صدور انقلاب از مهمترین اندیشه های امام خمینی (ره)
انقلاب اسلامی ایران الگوی بیداری بشریت در عصر حاضر است. همچنین امام خمینی (رضوان الله علیه) معمار و بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، که اندیشه سیاسی اش مبتنی بر فقه سیاسی شیعه است، معیار شناخت مبانی انقلاب اسلامی قرار می گیرد و تاکنون در جهت دهی و جریان سازی در میان نهضت ها و ملت های مبارز جهان نقش تعیین کننده داشته است. در اندیشه ایشان، با توسعه حوزه مسئولیت های نظام اسلامی، هدف از تأسیس چنین نظامی در سه سطح ملی، منطقه ای و جهانی تعریف می شود. در ادامه با ما همراه باشید تا با مولفه های صدور انقلاب از مهمترین اندیشه های امام خمینی (رضوان الله علیه) بیشتر آشنا شوید.
به گزارش خبرنگار ضیاءالصالحین، صدور انقلاب اسلامی از مهم ترین اندیشه های هدایتگر، تحول زا و سعادت آفرین امام خمینی (رضوان الله علیه) برای حق جویان و آزادی خواهان عالم بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی بعنوان یکی از مهم ترین سیاست های اعلامی جمهوری اسلامی در قالب حمایت از ملت ها و نهضت های آزادی بخش و به ویژه حرکت های اسلامی در سراسر جهان جلوه گر شد و به مثابه اندیشه و سیاستی فرامرزی، مقومِ اهداف و منافع جمهوری اسلامی گردید. این سیاست در کلامِ امام خمینی (رضوان الله علیه) جایگاهی والا داشت و ایشان همواره بر این نکته تاکید می کردند که «ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی کنیم، کنار بگذاریم».
مخالفان صدور انقلاب ناسیونالیستها بودند که شعار بازسازی ملی در قالب هماهنگ با نظام و عرف بین المللی، بدون توجه به شرایط انقلابی اولین آمیزه از این دیدگاه بود. اینان به موازات داغ شدن بحث صدور انقلاب، مخالفت تلویحی خود را با اعلام اولویت بازسازی داخلی مطرح می نمایند. این گروه معتقد بودند ارزش های انقلاب تنها در چارچوب مرزهای ملی قابل قبول بوده و نباید نسبت به محیط پیرامون موضعی تعرضی داشته باشد. لذا بطور کلی مخالف صدور انقلاب بوده و آن را عملی خلاف شئونات بین المللی می پنداشتند.
همچنین از این دیدگاه صدور انقلاب را به دلیل اعتقاد به اینکه ما وظیفه داریم جامعه خود را منطبق بر نیازهای کشور اداره کنیم و نمی توانیم افکار و اندیشه خود را صادر کنیم، منتفی دانسته و معتقد بودند که انقلاب چون کالا نیست که بتوان آن را صادر کرد.
رد شبهه افکنی ها
امام خمینی (رضوان الله علیه) در تداوم تبیین مفهوم صدور انقلاب اسلامی، و در پاسخ به شبهه افکنی دشمنان انقلاب که صدور انقلاب اسلامی را به معنی دخالت و لشکرکشی نظامی در امور دیگران می پنداشتند؛ با رد اینگونه شبهه افکنی ها، می فرمایند: «ما از اول گفتیم مى خواهیم انقلاب مان را صادر کنیم. صدور انقلاب به لشکرکشى نیست، بلکه مى خواهیم حرفمان را به دنیا برسانیم». اینکه مى گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنى غلط را از او برداشت نکنند که ما مى خواهیم کشورگشایى کنیم. ما همه کشورهاى مسلمین را از خودمان مى دانیم. همه کشورها باید در محل خودشان باشند.
امام راحل (رضوان الله علیه) در جای دیگر با اشاره به اینکه قدرتمندها از معرفی و پذیرش اسلام توسط انسان های پاک فطرت جهان می ترسند، چنین می فرمایند: «ما که مى گوییم اسلام را ما مى خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزى نه ما گفتیم و نه ما مى توانیم. اما آنکه ما مى توانیم این است که به وسیله دستگاه هایى که داریم، به وسیله همین صداوسیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروه هایى که در خارج مى روند، اسلام را آن طورى که هست معرفى کنیم. اگر آن طورى که هست معرفى بشود، مورد قبول همه خواهد شد. بشر به فطرتش یک فطرت سالم است، اگر یک چیزى را القا بکنند، روى فطرت سالم خودش قبول مى کند و قدرتمندها از همین معنا مى ترسند».
حضرت آیت الله خامنه ای، ضمن رد خیال پردازی های استکبار جهانی، می فرماید: «اینها خیال مى کردند که ما براى صدور انقلاب لشکرکشى خواهیم کرد؛ یا لشکر نظامى یا لشکر امنیتى و اطلاعاتى؛ مثل خودشان که براى مقاصدشان لشکرهاى امنیتى مى فرستند؛ اما غافل از اینکه نه، ما نه لشکر اطلاعاتى مى خواهیم و نه لشکر نظامى، بلکه حرف ملت ایران و آن طرحى که ملت ما براى ادارهى ملتها و جوامع به میان آورده، در دل ملتهاى مسلمان مىنشیند و ملتهاى مسلمان بطور طبیعى علاقه مند و طرفدار ملت ما مى شوند، که هستند و شدند و روز به روز هم بیشتر مى شوند».
ایشان در یکى دیگر از بیانات خویش، از صدور انقلاب، به معنای صدور «فکر و اندیشه» تعبیر نموده و فرموده اند: «صدور انقلاب به معناى صدور یک کالا نیست که بطور دائم، آن هم به وسیله ى اشخاص بخواهد ادامه داشته باشد. صدور یک فکر و یک اندیشه، به معناى آن است که آن اندیشه، صحیح است و دل انسانها را در اکناف عالم، به خود جذب مى کند. این کار انجام گرفت و روز به روز آثارش را در دنیا حتّى بعد از رحلت امام بزرگوار ما نشان مى دهد. ولى ما حمایت معنوى و سیاسى مى کنیم. ... هر گروه مسلمانى را که در هر نقطه ى عالم تفکّر اسلامى را احیا مى کند، قبول داریم و حمایت مى کنیم. قلباً براى آنها دعا مى کنیم و از بُعد سیاسى، در سطح جهان از آنها حمایت مى نماییم».
اینکه ما مى گوییم «انقلاب یک وجهه ى بین المللى و جهانى دارد» به این معنا نیست که انقلاب در امور کشورها و ملتها دخالت مى کند. انقلاب یک پیام، حرف منطقى و یک راه روشن دارد. این راه روشن در مقابل چشم ملتهاست. ملتها آن را مى بینند. اگر بپسندند آن را مى پذیرند و از آن راه مى روند. ما هیچ تحمیلى بر ملتهاى دیگر نداریم؛ امّا واقعیتى که اتّفاق افتاده این است که ملتها این راه روشن را دیده اند و شناخته اند. تعداد ملت هایى که پیمودن این راه را انتخاب کرده اند، کم نیست.
مسئله صدور انقلاب برای اکثریت نسل اول انقلاب معنایی روشن و حتی بدیهی داشت اما رفته رفته با گذشت زمان و با اتخاذ برخی رویکردهای متفاوت در برخی مسئولان این مسئله به یکی از موضوعات محل مناقشه تبدیل شد. تا جایی که برخی حتی اصل آن را انکار می کنند و برخی دیگر، از آن دوگانه «منافع ملی و سیاست خارجه» می سازند. به نظر لازم است بار دیگر بازتعریفی از مبنای صدور انقلاب ارائه و برخی کلید واژه های آن را تببین کنیم. بر همین اساس آیت الله محسن اراکی گفتگویی با قدس داشته است که مشروح آن را در ادامه می خوانید.
حضرت امام (رضوان الله علیه) با نفی تفکر مخالفان صدور انقلاب اعلام کردند: «ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی کنیم، کنار بگذاریم». این اندیشه مبتنی بر چه مؤلفه هایی قابل تحلیل است؟ اساساً صدور یک تفکر و آرمان ایدئولوژیک بر اساس چه منطقی تبیین پذیر است؟
در این پرسش دو مطلب مطرح است؛ مطلب اول: صدور تفکر و آرمان ایدئولوژیک گرایانه بر اساس چه منطقی استوار است؟
اساساً ایدئولوژی ها مرزپذیر نیستند، زیرا ایدئولوژی مبتنی بر مجموعه ای از بینش ها و ارزش های کلی است که فراتر از جغرافیا و نژادند، بدین جهت هر گونه تفکر و آرمان ایدئولوژیک بطور ذاتی فرامرزی است. ایدئولوژی های لیبرالیستی غربی و سوسیالیستی شرقی نیز به دلیل همین طبیعت فرامرزی هیچ گاه در اندرون مرزهای جغرافی یا نژادی صاحبان این ایدئولوژی محصور و محدود نبوده و نیستند.
اما در مطلب دوم که گفتید اندیشه امام خمینی (رضوان الله علیه) در صدور انقلاب بر چه مؤلفه هایی قابل تحلیل است باید گفت: مؤلفه نخست همان است که در بالا اشاره کردیم که ایدئولوژی بطور کلی مرزناپذیر است. مؤلفه دوم، اسلام اساساً پیام و رسالتی جهانی دارد، خدای متعال فرمود: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله». طبیعی است انقلابی که مبتنی بر اسلام باشد پیام و رسالتی جهانی دارد و صدور انقلاب به معنای صدور این پیام و رسالت است.
مؤلفه سوم؛ انقلاب اسلامی نهضتی عظیم بود که علیه یک نظام جهانی قیام کرد. نظام شاه بخشی از یک نظام جهانی بود که با مدیریت آمریکا بر سراسر جهان سلطه خویش را گسترانیده بود و قیام علیه نظام شاه قیامی بر ضد این نظام جهانی بود، بنابراین سردمداران این نظام که در رأس آن آمریکاست علیه این انقلاب بیکار نمی نشستند و طبیعی بود که علیه این انقلاب با استفاده از همه ابزارهایی که در اختیار داشتند اقدام کنند.
هوشمندی سیاسی حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) در اندیشه ایجاد سیستم دفاعی مطمئنی برای تداوم انقلاب و قدرت ایستادگی آن در برابر تهاجم های گسترده پیش بینی شده محورهای قدرت برآمد و بهترین راهبرد دفاعی را در برابر این تهاجم ها، تهاجم متقابل تشخیص داد، همان اصلی که در فرمایش بلند امیرالمؤمنین علی علیه السلام به آن اشاره شده آنجا که فرمود: «ما غزی قوم فی عقر دارهم الا ذلوا» در خانه نشستن و به انتظار تهاجم دشمن دست روی دست گذاشتن نتیجه ای جز خواری و شکست ندارد، از این رو باید دشمن را در پایگاه ها و سنگرهایی که در منطقه برای خود فراهم کرده تعقیب نمود و به شکست قدرت شاه و درهم ریختن این پایگاه بسنده نکرد، و گرنه دشمن از هر سو به تهاجم می پردازد و نظام را در خانه سرکوب می کند.
مؤلفه چهارم وظیفه انسانی- اسلامی ملت ایران در برابر مستضعفین جهان و منطقه است که به این اقدام ضرورت می بخشد. مؤلفه هایی همچون استکبارستیزی، آزادی قدس و پدیده ای همچون بیداری اسلامی و خیزش مستضعفین و تقویت محور مقاومت چه پیوند راهبردی- معرفتی با انقلاب اسلامی و صدور جهان بینی حاکم بر آن دارند؟
این مؤلفه ها افزون بر اینکه از ماهیت اسلام برخاسته و هویت بنیادین انقلاب را تشکیل می دهد، وظیفه ای شرعی و دینی است چنان که در روایت صحیح از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آمده است که فرمود: «من سمع رجالا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم».
نیز روایت صحیح از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:«من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» و فرمایش امام سجاد علیه السلام در دعای ۳۸ صحیفه که فرمود: «اللهم انی اعتدز الیک من مظلوم ظلم بحضرتی فلم انصره» و برتر از همه سخن خداوند که فرمود:«و مالکم لاتقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال و النساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذا القریه الظالم أهلها واجعل لنا من لدنک ولیاً و اجعل لنا من لدنک نصیرا» (سوره نساء، آیه ۷۵)، افزون بر آن اساساً هرگاه جامعه ای نسبت به ظلم و جنایت بر انسان ها در سایر جوامع بی تفاوت شود، این روحیه بی تفاوتی موجب می شود که به تدریج حالت بی تفاوتی دامن آن جامعه را نسبت به ظلم و ستمی که درون آن جامعه رخ می دهد نیز بگیرد و جامعه روحیه ظلم و ستم پذیری به خود بگیرد که نتیجه آن به تدریج حاکمیت ستمگران بر آن جامعه و در جامعه انقلابی به معنای پایان انقلاب خواهد بود.
در وصیت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در آخرین لحظات حیات مبارکش آمده است که فرمود: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا». نیز فرمود: «والله الله فی الجهاد باموالکم و انفسکم فی سبیل الله و علیکم بالتواصل و التباذل و ایاکم و التدابر و التقاطع، لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم... (نامه: ۴۷ نهج البلاغه).
تعارض مبنایی راهبرد صدور انقلاب اسلامی با مبنای فکری سوسیالیسم و ناسیونالیسم در روابط بین الملل به چه نحوی تبیین پذیر است؟
نه سوسیالیسم و نه ناسیونالیسم از مبالغی منطقی و فلسفی محکمی برخوردار نیستند و اساس تعریف روشنی از این دو واژه حتی نزد آن ها که شعار این دو واژه را می دهند وجود ندارد و به تعبیر طلبگی نه مبادی تصوریه این دو مکتب یا جریان برای صاحبان مدعی آن ها روشن است و بر پایه استدلال قابل توجهی مبتنی است و نه مبادی تصدیقیه این دو جریان مشخص و از تبیین استدلالی قابل توجهی برخوردار است، از این جهت در عرصه روابط بین الملل راهبردی منطقی و مستدل از این دو طرز تفکر برنمی آید و صاحبان و مدعیان این دو طرز تفکر بر مبنای منافع تاکتیکی خود برنامه های روابط بین المللی را تنظیم می کنند که در این منافع نیز منافع ملت ها منظور نیست بلکه تأمین منافع سردمداران و صاحبان قدرت، محور و اساس است.
در اسلام اساس بر اطاعت از فرمان خداست که مصالح و منافع مردم در آن تضمین شده و پیش از همه منافع و مصالح آن دسته که به فرمان خدا عمل می کنند تأمین می شود. در نتیجه رعایت این معیارها منافع سایر ملت ها نیز تأمین می شود و اساساً تزاحم و تضاد منافع ریشه در خروج از معیارها، ضوابط و قوانین الهی دارد، در سایه رعایت قوانین الهی هیچ گونه تضاد منافعی به وجود نمی آید بنابراین در صورتی که در روابط بین الملل کشورمان معیارهای انقلاب اسلامی که همان ضوابط شرعی است رعایت شود افزون بر تأمین منافع ملت ما، منافع ملت های دیگر نیز تأمین خواهد شد.
سه دیدگاه فرصت طلبانه، رادیکال (افراطی) و محافظه کارانه در باب صدور انقلاب اسلامی در میان اهل سیاست وجود دارد. مواجهه امام خمینی (رضوان الله علیه) با آن ها به چه نحو قابل تحلیل است؟ در واقع اختلاف مبنایی این دیدگاه ها با دیدگاه امام راحل چیست؟
در پاسخ به این پرسش به چند مطلب می پردازیم؛ مطلب اول: این سه دیدگاه در تقابل با یکدیگر نیستند بنابراین دیدگاه محافظه کارانه یا رادیکالی با فرصت طلبی می تواند همراه باشد، بسیاری از رادیکال ها بر اساس فرصت طلبی به سرعت به محافظه کاری تغییر مواضع می دهند و بسیاری از محافظه کاران نیز بر اساس منافع زودگذر خویش و بر اساس فرصت طلبی به رادیکالیسم و گاهی از نوع بسیار تندش تغییر مواضع می دهند.
مطلب دوم: در تعریف محافظه کاری یا افراطی گری باید معیار مشخصی بعنوان معیار حق و عدل وجود داشته باشد تا بر اساس آن، پیشی گرفتن از آن را بتوان رادیکالیسم نامید و پس افتادن از آن را بتوان محافظه کاری دانست. بر اساس دیدگاه اسلام معیارهای مشخصی برای حق و عدل تعریف شده که به وسیله کارشناسان فقیه تعریف و تبیین می شود. در نظام سیاسی اسلام کارشناسی و نظر فقیه ولی مرجع تشخیص معیار حق و عدل در برنامه ها و سیاست هاست. بنابراین هر دیدگاهی که از مواضع رهبری فراتر رود رادیکال و هر دیدگاهی که از مواضع رهبری عقب تر بماند محافظه کار و هر دو دیدگاه از نظر اسلام غیرقابل قبول است، چنان که در متون اسلامی درباره امامان معصوم علیهم السلام که فقهای تعیین کننده مواضع آنهایند آمده است: «المتقدم لهم مارق و المتأخر عنهم زاهق، واللازم لهم لاحق».
اما دیدگاه های مخالف دیدگاه حضرت امام (رضوان الله علیه) در موضوع صدور انقلاب چند قسم اند:
قسم اول: کسانی هستند که اساساً اعتقادی به اسلام و مبنای فکری امام خمینی ندارند. این دسته از افراد معمولاً از اساس فکری مبتنی بر استدلال محکم و روشنی برخوردار نیستند. قسم دوم: کسانی هستند که به اسلام معتقدند ولی اطلاعی از نظام سیاسی اسلام و فقه سیاسی ندارند و در نتیجه جهل به مبنای فقه سیاسی با امام و دیدگاه ایشان در صدور انقلاب مخالفت می کنند.
قسم سوم: کسانی هستند که در مقام ادعا خود را پیرو امام خمینی (ره) می دانند اما تحت تأثیر جریان های فکری مخالف امام خمینی (ره) قرار دارند، و دیدگاه امام را در این زمینه تخطئه می کنند یا به نحوی به تحریف آن می پردازند.
قسم چهارم: دشمنانی هستند که هدفی جز مخالفت با امام ندارند و کاری به حق و باطل بودن موضع خود یا موضع امام ندارند بلکه به دلیل دشمنی و کینه ای که دارند هر جا بتوانند و با هر وسیله ای که به دستشان آید به تخریب و تضعیف مواضع امام و هجوم بر افکار و اندیشه های امام می پردازند.
با قسم اول که با اساس اسلام مخالف اند کاری نیست، اگر اهل وجدان و حقیقت جویی باشند باید به تحقیق درباره اسلام و مبانی برهانی و وجدانی آن بپردازند تا حقیقت برای آن ها آشکار شود و اگر اهل وجدان و حقیقت جویی نباشند و اهل تعقیب باشند نتیجه تعقیب و دشمنی با حق را در این جهان یا در عالم دیگر دریافت خواهند کرد. قسم دوم را باید به تحقیق درست و مطالعه کافی و احیاناً تحصیل در رشته فقه سیاسی دعوت کرد و چنانچه وقت کافی برای این کار را نداشته باشند وظیفه آن هاست که به نظر فقیهان عادل متخصص و فقه سیاسی عمل کنند که در رأس آن ها فقیه ولی امر است که ده ها تن از کارشناسان و مجتهدان فقه سیاسی، اعلمیت او را در این رشته بخصوص تأیید کرده اند.
قسم سوم را باید به محکمات مواضع و بینات افکار و نظریات حضرت امام خمینی (ره) فراخواند که از همه آن ها بین تر و روشن تر اصل ولایت فقیه و ضرورت تبعیت از فقیهی است که طبق ساز و کارهای نظام اسلامی و قانون اساسی آن، برای رهبری انتخاب شده است.
اینکه این دسته از افراد خود را در شناخت نظریات امام خمینی (ره) از فقیهی که رهبری جامعه را طبق مبانی حضرت امام خمینی (ره) بر عهده دارد، برتر و اعلم تر بدانند پنداری بی اساس و غیرمنطقی است. متأسفانه برخی از این افراد با انگیزه های منافع شخصی به مخالفت با نظام یا سیاست های نظام و مقام معظم رهبری می پردازند و مخالفت آن ها مبنای منطقی و فکری موجهی ندارد.
قسم چهارم که دشمنان انقلاب و نظام اند باید بدانند که مبانی و پایه های این نظام و انقلاب محکم تر و استوارتر از آن است که دشمنی آن ها بتواند آسیبی به آن وارد کند، بنابراین صلاح دنیا و آخرت آنان در کنار آمدن با نظام و انقلاب و ترک دشمنی با آن و پیوستن به امواج خروشان ملت مؤمن و انقلابی ایران است که بیش از ۴۰ سال است پای انقلاب و نظام خود ایستاده و پایداری کرده و روز به روز نیرومندتر و پیروزمندتر از پیش، به راه خود ادامه می دهد./422/404/م