اشعاری درباره عملیات طوفان الاقصی و فلسطین 1402
اشعاری درباره عملیات طوفان الاقصی و فلسطین 1402
مجموعه اشعاری مناسب و با موضوع عملیات طوفان الاقصی و فلسطین از شعرای معاصر (محمدرضا ترکی، حسن زرنقی، میلاد عرفانپور، سید علیرضا شفیعی، سیدحسن حسینی، وحیده افضلی، فاطمه عارفنژاد) - سال 1402
هنر وسیله و ابزاری کاربردی است که برای انتقال مفاهیم استفاده میشود و شاعران کشورمان هم شعرهایی را برای طوفانالاقصی سرودند.
مطالب مرتبط: ویژه نامۀ فلسطین؛ از نهر تا بحر
✔ دوبیتی | از رخوت یک سکوت هم سستتر است از " محمدرضا ترکی"
از رخوت یک سکوت هم سستتر است
از یک پرِ در سقوط هم سستتر است
میگفت که کوهم و... خلایق دیدند
از خانۀ عنکبوت هم سستتر است
✔ غزل | چرا سکوت کنم ؟ از " حسن زرنقی"
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است
چرا سکوت کنم سینهام پر از سخن است
برای من اگر انسانم و مسلمانم
جوانِ جان به کف غزه نیز هموطن است
هنوز هم که هنوز است خوننوشتۀ «قدس»
برای پیکر اسلام نقش پیرهن است
به آتشی که برافروختهست باد خزان
چه غنچهها که زبانبسته گرم سوختن است
ببین مقابلۀ تانکها و انسان را
کسی نگفت چرا! این چه جنگ تن به تن است؟
جوان سنگ به دستی به خط زد و دیدیم
به روی شانۀ شهری شهید بیکفن است
مگر پرندۀ ما از قفس چه می خواهد؟
تمام آرزویش لحظۀ رها شدن است
اشعاری درباره عملیات طوفان الاقصی و فلسطین
✔ غزل | نماز استقامت از " میلاد عرفانپور"
بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را
بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را
فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو
که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را
فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم
به دوش خستۀ خود میکشانم بار حیرت را
کماکان قصۀ من مانده در پستوی خاموشی
مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را
بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند
و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را
مرا با قامت خونین یارانم، تماشا کن
ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را
برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم
که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را
فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمیترسم
نثار جان دشمن میکنم طوفان وحشت را
فلسطینم، غم آخرزمانم، قبلۀ اول
که زیر تیغ میخوانم نماز استقامت را
✔ مثنوی | سرزمین مقدس از " سید علیرضا شفیعی"
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
پر از ترنم یاد خداست حافظهات
معطر از نفس انبیاست حافظهات
تو سرزمین عروج و تو وادی معراج
ولی به روی گلوی تو چکمۀ تاراج
هوا عوض شد و بادی وزید و طوفان شد
بهار دستخوش هجمۀ زمستان شد
تفنگ کهنۀ تو خالی از فشنگ مباد
در این نبرد، تو را لحظهای درنگ مباد
میان دست تو سنگی که هست سجیل است
حریف ابرههها غیرت ابابیل است
غمت مباد که زخمیست دست خالی تو
چرا که خیمه زده فتح در حوالی تو
غمت مباد که فرعون یکهتاز شدهست
که ایستادگی تو حماسهساز شدهست
اگرچه هجمۀ طغیان گرفته دریا را
بزن به نیل دوباره عصای موسی را
همیشه بر سر پیمان خود بمان، ای قدس
بمان و سورۀ «والفتح» را بخوان، ای قدس
بیا که دشمنت افتاده از نفس امروز
مبارک است! رهایی، تو از قفس امروز
ببین که نسل تو نسل قیام و فریاد است
برای چیدن زیتون تازه آمادهست
«رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند»
در آسمان تو باران نور نزدیک است
بایست! مژده که صبح ظهور نزدیک است
اشعاری درباره عملیات طوفان الاقصی و فلسطین
✔ دوبیتی | از نعره ما گوش فلک کر باید از " سیدحسن حسینی"
از نعرهٔ ما گوش فلک کر باید
در دل، ما را زَهرهٔ حیدر باید
تا زهر به کام غاصب قدس کنیم
یک بار دگر نبرد خیبر باید
اشعاری درباره عملیات طوفان الاقصی و فلسطین
✔ غزل | کربلا تا غره از " وحیده افضلی"
رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
این داغ زلف توست که افتاده
با ردِّ خون به دوش پریشانها
از ابرها به روی زمین نمنم
دارد دوباره مرثیه میبارد
پس آب نیست...! گریه برای توست
ماهیت حقیقی بارانها..
اندوه بینهایت تو کوهیست
بر شانۀ شکستۀ ما امشب
فردا دوباره نوبت عاشوراست
روز مصاف نیزه و قرآنها
آن کوفهای که نامه برایت داد
حالا بزرگتر شده از دیروز
از ظهر کربلای تو تا غزه
لبتشنهاند با تو مسلمانها
اینروزها چقدر علیاصغر!
در دست بیپناه ِیکی مادر
آماج تیر حرملهها هستند
سربازهای کوچک گردانها
حالا یزیدهای مدرنیته
خون میخورند و غافل از این رازند
خونی که از گلوی تو میجوشد
جاریست در شرافت شریانها
اینجا چقدر «شمر» فراوان است!
شمشیرها به سوی تو میآیند
با رفتنت، برای ابد داغ است
بازار سر بریدن انسانها
امشب دوباره عهد وفا بستیم
با روضهخوانِ هیأتِ چشمانت
جان میدهیم پای همین منبر
ناقابلاند پیش تو این جانها
دعوت شدی به کوفه و... خنجرها
روی خوشی به عشق نشان دادند!
هی چشم روزگار پر از خون شد...
هی خون گذشت از سر ایوانها...
✔ مربع ترکیب | هر روز عاشوراست از " فاطمه عارفنژاد"
این روزها حال جهان در وضع هشدار است
برخیز و فریادی بزن! این کمترین کار است
در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است
شمشیر بردار ای برادر جنگ دشوار است
تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر
باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر
مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست
والتین والزیتون که پیروزی از آن ماست
نور طلوع فجر صادق از افق پیداست
بیت المقدس تا همیشه پرچمش بالاست
هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداریست
تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاریست
خون میچکد از شاخۀ زیتون در این ایام
حرفی نمانده بین ما و قوم خونآشام
جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام
شوخی نکن با خشم اقیانوس ناآرام
این موج، شور بادها را با خودش دارد
نابودی جلادها را با خودش دارد
در چشم ما بار امانت بار سنگینیست
کاری که از دستت برآید واجب دینیست
شعری که از قدس و غم آن گفت، آیینیست
بیت المقدس تا ابد شهری فلسطینیست
هستیم ما از کودکیها پای پیمانش
بستیم عهدی تازه با خون شهیدانش
کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس
روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس
از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس
دارد میآید «حاج قاسم» با «سپاه قدس»
راهی که او رفتهست از اول جهت دارد
از جانب فرماندهش مأموریت دارد
با دست خود حکمی به او دادهست فرمانده
او که تمام آیههای فتح را خوانده
تکفیریان را از عراق و سوریه رانده
هر کس که با او نیست در این جاده، جا مانده
یک روز پایان میدهد راه درازش را
میخواند او در مسجدالاقصی نمازش را
اشعاری درباره عملیات طوفان الاقصی و فلسطین
✔ غزل | غزه در زیر بمباران است از " میلاد عرفانپور "
غزه در خون خویش غلتان است
دادگاه بزرگ وجدان است
دل من بود زیر بمباران...
سوخت جانم، چه جای کتمان است؟
هر طرف نعش طفلی افتاده
دل من مثل کودکستان است
آی دنیا نگاه کن! دل من
مثل این خانههاست ویران است
مثل آن مادرِ پسرمرده
زلف لالاییاش پریشان است
دل من بسکه خون از او رفتهست
زرد مانند برگریزان است
نیست باریکهای غریب... ببین
غزه دیگر برای من جان است
پرچمی زنده، باد را لرزاند
شک ندارم زمان طوفان است
دل من، رنگ انتقام بزرگ
رنگ خونخواهی شهیدان است
دست و پا می زنند خونخواران
عمر این ظلم رو به پایان است
هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه
دادگاه بزرگ وجدان است
✔ شعر حسین خزایی در واکنش به عملیات طوفان الاقصی :
تقاص خون قاسم با دو موشک پرت کردن نیست
مرا ننگ است بر تن جامهای غیر از کفن باشد
علی یک هو بکش از جا بکن دروازه خیبر
علی یک هو بکش از جا بکن دروازه خیبر
✔ شعر محمود ژولیده شاعر آئینی به مناسبت حمله گروههای مقاومت فلسطین با عنوان «طوفان الاقصی» به مناطق اشغالشده توسط رژیم صهیونیستی:
السلامای حماسِ جان برکفای فلسطین، بخوان به شور و شعف
نصرتی آمده ز شاهِ نجف
زدهای،ای مقاومت به هدف
طعم پیروزی از قیام آمد
مقطعِ وعده امام آمد
یاد کن لشکر پیمبر را
فاش کن ذوالفقار حیدر را
ختم کن آیههای کوثر را
شکر کن وعدههای رهبر را
مرحبا بر جهاد اسلامی
شد امام زمان تو را حامی
زخمِ غزه اگرچه سر واکرد
انتفاضه دوباره غوغا کرد
نهضت قدس را شکوفا کرد
فرصت سجده را مهیا کرد
گاهِ طوفانِ مسجدالاقصاست
راهِ قدسِ شریف، کرب و بلاست
رو بسوی فناست اسرائیل
قاتلش کربلاست اسرائیل
خانه اش بیبقاست اسرائیل
ظلمِ در انتهاست اسرائیل
نیروی هستهای مقاومت است
موشکِ قاسم، عینِ مرحمت است
ما کمیل از نیاز میخوانیم
ندبهای در حجاز میخوانیم
در فلسطین نماز میخوانیم
روضه با رمز و راز میخوانیم
ما که لب تشنه اشاراتیم
منتظر بهرِ یا لثاراتیم.
چون رسد صاحبِ پناه و امان
تکیه بر کعبه میزند به عیان
روضهخوان میشود امام زمان
روضه اِنَّ جدّیَ العطشان
ندبه خوان بر همه خبر بدهد
وَ اَنا بن الحسین، سر بدهد
آن حسینی که زیر پا مانده
نیزهها در تنش بجا مانده
سرش از پیکرش جدا مانده
اثرِ خنجر از قفا مانده
تا که پیراهنش به غارت رفت
خواهرش، دخترش، اسارت رفت
✔ شعر علیرضا قزوه شاعر، نویسنده و رئیس دفتر، شعر، موسیقی و سرود صداوسیما به مناسبت حمله گروههای مقاومت فلسطین به سرزمینهای اشغالی موسوم به «طوفان الاقصی»:
طوفان الاقصی
طوفان عزالدین قسام است
طوفان آزادی است
طوفان اسلام است
خشم سلیمانی است
آنک دلاور مردم غزه
برخاستند از جا
پیچیده در عالم
آوازه طوفان الاقصی
آنک ببین رود خروشان جوانمردی
از جای خواهد کند
بر باد خواهد داد
بنیاد نامردی
اینک ببین دیوارهای آهنین پوچاند
وین سستتر از عنکبوتان در پی کوچاند
اینک ببین طوفان الاقصی جهان را تازه خواهد کرد
این فتح و پیروزی مبارک باد
صبح ستم سوزی مبارک باد
اینک جهان در صبح الاقصی
همراه با خورشید میخندد
فردا از آن ماست
برخیز فرزندم
امشب دوباره اسم شب صبح است
فردا دوباره اسم شب طوفان الاقصی است
✔ ناصر دوستی شاعر آئینی به مناسبت حمله گروههای مقاومت فلسطین با عنوان «طوفان الاقصی» به مناطق اشغالشده توسط رژیم صهیونیستی شعری سرود:
بخوان "وَالتّین وَالزّیتون... "که شد طوفان الاقصی
خبر آمد ز قدس اکنون که شد طوفان الاقصی
"وَ سُبحان الذی اسرا " مِن الغزّه الی الاقصی
که صهیون سخت شد مغبون، که شد طوفان الاقصی
نشسته در فلاخنها به جای سنگ موشکها
وَ آه کودک مَحزون که شد طوفان الاقصی
و با هر موشک اسرائیل اوضاعش دگرگون شد
خبرها رفته تا گردون که شد طوفان الاقصی
رسید از راه آن روزی که گردد محو از دنیا
رژیم غاصب ملعون که شد طوفان الاقصی
وَ دست قدرتِ پروردگارِ غزّهی مظلوم
کنون از پرده شد بیرون که شد طوفان الاقصی
خروش غزّه، صهیون را به خاک انداخت در میدان
شکوهش باد روز افزون که شد طوفان الاقصی
شکسته آهِ آیینه حصار سنگ دلها را
که مانده زیر پا صهیون که شد طوفان الاقصی
شکست آن آهنین گنبد جهان دانست در آخر
که هست این اقتدار افسون! که شد طوفان الاقصی
شکست و زیر و رو کرد و دگرگون کرد ودرهم ریخت
حصار آهنین را خون که شد طوفان الاقصی
به روی بام الاَقصی فرود آمد سروش وحی
صدا زد: "اَنتُمُ الاَعلون... " که شد طوفان الاقصی
تبار الفَرار "اینَ المفر ... "گویان و بُگذارند
که سر بر دشت و بر هامون که شد طوفان الاقصی
دوباره پوزهی اغیار را بر خاک مالیدند
جنود زینب خاتون که شد طوفان الاقصی
تمام اسکله اینک پُر از فریاد جاشوهاست
بزن هی موجای کارون که شد طوفان الاقصی
الا غوّاص دریادل بگو از موج و از اروند
بخوان "وَالفَجر" در مجنون که شد طوفان الاقصی
بزن هی سنگ بر صهیون بگو هی مرگ بر صهیون
چه خوش افتاد این مضمون که شد طوفان الاقصی
✔ شعر امیر آزادروستا برای «طوفان الاقصی»:
ببین بالا سرت هردم، این چیست میبارد
بله، این آه مظلوم است، آهی که عوض دارد
شکوه قدرت مظلوم، نامش طوفان الاقصی
شود طوفان نصیبش، هر آنکس باد میکارد
هزاران کودک غزه، هزاران زن، هزاران مرد
بدان آن ملت مظلوم هم، آخر خدا دارد
خدایی که به این روزت درآورده یقین دانم
وجود نکبتت را هم، زود از خاک بردارد
تویی جرثومه ننگین تاریخای سراپا ننگ
و عمر بی سرانجامت، تاریخِ انقضا دارد
از آن روزی که ۲۵ سال، آقای من فرمود
عجلّه کردهای احمق، چندسال جا دارد
صدای زلزله آید، یا چکمه مرد فلسطینی
کجا در میروی غزه برای همّه جا دارد
دو روزه فتح شد آن لانه موش پر از عقرب
بِچِش نامرد، اِشغال طعم زهرمّار دارد
به فکر خام خود گفتی، حاج قاسم نیست؟
ببین جِیش سلیمانی، تو را از نقشه بردارد
به بنیامین و نفتالی و آن روباه زرد پیر
بگو تازه شروع است این، اول کار است
به خون پاک مغنیه، گردان عزالدین
به روی نحس اسرائیل، ردپای بگذارد
✔ شعر محمدمهدی سیار شاعر و ترانه سرای کشورمان درباره عملیات طوفان الاقصی :
بگذار در فلاخنت آتش به جای سنگ
رقص هزار شعله سرکش به جای سنگ
آه اویسهای یمن را به چله نِه!
سوز هزارجان مشوش به جای سنگای کهنه هم نبرد سلاحم از آن تو
اینک تو و کمانی از آرش به جای سنگ
دستی به معجزه به گریبان برو برآر
آتش در این شگفت کشاکش به جای سنگای وارث فلاخن داود و کوه طور!
بگذار در فلاخنت آتش به جای سنگ
افزودن دیدگاه جدید