حضرت فاطمه زهرا (س) در بیان استاد حسن رمضانی
یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى [أَتَانَا] بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلایَتِکِ و مستحب است نیز آنکه بگوید السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَتِهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلائِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدا وَ حَسِیبا وَ جَازِیا وَ مُثِیبا(( متن زیارت نامه حضرت به نقل از مفاتیح الجنان ؛ شیخ عباس قمی ( ره ))
یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً
در زیارتی که در مفاتیج الجنان راجع حضرت زهرا سلام الله علیها نقل شده است برخی از عناوین و بخش های آن که قابل توجه می باشد عبارتند از :
یاد نمودن حضرت با لقب " ممتحنه " ؛ از اینجا معلوم می شود جضرت یک حقیقت امتحان داده در همه عوالم است چرا که در زیارت آمده است " قبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً " یعنی خداوند تبارک تعالی قبل از خلقتش او را آزموده است و در اینجا سئوال می شود چگونه ممکن است قبل از خلقت مورد آزمون قرار گرفت ؟
جواب : مراد از " یَخْلُقَکِ " در اینجا خلق نشئه دنیایی است و همه موجودات بالاخص انسان های کامل دارای نشئاتی هستند که یک نشاه آن دنیای مادی است و نشئات سابق بر این نشاه نیز وجود دارد و این مطلب از آیات و روایتی که به دست ما رسیده است به خوبی قابل استفاده است و از این بخش به خوبی استفاده می شود که حق تعالی عین ثابت فاطمی را قبل از اینکه موجود به وجود عینی بشود در حضرت علمیه ایشان را آزموده و امتحان کرده است و در همه این عوالم و مراتب یک حقیقت امتحان پس داده و سرافراز بوده است ، انسان از آن جهت که انسان است بر او ایمان و عهد و پیمان الهی عرضه می شود و بالاترین کمال انسانی این است که در همه احوال ذره ای از آن عهد و پیمان تخلف نداشته باشد و در این ابعادی که عرض شد یعنی پذیرش ایمان و حق و بعد هم پیمان هیچگاه خلاف حق اندیشه نکند علما و عملا و این کمال انسانی است و بالاتر از این کمالی برای انسان نمی توان تصویر کرد ، در این قسمت از زیارت این بخش در راس قرار گرفته است " یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً" یعنی نه تنها ما معتقدیم حضرت در عالم دنیا پذیرای ایمان بود و با حق پیمان بست و ذره ای تخلف نکرد بلکه در مراتب قبل از این دنیا هم همینگونه بوده است و اینکه پذیرش ایمان در مراتب قبل چگونه است و پایبند بودن به این پیمان چگونه است در جای خود باید مورد برررسی قرار بگیرد
فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً
عنوان دیگری که در این زیارت به چشم می خورد مسئله " صابره " بودن حضرت است ؛ کمالات انسانی بدون جوهره صبر معنا ندارد و حضرت در مراتب مختلف و نشئات مختلف عالم صبوری خود را به منصه ظهور رساند و خداوند متعال ایشان را صابر یافت ؛ ما هر کاری از کارها را اگر بخواهیم دنبال کنیم چه در امور دنیایی و چه اخروی هیچ گاه به کمال خود نخواهد رسید مگر به برکت " صبر " ؛ زمین بایر با صبر شخص صبور می شود باغی که اشجار و ریاحین از آن می روید و اینها همه از برکات صبر است و حضرت در همه آزمون های الهی همیشه صبور بوده است و نتیجه این صبر شکوفایی همه استعدادهای وجودی آدمی است و حضرت در این بعد کم نگذاشته است
السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ ....
صرف نظر از فقراتی که در این زیارت پیوند وجودی ایشان با رسول الله را نشان می دهد که آن حضرت نبی الله بود ؛ خلیل الله بود و... در این زیارت امر دیگری هم جلب توجه می کند این فراز مورد توجه قرا می گیرد که " السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ " آنچه را که در فقره قبل زیارت نامه حضرت مورد توجه قرار گرفته بود پیوند حضرت با رسول الله بود و بر اساس آن پیوند آن عناوین در حق ایشان صادق است اما در این بخش دوم عناوینی را مورد توجه قرار می دهیم که مربوط به حقیقت خود آن حضرت صرف نظر از پیوندی که با رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) بیان شد می باشد القاب و صفاتی مانند " صدیقه ؛ شهیده ؛ رضیه ، مرضیه ، فاضله ؛ زکیه ، ....." عناوین نخست ناظر به کمالات نفسی و ذاتی حضرت است و در عناوین بعدی ظلم امت ، آن هم نه همه امت بلکه فرصت طلبان امت که حق حضرت را نادیده گرفته و ایشان را مورد ظلم قرار داده اند محل توجه است ، حقیقتی که آن پیوند را با رسول الله داشت و آن همه فضائل و کمالات نفسانی داشت اما عده ای از امت این همه فضائل را نادیده گرفتند و حق او را مراعات نکردند و به او ظلم نمودند .
أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ
ما شهادت می دهیم که حضرت حقیقتی است که سرور او عین سرور رسول الله است و اذیت او عین اذیت رساندن به رسول الله است ، کسی که با او قطع رابطه و رحم داشته باشد و حقوقی را که نسبت به ایشان دارد ادا نکند گویا حقوقی که نسبت به رسول الله دارد ادا نکرده است این مطلب بر چه اساسی است ؟ چگونه می شود که سرور او عین سرور رسول الله و اذیت ایشان عین اذیت رساندن به رسول الله است ؟ تعلیلی که در ادامه زیارت آمده است این مطلب را آشکار می کند " لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ " سر این سخننان این است که تو یا فاطمه حقیقتی هستی که عنوان بضعه و روح نسبت به رسول الله بر تو صدق می کند و تو روح آن حضرت هستی ،
نگاهی دقیق تر به عنوان " بضعه "
در اینجا خوب است راجع به کلمه "بضعه" عنایتی به خرج دهیم ، همه فرزندان حضرت پاره تن او بودند و "بضعه" به معنای "پاره تن" در مورد همه فرزندان حضرت صدق می کند و این عنوان بر هر فرزندی نسبت به پدر او صادق است و این مطلب یک امر اختصاصی نیست و حال آنکه ما این عنوان را به عنوان یک امر اختصاصی برای آن حضرت یاد می کنیم راه حل این اشکال چیست ؟
برای بر طرف شدن این اشکال باید از معنای ظاهری این کلمه دست برداریم و " بضعه " را به معنای " پاره تن " نگیریم بلکه " بضعه " به معنی بخشی از وجود شخصیت و مقام آن حضرت است ؛ یعنی حقیقت ولایت ؛ حقیقت رسالت ، حقیقت نبوت ، .. این حقیقت رسول الله است و فاطمه اگر بخشی از وجود رسول الله باشد این امر می شود از ویژگی های آن حضرت که هیچ یک از فرزندان آن حضرت با فاطمه زهرا در این ویژه گی ها شریک نبودند . اگر فاطمه بخشی از وجود رسول الله است لذا جفای او جفای به رسول الله است و وحدتی بین رسول الله و فاطمه برقرار است و بر اساس این وحدت شئون یاد شده و مطالب یاد شده صدق می کند لذا سرور یکی سرور دیگری است ؛ اذیت رساندن به یکی اذیت رساندن به دیگری است و .....
کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلائِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدا وَ حَسِیبا وَ جَازِیا وَ مُثِیبا
مطلب بعدی که خوب است مورد توجه قرار بگیرد این است که رسول الله فرموده اند که خداوند متعال بر اساس رضایت و خشنودی فاطمه خشنود و راضی می شود و بخاطر غضب فاطمه غضب می کند ؟ چگونه است که رضایت و غضب فاطمه زهرا با رضایت و غضب خداوند متعال پیوند خورده است ؟
صرف نظر از مطالب قبل که راجع پیوند و عینیت و اتحاد گفته شد نکته جالبی که از این فرمایشات استفاده می شود " عصمت " حضرت است و این مطالب سندی غیر قابل تردید در عصمت فاطمه زهرا است ؛ سخط فاطمه و رضایت ایشان یک سخط و رضایت معمولی نیست و ایشان مانند انسان های دردانه نازک نارنجی نیستند که بخاطر هر امر معمولی و پیش پا افتاده باسد بلکه رضایت و سخط او بر اساس میزان است و چون این رضایت و سخط بر اساس میزان است لذا حق متعال رضایت و سخط فاطمه را رضایت و سخط خود قرار داده است ؛ این یعنی عصمت و معصوم بودن و خوب است اشاره شود که فخر رازی علی رغم همه شبهاتی که از در همه مسائل از مبدء تا معاد دارد و "امام المشککین " لقب گرفته است اما تنها مسئله ای که به راحتی پذیرفته است و به خود اجازه تشکیک در آن مسئله را نداده است " عصمت فاطمه زهرا است . (؛ فخررازى بر هر مسألهاى از مبدأ تا معاد تشکیک نمودهاست و اعتراض کرده است که او را امام المشککین خواندهاند، ولى در معصوم بودن سید نساء عالمین فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم که داراى مقام عصمت بودهاست تسلیم محض است که آنجناب بلامدافع معصوم بودهاست و در عصمت و طهارتش جاى شک و تردید نیست ؛ رک ؛ نکته 748 ؛ هزار و یک نکته ؛ علامه حسن زاده آملی )
فاطمه لیلة القدر است
خوب است در اینجا اشاره ای به روایت عالم جلیل فرات کوفی داشته باشیم ، فرات بن ابراهیم کوفى- رضوان الله تعالى علیه- که از علماى قرن سوم هجرى است در تفسیر شریف معروف به تفسیر فرات کوفى باسنادش روایت فرموده است:قال حدثنا محمد بن القسم بن عبید معنعنا عن أبى عبد الله علیه- السلام قال «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» اللیلة فاطمة، و القدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرک لیلة القدر (تفسیر فرات الکوفی، ص: ؛ 581 ) در تفسیر فرات کوفی از قول امام صادق علیه السلام آمده است که" لیلة القدر " فاطمه است ، این سخن بسیار عرشی و فهم آن هم بسیار مشکل است ؛ فهم اینکه بر چه اساسی امام صادق حضرت زهرا را لیله القدر معرفی کرده است ؛ بسیار مشکل است اما این نکته را عرض کنم که " لیلة القدر " وعاء نزول قرآن است و آنچه معمول مردم از لیلة القدر می فهمند در جای خود محفوظ است که شب قدر ظرف زمانی است برای نزول قرآن لذا شرافتی یافته است و خداوند متعال بر اساس آن شرافت فضائلی را در آن شب قرار داده است این مطلب درست است اما بر اساس فرمایش امام صادق علیه السلام که فرمود " جدتنا فاطمه لیلة القدر " معنای لیله القدر نیازمند تفصیل است و جلساتی می طلبد اما اجمالا عرض می کنم : در فهم معنای لیلة القدر باید مطلق ظرفیت را در نظر گرفت ؛ اگر ظرف نزول قرآن را به معنای زمان بگیریم همان معنای متعارفی است که از آن استفاده می شود اما اگر ظرف نزول قرآن را "مطلق" گرفتیم یکی از معانی ظرف نزول قرآن ، وعا و ظرفی است که قرآن در او نازل شده است و قرآن در او پیاده شده است و بر اساس این نزول و بر اساس این پیاده شدن خود آن حقیقتی که ظرف قرآن بوده است بر اساس پیاده شدن قرآن در آن ظرف خود آن حقیقت یکپارچه قرآن شده است ؛ و اگر به این نکته توجه شود مقدمه فهم معنای لیلة القدر بودن فاطمه برای ما باز می شود ، یعنی فاطمه با قرآن عینیت یافته است و خودش شده حقیقت قرآن و به تعبیری فاطمه " قرآن ناطق " است.
سر این اختصاص چیست؟
با وجود اینکه همه ائمه معصومین در این حقیقت مشترک هستند اما فاطمه زهرا سلام الله علیها در بین ذوات معصومین جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است که اختصاصا امام صادق علیه السلام این ویژگی را برای ایشان قرار داده اند با اینکه خود امام صادق هم از مصادیق لیلة القدر است اما حضرت ، فاطمه زهرا را اختصاص به ذکر می دهد و آن ویژگی شاید این مطلب است ، آن حقیقتی که خودش لیلة القدر است ؛ آن حقیقتی که پدرش لیلة القدر است ، آن حقیقتی که همسرش لیلة القدر است ؛ آن حقیقتی که از دامن او یازده لیلة القدر برخاست این حقیقت اولی است که اختصاص به ذکر یابد و گفته شود "فاطمه لیلة القدر" است و گویا امام صادق می فرمایند گرچه خود من لیلة القدر هستم ؛ گرچه پدر من لیلة القدر است و... همه لیلة القدر هستیم اما فاطمه یک مقام اختصاصی دارد و محوریت یافته است .
یکی از القابی که در شان فاطمه زهرا سلام الله علیها محل توجه قرار گرفته است لقب "عصمت الله کبری" بودن و "حجة الله علی الحجج " ( اشاره به حدیث ؛ قال الإمام العسکرى علیه السّلام: «نحن حجج اللّه على خلقه، و جدّتنا فاطمة حجّة علینا») بودن ایشان است توضیحی بر این معنا داشته باشید؟
یک معنای "حجت" یعنی "ما یحتج به علی الآخرین" و حجت الله یعنی خدای متعال بر اساس آن محاجه می کند ائمه ملاک ارزیابی اعمال بندگان است و حجت خدا بر بندگان او هستند اما این حجیت در فاطمه بر اساس آن محوریتی که بیان شد تاکید می شود ، یعنی ما ائمه همه حجتیم اما حجیت فاطمه آکد است ، همه لیلة القدریم اما این معنا در فاطمه آکد است ؛ همه معصوم هستیم اما این معنا در فاطمه آکد و اشد است بر اساس همان محوریتی که بیان شده است .
افزودن دیدگاه جدید