل این است که اینجا چادری باشد. این مقابله کرده است و چادر را گذاشته است کنار. اینطور نیست که بگوییم این شکل افضل است چون از او کاملتر است. توانی که مصرف شده ضربدر شکل میشود. توان دارد کاری که انجام داده است. خیلی جدا کرده و محرومیت ایجاد کرده است. اینطور نیست که اگر ظاهر عمل یکطور بود، جزای عمل یک طور باشد. نه. اگر ظاهر عمل یک شکل بود، جزای عمل مطابق توان و انرژی و نیرویی است که مصرف شده که آن محقق بشود. اگر آنجا دولت باطل است و مسخره اش میکنند و اذیتش میکنند و محرومش میکنند به خاطر اینکه یک قدم برداشته است طرف اسلام، این یک قدم خیلی ارزشمند است. جایی که همه جریان ها مخالف بوده، یک قدم خلافش برداشته است. این روایت الی ما شاء الله ازش اصل استفاده میشود. وقتی به فروعات وارد بشوید الی ما شاء الله فروعات دارد. اینطور نیست که یک نماز خواندن در دولت باطل و دولت حق یکسان باشد. در دولت حق هم مزایایی داریم. اینکه در دولت باطل انجام دادن این. حفظ شدن و باقی ماندن عمل خیلی سخت و سنگین است. لذا خداوند مطابق این اجر را بالا برده است.
لِخَوْفِكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ وَ حَالِ الْهُدْنَةِ
حال هدنه یعنی جایی که سکون است. مصالحه است. قرار نیست قیامی بشود. بنا نیست که معارضه ای صورت بگیرد. مجبوریم در ضعف هستیم، حال هدنه است. یا بگویید سکون است. این خوف از عدو ضریب میدهد به این. لذا اگر میگویند کسی در کشور دوری که چیزی نیست، محروم است نسبت به کسی که در شهر قم قرار گرفته است. نه. اینطوری نیست. مثل این میماند که کسی که دارد سر بالایی را بالا میرود، ممکن است هزار واحد انرژی مصرف بکند و یک متر بالا برود. اما کسی که در سرازیری است، ممکن است یک واحد انرژی مصرف کند و هزار متر جلو برود. میشود بگوییم یکسان هستند؟ نه. اینطوری نیست. توانی که از درون مصرف شده مهم است. آن است که جزا داده میشود. ملاک مقدار انرژی است که او مصرف کرده است. منظورمان کار در نظام الهی است.
مِمَّنْ يَعْبُدُ اللَّهَ فِي ظُهُورِ الْحَقِّ مَعَ الْإِمَامِ الظَّاهِرِ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ
الان مرتبه ای از دولت حق در ایران هست. کشور های دیگر، خیلی از کشور های دیگر دولت باطل است. در نیجریه دیدید چطور قلع و قمع کردند. شیعیان خیلی جاها عبادتشان به خوف است و پنهایی است. دوران تقیه است. این راحتی که ما هستیم درش، اقتضائاتی دارد. می آید.
وَ لَيْسَ الْعِبَادَةُ مَعَ الْخَوْفِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ مِثْلَ الْعِبَادَةِ مَعَ الْأَمْنِ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ
همچنان که صدقه سر با صدقه علنی تفاوت داشت. ظاهرشان از جهت فیزیکی یک عمل است. اما از جهت ارزش عند الله کاملا متفاوتند.
اعْلَمُوا أَنَّ مَنْ صَلَّى مِنْكُمْ صَلَاةً فَرِيضَةً وُحْدَاناً
فردی. جماعت نمیشود در دولت باطل. نمیگذارند. مراتب دولت باطل را میگویند. این اوجش است. ممکن است به نماز جماعت کار نداشته باشند، اما به چیز دیگر گیر بدهند. همان مرتبه.
مُسْتَتِراً بِهَا مِنْ عَدُوِّهِ فِي وَقْتِهَا
در وقتش انجام بدهد. اگر در وقتش انجام بدهد، سخت است. رها نکند برود در زمان دیگر که راحت باشد.
فَأَتَمَّهَا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِهَا خَمْساً وَ عِشْرِينَ صَلَاةً فَرِيضَةً وَحْدَانِيَّةً
در نماز جماعت داریم که یک نماز مطابق بیست و پنج نماز است. مراتب جماعت و افراد را در نظر نگیریم، در بعضی روایات هست که بیست و پنج نماز. جماعت این فرد میشود فرادای آن فرد. به تعداد مامومین مضاعف میشود. نماز جماعت این مانند نماز فرادای این فرد در خلوت است. خلوت این فرد مسجدش میشود. چون نمیتواند آشکار بخواند. محروم نشده است. همان بیست و پنج برابر را قرار داده اند. اینها قواعد است. اینطور نیست که اینجا اتفاقا ۲۵ گفته باشند و آنجا هم اتفاقا ۲۵ گفته باشند. نه. دارند قواعد را بیان میکنند و سوق میدند که محرومیت نیست برای کسی که هر جایی …. این همان فرج شخصی است. بحث فرج انفسی و شخصی این است که انسان در دوران غیبت و محرومیت ظاهری، راه کمال و رسیدن به مراتب قرب بسته نیست. همه اش جبران شده است. اگر در مسجد میتواند بخواند کسی و علنا ثواب را ببرد، اینجا این فرد هم همان ثواب را میبرد. چون او میخواست. لکن آنها نمیگذارند. نتوانستند جلوی قرب تو را بگیرند.
در ادامه روایت هست که بلکه اگر کسی با این نگاه دلش بخواند که در مسجد نماز بخواند و آشکا رنماز بخواند، دلش بخواهد این را، و حسرت داشته باشد، این تازه مضاعفش میکند. غیر از آن ۲۵ تا، حسرت این باعث میشود که آن ثواب را علی حده قرار بدهند. الان باز نیست. امرش را دارد اطاعت میکند. این خیلی جالب است. اگر کسی جماعت را خواست هم آن برایش محقق است. اعظم جماعات را هم طلب داشته باشدبرایش جبران شده است.
در دو سه جلسه گذشته داشتیم که بعضی ها که هنوز اجدادشان به دنیا نیامده اند، در ثواب جنگ صفین شریکند. چون وقتی به دنیا می آیند میگفتند کاشکی ما بودیم و برای ما محقق میشد. نیت اصل عمل است. اگر این نیت باشد محقق میشود.
وَ مَنْ صَلَّى مِنْكُمْ صَلَاةً نَافِلَةً فِي وَقْتِهَا فَأَتَمَّهَا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِهَا عَشْرَ صَلَوَاتٍ نَوَافِلَ
اصل صلوات نوافل پنهان خواندش اولی است. واجب آشکار خواندنش اولی است. نوافل پنهان خواندش اولی است. چون پنهان خواندش اولی است و هر حسنه ده برابر میشود این مطابق قاعده است. یک نافله مطابق ده نافله. یعنی ده برابر. بحث خفا اینجا مطرح نیست. چون خودش به خفا امر شده بوده است. اینها خودش علم مبتنی بر قواعد عظیم است. خیلی قواعد عظیمی جلوی روی ماست و ما غافلیم.
وَ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ حَسَنَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا عِشْرِينَ حَسَنَةً
در این حالت حسنه انجام دادن بیست برابر است. چون سخت تر است. در حالت عادی ده برابر است. اینجا سخت تر است و جرات اظهار میخواهد.
وَ يُضَاعِفُ اللَّهُ تَعَالَى حَسَنَاتِ الْمُؤْمِنِ مِنْكُمْ إِذَا أَحْسَنَ أَعْمَالَهُ
بیست برابر یک حد از تضاعف است. خداوند خودش تضاعف ایجاد میکند. هرچقدر این عمل احسن تر محقق بشود خداوند به همین نسبت مضاعفش میکند.
وَ دَانَ اللَّهَ بِالتَّقِيَّةِ عَلَى دِينِهِ
خداوند خودش را به او نزدیک میکند، با تقیه این، خدا نمیتواند خیلی اظهار نزدیکی بکند، خدا خودش را به او نزدیک میکند. با تقیه نزدیک شده.با پنهان کاری.
وَ عَلَى إِمَامِهِ وَ عَلَى نَفْسِهِ وَ أَمْسَكَ مِنْ لِسَانِهِ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً كَثِيرَةً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَرِيمٌ
قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ رَغَّبْتَنِي فِي الْعَمَلِ
چیزی از دست ندادیم در این دوران سختی و فشار و تنگی
وَ حَثَثْتَنِي عَلَيْهِ وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَعْلَمَ كَيْفَ صِرْنَا نَحْنُ الْيَوْمَ أَفْضَلَ أَعْمَالًا مِنْ أَصْحَابِ الْإِمَامِ مِنْكُمُ الظَّاهِرِ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ وَ نَحْنُ وَ هُمْ عَلَى دِينٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ دِينُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَقَالَ إِنَّكُمْ سَبَقْتُمُوهُمْ إِلَى الدُّخُولِ فِي دِينِ اللَّهِ وَ إِلَى الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ
یعنی هر کسی جلوتر واقع میشودو حفظ میکند دین را، یعنی اثر حفظ و ابقاء دارد در دین، بعدی ها که به این دین میرسند، این در بقیه که تبعیت میکنند از این دین، اثر عمل این هم هست. همین سبقت باعث میشود جزا مضاعف میشود. بعد از این هرقدر انسان بیاید، و مادر حفظ دین به هر مقداری که نقش داشتیم، چه در دولت باطل و چه الان، اقامه ای کرده باشیم، ما باشیم و نباشیم، همین که به این دین گرایش پیدا بکند، چون هر کدام از ما در تبعیت از دین، اثری در حفظ دین داشتیم، در بقای دین داشتیم، این سبقت خودش عمل است. علاوه بر عمل ما که با او مشترک است، سبقت مضاعف میکند اثر را. او تبعیت کرده از ما و ما منشا اثر بوده ایم.
وَ إِلَى كُلَّ فِقْهٍ وَ خَيْرٍ وَ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ سِرّاً مِنْ عَدُوِّكُمْ
هر کدام از اینها وجهی است. نه اینکه اینها یکی باشد.
یکی اینکه شما سبقت گرفتید. جلوتر انجام دادید.
یکی اینکه شما در زمان سخت حفظ کردید دین را. آنها در زمان راحت دارند انجام میدهند.
مَعَ الْإِمَامِ الْمُسْتَتِرِ مُطِيعُونَ لَهُ
مطیع بودن در زمان سختی خیلی سخت است. مطیع بودن در زمان راحت مطابق طبع انسان است. انسان آنجا آرامش پیدا میکند. کسی بخواهد در دوره امام زمان مخالف باشد خیلی سخت است. در قم کسی بخواهد بد حجاب باشد، سخت است. شماتت را باید تحمل بکند. کسی با حجاب بخواهد در جایی باشد که همه چیز علیهش است، سخت است. عبادت آنجا افضل است.
صَابِرُونَ مَعَهُ
در آن دوره خیلی نمیمانند. ریزش پیدا میکنند. حاکمیت با هر کسی باشد، قشر خاکستری مایل به او هستند. ده درصد قشر فعال اینور. ده درصد هم قشر فعال آنور هستند. هشتاد درصد قشر خاکستری اند. هر طرفی غلبه باشد آنجا هستند. نزدیک و نزدیکتر و دور و دورتر هستند. پیامبر اکرم که سلطه اش را در مدینه که ایجاد کرد، حاکمیت اسلام گستررده شد. لذا میگویند اگر میخواهید دین گسترش پیدا بکند… تعبیری که مقام معظم رهبری در طرح کلی اندیشه اسلامی دارند خیلی زیباست. میفرمایند به دنبال این نباشید که تک تک کار بکنید. بلکه باید کاری بکنید که کارخانه انسان سازی بشود. کارخانه انسان سازی یعنی اقامه دین. ایجاد حاکمیت. حاکمیت که ایجاد بشود اول انقلاب که حاکمیت اسلام ایجاد شد، گرایش ها تغییر کرد. مبدا میل ها تغییر کرد. این خیلی عظیم است.
مُنْتَظِرُونَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ خَائِفُونَ عَلَى إِمَامِكُمْ
هر کدام از اینها عبادتی است. دائما ترس دارند که امامشان را از بین نبرند. این وحشت اینکه امام را از بین نبرند عبادت است. اینها همه افضلیت می آورد.
وَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مِنَ الْمُلُوكِ تَنْظُرُونَ إِلَى حَقِّ إِمَامِكُمْ وَ حَقِّكُمْ فِي أَيْدِي الظَّلَمَةِ
میبینند که حق اینها دست ظلمه است. حاکمیت حق امام اینهاست. غصه ای که میخورند یک وجه افضلیت است. هیچکدام از اینها در دوران حاکمیت امام ظاهر نیست.
قَدْ مَنَعُوكُمْ ذَلِكَ وَ اضْطَرُّوكُمْ إِلَى جَذْبِ الدُّنْيَا وَ طَلَبِ الْمَعَاشِ
شما را وادار کردند خیلی از کارهای آخرتی را نکنید چون نمیشود، به کارهای دنیا وادارتان کرده اند. میگوید این اجبار شما بر کار دنیا هم عبادت است. هر چیزی را تبدیل میکند به سبقت و اثر گذاری.
مَعَ الصَّبْرِ عَلَى دِينِكُمْ وَ عِبَادَتِكُمْ وَ طَاعَةِ رَبِّكُمْ وَ الْخَوْفِ مِنْ عَدُوِّكُمْ فَبِذَلِكَ ضَاعَفَ اللَّهُ أَعْمَالَكُمْ فَهَنِيئاً لَكُمْ هَنِيئاً
بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۵۲، ص: ۱۲۸
قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا نَتَمَنَّى إِذًا أَنْ نَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ ع فِي ظُهُورِ الْحَقِّ وَ نَحْنُ الْيَوْمَ فِي إِمَامَتِكَ وَ طَاعَتِكَ أَفْضَلُ أَعْمَالًا مِنْ أَعْمَالِ أَصْحَابِ دَوْلَةِ الْحَقِّ
اگر اینطور است، ما دیگر منتظر نباشیم؟ تمنی فرج را نکنیم؟ دنبال او نباشیم؟ سوال خوبی است. همینجا خوب است. دعا کنیم همینطور بماند. دولت باطل باشد و ما ثواب بیشتر ببریم.
فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ يُظْهِرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَقَّ وَ الْعَدْلَ فِي الْبِلَادِ
نمیخواهید خدا همه جا حاکم باشد. توحید همه جا حاکم باشد. این خواسته که در زمان امام باطل است، حقی که در دست امام باطل میبینیم، حسرت بر اینکه چرا توحید حاکم نیتس، ببینید چقدر امام زیبا بیان میکنند. میگوید من گفتم شما میبینید که حقتان دست آنهاست و ضایع و باطل شده است. امام شما باید حاکم باشد. این حسرتش باید باشد. این تمنی باید باشد. کسی گفت این تمنی را نداشته باشم، یعنی آ« حسرت را ندارم. پس راضی به این مسئله است. کاری ندارد که باطل دارد جولان میدهد. میگوید الحمدلله باطل آمد… مثل انجمن حجتیه میشود. باطل آمد، هرچی باطل بیشتر باشد ثواب ما بیشتر میشود. پس خودما هم کمک کنیم که ظلم و فساد بیشتر بشود. عبادت ما افضل میشود.
وَ يُحْسِنَ حَالَ عَامَّةِ النَّاسِ
همه مردم حالشان رو به کمال توحید باشد. کسی این تقاضا در وجودش نباشد حالت فردیت درش هست. خودم و خودم. نگاه موحد این است که همه مردم به سمت کمال بروند. این حقیقت باعث میشود که دوران غیبت هم آن کمال را برایش مینویسند. کمال توحیدی که همه به سمت توحید بروند، چون این توقع را دارد و این را دوست دارد، آن کمال را برایش مینویسند.
وَ يَجْمَعَ اللَّهُ الْكَلِمَةَ
یعنی کلمه توحید
وَ يُؤَلِّفَ بَيْنَ الْقُلُوبِ الْمُخْتَلِفَةِ
همه مردم به سمت دین آمدند.
وَ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِي أَرْضِهِ وَ يُقَامَ حُدُودُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ
اگر کسی اینها را نخواهد، معلوم میشود که عبادتهایش هم عبادت صحیحی نیست.
وَ يُرَدَّ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ فَيُظْهِرُوهُ حَتَّى لَا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ أَمَا وَ اللَّهِ يَا عَمَّارُ لَا يَمُوتُ مِنْكُمْ مَيِّتٌ عَلَى الْحَالِ الَّتِي أَنْتُمْ عَلَيْهَا إِلَّا كَانَ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ كَثِيرٍ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْراً وَ أُحُداً فَأَبْشِرُوا.
با همین حال اگر به مرگ عادی از دنیا بروید، از کسانی که در بدر و احد شهید شدند افضلید. امام معصوم میفرماید. کسی در این حال در دوران غیبت یا دولت باطل با این فشار باشد. از دنیا برود به همین مرگ با حفظ دینش. معلوم میشود که حفظ دین سخت تر از جنگ بدر و احد است. معلوم میشود که خیلی سخت است. افضلیت اعتباریه نیست.
در پاسخ: سرعت خواص در دوران غیبت با دوران ظهور فرقی ندارد. هیچ محرومیتی ندارند. اما در دولت حق، عموم سرعت پیدا میکنند. سیر سریعتر است در عموم مردم. جانب غلبه حاکمیت است.
▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
جهت دسترسی به مجموعه سلسله مباحث «مهدویت» استاد محمدرضا عابدینی کلیک کنید