اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین - استاد پناهیان / جلسه 1
اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین - استاد پناهیان / جلسه 1
※ بیانات حجت الاسلام علیرضا پناهیان درباره ی «اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امام علی علیه السلام» | جلسه اول (25 دقیقه)
متن سخنرانی / جلسه اول :
مأموریت کلیدی امیرالمؤمنین (علیه السلام) بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چه بود؟
دربارۀ امیرالمؤمنین(علیه السلام) از ابعاد مختلفی میشود صحبت کرد؛ مثلاً میشود دربارۀ فضائل ایشان، شخصیت و اخلاق و سلوک ایشان صحبت کرد، همچنین میشود دربارۀ کلمات بلند ایشان در زمینههای مختلف صحبت کرد، مثلاً توصیفی که برای اهل تقوا دارند، یا توصیههایی که به مالک اشتر در امور اجتماعی و سیاسی دارند. ولی ما دربارۀ هیچکدام از اینها نمیخواهیم صحبت کنیم، بلکه میخواهیم به این نگاه کنیم که رسالت و مأموریت کلیدی امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از رسولخدا(صلی الله علیه و آله) در چه بود؟
مأموریت اصلی ایشان چیزی فراتر از سیاست بود که البته سیاست هم جزو آن بود. مأموریت ایشان امری فراتر از عقیده به امامت ایشان بود. میخواهیم ببینیم که ایشان در آن 25سال بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و در آن 5سال خلافت خودشان چه مأموریتی را انجام دادند و اساساً محور رسالت ایشان را چه چیزی میتوانیم تلقی کنیم؟ میخواهیم از این زاویه، کل زندگی امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در دوران امامت ایشان مورد مطالعه قرار بدهیم.
در زمان خودمان با مسائلی مواجهیم که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بخشی از مأموریتش با آنها مواجه بود
ممکن است شما شخصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عنوان یک انسان برتر مورد مطالعه قرار بدهید بدون ارتباط با امامت ایشان. همچنین ممکن است امامت ایشان را مورد بحث قرار بدهید بدون ارتباط با رسالت خاص ایشان. ولی ما میخواهیم دربارۀ مأموریت و رسالت خاص امیرالمؤمنین(علیه السلام) از زاویۀ امامت ایشان صحبت کنیم و البته در این بحث، به میزان موفقیت ایشان هم اشاره میکنیم و میگوییم که ایشان موفقیت بالایی بهدست آوردند و بقای دین هم بهواسطۀ موفقیت ایشان در همین مأموریت کلیدی بود.
همچنین میخواهیم ربط این بحث را با زمانۀ خودمان بسنجیم. در همین زمانی که ما به سر میبریم، با مسائلی مواجه میشویم که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مأموریت خودشان، لااقل با بخشهایی از آن مسائل درگیر بودند. یعنی درس زمانۀ خودمان را هم میخواهیم بگیریم.
تحریف دین اتفاقی است که در امتهای گذشته رخ داده/ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود که این اتفاق در امت من هم رخ میدهد
حالا ببینیم مأموریت امیرالمؤمنین(علیه السلام) چه بود؟ این را میتوانیم با یک روایت از رسولخدا(صلی الله علیه و آله) شروع کنیم که البته به صورتهای مختلفی نقل شده است. مضمون روایت این است که حضرت میفرماید: هرچیزی که بعد از پیامبران قبلی در امتهای پیشین اتفاق افتاد، بعد از من هم مو به مو اتفاق خواهد افتاد. «کُلَّمَا کَانَ فِی اَلْأُمَمِ اَلسَّالِفَةِ یَکُونُ فِی هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ اَلنَّعْلِ بِالنَّعْلِ» (کمالالدین، ج۲، ص۵۷۶) حالا چه اتفاقهایی در زمان امتهای پیشین افتاده است؟ آن اتفاقهایی که بعد از پیامبران گذشته رخ داده، مربوط به تحریف دین بوده است.
موضوع تحریف دین یک موضوع بسیار جدی در قرآن است و وقتی رسولخدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید که این اتفاق بعد از من هم رخ میدهد، مسئله خیلی جدیتر میشود. تحریف دین، بارها در قرآن کریم، ذکر شده است که امتهای گذشته بعد از انبیاء خود، چگونه ادیان خود را تحریف کردند. مثلاً میفرماید: «فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً» (مائده، 13) آنها-که اشاره به یهودیان است- چون پیمان خودشان را شکستند، ما آنها را لعنت کردیم و ما قلبهای آنها را سخت کردیم و دچار قساوت قلب شدند
چرا بعضیها دوست دارند دین را تحریف کنند و چرا بعضیها دین تحریف شده را میپسندند؟
بعد میفرماید: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ» آنها معنای کلمات خدا را تغییر دادند. این میشود تحریف دین! علامه طباطبایی در اینباره میفرماید: معنایی که خداوند برای یک حکم یا کلام خود در نظر داشته، آنها تغییر میدهند و به یک صورت دیگری جلوه میدهند.
اینکه تحریف دین با چه اهداف و انگیزههایی رخ میدهد، باید دربارهاش بحث کنیم و راحت از کنارش نگذریم. چون ما در زمان خودمان میخواهیم ببینیم که آیا تحریف رخ میدهد یا نه؟ چه کسانی با چه انگیزههایی تحریف میکنند؟ اصلاً یک علاقهای در آدمها برای تحریف دین وجود دارد، این قصه صرفاً قصۀ امتهای گذشته نیست، این علاقه را باید بهصورت روانشناسانه مورد بررسی قرار داد. چرا بعضیها دوست دارند دین را تحریف کنند و چرا بعضیها دین تحریفشده را میپسندند؟
دینداران نادان مثل داعشیها و دین گریزانی مثل غرب گراها در اثر تحریف دین پدید میآیند
اگر در زمان ما کمی از دین تحریف شده باشد، این تحریف دو تا اثر سوء دارد: یا دیندار نادان درست میکند مثل داعشیها، یا اینکه دینگریز درست میکند مثل غربگراهای دینستیز. چرا اینها از دین بدشان میآید؟ چون دینِ بد به اینها عرضه شده است؟ چرا آنها بد دینداری میکنند؟ چون دین بد و تحریفشده به آنها عرضه شده و آنها بد فهمیدهاند.
اگر دین، خوب عرضه نشود، یک اثر منفی دیگر هم دارد و آن هم اینکه عموم دینداران زیاد رشد نمیکنند. هر کسی یکمقدار از دین را میگیرد و سیر میشود. این اشباع کاذب برای چیست؟ دین که برای نگهداشتنِ ما در همین سطح نیامده است؟ بلکه میخواهد ما را به اوج برساند. ما باید این گفتگو را انجام بدهیم تا از مشکلاتی که مانع رشد ما میشود، عبور کنیم.
بسیاری از مشکلاتی که به بهانۀ حجاب پیش آمد، به خاطر تلقی نادرست از دین در جامعه است
همین مشکلات اخیری که به بهانۀ حجاب پیش آمد یا این مسئلهای که بعضیها با دین، لجبازی دارند، خیلی از اینها به خاطر بد تلقی شدن و بد تعریف شدن دین در جامعه است. ما باید آن صورت ناب دین را عرضه کنیم، آنوقت ببینیم چند نفر از آن کسانی که دینگریز هستند، باز هم دینگریز باقی خواهند ماند.
پس در زمانۀ خودمان هم درگیر با موضوع تحریف دین، درگیر هستیم؛ لااقل با تلقیهای ناصواب از دین درگیر هستیم. کلمۀ تحریف دین بارها در قرآن کریم، آمده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) هم فرمودند که هرچیزی بعد از انبیاء گذشته رخ داد، بعد از من هم اتفاق خواهد افتاد. (کمالالدین، ج۲، ص۵۷۶) در اینجا یک سؤال پدید میآید: آیا این دینی که ما داریم، کلاً تحریف شده است؟ بعد از پیامبر اسلام، یک تفاوت وجود دارد، و آن هم اینکه بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) عملیات تحریف دین انجام شد، ولی ائمۀ هدی(علیه السلام) بهواسطۀ نقشی که ایفا کردند، توانستند جلوی تحریف کامل دین را بگیرند.
لازم است در اینجا یک نکتهای را توضیح بدهم: اگر ما دربارۀ تحریف دین صحبت میکنیم، کلانِ موضوع را بحث میکنیم، بحث اختلاف مذاهب نیست، یعنی ممکن است من شیعۀ اثنیعشری هم باشم ولی دچار آسیبهای تحریف دین شده باشم، غیر از موضوع اعتقاد! چون بعضیها فکر میکنند که دعوا صرفاً سر این اعتقاد است.
تحریف دین یک جریان روانشناختی است که عموم متدینین با آن درگیر میشوند/ تحریف دین در زمان ما بهصورت «تلقیهای ناروا از دین» است
در آخرالزمان بسیاری از امتحانات و فتنههای سخت برای غربال کردن مؤمنینی است که به دوازده امام معتقد هستند. اگر تحریف دین را به عنوان یک جریان روانشناختی در نظر بگیریم که ممکن است عموم متدینین درگیر آن باشند، ممکن است شامل حال ما هم باشد؛ حتی با اعتقاد به امامتِ ائمۀ هدی(علیه السلام)
در زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر امامان معصوم(علیه السلام) میبینیم که ایشان در مقابل تحریف دین ایستادند. ولی الان در زمان خودمان تحریف دین را به چه صورتی و در چه چیزی میبینیم؟ بنده نمیخواهیم از همین کلمۀ تحریف دین دربارۀ زمانۀ خومان استفاده کنم، بلکه میخواهم از عبارت «تلقیهای ناروا از دین» استفاده کنم، یعنی در زمان خودمان باید از تلقیهای ناروا از دین صحبت کنیم. در روایت هست که در آخرالزمان بین مؤمنین به اهلبیت(علیه السلام) اینقدر اختلاف میافتد که همدیگر را لعن میکنند. (لا یَکُونُ الْأَمْرُ الَّذِی تَنْتَظِرُونَهُ حَتَّى یَبْرَأَ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ یَتْفُلُ بَعْضُکُمْ فِی وُجُوهِ بَعْضٍ وَ یَشْهَدَ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ بِالْکُفْرِ وَ یَلْعَنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً؛ غیبت نعمانی، ص206)
طبق روایت، در آخرالزمان مؤمنین دچار اختلاف شدید میشوند و علیه همدیگر به روایات و آیات استناد میکنند
رهبر انقلاب هم در سخنرانی اخیر فرمودند که بعضیها در اختلافات خودشان خیلی بد برخورد میکنند (یک جاهایی اغماض و گذشت لازم است، [امّا] گذشت نمیکنیم. سر یک اختلاف نظر کوچک، یقه همدیگر را میگیریم؛ 01/01/1402) این یکی از خاصیتهای آخرالزمان است، جالب اینجاست که طبق برخی از روایات، وقتی مؤمنین شدیداً با همدیگر مخالفت میکنند، هر کدامشان هم به روایات اهلبیت(علیه السلام) و آیات قرآن استناد میکنند.
پس ما در زمان خودمان با برداشتهای غلط از دین مواجه هستیم، لذا باید دربارۀ این مسائل حرف بزنیم، تا میتوانیم ذهنها را به هم نزدیک کنیم و ادبیات و گفتار خودمان را به هم نزدیک کنیم، برای اینکه دلهای ما به هم نزدیک بشود، باید اندیشه و گفتار ما به هم نزدیک بشود، ما باید به یک فکر مشترک و به یک ادبیات مشترک برسیم.
حالا ببینیم دربارۀ مأموریت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نسبت به این موضوع، چه روایاتی داریم؟ یک سلسله روایات در اینباره هست، چون این مسئله مکرراً در آن زمان بحث شده است. بنده میخواهم مخاطبان عزیز بدانند که این یک موضوع فرعی نیست که ما الان وسط کشیدهایم بلکه یک موضوع اصلی است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله): امیرالمؤمنین(علیه السلام) سرِ «تأویل» میجنگد، یعنی علیه کسانی که دین را بد تفسیر میکنند
یکبار کفش پیامبر(صلی الله علیه و آله) خراب شده بود و ایشان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواستند که این کفش را تعمیر کند. وقتی علیبنابیطالب (علیه السلام) مشغول تعمیر کفش بود، رسولخدا(صلی الله علیه و آله) چند قدمی کنار رفتند و در بین اصحاب شروع کردند به صحبت کردن و فرمودند: الان دشمنان دین با من سرِ تنزیل یا نزول قرآن جنگ میکنند. اما بعد از من برخی از یارانم سر تأویل و تفسیر قرآن با دشمنان دین جنگ میکنند؛ یعنی با کسانی که قرآن را بد تفسیر میکنند، میجنگند. یک کسی گفت: آیا من هم جزو کسانی هستم که سرِ تأویل قرآن با دشمنان دین میجنگند؟ حضرت فرمودند: نه، تو نیستی! دیگری هم پرسید و حضرت فرمود: نه، تو هم نیستی. بعد فرمود: آن کسی که دارد کفش من را درست میکند، همان کسی است که سرِ تأویل قرآن خواهد جنگید. «إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِیلِ کَمَا قَاتَلَ مَعِی عَلَى التَّنْزِیل... وَ إِنَّهُ الْمُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِیلِ إِذَا تُرِکَتْ سُنَّتِی وَ نُبِذَتْ وَ حُرِّفَ کِتَابُ اللَّهِ وَ تَکَلَّمَ فِی الدِّینِ مَنْ لَیْسَ لَهُ ذَلِکَ فَیُقَاتِلُهُمْ عَلِیٌّ ع عَلَى إِحْیَاءِ دِینِ اللَّهِ» (ارشاد مفید، ج1، ص124)
در این ماجرا، پیامبر(صلی الله علیه و آله) یک قصهای درست کرد تا یاد همه بماند. در تاریخ هم این کار پیامبر(صلی الله علیه و آله) گرفت و موجب شد که این داستان باقی بماند. اینکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) سرِ تأویل قرآن جنگ میکند، صرفاً یکی از مأموریتهای ایشان نیست بلکه این حاکم بر کل مأموریت ایشان است.
در روایت دیگری از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است: یک نفر آمد و خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید و گفت که من یک کلامی از عمار دربارۀ شما شنیدهام، آیا این حرف درست است؟ آن مرد گفت: عمار گفته است از رسولخدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: من برای نزول قرآن و دفاع از اصل قرآن دارم میجنگم و علی(علیه السلام) برای تأویل قرآن میجنگد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: بله این کلام درست است، معانی قرآن پیش من است... «جاءَ رَجُلٌ إلی عَلِیٍّ علیه السلام وهُوَ عَلی مِنبَرِهِ... أنَا اُقاتِلُ عَلَی التَّنزیلِ وَعَلِیٌّ یُقاتِلُ عَلَی التَّأویلِ فَقالَ علیه السلام: صَدَقَ عَمّارٌ ورَبِّ الکَعبَهِ، إنَّ هذِهِ عِندی لَفی ألفِ کَلِمَهٍ تَتبَعُ کُلَّ کَلِمَهٍ ألفُ کَلِمَهٍ» (خصال شیخ صدوق، ص 650)
پس منظور از تلقیهای غلط از دین، در واقع همان تحریف است، وقتی دین تحریف شد، تلقیها از دین، غلط میشود. این تلقیهای غلط، یک آثاری همین الان در جامعۀ ما دارد، یعنی یک برداشتهایی از دین وجود دارد که یک سلسله مسائل تاریخی در پشت سر دارد. دوران بنیالعباس، پانصدسال طول کشیده است، شما انتظار دارید که آنها در این مدت طولانی هیچ اثری در تحریف دین نگذاشته باشند؟! تحریف دین، یک ریشۀ تاریخی دارد و یک ریشۀ روانشناختی دارد که آدمها چگونه دوست دارند دین را تحریف کنند. در جلسات بعد، به این مسائل میپردازیم.
⮜⮜⮜سایر جلسات «اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین» را دنبال کنید⮞⮞⮞
افزودن دیدگاه جدید