شرح کتاب الحجه کافی جلسه 139 | صحیحه حسین بن ابی العلاء و آیات سوره نساء در امر وصایت و تخلف آن - آیت الله میرباقری
شرح کتاب الحجه کافی جلسه 139 - آیت الله میرباقری
در این بخش از ضیاءالصالحین، صد و سی و نهمین قسمت از سلسله مباحث شرح و بررسی کتاب «الحجه کافی» آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «صحیحه حسین بن ابی العلاء و آیات سوره نساء در امر وصایت و تخلف آن» را به مدت 33 دقیقه با مخاطبان عزیز به اشتراک می گذاریم.
صحیحه حسین بن ابی العلاء
بحث در صحیحه حسین بن ابی العلاء در باب وجوب طاعت بود که فرموده: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا»(1) در این روایت به آیه اطاعت از ولی الامر اشاره شده بود.
در مورد سیاق آیات بحث کردیم که فضای حسادت و کفر و صد عن سبیل در مقابل مسیر نبی اکرم بود. درگیری بر سر ملک و صاحب فرمان و امر شدن. جریان مقابل می خواهد فرمان و امر خودش در عالم جاری باشد. این مقام بزرگ فقط مختص خداوند متعال است و به امانت در اختیار عده ای قرار می دهد. امری که امرالله است و بدست نبی اکرم می رسد و ذیل ایشان با اولی الامر جلو می رود. اصل این مقام هم برای اهل بیت است و بعید نیست گفته شود ذیل ایشان به ولات امر و تربیت یافتگان مکتب شان خواهد رسید؛ لذا بحث در در نظام ولایت امر است.
نکته مهم در این فضای آیات این است که این بحث ها مقدمه بحث اطاعت است. اطاعتی که با الله شروع می شود و تا اولی الامر ادامه پیدا می کند. بعد هم فرض تنازع را مطرح می کند که باید رد به خدا و رسول کنید؛ «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» در مورد تبیین این آیه و عدم تکرار تعبیر اولی الامر در آیه شریفه احتمالاتی را در جلسات قبل بیان کردیم که اگر لازم بود در ادامه دوباره بررسی خواهیم کرد.
مسئله حکم و تحاکم به طاغوت
اما بحث بعدی در این آیات مسئله حکم و تحاکم است. در این آیات مشخص است که بحث حکم مطرح می شود. حکمی ابتدا بعد از مقام امانت بیان می کند که حکم فرد امین حکم به عدل است. روشن است حکم در این آیات با امر الهی باید معنا شود و مرتبط با هم هستند. در واقع امر الهی با صدور حکم در اختلاف ها نیز خود را نشان می دهد. کانه فرموده در منازعات اگر می خواهید ذیل اولی الامر حرکت کنید باید همین حکم را محور قرار دهید. نمی شود حکم دیگری را محور قرار دهید.
در مقابل عده ای هستند که در اختلافات سراغ منطق دیگری می روند. می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ» روشن است که آیات ظاهر اولیه اش ناظر به جریان نفاق است. کسانیکه در ظاهر مسلمان شدند ولی حکم طاغوت را قبول دارند و به آن منطق رجوع می کنند. «يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً» یعنی بدنبال حکم آنها هستند، در حالی که اینها مأمور شدند که به طاغوت کفر بورزند.(2) طاغوت همان جریانی است که حسود شد و در مقابل نبی اکرم صد عن سبیل می کند؛ جریانی که در دو سطح، طغیانی بزرگ در مقابل حضرت خواهد داشت و بر سر ملک با حضرت نزاع خواهد کرد.
بطور مثال الان عده ای بدنبال حاکم کردن قوانین بین المللی بر کشور اسلامی هستند و در نزاع ها و اختلافات حکمیت آنها را قبول دارند. البته بحث اضطرار حرف دیگری است و ممکن است بخاطر شرایطی جایی حکومت اسلامی از منطق آنها وامدار شود؛ ولی مسئله فقط این نیست. عده ای واقعاً مومن به آن جریان و حکم آنها هستند.
معلوم می شود آن تنازعی که در آیات قبل بحث شد، اینجا خود را نشان می دهد که عده ای بجای رد مسئله به خدا و رسول به جای دیگری ارجاع می دهند. اگر اینکار را بکنند و ذیل حکم دستگاه الهی حرکت کنند پایان خوبی دارد و الا گرفتار می شوند. «ذلک خیر و احسن تأویلا» لذا در ادامه فرموده «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» جریان نفاق در این امت، ایمانی به طرح حضرت ندارد و چشم شان به حکم طواغیت است.
باید توجه شود که فضای این آیات مشخص است که بحث صرفاً در معنای حکم به معنای قضاوت مصطلح و حل و فصل امور جزئیه نیست بلکه نظام احکام اجتماعی را شامل است و بلکه مسئله اصلی اجتماع که جریان اصل حکومت است را مورد نظر دارد. روایات مکرری در این آیات هست که به مسئله ولایت و وصایت تاویل شده است.
راه توبه در تخطی از حکم و اصرار منافقین
در ادامه آیات فرموده: «فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفيقاً» وقتی بخاطر کارشکنی ها و خراب کاری ها و افسادهای آنها مصیبتی هم بوجود می آید، از سر ندامت و توبه در نزد شما نمی آیند بلکه برای توجیه آمده و با قسم و حلف می گویند ما فقط قصد حسن و خیر داشتیم. یعنی اینها بدنبال اصلاح نیستند و قبول ندارند که مشکل تخطی از حکم خدا و رسول است.
لذا در مقابل فرموده: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ» شما موظف به اطاعت از رسول هستید. رسول ما وقتی با ماموریتی به سمت شما فرستاده می شود، باید همه از او اطاعت کنند. نمی شود که او رسول باشد ولی کسی او را اطاعت نکند. اینگونه که امتی درست نمی شود. ما باید رسولی بفرستیم و طرحی به او بدهیم و او این طرح ما را اعلام و اعمال بکند. امت هم اطاعت کنند تا یک امتی درست بشود.
حال اگر خطا کردید به سمت او برگردید؛ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيما» روشن است که این تخطی از رسول را با ظلم به نفس تعبیر کرده است. شبیه تعبیر سوره فتح که فرموده: «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ»(فتح/10) کسی که بیعت با حضرت را نقض کند بر علیه خودش کار کرده است. برای جبران این خطا راه چیست؟ فرموده به خود ایشان باید برگشت کنید. دوباره به حکم او تن دهید و باید استغفار و تدارک هم بکنید. تازه اگر آنها تدارک کردند وجود مقدس نبی اکرم هم باید یک تدارکی کند تا این امت دوباره اصلاح بشود.
البته پیداست آیه شریفه ناظر به گناهان جزئی هم هست. در زیارات حضرت آمده که خدایا فرمودی اگر بیایید محضر رسول خدا استغفار کنید من می بخشم. حالا ما آمدیم استغفار می کنیم. و از حضرت هم تقاضا می کنیم برای ما استغفار بکنند. ولی در این سیاق آیات که آمده، پیداست ناظر به یک تخلف اساسی است. روایات هم همین را تایید می کند. می گوید این تخلف در امر خلافت است. فرمان حضرت را زیر پا گذاشتند. اینها در اصلی ترین تکلیف که غدیر و فریضه ولایت بود، از جانب خودشان حکم دیگری کردند و مسیر دیگری را رفتند. ظلم به نفس همین است. اینها خودشان ضرر کردند. امتی خطا کرد و امتی ضرر کرد. تدارکش هم این است که برگردند و خودشان استغفار کنند و شما هم یک تدارکی برایشان کنید.
توجه شود کما اینکه استغفار ما صرفاً استغفار زبانی نیست و الزامات عملی دارد، استغفار رسول هم استغفار زبانی نیست. یک کاری باید حضرت انجام بدهد تا امت تطهیر بشود. مثلا برای تطهیر امت باید عاشورا به پا بشود. اتفاقی باید بیافتد. حضرت باید فداکاری کنند. استغفار رسول برای امت یک کار ساده ای نیست. خطایی که اتفاق افتاده با دو چیز رفع می شود. استغفار خودشان و استغفار رسول. در روایات هم گفته شده حضرت امیر که حقش ضایع شده است باید برای اینها استغفار کند.
تسلیم شدن به حکم نبی اکرم راه ایمان
در ادامه کانه قاعده اصلی بیان کرده و جمع بندی نهایی فرموده: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً» یعنی اینهایی که ادعا می کنند ایمان دارند اما به دنبال حکم طاغوت می روند، اینها مومن نمی شوند. کسی در مسیر ایمان است که شما را حاکم وجود خود قرار بدهد و در این حکمیت هم هرچه تو حکم کردی نه فقط در ظاهر بلکه با دل بپذیرد و احساس دلتنگی و حرج نکند.
روایات ذیل این آیه مفصل بحث کرده که حقیقت ایمان تسلیم حضرت بودن است. مرحوم کلینی هم بابی تحت عنوان «باب تسلیم و فضل مسلّمین» ذیل کتاب الحجه دارند. در آنجا در روایت مهمی فرموده: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَسْتَكْمِلَ الْإِيمَانَ كُلَّهُ فَلْيَقُلِ الْقَوْلُ مِنِّي فِي جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ قَوْلُ آلِ مُحَمَّدٍ فِيمَا أَسَرُّوا وَ مَا أَعْلَنُوا وَ فِيمَا بَلَغَنِي عَنْهُمْ وَ فِيمَا لَمْ يَبْلُغْنِي»(3) یعنی کمال ایمان همین است که تسلیم محض باشد. در جمیع شئون زندگی از سر و علن باید انسان تبع امام باشد.
در شان نزول این آیه شریفه فرمودند بر سر حق آب، بین زبیر و دیگری دعوا شده بود. حضرت به نفع زبیر حکم کردند. وقتی طرف بیرون آمد گفت حضرت به نفع قوم و خویشش حکم کرده است. خدای متعال می فرماید اینها ایمان نمی آورند مگر این که تو را حکم قرار بدهند. ولی این شان نزول ها سبب تقلیل در معنا نباید بشود. این آیات روشن است در مطلق منازعات است. خصوصاً در جاییکه بستر می شود که عده ای به سمت حکم دستگاه فکری دشمن می روند.
و اصل این مسئله هم در بحث خلافت بوده است. روایات ما این آیه را تطبیق کرده به همان نزاع بر سر خلافت، یعنی مصداق اصلیش همین است. برخی این آیات را بر منازعات جزئی تطبیق کرده اند و معنای آیه را محدود کرده اند. انسان نباید اصلی ترین بحث آیه را و مصداق آیه را و اصلا رکن آیه را نادیده بگیرد. این آیات ناظر به اقامه ملک عظیم و تنازع بر سر سرنوشت امت است. این امر الهی از یک طرف، با تبعیت ما و طاعت ما از طرف دیگر محقق می شود. در این مسئله نزاع کردند درحالیکه فقط پیامبر حکم می کند. اینها باید تسلیم محض می شدند. و در این مسئله هرکسی جز خدا و رسول حرف بزند، طاغوت است ولو اجماع امت باشد.
آیات کتابت قتل و تدارک خطاها
اما نکته دیگر در ادامه آیات بحث راه تدارک این تخلف هاست. اینها برای تدارک باید به حکم خدا و رسول برگشت کنند و همان را مبنا قرار دهند. در مهمترین مسئله که تعیین خود ولی الامر ذیل رسول الله است باید حکم حضرت را قبول کنند. «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول» این امری است که با امر و حکم خدا و رسول درست می شود. در این امر اگر نزاع کردید به حضرت مراجعه کنید و تسلیم هم باشید. تاویل آیات ظلم به نفس به همین تخطی معنا شده است.
و برای تدارک این مسئله هم خودشان باید زحمتی بکشند هم حضرت برای شان طرحی دارد. و هر حکم و دستوری برای تدارک حضرت پیش روی آنها گذاشت باید قبول کنند. ولو اینکه حکم به قتل آنها بکنید. لذا در ادامه فرموده: «وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيارِكُمْ ما فَعَلُوهُ إِلاَّ قَليلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما يُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبيتاً» ظاهر آیه این است که یک جرمی اتفاق افتاده که پیامبر باید حکم کند و پیامبر هم هر حکمی کرد باید قبول کنند. می گوید ممکن است مجازات تخلف از این حکم این باشد که همدیگر را بکشید. و اگر چنین می کردند برای آنها بهتر بود.
مثل داستان بنی اسرائیل است که عده از آنها گوساله پرست شدند و عده ای نهی از منکر نکردند. خداوند بر آنها نوشت که اینهایی که نهی از منکر نکردند گوساله پرست ها را بکشند تا هر دو جرمشان پاک شود. کانه یک موقعی به سادگی مسئله حل و فصل می شد؛ وقتی می شد جلوی گوساله پرستی را بگیرید هرچند آن موقع هم سختی های خاص خودش را داشت. ولی بعد از عبده عجل شدن، کفاره و سختی این مسئله سنگین تر است. ترک نهی از منکر کار را بجایی می کشد که تطهیر افراد و جامعه بسیار سنگین می شود. لسان آیات بنی اسراییل به این آیات بسیار شبیه است.
لذا آیات سوره نساء ولو معنای وسیعی از تخلف امت از رسول را بیان می کند ولی در این میان تخلف اصلی وجود دارد که معادل همان عبادت عجل است و کفاره های بسیار سنگینی می تواند داشته باشد. حسادتی که عده ای خود را بر امیرالمومنین مقدم کرده و صد عن سبیل کردند. اینجا گرفتاری بزرگی رخ می دهد و کار تا درگیری ها بزرگ و قتل های بزرگ از امت اسلام جلو خواهد رفت.
در نهایت کار هم فرموده: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً» در سیر امت همراهی با انبیاء وقتی اتفاق می افتد که رسول تان را اطاعت کنید؛ نیز روشن می شود که همه انبیاء همین کار را کرده اند. صدیقین و شهداء و صالحین هم کسانی هستند که اطاعت الرسول کرده اند. در امر امامت، پیرو امیرالمومنین هستند. اینها کسانی هستند که از این نعمت بهره مند شده و منعم علیهم هستند. این نعمت، نعمت ولایت است. شما هم باید همین راه را بروید.
پیامبر اکرم در مورد آیه «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ» فرمود: «شِيعَةُ عَلِيٍّ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمْ يَغْضَبْ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَضِلُّوا»(4) نعمت امام است و این دسته ها کسانی هستند که از این نعمت بهره مند شده اند. این چهار دسته شیعیانی هستند که خدا و رسول را در این امر اطاعت کردند. امت هم اگر این کار را می کرد با اینها همراه می شدند. والحمدلله...
پی نوشت ها
................................................................
(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 187
(2) استاد می فرمودند روشن است که این آیات مرتبط با آیه الکرسی و دو آیه بعد است که مسئله کفر به طاغوت را مطرح کرده است. هرچند عده ای از مسلمان به طاغوت ایمان می آورند و با او می خواهند زندگی کنند.
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 391
(4) معاني الأخبار، النص، ص: 36
افزودن دیدگاه جدید