تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - استاد امینی خواه / نظام تسخیر (جلسه 24) + متن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - استاد امینی خواه / نظام تسخیر (جلسه 24) + متن
سلسله مباحث «تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت» در کلام حجت الاسلام مصطفی امینی خواه به همراه متن سخنرانی؛ بخش دوم: نظام تسخیر / زمان : 18 دقیقه
سلسله مباحث مهندسی خلقت که در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی ارائه شده در چند بخش پیگیری می شود که شمای کلی آن بدین شرح است:
بخش اول: مقدمات
در این بخش، جایگاه قرآن و نحوه بهره بردن از آن برای کشف مهندسی خلقت طرح می شود.
بخش دوم: نظام تسخیر
در این بخش، تعریف مرحوم علامه طباطبایی از نظام تسخیری و توضیح قرآنی ایشان برای این نظام طرح می شود.
بخش سوم: نظام تقدیم
در این بخش، مباحثی پیرامون «غیب» و «ملکوت» و نسبت دنیا و آخرت طرح می شود.
متن سخنرانی :
با توجه به آیه ی اول سوره حجرات گفتیم رکن اول یک تمدن و جامعه، رهبری و ولایت آن جامعه است .
در آیه اول می گوید از خدا و رسول جلو نزنید، و در آیه ی دوم می فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ(حجرات:۲)
«ای کسانی که ایمان آورده اید، صدای خود را از صدای پیامبر بلندتر، مکنید و همچنان که با یکدیگر بلند سخن می گویید با او به آواز بلند سخن مگویید، که اعمالتان ناچیز شود و آگاه نشوید»
سوال جدی که اینجا شکل می گیرد این است که قالبِ حکومت و تمدنی که اینچنین دستوراتی نسبت به رهبر خود دارد که از از او جلو نزنید و صدایتان را از او بالاتر نبرید، یک تمدن توتالیتر (تمامیّتخواهی) است و حکومتی است که می خواهد عقل تعطیل باشد، این حکومت چیزی شبیه نازیسم (مجموعه ایدئولوژیهای حزب نازی) و مدل تمدن سازی هیتلر است!
یعنی بر طبق این آیات باید فضا خیلی خفقان آور باشد و در این فضا فقط حرف، حرفِ پیغمبر است و بس!؟!
پس جایگاه عقلِ بشری و عقلِ اجتماعی در ساخت تمدن چیست؟!
آیا همیشه منتظر باشیم تا روایتی پیدا شود یا پیغمبر چیزی بگوید تا بفهمیم تکلیفمان چیست؟!
اگر برای فلان رشته یا فلان علم روایتی نداریم پس باید تعطیلش کنیم؟
متاسفانه این نگاه های منجمد و پوسیده هنوز هست!
(ورود به این بحث ها از جلسات آینده آغاز خواهد شد)
در این جلسه به این نکته می پردازیم که محدوده ای که باید پشت پیغمبر باشیم و نه از او جلو بزنیم و نه از ایشان عقب بیافتیم کجاست!
مرحوم علامه طباطبایی درجلد هجدهم تفسیر شریف المیزان، این محدوده را مشخص می کند و می فرماید این که فرموده جلوتر نروید،منظور آیه این نیست که جلوتر از پیغمبر قدم نزنید بلکه منظور در حکم است .
یعنی احکام را از او بگیر و نه از دیگری !
از خودت چیزی تولید نکن، و متناظر و متناسب با آن چیزی که او تعیین می کند و قانون گذاری که او داده است جلو برو!
ایشان می فرماید چون اول آیه می فرماید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»و آخر آیه گفته «وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیم» این معلوم می شود منظور حکم است.
چرا که آن مقام، مقام حکم است که مومنین احکام اعتقادی و عملی خود را از آن مقام می گیرند.
بعد علامه می فرماید نهی که در این آیه آمده منظور این است که به سخنی که از خدا و رسول نشنیده ایم اقدام نکنیم، یعنی چه در عمل و چه در ترک،حکمش را از خدا و رسول گرفته باشیم و از نزد خود چیزی تولید نکنیم.
برای ثابت شدن این حرف علامه این آیه را بیام می کند که در رابطه با ملائکه، قرآن می فرماید:
…بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ، لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ (انبیا :۲۶و۲۷)
«… بلکه (فرشتگان) بندگانى گرامى هستند.(فرشتگان) در کلام بر او سبقت نمىگیرند و (تنها) به فرمان او عمل مىکنند.»
این آیه در رابطه با ملائکه می فرماید از حرف خدا سبقت نمی گیرند و دقیقا حرف او را اجرا می کنند، این حرف را خدا در این آیه می زند و بعد در سوره حجرات هم می گوید سبقت نگیرید، یعنی خداوند جامعه ای می خواهد بسازد که درست شکل ملائکه باشد!
ملائکه بسیار تشکیلاتی عمل می کنند اما اختیاری نسبت به همدیگر ندارند و زندگی اجتماعی برای آنها معنا ندارد، اما فوق العاده وظیفه محور و تشکیلاتی هستند، برای هر مَلک وظیفه و حد و حدودی مشخص شده است و او دقیقا در آن محدوده ی تعیین شده انجام وظیفه می کند،برای همین است که عالَم انقدر دقیق است.
یک مَلَک باد را می آورد، ملک دیگری ابر را به حرکت در می آورد، ملکی ابر را بارور می کند یکی دیگر باران را جاری می کند و دیگری قطرات را پایین می آورد و…
(این موارد در روایات بیان شده اند و آیات قرآن هم آن را اثبات می کند.)
این که فرمود در حکم سبقت نگیرید، یعنی آیا مطلقاً نباید از پیغمبر و خدا جلو بیافتیم؟
جواب← سه حالت وجود دارد:
۱- در جاهایی باید دقیقا با او حرکت کنیم
۲-در جاهایی باید از او جلوتر بیافتیم
۳- در جاهایی او باید برود و ما باید عقب باشیم.
این ها در قرآن ذکر نشده بلکه باید به سیره اهل بیت و پیغمبر توجه بشود.
در ماجرای صلح حدیبیه، بین سران قریش و پیامبر معاهده ای شکل گرفت،و متنی تنظیم شد و قرار بود دو طرف امضا کنند، پیامبر چون بر حسب ظاهر توانایی کتابت نداشتند فرمودند یک نفر متن را بنویسد و بیاورد برای من بخواند تا امضا کنم.
متن که خوانده شد، در شروع نوشته بودند عهدنامه ای میان رسول الله با سران قریش!
سران اعتراض کردند که اگر ما تو را به عنوان رسول الله قبول داشتیم، دیگر با تو جنگ نمی کردیم، پس قبول نداریم که این واژه در عهدنامه باشد.
پیغمبر اکرم فرمودند :علی جان واژه ی رسول الله را خط بزن!
امیرالمومنین فرمود: یا رسول الله شرمنده ام اما من خط نمی زنم.
حضرت فرمود: باشه بیاور، انگشت زیر کلمه بگیر تا من بفهمم کدام کلمه است، خودم آن را خط می زنم.
غرض این است که اینجا امیرالمومنین به حرف رهبر گوش نکرد و این عمل عین اطاعت و عین عبودیت بود!
پس یک جا نباید به حرف “ولی” گوش داد آن هم وقتی که نسبت به “ولی” تحمیلی صورت می گیرد.
بعضی ها موقع اضطرار و تحمیل که می شود و می بینند که معصوم ناچار به عقب نشینی شده، در صف اولِ عقب نشینی می ایستند و به این که آنها هم سکوت کرده اند افتخار می کنند، این اشتباه ِ محض است وقتی رهبر و ولی، تحت فشار است این ما هستیم که باید اکراهمان را نشان دهیم.
یک جای دیگر تو باید بروی جلو،اما رهبر نباید بیاید، این کجاست؟
وقتی که رهبر خواسته ای دارد و مطرح کردن این خواسته برای او هزینه ساز است!
این حرفها در ادبیات سیاسی ما گم است، دانستن اینها برای تمام افرادی که کار سیاسی می کنند مهم و لازم است.
آنجایی که مطرح کردن خواسته برای رهبر هزینه دارد، تو باید سپر او باشی!
ببینید چرا امیرالمومنین فریاد می زد :
«أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْن» (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲)
اولین ویژگی این افراد این بود که صدای رسای امیرالمومنین بودند تا اینها بودند نوبت به این نمی رسید که علی بخواهد چیزی بگوید.
حرف امیرالمومنین را مردم اول از زبان عمار می شنیدند، او سپر می شد، اگر افکار عمومی حرف را پس می زد عمار بود که فحش ها را می خورد، به او می گفتند افراطی!
قاعده ی ولایت مداری این است،رکن فرهنگ سازی و تمدن،ولایت است !
یک جا هم باید همیشه همراه و کنار رهبر باشید، نه از او جلو بزنید و نه از او عقب بیافتید، آن هم در مرحله ی احکام و قانون گذاری است.
پس در مرحله اجرا یا باید عقب باشید یا جلو، و در مرحله قانون گذاری باید همراه او باشید.
یک وقت هست که رهبر، خودش از شما مشورت می گیرد، اینجا هر کس باید طرح بدهد و نظرش را اعلام کند، این بحث دیگری است که در جلسات آینده بیشتر در این باره صحبت می کنیم.
مثلا در جنگ احزاب، پیغمبر مشورت گرفت که چطور و در کجا بجنگیم؟
این امر نشان دهنده ی اهمیت قائل شدن برای عقل اجتماعی و عقل بشری است، در واقع پیغمبر،پای محاسبات و تجربه را به وسط می کشد، آنجا سلمان گفت من حفر خندق را پیشنهاد می دهم، چون قبلا هم نتیجه بخش بوده و باعث شده در جنگ پیروز بشویم.
سوال اینجاست اگر رسول الله امروز در قید حیات بود آیا به این تکنولوژی و صنعت ـ آن مقدارش که محصول تجربه ی متیقن (محقق،ثابت شده) است ـ اعتنا می کرد؟!
پیغمبری که در تاکتیک جنگی به حرف و تجربه سلمان اعتنا کرد،قطعا بخشی از تمدن امروز که مبتنی بر تجربه قطعی است را هم تایید می کند.
برای امام زمان علیه السلام هم همین طور است.
پس باز هم متذکر می شویم که در مرحله قانون گذاری ما باید همراه رهبر باشیم اما در مرحله اجرا و ابلاغ شرایط فرق می کند و این طور نیست.
سوره توبه که نازل شد، خیلی شجاعت لازم بود تا این سوره برای سران قریش خوانده شود، چون این اعلام برائت برای رهبر هزینه ساز است! خیلی از افرادی که ادعای شجاعت داشتند جرات قبول این کار را نداشتند، اینجاست که تفاوت علی با بقیه نمایان می شود، او بود که آمد و شروع کرد به خواندن:
برائَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ (توبه:۱)
«(این اعلام) بیزارى از سوى خدا و پیامبر او به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بسته اید»
علی با شجاعت پیام را رساند و گفت چهار ماه مهلت دارید یا آدم می شوید یا جمعتان می کنیم.
فَسیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُر …(توبه:۲)
«با این حال چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید…»
اینجا باز هم علی از رهبر جلو زد، پیغمبر سوره ی برائت را نخواند، اما او بود که تلقی وحی کرد، او بود که قانون گذاری کرد، به مرحله ی اجرا که رسید امیرالمومنین وارد عمل شد و از حریم ولایت دفاع کرد.
در خطبه فدک یکی از درددل های فاطمه این است که همیشه این علی بود که در خط اول میدان از کیان مسلمین دفاع می کرد، زمانی که او در خط اول می جنگید شما در بسترها لم داده بودید و غنایم جنگ را تقسیم می کردید، او در زبانه های آتش، شمشیر می زد، او در کام دشمن بود، او هزینه ها را داد، شما در رفاه بودید، شما خواب بودید و حالا مدعی شده اید و او را پس می زنید؟
اگر در جامعه ای صد سلمان یا مالک باشد که رسم ولایت مداری را بدانند در این جامعه چقدر کارها پیش می افتد؟!
امام خمینی به همسر شهید اندرزگو فرموده بود اگر من ده تا اندرزگو داشتم دنیا را می گرفتم.
اینها را بررسی کنیم، مگر چه ویژگی هایی در شهید اندرزگو بود امام اینچنین حرفی راجع به او زد؟
جز این است که آنها هوای خود را برداشته اند و هوای “ولی” را گذاشته اند؟
امثال اندرزگو مطیع رهبر بودند و برای خودشان مجمع تشخیص مصلحت راه نینداخته بودند، که نظر خود را مقدم بر امر رهبر قرار دهند. مثل کاری که متاسفانه برخی از سیاسیون در این زمان می کنند.
(در جلسات آینده در رابطه با آداب ولایت مداری بیشتر صحبت می کنیم)
جهت دسترسی به سایر قسمتهای مباحث «تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت» حجت الاسلام امینی خواه کلیک کنید.
افزودن دیدگاه جدید