شرح کتاب الحجه کافی جلسه 102 | شرط قبولی عمل نسبت به متقین - تبیین حقیقت تقوی الهی و مراعات امر خدا - آیت الله میرباقری
شرح کتاب الحجه کافی جلسه 102 | شرط قبولی عمل نسبت به متقین - تبیین حقیقت تقوی الهی و مراعات امر خدا - آیت الله میرباقری
در این بخش از ضیاءالصالحین، صد و دومین قسمت از سلسله مباحث شرح و بررسی کتاب «الحجه کافی» آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «شرط قبولی عمل نسبت به متقین - تبیین حقیقت تقوی الهی و مراعات امر خدا» را به مدت 44 دقیقه با مخاطبان عزیز به اشتراک می گذاریم.
معتبره ابن ابی لیلی؛ شرط ولایت برای اعمال
بحث در روایات باب معرفت الامام بود و به بررسی معتبره ابن ابی لیلی پرداختیم؛(1) عرض کردیم که عمود اصلی و نکته کلیدی روایت این است که انسان سیری انجام می دهد و اعمالی خواهد داشت ولی تا انسان به حقیقت صلاح و معرفت و تصدیق و تسلیم نرسد، اعمالش قبول نخواهد داشت. باید انسان به مقام صلاح برسد که در واقع همان ولایت و معیت با امام معصوم است. این همان شرط و عهدی است که خدا با کرده است که اگر اعمال انسان با اینها همراه نشود عمل قبول نیست.
در ابتدا حضرت برای بیان این مسئله به آیه شریفه «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(طه/82) استناد کردند و این اهتداء همان مقام رسیدن به امام است. مقامی است که انسان سیری با انبیاء و اولیاء خواهد داشت ولی باید به معرفت امام و حجت زمان خود برسد. اگر به این نرسد باز هم در ضلال و جهالت است و اعمال و سیر سابقش حبط است. و همه ما هم این سیر را خواهیم داشت و در معرکه و فتنه ها باید به ولایت امام برسیم و مهتدی شویم. عده ای بودند که ظاهراً سیری با ولی خدا داشتند ولی به نقطه اهتداء نرسیدند. توبه ها و ایمان ها و اعمال مکفی نیست تا ما را به مقام مهتدین نرسانده است. این حقیقتی است که در روایات به معرفت الامام تفسیر شده است.
ولایت، تقوی در عمل برای تقبل اعمال
اما آیه بعد که در روایات اشاره شده است این بود: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ»(مائده/27) در این آیات بیان شده است که عمل از متقین مورد قبول خواهد بود. در ادامه روایت هم فرموده بود «فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ فِيمَا أَمَرَهُ لَقِيَ اللَّهَ مُؤْمِناً بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ» یعنی کسی که تقوای در مقابل امر الهی داشته باشد ملاقات مومنانه خواهدداشت.
عرض کردیم که معنای این تقوی حتماً این نیست که قبولی در هر عملی مشروط به این باشد که در بقیه اوامر الهی هم انسان باید تقوی داشته باشد و معصیت نکند. معنایش این است که عمل از کسی قبول می شود که همه تکالیف را انجام داده باشد. اینکه قطعاً مقصود نظر نیست و خلاف آیات و روایات دیگر هم هست.
اما معنای دیگری این است که در هر امری از اوامر الهی باید تقوی نسبت به همین امر داشته باشید. ولی تقوای در امر به امتثال لزوماً نیست بلکه یعنی در اوامر الهی باید خاضع در مقابل خدا باشید و انقیاد داشته باشید و قبول کنید که باید عبد باشید و دنبال فرمان الهی بروید و خدا مصدر امر در عالم بدانید ولو اینکه غلبه هوی سبب شود که انسان لغزش کند و امتثال امر نشود.
در واقع اصل صدور امر الهی برای همین است که بستر خضوع ما را فراهم کند. هر دستور و امری از جانب خدا صحنه ای برای خضوع و خشوع در مقابل اوست. همان نکته ای که امیرالمومنین در خطبه قاصعه تذکر می دهند که خداوند همه صحنه ها و ابتلائاتش برای دور کردن انسان از عنانیت و استکبار و خیلاء است. این مواجهه با فرمان الهی تقوی است و اگر اینطور انسان عمل را انجام ندهد این عمل مقبول نیست.
بنظر می رسد آیه شریفه: «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ» نیز به همین نکته اشاره می کند. این تقوی انسان که در عمل مهم است. در صحیحه مهم ابابصیر در علل الشرایع فرموده: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا عِلَّةُ الْأُضْحِيَّةِ فَقَالَ إِنَّهُ يُغْفَرُ لِصَاحِبِهَا عِنْدَ أَوَّلِ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ دَمِهَا إِلَى الْأَرْضِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ تَعَالَى مَنْ يَتَّقِيهِ بِالْغَيْبِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ ثُمَّ قَالَ انْظُرْ كَيْفَ قَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِيلَ وَ رَدَّ قُرْبَانَ قَابِيل»(2) یعنی تقوی انسان در اعمال مهم است. ظاهر عمل قربانی کردن است ولی آنچه باطن کار است تقوی در مقابل خداست. همان که سبب شد قربانی جناب هابیل قبول شد و نه قربانی برادرش قابیل. نشانه های این تقوی الهی بالغیب هم قبل و بعد از عمل در انسان هویدا می شود.
باید توجه کرد در این معنا هم دو جور می شود نگاه کرد. یک نگاه این است که همین معنای از تقوی در اعمال مختلف ممکن است مختلف شود. یک عمل را فرد با تقوی انجام دهد و عمل دیگر را از روی تقوی انجام ندهد آنجا هوای نفس و ریا و... در عمل باشد. اما نگاه دوم که بعید نیست این مقصود نظر آیه شریفه باشد، اینکه انسان اگر به وادی تقوی رسید - تقوی القلوب - اعمالش مبتنی بر تقوی خواهد بود. یعنی صرف یک قصد قربت در عمل نیست بلکه حقیقتاً قلب به مقام متقین می رسد و از اینجاست که عمل در وادی ایمان و تقوی واقع می شود.
تقوای نسبت به امر ولایت
اما معنای دیگر که اشاره کردیم، این بود که مقصود از این امر، امر ولایت است که دستور مهم و سنگین فریضه و رکنی است که نبی اکرم آورده است. تقوی در امر یعنی تقوی در امر ولایت. اگر کسی نسبت به این امر تقوی داشته باشد فروعات و بقیه اعمال او هم قبول می شود. لکن همین معنا را می شود تعمیق کرد.
توضیح اینکه خداوند برای ربوبیت نسبت به خلق خود امر و فرمانی دارد «الا له الخلق و الامر» این فرمان به دست صاحب امر می رسد و آنها هستند که با این امر الهی هدایت می کنند. تعبیر «یهدون بامرنا» که سابقاً در موضوع امامت بحث می کردیم همین بود. امام صاحب امر است و از وجود او این امر در عالم منتشر می شود. این انتشار هم فقط ابلاغ نیست بلکه طریقی برای اظهار این امر وجود دارد. تعبیر «المظهرین لامرالله و نهیه» در زیارت جامعه کبیره ناظر به همین حقیقت است. تقوی این است که در مقابل این امر خاضع باشد لذا باید در مقابل امر خضوع کند که صاحب امر است. در واقع خضوع در مقابل این صاحب امر است که خضوع در مقابل خداست. این امر مصدری پیدا می کند و خضوع در مقابل این امام و مصدر امر است که خضوع در مقابل خدا خواهد بود. شرک در این مقام هم شرک در مقابل خداست که در ادامه همین روایت اشاره خواهد شد.
البته این امر الهی که به امام می رسد، یک امر بسیط نیست بلکه امر منتشر و متکثره است که ذیل امر به پرستش است. همانطور که همه اوامر الهی ذیل بندگی جمع می شود و به نحوی این امر منتشر در همه اوامر است، امر به خضوع در مقابل امام صاحب امر هم همینطور است و این دستور هم در همه اوامر منتشر است. متقی کسی است که امر الهی را در همه فرامین می بیند و خاضع است. و در لایه دیگر این را فرمان صادر شده از مصدر امر امام می داند، و در مقابل آن خاضع است. این یک حقیقت است که در ساحت های مختلف دارد معنا می شود.
همین جا قدری روشن می شود که چرا وقتی کسی در مقابل خدا و رتبه بعد اولیاء الهی که صاحب امر الهی هستند، خضوع نمی کند این عملش قبول نمی شود. این امر یک پدیده واقعی است و مسئله اعتباری و... نیست. کسی که در مقابل این فرمان الهی خضوع می کند این امر صلاه و زکاه و... در او نافذ می شود و با این امر که حامل حقیقتی از ایمان است رشد می کند. سیر با امر با خضوع در مقابل خدا و ولی الامر واقع می شود. اینکه مکرر در روایات تعبیر می شود که نماز و عبادات انسان بدون ولایت تمام نمی شود و قبول نیست معنایش همین است. این عمل در وادی ایمان و خضوع در مقابل خدا واقع نمی شود. کسی که امام را انکار میکند در واقع از مدار امتثال امر بیرون می رود و دیگر هدایت و ایمانی در کار نیست.
فوت فرصت ها و شرک خاص
در ادامه روایت حضرت فرمودند: «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ فَاتَ قَوْمٌ وَ مَاتُوا قَبْلَ أَنْ يَهْتَدُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ أَشْرَكُوا مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُون» یعنی اقوام و جمع کثیری از مسلمین از دنیا رفتند قبل از اینکه به این هدایت و تقوی برسند. و خیال کردند که ایمان آوردند درحالیکه حقیقتاً مشرک بودند و خود نمی دانستند. دو نکته در این عبارت هست. نکته اول فوت فرصت هاست و موت درحال کفر. دیگری شرک من حیث لایعلم که این چه شرکی است. البته ایندو نکته به هم مرتبط هم هستند زیرا کسیکه به حقیقت هدایت نرسد روشن است که به ایمان و توحید نرسیده است و حتماً در وادی کفر و شرک بوده است. همین است که سبب می شود عمل انسان مورد قبول نباشد و هرچه کرده است حبط می شود. خداوند عمل صالح را در کنار ایمان قبول کرده است. اگر عمل مبتنی بر ایمان نباشد، عمل خارج وادی توحید است ولو آثاری در دنیا برای فرد داشته باشد.
خلاصه این بحث هم شرک در وادی ولایت، شرک بالله است. شرکی است که خدا نخواهد بخشید. همان که در آیات مکرری بیان شده است. در آیه شریفه فرموده: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظيماً»(نساء/48) این خطایی است که خدا از کسی نمی پذیرد. برای از این حقیقت خارج شود و مومن شود. برخلاف بقیه معاصی که انسان اگر مومن باشد، ذنوب با استغفار مورد تطهیر واقع می شود. این کفر و شرکی است که در ساحت تاویلی در روایات مکرر بیان کرده است. شرکی که اگر انسان در مقام طوع نسبت به غیر امام واقع شود، مشرک شده است؛ ولو خیال می کند موحد است و اهل دیانت است. والحمدلله...
پی نوشت ها
...............................................................
(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 182.
(2) علل الشرائع، ج 2، ص: 438
افزودن دیدگاه جدید