دانلود فایل | اندازه |
---|---|
فضائل و برتری های امیرالمومنین | استاد عاملی | 102.76 مگابایت |
فضائل و برتری های امیرالمومنین | استاد عاملی (فیلم، صوت، متن)
در این بخش از ضیاءالصالحین، بیانات ارزشمند حجت الاسلام والمسلمین استاد سید حسن عاملی را درباره ی فضائل و برتری های امیرالمومنین علیه السلام به مدت 56 دقیقه مشاهده می فرمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»
«اللهُمَّ صَلَّ عَلَی علیٍ اَمیرِالمُومِنین». امام رو به رهایی... عمامه روی زمین! قیامتی شد بعد از اقامه روی زمین خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک چکید خون خدا در ادامه روی زمین خودت بگو، به که دل خوش کنند بعد از تو گرسنگان حجاز و یمامه روی زمین؟! زمان به خواب ببیند که باز امیرانی رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین تو رفته ای و زمین مانده است و ما اینک و میزهای پر از بخشنامه؛ روی زمین
سلام بر امیرالمومنین، سلام بر صراط مستقیم، سلام بر میزان اعمال، سلام بر نجف، سلام بر مسجد کوفه و سلام به تک تک شما که این روزها عزادار حضرت هستید. خیلی خیلی به سمت خدای ما خوش آمدید، طاعات و عباداتتان قبول باشد ان شاءالله. خوشحالیم که امروز هم همراه شما هستیم و در کنار شما و با افتخار در محضر حاج آقای عاملی عزیزمان. سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عاملی: و علیکم السلام و رحمه الله. محضر همه ی عزیزانم سلام و عرض ادب دارم، سعادت است که در خدمتشان هستیم. ان شاءالله ایام، ایامِ سرنوشت است، سرنوشت خوبی برای عزیزانم نصیب بشود، مقدرات خوبی برای عزیزان نوشته بشود، خدای متعال با عنایات خاصه در ماه فضیلت، ماه میهمانی از عزیزان پذیرایی بکند. در همچین روزی برای عزیزانم سنخیت با امیرالمومنین، اقتدا به امیرالمومنین را برای عزیزانم از خدای متعال مسألت دارم و از خدای متعال می خواهم که با وساطت امیرالمومنین علیه السلام که به «بِعَلیٍ، بِعَلیٍ، بِعَلیٍ» تعبیر حضرت ختمی مرتبت است، ان شاءالله با وساطت حضرت مشکلات ما، درهایی که باز نشده است، دعاهایی که مستجاب نشده است، عزیزانی که مأیوس هستند، از هیچ کجا نوری نمی بینند، گرفتاری های حاد دارند، ان شاءالله برای همه ی عزیزان با دستان مبارک امیرالمومنین عنایت بشود. و دعای اصلی من این است که امروز عنایتی بشود که با امیرالمومنین محرمیت پیدا بکنیم.
شریعتی: ان شاءالله. و امیدوارم زیارت حضرت نصیب تک تک آن هایی بشود که آرزوی زیارت نجف اشرف را در دل سال هاست و مدت هاست که دارند، ان شاءالله حضرت عنایتی بکنند و بپذیرند و دعوت بکنند و ان شاءالله مشرف بشویم. خدمت شما هستیم و بحث شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». امروز ضربت به تمام فضیلت ها خورده است، چون که امیرالمومنین فهرست تمام فضیلت هاست، در جامعیت شخصیتی استثنایی است. فلذا آمده است که «حَدَّت مُصیبَتُکَ الاَنام» این ضربت، ضربت بر بشریت بود، بشریت منحدم شد. امیرالمومنین علیه السلام معجزه ی رسالت خاتمیت است، ظهور اراده و قدرت روحی حضرت ختمی مرتبت است، «شَرَّفتَهُم بِنَبیِّک» شرافت تمام انبیای ما از حضرت ختمی مرتبت است، مخصوصاً امیرالمومنین علیه السلام که فرمودند: «کُلُّنا فَضلِ وَ علیٍ فَضلُ» یعنی فضل دیگری دارد، خودشان تصحیح کردند. هر کس که با شخصیت این بزرگوار آشنا شده است، چه مسلمان باشد چه غیرمسلمان، متحیر است که انسان چقدر می تواند عروج بکند، متحیر است که قدرت روحی یک شخصی تا کجا اعتلا پیدا می کند، نفس ناطقه چه کار می کند. کسی که خودش فرموده است: «إنِّ ظاهِریَ الاِمامَ وَ باطِني غِیبُ لایُدرَک»، ما چه بگوییم؟ می شود صحبت کرد؟ «إنِّ ظاهِریَ الاِمامَ» در ظاهر من یک امامتی شما می بینید، «وَ باطِني غِیبُ لایُدرَک» باطن من را نگاه کنید «لایُدرَکُ قَعرُ» قعر آن پیدا نیست. کسانی که آشنا هستند با شخصیت امیرالمومنین خوب می دانند که من چه می گویم، هر چه گفتیم کم گفتیم. یعنی الفاظ قدرت بیان شخصیت آسمانی امیرالمومنین را ندارد.
شریعتی: و شهریار چه خوب گفته است: متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را.
حجت الاسلام عاملی: به به به، واقعاً همین طور است. شخصیتی که خودش گفته است: «أَنَ الَّذي لایَکَ اِسمٌ وَ لارَسم»، دیگر ما چه بگوییم، رسم و اسمی باید در کار باشد دیگر. یعنی احاطه آن قدر عجیب است، وسعت آن قدر عجیب است، اعتلا، صعود، آن قدر غوغا است در این شخصیت. در تاریخ فز است، یگانه است، دوم ندارد، نسخه ندارد. آن بزرگوار مسیحی گفته است: «ماذا علی دُنیا» چه می شود ای دنیا تمام قوای خودت، لو اشد قواک، تمام قوای خودت را جمع بکنی دوباره یک علی با عدالتش، با شجاعتش، با زهدش، با تقوایش، با فصاحتش، با بلاغتش، برای ما ارائه بدهی. این ممکن نیست، چون بدون رسول خدا ممکن نیست، او معجزه ی رسول خداست. در شوره زارترین نقطه ی، دنیا خدا عمداً پیغمبر را برد در شوره زارترین نقطه دنیا، آن زمان جاهلیت در جزیرة العرب که باغبان قدرت خودش را باید در شوره زار نشان بدهد. شخصیتی که خودش گفته است: «لَیسَ لِلهِ آیَتٌ اَکبَرُ مِنِّي»؛ آیه یک تابلو است برای مطالعه خدا برای رؤیت جمال حضرت احدیت. اگر می خواهی حضرت احدیت جمالش را مطالعه کنی مراجعه کن به من. «لَیسَ لِلهِ آیَتٌ اَکبَرُ مِنِّي» از آن تعبیرات عجیبی است. یک تعبیری که خلیفه ی اول نقل کرده است در عامه، در کتب عامه. خلیفه اول گفت من خودم شنیدم از رسول خدا که گفت: «مَنزِلَتُ عَلیٍ مِنِّي بِمَنزِلَتِی مِنَ الله» منزلت علی نسبت به من مثل منزلت من است با خدا. خدا ممکن است با وجود پیغمبر کسی دیگر را انتخاب کند؟ امکان ندارد، یعنی همه چیز تمام شده است با این تعبیر. یعنی نگاهی که خدا به من دارد با همان نگاه من به امیرالمومنین نگاه می کنم. باز تعبیراتی که در خصوص این بزرگوار وارد شده است یک جمله ای بگویم بحث را ادامه بدهم. آن هم این است که هم خودش می گوید می ترسم خودم را معرفی بکنم، هم رسول خدا می گوید می ترسم علی را معرفی بکنم. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند اگر بخواهم معلج شما را، مخرج شما را، کجا وارد می شوید، کجا خارج می شوید، چه ذخیره می کنید، چه برنامه ای دارید، چه فکری دارید، همه را خبر می دهم. «وَلِکِن اَخافُ اَن تَشرِکُ بِالله» می ترسم که من را شریک پیغمبر قرار بدهید. حضرت ختمی مرتبت هم فرمودند که اگر نمی ترسیدم یاعلی درباره ی تو گفته بشود (این روایت اهل سنت است) آن چه که درباره عیسی گفته شد دستور می دادم هر کجا پای ات را گذاشتی خاک آن جا را بردارند، آن خاک با تمام خاک ها تفاوت دارد چون پای تو به آن خاک خورده است.
شریعتی: به نشانه تبرک.
حجت الاسلام عاملی: چقدر انسان صاحب برکت بشود، اعتلا پیدا بکند از جهت برکت، بگویند که خاک او را ما باید برداریم، یعنی خاک کیمیاست، کیمیا چه نغضی است. در این خصوص صحبت کردن درباره امیرالمومنین علیه السلام خیلی سخت است. آن قدر اوصافش عجیب شد که بعضی ها قائل به علوغیت شدند. در تاریخ می دانید که این بزرگوار به نقطه ای رسیده است که قالب شعرایی هم که وارد معرکه شدند متهم به غلو شدند درباره امیرالمومنین با این که دشمنان از دشمنی فضایل اش را کتمان کردند و دوستانش از ترس نتوانستند حرف بزنند، ولکن اوصافش «قَد خافِعِین» شرق و غرب را پر کرد. یکی از ادبای خیلی زمان قدیم است. یک شاعری یک جمله ای گفته است. گفته است من وقتی وصف می کنم علی را به من تهمت غلو می زنند، می گویند زیاده روی کردی. می گوید والله من زیاده روی نکردم، این زیاده روی کرده است. «مَن الظَنِّ إنَّ بَعضُ الظَنِّ إثمُ قَد جاوَزَ الحدا» به من ایراد می گیرند که مدح تو از حد گذشت.
شریعتی: چقدر قشنگ گفته است، چقدر خوب.
حجت الاسلام عاملی: غوغا کرده است. «فَوَاللهِ ما وَصفي جازَ حَدَّهُ» وصف من از حدش نگذشته است. «ولکِنَّهُ في حُسنِ حَد جاوَزُ الحَداد»، یعنی تقصیر از من نیست، تقصیر از این بزرگوار است. چه اوصافی! یعنی وقتی علامه امینی می گوید من تاریخ را که می خوانم تعبیر از من است، شبه جنونی اصلاً من را می گیرد که خدایا انسان چقدر بزرگ می شود و وقتی بزرگ شد چقدر ظلم به او می شود، اول مظلوم آدم می شود، دیگر نمی توانم خودم را حفظ بکنم. و واقعاً هم همین طور است، یعنی انسان آن قدر غصه می گیرد که یک انسانی که این شکلی شخصیت را داشته باشد. تعبیرات مختلفی دارد که اسمش را گذاشتند «مدینةُ المَعاجِز» یعنی هر وصفش را دست بگذاری علی است. علی یعنی رو دست ندارد، خدا از اسم خودش اشتقاق کرده است. من علی اعلا هستم، از اسم خودم مشتق کردم اسم تو را گذاشتم علی. این اشتقاق، اشتقاق لفظی نیست، اشتقاق لفظی اظعف الوجودات است. یعنی سهم دادم، از علو خودم سهم دادم. ابن ابی الحدید می گوید: «وَ اَمَّا حِلمُهُ علیه السلام وَ کادَ یَکُونُ مُعجِزَةً»، اشتباه کرده است می گوید حلم او معجزه بود. ما می گوییم همه چیز او معجزه بود.
شریعتی: رو دست ندارد.
حجت الاسلام عاملی: بله، بله. هر وصف او اصلاً... . کجا یاد گرفته است، کجا مدرسه دیده است، کجا استاد دیده است. حالا ما این جا می خواهیم یک بحثی را وارد بشویم، یک بحث بسیار بسیار خوبی است، اما افسوس که وقت نیست. آن هم این است که کدام وصف امیرالمومنین بالاترین وصف است. همان بحثی که در حضرت زهرا شروع کردیم و 12 وصف او را ذکر کردیم. یادتان است؟
شریعتی: بله.
حجت الاسلام عاملی: حالا در امیرالمومنین علیه السلام کدام وصفش را بگوییم که بالاترین وصف است. علما وارد شدند، هر کسی حرفی زده است. همه متحیرند که هر طرف را که نگاه بکنی موج می زند عظمت. بعضی ها می گویند بالاترین وصف این است که «عَلیٌ مَعَ الحَقّ وَ حَقُّ مَعَ عَلیٍ». رایت حق را دادی دستش، «مَنحَکُم رأیَتَ الحَقّ». این که انسان به درجه ای برسد که بشود «رأیتُ الحَقّ»، یعنی «الحَقُّ رَضیتُمُوه وَ الباطِلُ مَا اَستَخطُمُوه» یعنی حق آن است که شما راضی هستید، باطل آن است که شما ناراضی هستید. بعضی ها می گویند نه، بالاترین وصفش این است که «عَلیٌ مَعَ القُرآنُ وَ القُرآنُ مَعَ عَلیٍ». چرا این ها را عکس کرده است، نگفته است «عَلیٌ مَعَ الحَقّ»، عکس کرده است. اسراری دارد که وارد بشویم از اصل بحث می مانیم. یعنی مدار عبارت است از قرآن که امیرالمومنین تجسم قرآن و وجود عینی قرآن، و کتاب هم وجود کتبی انسان کامل. یعنی هر چه غیر قرآن ندارد، یعنی در وجودش جای خالی وجود ندارد که باطل بیاید آن جا بشیند. و ببینید اتصال روحی با قرآن چگونه بوده است. شما قرآن را که می گوید«عَلیٌ مَعَ القُرآنُ» این کتاب بین دفعتاً را نگاه نکنید. قرآن همان است که خدا فرموده است: «وِ إنَّهُ فِي اُمِّ الکِتابِ لَدَینا لِعَلیٌ حَکیم»، اتصال به او است. بعضی ها می گویند که نه، این هم نیست. من این ها را سطحی رد می شوم چون یکی از آن ها را انتخاب کردم، آن به نظرم محشر است. بعضی ها می گویند که علی شاهد بر رسالت است. خدا دو بار در قرآن گفته است علی شاهد رسالت است. «وَ یَقُولُونَ لَستَ مُرسَلًا قُل کَفی بِاللهِ شَهِیدًا بَینِي وَ بَینَکُم وَ مَن عِندُهُ عِلمُ الکِتاب»، می گویند تو پیغمبر نیستی. هر کسی باید دو شاهد داشته باشد، یک شاهد خودم هستم خدا، یک شاهد هم «وَ مَن عِندُهُ عِلمُ الکِتاب». می دانید که شاهد یعنی اول باید اشراف پیدا بکنی به حادثه، تحمل بکنی حادثه را، آن هم نه بصورت حبسی، بصورت حفظی. تا تحمل کردی، حمل کردی حادثه را، می توانی بیایی در دادگاه شهادت بدهی. بر رسالت اشراف داشته باشیم، بر رسالت پیغمبر. جای دیگر هم گفته است: «اَفَمَن کانَ عَلی بَیِّنَةِ مِن رَبّه وَ یَتلُوهُ شَاهِدٌ مِنهُ». ما سه ماه رمضان است که در این آیه هستیم، شب ها تقسیم می کنیم ماه رمضان. در همین آیه، سه ماه رمضان، سه سال. «یَتلُوهُ شَاهِدٌ مِنهُ»؛ در «مِنهُ» محشر کرده است. آن وهابی ها که کتاب را ترجمه کردند «مِنهُ» را حذف کردند چون «مِنهُ» را حذف بکنی می شود جر، حذف نکنی می شود تخصیص. در جر به افراد کامل در هر دوره شامل می شود، تابع نفسی نیست، اما «مِنهُ» تمام کرد، یعنی یک نفر. شاهد بر رسالت، چه می گوییم ما. به چه نکته ای رسیده بود. بعضی ها گفتند که بالاترین فضیلت امیرالمومنین علم است، علم امیرالمومنین از تمام فضیلت ها بالاتر است؛ «وَقَفتُهُ عَلی غُمزه عِلمي وَ اَدَّبتُهُ بِأَدَبی». وقتی فاطمه بنت اسعد می خواست بیرون بیاید خدا گفت بر غامز علم ام این را واقف کردم. چه می شود غموز. غموز درباره خدا «مُضطَره» . خدا به چه چیزی می گوید غموز؟ «یُومِنُونَ بِالغِیب» برای ماست، برای امسال امیرالمومنین نیست. خودش فرمود که بعضی ها می گویند بالاترین فضیلت اش همین است که فرمود: «لَو کُشِفَ الغِطاءُ مَا ازدَدتُ یَقِیناً»، بعضی از اهل سنت گفتند این ممکن نیست چون از پیغمبر هم رفت بالا، ولی این طور نیست، پیغمبر شأن اش خیلی اجل است. «لَو کُشِفَ الغِطاءُ» اگر پرده ای برود کنار یقین من اضافه نمی شود. یعنی تمام جزئیات عالم ابدیت در برابر چشم من است. چون به آن نقطه رسیده بود فرمود درباره متقین: «هُم وَالجَنَّةُ کَمَن قَد رآها وَ هُم فیها مَنَّعَمُون، وَ هُم وَالنّارُ کَمَن قَد رَاها فَهُم فیها مُعَذَّبُون». متقی انگار الان در بهشت است و متنعم در بهشت از همین نشئه همین الان انگار در جهنم است و معذب در نار جهنم در همین نشئه. این یک جمله ی ساده ای نیست که، مدرسه ای نیست که در مدرسه به این نقطه بتوانی برسی. یک جملاتی حضرت فرموده است که هزاران سال باید انسان عادی طی نفس بکند تا به آن جمله برسد. من این جملات را جمع کردم، جملاتی که امر خلق الساعه نیست، نشان می دهد که یک اقیانوسی بوده است که به این نقطه رسیده است. بعضی ها می گویند علم امیرالمومنین «فَاحکُم بِما اَراکَ الله»، علم اراک الله ای است. خلیفه دوم گفت چرا هر چیزی می پرسند سریع جواب می دهی؟ گفت این چند تا است یا ابالخطاب، گفت 5 تا است. گفت چرا سریع جواب دادی؟ گفت چون می بینم. حضرت هم فرمود چون من هم می بینم. چه می شود دیگر این جا گفت. اگر بخواهم فقط از علم او صحبت کنم ساعت ها ساعت ها. 450 علم را درآوردند از آثارش، 450 علم. در علوم مختلف چنان وارد شده است، در بیان مواد اولیه کیمیای آن زمان، حادثش را من دارم، چنان وارد شده است. اصلاً در کُرات دیگری که چه موجوداتی است چنان وارد شده است، در حسابش، در طب اش، در نجوم اش. دیگر این ها را بخواهیم وارد بشویم محشر است که این بزرگوار این ها را کجا یاد گرفته است. ای کاش فرصت باشد من یک وقتی برای شما در این باب صحبت بکنم.
شریعتی: برمی گردیم به تاریخ نگاه می کنیم چه ظلمی در حق حضرت شد با این همه علم.
حجت الاسلام عاملی: یک انگلیسی به نام هُلد می گوید من روز قیامت از خدا شکایت خواهم کرد که چرا شخصیتی مثل علی بن ابی طالب که با آن فوران علم، 25 سال رفت خانه نشین شد و بشریت محروم شد. حالا ما از همه ی این ها رد می شویم. یک عده گفتند نه، بالاترین وصف او این نیست. بالاترین وصف او این است که «اَنفُسَنا وَ اَنفُسِکُم»، علی جان پیغمبر است. یعنی خودش گفت هر چه می بینم می بینی، هر چه می شنوم می شنوی، فقط پیغمبر نیستی، فقط این را استثنا کرد. یعنی تمام اوصاف روی پیغمبر در این شخصیت محقق شده است. این ها را بدانیم بعد بدانیم که 19 رمضان چه اتفاقی افتاده است. اگر جان پیغمبر... . یعنی من یک جمله بگویم با آب طلا نوشته بشود. این اوصافی که دارم می شمارم خدای متعال از این اوصاف دو تا را در قرآن آورده است: یکی جان پیغمبر است، یکی شاهد بر رسالت است. آن قدر این مهم بوده است که گفته است جان پیغمبر است. اگر پیغمبر، جان پیغمبر باشد یعنی علی حضور دارد، پیغمبر حضور دارد. شما می توانید پیغمبر حضور داشته باشد سراغ کس دیگر بروید. «ما کانَ لِاَهلِ المَدینَةِ»، ببینید آیه چقدر عالی گفته است. «ما کانَ لِأَهلِ المَدینَةِ وَ مَن حَولَهُم مِنَ الأَعرابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللهِ». دنباله اش را گوش بدهید. «وَ لَا یَرغَبُوا بِأَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ» کسی که نفس پیغمبر است حق ندارید شما روی از او برگردانید. همه چیز تمام شد. یک بحث دیگری را گفتند که تمام اوصاف یک طرف اما جامعیت امیرالمومنین علیه السلام یک طرف. یعنی بوی تمام گل ها را دارد، روایت دارد. هر وصفی هم پیغمبر دارد آقا رسول الله دارد و آقا رسول الله همه را به علی بن ابی طالب تحویل داده است. سلمان می گوید علی را که بردند بیعت مثل کوچه باز شد داخل مسجد که علی را می بردند من هم جداره ی آن صف ایستاده بودم، دیدم که «أَخَذُوهوا بِلَبَتِّ» از خِر او گرفته اند دارند می کشند. گفتم عجب، علی با آن قدرتی که داشته است معلوم شد که همه برای پیغمبر بوده است که رفت، آن قدرت هم رفت. علی که همین طور داشت رد می شد می رفت طرف منبر صورتش را این طوری طرف من گرفت. در روایت هم است که سلمان «جازِ جیزَةً» یک چیزی به دلش خطور کرد که اصحاب بعد پیغمبر آیا موفق شدند، نشدند. حضرت اعلام می کند که چند نفر موفق شدند، سلمان را هم می گوید «جازَ جیزَةً»، یک چیزی خطور کرده بود در دلش. تا به من رسید من هم هیچ حرف نزدم، فقط قَلیان قلبم است که این قدرت کجا رفت. صورتش را گرفت طرف من، گفت سلمان، پیغمبر نه تنها چیزی از من نگرفت بلکه غیر از این هر چه داشت به من تحویل داد. حالا شما حساب کنید جامعیت، آن هم چه جامعیتی. مجمع اضداد، مجمع اضداد نمی شود حضرت آقای شریعتی. شما دنیا را بگردید، کسی را پیدا بکنید که مجمع اضداد باشد، هیبتی داشته باشد که کوه ذوب بشود، اما عطوفتی داشته باشد که ابودلف بگوید ای وای چقدر آرزو دارم که من یتیم باشم علی به من ملاطفت بکند. «جُمِعَت فِي صِفاتِکَ الاَضداد، وَ لِهذا عَزَتُ الاَنداد، خُلقٌ یَخجل النَسیمَ مِن اللطف، وَ بَأس یَذُوبُ مِنهُ الجَماد». «خُلقٌ یَخجل النَسیمَ مِن اللطف» یک اخلاقی داری نسیم شرمنده است از لطافت اخلاق تو، «وَ بَأس یَذُوبُ مِنهُ الجَماد» و هیبتی داری که تمام جمادات ذوب می شوند. این که می گویم نفس ناطقه انسان است چقدر عروج می کند. یک عده می گویند بالاترین وصف او وصف عدالت است. در عدالت دیگر مفصل صحبت شده است. چه عدالتی انجام داده است؟ باز می گوید: «إِنِّي عَلی أَن نَکُونَ مُکَسِّراً ذلکَ» می ترسم خدا یقه ی مرا بگیرد بگوید علی من بالاتر از این می خواستم، این چه عدالتی است درست کردی. جایگاه عدالت در نظام اسلامی، در حکومت اسلامی، همین بس. ای کاش همین را ما بگیریم در تمام رده های مدیریتی، در تمام مراکز حساس تصمیم گیری، ما این را حاکم بکنیم. یعنی هر کسی در جای خودش قرار باشد، کسی من غیر حق، من غیر استحقاق، از راندخواری، از تبعیض، نسبت به دیگری چیزی برتری نداشته باشد. یک عده آمدند گفتند نه، از این مسئله چیز دیگر است، اگر ما وصف برتر را بخواهیم پیدا بکنیم. آن هم فصاحت امیرالمومنین علیه السلام است. آقای شریعتی، آن قدر خون به دلش کردند نتوانست منبر برود، گفت کاغذ را بیاورید، قلم را گذاشت، راست بدون فکر نوشت، گفت برو بالا بخوان؛ خطبه جهاد. فصحای دنیا جمع بشوند یک ماه فرصت بدهید که نصف سطر این را بنویسید. عجیب است آقا. آن کسی که واقعاً ادیب است خدا را می بیند، انگار از پیش خود خدا آمده است. تعبیر حضرت آیت الله وحید خراسانی است. می گوید وقتی خطبه می خواند انگار از پیش خود خدا آمده است. یک لحظه قلم را گذاشت گفت بخوان. خطبه های نهج البلاغه را بخوانید. یک وهابی مستبصر شده است ولی اعلان نمی کند که مستبصر هستم. کتاب های خیلی خوبی نوشته است. اسمش را نمی گویند که اذیتش کنند. آن قدر کتاب های خوبی نوشته است، علیه محمد بن وهاب آن قدر خوب حرف زده است. در ریاض است، آن جا زندگی می کند، پیش نماز است. ایشان را آوردند در تلویزیون عربستان، یک خطبه ی فصیح امیرالمومنین را از حفظ خواند. آن مجری از خود بی خود شده بود که این چه ترکیبی است، چه فصاحتی است، استخدام کلمات، استخدام مفاهیم، همه عرشی است.
شریعتی: ادبای عرب باید بفهمند که حضرت چه کار کرده است.
حجت الاسلام عاملی: بله. اصلاً در جزیرة العرب معاویه می گوید آدم فصیح نبود که، فصاحت را علی آورد به جزیرة العرب. پس از چه کسی این ها را یاد گرفته است؟ همه نفس پیغمبر ماست. ابن ابی الحدید می گوید بعضی از خطبه ها سجده دارد، همچنان که قرآن سجده دارد. ایشان می گوید، از عامه است. می گوید بعضی خطبه ها سجده دارد. می گوید 50 سال من یک خطبه را می خوانم هر چقدر می خوانم رعب هر لحظه مرا می گیرد، یک وقت برای ما کهنه نشده است. قرآن که کهنه نمی شود، «لَن یَفتَرِقا» همین است دیگر. یک عده می گوید بالاترین وصف امیرالمومنین خوف از خداست. خوف او عجیب است، عجیب است. بارها غش می کند. ابن می گوید، به حضرت زهرا می گوید، موت کار روزانه اش است. غش می کنی، آن قدر خوف داشته باشی غش بکنی. آن آقا می گوید:
من علی را گریه نی از خوف بود / ایمن از روی تعلیم بود
استغفرالله، از روی تعلیم مگر می شود آدم غش بکند. خطبه های نهج البلاغه، اصلاً جوری است که انگار معاد را دیده است آمده است. آن قدر خوف امیرالمومنین عجیب است. «یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ سَلیم» مثل مار گزیده می پیچد. امام حسین علیه السلام می گوید که یک بار نشد که من محضر ایشان بروم مگر این که دیدم اشک از او جاری است. «ما دَخَلتُ عَلی الَّا وَجِّدتُ باکاً». اسمش را گذاشتند «تاج البَّکائین». تعبیراتش را نگاه بکنید می فهمید که تمام بدنش اصلاً می لرزد در برابر عظمت خدا، در برابر قهر خدا. «وَ ماذا لاتَقِمُوا سَماواتُ وَ الاَرض» که در دعای کمیل خودش می گوید. این آن قدر عجیب است. از این هم رد می شوم. بعضی ها می گویند بالاترین وصف آن این است که عبد است، این است که عبادت علی، عبد بودن علی، تعبد علی، از همه بالاتر است. «لَقَد عَلِمَ المُستَحفَظُونَ مِن اَصحابِ مُحَمَّد، إِنِّي لَم اَرُدَّ عَلی الله وَ لا رَسول الله ساعَه» آن هایی که حافظه شان قوی است از اصحاب محمد می دانند من یک لحظه از اراده خدا، از اراده پیغمبر، جدا نمی شوم. یعنی اراده اش اراده خداست. چرا می گویند یدالله، چون ید بدون اراده ی ذو الید تکان نمی خورد. هر چقدر باد ناملایم وزید که نیم، کوهم ز صبر و حلم و داد کوه را کی در رباید تند باد. در این باب، در این باب، در این باب. «اللّهُمَّ اَغنِني بِاِرادَتِکَ عَن اِرادَتي» امیرالمومنین بوده است. تمام منافع را زیر پای خود گذاشت، منافع شخصی، اما گفت «یُؤلی اَمرَ الله لایُزَکی اُولی اللهِ حدٌ» چرا که من حاضر هستم، امکان ندارد اراده خدا زیر پا بماند، حد خدا تعطیل بشود. یک عده می گویند شخصیت امیرالمومنین آن شخصیت عاطفی اش را باید دست بگذاریم. آهی که می کشد برای یتیم شعر دارد خودش. آن قدر ملاطفت اش با ایتام عجیب است، سلوک عاطفی، سیره عاطفی حضرت در جنگ ها، در مدیریت، در سیاست، در همه جا. امیرالمومنین علیه السلام را تهمت زدند بعضی از کانال های مسیحی، حرف های ناجوری زدند. یک عده گفتند که بالاترین وصف حضرت حساسیت به حق الناس و در اسلام به حقوق بشر است. به ابن ملجم می گوید از شیری که من می دهید از همان شیر به ابن ملجم بدهید بخورد. مگر می شود یک کسی به قاتل خودش بگوید از غذای من بدهید. اصلاً تحمل دیدن صورتش را ندارد. دنیا را نگاه کنید، روسای دنیوی را نگاه کنید. چه اراده ای بوده است، چه قدرت روحی بوده است. در جنگ صفین گفت به معاویه فحش ندهید، عیبش را بگویید بعد دستتان را بالا بگیرید، دعا کنید برای لشکر معاویه. ای وای، ای وای، ای وای. آن قدر اوج بگیرد که برای دشمنش دعا بکند، بگوید که خدایا «اللهُمَّ دِمائَنا وَ دِمائَهُم». بعد از جنگ جمل گریه کرد، گفت ای کاش 20 سال قبل می مُردم نمی دیدم که این قدر انسان از دنیا رفته است. در وقت جنگ جنگ می کند، در وقت صلح صلح می کند، در وقت التماس التماس می کند. در جنگ صفین و در جنگ جمل ببینید چقدر التماس کرده است که جنگ صورت نگیرد. التماس های منبر است. اوج روحی امیرالمومنین همین التماس ها است که جنگ صورت نگیرد، خون ریخته نشود. حق کارگرش را بحث کنم، حق اسیر الان برای شما بحث کنم، حق رعیت. از همه ی این ها می گذرم. یک بحثی که من داشتم که افسوس که وقتم ضیق شد.
شریعتی: هر کدام این نکاتی که شما گفتید خودش ساعت ها بحث است و جلسات متعددی را می طلبد.
حجت الاسلام عاملی: اما آقای شریعتی همین این که آخری می خواهم وارد بشوم. این عجیب است، عجیب است، عجیب است. آن هم بالاترین وصف حضرت اراده اوست. کارهایی کرده است که در اراده هیچ کس نیست، نه در سابقین نه در لاحقین. صد درصد انسان عادی قادر به این کارها نیست و این همان نتیجه «اَدَّبتُ اَدَبي» است، این نتیجه نفس مبارک پیغمبر ماست. الان شما می گویید که چطور این اراده را... . من با این اراده می گویم امیرالمومنین علیه السلام قدرتمندترین مرد روی زمین است اما نه با شمشیر، از آن حاکمیتی که بر قوای نفس دارد، از آن حاکمیتی که بر نفس خود دارد. این ناشی از حریت امیرالمومنین است که این حریت را پیدا کرده است. حریت هم نتیجه توحید است، با توحید این را پیدا کرده است. کارهایی کرده است که برای غیر خود وحشتناک است اسمش را بیاورد، دور آن برود. امکان ندارد. ببینید شما حریت را نگاه کنید که در شورا یک دروغ می گفت خلافت را دستش می گرفت. حریت را نگاه کنید که یک دروغ می گفت که من راه این شیخ را نمی روم، نگفت. عثمان گفت می روم، بعد هم درست نشد، ریختند او را کشتند. یک دروغ می گفت، حریت را ببینید، جنگ جمل نمی شد، جنگ صفین نمی شد، کربلا نمی شد، زینب اسیر نمی شد، علی اصغر شهید نمی شد، قمر بنی هاشم شهید نمی شد. یک دروغ! حریت را نگاه کنید. حریت نسبت به ریاست، نسبت به حکومت. این فقط نگاه توحیدی است.
شریعتی: چقدر باید این مهار خودت را در درست داشته باشی.
حجت الاسلام عاملی: نگاه کنید که ابن عباس می گوید رفتم دیدم کفش پینه می زند، گفتم الان وقت پینه زدن نیست، ما با تو کارهای مهمی داریم. حرفی نزد. پینه زد، رفت اصلاح کرد گذاشت جلوی من. گفت چقدر ارزش دارد، گفتم یک درهم. گفت حکومت، ریاست دنیا، به اندازه یک درهم برای من ارزش ندارد، «الَّا اَن اُقیمَ حَقاً». تعبیر را نگاه کنید. کسی ریاست دنیا را به اندازه یک درهم، دو جفت کفش پینه زده شده نگاه نکند. حریت فورانِ فوران کرده است. نگاه، نگاه آسمانی است. فرقش با رهبران دنیا همین است. یعنی من به خاطر یک درهم دین خودم را از دست نمی دهم. خیلی جاها گفتند این کار را بکن، گفت من به خاطر این کار دین خودم را از دست نمی دهم. اراده حضرت در سه حوزه عجیب است: در وصف والی، در عدالت، در سیاست و مملکت داری اراده خودش را نشان داده است. من فقط در وصف والی وارد می شوم برای شما. آقای شریعتی، اصلاً حیرانم، حیرانم، حیرانم، یک اصل را پایه گذاری کرد از پیغمبر یاد گرفته بود. تا به حال کسی نوانسته پایه گذاری بکند، کجا رسد که به آن عمل بکند. این اصل که پایه گذاری کرد چیست، اراده این جا خودش را نشان می دهد. گفت والی باید خودش را با پایین ترین فرد جامعه تطبیق بدهد. «إنَّ اللهَ فَرَضا عَلی اَئِمَّةِ عَدل اَن یُقَدِّرُ اَنفُسَهُم بِضَعفَةٍ الناس، لِکَیلُ لِفَقیرِ فَقرُ» تا فقر پدر فقیر را درنیاورد. ببیند علی هم از لیف خرما کفش دارد. بحث از این جا به بعد است. ای کاش ای کاش ساعت ها این جا بحث بشود. همه چیز خودش را نگاه کرد. پایین ترین فرد جامعه کفش اش چگونه است، لباس اش چگونه است، خانه اش چگونه است، مرکب اش چگونه است، غذایش چگونه است، لباسش چگونه است. آمد با آن ها تنظیم کرد. یک محرومیت وحشتناکی بر خود تحمیل کرد. ای خدا، هزار جان داشته باشیم فدا کنیم به امیرالمومنین. آن قدر محرومیت که هیچ کس نتوانست تحمل را داشته باشد. امکان ندارد. عجیب است گاهی غذایش را تعارف می کرد، طرف می دید اصلاً نمی شود خورد، می گفت آقا من روزه ام. گدا دلش به حالش سوخت. آمد مسجد، دید کسی اعتکاف دارد گفت گشنه هستم، غذایش را جلویش گذاشت، یواشکی کنار زد. آمد از امام حسن علیه السلام غذا که گرفت گفت می شود یک تقاضایی بکنم. یک آقایی در مسجد اعتکاف کرده است دلم به حالش سوخت، می شود از این غذا هم به من بدهید به ایشان ببرم. شروع کرد. این تطبیق این تطبیق. آن وقت خانه، کفش، مرکب، مشعل. عسل تا آخر عمرش نخورد، فالوده آوردند نخورند، نان گندم تا آخر نخورد، نان جو هم یک شکم سر نخرود، به دار الاماره نرفت. لباس وصله دادند پوشید، گفتند چرا این کار را می کنی، گفت پایین ترین فرد جامعه لباسش وصله دار است. «وَ لَقد رَقَعتُ مِن رَقَعتي هذه حِتي اَستَحیتُ مِن راقِعِها» دادم لباسم را پینه زدم آخر سر حیا کردم از کسی که پینه می زد لباس مرا. یعنی مدام می برد پینه بزند آخر خجالت کشید که بگوید که ... . کفش او از لیف خرما بود. گفتند چرا این کار را می کنی، گفت چون پایین ترین فرد جامعه از لیف خرما کفش دارد. درِ خانه از لیف خرما بود. چرا؟ چون گفت پایین ترین فرد جامعه از لیف خرما در دارد. این که جرداق مسیحی می نویسد: «اَکَلَت اَنزَتٌ بابَ دارِهي اَیامَ خِلافَتی» همین را می گوید. می گوید یک بز آمد درِ علی را خورد، آن دری که در مدینه بود آن جا حاکم نبود که مسمار داشت، در کوفه حاکم بود. می گفت حاکم باید خودش را با پایین ترین فرد جامعه تطبیق بدهد. یعنی کل روسای عالم اگر بخواهند دستور خدا را اجرا بکنند، یعنی این دستور ماموریت شخصی نیست، این متصید از اصول ماست، دین ماست.
شریعتی: باید این جوری باشد.
حجت الاسلام عاملی: بله. وقتی که رسید به کوفه دید دو تا کاخ درست کردند به رغم انف معاویه. معاویه کاخ اخضر داشت. دو تا کاخ درست کرده بودند کوفی ها، کاخی که مثل قلعه می ماند، داخلش امارت عجیب، فضای سبز. گفتند یاعلی کدام را می پسندی؟ گفت من نمی خواهم دیوار خانه ام از دیوار بیچاره ها بالاتر برود. این محل هلاکت است. تا حال دیده نشده است کسی کاخ ریاست جمهوری را اسمش را بگذارد محل هلاکت، محل تباهی. من آن جا نمی روم. رفت یک خانه ای پیدا کرد که در آن از لیف خرما بود. ببینید چقدر دل ها را می گیرد با خودش می برد.
«وَالجعَل اَفئِدَتَ مِنَ النّاس عِلَیهِم»، چقدر این جا خودش را نشان می دهد. ابراهیم دستش را گرفت بالا، گفت خدایا خانه ی کعبه را درست کردم، خانه ی سنگی با آن کار فرهنگی می شود کرد تنهایی؟ «وَ بَعثِي رَسُولاً» کنارش پیغمبر می خواهم، و از فرزندان من کسانی را قرار بده که دلبری بکنند، دل انسان ها را بگیرند ببرند. امام صادق علیه السلام می گوید: «نَحنُ دَعوَةُ اِبراهیم».لباس تعویضی نداشت. گفتند لباس تعویضی بخر، گفت در شهر من پایین ترین فرد جامعه لباس تعویضی ندارد. راوی می گوید من بچه بودم با پدرم رفتم خطبه امیرالمومنین، دیدم خطبه می خواند این گونه آن گونه می کند. گفتم پدر چرا این کار را می کند، گفت لباس تعویضی ندارد، دارد خشک می کند. ای خدا چه ظلمی شد به بشریت، ای خدا چه ظلمی شد به بشریت. ما چه بگوییم درباره این شخصیت. و یک وصفش را هم بگویم تمام بکنم که آن هم وصف مهمی است، آن هم اخلاص حضرت بود. در اخلاص حضرت تعبیر است که مسائل کلان مقدم شد. هر چقدر که به حضرت ظلم شد گفت می پذیرم اما اسلام سلام بماند. آن قدر در زمان خلفا، بعضی از خلفا به حضرت اجحاف شد، گفت می پذیرم تا آن مقدار که اسلام ضربه نبیند. و این از عجایب است مصیبت های امیرالمومنین علیه السلام است. عزیزانی که پای تلویزیون نشستند می خواهید گریه کنید بر امیرالمومنین، بر فرق سرش گریه نکنید چون خودش گفت: «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَه». نجات پیدا کرد. خیلی تحمل کرد از اخلاصش. این عجیب است. ام سلمه می گوید از لای در نگاه می کردم، پیغمبر با زهرا صحبت کرد خوشحال بلند شد، با علی صحبت کرد، می گفت صبر می کنم، پیغمبر صحبت می کرد می گفت صبر می کنم. اما یک وقت دیدم علی بلند شد نشست، گفت صبر می کنم، صبر می کنم. پیغمبر هم که می خواهد روضه بخواند روضه ی حیات را می خواند. فهمیدید که چه می گویم دیگر. اگر امروز می خواهید روضه خوانی کنید برای امیرالمومنین روضه اش، مصیبت اش یک چیز است، در برابر حضرت زهرا شرمنده بود، دست هایش بسته بود. حضرت آیت الله میانجی گفتم آقا، از این نقل ها می گویند که قنفز با قلاف شمشیر زده است، بعضی ها می گویند مقیره زده است، بعضی ها می گویند فلان زده است. آن قدر گریه کرد، گفت فلانی زهرا را در برابر امیرالمومنین دسته جمعی... «لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظالِمین وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیِّ مُنقَلبِ یَنقَلِبُون».
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای عاملی. بسیار سپاسگزارم. از فضایل حضرت که می گفتند حاج آقای عاملی تازه روشن می شود که «وَاللهِ تَهَمَّدَت اَرکانِ الهُدي» یعنی چه واقعاً، این همه فضایل. و آن نکته ای که شما ابتدای بحث اشاره کردید، روز ضربت امیرالمومنین روز ضربت به تمام فضیلت هاست، به تمام اصول است، به تمام مبانی است. ان شاءالله که تک تک ما ماجور باشیم و ان شاءالله حضرت نظر لطف و عنایت پدری شان را از ما دریغ نکنند. ما به عشق امیرالمومنین علیه السلام یک کاری را شروع کردیم در ایام عید بزرگ غدیر، طرح فرزندان غدیر، طرح بسیار بزرگ و معظمی است با برکات بسیار فراوان. کارها هر چقدر زحمتشان بیشتر باشد برکاتشان هم بیشتر و زیادتر است. خیلی ها چشم به راه کمک و مساعدت ما و شما هستند و بدون همراهی و همدلی شما قطعا ادامه ی این مسیر میسر نیست. طرح فرزندان غدیر کمک به درمان زوج های نابارور است، پدران و مادرانی که سال هاست در انتظار فرزند هستند، با توجه به هزینه های بالای درمان ناباروری نیاز به مساعدت و کمک ما دارند. من خواهش می کنم از همه ی دوستان و عزیزان، یا به سایت ما یا به کانال ما مراجعه بکنند، یا عدد 18 را به 20000303 ارسال بکنید. ان شاءالله اطلاعات نحوه ی مشارکت برای شما ارسال بشود و ان شاءالله همراه بشوید که اتفاقات بسیار مفید و موثری رقم بخورد. صفحه 512 قرآن کریم را امروز با هم تلاوت می کنیم. آیات را هدیه بکنیم به روح بلند قرآن ناطق، امیرالمومنین. برمی گردیم، خیلی فرصت نداریم. در لحظات و دقایق پایانی برنامه همراه شما هستیم و در کنار شما.
شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». طاعات و عباداتتان قبول باشد ان شاءالله. با سمت خدا همراه شما هستیم در این ایام ضیافت الله، ان شاءالله که دست پر برگردیم از این مهمانی و ان شاءالله بهترین پذیرایی را از ما بکنند. شب های قدر در پیش است، ان شاءالله بهترین مقدرات را به حق امیرالمومنین برای تک تک ما بنویسند. خیلی فرصت نداریم، وقت در اختیار حاج آقای عاملی است و نکته های پایانی را بشنویم. دعا بکنند و ان شاءالله خداحافظی بکنیم. توصیه هایی برای شب های قدر برای درک بیشتر این شب ها بفرمایید فکر می کنم که خالی از لطف نباشد.
حجت الاسلام عاملی: ان شاءالله عزیزان قدر شب قدر را بدانند، اعمالی که انجام می دهند شما حساب کنید که یک شب «خِیرٌ مِن الفِ شَهر» است، یعنی آن عملی که انجام می دهید آن عمل در الف شهر انجام بشود چه آثاری دارد. یعنی یک لحظه های بسیار استثنایی است و باید قدر دانست، خدای متعال این گونه که تاکید کرده است معلوم است که حساب خاصی برای استجابت دعا باز کرده است. ان شاءالله عزیزان احیا داشته باشند. این آیه هم انتخاب کردیم از سوره فتح: «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا» آن هایی که جنگ نرفته اند پیغمبر بعداً آمدند عذرخواهی کردند، گفتند یارسول الله ما خطا کردیم، تو به خدا بگو ما را ببخشد. این ها چرا مستقیم نرفتند سراغ خدا؟ و چرا پیغمبر نفرمود سراغ من آمدید، خدا را گذاشتید سراغ من آمدید، شرک است. چرا نگفت؟ بهترین آیه برای توسل. این ها می گویند که بله، این جا سوال از زنده توحید است، سوال از مرده شرک است. من به یکی از این ها گفتم این را به من گفتی جای دیگر نگویی، آبرویت می رود. ما می گوییم «دانوش آبروی گدی» یعنی حرف بزن آبرویت برود. چون حیات آن ها چه ربطی دارد به شرک توحید. دو تا مفهوم تباین هستند. «وَلَؤ اِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم» که می آیند آن جا هم یک تقدیری می گیرند، آن جا خدا می گوید اگر کسی گناه کند به پیغمبر مراجعه کند پیغمبر از من بخواهد می بخشم، آن جا هم گفته است یک چیزی در تقدیر است، «اِي فِي حَیاتِکَ»، می خواهی سر خدا عقل بگذاری، خدا نمی فهمد. آن وقت خدا اگر می خواست تقدیر را می آورد دیگر، تو از کجا از خودت درآوردی که «اِي فِي حَیاتِکَ». در قرآن تصرف می کنی تا حرف خودت را تحمیل کنی بر قرآن. در بعضی از استان های ایران، استان های تلفیقی، پشت ماشین می نویسند: «ضَلَّ مَن تَمَسَکَ بِغِیرِ الله». الان خدا به غیر خودش حواله داده است که در واقع حواله به خودش است. شما تاثیر استقلال را که قائل نیستید در پیغمبر و در ائمه. یک وقتی حضرت آیت الله سبحانی از فردی خواست مناظره ما را به علمای وهابیت درست کن، در تلویزیون بصورت زنده در دو موضوع، یکی شرک و توحید، یکی ایمان و کفر. آن ها زیر بار نرفتند. معیار قرآن به اذن است. «اَکمَل بِإِذنِ، بِإِذنی، بِإِذنی». در قصه ی حضرت عیسی که می گوید: «بِإِذنی»، یعنی اگر اعتقادت این باشد که به اذن خداست ایرادی ندارد. معیار من درآوردی که حیات و ممات این در قرآن نیست. آن وقت از طرف دیگر شما می گویید از مرده سوال بکنید شرک است، وقتی جنازه پیغمبر هنوز دفن نشده بود 2 نفر آمدند گفتند: «اُذکُرنا عِندَ رَبِّکَ یا رَسُولِ الله». کنزالعمال را نگاه کنید، کتاب های دیگر پر است. یکی ابوبکر بود یکی امیرالمومنین. کفن را کنار زدند، گفتند: «اُذکُرنا عِندَ رَبِّکَ یا رَسُولِ الله» ما را پیش خدا یاد کن. این توسل به مرده است دیگر. در جنگ لشکر اسلام همه می گفتند یامحمد، یامحمد، شعارشان بود یامحمد. آقا رسول الله هم از دنیا رفته بود. پس همه مشرک شدند. «ما لَکُم کَیفَ تَحکُمُون». ان شاءالله که ما قرآن را برای خودمان امام قرار بدهیم نه ماموم که حرف خودمان را به قرآن تحمیل بکنیم. خدا به عزت و جلالت قسم می دهم مقدرات همه ی ما را در شب قدر خیر بفرما، عالی ترین تقدیراتی را که برای هر کس، هر پیغمبری، هر امامی، هر ولی ای، هر وصی ای، نوشتی در شب قدر برای همه ی ما، برای کشور ما و برای رهبر بسیار معظم ما مرحمت بفرما. والسلام علیکم و رحمه الله.
جهت دسترسی به مجموعه سخنرانی های آیت الله سید حسن عاملی کلیک کنید.