هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 18)

هجدهمین قسمت از بیانات ارزشمند حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»

هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 18)

در این بخش از ضیاءالصالحین، هجدهمین قسمت از بیانات ارزشمند حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون را با موضوع «هنر بهتر زیستن» به مدت 44 دقیقه با علاقه مندان به اشتراک می گذاریم.

هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون

متن بخش هجدهم سلسله مباحث هنر بهتر زیستن / استاد تراشیون

بحث محبت را به عنوان یک اکسیر در محیط خانه خصوصاً بین زن و شوهر بیان کردیم. عواملی را بیان کردیم که در محیط خانه محبت آفرین است و می تواند این محبت را شکل بدهد. اتفاقاً بین زن و شوهر این خیلی مهم است که ما باید مهارت محبت کردن را یاد بگیریم. بین والدین و فرزندان شاید مهارت خیلی معنا ندارد. یعنی یک جوششی هست غریزی نسبت به والدین و فرزندان ولی زن و شوهر نه، نیاز دارند. چون در یک بلوغی کنار هم رسیده اند، در محیط های مختلف پرورش و تربیت یافته اند و لذا الآن اگر من بخواهم به طرف مقابلم محبت کنم، باید لم آن، قلق آن دستم باشد که چطور می توانم در قلب او نفوذ کنم. یا راهکارهایی را بیان کردیم رسیدیم به اینجا که همانطوری که محبت کردن مهارت می خواهد، فوت و فن می خواهد، لم و قلق لازم دارد، گاهی اوقات یک عواملی هم هست که انسان را نا‌محبوب می کند. زمینه اش را فراهم می کند که انسان در نگاه طرف مقابل دوست‌داشتنی نباشد. قرار شد عوامل نامحبوبی را بیان کنیم که چهار پنج نکته از آن را در برنامه قبلی اشاره کردیم. اجازه بفرمایید ادامه نکات را در این برنامه خدمت بینندگان خوبمان بیان کنید. یکی از عوامل نامحبوبی این است که زن و مرد از نقش خودشان دور بیفتند. یعنی مردی که نقش زنانه ایفا کند، ناخودآگاه نامحبوب می شود. آن علاقه در دل زن نسبت به او شکل نخواهد گرفت و زنی که به تدریج نقش مردانه را بخواهد در زندگی مشترک ایفا کند. یکی از نکاتی که متأسفانه زندگی های امروز، سبک زندگی امروز دارد ما را به این سمت سوق می دهد این است که ما را دارد می برد به سمت اینکه دیگر نقش‌های خودمان را فراموش کنیم. نه فقط زن و شوهر زن و مرد بودنشان را. حتی گاهی اوقات می بینی یک پدر واقعاً در جایگاه پدری اش در محیط خانه نقش‌آفرینی نمی کند، مادر در جایگاه مادرشی اش نقش‌آفرینی نمی کند. حتی یک مقداری مدل را بالاتر ببریم. حتی ممکن است یک جاهایی در مدل‌های کارفرما و کارگر آن نقش‌آفرینی نمی شود. مثلاً ما در رساله حقوق امام زین العابدین می بینید که برای کسی که کارفرما است یک سری نقش‌هایی تعریف شده است، برای کسی که بالاخره قرار است آن کار را انجام دهد یک سری نقش‌های دیگر. که اتفاقاً آنجا هم یک رابطه ی عاطفی و اخلاقی و خوب و زیبایی بین آنها شکل بگیرد. این نقش‌ها را یک مقداری دور شدیم. در زندگی هم همینطور است. تجربه ی ما هم در حوزه ی اختلافات زن و شوهرها نشان می دهد یک بخشی از آن به این برمی گردد. حالا نمونه هایی را می گویم. یک موقع یک خانمی با همسرشان به مشاوره آمده بود. خانم گفت حاج آقا من دست درد شدید گرفته بودم، می گفت شوهرم هم خیلی آدم خوبی است ولی می گفت مرد نیست. گفتم یعنی چه؟ گفت به جای اینکه من که دست درد شدید گرفتم را دستم را بگیرد ببرد یک دکتری درمان بکند، رفت در بالکن خانه یک سجاده پهن کرد و شروع کرد نماز خواندن و گریه کردن که چرا دست زنم درد می کند. خدا او را خیر بدهد حد‌اقل این کار را کرد ولی مشکل من حل نشد. مشکل من این است که این مرد بیاید نقش خودش را ایفا کند. دست من را بگیرد، ببرد من را درمان کند. و لذا ببینید اینجا هم عرض کنم وقتی ما نقش‌های یکدیگر را ایفا می کنیم نه اینکه لزوماً آدم‌های بدی شدیم ولی نمی توانیم آن نقشی که طرف مقابل ما نیاز دارد را برای او ایفا کنیم. الان این زن نیاز به درمان دارد. درمانش هم باید مردش به عنوان حامی اش این کار را انجام بدهد. وقتی انجام نمی دهد بالاخره زن یک نگاهی به دست دردش می کند، یک نگاهی به چشم پر از اشک شوهرش می کند می بیند اینکه برای او نان و آب نشد، درمان نشد. لذا نتیجتاً چه می شود؟ یواش یواش این مرد از دل این زن بیرون می رود و لذا آن نامحبوبیت اینجا اتفاق می افتد. این یک مصداق است. یک مصداق دیگر ببینید شهید مطهری (رضوان الله تعالی علیه) در کتال نظام حقوقی زن در اسلام مطالب خیلی خوبی دارند. من توصیه می کنم حتماً خصوصاً بانوان محترم این کتاب را مطالعه کنند. آقایان هم حتماً بخوانند. یکی از بخش‌هایی که در میانه این کتاب هست، بحث ویژگی های زن و مرد را ایشان بیان می کند. من یک موقعی شمردم حدود سی و یک یا سی و دو ویژگی و تفاوت بین زن و مرد در این کتاب بیان می شود. یکی از نکات این است: می گوید زن وقتی ازدواج می کند دنبال مردی می گردد که بتواند تکیه گاه او باشد. این یعنی آن جایگاه مردانه. شما ببینید اگر در یک زندگی مرد نتواند نقش این تکیه گاهی را به خوبی ایفا بکند، ناخودآگاه از چشم زن می افتد چون یک ویژگی روانشناختی و ناخودآگاه است. یعنی دختر وقتی ازدواج می کند، من خیلی از دانشگاه ها و جاهای مختلف در جمع دخترخانم‌ها و خانم‌ها پرسیده ام. گفتم وقتی شما ازدواج می کنید دوست دارید تکیه گاه برای شوهرتان باشید یا شوهرتان برای شما تکیه گاه باشد؟ می گویند می خواهیم شوهرمان تکیه گاه باشد. یعنی اصلاً انگار یک امر فطری و ذاتی است که در ازدواج دنبال یک چنین فردی می گردند. از آن طرف آقایان. وقتی از آقایان ما سؤال می کنیم، می گویند که نه، ما اصلاً خوش‌مان نمی آید زن ما تکیه گاه مان باشد. ما دوست داریم برای او تکیه گاه باشیم. این اصلاً ویژگی یک مرد و زن است. حالا ما به این امر پاسخ ندهیم. یعنی منِ مرد نتوانم تکیه گاه زنم در خانه باشم. حتی انتظار داشته باشم زنم تکیه گاه من باشد. حالا شاید برخی بینندگان بپرسند این تکیه گاه یعنی چه؟ من برخی از مصادیق آن را بگویم. مثلاً یک جا تکیه گاه عاطفی. واقعاً مرد باید تکیه گاه عاطفی خانه باشد برای زن. دوم تکیه گاه اقتصادی است. باید بتواند مدیریت اقتصادی را در خانه راهبری کند. اینها یعنی جای خودش قرار گرفتن، یعنی محبوب شدن. من نمی دانم شما این را قبول دارید یا نه که آدم از هر که پول می گیرد حرفش را بیشتر گوش می دهد، او را بیشتر قبول دارد. وقتی در محیط خانه مرد این ویژگی ای را که برای اوست، خواست اوست، نتواند به خوبی عمل کند از آن جایگاهش می افتد. آن نگاه، آن توجه به او نخواهد بود و واقعاً هم ما این را می بینیم. مثلاً بچه بیاید به باباش بگوید بابا پول بده می خواهم بروم اردو. مدرسه گفته پول اردو بده. بابای بگوید بابا جون می دانی که پول‌ها پیش من نیست. من پولی ندارم. برو از مامانت بگیر. یعنی شما فکر می کنید این بچه، این پدر از نگاهش می افتد یا نه؟ قطعاً می افتد. و لذا اینجاست که ما می گوییم باید آن جایگاه شناسی باشد. پس یکی جایگاه اقتصادی است. غیر از عاطفی جایگاه اقتصادی است. یکی جایگاه برنامه ریزی است. مرد باید برنامه ریز خانواده باشد در همه ی حوزه ها. یعنی شما ببینید گاهی اوقات برای تفریح خانواده مرد باید برنامه ریزی باشد. بله، برنامه ریزی به معنای این نیست که خود‌رأیی هم در آن باشد. ممکن است من مشورت ‌کنم، خانمم را بنشانم اینجا بگویم خانم می خواهیم برای بچه ها یک برنامه ی تفریحی ای داشته باشیم. پیشنهاد شما چیست؟ چکار بکنیم؟ یعنی این معلوم است من دارم راهبری می کنم، برنامه ریزی می کنم، مدیریت می کنم. اتفاقاً این مرد در نگاه زن ها عزیزتر است که اینطوری عمل می کند. یکی دیگر از بخش‌هایی که ما می گوییم که باید به عنوان تکیه گاه باشد، تکیه گاه نسبت به حل مشکلات خانواده. یعنی این باشد که زن، فرزندان، هر جایی با گره ای، مشکلی در زندگی مواجه شوند، بدانند که یکی از ارکانی که می تواند به آنها در حل این مشکل کمک کند پدر این خانواده است، مرد این خانواده است. این مرد دوست‌داشتنی می شود. یکی دیگر از نکاتی که ما باید به عنوان تکیه گاه به آن توجه کنیم همان بحث توجه به نیازهاست. یعنی بالاخره یک بخشی از نیازهای خانواده در اختیار مرد است. حالا احترام است، عزت است، بسترسازی برای رشد علمی و معنوی خانواده است. مرد وقتی اینجا جایگاه خودش را به خوبی ایفا کند. اینها حتی گاهی اوقات تکیه گاه از حریم خانواده است. ما در روایت داریم یک دسته از مرد‌ها را خدا ازشان خوشش نمی آید. کدام مرد‌ها هستند؟ مردهایی که زن هایشان را محتاج دیگران می کنند. مثال بزنم. مثلاً الآن دختر دم بخت در این خانه است، آقای می گوید من که نمی توانم. زن خودت راه بیفت برو این مؤسسات خیریه ببین چیزی می توانی برای این دختر جمع کنی؟ یعنی این زن را محتاج به دیگران می کند. ولو اگر قرار است این نیاز هم رفع شود خب خودت آستین بالا بزن و این را ما می ‌توانیم در ذیل آن موضوع کلی غیرت هم بگنجانیم.

پس این می شود آن جایگاه مردانه. مرد باید در جایگاه خودش باشد و مجموع این ویژگی ها را همان اقتدار مردانه می گوییم. آن اقتدار زیبایی که برای بانوان هم خوشایند است. چون گاهی اوقات ما اقتدار را معنا می کنیم با سلطه گری و زورگویی که این برای هیچ کس خوشایند نیست. ولی اقتداری که منجر به تکیه گاهی شود، حل مسئله شود، رفع نیازها در محیط خانه شود، واقعاً این اقتدار، اقتدار ارزشمندی محسوب می شود. در نقطه ی مقابل آن. حالا بیاییم سراغ بانوان محترم. مثلاً ما امروز برخی از خانم‌ها را می بینیم که دارند از آن ویژگی ها و ظرافت‌ها و نقش‌های زنانه شان دور می شوند، درگیر می شوند. ما نمی خواهیم بگوییم اشتغال برای زن بد است، نمی خواهیم بگوییم تحصیل برای خانم‌ها بد است. قطعاً اینها نیاز است. گاهی اوقات نیاز است برای یک خانواده ای شکل بگیرد ولی حرف ما این است که باید یک تمیزی بین خانواده و محیط بیرونی اش بدهیم. خدا رحمت کند مرحوم بانو مجتهده ی امین را. او مفسر بزرگ قرآن، فقیه، حدیث‌شناس. بالاخره این بانوی بزرگوار ویژگی های منحصربه فردی داشتند که ایشان می گویند که مرحوم حضرت امام اگر کسی از علما از اصفهان خدمت ایشان می آمدند، احوال ایشان را همیشه می پرسید. یعنی یک کسی بود که بین خود علما هم جایگاه علمی داشت، معرفتی داشت. حالا همسر ایشان یک کاسبی بوده، مغازه ای داشت که این همسر اواخر عمرش هم نابینا می شود. در احوالات این بانوی بزرگوار می نویسند. می گفتند وقتی در خانه می رسید، یک زن تمام‌عیار برای شوهرش بود. قرار نبود تا آقا یک چیزی می گوید استدلالات فقهی و حدیثی بکند که نه، این نه. این آره. من زن تو هستم یعنی باید در آن جایگاه زنانه قرار بگیرم. این تمیز وجود داشت. یعنی من وقتی از درب این خانه وارد شدم دیگر بانو مجتهده امین نیستم. من زن این خانه هستم، مادر این خانه هستم. ما گاهی اوقات می بینیم اینها در محیط‌های شغلی خانم‌ها، گاهی اوقات می بینیم مداخله در زندگی می شود. مثلاً حالا خانم مثلاً مسئول یک اداره ای است. یعنی وارد خانه هم می شود فکر می کند شوهر و بچه هایش همان زیردست‌ها یا بالاخره مرئوسین او در محیط اداره هستند. نه. او دیگر شوهر تو است، بچه ی تو است، تو نقش خودت را ایفا کن. گاهی اوقات در کارهای بیرونی روحیه زمخت می شود. یکی از بانوان ایرانی مقیم خارج از کشور، من یک موقع یک فایلی را از ایشان دیدم. دیدم ایشان می گفت که ما در این کشوری که مشغول به کار هستیم، یکی از آسیب‌هایی که دیدیم این است که واقعاً حس کردیم دیگر مرد شدیم. من اخیراً هم دیدم در یکی از تبلیغات تلویزیونی که برای محرومین بود، من گفتم این از نگاه روانشناختی و تربیتی غلط است که مثلاً یک خانمی را نشان داد کارهای مختلف دارد انجام می دهد مثلاً این پسر پدر من خوب کار می کند. عکس مادر را دارد نشان می دهد. مادر من یا پدر من در محیط مشکلات را حل می کند. در حق پدری می کند. بعد می گوید مادر من پدر است یا پدر من مادر است. غلط است. یعنی واقعاً بگوییم یک جاهایی یک مادری بر اساس ضرورت یک کاری برای او بار شده که باید آن را انجام بدهد ولی از مادر بودنش دور نشده است. پدر نشده است. یعنی مادر باید با لطافت مادری کند، پدر با اقتدار پدری کند. دوست داشتنی هم می شوند. این در جایی که در زندگی مشترک ما نگاه می کنیم می بینیم چقدر اختلافات سر همین است. آقا می آید در مشاوره می گوید همسر من روحیه ی مردانه دارد. اقتدار مردانه می خواهد در خانه به خرج بدهد. اینها از همدیگر دور می شوند. یا حتی برخی از خانم‌ها را الآن می بینیم گرایش در پوشش‌شان، در آرایش‌شان. مثلاً مویش را می خواهد اصلاح کند مدل مردانه مو می زند. لباس می خواهد بپوشد مثلاً بلیز شلوار مردانه در خانه می ‌پوشد. رفتارش همینطور. گاهی اوقات خشونت‌هایش خشونت‌هایی است که نباید و در شأن و جایگاه یک زن نیست هست. اینها را باید بانوان توجه کنند و این را بدانند که زن هر چه از زن بودنش دور شود، نامحبوب می شود. من یک نکته ای را، یک اعتراف مردانه ای اگر بانوان و آقایان اجازه بدهند به خانم‌ها بگویم. واقعاً برای ما مردها زن دوست‌داشتنی است. یعنی این را باید باور کنند. یعنی ما دنبال این نبودیم که برویم یک مردی را بیاوریم کنار خودمان با او زندگی کنیم. و لذا ببینید هر چه یا زن ها همینطور. وقتی یک دخترخانمی به سن ازدواج می رسد واقعاً یک مردی را دوست دارد شریک زندگی اش باشد. نمی خواهد یک زنی را کنار خودش بیاورد. مثلاً یک نمونه ی دیگر بگویم. یک ویژگی ای که در مردها هست کل نگر هستند. خوب هم هست. البته ما یک جایی مهارتی را نشان می دهیم که باید یک جاهایی مرد جزء‌نگر باشد به نفع زندگی نه به زیان زندگی. زن ها جزء‌نگر هستند. یک نمونه ای ما در مشاوره هایمان داشتیم آقایی بود خیلی جزء‌نگر بود. باورتان نمی شود خانمش می گفت من می خواهم از این خانه فرار کنم از بس که این به همه ی جزئیات کار دارد. می گفت مثلاً می آید در آشپزخانه، کنار اجاق، خانم برنجت چند تا قل خورده است؟ می گویم دو تا. نه دو تا کم است. باید سه تا می خورده. می آید کنار خورشت. ببینم گرد لیمو در این خورشت چقدر ریختی؟ یک قاشق. کم ریختی یا زیاد ریختی. می گفت کار به جایی رسید که من رفتم یک رمان قرمز ۱۰ سانتی گرفتم چسباندم روی چارچوب آشپزخانه گفتم حق نداری دیگر پایت در آشپزخانه بگذاری. می گفت می آمد پشت این می ایستاد باز فرامینش را از آن پشت می داد. می گفت اصلاً کلافه ام کرده است.

و این رفتار بدون اینکه طرف قابل حتی بخواهد یا تصمیمی راجع به آن بگیرد، تو را نامحبوب می کند. از چشم می اندازد. ببینید اینکه ما در فضای زندگی می گوییم هر کدام نقش خودمان را بازی کنیم یک مکملی خوبی در زندگی می شویم چون قرار است زن و مرد همدیگر را کامل بکنند. قرار نیست کارهای همدیگر را بکنند. این یک جاهایی نیاز است. حالا آن را ان شاءالله در آینده اشاره می کنیم. بله، یک موقع‌هایی من همسرم نیاز دارد کمک کار او باشم، بالاخره بیماری ای دارد، مریضی ای دارد، گاهی اوقات نا‌توانی ای دارد، مشکلی دارد. بله، آنجا جای خودش. اینها استثنائاتی است که باید حتماً هم اتفاق بیفتد. یک جایی باید کمک کار او باشم. کارش زیاد است. کمک کاری بروم کنار دست او بایستم ولی اجازه بدهم باز رهبری کار را او انجام بدهد. یعنی من مرد الآن کار خانه زیاد است، می خواهم به او کمک کنم، من به خانمم بگویم. خانم جان. من در خانه برای شما چکار کنم. او می گوید مثلاً این کار را بکن، باشد من این کار را انجام می دهم. این که حتی آنجا هم دوباره مدیریت را من دست بگیرم، او را از جایگاهش دور بکنم، این مردی که می شود مکمل همسرش، گاهی اوقات کمک حال یا بالعکس مثلاً برخی مواقع ممکن است خانم یک قبض آبی، برقی، چیزی، به خاطر اینکه می داند شوهرش نمی رسد اینها را انجام بدهد. می رود انجام می دهد. خیلی هم خوب است ولی باز بگذاریم مرد مدیریت این کار را بکند. مثلاً بگوید خانم من امروز این کارها را ممکن است نرسم. شما می توانید زحمت بکشید انجام بدهید؟ اینجا بشویم کمک‌کار او. اینجا خوب است. ولی یک موقعی بگوییم نه، تو که بی عرضه هستی، تو که نمی توانی، اصلاً ول کن. اصلاً ول کن، من خودم انجام می دهم. یعنی که او را از جایگاهش پایین می آوریم و ممکن است آسیب آن و دود آن در چشم خود ما برود. روی تربیت بچه ها هم خیلی تأثیر دارد. یعنی این رفتارها را وقتی بچه ها می بینند پدر از آن جایگاه خودش تنزل پیدا می کند یا مادر از جایگاه مادری اش.

یک بررسی ای هم شده یعنی آمدند یک سازمانی روی این موضوع بررسی انجام دادند، دیدند که پدرهایی که نقش موفقیت‌‌آمیزی در زندگی دارند حالا شاخه ‌های مختلفی را ذیل این تحقیق مطرح کردند. هم دخترانشان در آینده ناموفق می شوند در زندگی های فردی، اجتماعی، خانوادگی و زندگی مشترکشان. هم پسرهایشان دچار مشکلاتی در آینده می شوند. دلیلش این است که الگوی صحیح را نگرفته اند چون می دانید ما که آموزش‌هایمان یک آموزش‌‌های کاملی نیست به همه ی ابعاد بپردازد. امروز یک دختر خانم می رود تا لیسانسش را می گیرد، هیچ کجا به او نگفتیم زن بودن یعنی. می خواهی همسر خوبی باشی یعنی باید چکار بکنی. خب این الآن الگویش را از کی می گیرد؟ دارد از جامعه، از رسانه، از پدر و مادر دارد دریافت می کند. حالا ببینید رسانه ها، پدر و مادر و جامعه هر چه ناقص عمل کنند، دومینو وار این اصل ما هم دچار مشکل می شود. یعنی نمی تواند در آن جایگاه حقیقی خودش برود جاساز بشود و جای خودش را پیدا بکند. پس به این جایگاه ها دقت کنیم. حالا من برخی از مصادیق جایگاه بانوان را هم در خانواده بگویم که وقتی می گوییم باید نقش خودشان را داشته باشند، همانطور که مرد باید آن اقتدارش معطوف به چه نقش‌آفرینی هایی بشود، بانوان هم بدانند. یکی اینکه آن ظرافت‌های زنانه را که رفتارشان، کلامشان، کارهایش را رعایت بکنند. این زن نباید برود در وهله ی اول و در مرحله ی اول در کارهای زمخت، کارهای سخت، کلمات مثلاً درشت، اینها را بیان بکند. نه، یعنی در همان جایگاه باید خودش را قوام ببخشد، تقویت بکند. و ما در بازی دیگران هم نرویم بازی کنیم. این را خیلی دقت کنند. یعنی یک جاهایی ممکن است مثلاً من در یک فیلمی ببینم یک خانمی نقش مردانه دارد، پلیس بازی، فلان، کارها را انجام می دهد، برای من جذاب است. من حالا بروم نقش او را بازی کنم من هم مثل او بشوم؟ می گوییم نه. یعنی تو قرار نیست مثل او بشوی الگو بروی بگیری از اینطور موارد. نقش خودت را فعلاً ایفا کن. او ممکن است یک نقش شغلی است، کاری است، دارد آنجا متناسب با شغلش او نقش‌افرینی می کند. ولی تو در خانه هستی، زن یک شوهری هستی، مادر یک فرزندانی هستی، باید این نقشت را خوب ایفا کنی. فکر نکنی اگر داد و بیداد کنی، فریاد بزنی کارت پیش می رود و جلو می رود. این نکته ی اول. نکته ی دوم حتماً خانم‌ها در محیط خانه مسئولیت‌هایی که در حیطه بانوان در محیط خانه هست را به نحو مطلوبی برنامه ریزی کنند و انجام بدهند. این زن را ارزشمند می کند. ما الآن نباید وارد برخی از جنجال‌های سیاست‌ مدارها، جنجال‌های برخی جامعه شناس‌ها شویم. یعنی واقعاً آنها نتوانستند قوام خانواده را با نظریه پردازی هایشان ایجاد کنند. یعنی روز به روز امروز داریم نظریات برخی جامعه شناسان و سیاست‌مدارها به اصل خانواده آسیب می زند. برای مثلاً یک دولتی مثلاً بیاید بگوید افتخار من این است که مثلاً برای ۳۸ درصد بانوان اشتغال ایجاد کردم. این افتخار نیست. تو الآن یک کاری کردی، نیا خیلی آن را بلد کن. فکر کنی داری خیلی کار خوبی می کنی. داری با خانواده. تو در جایگاه خودت. ولی اگر یک دولتی پایان کار خدمتش آمد گفت که من توانستم در این دوره چهار ساله، هشت ساله، طلاق را انقدر کاهش بدهم. این معلوم است که هنرمند بوده است. توجه به خانواده کرده است. ولی نه اینکه مثلاً ما ببینیم مثلاً یک دولت وقتی دولت را تحویل گرفته طلاقش یازده دوازده درصد بوده، الآن ۲۵ تا ۲۶ درصد شده است. بیش از دو برابر شده است. این معلوم است یک جای کار اشکال دارد، یک جای کار غلط پیش رفته است و نباید هم این را به عنوان یک افتخاری دانست. آنها می گویند اینها دعوای سیاست‌مدار است. حالا در کابینه چند تا زن باشد، در مجلس چند تا خانم دارد. اینها دعوا است. یعنی چیزی به خانه نمی چربد که بگوییم اینها دارند به خانواده خدمت می کنند چون عملاً هم دیدیم. غرب تجربه را جلو رفته است، داریم می بینیم چقدر آسیب می رسد. مثلاً ما الآن یک سند خانواد‌ه ای داریم یعنی سند بالادستی حوزه خانواده داریم که واقعاً این الآن در جامعه ی ما مغفول است یعنی نگاه می کنیم. یعنی اثراتش را نمی بینیم که بگوییم الآن دولت‌مردان ما، قانونگذاران ما، دارند بر اساس این سند با نگاه به این سند برنامه ریزی برای خانواده می کنند. این سند را مقام معظم رهبری ابلاغ فرمودند در ایامی که نزدیک به سالروز ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (س) بود. تقریباً ۵ سال قبل ابلاغ شد. اولین بند آن این است که ما باید به سمت جامعه ای خانواده محور حرکت کنیم. این خیلی پیام دارد. من یک موقع‌هایی می گویم اگر به این بند توجه شود تقریباً ما می توانیم به خانواده یک قدرتی بدهیم. یعنی همه ی قوانین، همه ی برنامه های ما باید بر اساس این باشد که خانواده تضعیف نشود. هر جا قانون اقتصادی می خواهیم بریزیم، قانون فرهنگی می خواهیم بریزیم، هر قانونی می خواهیم بریزیم باید اول خانواده را لحاظ کنیم و یک بخش عمده ای از نشاط جامعه مربوط به نشاط خانواده است.

من یک خاطره ای بگویم یک موقعی توفیق بود در مشهد مقدس در خدمت رؤسای دادگستری های کشور بودیم در جلسه ای من آنجا گفتم که ما یک حکمی داریم در روایات که می گویند اگر قاضی مثانه اش پر باشد نباید در جایگاه قضاوت بنشیند چون ممکن است هم تأثیر داشته باشید. گفتم تا حالا آمدیم فکر کنیم اگر قاضی می رود آنجا می نشیند ببینیم با خانواده ‌اش چطور است؟ یعنی قاضی ای که خدا ناکرده روز قبلش با خانواده اش دعوا کرده است آیا می تواند آنجا برود یک قضاوت صحیحی داشته باشد؟ حالا این یک نمونه هست. معلمی که دیشب با زنش دعوایش شده، آیا می توانیم این را بگوییم سر کلاس می تواند در جایگاه خودش قرار بگیرد؟ اینکه می گویم کاملاً دقیق است همین است. یعنی وقتی خانواده به آن مدار خودش باشد، حرکت خوبی در ضمنش شکل بگیرد، نتیجه اش این می شود که شما اصلاً بازخودش را در جامعه می بینید. برخی از سازمان ها و نهادها روی این فکر کرده اند و واقعاً هم فکر منطقی و خوبی بوده است. می گویند ما هر وقت به خانواده بها دادیم، توجه کردیم، در محیط کار دیدیم راندمان بالا رفته است. یعنی یک جمله، یک اختلاف، یک دعوا صبح علی الطلوع، کل روز آدم را خراب می کند. اصلاً انگیزش انسان را، عملکرد انسان را، کاهش می دهد. پس ما باید حتماً به این توجه داشته باشیم. لذا اینکه می گویم ما نباید خانواده را درگیر کنیم. حالا نزدیک انتخاب هم هستیم من واقعاً یکی از خواهش‌هایی دارم از بزرگوارانی که می خواهند وارد این عرصه بشوند واقعاً برنامه شان در حوزه خانواده را هم بگویند. ما که در این سال‌ها ندیدیم. برای تربیت را هم برنامه شان را بگویند. یعنی برنامه روشن، برنامه ای که بالاخره چون می گویند امروز نمودارهایی می کشند، کارهایی می کنند، پیش‌بینی هایی می کنند، آینده پژوهی می کنند. مثلاً به ما واقعاً روشن بگویند که ما پایان هشت سال یا چهار سال ریاست جمهوری می توانیم آمار طلاق را مثلاً سی درصد، بیست درصد کاهش بدهیم. و مطالبه گری هم بشود چون من به نظرم همیشه خانواده و تربیت در این فضاها مظلوم مانده است که باید ان شاءالله به یک شکلی دقت و عنایت ویژه ای را هم ان شاءالله بزرگواران داشته باشند. پس بانوان یکی اینکه دقت بکنند آن زمختی را از جایی نیاموزند. در محیط خانه آن ظرافت‌های زنانه، جذابیتش بیشتر است و اینکه عرض کردیم مرد حقیقتاً یکی از زیباترین لحظات زندگی اش این است که کنار یک زنی که زنانه دارد زندگی می کند زندگی کند وگرنه گاهی اوقات جوان ها برای مشاوره پیش ما می آمدند مثلاً می گفت من با یک دختر خانمی ازدواج کردم، خیلی از او خوشم آمد. این خیلی داش مشتی بود و لات منش بود. خوشم آمد. ولی الآن می گفت بدبخت شدم. گفتم ممکن است یک جذابیت اولیه برای برخی داشته باشد ولی وقتی می روی کنار دستت، می بینی نه. آن طرف آن هم داریم. مثلاً یک موقعی یک دانشجویی در یکی از دانشگاه های قم پیش من آمد، می گفت آقای تراشیون من می خواهم ازدواج کنم دنبال یک خانمی هستم که فقط دنبال علم باشد. با هم بنشینیم مباحثه کنیم، گفتگو کنیم مباحث علمی را. گفتم خیلی خوب است ولی زندگی مشترک کارهای دیگر هم دارد. همش مباحثه و علم نیست. اینها را هم ببین. چون گاهی اوقات یک فکری در ذهن خودمان است، تجربه زندگی مشترک هم نداریم، می نشینیم به طرف مقابل هم این حرف‌‌ها را می زنیم، توقع را در او ایجاد می کنیم، فردا وارد زندگی می شویم می بینیم اتفاقاً خانم خیلی درس خوان است، همش کتاب و درس و به هیچ کار دیگری نمی رسد. خانم تو که خودت می گفتی این کار را دوست داری. من همه همانی هستم که تو گفتی. یعنی خود اینها منشأ اختلاف می شود. ولی آن تعادل حتماً باید در محیط زندگی وجود داشته باشد. اصلاً یکی از نکاتی که ما می گوییم، اصلاً خود خانم‌ها در محیط خانه به ظاهر و آراستگی خودشان هم توجه بکنند. حتماً به این دقت کنند. بالاخره یک بخشی از ویژگی های زن، ویژگی های ظاهری او است و بهترین محیطی که می تواند این را عرضه کند برای همسرش است و یکی از اشتباهات راهبردی که امروز در جوامع بشری دارد رخ می دهد این است که ما به جای اینکه زیبایی هایمان را در خانه بیاوریم، یعنی نگاه مان این باشد که من زیباترین چهره ام، بهترین لباسم را برای همسرم در محیط خانه بپوشم. این را معطوف کردیم به بیرون که بعد می بینیم هیچ ثمری هم ندارد. مثلاً شما الآن می بینی مثلاً یک خانمی زیباترین لباس را بپوشد، زیباترین آرایش را هم بکند در یک عروسی برود. ثمره ی این چیست؟ نهایتاً دو نفر می گویند به به چه لباسی خریدی، کجا رفتی آرایشگاه. تهش همین است. این چه دخلی به زندگی انسان دارد؟ آیا می تواند واقعاً کمک کند؟ حالا ممکن است برخی خانم‌ها بگویند خودمان اقناع می شویم. عیبی ندارد. آن اقناع هم خیلی خوب. اگر مشروع و شرعی است حتماً دنبال آن باشید. ولی همین اتفاق اگر در خانه بیفتد دلگرمی ایجاد می شود. صمیمیت ایجاد می شود و خب بستگی دارد واقعاً اولویت ما چه باشد. اگر اولویت خانواده باشد این هم حل می شود و الآن واقعاً می بینیم گاهی اوقات این نیست.

یک موقعی در جمع برخی از خانم‌ها پرسیدم آخرین باری که یک لباس مجلسی زیبا خالصاً مخلصاً برای همسرتان پوشیدید کی بوده است؟ خودشان خنده شان گرفت. یعنی گاهی اوقات واقعاً... به اینها فکر نمی کنیم ولی اثرات خیلی زیبایی دارد. مثلاً مردی که از درب خانه وارد شود ببیند همسرش خیلی پوشش زیبا و دلنشینی دارد. مثلاً آقا بپرسد خانم مهمان داریم؟ خانم بگوید نه. برای شما اینطوری پوشیدم. می دانید این زن چطور در عمق وجود شوهرش نفوذ می کند و برعکس آن هم اگر یادتان باشد قبلاً گفته بودیم که مرد باید اصلاً در محیط خانه بر طبع همسرش بپوشد، علائق همسرش. خصوصاً در محیط خانه. با ملاحظه ی بچه ها. حالا اینها نکات مهمی است. حالا مثلاً ممکن است برخی خانم‌ها بگویند حاج آقا انقدر گرفتاری داریم، کار داریم، اینها دیگر معلوم است... می گوییم اتفاقاً خیلی از گرفتاری ها و کارها را همین ها حل می کند. مثلاً می گوید ذهن من دیگر است شوهرم به من کمک نمی کند. ممکن است تو همین کار را بکنی اصلاً همسرت حرف‌شنوتر از تو بشود، در زندگی با تو همراه تر شود. یعنی یک جاهایی ما دنبال یک فرمول‌های خیلی سخت می گردیم. حاضریم یک هفته دعوا کنیم، یک ماه قهر کنیم که مثلاً همسرمان را به زانو دربیاوریم ولی حاضر نیستیم یک کلام زیبا، یک پوشش زیبا، یک تن نازی، یک محبت به همسرمان بکنیم که اینها ممکن است سر و تهش نصف روز هم زمان نبرد. همسرمان را همراه کنیم. یعنی جنگ را می رویم، دعوا را می رویم، قهر را می رویم، انرژی مان را می گیریم، خودمان را پیر می کنیم ولی از آن طرف در این زمینه می بینیم هوشمندانه عمل نمی کنیم. همین است که می گوییم این زن بودن محبوبیت ایجاد می کند. من خواهشم از بینندگان بزرگوار، هم آقایان و هم خانم‌ها این است که به این جمله خیلی دقت کنیم که اگر زن، زن باشد محبوب است، مرد هم مرد باشد محبوب است. یعنی اگر راهی غیر از این برویم قطعاً به نظام هستی خانواده آسیب می زنیم. بعد ما وقتی که نظام روایی مان را هم نگاه می کنیم می بینیم دقیقاً همین است. یعنی توصیه هایی که به ما آقایان شده این است که مرد باید مرد باشد. توصیه ای که به خانم‌ها شده این است که باید زن، زن باشد. ولی دقیقاً آن مرد و زنی که دین می گوید. چون گاهی اوقات ما مرد بودن را بر اساس یک سری فرهنگ‌ها و آداب و سنن مان تعریف می کنیم بعد می بینیم نه اتفاقاً، این مردی که بر اساس این آداب و سنن دارد می رود خیلی به دل نمی نشیند. ما می گوییم نه، مرد دینی، مردی که ساختارش را دین دارد تعریف می کند که نمونه هایی که الان بنده بیان کردم همه برگرفته از روایات ما بود که حالا مصادیق زیادی هم ما در روایات هم برای آن ویژگی های مرد، اقتدار مرد داریم، هم برای ویژگی های زن و آن ظرافت و لطافت زن در محیط خانه داریم. من حالا همین جا یک جمله پرچالش هم عرض کنم. شاید این جمله ام خوب باشد بشنوید. در زندگی مشترک اصلاً این قاعده، قاعده ی خوبی است که ما روایتش بکنیم. محوریت را در زندگی مشترک زن و شوهر باید همدیگر بدانند. بقیه در مراحل بعدی هستند. حتی پدر و مادر. در مراحل بعد هستند. یعنی ما هر چه این هسته س مرکزی را تقویت کنیم لایه های بعدی هم مقام‌تر می شود. گاهی اوقات ما این هسته مرکزی را به هم می ریزیم، بعد این بی احترامی به پدر مادرها هم بیشتر می شود. یعنی آمدیم ابرو را درست کنیم، چشم را هم کور می کنیم. جواب نمی دهد. ولی یک موقع می بینید نه، این زن و شوهری که واقعاً به این مرحله می رسند که انگار یک روح در دو کالبد هستند. وقتی یک روح در دو کالبد باشد، همانطوری که من پدر و مادرم برایم عزیز است، قطعاً همسرم هم همانگونه به پدر و مادر من احترام می گذارد. چون ما یک روح در دو کالبد هستیم ولی اگر نه، فرسنگ‌ها با همدیگر فاصله داشتیم، گاهی اوقات می بینیم خانواه های همدیگر را دشمن همدیگر می دانیم. روی خانواده ها اسم‌گذاری می کنیم. خانواده زن فلان است، خانواده مرد فلان است از این عبارت‌هایی که متأسفانه در کف جامعه گاهی اوقات آدم می بیند. پس این حتی می تواند به آن قوام به خانواده هایمان، احترام به خانواده هایمان هم کمک بکند و یک کمک دیگر هم می تواند بکند. این دنیای پیرامون ما با تمام هجمه ها که خانواده را نشانه گرفته است، با تمام جاذبه ها، آنها را هم تیغش را کند می کند. یعنی خانواده های ما اصلاً جذب آن جاذبه ها نمی شوند چه زن و چه شوهر. الآن ما در پیچ تند تاریخی قرار داریم. شاید بشر یک چنین تجربه ای را تا به حال نداشته که در معرض این همه هجمه ها باشد. هجمه های اعتقادی، هجمه های فکری، هجمه های اخلاقی. نداشتیم. شما پنج سال قبل را نگاه می کنید می بینید وضع بهتر از الآن بود و میاندار این عرصه هم الآن رسانه ها شده اند. یعنی ارتباطات بی پروا و خیلی ساده و بی مرز و بی محاوا منجر به این شده است. خب ببینید یکی از جاهایی هم که الآن دارد آسیب می بنید انصافاً خانواده ها هستند. یعنی خانواده دارد در این پیچ تاریخی آسیب می بیند. حالا اگر ما بخواهیم از این پیچ به راحتی و ان شاءالله به سلامت عبور کنیم باید سراغ این برویم که ان شاءالله به این خانواده قوام بدهیم. اولین مرحله قوام خانواده این است که زن و شوهر خوب کنار همدیگر قرار بگیرند. مستحکم باشد، همگرا باشند، همسو باشند. و همین ها هم می تواند این کار را بکند. من گاهی اوقات می گویم که اسلام عزیز و دستوراتی که اسلام می دهد برای یک زمان محدودی نیست. اصول و قواعدی که اسلام بیان کرده است این راهگشاست برای همه ازمنه و همه ی امکنه. یعنی همه ی مکان ها و زمان ها. متعلق به یک زمان خاصی نیست. ما باید این را باور داشته باشیم. یعنی این را باور داشته باشیم که زن و مرد به همسرش محبت کرد، دارد از این پیک تاریخی به سلامت عبور می کند ولی اگر دیدیم رسیدیم به مرحله ای که محبت در خانه دارد کمرنگ می شود، نقش خودمان دارد کمرنگ می شود، اگر خانه، خانه ی سردی باشد، آن وقت این سردی چطور ایجاد می شود؟ یکیش همین است که ما آن نیازهایمان و خواسته هایمان را کنار همسرمان دریافت نکنیم. این محیط سرد می شود. امنیت روانی در این خانواده مختل می شود. به این سمت برویم. بانو در محیط خانه باید این ویژگی ها را داشته باشد، مرد باید در محیط خانه این ویژگی را داشته باشد. یکی از نکاتی که باید باور داشته باشیم این است که ما وقتی زن مان رفتارهای زنانه از خودش نشان می دهد باید به او احترام بگذاریم. این رفتار را زیبا ببینیم. من گاهی اوقات می بینم برخی خانم‌ها، خانم‌های خیلی خوبی هستند ولی می دانید رنجش خاطر آنها چیست؟ می ‌گویند رنجش خاطر ما این است که ما می دانیم صلاح زندگی ما بر این است که من اینگونه عمل کنم ولی شوهرم خیلی راحت می آید من را با یک زن دیگر، همکاری، در محیط بیرونی، فامیلی، با خواهرش یا کسی مقایسه می کند. این خیلی ضربه ی شدید روحی به این زن وارد می شود. او مخلصانه آمده در زندگی آمده دارد کاری می کند که این خانواده را جمع کند، آن استحکام را ایجاد کند ولی یکمرتبه با یک تشر، با یک زخم زبان مواجه می شود. لذا اینکه آقا امیرالمؤمنین فرمودند انسان هوشمند انسانی است که زبانش در پس عقل او است. می اندیشد و می گوید دقیقاً همین است. من وقتی می خواهم یک جمله ای را به همسرم بگویم باید تبعات آن را هم بیندیشم. ببینم آسیبی به طرف مقابل وارد نکند. خانم‌ها هم نسبت به شوهرشان همینطور هستند. یعنی اگر می بیند شوهر دارد تلاش می کند که آن مردانگی حقیقی را در زندگی داشته باشد، گاهی اوقات او را به تمسخر نگیریم. بله، ممکن است ما گاهی اوقات می خواهیم نقش‌هایمان را بازی کنیم یک ایراداتی هم دارد. اینها را باید کمک کنیم. با گفتگو و دوستانه حلش کنیم ولی این نباشد که طرف مقابل را از خوب بودن پشیمان کنیم. از مرد بودن پشیمانش بکنیم. فقط به دلیل یک مقایسه غلط که من بیایم همسرم را با داداشم مقایسه کنم، همسرم را مثلاً با باجناقش مقایسه کنم. به او اصالت بدهم و واقعاً هم ما اینها را می دیدیم. مثلاً مرد می گوید من دلسوزانه در این زندگی همه ی وجودم را برای همسرم و بچه هایم گذاشتم ولی همش مواجه با این هستم که خانم من یک اعتراضی می کند، یک اشکالی می گیرد. آن وقت می گفت اگر خوبی ها هشتاد، نود باشد، عیب‌های ما هم ده بیست است. می گفت این ده بیست درصد را می بنید. نه، آن هشتاد درصد را ببینیم و توجه به آن فرمایش امیرالمؤمنین داشته باشیم که به مالک اشتر فرمودند ای مالک خوبی ها را ببین تا خوبی ها گسترش یابد. یعنی در زندگی وقتی زن و شوهر خوبی های همدیگر را می بینند این خوبی ها دامنه اش گسترده می شود ولی اگر خوبی را کنار بگذاری، رفتی همش عیب‌جویی کردی، ایرادگیری کردی، اصلاً طرف را دلسرد می کنی و واقعاً برخی همین را می گویند. می گویند حاج آقای تراشیون من خوبی هایم زیاد است، تلاش هم کردم، یک نقطه ضعفی را از من پیدا می کند این را هی به من می گوید. اصلاً می گویم من که همش قرار است به خاطر یک نقطه ضعفم سرزنش شوم پس ول کن، چرا انقدر به خودم زحمت بدهم آدم خوبی باشم. البته این نگاه هم غلط است. حالا او اشتباه کرد ولی من خوب بودنم را همیشه داشته باشم و دنبال کنم.

هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون

❖❖❖ جهت دسترسی به سایر قسمتهای سلسله مباحث «هنر بهتر زیستن» حجت الاسلام تراشیون کلیک کنید ❖❖❖

کلمات کلیدی: 
Share