شخصیت والای حضرت زینب سلام الله علیها | استاد عاملی (کلیپ، صوت، متن)
پیوست | اندازه |
---|---|
شخصیت والای حضرت زینب سلام الله علیها | 93.74 مگابایت |
شخصیت والای حضرت زینب سلام الله علیها | استاد عاملی (کلیپ، صوت، متن)
در این بخش از ضیاءالصالحین، بیانات ارزشمند حجت الاسلام والمسلمین استاد سید حسن عاملی را درباره ی شخصیت والای حضرت زینب کبری سلام الله علیها به مدت 55 دقیقه مشاهده می فرمایید.
مطالب پیشنهادی:
وفات حضرت زینب - ویژه نامه اسوه عشق و شکیبایی
میلاد حضرت زینب عليهاالسلام - ویژه نامه زینت پدر
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»
«اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». در داغ تو کوه از کمر می شکند محمل نشکست بلکه سر می شکند تو از دل من چه انتظاری داری؟ وقتی که نماز در سفر می شکند «سلامٌ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَبُور». سلام می کنم خدمت عزیزانم. خانم ها و آقایان خیلی خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. تسلیت می گویم فرا رسیدن ایام رحلت ملکوتی عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها را. ان شاءالله که عزاداری هایتان قبول باشد. با احترام و با افتخار همراه شما هستیم و در محضر و در معیت حاج آقای عاملی عزیز و نازنینمان. سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». وعلیکم السلام و رحمه الله. محضر بینندگان مکرم، هموطنان عزیزم، در جای جای وطن عزیزمان ایران. حضرت امام هر وقت می گفتند ایران فرمودند ایران عزیز. محضر همه ی عزیزانم سلام و احترام دارم، دعا دارم ان شاءالله بهره ی خوبی از ماه مبارک رجب گرفته باشند، توشه ی خوبی برای ابدیت خودشان از این ماه داشته باشند. عزیزان اعتکافی ها ان شاءالله با دامن پر از این سفر معنوی برگردند و خدای متعال ثواب اعتکاف را از سر فضل نه از سر استحقاق به همه ی ما مرحمت بفرماید. از خدای متعال می خواهم با مقام بسیار شامخ حضرت زینب کبری سلام الله علیها که مقام بسیار مخصوصی در نگاه حضرت حق دارد به ما عنایت بفرماید، دعاها را مستجاب بفرماید، رفع گرفتاری بفرماید و ما را با خودش خدای متعال محرم و با قرآنش محرم و با اهل بیت پیامبر مکرم و با حضرت ختمی مرتبت ما را محرم قرار بدهد.
شریعتی: الهی آمین. ان شاءالله. حال شریف و مبارک چه طور است؟
حجت الاسلام عاملی: خدا را شکر.
شریعتی: الحمدلله. چقدر خوشحالیم در محضرتان هستیم، پنجشنبه هایی که حسن ختام هفته ی سمت خداست که در محضر عزیزان و بزرگواران و مخاطبان جانمان هستیم. به همه عزیزان و دوستانی که از طریق شبکه محترم افق تکرار این برنامه را می بینند، به همه شنونده های خوب رادیو معارف هم با دل و جانم سلام می کنم. امروز می خواهیم با نگاه حاج آقای عاملی به دوران پر فراز و نشیب زندگانی حضرت زینب کبری کبری سلام الله علیها بپردازیم. کسی که تاریخ زن از نام او آبرو می گیرد.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». قصه ی زندگی حضرت زینب کبری سلام الله علیها یک قصه ی جهانی است، تُراث بشریت است، به تعبیر امروزی اگر تعبیر بد نباشد یک استاندارد بین المللی است سلوک حضرت. شاگرد وحی است، در بیت وحی تربیت پیدا کرده است و پدر معصوم، مادر معصوم، تنها بیتی که در اسلام پدر و مادر هر دو معصوم هستند فلذا همه ی چشم ها دوخته به این که اگر قدرت روحی این خانه ی مبارک ظهور پیدا بکند چه محصولی دارد. محصولی به نام امام حسن مجتبی، سیدالشهدا، سید آل عبا و حضرت زینب کبری سلام الله علیها ، همه تربیت، تربیتِ آسمانی است، همه ی این ها تربیت شان تربیت وحیانی است، تربیت علمی است، محیط فوران علم است، فوران معنویت است و بزرگ ترین علم و تابلو سر راه بشریت است. این بزرگوار هم شاگرد امیرالمومنین بوده است، راوی از امیرالمومنین است، شاگرد مدرسه ی حضرت زهرا بوده است، راوی از مدرسه حضرت زهرا سلام الله علیها است. به حدی که وقتی پدر مبارکشان یک آیه ای تفسیرش را از پدر مبارکشان خواستند امیرالمومنین ذیل تفسیر خواستند یک خبر غیبی بدهند حضرت زینب کبری سلام الله علیها عرض کرد باباجان، «إنَّ اُمّي اَخبَرَت ذِلک» مادرم از این قصه به من خبر داده است، یعنی قبل از تو این پیشگویی را کرده است. شما حساب کنید در چه سنی بوده است، چه کلاسی بوده است. آن زمان از حضرت زینب کبری سلام الله علیها، از حضرت زهرا سلام الله علیها، این مطالب را گرفته است. در یک کلمه حضرت زینب سلام الله علیها قدرت روحی پدر است، قدرت روحی مادر است. اصل محاکات یعنی فرزند از پدر حکایت می کند، فرزند از مادر حکایت می کند. این یک اصل مسلمی است که همه ی خانواده ها باید به این توجه بکنند.
شریعتی: آن شجاعت و بلاغت را از امیرالمومنین به ارث برد.
حجت الاسلام عاملی: بله. یعنی خانواده آرمانی آن خانواده ای است که این اصل محاکات را خوب زیر ساخت هایش را داشته باشد، چه تمام ارزش ها را فرزند هدایت بکند. مسئله به این آسانی هم نیست. یک جامعیتی پیدا کرده است حضرت زینب کبری سلام الله علیها در علمیت فوق العاده است، خطبه هایی که خوانده است پشت این خطبه ها علمیتی خوابیده است که ما عاجز هستیم از توصیف این علمیت. لازم نیست هزار خطبه را بخواند. اگر مایه های علمی یک شخص را می خواهید شما واقف بشوید یک خطبه کافی است، خطبه ای که در کوفه خوانده است، خطبه ای که در محضر شوم یزید خوانده است. یک جامعیت استثنایی، هر وصفش را نگاه بکنید در علم، معرفت، فضل، دانش، استثنایی است. در فصاحت و در بلاغت به نقطه ای رسیده است که من به جد عرض می کنم، از حضرت زینب کبری سلام الله علیها به این طرف هنوز زنی پیدا نشده است که «حامَ حَولِ» این خطبه ها این جوری تعبیر بکنم، قدرت نزدیک شدن به جایگاه این خطبه را داشته باشد. آن هایی که در ادب عربی کار کردند خوب می فهمند که من چه عرض می کنم. اگر شما دنبال معجزه هستید همین است، اگر دنبال حجت هستید همین است. کسی که مدرسه ندیده است، استاد ندیده است، «عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَمَة» علمش علم لدنی است یعنی مستقیماً افاضه شده است، در استخدام کلمات، در استخدام حروف، در استخدام معانی، در استخدام ترکیب ها. آن هم در چه زمانی؛ زمانی که تمام عزیزانش را از دست داده است. «هِیهات». من خیلی غصه می خورم که تماماً از مصیبت حضرت زینب ما صحبت می کنیم، واقعاً علمیت حضرت زینب یک چیز استثنایی است. چون با این ها کار ندارم، یک جای خاص وارد بشوم. در شجاعت یک شخصیت استثنایی است، بر سر پادشاهی داد می کشد که امپراطوری بزرگ دست اوست، ایران ما یک استان اوست. داد می زند بر سرش که یا یزید، «إنّي لَاستَصغِرُک». چه کسی این جرات را دارد. در صبر و در مقاومت، در استقامت، در این که خودش را نبازد در سختی ها، در همه ی این ها ضرب المثل است، یعنی بگویم خدمت شما از همه بالاتر یک چیز را عرض کنم که اصلاً به آن وارد نمی شوند آن هم عرفان و معرفت حضرت زینب کبری سلام الله علیها است. نگذاشتند که این بزرگان خودشان را نشان بدهند اما یک نیم رخی گاهی دیده شده است. دو بار راجع به توحید حرف زده است، نشان می دهد که در کجا قرار گرفته است از جهت رسیدن به توحید. یکی بالای تل بود که گفت: «أما مِن مُوَحَدِ فیکُم» در این صحرا یک اهل توحیدی نیست. یک کتاب بنویسید کم است. یعنی این طور نیست که شما بگویید «لا الهَ الَّا الله» همه چیز تمام شد. خدای متعال فرمود: «وَ لَقَد بَعَثنا فِي کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعبُدُوا اللهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغُوتَ»؛ «وَاجتَنِبُوا الطّاغُوتَ» نباشد توحید نیست، توحید دارد حکومت می کند. خدا می گوید دین من را خلاصه بکنی می شود «أَنِ اعبُدُوا اللهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغُوتَ» و عبادت را زمانی می پذیرم که کنارش «وَاجتَنِبُوا الطّاغُوتَ» طاغوت اهریمنی که بر جامعه مسلط شده است بر آن کافر بشوی. «فَمَن یَکفُر بِالطّاغُوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ». آن قدر این جمله عمیق است که جمع شدند همه اهل «لا الهَ الَّا الله» هستند.
شریعتی: یک موحد بین تان نیست؟!
حجت الاسلام عاملی: می گوید: «أما من مُوحَدِ فیکُم». اگر بخواهیم در این باب صبحت کنیم باز از آن بحث اصلی من می مانم که خدای متعال کلمه «لا الهَ الَّا الله» یک اقتضائاتی دارد که اگر آن اقتضائات درست نشود شما اهل «لا الهَ الَّا الله» شمرده بشوید این طور نیست. می گوید: «وَ مَن وَحَدَهُ قَبِلَ اَنهُم» هر کس می خواهد به قلعه توحید وارد بشود باید از مشرب اهل البیت به توحید نگاه بکند. الان توحید را تعریف کردند دیگر، می بینید چه طور تعریف کردند. نشستند در قبرستان، می گویند «کُفُر، کُفُر، کُفُر». سید قطب به این ها می گوید، می گوید توحید اسلام توحید قبور نیست، توحید قصور است. «إذهَب اِلی فِرعُون اِنَّهُ طَغي» وقتی این تعطیل شده است چه رسالتی، چه توحیدی. این جوری است رهبریت صالح اگر رهبریت صالح نباشد می گوید: «فَما بَلَغَت رِسالَتَه» رسالت همه چیز داخلش است، توحید هم داخلش است. می گوید اگر رهبریت صالح نیست «فَما بَلَغَت رِسالَتَه» همه را به غل می کشد، می شود استغلال. استغلال یعنی به غل و زنجیر کشیدن مفاهیم. در روایت است که «وَ الوِلایَةُ مِفتاحُ» ولایت مفتاح تمام مفاهیم دینی است. اگر این ها نباشد می دزدند، نماز را می دزدند، حج را می دزدند. الان حج دزدیده نشده است. «وَالیَدَّفَعُ بَیتَ العَتیق»، خدا می گوید من هر طوافی را نمی خواهم، طوافی که بر بیت عتیق است. الان بیت عتیق است یا عزیز است. حالا این بحث طولانی است. دوم آن جمله ای است که در مجلس ابن زیاد گفت که «ما رَأَیتُ اِلَّا جَمیلا» من جز جمال چیزی ندیدم در کربلا. یعنی آن جایی که خودت اشتباه نکردی، خطا نکردی، حوادثی پیش آمده است، همه را پای خدا بنویس. امیرالمومنین به حضرت زهرا عرض کرد: «إحتَسَبَ بِالله» همه را بنویس پای خدا. فوراً حضرت زهرا عرض کرد: «حَسبي الله». یعنی اراده حکومت می کند اراده خدا که «اللّهُمَّ اِنِّي اَسئَلُکَ ایماناً تَباشِرُ بِهِ قَلبی» بیا در قلبم بنشین، خودت تصمیم بگیر. «اَقُومُ مَقامَ اَهلِ»، در حدیث قدسی است که بنده هم اگر به من نزدیک بشود من می آیم در عقلش می نشینم. من تصمیم می گیرم، من تعقل، من تدبر.
شریعتی: این ها خدایی می شوند.
حجت الاسلام عاملی: یک لفظ دیگری باید پیدا کرد. این الفاظ برای مفاهیم دنیایی است. از همه ی این ها معلوم می شود که یک زن چقدر می تواند عروج پیدا بکند. یک فلسفه وجودی حضرت زهرا یک موردش هم همین است که خدای متعال نشان بدهد که قدرت عروج یک زن تا کجاست که در مباحث حضرت زهرا یادم است که آن زمان ما بحثش را کردیم. این شخصیت حضرت زینب کبری سلام الله علیها است تا این که یک ماموریت بسیار استثنایی برای برادر پیدا شد. ماموریت چیست؟ ماموریت حضرت اباعبدالله الحسین این است که یک قدرت استبدادی، قدرت اهریمنی که مسلط شده است بر جامعه، این را باید خردش بکند، بدعت را از دامن اسلام پاک بکند، حتی اگر طفل شیرخواره اش را از دست بدهد. یک ماموریتی استثنایی که این سوژه در هر دوره ممکن است پیدا بشود. سوژه ها همه زنده است. سوژه هایی که قرآن مطرح کرده است، سوژه هایی که حضرات معصومین و ائمه الگو بودند برای آن سوژه هایی که قدرت تخریبشان بالاست، قدرت اصلاحشان بالاست. در این حادثه قرار است حضرت زینب کبری سلام الله علیها نقش ایفا بکند. حضرت زینب کبری سلام الله علیها شخصیتش را باید در این جا شما جستجو بکنید. تصویرش را این جا باید ببینید که ماموریت پیدا کرد که حضرت زینب کبری سلام الله علیها در این حادثه بسیار خطیر نقش داشته باشد.
شریعتی: تمام این تاریخ و تمام این شخصیت های بزرگ که معلم حضرت زینب کبری شدند برای این مقطع بوده است.
حجت الاسلام عاملی: احسنتم. الان مقدماتش را عرض می کنم خیلی جالب است. نقش اش را بخواهیم تبیین بکنیم هیچ کس مثل حضرت ختمی مرتب تبیین نکرده است. چه نقشی ایفا کرد؟ حضرت ختمی مرتبت خودش خبر داد. می دانید که حضرت ختمی مرتبت کلمات جامعه دارد. خودش فرمود: «اُتیتُ جَوامِعَ الکَلِم» یعنی خدا به من قدرتی داده است می توانم یک عالم حرف را در یک جمله بزنم. یکی این است؛ طفل را در دستش گرفت، حضرت زینب کبری سلام الله علیها را، گفت خدا باید نامگذاری بکند. وقتی که نام آورده شد فرمود نقش این طفل در عالم اسلام نظیر نقش خدیجه است در عالم اسلام. تمام ثروتش را خدیجه آورد برای اسلام و مسلمین، تمام حیثیتش را حضرت زینب کبری سلام الله علیها آورد برای اسلام و مسلمین.
شریعتی: هر چه که داشت وسط گذاشت.
حجت الاسلام عاملی: اگر آن هدفی که امام حسین داشت اگر آن محقق نمی شد می دانید که احکام گفته شده بود، نازل شده بود، تبیین نشده بود. در 10 سال که پیغمبر نمی توانست بیان بکند. این ها چه می شد؟ با استثائات تدوین می شد، باید یک مدرسه ای درست می شد، مدرسه امام صادق، امام باقر. مگر درست می شد. امام سجاد گفت 20 نفر ما در این جا طرفدار نداریم. هیچ کس راضی نمی شود از امام حسین یک سوال بپرسد. معصومیت را دستش گرفت، جمعیت را ریخت به مدرسه امام صادق، امام باقر. راوی می گوید یک ماه تلاش کردم امام صادق را در آن جمعیت ببینم، نتوانستم.
شریعتی: از بس که شلوغ بود.
حجت الاسلام عاملی: علامه طباطبایی می گوید مدرسه باقری و صادقی، مدرسه حسینی بود تا مدرسه باقری و صادقی. این را باید زینب سلام الله علیها حضور داشته باشد. تنها پیام رسان کربلا است، تنها راوی کربلا است. و الا تحریف می کنند، می گویند حسین سرما خورد، در اثر سرماخوردگی از دنیا رفت. دفنش می کردند. حالا حضرت زینب کبری سلام الله علیها وقتی که پیغمبر ما فرمود، فرمود اسلام که بالاخره آن زمان بسته شد به ثروت خدیجه. چه مقام بزرگی است این بیانی که پیغمبر ما داشته است. این ماموریت چند وصف می خواهد. همه در حضرت زینب کبری سلام الله علیها جمع شده است. اولی اش شجاعت و نترسی است. قدرت عرض اندام داشته باشد در برابر ابن زیاد، در برابر عمرسعد، در برابر یزید. دوم فصاحت و بلاغت می خواهد که بتواند با فصاحت و بلاغت پیام را برساند. وقتی می خواهد خطبه بخواند خطبه ابلغیت اش باید استثنا باشد چون ماموریت، ماموریت بسیار خطیری است. در این جهت هم حضرت زینب کبری سلام الله علیها محشر است، محشر. «فَکِدَ کَیدَک وَاسعَ سَعیَک وَ ناصِبَ جُهدَک »؛ خدایا چه استخدام کلمات، موزون. سوم صبر است، مقاومت، استقامت. روحیه خراب بشود، خودش را گم بکند. خیلی مصیبت سخت بود، نمی گویم دو فرزندش را از دست داده است، نمی گویم برادری مثل قمربنی هاشم را از دست داده است. محرمیت استثنایی که با امام حسین دارد، امام حسین را شناخته بود. الان یک جزئیاتی می گویم که عزیزان من لذت ببرند. چهارم؛ باور به قدسیت ماموریت اباعبدالله الحسین. کسی باشد که باور داشته باشد امام حسین ماموریتش آسمانی است، قدسیت دارد. همه ی این ها در حضرت زینب کبری سلام الله علیها جمع شده است. حالا که می خواهد ماموریت انجام بدهد باید آمادگی پیدا بکند. یک مقدمه برای آمادگی این است که به او خبر بدهند قبلاً که همچین امتحانی، همچین حادثه ای، در پیش است. چه کسانی این خبر را به او بدهند؟ سه نفر خبر را داده اند: حضرت ختمی مرتبت، امیرالمومنین، حضرت زهرا. هر سه خبر دادند به حضرت زینب، که حضرت زینب آمادگی پیدا بکند برای این ماموریت خطیر. پیغمبر ما چگونه خبر داد به حضرت زینب؟ یک روایتی برای ام سلمه خواند، ام سلمه ماموریت پیدا کرد به حضرت زینب این را بگوید. حدیث را آورد، گفت دخترم ماجرا این است. حسین این گونه شهید می شود، بدنش زیر سم اسب ها پایمال می شود، کنار فرات با لب تشنه، عزیزانش این گونه، اهل بیت این گونه، حرم این گونه. روایت را گرفت. آمد محضر پدر مبارک. گفت پدرجان چنین روایتی را من از ام سلمه گرفتم. امیرالمومنین هم صحه گذاشت، امضا کرد، که حادثه این گونه است. آن وقت خود امیرالمومنین هم بطور مکرر زمینه را آماده کرد برای ایفای نقش برای حضرت زینب. یک اخبار از کربلاش را فقط این جا برای عزیزان عرض می کنم. آن هم این است که گفت دخترم! «كَأَنِّي بِكِ وَ بِنِسَاءِ أَهْلِكِ سَبَايَا بِهَذَا الْبَلَدِ أَذِلَّاءَ خَاشِعِينَ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ ». در کوفه امیرالمومنین در مسند خلافت است، روزهای عزت حضرت زینب است. گفت دخترم! انگار در برابر چشمانم است که شما را می آورند به این شهر اما اسیر هستید، سرهایتان پایین است. در کوفه حضرت را می شناختند، در شام نمی شناختند اما در کوفه می شناختند. حدود 5 سال آن جا درس تفسیر گفته بود. آن وقت «اَذِلاءَ خاشِعین»، «خاشِعین» یعنی سرتان پایین است.
شریعتی: چقدر سخت است.
حجت الاسلام عاملی: «إِرحَم ثَلاثَ وَ حَقٌ یَرحَمُون» به سه طایفه رحم کنید، دلتان بسوزد، و جا است که دلتان بسوزد. یکی «عَزیزٌ ذَلَّ» عزیزی که ذلیل شده است. سرش را هیچ وقت بالا نگرفت اما یکی آتش به دلش زد دیگر نتوانست خودش را حفظ کند. بالا خانه گفت «اُساروا بَلَدَ» خارجی ها شما اسیر کدام بلد هستید. دیگر نتوانست سرش را پایین بگیرد، سرش را آورد بالا، گفت: «مِن اُساری آلِ مُحَمَّد».
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
حجت الاسلام عاملی: حضرت زینب هم خبر داد.
شریعتی: حضرت زهرا.
حجت الاسلام عاملی: حضرت زهرا خبر داد. حضرت زهرا کربلا را خبر داد که زینب آمادگی پیدا بکند. بقچه را آورد، گفت این کفن که از عالم بالا است. این را نگه دار برای پدر است، این برای برادرت حسن است. یک وقت گفت که مادر، برای حسین کفن بده. گفت برای حسین هم یک پیراهنی بافتم. به تعبیر من روضه ها گفتم، گریه ها کردم. خبر داد گفت زینب جان! این هر وقت آمد از تو لباس خواست که کسی در آن رغبت نکند یقین داشته باش که دیگر آخرین لحظه حسین من است. آن وقت از گلوی حسینم ببوس. زینب سلام الله علیها تعجب می کند. مرسوم این نیست که از گلو ببوسند. من یک روضه ای دارم، روضه عکس. ان شاءالله این را یک مناسبتی برای عزیزان بخوانم.
شریعتی: روضه عکس یعنی چه؟
حجت الاسلام عاملی: یعنی هر چه که مرسوم است بین مردم برای اهل بیت عکس شده است. جنازه را باید روز دفن بکنند، حضرت زهرا می گوید من را شب دفن بکنید. تماماً عکس، عکس، عکس؛ این ها همه را جمع کردند. یک روضه خیلی با حالی است، خیلی روضه موثری است. اعتقادم این است که از آن روضه هایی است که در را باز می کند. این جا هم از گلو ببوس. خود ام سلمه می گوید که امام حسین، پیغمبر گفت که من می خواهم استراحت کنم کسی وارد نشود. لحظاتی گذشت حسین آمد. می خواست وارد بشود، من هم نمی گذاشتم، صدای ما بلند شد، پیغمبر گفت اجازه بده بیاید. من از لای در نگاه می کردم. دیدم امام حسین پیراهنش را بالا زد، آقا رسول الله شروع کرد از بدن مبارک، از کمر امام حسین... . رفتم جول گفتم یارسول الله! از صورت می بوسند، از لب های طفل می بوسند، اما من این گونه ندیدم چنین جای بدن را بوسه بگیرند. به نظرم که پیغمبر ما این جمله در برابر چشمش بود، «فَأوطَؤُوا الخَیلَ صَدرَهُ وَ ظَهرَهُ». بن زیاد می نویسد به عمرسعد، می گوید من نذر کردم بر بدن حسن اسب بدوانم، می دانم که وقتی از دنیا رفت دردش را نمی فهمد ولی نذر کردم، این کار را نکنم نذرم می شکند. «فَأوطَؤُوا الخَیلَ صَدرَهُ» بعد پشت رو کن بدن را. به نظرم آن را پیغمبر ما دیده است که گریه کرده است. حضرت زهرا سلام الله علیها این گونه آمادگی درست کرد برای حضرت زینب کبری سلام الله علیها.
شریعتی: که تو آماده باش، این روزها را در پیش داری.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. می دانید که برای طفل خبر بدهند این گونه مرسوم نیست، اما خاندان وحی طفل شان، کوچک شان، بزرگ شان، همه اتصال به مبدا اعلی هستند. آن وقت آن پیراهن را داد. در نتیجه اولیا مخدره حضرت زینب کبری سلام الله علیها بطور کامل اطلاع پیدا کرد از این قضیه و در انتظار این اتفاق بود، اتفاقی که برای امام حسن قرار است محقق بشود و برای خودِ حضرت زینب و برای اهل بیت. شاید هر کس باشد از قبل اطلاع بدهند غصه مرگ بشود. اما حضرت زینب کبری سلام الله علیها کوه صبر است، کوه استقامت است، کوه بصیرت است، کوه کیاست است، اولیا مخدره. با این که کوه احساس و عواطف است، دریای عواطف است. امام که می گوییم در همه چیز امام است، معصوم که می گوییم در تمام اوصاف سرآمد است. آن وقت از اول امام حسین را می شناخت حضرت زینب کبری سلام الله علیها که چه مقامی دارد. در اوج ارادت به ولایت بود. وقتی این اخبار را هم شنید دیگر به ارادتش به اوجِ اوج رسید که ما عاجز هستیم از توصیف رابطه ای که بین این خواهر و برادر است. اصلاً برای ما امکان ندارد. و آن مقامی که این دو بزرگوار دارند. فلذا هزینه پرداخت کرد برای برادرش. خودش که اسیر می شود، در اسارت به تعبیری که امیرالمومنین کرد ذلیل می شود، برادرها شهید می شود، فرزندان شهید می شوند، شماتت، شماتت، شماتت. آن وقت یک مصیبتی که مصیبت فوق العاده است که اهانت ها و مظلوم شدن ها بماند، اما ذره ای تنازل نمی کند. پرداخت هزینه، عدم تنازل از حسوس. این نشان تدین و ایمان است. ایمانی که هزینه پرداخت نشود، «وَ مِنَ النَّاس مَن یَعبُدُ الله عَلی حَرف» بعضی ها هستند که آن کنار کنار ایمان را قبول دارند، مشکلی پیش بیاید «اِنقَلَبَ عَلی وَجهِه» که اصلاً از همه چیز برمی گردد. در حالی که خدای متعال همیشه ورقه امتحانی ما داریم پر می کنیم. خدا فرموده است که شما خیال کردید من بدون امتحان شما را می پذیرم به عنوان این که موحد هستید و من را قبول دارید.
شریعتی: یک فشار به تو می آید جا می زنی.
حجت الاسلام عاملی: حضرت زینب کبری سلام الله علیها این طور نبود. ارادتش چند برابر شد برای امام حسین، دیگر نمی توانست از امام حسین جدا بشود اخبار را که گرفت. حتی در ازدوج هم شرط کرد که من نباید از حسینم جدا بشوم آن قدر ارادت داشت. ابن عباس خواست جدا بکند، جلوی ابن عباس ایستاد. به امام حسین گفت حالا که کربلا می روی نباید زینب را ببری. گفت نه. یک وقت جمله اش را خواندم که «مَحیی مَعَ الحُسینِ وَ نَمُوتُ مَعَ الحُسِین» با حسین زندگی می کنیم و با حسین هم می میریم. برادرش محمد بن حنفیه در مکه خواست هر چقدر حضرت زینب کبری سلام الله علیها را مانع بشود گفت برادر چه زمانی دیدی که من از حسین جدا بشوم که الان می خواهی من را جدا بکنی. چشمش هم از امام حسین جدا نمی شد. امام حسین را فهرست اسما و صفات حضرت حق می دید نه چشم طبیعی. آن وقت حتی در آن گودال قتلگاه که امام حسین چشمش را باز کرد که دید زینب به قتلگاه آمده است، گفت خواهر: «اِرجِعی اِلی النساء» برگرد. آن جا هم حضرت آقای شریعتی عقب عقب برگشت، نتوانست چشمش را از امام حسین بردارد. چه خدایا وفا بگوییم، ارادت بگوییم، مواسات بگوییم، عشق بگوییم. این چه تعبیری است.
شریعتی: که با حضرت یکی شده بودند.
حجت الاسلام عاملی: بله.
شریعتی: و چقدر حاج آقا سخت است، یعنی هر چه قدر این عشق عمیق تر باشد آن مصائب سخت تر است.
حجت الاسلام عاملی: عشق قدسی، عشق قدسی ببین چه غوغا می کند.
شریعتی: و تو چه دلی باید داشته باشی که تحمل بکنی همه ی آن چیزهایی که دیدی و آن ماموریت را هم انجام بدهی.
حجت الاسلام عاملی: بله. آقای شریعتی من یک وقتی در دلم افتاد در کربلا، گفتم حضرت زینب که آمد چهلم به امام حسین چه گفت. می دانید که به کربلا که رسید در چهلم یک جوری حرف زد «أَبکَتْ وَاللهِ کُلَّ صَدیقٍ وَ عَدُوٍ» دوست و دشمن همه گریه کردند. اما نمی نویسند چه گفت، هر کس با ذوقش یک حرفی زده است. من یقین دارم که حضرت زینب کبری سلام الله علیها یک جمله ای از این سنخ گفته است. گفته است: برادر نتوانستم کاری کنم. شان بالاتر از این بود، مناسب شان ات نتوانستم ارادت نشان بدهم. شان حضرت زینب همین است. نه این که ناله بکند، نه این که گلایه بکند. آن وقت نمی توانست ناراحتی امام حسین را تحمل بکند. ماموریت را که دیده بود، آن لحظه که امام حسین گفت: «هَل مِن ناصِرِ یَنصُرُني» دید که کسی نیست، فوراً دو طفل نابالغ اش را آورد که برادر نشکند. شما اوج ارادت، اوج عشق را ببینید که چه کار می کند. مسئله ساده ای نیست، خیلی سنگین است. دو طفل را بیاورد و وقتی جنازه هم می آید اصلاً خودش را نشان ندهد. در زیارت ناحیه مقدسه است که این دو طفل یکی خودش را سپر کرده بود در میدان به آن برادر دیگر. یعنی این گونه بودند؛ با معرفت. در کربلا چند بار از امام حسین سوال کرد حضرت زینب. آن ها خیلی جالب است. یک سوالش این بود به کربلا که وارد شدند گفت برادر این جا کجاست، خیلی دلم می گیرد، این جا خیلی دلگیر است. امام حسین خبر داد که این جا کجاست. «هاهُنا مَحطُّ رِحالُنا، هاهُنا مَذبَحُ اَطفالُنا» این را به حضرت زینب بگویند چه غوغا در دلش هست. طفل های ما این جا ذبح می شود چون گفتند هر که هر کس را کشته است سرش را بردارد بیاورد کوفه جایزه بگیرد. آن اطفال را هم سرش را بریدند که ببرند جایزه بگیرند. ولذا حضرت علی اصغر را یک علتش همین است که حضرت علی اصغر را دفنش کرد حضرت اباعبدالله الحسین. دومین سوالش این بود که گفت برادر، پدرم هر کجا می رفت برای مسافرت، برای جنگ، خیمه را جای مرتفعی می زد، تو چرا این جا جای گودی زدی خیمه را. گفت خواهر، پدرم هر کجا می رفت مظفر برمی گشت، من دیگر برنمی گردم. جای گود می زنم یک مقدار بچه هایم راحت باشند، یعنی دلهره میدان را نبینند. سومی اش عجیب است. گفت برادر، آن شب که گفت بروند، هر کس هوای دنیا دارد برود. 2 هزار نفر اول بود، هزار نفر اول بود، تماماً هزار نفر رفتند، یک عده کمی ماند. گفت برادر، این ها را چرا اجازه دادی بروند. یک جمله ای است این جا، من از استادم گرفتم، از استادم شنیدم. گفت خواهر، اگر این ها را مرخصی نمی دادم بروند قبل از لشکر عمرسعد این ها من را غارت می کردند. مسئولین مواظب باشند هر کسی را اطراف خودشان جمع نکنند. سفر کربلا هم بطور مدام امام حسین را زیر نظر داشت و به شدت نگران بود، مضطرب بود، چون از ماجرا خبر داشت. و دقیقاً نگاه می کرد که تازه واردهایی که وارد می شوند چه کسانی هستند، می دید که تازه واردها همه اردوی مقابل می شوند. دلش می گرفت. آن وقت وقتی حبیب این طرف آمد گفت سلام من را به حبیب برسانید. حبیب به سرش زد که کار عقیله بنی هاشم به این جا رسیده است که منِ بی مقدار که بیایم این جا. این جوری حساس بود. اصلاً تحمل ناراحتی امام حسین را نداشت. شب عاشورا هم که کنار خیمه امام سجاد بود، شنید که یک شعری را امام حسین خوانده است از او معلوم است که کار تمام است امام سجاد می فرماید «یا دَهر اُفِّ لَکَ مَن خِلیل» فهمیدم که «اَنَّ البَلاءَ قَد نَزَل» بلا نازل شد. بغض گلویم را گرفت، خودم را به خاطر عمه ام حفظ کردم ولی عمه ام همه چیز را فهمید. بلند شد که برود خیمه پدرم، اما دیدم چادر روی زمین کشیده می شود. عبا یا چادر روی زمین کشیده بشود نشان نهایت ناراحتی است در مدنیت عرب که قصه اش طولانی است. یک آرزو داشتند در کربلا، یک آرزو. آرزویش همین بود که ای کاش دشمن ها به جای برادرم حسین من را می کشتند. این زمانی که دید همه رفتند، امام حسین دیگر کسی را ندارد، دیگر چند عده معدود مانده است. یک رابطه بسیار آرمانی تعریف کرد بین خود و بین برادر، و هر چقدر که غر می کنی در رفتارهای حضرت زینب کبری سلام الله علیها می بینید که در همه چیز، در ارادت، در مواسات، نسبت به امام حسین فوق العاده است. وقتی قضیه عاشورا به پایان رسید 200 نفر را مامور کرد عمرسعد که در محاصره داشته باشید اسرا را، دو جا را بروند مانع نشوید؛ یکی قتلگاه، یکی فرات. یک نفر فرات نرفت. هر کس خواست فرات برود «فَذَکَرَ عَطَشَ حَسِین» عطش امام حسین را یاد می کرد، نرفت. سه نفر تشنگی شان غوغا بود در کربلا، چون جیره خودشان را به بچه ها می دادند. یکی سقای کربلا بود که غیرتش اجازه نمی داد، یکی خودِ امام حسین بود، یکی حضرت زینب کبری سلام الله علیها بود. با این که این قدر تشنگی کشیده بود روز عاشورا اما طرف فرات نرفت. حالا موسم ماموریت رسید.
شریعتی: تازه شروع شد بعد از این همه سختی ها و مصائب.
حجت الاسلام عاملی: بله. حالا ماموریت شروع شد. دستور رسید که حسین «إنَّ اللهَ قَد شاءَ أَن یراکَ قَتیلا». و دنبالش هم فرمودند: «وَ شاءَ أَن یریهُنَّ سبایا» زینب باید اسیر بشود، بچه ها باید بیایند اسیر بشوند، همه باید نقش ایفا بکنند. چرا زینب باید بیاید؟ امام حسین می دانست که نمی گذارند امام سجاد صحبت بکند، زینب باید باشد. و لذا در مجلس ابن زیاد، ابن زیاد سوال کرد از امام سجاد که اسمت چیست گفت علی، گفت علی را خدا کشت. گفت علی را خدا نکشت، این ها کشتند و شروع کرد صحبت. به خاطر همین تکه صحبت گفت جلاد بیاید. سه بار امام عصر خودش را نجات داد حضرت زینب کبری سلام الله علیها، یکی این جا است. حضرت زینب صحبت می کند. جمعیت پر، چون در اماره را باز کرده بود که همه بیایند تا خیلی تخریب بکند اسرا را، اهل بیت را. این همه جمعیت قدرت را ندارد که تعرض بکند حضرت زینب. چنان خطبه خواند که ابن زیاد گفت عجب زنِ سجاعی است، یعنی سجع می بافد. گفت والله سجع باف نیستم، این ها درد دل من است که در قالب کلمات می ریزد. آن جا به خاطر همین حضرت زینب باید بیاید. در کوفه هم همین طور، گرفت دست خودش عنان صحبت را. در مجلس یزید هم اوضاع را تمام دستش گرفت و امام سجاد سخنرانی کرد. چون وقت ضیق شد من یک جمله ی بسیار مهمی را می خواستم عرض بکنم. آن هم این است که حضرت زینب سلام الله علیها در این ماموریت آن قدر موفق شد. چرا؟ چون بهترین استفاده را از فرصت ها برد. بزرگ ترین استفاده از فرصت این است که دم به دم با پیغمبر صحبت کرد. چون گفته بودند این ها خارجی هستند. اصلاً هر کجا می خواهد صبحت بکند صحبت، صحبت پیغمبر است.
شریعتی: یعنی نسبتش را فریاد می زند با رسول خدا.
حجت الاسلام عاملی: بله. چنان خوب استفاده کرد از این فرصت، آن جاهایی که اسم پیغمبر را آورده است حضرت آقای شریعتی، اصلاً انسان نگاه می کند کیاست این که یک وصفش کیاست بوده است. شروع کرد: «أتَدرُونَ اَيَّ کَبَدِ لِرَسُولِ الله فَرَیتُم؟» می دانید جگر پیغمبر را شما پاره کردید. «وَ أَيَّ دَمِ لَهُ سَفَکتُم؟» می دانید که خون پیغمبر را شما ریختید. «وَ أيَّ حُرمَةٍ لَهُ اَنتَهکتُم» چه حرمتی از پیغمبر را شما ضایع کردید. «أَتَدرُونَ وَیلَکُم لِکَبَدِ لِمُحَمَّدِ فَرِیتُم؟ و أَيَّ عَهدِ نَکَثتُم؟ وَ أيَّ کَریمَةِ لَهُ أَبرَزتُم؟» چه حرمی از پیغمبر را در برابر چشم های مردم قرار دادید. این ها را در وسط میدان تماماً با پیغمبر صحبت می کند. «یارسول اللهَ هذا حُسِینُکَ بِدِماء» تا آخر که تعبیر مشهوری است. در کوفه می خواهد خطبه بخواند شروع می شود: «الحَمدُللهَ وَ صَلاةُ عَلی اَبي رَسُولِ الله». کوفه را تکان داد. می گوید پدرم پیغمبر است. پس می گفتند این خارجی است. از آن غرفه که گفت «اساری اَیِّ بَلَدِ اَنتُنَّ» فورا گفت: «مِن اُساری آلِ مُحَمَّد». صدا پیچید، معلوم شد که... در مجلس یزید هم همین کار را کرد. در مجلس یزید خانم هایی را که بالاخره زن از بکر بن وائل در روز عاشورا از بکر بن وائل تیر خیمه را گرفت، از لشکر عمرسعد به لشکر عمرسعد حمله کرد. آن جا یک جمله ای گفته است، از بزرگ ترین کوه سنگین تر است. گفت: «أَتُسلَبُ بَناتُ رَسُولُ الله وَ اَنتُم تَذِرُون» حرم پیغمبر تصلب، لباسشان غارت بشود. این خیلی سخت بود. مادر امام باقر این گونه روی پله ها خودش را پوشانده بود که قصه اش طولانی است. آن جا شروع کرد با یزید صحبت کرد. «اَمِنَ العَدلِ یَابنَ الطُلَقاء تَخدیرُکَ حَرائِرُکَ وَ إماءُکَ وَ سُوقُکَ بَناتِ رَسُولِ الله سَبایا؟» زن های خودت را در حجاب گرفتی اما اهل بیت پیغمبر را اسیر کردی. «قَد هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ» پرده حرمت را برداشتی. «وَ أبدَیتَ وُجُوهَهُنَّ» صورتشان را باز کردی. خدا رحمت کند یکی از علمای بسیار بزرگی که اخیراً در تهران فوت کردند، حضرت آیت الله ضیاءآبادی. ایشان می گفت این فقط برای آن مجلس نیست، این برای تمام کسانی است که می خواهند بگویند که ما دختران حضرت فاطمه هستیم، دختران حضرت زینب هستیم، این ها الگوهای ماست. می گوید: «تَحدُوبِهِنَّ الاَعداءُ مِن بَلَدِ اِلی بَلَدِ» از این شهر به آن شهر این ها را داری می بری در برابر نامحرم، «یَستَشرِفُهُنَّ» همه صورتشان و سرشان را جلو می آورند، نگاه می کنند بصورت حرم. یک جا حضرت زینب داد زده است. خود کربلا را نگاه کنید آن جا نیست. آن جایی که در اسارت یک مردی آمد از نزدیک بصورت حرم نگاه بکند سرش داد زد که این حرم پیغمبر است داری نگاه می کنی. «یَستَشرِفُهُنَّ اَلقَریب وَ البَعید وَ الشَّریف وَ الدَنيّ» همه ی این ها دارند به حرم پیغمبر نگاه می کنند. «لَیسَ مَعَهُنَّ مِن رَجالِهِنَّ وَلِی، وَ لا مِن هُماتِهِنَّ حَمِيَّ» در حالی که از رجالشان کسی کنارشان نیست، حمایت کننده ندارند. «عَلی الله وَ لِرَسُولِ الله»، ببینید نام پیغمبر را برد. این یک کیاست فوق العاده بود از حضرت زینب سلام الله علیها که غوغایی درست کرد و در ماموریتش نهایت موفقیت را برای همه انجام داد. و این بحثی را که شروع کردم ادامه دارد، ان شاءالله در یک فرصت دیگری من ادامه این جزئیاتی که ماموریتی که اجرا کرد حضرت زینب کبری سلام الله علیها خدمت شما عرض می کنم.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم حاج آقای عاملی، خیلی نکته های عمیق و البته تلخی را شنیدیم و خیلی هم سنگین. در نیمه ماه رجب المرجب، سالروز عروج ملکوتی حضرت عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام الله علیها. ان شاءالله زیارتشان نصیب تک تک مان بشود، ان شاءالله. و ان شاءالله همه ی ما مشمول توجهات ام المصائب، حضرت زینب کبری سلام الله علیها بشویم. ما 2 دقیقه فرصت داریم تا پایان، یعنی ان شاءالله قرآن و قرائت قرآن ما حسن ختام برنامه امروز خواهد بود که ان شاءالله ثوابش را هم هدیه بکنیم به روح بلند و ملکوتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها. حسن ختام فرمایشات حاج آقای عاملی را بشنویم. ما دیگر از خدمتتان مرخص بشویم.
حجت الاسلام عاملی: یعنی دعا بکنیم؟
شریعتی: بله.
حجت الاسلام عاملی: حالا که صحبت به حضرت زینب کبری سلام الله علیها رسید می دانید که آن هایی که شیعیان امیرالمومنین یک ارادت خاصی به حضرت زینب کبری سلام الله علیها دارند. من بارها و بارها دیدم آن هایی که خیلی در زندگی آتش گرفتند، گرفتار شدند، به حالات حضرت زینب کبری سلام الله علیها قسم می دهند خدا را. ما آذری ها چند قسم به خدا داریم. من اول آذری اش را می گویم، می دانم آذری ها که بشنوند آتش می گیرند، بعد ترجمه می کنم. این ختم بحث من باشد. گاهی ما می گوییم: «الله، سنی خیمه تل آراسو زینب» یعنی خدا را تو را قسم می دهم به آن لحظه ای که حضرت زینب بین تَل، بین خیمه، حیران مانده بود. دومش آذری های عزیز این را می گویند، «الله سَنی او اَلی باشونا زینب» یعنی خدایا تو را قسم می دهم به آن لحظه غارتی که دستش را روی قلبش گذاشت، گفت حالا چه کار کنم. آخرین قسم ما هم خیلی ارزشمند است، مربوط به حضرت قمربنی هاشم است. ما قسمی که می خواهیم به خدا بگوییم می گوییم که «الله سنی آد وِرَم او قولّی گِدیب اَبَوالفَضلَ» یعنی قسم می دهم به آن ابوالفضلی که با دو دست سالم رفت اما بدون دست برگشت. خدایا به این سه قسم، قسم می دهم به کشور ما، به ملت ما، خاص الخاص عنایت بفرما.
شریعتی: الهی آمین. خیلی از شما ممنون و متشکرم. سمت خدای امروز حسینیه شد و روضه. ان شاءالله خداوند از همه ما و از همه ی مخاطبان جانمان قبول بکند. برای همدیگر دعا بکنیم. بهترین ها را برای همه ی شما از خداوند قادر متعال مسالت می کنم. آیات را بشنویم. تا شنبه که ان شاءالله به شما سلامی دوباره خواهیم کرد خداوند پشت و پناهتان باشد ان شاءالله.
جهت دسترسی به مجموعه سخنرانی های آیت الله سید حسن عاملی کلیک کنید.
افزودن دیدگاه جدید