قله نشین معرفت، سید جمال الدین اسد آبادی
در این بخش از ضیاءالصالحین، زندگینامه و مجاهدتهای سید جمال الدین اسدآبادی می پردازیم. با ما همراه باشید.
سید جمال الدین حسینی اسد آبادی، شعبان 1254ق {اعیان الشیعه، سید محسن الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، پنجم، 1420 ه ق -2000 م، ج6، ص283} در اسد آباد شهر همدان، در محله سیدان دیده به جهان گشود. اجداد او که از سادات و نوادگان امام سجاد علیه السلام هستند در محله سیدان اسد آباد ساکن بودند. بیشتر آنها اهل علم و فضل و تقوا و فرهنگ و ادب بوده و بین مردم، احترام خاصی داشتند. آنان، به کرامات و سجایای اخلاقی معروف بوده و به طایفه شیخ الاسلامی شناخته می شدند.
پدر سید جمال، سید صفدر و مادر وی، سکینه بیگم بود که هر دو، بهره مند از تربیت دینی و فرهنگ اسلامی و آشنای به قرآن و احکام دین بودند. سید جمال در دامن تربیت یافتگان اسلام متولد شد و در همان کانون که از فروغ قرآن و اسلام نور می گرفت، رشد نمود.
اصالت خانوادگی و کمالاتی که سید از پدران خود ذاتاً به ارث گرفته و از طرفی تربیت و محیطی که در آن پرورش پیدا نموده بود در وجود سید اثرات شگرفی بر جای گذاشت تا آنجا که نبوغ و هوش و فراست او، تعجب آور بود و در رفتار و بازی های کودکانه او آثار بزرگی و کمال خواهی دیده می شد.
حیرت افزاتر این که بازی های بچه گانه اش اکثر تهیه سفر روم و مصر و هند و افغان و فرنگستان بوده، زاد و راحله خود را بر اسب های چوبی می بسته خود و یکی دو نفر از اطفال را منتخب می کرده با پدر و مادر و همشیره های خود وداع می کرده که باید به هند و مصر و روم و افغان و... بروند.{شرح حال و آثار سید جمال الدین اسد آبادی، لطف الله جمالی، قم ، دارالفکر، 1349، ص 23}
تحصیلات
سید از پنج سالگی، در مکتب پدر بزرگوارش که اهل علم و عالم دوست بود، مشغول تحصیل و آموزش خواندن و نوشتن و ادبیات عرب و علوم قرآنی و تفسیر و تربیت اسلامی شد. سید، در سن 10 سالگی برای پربار کردن تحصیلات و فرار از تنگ نظری بعضی، به قزوین سفر کرد و از اساتید آن دیار بهره ها برد. او با پشتکار و استعداد فوق العاده در کسب علوم مختلف، از جمله ادبیات، منطق، فقه، اصول و... کوشید و بر دیگر شاگردان، برتری پیدا کرد.
پدر او (سید صفدر) گاهی که مجبور می شد برای دیدار دوستان و برای انجام کارهای خود از منزل خارج شود، در اتاق را می بست و می رفت؛ ولی هنگام مراجعت مشاهده می کرد سید جمال، اطراف خود را به بلندی قامت خود مانند دیوار، کتاب چیده و وسط آنها نشسته و مشغول مطالعه و تحقیق است.{شرح حال و آثار سید جمال الدین اسد آبادی، لطف الله جمالی، ص 26}
او سال 1266ق همراه پدر به تهران سفر کرد و در درس مرحوم سید صادق طباطبایی شرکت جست. مرحوم سید صادق، پس از یک حادثه علمی، به مراتب فضل و نبوغ و کمالات و معلومات سید جمال پی برد و ضمن احترام به او، وی را به لباس روحانیت مفتخر کرد؛ لذا سید، بسیار مورد احترام و استقبال مردم قرار می گیرد.
سید جمال الدین پس از مدت کوتاهی از تهران به بروجرد رفته و به محضر آیت الله حاج میرزا محمود طباطبایی پدر حضرت آیت الله العظمی بروجردی می رسد. وی نیز با مشاهده هوش و استعداد و معلومات سید، با توجه به کمی سن او، به وی علاقه مند شده و حدود سه ماه از سید جمال و پدرش در منزل خویش پذیرایی می کند. سید پس از این توقف، همراه پدرش به عتبات مشرف می شود.{شرح حال و آثار سید جمال الدین اسد آبادی، لطف الله جمالی، ص 26}
هجرت به نجف اشرف
سید جمال الدین در عتبات، به خدمت شیخ اعظم انصاری بزرگ استاد و نابغه زمان می رسد. شیخ نیز با مشاهده استعداد و کمالات او و احاطه او بر علوم، آینده وی را روشن می یابد؛ لذا بسیار او را مورد محبت قرار داده و منزلی برایش تهیه می کند. سید، چهار سال در خدمت شیخ اعظم انصاری و دیگر اساتید بزرگ نجف مشغول تکمیل علوم و معارف می شود و در علوم مختلف از جمله فقه و اصول و تفسیر و کلام و فلسفه و منطق و هیأت و نجوم و طب و... به تعلیم و تحقیق مشغول می شود. او از محضر مرحوم شیخ اعظم انصاری بسیار استفاده می بَرد و شیخ نیز او را بسیار مورد احترام و توجه قرار می دهد و مخارج او را خود بر عهده می گیرد. آوازه نبوغ و درجات علمی سید جمال به شهرهای مختلف کربلا و نجف و سامرا می رسد و مورد احترام بعضی و کینه و حسد برخی دیگر واقع می شود؛ لذا به توصیه شیخ انصاری با پیری روشن ضمیر و جلیل القدر، عازم سفر هندوستان می شود.{اعیان الشیعه، ج 6، ص 287}
سید در محفل اخلاق و عرفان
سید جمال الدین در سال های حضور در عتبات، از کسب فضایل اخلاقی و علوم الهی غافل نبود و از محضر عارف ربانی و بزرگ معلم اخلاق، مرحوم آیت الله ملاحسینقلی همدانی بهره ها برد. سید جمال با آن کمالات اخلاقی و استعداد خاص، بسیار مورد لطف آخوند همدانی نیز قرار گرفت. آنگونه که شیخ محمد حسن قمی در نامه اش {اسناد منتشر نشده سید جمال الدین اسد آبادی، ص100، مجله تاریخ و فرهنگ معاصر28، 1370، مرکز بررسی اسناد ملی} آورده است، او با شاگردان خوب و ممتاز آخوند در ارتباط بوده و رفاقت و زندگی صمیمانه ای خصوصاً با فقیه و عارف شیدایی آیت الله سید احمد کربلایی و عارف مجاهد آیت الله سید محمد سعید حبوبی، در کشور عراق داشته است و هر سه، مورد نظر خاص و توجه تربیتی استاد خود، مرحوم ملا حسینقلی بوده اند.
سید جمال الدین، از وجود ارزنده مرحوم ملاحسینقلی همدانی مستقیماً کسب فیض نموده و از انفاس قدسی او بهره مند شد؛ به گونه ای که در رفتار و شخصیت و نوشتار و گفتار او اثرات حشر او با علمای اخلاقی مکتب نجف و هماهنگی خط فکری او با آنها به خوبی آشکار است. درس اخلاق آخوند ملاحسینقلی، از سید جمال الدین انسانی می سازد که در همه ی میدان ها وارد عمل می شود و با حفظ فضایل اخلاقی و پرهیز از رذایل، شخصیتی برجسته و کم نظیر در جامعه زمان خود می شود. نامه های متعدد اخلاقی او نشان از آن تربیت دارد.
شهید مطهری در این باره می فرمایند:
این بنده، از وقتی که به این نکته در زندگی سید پی بردم (شاگردی در محضر آخوند ملا حسینقلی همدانی و هم درسی؛ سید احمد کربلایی و سید سعید)، شخصیت سید جمال الدین اسد آبادی، در نظرم بُعد دیگری و اهمیت دیگری پیدا کرده است.{شناخت انقلاب اسلامی ص 70. مجموعه آثار، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1383،ج 24، ص 45}
ظاهراً سید جمال، علوم عقلی را از این مرد بزرگ (مرحوم ملاحسینقلی همدانی) که خود از شاگردان برجسته مرحوم حاج ملا هادی سبزواری بوده، فراگرفته است. به علاوه در محضر این مرد بزرگ که همشهری سید نیز بوده، با مسائل معنوی و عوالم عرفانی آشنا شده است.
کسانی که شرح حال سید را نوشته اند، به علت آنکه با مکتب اخلاقی و تربیتی و سلوکی و فلسفی مرحوم آخوند همدانی آشنایی نداشته اند و همچنین شخصیت مرحوم آقا سید احمد کربلایی و مرحوم سید سعید حبوبی را نمی شناخته اند، به گزارش ساده ای قناعت کرده و به سرعت، از آن گذشته اند. آنان، توجه نداشته اند که شاگردی سید در محضر آخوند همدانی و معاشرتش با آن دو بزرگ دیگر، چه آثار عمیقی در روحیه سید تا آخر عمر داشته است.{مجموعه آثار، ج 24، ص 44. مجله تاریخ و فرهنگ معاصر سال اول، مهر 1370، سید هادی خسروشاهی، مرکز بررسی اسناد ملی}
امتیازات سید جمال الدین اسد آبادی
الف: آشنایی سید با فرهنگ اسلامی و تأثیر شدید و عمیق او از این فرهنگ، سبب شد پس از آشنایی با فرهنگ جدید اروپایی (که ظاهراً در هند این آشنایی پیدا شده است)، خود باخته نشود و مفتون آن فرهنگ نگردد.
ب: دومین امتیاز سید، آشنایی او با جهان و زمان خود بود. او زبان های متعدد بیگانه از قبیل انگلیسی و فرانسه و حتی روسی را (طبق نقل آثار العجم) می دانست. همچنین به آسیا و اروپا و قسمتی از آفریقا مسافرت کرده و با شخصیت های مهم علمی و سیاسی جهان ملاقات و مذاکره کرده بود و اینها به او دید وسیعی بخشیده بود.
ج: او جهان اسلام را که در راه نجات و رهایی آن می کوشید، از نزدیک می شناخت و به غالب آن کشورها مسافرت کرده و با مردم آنها نشست و برخاست می کرد. او به ماهیت حرکت ها و نهضت ها و شخصیت هایی که آن زمان، در کشورهای اسلامی وجود داشت، پی برده و از نوع اشتباهاتی که برخی مصلحان دیگر، دچار آن ها شده اند، مصون ماند.
د: چهارمین امتیاز سید جمال، اطلاعات وسیعش درباره اوضاع سیاسی و اقتصادی و جغرافیایی کشورهای اسلامی بود. از نام های که وی، به مرحوم زعیم و مرجع بزرگ، آیت الله حاج میرزا حسن شیرازی نوشته است، روشن می شود تا چه حد از اوضاع عمومی ایران و از جریان های پشت پرده سیاست و از نیرنگ های استعمار، آگاه بوده است.{ویژه نامه کنگره بین المللی سید جمال الدین اسد آبادی، عروه الوثقی، 1375، ص 51}
سید، در ابتکاری نو و مهم، نوشتن مقالات اخلاقی در نشریه ای به نام «عروه الوثقی» و انتشار آن در اروپا را آغاز کرد؛ تا پشتوانه حکومت اسلامی را از پایه اصلاح کند و در ضمن، ابعاد مختلف اسلام را معرفی کند.
اخلاق عملی
حضور سید در مکتب اخلاقی نجف، او را در کسب فضایل و کمالات، بسیار یاری کرد. او با استعداد خاص خود، میان دیگر شاگردان، درخشید و به نمونه ای برجسته و عالی تبدیل شد.
سید محسن امین مؤلف اعیان الشیعه، از شاگرد سید جمال، محمد عبده درباره ویژگی ها و سجایای اخلاقی و شخصیتی سید جمال چنین نقل می کند: اما اخلاق ایشان؛ سلامت قلب، تجلی در صفات او کرده بود و والاترین صفات او بود. حلمی عظیم و فراگیر داشت که هر که به او نزدیک می شد، شرف و دین او را احساس می کرد؛ در عین این که حلیم بود، در جای خودش غضب هم داشت. شیری شجاع و کریم و بخشنده بود که هر چه در دست داشت، به خاطر قوت و اعتماد به خدا بذل می کرد. کم ترین حرص را بر دنیا داشت و زخارف دنیا او را نمی فریفت. از مرگ نمی ترسید. شناخته نمی شد، مگر با وجودی با صلابت و آهنین... اما شکل و شمایل او مانند عربی بود که گویا از عرب های مکه است و گویا اصالت پدران خود را که ساکن مکه بودند، حفظ کرده بود. چشم هایی درشت داشت و سینه ای فراخ. در نگاه، جلیل القدر و خوش برخورد بود. غمزدگان را شاد می کرد. مجلس او، از علم بی بهره نبود و از لغو و لهو دور بود. گاهی که بزرگان و صاحبان علم، از او بهره می بردند، باعث می شد افرادی به او حسد بورزند.
زندگی سید، بسیار زاهدانه و دور از دنیاپرستی بود. در اسلامبول با آ ن که سفره طعامش بر میزی بلند و به گونه فرنگی چیده می شد و مهمانان او، همه با کارد و چنگال غذا می خوردند، او تنها با پنج انگشت صرف غذا می کرد و وقعی به آداب و عادات زمان نمی نهاد.
شیخ محمد عبده، مفتی دیار مصر که سرآمد مجتهدان و نویسندگان عرب شمرده می شد، چنان مفتون سید جمال الدین بود که می گفت: انا أحد من تلامذته، فإنی ان قلتُ ما آتاه الله من قوه الذهن وسعه العقل و نفوذ البصیره هو اقصی ما قدر لغیر الانبیاء لکنت غیر مبالغ؛ {اعیان الشیعه، ج 6، ص 289}
من یکی از شاگردان سید جمال الدین هستم. اگر من بگویم آنچه خدا به او عنایت نموده از قوت درک، زیادی فهم و تیز فکری بالاترین مقداری است که برای غیر انبیا مقرر کرده، مبالغه نکرده ام.
جای دیگر می نویسد: .. بارها از او شنیدم که می گفت: دو نوع فلسفه در دنیا هست؛ یکی آنکه هیچ چیز در دنیا مال ما نیست و قناعت به یک خرقه و یک لقمه باید کرد؛ و دیگر آنکه همه چیزهای خوب و مرغوب دنیا مال ما است و باید مال ما باشد. این دومی خوب است این دومی را باید شعار خود ساخت.{اعیان الشیعه، ج 6، ص 289، زندگی و مبارزات سید جمال الدین اسد آبادی، لطف الله جمالی، کوشش سید هادی خسرو شاهی، انتشارات شروق، ص 130}
این کلام سید جمال اشاره به این دارد که انسان باید برای دنیا تلاش کند؛ تا سربار جامعه نباشد و مسلمانان از نظر مادی و امکانات دنیایی، نیازمند بیگانگان نباشند، ولی در استفاده و دلبستگی باید به کم ترین ها قناعت شود. سید جمال به آجودان سلطان عثمانی می گوید:
... در اوایل دوران مسافرت، دو دست لباس همراه داشتم؛ اما چون دچار تبعید های متوالی شدم، احساس کردم لباس اضافی مزاحم است؛ به همین سبب، با یک دست لباس که پوشیده ام، می سازم تا کهنه شود. آن وقت آن را عوض می کنم.{شرخ حال و آثار سید جمال الدین اسد آبادی، لطف الله جمالی(خواهر زاده سید)، قم دارالفکر، 1349}
سید به ایرانی ها خیلی امیدوار بوده و می گفته است:
دیر بیدار می شوند، ولی همین که بیدار شدند، تند می روند و از همه جلو می افتند.
می فرمود و بر این باور بود که:
ایران مرکز اسلام است و جنساً شایستگی سیادت دارد.{زندگی و مبارزات سید جمال الدین اسد آبادی، ص 135}
نویسنده : حجت الاسلام مرتضی صاحلی