خوجالی و حقایق پنهان آن
مقامات آذربایجان بر حسب عادت صرفا تفسیر شخصی شان را از خوجالی و تاریخ خود ارائه می دهند که در این مقاله سعی داریم در مورد اتفاقات خوجالی و حقایق پنهان آن مطالبی جهت اطلاعات بیشتر مخاطبان ارائه نماییم.
مقامات آذربایجان بر حسب عادت صرفا تفسیر شخصی شان را از تاریخ ارائه می دهند که به سادگی شبیه این ایدئولوژی گوبلز (پاول یوزف گوبلز سیاستمدار و وزیر تبلیغات آلمان در زمان حکمرانی هیتلر) می باشد که می گوید: “اگر دروغِ به اندازه ی کافی بزرگی بگویید و آن را مکررا تکرار کنید، دیر یا زود مردم آن را باور خواهند کرد.
از آخرین سال های رو به افول اتحاد جماهیر شوروی، مردم قره باغ همواره برای تعیین سرنوشت خود جهت به رسمیت شناخته شدن براساس قوانین بین المللی مبارزه کرده اند. درخواست های به حق مردم آرتساخ برای حق تعیین سرنوشت خود با کشتار ارمنیان در تاریخ ۲۷ تا ۲۹ فوریه در سومگاییت آذربایجان واقع در ۲۶ کیلومتری باکو مواجه شد. این اتفاقات که با شعار “مرگ بر ارمنیان” به انجام رسید، تبلور سیاست مبتنی بر بیگانه ستیزی، پاکسازی قومی و تبعید ارمنیان مقامات آذربایجان بود.
به دلیل این وحشی گری ها بود که آندره ساخاروف برنده جایزه نوبل این چنین نوشت: “حتی اگر قبل از حوادث سومگاییت شبهه ای وجود داشت، پس از این تراژدی دیگر هیچ کسبه لحاظ اخلاقی نمی تواند به یکپارچگی قره باغ با آذربایجان اصرار بورزد”.
اگر پاسخ مقامات رسمی باکو به خواست های مردم قره باغ برای حق تعیین سرنوشت خودکشتار و پاکسازی قومی ارمنیان بود، واکنش آنها در قبال به اجرا گذاشتن این حق در سال ۱۹۹۱ براساس قوانین وقت شوروی و قواعد حقوق بین الملل، به راه انداختن جنگی تمام عیار علیه آرتساخِ تازه استقلال یافته بود که با نقض فاحش قوانین بین المللی انسانی همراه شد.
۲۶ سال پیش نیروهای نظامی آذربایجان، استپاناکرت پایتخت قره باغ جایی که تبدیل به پناه گاهی برای آوارگان فراری از کشتارهای سومگاییت، باکو و دیگر شهرهای آذربایجان شده بود را مورد حملات خود قرار دادند که ماهها طول کشید. در تاریخ ۱۳ فوریه ۱۹۹۲، آذربایجان با نقض کنوانسیون های بین المللی از راکت اندازهای چندتایی BM21 Grad در مناطق مسکونی استپاناکرت استفاده کرد. خوجالی یکی از هفت پایگاهی بود که از آن برای حمله به استپاناکرت استفاده می شد. حتی در زمان شوروی، خوجالی به دلیل قرار گرفتن در مسیر اتصال استپاناکرت به دیگر نواحی قره باغ از اهمیت استراتژیکی برخوردار بود. علاوه براین، تنها فرودگاه قره باغ در سال های ۱۹۷۰ در کنار خوجالی بنا نهاده شده بود و هنگام محاصره آرتساخ تنها نقطه ارتباطی با دنیای خارجبود. بنابراین در سال ۱۹۹۲ آشکار بود که خنثی سازی خوجالی که تبدیل به نقطه ای برای حملات شده بود، در راستای حفظ جان ساکنین استپاناکرت و بطور کلی قره باغ امری ضروری بود.عملیات خنثی سازی خوجالی در فوریه ۱۹۹۲ آغاز شد.
به هر طریق ممکن از ماهها پیش نیروهای دفاع از خود قره باغ طرف آذربایجانی را از این عملیات، اهداف آن و کریدور انسانی موجود برای تخلیه خوجالی مطلع کرده بودند. آذربایجان به تحریف واقعیت ها درباره اتفاقات خونین نزدیک شهر آغدام که از آن بعنوان “تراژدی خوجالی” نام میبرد، ادامه می دهد. حقایق این اتفاقات موجب مطرح شدن سوالات فراوانی می شود ولی مقامات آذربایجانی حتی با گذشت ۲۶ سال ترجیح می دهند پاسخ به این سوالات را پنهان نمایند.
چرا آذربایجان در تخلیه مردم خوجالی کوتاهی کرد؟
نقل قولی از رامیز فتحعلی اف رئیس کمیته تحقیق درباره حوادث خوجالی را مرور کنیم: چهار روز مانده به حوادث خوجالی در تاریخ ۲۲ فوریه، جلسه شورای امنیت ملی با حضور رئیس جمهور، نخست وزیر و رئیس سرویس اطلاعات شوروی برگزار شد و تصمیم به عدم تخلیه غیرنظامیان از خوجالی گرفته شد.{1}
همانگونه که اشاره شد نیروهای دفاع از خود قره باغ کریدور انسان دوستانه ای برای مردم خوجالی باز کردند که از طریق آن اکثر آنها به سلامت به آغدام رسیدند. حتی شهردار خوجالی که اکنون نماینده مجلس ملی می باشد از این طریق به باکو رسید. متأسفانه تعدادی از ساکنین خوجالی که با موفقیت از سرزمین های تحت کنترل ارمنیان عبور کرده بودند به آغدام در سرزمین های تحت کنترل طرف آذربایجانی نرسیدند.
خلاصه ای از سخنان چنگیز مصطفی اف خبرنگار آذربایجانی که شاهد حوادث بوده است، اینچنین می باشد: در ۲۹ فوریه هنگامی که از آن سو به سمت آغدام می رفتم، برفراز روستای اومودلو در بالگرد نظامی مشاهده کردم که در ۱۰ کیلومتری خوجالی و تقریبا به فاصله ۷۰۰ متری از ایستگاه نظامی مان اجساد مردمِ مابر روی زمین پخش شده بود. هنگامی که از این اجساد فیلم می گرفتم چیزی که مرا بیش از هر چیزی وحشتزده کرد، پرسه زدن آسوده خاطر حدود ده تن از افراد ما با یونیفورم نظامی در آنجا بود. به من پیشتر گفته بودند که جسدی آنجا نبود، رسیدن به آنجا امکان پذیر نبود، ارمنیان حضور داشتند و تیراندازی می شد. اما هنگامی که با بالگردهایمان فرود آمدیم، سه بالگرد به صورت غیرمنتظره و فوری به سمت آغدام پرواز کردند، آن ده نفر هم ترک کردند. هنوز هم نمی توانم درک کنم چگونه در ۷۰۰ متری ایستگاه های نظامی مان در حالی که سربازانمان با آرامش پرسه می زدند هیچ کس این اجساد را جمع آوری نمی کرد؟! {2}
آقای مصطفی اف همچنین درباره جنایت اصلی که حین حوادث آغدام اتفاق افتاد یعنی مثله شدن اجساد که چند روز پس از حادثه کشف شد، می گوید: ” چه کسی این کار را انجام داده است؟ همین دیروز که از اینجا فیلم می گرفتم چنین چیزی وجود نداشت.” قابل ذکر است سرزمین هایی که اجساد در آن کشف شدند تحت کنترل آذربایجان بودند.
تعجب آور نیست که آذربایجان سیاست تسامح صفر را در برابر هرگونه تردید، شبهه یا روزنامه نگاری تحقیقی در ارتباط با روایت رسمی وقایع در پیش گرفته است. کسانی که جرأت می کنند آزادانه درباره این وقایع سخن گویند یا همانند چنگیز مصطفی افبه قتل می رسند یا مانند عین الله فتح الله اف، خبرنگار، زندانی می شوند یا همچون اولین رئیس جمهوری آذربایجان تبعید می شوند.
ایاز مطلب اف، رئیس جمهوری آذربایجان در سال های ۱۹۹۰-۱۹۹۲: اتفاقات نا امید کننده ای که اطرافمان رخ می دهد درگیری ها، مرگ مردم احساس درد و غم بوجود آورده و همچنین شبهه درباره اینکه کسی قطعا از این روند ناراضی است. ببینید من درباره اهداف مطمئن نیستم ولی با این حال احساس می کنم نیروهایی وجود دارند که مخالف این روند هستند. آنها می خواهند که اوضاع خرابتر شود و این اتفاقات ادامه یابند چون همیشه از آب گل آلود ماهی گرفتن خوب است. خیلی ها دنبال این موقعیت ها هستند. بعضی ها برایشان مهم نیست به چه کسی شلیک می کنند.
ایاز مطلب اف: طبق گفته بازماندگان شهر خوجالی تمام این حوادث برنامه ریزی شده بود تا بهانه ای برای استعفای من باشد. برخی نیروها تلاش می کردند تا رئیس جمهور را بی اعتبار کنند.”
ایاز مطلب اف: “ما خسته ایم، خسته از این درگیری. مردم عادی هر روز می میرند درحالی که یک نفر از این طریق به جاه طلبی های خود ادامه می دهد و اهداف سیاسی خود را پیش می برد.”
فراموش نکنیم که بیش از ۷۰۰ تن از اهالی خوجالی که روستا را ترک نکرده بودند به استپاناکرت برده شدند، جایی که غذا و کمک های پزشکی برایشان فراهم شده بود. پس از دو روز آنها بدون هیچ پیش شرطی به طرف آذربایجانی تحویل داده شدند.
مقامات آذربایجان تاکنون به هیچ یک از سوالات مطرح شده توسط خود آذربایجانی ها پاسخ نداده اند. مقامات آذربایجان با تسلط بر هنر تحریف واقعیت های فوق الذکر، دیگران را برای جنایت های خود مقصر می دانند و از قبول مسوولیت فرار می کنند. در عین حال تلاش می کنند داستانی خیالی برای لاپوشانی کشتارهایی که در سومگاییت، باکو، کیروف آباد و مراغه علیه ارمنیان انجام دادند، بسازند.
حوادث سومگاییت، مصونیت از کشتارهای غیرنظامیان بی گناه ارمنی یا حتی تکریم آن را تبدیل به رویه ای کرد که بعدا در جریان کشتار ارمنیان در دیگر نقاط آذربایجان شاهد آن بودیم. مقامات آذربایجان همچنان به القاء نفرت نسبت به ارمنیان ادامه می دهند. آنها جنایاتی هم چون قتل وحشیانه ی گورگن مارکاریان در سال ۲۰۰۴ در حالت خواب که توسط رامیل صفراُف حین دوره آموزشی ناتو در بوداپست رخ داد را تشویق می کنند. قاتل سپس بعنوان قهرمان ملی آذربایجان شناخته شد. حتی در تجاوز اخیر آذربایجان به آرتساخ در آوریل ۲۰۱۶، دنیا شاهد سیاست ارمنی ستیزی دولت آذربایجان بود. بریدن سر کارام اسلویان و دو سرباز دیگر قره باغ به روش گروه موسوم به دولت اسلامی یا کشتار وحشیانه و مثله کردن اعضای خانواده ای سالخورده در روستای تالیش و تجلیل از عوامل این جنایات جنگی توسط رئیس جمهوری آذربایجان انزجار آور می باشد و باید توسط جامعه بین الملل محکوم شود.
جهت اطلاع از مجموعه تحلیلها و یادداشتها در خصوص مسائل آذربایجان و قفقاز کلیک کنید.
منابع :