اندیشه نوسازی تمدن اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره)
سرگذشت انسان ها از معبر تمدن ها می گذرد و تمدن ها در طول تاریخ در شکل دهی به هویت بشر، گسترده ترین نقش را داشته اند. امروزه تمدن، به سند تاریخی فرهنگ ملل تبدیل گشته و از اهمیتی ویژه برخوردار است. دین اسلام پس از استقرار، به سرعت توانست بنیان گذار تمدن شگرفی در جهان شود؛ به گونه ای که تمدن های دیگر، از جمله تمدن غربی را وام دار خود نماید. در این نوشتار سعی بر آن است تا به اندیشه نوسازی تمدن اسلامی از دیدگاه امام خمینی رحمة الله پرداخته شود. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بخوانید.
به گزارش ضیاءالصالحین، تمدن (الحضاره / Civilization)، در لغت به معنای شهرنشینی و خارج شدن یک جامعه از مرحله ابتدایی است؛ اما در اصطلاح، عبارت است از مجموعه دستاورد های مادی و معنوی، که حاصل تعالی فرهنگی و نظم اجتماعی است.
در اندیشه امام، مفهوم تمدن در قالب یک تعریف مشخص و ثابتی ارائه نشده است. از بررسی کلمات حضرت امام رحمة الله استنباط می شود که مقصود ایشان از «تمدن»، پیشرفت و ترقّی است که تعالی مادی و معنوی انسان را در پی داشته باشد و منظورشان از تمدن اسلامی، پیشرفتی است که مبتنی بر معیار ها و شاخص های اسلامی باشد. حضرت امام تمدن اسلامی را مقدم بر دیگر تمدنها میشمارد. از نظر ایشان، اسلام موفق شد با آموزه های خاص خود، تمدنی نوین را در جهان بنیان گذارد.
امام خمینی رحمة الله و اندیشه نوسازی تمدن اسلامی [گاه به جای «نوسازی تمدن اسلامی»، عبارت «احیای تمدن اسلامی» به کار میرود که مفهوم دقیقی نیست. واژه «احیا»، به طور طبیعی این مفهوم را به ذهن متبادر میسازد که تمدن اسلامی از میان رفته است و ما در پی تولد دوبارۀ آنیم. این اندیشه، برگرفته از نظریه حیات و مرگ تمدن هاست که برخی صاحبنظران، به آن قائل هستند. تمدن اسلامی، مانند بسیاری از تمدن های دیگر، در طول حیات خویش، دوره های افت و خیز را پشت سر گذاشته و در زمان ها و مکان های مختلف، در مدینه و کوفه و شام و بغداد و قاهره و قرطبه تا هرات و اصفهان و دهلی و استانبول، در چرخش بوده است. گاهی در اوج بوده و دوران هایی هم بر اثر عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی طبیعی، با ضعف و رکود رویارو شده، ولی هرگز به طور کامل از میان نرفته است. به طور کل، برای تمدن اسلامی، دورۀ سکون مطلق و نابودی نمی توان در نظر گرفت؛ چراکه با وجود سپری کردن دوره های ضعف و سستی، همواره در حرکت بوده است.] در دنیای معاصر، فرهنگ ها و تمدن هایی توان ماندگاری می یابند که پیوسته در حال نوسازی باشند؛ اما این نوسازی به معنای جداشدن از گذشته نیست؛ بلکه آمادگی برای رویارویی با پدیده ها و مسائل جدید است. یکی از بارزترین ویژگی های امام خمینی رحمة الله، بعنوان یک رهبر سیاسی مذهبی، اندیشه نوسازی تمدن اسلامی است که با تشکیل حکومت اسلامی، جنبه عملی نیز به آن بخشید. در تکاپوی جهانی برای پیشرفت، امام خمینی رحمة الله همه امت اسلامی را به سوی تمدن الهی و اسلامی فرا میخواند و الزاماتی برای آن قائل است که در ادامه به آن می پردازیم.
عمل به اسلام و قرآن
حضرت امام معتقد است اسلام ظرفیت های علمی و عملی خود را برای تمدنسازی به اثبات رسانده است. از این رو معیار و شاخص اصلی ایشان برای تمدن نوین اسلامی، مانند هر موضوع دیگری، «اسلام» است. اساسی ترین مبنای اعتقادی امام خمینی رحمة الله این است که اسلام بعنوان کامل ترین دین الهی، تأمین کننده سعادت دنیوی و اخروی و پیشرفت مادی و معنوی انسان ها است و بر پایه عمل به اسلام و حکومت مبتنی بر قوانین اسلامی، زمینه های شکل گیری تمدن نوین اسلامی فراهم می آید. به عقیده ایشان، «اگر قوانین اسلام -که پیش قدم همه قانون ها است- جریان پیدا کند، کشور های اسلامی و به تبع آن تمدن اسلامی برآمده از این جریان نیز پیشرو و پیشقدم در تمدن جهان خواهند بود».
حضرت امام رمز پیشرفت مسلمانان و غلبه آنها بر دشمنان را پناه بردن به قرآن و محوریت قوانین قرآن می داند؛ چراکه شاخص ها و مؤلفه های تمدن اسلامی (نظام ارزشی، حاکمیت مقتدر الهی، امت واحده، عقلانیت و معنویت، امنیت، قانونمداری و ...) باید از قرآن و سنت الهام گرفته شود. ایشان می فرماید: «در پناه قرآن بود که اسلام در نیم قرن به همه امپراتوری ها در آن وقت غلبه کرد و ما مادامی که در پناه قرآن هستیم بر دشمنان غلبه خواهیم کرد و اگر خدای نخواسته دشمنان اسلام ما را از اسلام و قرآن جدا کردند، باید بنشینیم و ببینیم که ما در ذلت زندگی می کنیم».
پیوند دین و سیاست
یکی از مفاهیم محوری در منظومه اندیشه تمدنی امام خمینی رحمة الله پیوند میان دین و سیاست است؛ به گونه ای که، می توان آن را سنگ بنای اساسی اندیشه سیاسی وی دانست. امام خمینی رحمة الله سیاست را تدبیر معطوف به هدایت جامعه به سوی صالحشان و هدف پیامبران و اولیای الهی بعنوان متولیان اصلی هدایت جامعه میداند. از این رو در اندیشه وی، سیاست بخشی از دین و جزئی جدایی ناپذیر از اسلام است. امام خمینی رحمة الله دین و سیاست را به اندازهای درهمتنیده می داند که می فرماید: «کسی که میگوید: ما را چه به سیاست، معنایش کنار گذاشتن اسلام و تکذیب خدا و ائمه معصوم است». حضرت امام در کلامی دیگر، اسلام را به انسان تشبیه میکند که سیاست سرِ آن است.
تأسیس حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه
موضوع دیگری که حضرت امام برای تمدن سازی اسلامی لازم می دید، تشکیل حکومت اسلامی مبتنی بر اندیشه ولایت فقیه بود؛ زیرا از این طریق می توانست موانع موجود بر سر راه نوسازی تمدن اسلامی را مرتفع سازد و عوامل تمدن ساز را به خدمت گیرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز پس از هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، پایه های تمدن اسلامی را پی ریزی کرد. در میان اندیشمندان اسلامی سده های اخیر، امام خمینی رحمة الله برجسته ترین فردی است که با دریافت جامع از دین و باوری عمیق از الزامات و تحولات جهانی، به احیای دیانت اسلام بعنوان مکتبی جامع در وجوه سیاسی و اجتماعی آن همت گماشت و حاکمیت سیاسی مبتنی بر اندیشه دینی را جایگزین دولت پهلویِ مبتنی بر گفتمان غرب گرایی کرد.
در مکتب سیاسی حضرت امام، حکومت اسلامی با محوریت ولایت فقیه، برآورده کننده نیاز انسان معاصر و نفی کننده مکاتب مدعی تمدن است؛ چراکه ایشان معتقد بود: «ماهیت و کیفیت قوانین مترقی اسلام، برای تکوین یک دولت و اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شده است و هر کشوری که به قوانین اسلام عمل کند، رو به پیشرفت و تمدن (مادی و معنوی) خواهد رفت».
حفظ استقلال مسلمانان و نفی سلطه مستکبران
مسئله دیگری که حضرت امام در سیر اندیشه تمدن سازی خود بر آن تکیه داشت، حفظ استقلال مسلمانان و نفی سلطه مستکبران بود. اصل نفی سبیل (سوره نساء: ۱۴۱)، ثقل فعالیتهای سیاسی امام خمینی رحمة الله در مبارزه با استعمار و سلطه سیاسی بیگانگان، و از اهداف اصلی نهضت ایشان بوده است. متفکران بزرگ جهان اسلام می دانستند ملتهای مسلمان، در صورت تکیه بر خویش میتوانند بر پای خود بایستند و در صورت احیای فکر دینی، دگرگون شوند. از این رو در بعد اندیشه و نظر، تلاشهای چشمگیری در راستای استقلال خود داشته اند؛ اما حضرت امام موفق شدند افزون بر اندیشه و نظر، در مرحله عمل نیز با نفی سلطه بیگانگان، حاکمیت اسلام را در روزگار سلطه غرب برپا سازد. امام خمینی رحمة الله با مخالفت با نظم دوقطبی حاکم بر جهان، شعار نه شرقی و نه غربی را مطرح کرد و با رد مکتب سوسیالیسم (شرق) و لیبرالیسم (غرب)، هویتی مستقل برای گفتمان انقلاب اسلامی تعریف کرد.
نقد تمدن غرب
شناخت دیدگاه امام خمینی رحمة الله نسبت به تمدن غرب، موضوع بسیار مهمی است؛ چراکه فرهنگ و تمدن اومانیستی و لیبرالیستی غرب، با گمانه برتری جویی، داعیه جهانی سازی دارد و غربی ها در راستای تحقق این پندار، با تمام توان به میدان آمده اند. از این رو، شناخت شاخصه های تمدن مادی غرب و دیدگاه های رهبران اسلامی، به ویژه امام خمینی درباره آن، از رسالت های امروز مسلمانان در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی است. چگونگی برخورد با تمدن غرب و دستاورد های غربی، یکی از موضوعات مورد بحث و جدال میان اندیشمندان مسلمان تاریخ معاصر بوده که به شکل گیری سه نگرش و موضع متفاوت انجامیده است: ۱. نگرش خوش بینانه و پذیرش کامل؛ ۲. نگرش بدبینانه و نفی کامل؛ ۳. نگرش واقع بینانه و پذیرش نقّادانه و انتخابگر.
امام خمینی رحمة الله قائل به نگرش سوم بود. ایشان تمدن غرب را بعنوان کلیتی که حاوی دستاورد های مطلوب و نامطلوب است، در نظر می گیرد و معتقد است در این بازار مکاره باید میان ثمرات خوب و بد تمدن غربی تفکیک قائل شد. حضرت امام در میان نزاع سنت گرایان و تجدد طلبان، با وجود نقد تمدن غرب، به استفاده از دستاورد های ابزاری تمدن غرب در چهارچوب نیاز های بومی و فرهنگ خودی قائل می باشد؛ البته منوط به شروطی که مهمترین آن، عدم وابستگی و حفظ استقلال است. به عقیده امام خمینی رحمة الله باید از طریق استفاده از تمدن غرب و فراورده های آن، به استقلال برسیم؛ نه اینکه دست به سوی غربی ها دراز کرده، بصورت صرف تقلید کنیم و وابسته شویم؛ چراکه اساساً تمدن اسلامی، در شرایط ذلّت و وابستگی حاصل نمی شود.
ایشان حتی بر این عقیده بودند که ما باید به گونه ای با تمدن غرب برخورد کنیم که به حل شدن و مضمحل شدن تدریجی غرب در درون دستگاه دینی تمدن اسلامی بی انجامد. از این رو می فرماید: «علوم و فنون غربی باید با مقتضیات فرهنگی و اجتماعی ما متناسب شوند». البته به رسمیت شناختن استفاده از تمدن جدید غرب، مانع از آن نبوده که حضرت امام به نقد تمدن غرب نپردازند.
آزادی
از منظر حضرت امام، استقلال بر دو پایه است: اول: آزادی از قیود فکری و فرهنگی غرب و بازگشت به هنجار ها و ارزش های اسلامی؛ دوم: استعمارزدایی از سرزمین های اسلامی. بنابراین، در اندیشه امام خمینی رحمة الله آزادی و استقلال، دو مفهوم مرتبط و ملازماند. بر همین اساس، حضرت امام از آزادی بعنوان نقطه آغاز نظریه تمدنی خود سخن می گوید و آن را برای یک تمدن، حیاتی می داند. به عقیده امام خمینی رحمة الله اول مرتبه تمدن، آزادی ملت است؛ و مملکتی که آزادی و استقلال ندارد، تمدن ندارد. امام خمینی رحمة الله آزادی را ارزشی مطلق می داند، نه نسبی؛ و با عناوینی از قبیل: حق طبیعی، محبت الهی و امانت خدا، از آزادی یاد میکند و معتقد است در هیچ تمدنی، آزادی قابل چشم پوشی و نادیده انگاشتن نیست؛ نه شایسته است مردم از آن چشم بپوشند؛ نه چیزی است که حکومت به مردم داده باشد و نه چیزی است که حکومت مجاز باشد آن را پایمال کند.
وحدت مسلمین و تشکیل امت واحده
وحدت و انسجام مسلمین، یکی از مهم ترین بایسته های سیاسی تمدن نوین اسلامی است که بیش از هر موضوعی در اندیشه سیاسی امام خمینی رحمة الله ظهور و بروز داشت. ایشان وحدت را علت محدثه و مبقیه نظام اسلامی، و ضامن بقای مسلمانان دانسته است. از دیدگاه ایشان، وحدت موجب افزایش مقاومت ملت در برابر سختی ها و مشکلات، و نیز موجب اقتدار و عزت جامعه، و در نتیجه حرکت به سوی پیشرفت است. امام خمینی رحمة الله طرح راهبردی تحقق وحدت جهان اسلام را در قالب نظریه «امت واحده اسلامی» طرح می کند.
امت محوری را می توان بنیاد تمدن نوین اسلامی دانست. تلاش برای تحقق بخشیدن به امت اسلامی به معنای استقرار جامعه جهانی مؤمنان بیانگر رویکرد جهان گرایانه اسلام و قلمرو فراملی ایده های جهانی اسلام است. بر همین اساس، امام خمینی رحمة الله بر ایجاد امت اسلامی بر اساس تقریب گرایی، فارغ از قومیت، نژاد و جهت گیری های فرهنگی و سیاسی تأکید داشت. ایشان دستیابی به تمدن اسلامی را بعنوان چشم انداز مشترک امت اسلامی در کشور های مختلف می داند و معتقد است روابط کشور های اسلامی، اگر معطوف به اشتراک عقیده، وحدت کلمه و دیگرمشترکات باشد، راه نوسازی تمدن اسلامی هموار می گردد.
نتیجه گیری کلی از این نوشتار:
امام خمینی رحمة الله تمدن اسلامی را جامع ترین و کامل ترین تمدن ها می داند که به دلیل انحراف و دوری مسلمانان از آموزه های اسلامی، به افول و رکود گرایید. ایشان ضمن به چالش کشیدن تمدن وابسته شاهنشاهی و اندیشه غلط «تمدن بزرگِ» شاه، جنبه های منفی و فسادآور تمدن غرب را نیز نقد کرده و درباره غرب زدگی و غلتیدن در دامن غرب، به شدت هشدار داده است. نوسازی تمدن اسلامی، از اندیشه های مترقیانه امام خمینی رحمة الله بود که انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی را می توان مقدمه این نوزایی اسلامی قلمداد کرد. حضرت امام بازگشت و توجه به دین اسلام در همه حوزه ها، پیوند دیانت و سیاست، تشکیل حکومت اسلامی با محوریت ولایت فقیه، نفی سلطه بیگانگان و استقلال، نقد تمدن غرب، آزادی، وحدت مسلمین و تشکیل امت واحده اسلامی را از بایسته های سیاسی تمدن اسلامی میدانست و تحقق آن را برای جهان اسلام، دور از دسترس نمی دید؛ چنانکه خود ایشان با انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، گام های بلندی در این مسیر برداشت و نوعی هویت تمدنی جدید بر محور دین به جهانیان عرضه کرد. /229/910/م
منبع: تقریب