رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
تعداد کلمات 3798 / زمان تقریبی مطالعه : ۷ دقیقه

نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات

تاریخ انتشار:
کارشناس علوم قرآنی گفت‌: خداوند در قرآن کریم نیز تاکید فراوانی بر «رسالت» نموده و در همین رستا در آیه ۵۶ سوره ذاریات آمده است: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ، من جنیّان و آدمیان را جز براى این که مرا بپرستند نیافریدم»...
نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات

نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات

در این بخش از ضیاءالصالحین خصوصیات حضرت ابوطالب علیه السلام را از منظر روایات بررسی می کنیم. همراه ما باشید تا در مورد خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات بیشتر بخوانید.

نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات

آخرین حجت در عهد فترت

شیخ صدوق می فرماید: روایت شده که عبدالمطلب حجّت بود و ابوطالب وصیِّ او بود.علاّمه مجلسی می فرماید: «شیعیان در باره حضرت ابوطالب اجماع کرده اند که وی در آغاز بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به وی ایمان آورد، هرگز بتی را نپرستید؛ بلکه از اوصیای حضرت ابراهیم علیه السلام بود.

علامه امینی می نویسد که از امیر مؤمنان علیه السلام پرسیدند: «آخرین وصی پیش از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم چه کسی بود؟» فرمود: «پدرم». اصبغ بن نباته گوید که از امیرمؤمنان علیه السلام شنیدم: «پدرم (ابوطالب) و نیاکانم: عبدالمطلب، هاشم و عبد مناف، هرگز بت نپرستیدند». گفته شد: «پس چه چیزی را می پرستیدند؟» فرمود: «کَانُوا یُصَلُّونَ اِلَی الْبَیْتِ، عَلَی دِینِ اِبْرَاهِیمَ علیه السلام ، مُتَمَسِّکِینَ بِهِ؛ به سوی کعبه نماز می خواندند، بر دین حضرت ابراهیم علیه السلام و متمسّک به آن بودند».

از امام کاظم علیه السلام پرسیدند: «آیا حضرت ابوطالب بر رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز حجّت بود؟» فرمود:«لاَ، وَلَکِنَّهُ کَانَ مُسْتَوْدَعا لِلْوَصَایَا، فَدَفَعَهَا اِلَیْهِ؛ نه، بلکه امانتدارِ وصایا بود، پس آنها را به آن حضرت تسلیم کرد».

* نکته: علامه مجلسی در شرح این حدیث شریف می فرماید: «منظور از «وصایا» کتابهای پیامبران، عصای حضرت موسی علیه السلام ، انگشتریِ حضرت سلیمان علیه السلام و امثال آنهاست.»*

حضرت ابوطالب فصل مفصّلی در مدح پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سخن گفته، در پایان می افزاید: «وَلَقَدْ کَانَ اَبِی یَقْرَأُ الْکُتُبَ جَمِیعا، وَلَقَدْ قَالَ: اِنَّ مِنْ صُلْبِی لَنَبِیّا وَلَوَدَدْتُ اَنِّی اَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ فَآمَنْتُ بِهِ، فَمَنْ اَدْرَکَهُ مِنْ وُلْدِی فَلْیُؤْمِنْ بِهِ؛ پدرم (عبدالمطلب) همه کتابها{ای آسمانی} را می خواند و می گفت که پیامبری از صلب من خواهد بود. چقدر مشتاقم که زمان او را درک کنم، پس به او ایمان آورم، هر کس از فرزندانم او را درک کند، حتما به او ایمان بیاورد».

هنوز پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم 20 ساله بود که ابوطالب علیه السلام فرمود: «وَلَقَدْ أَنْبَأَنِی أبِی: عَبْدُ الْمُطَلِّبُ بِاَنَّهُ النَّبِیُّ الْمَبْعُوثُ، وَاَمَرَنِی اَنْ اَسْتُرَ ذَلِکَ لِئَلاَّ یَغْرِیَ بِهِ الاَْعْدَاءُ؛ پدرم عبدالمطلب به من خبر داده بود که او همان پیامبری است که مبعوث خواهد شد، و به من امر فرمود که آن را پوشیده بدارم تا به این سبب، دشمنان، علیه او شورش نکنند»

حضرت ابوطالب در فرازی از خطبه عقد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با خدیجه کبرا علیهاالسلام فرمود: «وَهُوَ وَاللَّهِ بَعْدَ هَذَا لَهُ نَبَأٌ عَظِیمٌ وَخَطَرٌ جَلِیلٌ؛ به خدا سوگند بعد از این برای او [برادرزاده من]، خبر بزرگ و جایگاه بسیار رفیعی هست.»

گذشته از بیان صریح امیر مؤمنان علیه السلام ، پیشگوییهای صریحی که از حضرت ابوطالب و حضرت عبدالمطلب نقل کردیم، دلیل روشنی بر این است که آنها مقام وصایت را داشتند و از منطق وحی بهره برده بودند که این گونه با قاطعیت از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خبر می دادند.

جالب تر اینکه این پیشگوییها فقط به رسالت خلاصه نمی شد؛ بلکه در باره ولایت و وصایت امیر مؤمنان علیه السلام نیز نویدهای بسیار شفّافی از حضرت ابوطالب علیه السلام رسیده است:

روز میلاد مسعود حضرت ختمی مرتبت، حضرت فاطمه بنت اسد به خدمت حضرت ابوطالب رسیده تا ولادت فرخنده آن حضرت را بشارت دهد، حضرت ابوطالب خطاب به دخت اسد فرمود: «اِصْبِرِی سَبْتا اُبَشِّرُکِ بِمِثْلِهِ اِلاَّ النُّبُوَّةَ؛ سی سال صبر کن تا بشارت نظیر او را به تو بدهم، به جز نبوّت».

امام صادق علیه السلام پس از بیان این سخن اضافه می کند که «سبت» به معنای 30 سال است و میان میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با میلاد امیر مؤمنان علیه السلام 30 سال فاصله بود. بسیار جالب است که در یک جلمه کوتاه، از نبوت پیامبر، تاریخ تولد حضرت علی و همتایی امام علی علیه السلام با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به جز در نبوت خبر داده است.

حضرت ابوطالب علیه السلام در شب میلاد مسعود مولود کعبه در کوچه و بازار مکه قدم می زد و می فرمود: «اَیُّهَا النَّاسُ! وُلِدَ اللَّیْلَةَ فِی الْکَعْبَةِ حُجَّةُ اللّهِ تَعَالَی وَوَلِیُّ اللّهِ...؛ هان، ای مردم، امشب در کعبه، حجّت خدا و ولیّ خدا دیده به جهان گشود...» مردم جمع شدند و پرسیدند: چه شده؟! فرمود: امشب ولیّی از اولیای الهی متولد شده که همه خیرها به دست او به پایان می رسد و همه شرها به دست او از بین می رود».

حضرت امام رضا علیه السلام می فرماید: بر نگین انگشتری حضرت ابوطالب علیه السلام چنین حک شده بود: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّا، وَبِاِبْنِ اَخِی مُحَمَّدٍ نَبِیّا، وَبِابْنِی عَلِیٍّ لَهُ وَصِیّا؛ من خدای را به خداوندی، برادرزاده ام محمد را به پیامبری، و پسرم علی را به جانشینی او پسندیدم.»

نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات

سیمای ابوطالب در کلام قدسی

امین وحی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرود آمد و گفت که ای محمد! پروردگارت سلامت می رساند و می فرماید: «اِنِّی قَدْ حَرَّمْتُ النَّارَ عَلَی صُلْبٍ اَنْزَلَکَ، وَبَطْنٍ حَمَلَکَ، وَحِجْرٍ کَفَلَکَ؛ من آتش را حرام کردم بر: صلبی که تو را فرود آورد و بطنی که تو را حمل کرد و آغوشی که تو را کفالت کرد». فرمود: ای جبرئیل برای من آن را توضیح بده، پس عرض کرد: «منظور از صُلبی که تو را فرود آورد، صُلب پدرت، عبد اللّه بن عبدالمطلب است.منظور از بطنی که تو را حمل کرد، آمنه بنت وهب است. منظور از آغوشی که تو را کفالت کرد، آغوش ابوطالب است»

* نکته: خداوند منان به خاتم پیامبران چنین وحی فرمود: «من تو را با دو گروه از شیعیان یاری می کنم، یکی تو را مخفیانه و دیگری آشکارا یاری می کند:

1. آن که تو را بطور مخفی یاری می کند، سرور و سالار و برترین آنها، عمویت ابوطالب است؛

2. آن که تو را آشکار یاری می کند، سرور و سالارشان، پسرش علی بن ابی طالب است.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به جابر بن عبد اللّه انصاری فرمود که در شب معراج به عرش رسیدم و چهار نور مشاهده کردم؛ پرسیدم: «خداوندا! اینها چه نورهایی هستند؟» خطاب شد: «این عبدالمطلب؛ این عمویت ابوطالب؛ این پدرت عبد اللّه و این برادرت طالب است». عرض کردم: «خدایا با چه عملی به این مقام رسیده اند؟» خطاب شد: «بِکِتْمَانِهِمُ الاِْیمَانَ، وَاِظْهَارِهِمُ الْکُفْرَ، وَصَبْرِهِمْ عَلَی ذَلِکَ حَتَّی مَاتُوا عَلَیْهِ سَلاَمُ اللّه عَلَیْهِم اَجْمَعِینَ؛ با کتمان ایمان، اظهار کفر و شکیبایی بر آن تا هنگامی که بر آن شیوه درگذشتند. درود خدا بر همه شان باد».

پیک وحی بر قلب شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرود آمد و عرضه داشت: «یا محمد! پروردگارت سلام می رساند و می فرماید که اصحاب کهف، ایمان خود را کتمان و اظهار شرک کردند. خداوند به آنها دو بار پاداش عطا کرد. ابوطالب نیز ایمانش را مکتوم داشت و اظهار شرک کرد. پس خداوند او را دو بار پاداش داد».

خداوند منان به خاتم پیامبران چنین وحی فرمود: «من تو را با دو گروه از شیعیان یاری می کنم، یکی تو را مخفیانه و دیگری آشکارا یاری می کند:

1. آن که تو را بطور مخفی یاری می کند، سرور و سالار و برترین آنها، عمویت ابوطالب است؛

2. آن که تو را آشکار یاری می کند، سرور و سالارشان، پسرش علی بن ابی طالب است.»

وقتی حضرت ابوطالب رحلت کرد، جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: «یَا مُحَمَّدُ! اُخْرُجْ مِنْ مَکَّةَ فَلَیْسَ لَکَ فِیهَا نَاصِرٌ؛ ای محمد! از مکّه خارج شو، که دیگر در این شهر یاوری نداری.»

شیخ مفید رحمه الله در همین باره می نویسد بطور مستفیض روایت شده است که هنگام ارتحال ابوطالب علیه السلام جبرئیل امین بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و عرضه داشت: «یَا مُحَمَّدُ! اِنَّ رَبَّکَ یُقْرِءُکَ السَّلاَمَ وَیَقُولُ لَکَ: اُخْرُجْ مِنْ مَکَّةَ فَقَدْ مَاتَ نَاصِرُکَ؛ ای محمد! پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید: از مکه بیرون رو که یاورت از دنیا رفت.»

نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات 

ابوطالب از دیدگاه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سیمای حضرت ابوطالب را این گونه ترسیم فرمود: «یُحْشَرُ اَبُوطَالِبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی زِیِّ الْمُلُوکِ وَسِیمَاءِ الاَْنْبِیَاءِ؛ روز قیامت ابوطالب در زیّ پادشاهان و به سیمای پیامبران محشور می شود.»

در باره شفاعتش در روز رستاخیز فرمود: خداوند در باره چهار نفر به من وعده شفاعت داد: «1. پدرم؛ 2. مادرم؛ 3. عمویم؛ 4. و برادری که در عهد جاهلی داشتم.»

و در بیان دیگری فرمود: اگر در مقام محمود قرار بگیرم، برای پدرم، مادرم، عمویم و برادری که در زمان جاهلیت داشتم شفاعت می کنم.»

در حدیث دیگری فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند شفاعت تو را در باره شش تن پذیرفت:

1. بطنی که تو را حمل کرد: آمنة بنت وهب.

2. صُلبی که تو را فرود آورد: عبد اللّه بن عبدالمطلب.

3. آغوشی که تو را کفالت کرد: ابوطالب.

4. خانه ای که تو را پناه داد: عبدالمطلب.

5. برادری که در عهد جاهلی داشتی.

پرسیدند: «چه ویژگی داشت؟» فرمود: «آدم سخاوتمندی بود که طعام می داد و عطایا نثار می کرد.»

6. سینه ای که تو را شیر داد: حلیمه دخت ابی ذؤیب.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هنگام ارتحال حضرت ابوطالب، به شدت اندوهگین شد و به امیرمؤمنان علیه السلام دستور تجهیز داد؛ چون پیکر مقدسش بر فراز تابوت قرار گرفت، خطاب به وی که بر دوش تشییع کنندگان بود، فرمود: «عموجان! پیوند خویشاوندی با تو گره خورد، خداوند به تو جزای خیر دهد، در کودکی تربیت و کفالت کردی و هنگام بزرگسالی یاری و حمایت کردی؛ آن گاه دنبال جنازه حرکت کرد و چون به محل دفن رسیدند، فرمود: «اَمَا وَاللَّهِ لاََسْتَغْفِرَنَّ لَکَ، وَلاََشْفَعَنَّ فِیکَ شَفَاعَةً یَعْجَبُ لَهَا الثَّقَلاَنِ؛ به خدا سوگند برای تو طلب مغفرت می کنم و در حقّ تو آن گونه شفاعت می کنم که جن و انس از آن دچار شگفتی شوند.»

آن جناب در باره تجهیز ابوطالب علیه السلام به امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «اِذْهَبْ فَغَسِّلْهُ وَکَفِّنْهُ وَوَارِهِ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَرَحِمَهُ؛ برو غسلش بده، کفنش کن و دفنش کن، خداوند او را بیامرزد و رحمت کند.»

عباس بن عبدالمطلب پرسید: «ای رسول خدا! برای ابوطالب چه امید داری؟» فرمود: «کُلَّ الْخَیْرِ اَرْجُو مِنْ رَبِّی؛ برای او امید هر خیری را از پروردگارم دارم.» آن گاه آن حضرت، وفات او را این گونه ارزیابی کردند: «مَا زَالَتْ قُرَیْشٌ کَاعَّةً عَنِّی حَتَّی تُوُفِّیَ اَبُو طَالِبٍ؛ همیشه قریش از من واهمه داشت، تا وقتی ابوطالب از دنیا رفت.» آن گاه درباره جای خالی او می فرمایند: «مَا اَسْرَعَ مَا وَجَدْتُ فَقْدَکَ یَا عَمِّ؛ عموجان! چه زود جای خالی تو را احساس کردم.»

و در همین رابطه فرمودند: «مَا نَالَتْ قُرَیْشٌ شَیْئا اَکْرَهُهُ حَتَّی مَاتَ اَبُوطَالِبٍ، ثُمَّ شَرَعُوا؛ چیزی که دوست نداشتم، [تا ابوطالب زنده بود،] قریش نتوانست در حقّ من انجام دهد، پس از وفات او بود که شروع کردند.» ۳ روز بعد از وفات حضرت ابوطالب، حضرت خدیجه سلام الله علیها نیز دار فانی را وداع گفت و بدین سان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دو پشتوانه مهمّ خود را از دست داد و آن قدر متأثّر شد که آن سال را «عام الحزن» نامید.

محبت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به حدّی بود که به عقیل فرمود: «اِنِّی لاَُحِبُّکَ یَا عَقِیلُ حُبَّیْنِ، حُبّا لَکَ وُحُبّا لِحُبِّ اَبِی طَالِبٍ لَکَ؛ ای عقیل! من تو را به دو جهت دوست دارم: یکی برای خودت، دیگری برای اینکه ابوطالب تو را دوست می داشت.»

از فرازهای نقل شده به خوبی روشن می شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم همواره به یاد حمایتهای بی دریغ حضرت ابوطالب بود، هرگز خوبیهای او را به فراموشی نسپرد، و از این رو، وقتی در مدینه خشکسالی شد و پیامبر، دعای طلب باران خواند و باران سیل آسا از آسمان فرو ریخت، تبسمی کرد و فرمود: «لِلَّهِ دَرُّ اَبِی طَالِبٍ، لَوْ کَانَ حَیّا لَقَرَّتْ عَیْنُهُ، مَنْ یُنْشِدُنَا قَوْلَهُ؛ خیر کثیر ابوطالب از آن خداست، اگر زنده بود دیدگانش روشن می شد. کیست که اشعار او را برای ما بخواند؟»

امیرمؤمنان علیه السلام برخاست و اشعار معروف «وَاَبْیَضُ یُسْتَسْقَی الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ؛ و انسان روسفیدی که به وسیله او از ابر، طلب باران می شود» را انشاد کرد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بر فراز منبر این اشعار را استماع کرد و برای حضرت ابوطالب، مغفرت طلب کرد. پس مردی از «کنانه» برخاست و قصیده ای در مدح ابوطالب انشاد کرد و مورد تأیید پیامبر قرار گرفت.

نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات

ابوطالب از دیدگاه علی علیه السلام 

«پدرم (ابوطالب) و نیاکانم: عبدالمطلب، هاشم و عبد مناف، هرگز بت نپرستیدند؛ به سوی کعبه نماز می گذاردند، بر دین ابراهیم و متمسّک به آیین او بودند.»

مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام بیاناتی کافی و شافی در حقّ پدر بزرگوارشان فرموده اند که به چند فراز از آنها اشاره می کنیم:«اِنَّ نُورَ اَبِی طَالِبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیُطْفِی ءُ اَنْوَارَ الْخَلاَیِقِ، اِلاَّ خَمْسَةَ اَنْوَارٍ؛ روز قیامت نور ابوطالب، به جز انوار پنج تن، بر انوار همه مخلوقات چیره می شود.» و در پایان همین حدیث فرمود: «اَلاَ اِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا، خَلَقَهُ اللّهُ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ؛ آگاه باشید که نور ابوطالب از نور ماست، خداوند دو هزار سال پیش از خلقت حضرت آدم، آن را آفریده است.»

آن حضرت در این باره به اصبغ بن نباته فرمود: «پدرم (ابوطالب) و نیاکانم: عبدالمطلب، هاشم و عبد مناف، هرگز بت نپرستیدند؛ به سوی کعبه نماز می گذاردند، بر دین ابراهیم و متمسّک به آیین او بودند.» و در حدیث دیگری فرمود: «به خدا سوگند! ابوطالب (عبد مناف بن عبدالمطلب) مؤمن و مسلمان بود و از ترس اینکه قریش، بنی هاشم را نابود کنند، ایمانش را مخفی می داشت.» و در حدیث دیگری فرمود: «قَالَ لِی اَبِی: یَا بُنَیَّ اِلْزَمْ اِبْنَ عَمِّکَ، فَاِنَّکَ تَسْلَمُ بِهِ مِنْ کُلِّ بَأْسٍ عَاجِلٍ وَآجِلٍ؛ پدرم به من گفت: پسرم! از پسرعمویت جدا مشو، که به این وسیله (ملازمت پیامبر) از هر مشکلی در دنیا و آخرت محفوظ می مانی.» و در باره ابراز ایمانش فرمود: «مَا مَاتَ اَبُوطَالِبٍ حَتَّی اَعْطَی رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ نَفْسِهِ الرِّضَا؛ ابوطالب از دنیا نرفت، جز اینکه پیامبر خدا را از خودش خشنود کرد.»

معاویه در نامه ای به خدمت مولای متقیان امام علی علیه السلام نوشت که ما همگی از تبار عبد مناف هستیم، یکی بر دیگری برتری ندارد.

مولای متقیان در پاسخ، نامه پرنکته ای به وی نوشت که به چند فرازش اشاره می کنیم:

1: پس از همه ی اینها، برتری نبوّت نیز از آنِ ماست که عزیزان را با آن خوار و زبون، و زبونها را با آن به عزّت رساندیم».

2: ابوسفیان، چون ابوطالب نبود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم همواره به یاد حمایتهای بی دریغ حضرت ابوطالب بود، هرگز خوبیهای او را به فراموشی نسپرد.

3: صاحب نسب روشن همانند دخیل در نسب نیست.

4: شخص با ایمان، همانند فرد دغل باز نیست.

5: امیّه، همانند هاشم نبود.

6: حرب، چون عبدالمطلب نبود.

7: مهاجر، چون طلیق نیست.

8: اهل حق، چون اهل باطل نیست.

مولای متقیان، امیرمؤمنان علیه السلام در سوگ پدر بزرگوارش، چکامه هایی سروده، از آن جمله است، چکامه ای به مطلع ذیل: «اَرِقْتُ لِنُوحٍ آخِرَ اللَّیْلِ غَرَّدَا.»

و چکامه ای با این مطلع: «اَبَا طَالِبٍ عِصْمَةُ الاَْرَامِلِ.» و چکامه دیگری در سوگ ابوطالب و خدیجه با مطلع ذیل سروده است: «اَعَیْنَیَّ جُودَا بَارَکَ اللّهُ فِیکُمَا.»

امیرمؤمنان علیه السلام خوشوقت می شد از اینکه اشعار ابوطالب تدوین و انشاد شود. آن حضرت در این باره می فرمود: «تَعَلَّمُوهُ وَعَلِّمُوهُ اَوْلاَدَکُمْ، فَاِنَّهُ کَانَ عَلَی دِینِ اللّهِ وَفِیهِ عِلْمٌ کَثِیرٌ؛ آن را یاد بگیرید و به فرزندان خود بیاموزید که او بر آیین خدا بود و در اشعار وی، دانش فراوان است.»

مولای متقیان امام علی علیه السلام می فرماید: «چون پدرم به حال احتضار افتاد، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم حضور پیدا کرد و در باره او بشارتی به من داد که از همه دنیا و آنچه در دنیاست برای من محبوب تر است.»

از دیدگاه امام سجاد علیه السلام

از امام زین العابدین علیه السلام در باره ایمان ابوطالب پرسیدند، فرمود: «بسیار جای شگفت است [که از ایمان او سؤال شود]؛ زیرا خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را نهی فرموده بود که اجازه دهد، زن مسلمانی در حباله نکاح شخص کافر بماند. حضرت فاطمه بنت اسد از سبقت جویان در اسلام بود و تا پایان زندگی ابوطالب در حباله نکاح او بود.»

از دیدگاه امام باقر علیه السلام

از محضر امام باقر علیه السلام در باره حدیث مجعول «ضحضاح» پرسیدند، فرمود:«لَوْ وُضِعَ اِیمَانُ اَبُوطَالِبٍ علیه السلام فِی کَفَّةٍ وَایِمَانُ هَذَا الْخَلْقِ فِی الْکَفَّةِ الاُْخْرَی، لَرَجَحَ اِیمَانُهُ؛ اگر ایمان ابوطالب علیه السلام را در یک کفّه ترازو بگذارند و ایمان این مردم را در کفّه دیگر، ایمان ابوطالب بر ایمان همه آنها برتری می یابد.»

و در حدیثی دیگر فرمود: «مَاتَ اَبُوطَالِبِ بْنِ عَبْدُ الْمُطَلِّبُ مُسْلِما مُؤْمِنا وَشِعْرُهِ فِی دِیوَانِهِ یَدُلُّ عَلَی اِیمَانِهِ؛ ابوطالب در حال اسلام و ایمان از دنیا رفت و اشعار او در دیوانش بر ایمان او دلالت می کند.» آن گاه بیش از 10 دلیل برای ایمان او اقامه می کند. از این تعبیر امام باقر علیه السلام استفاده می شود که دیوان آن حضرت در عصر امام باقر علیه السلام تدوین شده بود.

از دیدگاه امام صادق علیه السلام

کشّاف الحقایق، امام جعفر صادق علیه السلام بیانات شافیه ای در باره ایمان حضرت ابوطالب علیه السلام فرموده اند که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم: «مَثَلُ اَبِی طَالِبٍ مَثَلُ اَصْحَابِ الْکَهْفِ، اَسَرُّوا الاِْیمَانَ وَاَظْهَرُوا الشِّرْکَ، فَآجَرَهُمُ اللّهُ مَرَّتَیْنِ؛ مثل ابوطالب، مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را پنهان و اظهار شرک کردند؛ پس خداوند به آنها دو پاداش داد.»

 از امام زین العابدین علیه السلام در باره ایمان ابوطالب پرسیدند، فرمود: «بسیار جای شگفت است [که از ایمان او سؤال شود]؛ زیرا خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را نهی فرموده بود که اجازه دهد، زن مسلمانی در حباله نکاح شخص کافر بماند. حضرت فاطمه بنت اسد از سبقت جویان در اسلام بود و تا پایان زندگی ابوطالب در حباله نکاح او بود.»

«وَمَا خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی أَتَتْهُ الْبِشَارَةُ مِنَ اللّهِ تَعَالَی بِالْجَنَّةِ؛ ابوطالب از دنیا نرفت تا بشارت بهشت از سوی پروردگار در حقّ او فرود آمد.» امام صادق علیه السلام به یونس بن نباته فرمود: «مردم در باره ایمان ابوطالب چه می گویند؟» عرضه داشت که می گویند: «در آب کم عمقی از آتش (ضحضاح) است که تا مغز سرش به جوش می آید!!» فرمود: «کَذِبَ اَعْدَاءُ اللّهِ، اِنَّ اَبَا طَالِبٍ مِنْ رُفَقَاءِ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءَ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ اُولَئِکَ رَفِیقا؛ دشمنان خدا دروغ می گویند، ابوطالب از همنشینان پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان است، و آنها چه همنشینان خوبی هستند.»

به امام صادق علیه السلام گفته شد: «آنها می پندارند که ابوطالب کافر از دنیا رفت!!» فرمود دروغ می گویند، چگونه ممکن است او کافر باشد؛ در حالی که می گوید:«اَلَمْ تَعْلَمُوا اَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّدنَبِیّا کَمُوسَی خُطَّ فِی اَوَّلِ الْکُتُبِ؛ آیا نمی دانند که ما محمد صلی الله علیه و آله را پیامبری یافته ایم همانند موسی علیه السلام که در سرلوحه کتب آسمانی ثبت شده است.» و در حدیث دیگر دو بیت از قصیده لامیّه آن حضرت را شاهد آورد.

از دیدگاه امام رضا علیه السلام

حضرت عبدالعظیم حسنی به محضر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام نامه نوشت و از حدیث «ضحضاح» پرسید. آن حضرت در پاسخ نوشت: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم، اَمَّا بَعْدُ فَاِنَّکَ اِنْ شَکَکْتَ فِی اِیمَانِ اَبِی طَالِبٍ کَانَ مَصِیرُکَ اِلَی النَّارِ؛ اگر در ایمان ابوطالب شک و تردید داشته باشی، بازگشت تو به سوی آتش خواهد بود.»

ابان بن محمد به محضر امام هشتم نوشت: «جانم به فدایت، من در باره ایمان ابوطالب به شک افتاده ام.» آن حضرت در پاسخ شبیه نامه فوق را نوشت. تعبیر سختی که امام رضا علیه السلام در نامه های خود به کار برده است، از آن حکایت دارد که شبهه افکنی در ایمان ابوطالب فقط برای دشمنی با خاندان عصمت و طهارت بود، و از اینرو، امام علیه السلام چنین موضع قاطعی را اتّخاذ کرده است.

از دیدگاه حضرت بقیة اللّه العظم امام زمان علیه السلام

تشرّفی بسیار جالب و شنیدنی از مرحوم آیت اللّهی، مشهور به «علاّمه بم» در مسجد النّبی نقل شده است که من توفیق دیدار ایشان را نداشتم؛ ولی از یک مسافر بم تقاضا کردم که متن این دیدار را از ایشان سؤال کنند و ایشان محبّت کردند، آن را پرسیدند و ضبط کردند و اکنون فقط به یک فراز از آن اشاره می کنم:

در حدود 1343 ش یکی از علمای وهّابی در مسجد النّبی، فصلی در باره حضرت ابوطالب و اظهار کفر در باره ایشان سخن گفت. ایشان به همراهان دستور داد، روز استراحت کنند، شب تا به سحر بیدار بمانند و از حضرت بقیة اللّه علیه السلام برای ردّ سخنان آن فرد مدد بجویند. فردا صبح، بعد از نماز، شخص بزرگواری به ستون ابو لبابه تکیه داده و یک ساعت تمام در باره اثبات ایمان ابوطالب سخنرانی کرد. کسی متعرّض نشد. صدا همه جا یکنواخت شنیده شده؛ حتی در بیرون مسجد؛ بدون بلندگو. ایشان که عربی می دانست به عربی شنیده و همراهانش به فارسی. مرحوم آیت اللّهی با دیدن این صحنه شگفت انگیز و دیگر نشانه ها اطمینان پیدا کرده که آن سخنران، شخص بقیة اللّه الاعظم علیه السلام بود. پس از اتمام سخنرانی، آن شخص از مقابل دیدگانش ناپدید شده است.

آن بزرگوار، همه اش می فرمود: «جدّم ابوطالب.» آن حضرت، به تعدادی از اشعار آن حضرت استناد کرد و در پایان فرمود: «مادرم فاطمه بنت اسد از سبقت گیرندگان (سابقات) در اسلام بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مأموریّت داشت که هیچ زن مسلمانی را در حباله نکاح شخص مشرک باقی نگذارد و حضرت فاطمه بنت اسد تا روز ارتحال حضرت ابوطالب در حباله نکاح وی بود.»

نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات

سیمای ابوطالب در آیینه کتاب

بزرگان شیعه و سنّی، بیش از یکصد جلد کتاب مستقل، در باره ایمان حضرت ابوطالب علیه السلام تألیف کرده اند که صفحات مجلّه، اجازه کتاب شناسی آنها را به ما نمی دهد و فقط به یک نمونه اشاره می کنیم:

✓ در سال 1381 ق یکی از دانشمندان قطیف به نام «عبد اللّه خنیزی» کتاب ارزشمندی به نام «ابوطالب مؤمن قریش» منتشر کرد. دادگاه قطیف او را به جرم اثبات ایمان ابوطالب به مدت ۷ سال در سیاهچال زندان در قطیف زندانی کرد و پس از 7 سال برای او، حکم اعدام را صادر کرد. مرحوم آیت اللّه حکیم از نجف اشرف و یکی از مراجع بزرگ از قم به محاکم بین المللی شکایت کردند و سرانجام ایشان آزاد شد و اکنون، وی یکی از قضات قطیف است.

✓ بولس سلامه شاعر بلندآوازه جهان مسیحیت، تقریظ بسیار جالبی بر این کتاب نوشته است.بولس سلامه، متوفای 1979 م در دیوان معروف خود فصل پرباری را به فضایل و مناقب حضرت ابوطالب اختصاص داده، دیدار تاریخی ابوطالب را با «سرجیس» معروف به «بُحَیرا»، در بُصری در 27 بیت به نظم درآورده است.

نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات

وفات حضرت ابوطالب علیه السلام

در باره سال وفات حضرت ابوطالب، مشهور آن است که در سال دهم بعثت رخ داده است و اختلاف چندانی نیست؛ ولی در باره روز و ماهِ آن، اقوال مختلفی وجود دارد و جمعی از مورخان شیعه، وفات آن حضرت را روز 26 رجب سال دهم بعثت ثبت کرده اند.

نگاهی به خصوصیات حضرت ابوطالب از منظر روایات

منبع: سیمای درخشان حضرت ابوطالب علیه السلام، مبلغان،تیر و مردادماه1387،شماره105.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا