سلسله مباحث مهدویت | لزوم وجود حجت در زمین (1) - استاد محمدرضا عابدینی (جلسه 1)
سلسله مباحث مهدویت | لزوم وجود حجت در زمین (1) - استاد محمدرضا عابدینی (جلسه 1)
در این بخش، اولین قسمت سلسله مباحث مهدویت حجت الاسلام محمدرضا عابدینی برگرفته از کتاب «شموس المضیئة» با عنوان «لزوم وجود حجت در زمین (1)» به همراه متن سخنرانی را به مدت 56 دقیقه با سالکان طریق حق به اشتراک می گذاریم.
◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
۱.اصل غیبت «جزای عقابی» نیست بلکه اصل غیبت یک «حقیقت کمالیه» است . لذا از ائمه وارد شده که آرزو می کردند که در دوران غیبت باشند.
۲. اصل غیبت از عظیم ترین «مواطن انسانی» است که باید حتما محقق شود، که چه ظلم ظالمی باشد و چه نباشد، خداوند «سنّت غیبت» را محقق می کند. چرا که انبیا هر کدام غیبتها داشتند که ان غیبتها در وصی نبی ختمی می خواهد محقق شود.
۳.در عبور از ظاهر به باطن، چاره ای نیست مگر اینکه «غیبت» محقق شود. از ابتدای بعثت، مردم به این سمت سوق داده شدند که از ظاهر به باطن بروند.
۴.در زمان غیبت، «غیبت از بدنِ حضرت» است نه بیشتر، و امکان ندارد که «غیبت از حقیقتِ حضرت» باشد و حجّت حاضر نباشد! بلکه زمین بدون حجت نمی شود. لذا این «غیبت از بدن» برای آن است که انسانها رشد یابند که «بدن نباید ملاک رابطه باشد» و انسان باید از اسم «الظاهر» به اسم «الباطن» عبور کند.
۵.با این نگاه، رسالت امام زمان هم در «دوران غیبت» سنگین است، که ایشان باید افراد را از ظاهر به باطن عبور دهند، لذا باید فشارها و سختیهای وارد شود تا خلوص ایجاد شود و تعلقات برداشته شود.برای ایجاد انقطاع و رابطه باید سختی کشید و بلا دید.
۶.هر کدام از «ظهور و رجعت و قیامت» مراتبی از یک «حقیقت واحده» اند، که توحید قرار است در آن «حقیقت واحده» اشکارشود که «ظهور اسم الباطن» است و در هر کدام مرتبهای اشکار می شود.البته توحید همیشه هست ولی ان موقع برای انسانها اشکار می شود. برخی تا عذاب را نبینند، تعلّّق به اسباب از انها قطع نمی شود: «وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» (۱۶۶ بقره).فلذا مراتب «ظهور توحید» به این راحتی نیست.
۷.نکته عرشی: تمام آیات و روایاتی که در باب قیامت که زیاد است و رجعت که کم است و ظهور که متوسط است همه مربوط به یک حقیقت است و لذا می توانند هر دسته مفسر دسته دیگر باشد، یعنی روایات ظهور که متشابه زیاد دارد را بر اساس روایات قیامت تفسیر کنیم. چون همه ناظر به حقیقت واحد هستند.
۸.علت سختی «قبض روح» این است که می خواهند او را از «روابط غلطی» که ایجاد کرده است جدا کنند ولذا سخت است؛ اما اگر کسی «روابط درستی» داشته باشد قبض روح مثل چشیدن بوی گل است. ما روابطمان عمدتاً بر اساس «نظام ظاهر» چیده شده و جدا شدن از هر کدام یک شوک را بر انسان وارد می کند. برای ظهور توحید باید این سهمگینی را خودمان اختیارا دنبال کنیم. اگر بخواهیم برخی روابطمان تصحیح شود باید «کالمتشحّط فی دمه» (غوطهور در خون خویش) باشیم (وصف منتظر در روایات).
۹. داستان فردی که اسم اعظم را می خواست و حضرت درون آب انداخت تا وقتی که خواست غرق شود و ارتباطی با خدا برقرار شد که گفت ان اسم اعظم است. می خواهند تصحیح ادراک برای ما ایجاد کنند واین خیلی سهمگین است.
۱۰.حقیقت بحث امام زمان، ظهور اسم «الباطن» است. خدا تمام عالم را از ادم تا خاتم و بعدش را خلق کرده است تا برسد به اینکه این حجت ظهور کند که این «علت غایی خلقت عالم» است که اگر این نبود خلقت عالم بی معنا بود. دروازه ورود به قیامت، دوران ظهور است.
۱۱.در دوران ظهور می خواهند تمام روابط ما را تصحیح کنند (به حذف «روابط وهمی»، و برقراری «روابط حقیقی»)، و این سختی دارد که خیلی ها می ریزند، و البته خیلی ها هم مشتاق هستند که رویش می کنند .
۱۲.«شناخت امام» فصلِ اخیرِ انسان است، و اگر «معرفت به امام» نباشد انسان انسان نیست و حیوان است، و این انسانی که حیوان باشد غیر از این است که از اول حیوان باشد.جاهلیت یعنی حیوانیت. رشد دائر مدار «رابطه با حجّت» است. حتی اگر کسی اتفاقی عملی را انجام دهد اما «معرفت به امام» نداشته باشد، هیچ فایده ای ندارد. «ولاییت امام» ریسمانی است که تمام اعمال را به هم مرتبط می کند.
۱۳.اگر تمام اعمال صالح، ولایت را نشان ندهد تمامیّت پیدا نمی کند. حقیقتِ حسنه «ولایت» است لذا هر حسنه ای که به ولایت نرسد و انرا نشان ندهد «حقیقت حسنه» را ندارد.
۱۴.آیت الله بهجت می گویند که این سرّ شیعه است که قرآن و ولایت از هم جدا نمی شوند تکویناً، (نه انکه جدایشان نکنید، بلکه جدا نمیشوند). و لذا هر کدام را دیدیم حقیقتاً دیگری را هم می بینیم، که «محضر قرآن» همان «محضر امام» است.
۱۵. منافقین در کنار امیرالمؤمنین و پیغمبر اکرم علیهما السلام مینشستند و اظهار ارادت میکردند، و بقیه هم میدیدند که اینها که نفاقشان آشکار بود در «رابطه ظاهری» نزدیکترین بودند، این دیگر در رابطه با «حضرت حجّت» (علیه السلام) این «رابطه ظاهری» امکانپذیر نیست، چون دیگر آنجا «سلطه اسم الباطن» است، هر کسی نزدیکتر است که حقیقتاً نزدیکتر است، یعنی نزدیکتری «نزدیکتری وجودی» است، نزدیکتری وجودی «طهارت وجودی» است، به غیر طهارتِ وجودی، نزدیکی دیگر امکانپذیر نیست.
◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
جهت دسترسی به مجموعه سلسله مباحث «مهدویت» استاد محمدرضا عابدینی کلیک کنید
افزودن دیدگاه جدید