رحمت الهی | استاد عاملی / جلسه 1 (کلیپ، صوت، متن)
پیوست | اندازه |
---|---|
رحمت الهی | استاد عاملی / جلسه 1 | 107.74 مگابایت |
رحمت الهی | استاد عاملی / جلسه 1 (کلیپ، صوت، متن)
در این بخش از ضیاءالصالحین، بیانات ارزشمند حجت الاسلام والمسلمین استاد سید حسن عاملی را درباره ی رحمت الهی به مدت 55 دقیقه مشاهده می فرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خانم ها، آقایان سلام. طاعات و عبادات شما ان شاءالله قبول باشد. به سمت خدای امروز ما خیلی خیلی خوش آمدید. ان شاءالله در این روزهای بسیار بسیار زیبا برای ما و تک تک عزیزانی که التماس دعای ویژه گفتند دعا کنید و ان شاءالله همه ما باشیم و جشن بگیریم آمدن آقای سفره های افطار را. کسی که همه ما در انتظار او هستیم.
حجت الاسلام عاملی: محضر همه عزیزانم در جای جای وطن اسلامی عرض ادب، احترام و دعا دارم. ان شاءالله سهم خوبی از ضیافت الهی داشته باشند. توشه خوبی برای ابدیت خودشان داشته باشند. بهترین مقدرات در شب قدر نصیب عزیزانم شود و این دعا را خدا در حق همه ما مستجاب کند که اللهم انی أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ كِتَابٍ قَدْ مضی، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتَابٍ قَدْ مضی. یعنی خدایا بهترین مقدرات را برای کی نوشتی در عمر دنیا؟ من آن را از تو می خواهم و به تو پناه می برم از بدترین مقدراتی که در عمر دنیا برای کسی نوشته شده است. از خدای متعال می خواهم که بهترین مقدرات را نصیب ما بکند و سال جدید را ان شاءالله سال ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد. با وجود مبارک حضرت ولی عصر، اصلاح کلی نصیب بشریت بشود.
آقای شریعتی: ضیافت الله است به صرف رحمت و برکت و مغفرت و ما از ماه رجب شروع کردیم و راجع به رحمت حق تعالی صحبت کردیم. در بیان شیوا و لطیف حاج آقای عاملی، امروز هم با دل و جان می شنویم.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. بحث ما یک بحثی است که تأثیر دارد در رفتار انسان، رفتارهای اجتماعی، نگاه انسان به این عالم و برنامه ریزی هایی که باید داشته باشد. آن هم این است که اساس خلقت پذیرایی است. هم پذیرایی، هم ضیافت و هم مزاحمت، این جمع نمی شود. هم عنایت باشد که اقتضای ضیافت است و هم مزاحمت. این درست نیست. و لذا اساس خلقت رحمت است «الا رحمة من ربک و لذلک خلقهم» خدا که در قرآن با ما حرف می زند، موج می زند اصیل ترین رحمت ها و عنایت ها و لذا نظامی که ما در آن نظام زندگی می کنیم، نظام خلقت، نظام بی رحم نیست. یک نظام تماشاگر نیست. یعنی گاهی بعضی جوامع، جوامع بی رحم است. گرفتاری ها را می بینند، تماشا می کنند. این بدترین جامعه است. نظام خلقت، نظام بی رحم نیست. در حدیث قدسی هست که خدای متعال فرمود: من یک نفر را از دنیا نمی برم «الا ارید ان ارحم» مگر اینکه من قصد رحمت و عنایت دارم که با ضیافت ابدی که می خواهد وارد شود، سالم وارد شود. با طرق مختلف خدای متعال او را مستعد می کند که به آنجا صالح مند وارد شود. جهنم را هم که خدا خلق کرده که بعضی از مذاهب در آن تردید دارند، این خودش تجلی رحمت است. «و رحمتی وسعت کل شیء» شیء به جهنم هم شامل می شود. آن هم شد ظهور رحمت است. اول دعای کمیل می خواهم «اللّهمّ انّى اسئلك برحمتك الّتى وسعت كلّ شئ» خدا رحمت کند حضرت آیت الله میانِجی را، می فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام خیلی حساب شده حرف زده است. یعنی خدایا من را لا اقل شیء حساب کن. اینطوری که شروع کرده است یعنی خدایا لا اقل من را یک شیء حساب کن. مرحوم شیخ محمد تقی بافقی که زندان رضاخان افتاده بود و غذای رضاخان را نمی خورد، گفته بود خدایا خودت گفتی: «ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» هیچ جنبنده ای نیست مگر رزق او بر عهده خدا است. خدایا من هم دارم می جنبم. تا این را گفته بود در باز شده بود دیده بودند که مؤسس حوزه، حاج شیخ غذا فرستاده است. گفته من آقای بافقی را می شناسم. محال است که غذای رضاخان را بخورد. بعد ایشان می گفت من تا آخر از خدا شرمنده شدم با آن ادبیاتی که حرف زدم و با آن اجابت سریعی که خدا برای من داشت. خود جهنم «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان» در سوره الرحمن یکی از این فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان یعنی کدام نعمت خدا را شما می خواهید انکار بکنید، تکذیب بکنید. مربوط به جهنم است. جهنم برای عنود است. کی در حکومت عنود تردید دارد؟ جهنم مال عنود است. کسی که عنود نیست، معلوم می شود مستضعف است. «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلا * عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُم» آنهایی که مستضعف هستند قدرت تحقیق ندارند، ابزار تحقیق ندارند. حیله یعنی ابزار. خدا به اینها عنایت دارد. آنهایی که اضاعه حقوق کردند یعنی حق انسان را ضایع کردند، چه کسی در حکومت آنها تردید دارد؟ این خودش رحمت است. کسی که اضاعه حق کرده است، کسی که ظلم کرده است و حیات اجتماعی را از دست انسان ها گرفته است.
آقای شریعتی: یعنی بازدارندگی عذاب خودش رحمت است.
آقای عاملی: بله. یعنی کسی که کرامت انسان ها را شکسته است، کسی که حقوق مسلم انسان ها را غضب کرده است، از دست آنها گرفته است، خون به دل آنها کرده است، عقوبت این را تمام است. مذاهب، آیین ها، افکار، مکاتب، اینها را خوب می دانند. این بد نیست. لیکن جهنم «تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظ» بعضی ها را که وارد جهنم می کنند می خواهند از غیظش پاره پاره شود. شما حساب کنید برای کسانی که مثل صدام، مثل هیتلر، این ظلم هایی که کردند در یک مقیاس پایین تر شما بیایید کسی که با هوا و هوس به زندگی یک جوان آتش زده است، اشک یک طفل را درآورده است. از عواطف پدری طفل را محروم کرده است، آیا به نظر شما نباید عرض بلرزد که می گوید از طلاق عرض می لرزد. وقتی که طفل در حساس ترین مقطع زندگی خودش محروم می شود از عواطف پدری، از عواطف مادری، بیشترین حساسیت ما برای همین ها است. حق الناس طوری است که شهید هم باشی باید حق الناس پرداخت شود و بنی نجار از حضرت ختمی مرتبت و بنی نجار فرمود شهید خودتان را خلاص کنید. به خاطر 7 درهم گرفتار شده است. در روایت هست که «كُلُّ ذَنْبٍ يُكَفِّرُهُ الْقَتْلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الدَّيْن» شهید شدن در راه خدا، مشکل همه گناهان را درست می کند الا الدین. حق الناس، حق الناس. بیشترین حساسیت خدا هم برای حق الناس است. اگر خدا غضب می کند، برای حق الناس هست. نه تنها غضب می کند بلکه اشتد غضب الله. گاهی غضب خدا، غضب عادی نیست. شدیدتر است. غضبی که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای کمیل به خدا عرض کرد: «و هذا ما لا تقوم له السماوات و الارض» زمین و آسمان تحمل غضب تو را ندارد. من داشته باشم؟ حالا حساب کنید که این بیاید اشتدَّ یعنی شدت پیدا کند. اشتدَّ غضب خدا بر کسی که ظلم بکند که غیر از خدا هیچ مدرکی ندارد. حتماً شنیدید که امام حسین علیه السلام در آخرین لحظه در کربلا وقتی می خواست به امام سجاد علیه السلام وصیت کند، فرمود: پسرم «ایاک و ظلم من لا یجد لنفسه ناصر الا الله» مبادا ظلم کنی به کسی که جزء خدا مدرک ندارد. بعضی ها خوشحال می شوند که در دادگاه حکم را گرفته است. ملکوتش آنقدر وحشتناک است. نمی شود تصور آن را کرد.
آقای شریعتی: چون طرف مقابل دستش به جایی بند نیست.
حجت الاسلام عاملی: بله. آتش می گیرد، می سوزد، همین آتش است که آتش جهنم می شود. چون زدستت ظلم بر مظلوم رست/ آن درختی گشت از آن زقوم رفت/ چون زهش آتش تو بر دل ها زدی/ مایه نار جهنم آمدی. اشتدّ غضب خدا بر کسی که مظلومی را پیدا بکند، بر نصرتش قادر باشد اما کمکش نکند. تماشاگر باشد. اشتدَّ غضب خدا. در قرآن هم می خوانید که «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيم» اگر کسی با یک تهمتی کسی را از حیات اجتماعی ساقط کند، خیلی وحشتناک است. نوع تعامل مردم عوض می شود. این را خدا راضی نیست. خدا می خواهد آرمانی ترین رابطه بین انسان ها برقرار باشد. با کرامت به همدیگر نگاه کنند. با حرمت و احترام و محبت و مرحمت. یعنی این عطوفت خدا را که داریم بحث می کنیم، می گویند زیباترین اسم خدا ارحم الراحمین است. پس زیباترین بنده خدا هم کسی است که سهم بیشتری از این ارحم بودن داشته باشد. روایات فطرت بر همین مطلب تأکید می کند. «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيم» خدا بیاید بگوید عظیم. همین تهمتی که زدی، نوشتی در یک لحظه فورواردش کردی، تحقیق نکردی این حرف درست است یا درست نیست، چی می شود؟ خدایا! خدایا! خدایا!
آقای شریعتی: یکدفعه چندین میلیون نفر این را می بینند.
حجت الاسلام عاملی: بله. چندین سال است که برای من مطلبی را می فرستند و می گویند که این چیست که گفتی؟ به من می گویند آنقدر منتشر می شود، روح من خبر ندارد. فتا دنبال آن را گرفته از آلبانی درآمده است که در آلبانی منافقین مستقر هستند. آنها می سازند، می فرستند. این هم با بی موالاتی همینطوری در پایگاه ها و سایت ها و رسانه هایی که چقدر جمعیت دارند، هزاران میلیون. چه می شود؟ یعنی یک میلیون عضو دارد. یک میلیون بهتان در یک لحظه. بر خدا پناه می بریم. آنقدر این وحشتناک است که خدا از ولایت خودش خارج می کند کسی را که بهتان بزند. آن وقت شیطان هم به ولایت خودش نمی پذیرد. یعنی آنقدر اوضاع او خراب است. صحبت من این است حق الناس که آنجایی که خدا غضب کند، آن غضب خودش رحمت است و «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد» عیب نیست اگر خدا کمین بکند. خدای به این بزرگی کمین بکند برای بنده؟ این کمین برای حق الناس است. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد» ذیل آن وارد شده است که این مال حق الناس است. خدا در روز قیامت خودش ندا می کند یا ملائکتی ان الملک ان الدیان. منم پادشاه امروز، منم جزاء دهنده امروز. امکان ندارد کسی برود بهشت که حقی در اهل جهنم داشته باشد مگر اینکه من آن حق را باید از او بگیرم و امکان ندارد کسی برود جهنم، حقی در بهشتی داشته باشد، مگر اینکه من آن حق را از آن بهشتی باید بگیرم. یعنی یک کلمه بهشت رفتن مانع از اینکه باید حق الناسی ابرام شود نیست. بهشت هم بروی باید از تو قصاص کنند. این جمله را من می گویم ولی گفتن آن انقدر آسان است، انقدر آسان است. ولی شما حساب کنید که اهل بهشت هم باشد، اضاعه حقی که کرده است، حرف بی حسابی که زده است، آبروریزی که کرده است، او باید جوابش را بدهد. باید جبران کند روز آخرت. چطور جبران می شود؟ اینکه می گویند قبر فشار قبر دارد، یعنی فشار حق الناس است. یعنی چون با آن حرف هایی که زده است، با اضاعه حقی که فشار داده است، انسان ها را در زندگی، آن فشار را باید ببیند.
آقای شریعتی: و آنهایی که اوضاع بازار را مختل می کنند چقدر حق به گردنشان می آید.
حجت الاسلام عاملی: بله، آنهایی که مرتکب غش می شوند، معامله غبنی درست می کنند، احتکار می کنند، گران فروشی می کنند، باعث می شود که یک انسان در برابر فرزندان خودش شرمنده شود، اینها دینی است. چند تا از علمای ما گفته اند ما نمی خواهیم جایی دفن شویم که حساب ندارد. ما می خواهیم محشر را ببینیم. مقدس اردبیلی گفته اند نمی خواهم در کربلا دفن شوم. می خواهم در نجف دفن شوم. امیرالمؤمنین علیه السلام خاک کربلا را برداشت گفت: «وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ» گفت من نمی خواهم اینطوری باشد، من می خواهم محشر را ببینم. حالا دنباله دارد. خدا می گوید: تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً بر زبان شما کلمات سبک است ولی پیش خدا عظیم است.
یک نکته بگویم خیلی ارزش دارد. خدای متعال در قرآن گفته است: «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظيم» اسم قیامت را گذاشته نبأ عظیم. و عصر عظیم آورده است. برای بهتان هم وصف عظیم آورده است که انسان بی حساب حرفی را بزند، گرفتاری آن آنقدر بالا است. حالا عزیزان یک دعایی را از من یاد بگیرند، این دعا را خیلی زیاد بخوانند. این دعا، دعایی وحشتناک است. یک تکه دعا مراد من است. دعای نماز شب است. «اللهم ارْحَمْنِي إِذَا اشْتَدَّ الْأَنِين» خدایا آن لحظه را به من رحم کن که آخرین ناله من بلند شود. دیگر بعد از آن مرگ من است. «وَ حُظِرَ عَلَيَّ الْعَمَل» بعد از این ناله در عمل بسته شد. یعنی الآن بلند شوم دو رکعت نماز بخوانم، دیگر نیست. یک احسانی بکنم دیگر نیست. «وَ انْقَطَعَ مِنِّي الْأَمَل» و آروزها هم رفت. دیگر تمام شد. «وَ أُفْضِيتُ إِلَى الْمَنُونِ» ار در مرگ وارد شدم. «وَ بَكَتْ عَلَيَّ الْعُيُونُ» چشمان همه گریه شروع شد. «وَ وَدَّعَنِي الْأَهْلُ وَ الْأَحْبَابُ» دوستان همه رها کردند و رفتند. من هم فراموش می شوم. «وَ حُثِيَ عَلَيَّ التُّرَابُ» خاک هم ریخته شد. «وَ نُسِيَ اسْمِي» اسمم فراموش شد. «وَ بَلِيَ جِسْمِي» جسمم مندرس شد. «وَ انْطَمَسَ ذِكْرِي» ذکر من کلاً محو شد. یک نسل شما را یاد می کنند. دیگر کلاً شدی مثل انسان هایی که شاید میلیاردها قبل فوت شده اند. «وَ هُجِرَ قَبْرِي» قبر من مهجور شد. دیگر کسی هم سراغ قبر نمی آید. یک نسل می آیند. «فَلَمْ يَزُرْنِي زَائِرٌ» دیگر هیچ زائری هم ندارم. «وَ لَمْ يَذْكُرْنِي ذَاكِرٌ» هیچ ذاکری هم ندارم. «وَ ظَهَرَتْ مِنِّي الْمَآثِمُ» پرونده را باز کردند هی گناهان خودش را نشان می دهد. «وَ اسْتَوْلَتْ عَلَيَّ الْمَظَالِمُ» ظلم هایی که بر مردم کردم همه بر من مسلط شدند. با آن صورت ملکوتی خودشان، ضورت برزخی خودشان. تا اینجا کار ندارم. دو تکه از این به بعد است. «وَ طَالَتْ شِكَايَةُ الْخُصُومِ» یعنی صف خصوم تشکیل شد. نگاه کردم دیدم چقدر طولانی است. طالت. طولانی شد شکایه الخصوم. یکی می گوید آبروی من را ریختی، یکی می گوید مال من را خوردی، یکی می گوید قرض من را ندادی، یکی می گوید با زندگی من بازی کردی، یکی می گوید دل من را شکستی. «وَ طَالَتْ شِكَايَةُ الْخُصُومِ وَ اتَّصَلَتْ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ» آقای شریعتی آنقدر این دو کلمه سنگین است که خدا می داند. «وَ طَالَتْ شِكَايَةُ الْخُصُومِ وَ اتَّصَلَتْ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ» دعوت مظلوم هی متصلاً دارد می آید. یعنی صف تشکیل شده، هی دارد پشت سر آن می آید. صف آن قدر طولانی می شود که دست خود را بالا می گیرد و می گوید: خدایا اگر قرار است که من جهنم هم بروم مرا ببر ولی دیگر من را از این صف خلاص کن. معلوم می شود این صف، صف معمولی نیست. چقدر خوب است که انسان تصور کند که در منازل بعدی چنین منزلی در سراغ او هست. دیگر چانش عقل بچرخاند. روزها جمع شود، هفته ها گناهان جمع شود، ماه ها جمع شود، سال ها جمع شود، یک عمری جمع شود.
آقای شریعتی: اینهایی که از این عالم عبور کردند و بزرگ شدند، آن صف الآن برای آنها حاضر است. آن را می بینند. آنهایی که الآن در برزخ هستند، در برزخ حضرت فرمود ما با شما کار نداریم. برای برزخی ها خیلی باید دعا کرد. آنهایی که ذبی الحقوق هستند. معلمین ما، اساتید ما، والدین ما، خیلی باید برای آنها دعا کرد. آن وقت دنبال آن حضرت یک جمله ای دارد که «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَرْضِ خُصُومِي عَنِّي بِفَضْلِكَ وَ إِحْسَانِكَ» خدایا انسان ها را راضی کن. من طاقت آن صف را ندارم «وَ جُدْ عَلَيَّ بِعَفْوِكَ وَ رِضْوَانِكَ» با عفو و رضوان خودت، کار من را خدایا تنظیم کن. آنقدر مشکل هست این صف را تصور کردن. صف که درست می شود «انظر تارة عن یمینی و تارة عن شمالی اذا الخلائق فی شأن غیر شأنی» فرمود دعای ماه رمضان داریم می خوانیم، این دعاها مدرسه است. لازم نیست همه دعای افتتاح را یکبار همه را بخوانید. سطر به سطر. دقت کنید که با خدا با چه ادبیاتی حرف زده است، با چه مطالبی حرف یده است. در دعای افتتاح هست که «أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي» خدایا به من کمک کن روضه خوان خودم شوم. مردم همه دنبال طربخانه خویشند/ من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم. «أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسِّوِيفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِي» با امروز فردا، امروز فردا کردن که باید خودم را آماده آماده می کردم برای ورود به ابدیت، خودم راضایع کردم. خودم را فانی کردم. عمرم را ضایع کردم. «وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي» وحشت آن طرف آنقدر هست که امام سجاد به خدا عرض می کنم مأیوس نیستم چون گناه کبیره است اما نازل منزله مأیوس هستم. «وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي» و جای دیگر عرض کرد: خدایا تو گفتی مأیوس نباش من مأیوس نیستم و الّا حتماً مأیوس می شدم. یعنی جمال و جلال حضرت حق را که می بیند، این طرف را نگاه می کند می بیند. ذره. دون ذره چکار می تواند بکند؟ حق را دا بکند. خدا تنها طلبکاری است که دین او ادا نمی شود. دین او را نمی شود ادا کرد.
آقای شریعتی: هر کاری بکنیم حق او را ادا نمی کنیم. «غریم لا یقضی دینه» علامه طباطبایی این را خیلی تکرار می کرده است. حقش را نمی شود ادا کرد. چون نمی تواند حق را ادا کند، دست به کارهایی در طول تاریخ زده اند بعضی از عرفا که مناسب با مذاق شرع نبوده است. پای دو نفر ورم کرد. آن ریاضات شرعی را عرض می کنم. یکی حضرت در صحرا بود، آنقدر در عبادت خودش را معذب کرد. دومی حضرت ختمی مرتبت بود. «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» (طه) مرحوم شاه آبادی یک چیز عجیبی گفته است که وقتی دید حرفش تأثیر ندارد، نگفت ایراد از مردم است. گفت ایراد از من است. من باید خیلی تلاش کنم. آن وقت شروع کرد خودش را آن معذب کرد که خدا فرمود: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ» هضم نفس را ببینید. کسی که نگاه او توحیدی است. سلوکش را ببینید. «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفا» حضرت امام سجاد علیه السلام حالا که دعای او مطرح شد دنباله آن را بخوانم که من الآن «وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَءَ حَالًا مِنِّي» چی بدتر از من می شود اگر الآن من بمیرم؟ «فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَءَ حَالًا مِنِّي إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِي إِلَى قَبْرِي» الآن منتقل نشود. به ابدیت. «لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِي وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِي» در حالی که آنجا را من مفروش نکردم، آماده نکردم، آن هم بخشی از زندگی ما است.
آن وقت می گوید خدایا کمک کن بتوانم گریه کنم. بعد می گوید: «وَ مَا لِي لَا أَبْكِي» چرا گریه نکنم؟ «أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي» خروج نفس، نزع روح، امر ساده ای نیست. «أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي أَبْكِي لِسُؤَالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّايَ أَبْكِي لِخُرُوجِي مِنْ قَبْرِي عُرْيَاناً ذَلِيلًا حَامِلًا ثِقْلِي عَلَى ظَهْرِي أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يَمِينِي وَ أُخْرَى عَنْ شِمَالِي إِذِ الْخَلَائِقُ فِي شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِي» می گوید گریه می کنم برای نزع روح خودم، برای تاریکی قبر خودم، برای در لحد گذاشته شدن خودم، گریه می کنم برای سؤال نکیر منکر از من، سؤال می کنم آن لحظه که می خواهم از قبر خارج شوم. گاهی راست را نگاه می کنم و گاهی چپ را. استاد من می گفت این که به چپ و راست نگاه می کنی یعنی اینکه آیا کسی هست که کمک کند این بار را از من بردارد؟ یا بخشی از این بار را بردارد؟ ولی ندای می آید که اگر کسی هم باشد به درد تو نمی خورد مگر آن نورانیتی که مرکب شما است که از این عالم شما منتقل کردید. راوی می گوید رفتم منزل امیرالمؤمنین علیه السلام، گفتم حاج آقا شما اینجا اثاثیه ندارید. گفت ما اثاثیه خودمان را جلوتر فرستادیم برای منزلی که منزل ابدی ما است. ما داریم در رحمت خدا بحث می کنیم. وارد شدیم به بحث جهنم و عقوبت و اینها که سر جای خودش بالاترین رحمت خدا است. بعضی ها را می بینید زندگی شان را چنان آسیب زده اند. برای چی؟ برای یک امر جزئی. برای هوا و هوس. خیانت هایی که می شود و نقوهای پنهایی که به بیت المال می شود. اینها کار ساده ای نیست. اینها حکومتش همان است که قیامت را گذاشتند برای استیفای حقوق.
آقای شریعتی: در نگاه کلی غضب و آتش و جهنم رحمت است ولی برای آن شخص که اینطور نیست. برای آن شخص هم اینطور هست؟
حجت الاسلام عاملی: برای آن شخص که خودش این کار را باعث شده است طبیعتاً عذاب خدا است. امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی می گوید «هذا ما لا تقوم له السموات والارض» اگر کسی را از جهنم بیاورند آتش دنیا می خوابد. مقایسه کنید دو تا عذاب را. تمام اینها که خدا از در دروازه دنیا که خارج می شود، هر چه می بیند شخص کافر، شخص غاضب، شخص ظالم، خدا می گوید اینطوری نیست که من دستم را در جیبم ببرم بگویم این مال تو و این مال تو. این تجسم اعمال شما است. خود اعمال شما است. به جوهرها و حقیقتها به سراغ شما آمده است. بعضی از آتش گیرندگان می گویند این چه خدایی است و کذا و کذا. خدا می گوید: «جَزاءً وِفاقا» جزایی است موافق با اعمال خودتان. مهدی نراقی می گوید: «ان العمل نفس الکتاب» اینطور نیست که عمل یک چیزی است، جزاء یک چیز دیگر است. خود عمل جزای شما است. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه» همان عمل را می بیند، بعد المشرقین. می گوید ای کاش بین من و بین این عمل فاصله باشد که ما یک وقتی بحث کردیم گفتیم که اَلَم یک طرف، عذاب یک طرف، اینکه در نظر خدا ساقط شدی، عذاب آن است. «سألک عبدی» جهنم آن است. بدا به حال تو بنده من. که ما آذری ها می گوییم سر پیری هیچ ندانستم. بدا به حال تو. وقتی که خدا بگوید لا تکلمونی، دیگر با تو کاری ندارم با من حرف نزن.
تو که در دنیا با من حرف نزدی، نماز نخواندی، الآن می خواهی با من حرف بزنی؟ و لا یتکلمون و قال ثوابا. اذن داده نمی شود کسی حرف بزند الا کسی که قال ثوابا. حالا یک بخش دیگری از رحمت جالب و جذاب خدا را دارم عرض می کنم. یکی از مظاهر رحمت خدا، تجلی رحمت خدا این است که می گوید اگر یک سختی پیش آمد، نگو عقوبت است خدا می خواهد من را بزند. بگو نعمت است. می خواهد به من لطف برساند. سوء ظن به خدا را، خدا اجازه نداده است. به حضرت امام گفتند سید مصطفی شهید شد. گفت از الطاف تقیه خدا است. سوء ظن نکرد. سوء ظن لشکری از گناهان را پشت سر خودش دارد. و این از زیبایی های بزرگ این عالم است که ما حسن ظن به خدا داشته باشیم در حدی که خدا بگوید: «ان عند حسن ظن عبدی بی» اگر می خواهید من را پیدا کنید، ببینید جای من کجاست، جای من در آن قلب بنده ای است که به من حسن ظن دارد نه سوء ظن. می گوید خدا نمی گذارد که آدم خراب شود. به من امید دارد. و هر طور به خدا نگاه کردی، خدا هم به همان نگاه با شما معامله می کند. آمد گفت می خواهم ببینم من پیش خدا چطور هستم. گفت «ارجع الی نفسک» به خودت نگاه کن. هر طور تو به خدا نگاه کنی، خدا هم همانطور به تو نگاه می کند. گاهی نگاه به خدا، نگاه دروغین است. به دروغ از چشم امید به خدا نگاه می کند. خدا می گوید باز هم قبول است. لا اله الا الله؛ چه فوران است رحمت. به دروغ. روایت هست که روز قیامت که کسی مأمور می شود که برود جهنم، برمی گردد یک نگاهی می کند. خدا می فرماید: برگردانید. چرا اینطوری نگاه کردی؟ گفت خدایا آخه امیدم این نبود. خدا به ملائکه می گوید دروغ می گوید. «و لکن عجیزوا کذب» خدایی که بگوید عجیزوا کذب، راضی می شود بنده اش برود عذاب ببیند؟ عجیزوا کذب. کذب این آقا را بپذیرید. من برای امید کاذبانه ام مشتری هستم. این فوران رحمت است. یعنی خدا را باید اینطوری شناخت. چرا همش می گوید سبحان، سبحان، سبحان؟ سبحان معنی ساده اش این است که من را شما تحریف نکنید، من را شما توصیف نکنید، من را خراب می کنید. بگذارید خودم، خودم را توصیف کنم. «سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُون» حالا حدیث قدسی را ببیند. «أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي» من در کنار گمان بنده ام هستم «أَنَا مَعَ عَبْدِي إِذَا ذَكَرَنِي» هر وقت من را ذکر کند، من در کنار او هستم. «فَمَنْ ذَكَرَنِي فِي نَفْسِهِ ذَكَرْتُهُ فِي نَفْسِي» اگر من را در دل خودش ذکر کند، من هم در دل خودم به یاد برادرم هستم. «وَ مَنْ ذَكَرَنِي فِي مَلَإٍ» در یک جمعی از من یاد خیر بکند، «ذَكَرْتُهُ فِي مَلَإٍ خَيْرٍ مِنْهُ» من در یک جمعی، بهتر از آن جمع از بنده ام یاد خیر می کند. «وَ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ شِبْراً» به اندازه یک وجب به طرف من بیا. بگوید ماه رمضان است، این همه فسق، فجور چه شد. کجا رسیدم؟ عیش و نوش. «كُنَّا نَخُوض وَ نَلْعَب» این آیه آنقدر روی من تأثیر دارد. اهل جهنم می گویند از جهنم آمدیم چرا؟ «كُنَّا نَخُوض وَ نَلْعَب» هشتاد سال ما در فساد فرو رفتیم «وَ نَلْعَب» بازی کردیم. آخر و عاقبتش اینطوری شد. نفهمیدیم که دنیا ملعبه نیست، محل بازی نیست. خدا به در معراج به پیغمبر ما می گوید که یا محمد! خلقتک للعباده فلا تلعب» پیغمبر فلا تلعب. یعنی عمرت را دربازی به اتمام برسانی. در یک روایتی هست همان حدیث قدسی است. می گوید: «و لا تکن کالصبی» مثل طفل نباش. صبی یصبو به معنی میل کردن است. به طفل می گویند صبی چون هر چه ببیند دلش می خواهد. همه اندرز من به تو این است که تو طفلی و خانه رنگین است.
آقای شریعتی: حتی اگر بزرگ هم باشیم گاهی رفتارهای ما بچه گانه است.
حجت الاسلام عاملی: قد کشیده است. یک خانه مجللی درست کرده است، نمی گذارد هیچ کس عکس بگیرد. می گوید باید اختصاصی من در این شهر باشد. این طفل نیست؟ ما می گوییم طفل طفل است. «تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ ذِرَاعاً وَ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ» اگر یک ذره سمت من بیاید، من بیشتر از او به طرف بنده ام حرکت می کنم. حرکت خدا، حرکت مکانی نیست. یعنی از دستش می گیرم، در بساط انسم می گذارم، بزرگش می کنم، صاعقه اش را فاخر می کنم، آرزوهایش را بالا می برم، عواطف قلب او را بالا می برم. آن وقت زبان خدا را پیدا می کند. غیر نطق و غیر ایما و سجل/ صد هزاران ترجمان خیزد زدل/ ای خدا بنما تو جان را آن مقام/ کاندر آن بی حرف می روید کلان. فرمود: «و ان تَقَرَّبَ إِلَيَّ شِبْرا» به انذاره یک وجب بیایی «تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ ذِرَاعاً» چند برابر را من می آیم «وَ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ ذِرَاعاً» اگر به اندازه ذراع حرکت کنیم تا این مقدار، «تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ بَاعاً» من چند برابر آن حرکت می کنم «وَ مَنْ أَتَانِي مَشْياً» اگر با مشی، راه رفتن معمولی طرف من بیاید، «أَتَيْتُهُ هَرْوَلَةً» یا می گوید «من هرولة» می دانید یعنی چه؟ یعنی استقبال. استقبال از اعمال ما. یکی از مظاهر لطف خدا به انسان حسن استقبال خدا است. مشتری است. خدا رحمت کند حضرت آیت الله میانجی را. ایشان می فرمود که استاد در سیر و سلوک لازم نیست. ایشان می گفت شما گناه نکنید، راه را نشان شما می دهم. می گوید طبیعت عمل، «وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنين لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ» این همه خدا زیاده، زیاده می گوید یعنی حرکت کنی، دور، دور زیاده است. بیشترش می کنم. والذین اهتدوا وقتی راه پیدا کردی، زادهم هدی» زادهم روز به روز هی اضافه می شود، اضافه می شود. آن وقت حساب کنید که این زیادت هی اعتلا پیدا کند. چه عوالمی برای انسان در این عالم باز می شود؟
آقای شریعتی: درها یکی یکی باز می شود
حجت الاسلام عاملی: حالا ایشان این روایت را می خواند. می گفت هر کس یک عیب خودش را اصلاح کند، خدا ده عیب او را نشان می دهد. ده عیب او را اصلاح بکند، خدا صد عیب او را نشان می دهد. در نتیجه عیب ها برطرف می شود. وقتی عیب ها برطرف شد، درجه خلوص بالا رفت. آن وقت دیگر جان، این بدن نمی تواند این جان را از نفاستش نگه دارد.«وَ لَوْ لا اجل الذی كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفتین» اگر آن اجلی که خدا مقرر کرده است نباشد، یک لحظه این بدن مادی، آن جوهر، آلیاژ آن انقدر خالص شده یعنی خیر محض است. خیرخواهی محض است. «وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْت» این ماه رمضان شما این آیه را بگیرید کار کنید. یکی به ابوسعید ابوالخیر گفته است که با من همکلاس بودی. چطور شد که به اینجا رسیدی، من نرسیدم. گفت یادت هست استاد یک حدیثی خواند زیبایی انسان اسلام این است که هر چیزی که فایده دنیوی اخروی ندارد، رها کن. برای اینها مجال نیست. دنیا خیلی کوتاه تر از این است که به این چیزها مشغول شوی. تا تکان بخوری همه چیز تمام شد. گفت من همین را گرفتم و رفتم. روی آن کار کردم. تو چکار کردی؟ گفت من در دفترم نوشتم. گفت بله، من روی آن کار کردم. شما این آیه را بگیرید. «وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ» حضرت عیسی علیه السلام در گهواره این را می گوید. می گوید خدا من را طوری درست کرده است، من هر کجا باشم، منشأ خیر و برکت هستم.
آقای شریعتی: از شما خیلی ممنون و متشکرم. صفحه 498
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمن الرحیم. سوره دخان صفحه 498، من دو آیه را توضیح می دهم. اولی این «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ» خدا بارها تأکید کرده در قرآن من یک روزی با شما دارم. یک روزی به هم می ریزیم. آخرین آیه را هم که خدا نازل کرده است این آیه است. «واتقوا یوم ترجعون» با این آیه قرآن ختم شد. «وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللَّه» بترسید از آن روزی که خودتان را و حفظ کنید از آن روزی که در روز به طرف من برمی گردید و من به شما می گویم «الیس هذا بالحق؟ این حق، حق است یا نه که آن را انکار می کردید. من به شما می گویم «اما ذکرکم تعلمون؟» پس تو کجا بودی؟ چرا اینطوری اینجا آمدی؟ «وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللَّه» این آیه چقدر وحشتناک است. «ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون» توفی یعنی کاملاً وافیاً. الآن هم عقوبت اعمال. آنچنان گرم است بازار مکافات عمل، دیده گر روشن بود هر روز، روز محشر است. اما وافیاً آنجا است. بطور کامل اعمال استیفا می شود، رسیدگی می شود. «وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللَّه ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون» اگر اینطوری نباشد، عالم می شود لغو. اگر ما یک روزی با خدا نداشته باشیم، همینطوری ما را رها کرده است، می شود لغو. و لذا قبل از این آیه فرمود: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبين » از سرگرمی ما دنیا و عالم و کائنات و کهشکان ها را درست نکردیم. «وَ ما خَلَقْنَاهم الا بالحق» خلقت اینها هم مقصد دارد. بالحق یعنی مقصد دارد. یک قرض عقلایی مترتبه است. این تشکیلات به این بزرگی هدر نمی شود. «وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون» اکثر مردم این را نمی دانند. هر چقدر عظمت خلقت بیشتر شود، آن محاسبه شدیدتر می شود. هر چقدر هیبت خلقت بیشتر شود، معلوم می شود آن اراده ای که یک وقتی با او مقابله خواهد کرد، با ما هم مذاکره خواهد کرد، ما به محضر شما خواهیم رسید، هیبت آن روز بیشتر می شود. ای کاش من بتوانم این نکته را برسانم. یعنی هر چقدر که شما عظمت خلقت را بیشتر احساس می کنید، یک وحشت قدسی شما را می گیرد که یک مقصد بسیار خطیری پشت سر ما درباره ما هست. اینطوری نیست که ما بی جا و بی جهت باری به هر جهت زندگی کنیم.
آقای شریعتی: هر چقدر خلقت بزرگتر، خالق عظیم تر، مقصد وحشتناک تر.
حجت الاسلام عاملی: آیه دوم را که انتخاب کردم، فراز دوم این است که درباره اهل بهشت فرمود: «لَا يذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» می گوید اهل بهشت فقط یک بار می میرند. آن هم همان است که در دنیا مردن. دیگر برای آنها مردن نیست. خدای متعال با این آیه اشاره کرده است که انسان که به آخرت برود ابدی می شود. حدیث هست که وقتی می روند بهشت، اهل بهشت یک نامه سرگشاده می آید. سلام من الحی الذی لایموت الی الحی الذی لا یموت. این را با چه می شود معامله کرد؟ با لذات مقطعی؟ با لذات عضوی؟ با شنتر پنتر دنیا کسی معامله کند چه معامله ای کرده است؟ چه خسارتی دیده است؟ این هم که خدا هم حی لایموت، این هم شد حی لایموت.
آقای شریعتی: و این خطاب را با چه عوض می کند؟
حجت الاسلام عاملی: مدالی است که اصلاً نمی شود کنح آن را تصور کرد. مرگ را می آورند. ذبح می کنند در برابر حرم اشعر. اهل بهشت که می بینند می گویند: «أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتين إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ» دیگر ما نمی میریم؟ همان مرگ اولی است؟ دیگر عذاب و اینها در کار نیست؟ از خوشحالی شان می گویند. اما اهل جهنم وقتی می بینند مرگ را در صورت آوردند، دیگر خلاصی ندارند، زوزه می کشند مثل زوزه کشیدن گرگ ها و سگ ها. این از خدا نیست. از خود انسان است که در اینجا بی حساب زندگی کرد و اضاعه حقوق کرد.
جهت دسترسی به مجموعه بیانات آیت الله سید حسن عاملی کلیک کنید.
افزودن دیدگاه جدید