رفتن به محتوای اصلی

نقش و جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در آشکار کردن ولایت - آیت الله میرباقری (بخش دوم) + متن

تاریخ انتشار:
بیانات ارزشمند آیت الله سید محمدمهدی میرباقری در مورد «نقش و جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در آشکار کردن ولایت»
نقش و جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در آشکار کردن ولایت - آیت الله میرباقری
: :
: :

نقش و جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در آشکار کردن ولایت - آیت الله میرباقری (بخش دوم) + متن

در این بخش از ضیاءالصالحین، به مناسبت ایام فاطمیه، دومین قسمت از بیانات ارزشمند آیت الله سید محمدمهدی میرباقری در مورد "نقش و جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در آشکار کردن ولایت" را به مدت 45 دقیقه با عاشقان و عزاداران آن بانوی پهلو شکسته به اشتراک می گذاریم.

نقش و جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در آشکار کردن ولایت - آیت الله میرباقری (بخش دوم) + متن

 متن بخش دوم «نقش و جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در آشکار کردن ولایت»

«مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّه‏» ائمه هداه معصومین مقامات و شئونی دارند ولی مهم ترین شأن و خصوصیتی که آن ها دارند، شأن بندگی و عبودیت خدای متعال است. همه مقاماتی که در کتب آسمانی و قرآن برای عبادت، تقوا، ایمان و اسلام ذکر شده بنحو تمام و کمال در معصومین محقق است و مابقی همه مهمان سفره آن ها هستند. همه عبودیت به وجودمقدس نبیّ اکرم عطا شده و به هر کسی از انبیاء اگر چیزی عطا می شود «فَمَنْ دُونَه‏» از شعاع وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت است. لذا این مهم ترین و اولین شأنی است که معصومین دارند، آن ها عبد مطلق خدای متعال هستند. «بَلْ‏ عِبادٌ مُکْرَمُونَ‏ * لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُون‏»(انبیا/۲۶-۲۷). این آیه ای که ظاهرش در توضیح مقام ملائکه الهی است در بیان نورانی امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره تفسیر و تأویل به ائمه علیهم السلام شده است. «بَلْ‏ عِبادٌ مُکْرَمُونَ‏ * لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُون‏»، به همین جهت خدای متعال وقتی یکی از مهم ترین سیرهای معنوی وجود مقدس نبی اکرم را توضیح می دهد با عنوانی که به بیان بزرگان مشعر به علیّت است می فرماید: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ‏ لَیْلًا مِنَ‏ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ‏»(اسراء/۱)‏. این ها همه، تمام ثمره آن مقام عبودیت است.
لذا ائمه علیهم السلام اول شأنی که دارند این است، آن ها عبد مطلق هستند و تقوا و اخلاص محض دارند، «وَ الْمُسْتَقِرِّینَ فِی أَمْرِ اللَّهِ وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللَّهِ» این شأن اول معصومین است که در آیات قرآن و روایات مفصل توضیح داده شده و حتی می شود گفت هر آیه ای که راجع به مقامات عالیه توحید است ناظر به آن ها است. مابقی همه فرع هستند و این همان است که در حدیث عقل و جهل آمده است. صفات کریمه، صفات حضرت است و مابقی هر که دارد حتی هر پیامبری اگر مقام توکل دارد، شعاع صفات این وجودهای مقدس است.
اما این وجودهای مقدسی که مقام عبودیت و طاعت محض دارند و دارای تقوا و اخلاص محض هستند یک شأن دیگری هم پیدا کردند و آن این است «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُک»‏ این ذوات مقدسی که در مقام عبودیت محض هستند، فرقی بین آنها و خدای متعال نیست الا «أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُک». این جمله هم‏ اثبات دارد و هم نفی. نفیش که معلوم است «أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُک»، اما این «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا» ‏یعنی چه؟ همه مساله در همین یک کلمه است! اگر این فهم نشود مقام آن ها درک نمی شود. معصومین در مقام عبودیت در یک موقعیتی هستند که «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا»، حتی در همان دعای شریف ماه رجب تعبیر بلندی است که همین مطلب را بیان می کند: «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ». تعبیر لطیف دیگری که در همین زمینه هست و تعبیر بلندی است که باید اساتید معنا بفرمایند این است: «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَه‏ حَیْثُ یَقُولُ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» عرض کردم از فهم من خارج است. یک ولایت که بیشتر نیست «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ»(مائده/۵۵)، آن هایی که ما را متهم به شرک می کنند تا اینجایش را درست فهمیدند ولی آن طرفش را درست نفمیدند «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَه‏»، لذا این «انّما» ادامه پیدا می کند«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ».
شأن نزول این آیه شریفه در باب آن صدقه امیرالمؤمنین است که سائل آمد اما اجابت نشد. وجود مقدس نبی اکرم مکدر شدند و حضرت در رکوعشان انگشترشان را عطا کردند. بعضی اشکال کردند و گفتند این چه حرفی است شما می زنید؟! کسی که تیر از پایش می کشیدند و نمی فهمید چطور متوجه سائل شد؟! اتفاقا نکته همین است آن کسی مقام ولایت دارد و ولایتش ولایة الله است که دائم در صلاة است و این صلاة دائمی او مانع زکاتش نیست. همه عالم مهمان زکات معصوم هستند و این دو شأن معصوم است، یکی شأن اقامه صلاة و دیگری شأن ایتاء الزکاة. اتفاقا تنها کسی ولی خدا است و مقام ولایت دارد که، «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» یکبار نیست بلکه مستمرا در اوج رکوع و در حال زکات هستند و نماز را به پا می دارند. شأن امام اینگونه است «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاة»(نور/۳۷).
بنابراین هر چه به هر کسی در عالم می رسد زکات آنها است، من اهل شعر نیستم ولی یک مصرع می خوانم «مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند». همه این ها زکات امیرالمؤمنین است. چه کسی می تواند به مقام قرب برسد و حجب ظلمانی و نورانی از او برداشته شود الا با زکات امام؟! با زکات امام همه تزکیه می شوند و اتفاقا چنین کسی در شأنی است که آیه «انّما» درباره او نازل شود. معصوم دائما در آن شأنی است که مشغول صلاة است و هیچ چیزی او را غافل نمی کند، اما در عین اینکه اشتغال به حضرت حق دارند «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاة»، چرا که ایتاء زکات، ادامه آن اقامه نماز است و چنین کسی می تواند ولایت پیدا کند.
«خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَه‏ حَیْثُ یَقُولُ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» این مطلب را در آیه دیگری به نام آیه فطرت حضرت توضیح دادند که روایات آن واضح است. فرمود: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها قَالَ التَّوْحِید»(۶) همه مفطور به بندگی هستند، همه مفطور به حب الله هستند آن هم عبادت حبّی! در حدیثی فرمود این فطرت این است «هُوَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیُّ اللَّهِ»، بعد عجیب این است که حضرت فرمودند: «إِلَى هَاهُنَا التَّوْحِید» یعنی توحید است و توحید است و توحید. «وَ مَنْ جَحَدَکُمْ کَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکُمْ مُشْرِک‏» یعنی همین، «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَه» انکار ولایت انکار خدا است؛ لذا اگر کسی از راه دیگری بخواهد برود پذیرفته نیست. داستان ابلیس همین است؛ او شش هزار سال عبادت کرد و ربوبیت خدا را هم انکار نکرد. مساله، انکار ربوبیت نبود بلکه مساله استغناء از آن مسیری است که ربوبیت خدای متعال از آن مسیر واقع می شود.
در سوره اقرا مطلب همین است «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَق»(علق/۱)‏، ربوبیت نبی اکرم است که حضرت را وارد عالم جدیدی می کند، ایشان باید قرائت کند و عالم را هدایت کند. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى *‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏»(علق/۶-۷) این استغناء از توحید نیست بلکه این استغناء از همین شأن است. خدای متعال عالم را با ربوبیت خودش نسبت به وجود رسول خاتم و اهل بیت پیش می برد و همه پرورش عالم ذیل او است. شما می بینید دویست و اندکی مرتبه در قرآن ربّک تکرار شده اما بقیه ربوبیت ها خیلی محدود است. داستان، ربوبیت خدای متعال نسبت به این ذوات مقدس است. ابلیس هم همین بود و خودش را مستغنی از خدای متعال نمی دید، لذا می گوید: «رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی»(حجر/۳۹)‏، ولی خودش را از این مسیر ربوبیت که خدای متعال وقتی می خواهد تربیت کند از این مسیر تربیت می کند، مستغنی می دانست. همه طغیان های عالم برای این است، از طغیان ابلیس و من دونه. دارد که ابلیس به خدای متعال عرضه داشت: خودت را هر چه بگویی عبادت می کنم ولی از این مسیر نه!
پس ائمه هداة معصومین شأن اولشان این است که «بَلْ‏ عِبادٌ مُکْرَمُونَ»، «التَّامِّینَ فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللَّه‏» و «أَهْلُ‏ التَّقْوى» هستند. ولی شأن دوم این است که در مقام عبودیت بجایی می رسند که «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُک» به یک جایی می رسند که «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَه» لذا است که در این شأن ید الله، عین الله و وجه الله می شوند.
لذا بعد از اینکه ائمه علیهم السلام در مقام عبودیت مطلق هستند به شأنی می رسند که «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا». عرض کردم عمده هم این «لا فرق» است، چرا که آن طرفش واضح است، یعنی بجایی می رسند که دیگر می شوند «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَه». اگر گفته شد «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا»(بقره/۲۵۷)، تفسیرش یعنی خدا و رسول و امام، چون «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» همین را دارد توضیح می دهد، لذا فرمود: «وَلَایَتُنَا وَلَایَةُ اللَّهِ الَّتِی لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا». این است که امام حقیقتا وجه الله است و أصلا معنای مجازی نیست. گرچه تشبیه خدای متعال شرک و خروج از مدار توحیدی است که اهل بیت تعریف فرمودند، ولی آن طرفش هم این ها مجاز نیست؛ پس ائمه وجه الله هستند.
امام رضا علیه السلام فرمود: مهم ترین لذات مؤمنین در قیامت این است که به درجات اهل بیت نظر می کنند که همین نظر به وجه الله است، ائمه بجایی می رسند که می شوند «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِم‏»(فتح/۱۰) این دست، دست خدا است؛ مجاز هم نیست و أصلا تشبیه هم نیست، حداکثر از امثال قرآن است! معصومین بجایی می رسند که می شوند أبواب الله و ورود به وادی توحید و ساحت قدس الهی جز از مدار باب آن ها ممکن نیست. نه فقط می شوند أبواب الله، بلکه می شوند سبیل الله، صراط الله و وجه الله. امیرالمؤمنین فرمود: «نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِینَ لَا یُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفْنَاهُ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَنَا وَ أَنْکَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِی یُؤْتَى مِنْه»‏، خدای متعال این گونه قرار داده و امام سبیل الله، باب الله، صراط الله و وجه الله شده است. در آن حدیث نورانی حضرت به مفضل فرمودند: «تَبَارَکَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّمَا أَحَبَّ أَنْ یُعْرَفَ بِالرِّجَالِ وَ أَنْ یُطَاعَ بِطَاعَتِهِمْ فَجَعَلَهُمْ سَبِیلَهُ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ»، بنابراین این کار خدا است. لذا انکارش می شود شرک «وَ مَنْ جَحَدَکُمْ کَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکُمْ مُشْرِکٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنَ الْجَحِیم‏».
فاجعه ای که اتفاق افتاده همین است و برای این است که باید شخصیتی مثل صدیقه کبری که آیه کبری نبی اکرم است و در دعوتش کار به انجام می رسد ورود پیدا کند. «یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ * وَ ثِیابَکَ فَطَهِّر»(مدثر/۱-۴) تطهیر امت کار او است. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر»(مدثر/۵)، رجز دستگاه مقابل نبی اکرم، دستگاه شیاطین انس و جن و دستگاه سقیفه است «وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فَاحِشَة» و تطهیر امت از این رجز کار خود حضرت است. آخر هم بوسیله او است که خدای متعال این اختلاط را بر می دارد. «لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ»(بینه/۱) آن ها حاضر نیستند از جبهه حق جدا شوند «حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ * رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَة»(بینه/۱-۲)، این رسول است که حق و باطل را تفکیک می کند و بجایی می رسد که یک عده می شوند «شَرُّ الْبَرِیَّة»(بینه/۶) یک عده هم می شوند «خَیْرُ الْبَرِیَّة»(بینه/۷) اما اینجا عالم اختلاط است.
اما در این رسالت آیه کبری حضرت زهرا هستند. در این تفکیک دین قیم، حضرت زهرا هستند، و در روایات ما اینطور تفسیر شده است. آن اتفاقی که در عالم افتاده این است، حضرت فرمود: «فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاءٌ حَیْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُیُونٍ کَدِرَةٍ یُفْرَغُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَیْنَا إِلَى عُیُونٍ صَافِیَةٍ تَجْرِی بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاع‏» چه نسبتی بین این دو تا است؟!
فاجعه ای که اتفاق افتاده این است که این مدار تغییر کرد. این حقیقت ولایتی که به اذن الله در غدیر تجلی کرد «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(شمس/۱)، در حجاب رفته و تبدیل شده به «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏»(لیل/۱)، «فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی دَوْلَتِهِ الَّتِی جَرَتْ لَهُ عَلَیْه». آن کسی که می تواند این پرده ظلمت را کنار بزند، فاطمه زهراء سلام الله علیها است که مشکات نور الهی است. همه انوار الهی در او تجلی کرده «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَة»(نور/۳۵) او زجاجه ای است که حافظ است، هم مشکات است و هم زجاجه و همه چراغ های هدایت الهی در وجود مقدس او تجلی کرده است. «وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی وَ یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی‏ یهدون» «وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّة» این وجود مقدس است که می تواند این حجاب ظلمت را کنار بزند. ائمه که چاره این «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض‏»(نور/۴۰) هستند از نسل اویند و مؤمنان در ظلمت فتنه طاغوت این گونه اند «إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ‏ المؤمن فی ظلمة فتنهم لَمْ یَکَدْ یَراها». این است که وجود مقدس فاطمه زهرا با عهد از عالم بالا آمدند که این حجاب را از حقیقت نبوت و ولایت بردارند.
عالم با نبوت نبی اکرم و ولایت معصوم به مقصد می رسد و این واضح است «بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ» وجود مقدس نبی اکرم مفتاح کلّ غیب است ولی این حجاب، حتی از عالم ملائکه هم پیدا است. فرمود عوالمی اینها را لعن می کنند که أصلا نمی دانند. عرض کرد: چرا مادر شما را زهرا نامیدند؟ فرمود: یک نکته اش این است که عالم ملائکه در حجاب ظلمت رفتند و به خدای متعال شکایت کردند. خدای متعال هم نور حضرت زهرا را در قندیلی تجلی داد و این ظلمت برداشته شد. پس در مقابل عظمت الهی به سجده افتادند و عرض کردند: خدایا این نور کیست؟ فرمود: «هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی».
تازه این وجود مقدس می خواهد به دنیا بیاید چگونه می آید؟ داستان خلقت ائمه علیهم السلام در روایت آمده که چگونه نورشان نازل می شود، اما در صدیقه طاهره طور دیگری است. حضرت به معراج می روند و در عالم فوق همه عوالم و فوق سماوات یک مرحله از انتقال اتفاق می افتد. یک مرحله هم در مراحل بعد وقتی در عالم دنیا می آیند باید چهل روز عزلت بگزینند، بعد طعامی بهشتی می آید و می گویند احدی جز شما حق ندارد از این طعام تناول کند. این شخصیت پا به میدان گذاشتنش برای این است که این حجاب برداشته شود. با درخشش او ظلمت از عالم ملائکه برداشته شد، از عالم ما هم همینطور. زهرا یعنی همین، یعنی آن ظلمتی که حجاب ولایت امیرالمؤمنین است با درخشش او برداشته می شود. لذا عصر ظهور، عصر تجلی حضرت زهرا است.
بهشتی ها می بینند که درخششی در بهشت است، به خدایا می گویند: خورشید که اینجا نیست! صدا می آید که وجود مقدس فاطمه زهرا با امیرالمؤمنین مشغول مذاکره بودند، این نور ساطع از دهان مبارک ایشان است. انواری که همه مؤمنین با او هدایت می شوند همه برمی گردد به همین یک نور، لذا کوثر رسول خدا است و کار را تمام می کند. کفار می گفتند مسیر نبوت حضرت بسته است اما با این کوثر عالم ساخته می شود. می گفتند بساط را برمی گردانیم اما خدا می فرماید: من به شما لیلة القدر دادم، نگران نباش. بر منبر شما بنی تیم و بنی عدی بالا می روند ولی من به شما لیلة القدر دادم «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/۳). آن لیلة القدری که خدای متعال کار نبوت را با آن تمام می کند و آن کوثری که مسیر هدایت حضرت با او تمام می شود، فاطمه است. لذا هم قرآن و هم ائمه از طریق این وجود مقدس تجلی کردند. هم لیلة القدری است که قرآن در او نازل شده و هم «سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّة». این وجود مقدس از آن عالم اینجا آمده اما حالا هم که آمده اینقدر مقدس است که حوراء انسیة است و در این عالم هم نمی شود که لباس بشر بپوشد.

نقش و جایگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها در آشکار کردن ولایت - آیت الله میرباقری (بخش دوم) + متن

ویژه نامه مرتبط : ایام فاطمیه سلام الله علیها - ویژه نامه بانوی بی نشان

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا