اخلاق در قرآن (2)
اشاره:
در شماره گذشته خلاصه اي از بخش اول كتاب «اخلاق در قرآن» آيت الله مصباح يزدي ارائه گرديد و در آن به صورت پرسش و پاسخ 28 سؤال و جواب درج شد. اكنون ادامة اين موضوع تقديم مي گردد.
29. نيرومندترين انگيزة كار شايسته چيست؟ و چگونه به وجود مي آيد؟
محبّت خدا و اولياء الله، نيرومندترين انگيزه اي است كه در برابر گناهان و جاذبه هاي منحرف كننده به انسان استقامت، ايستادگي و پايداري مي دهد تا بر آنها مسلّط شود، و راه ساده تحصيل اين محبّت، انديشيدن دربارة نعمتها، لطفها و توجّهاتي است كه خداوند به انسان مبذول داشته است.
در حديث قدسي آمده است: خداي متعال خطاب به حضرت موسي(علیه السلام) فرمود: «حَبَّبَنِي اِلَي خَلْقِي؛ مرا در دل خلق محبوب كن!» و چنان كن كه آنها مرا دوست بدارند. حضرت موسي(علیه السلام) پرسيد: چگونه؟ خداوند فرمود: نعمتهاي مرا به آنان يادآوري كن و مورد توجّهشان قرار بده. (انسان، بندة احسان است و محبّت به احسان كننده، فطريِ هر انساني است.)
30. قرآن عوامل سقوط اخلاقي را چه چيزهايي مي داند؟
طبق آيات قرآن موانع ايمان و عوامل سقوط به طور كلّي در سه عنوان عام و وسيع و در عين حال مربوط و مرتبط با يكديگر قرار مي گيرد:
1. هواي نفس: ميلهاي غريزي و كششهاي كور و ناآگاهانه كه فقط ارضاي خود را مي خواهند و بس. (بدون كاربرد عقل).
2. دنيا (حيات نزديك تر): اگر به خطا، وسيله را هدف و راه را مقصد بپنداريم.
3. شيطان: عمده كار ابليس، وسوسة انسان است. (از راه تزيين اعمال زشت، دادن وعده هاي دروغ و ترساندن انسان).
31. از چه راه مي توان با هواهاي نفساني مبارزه كرد؟
راه مبارزه با هواهاي نفساني اين است كه كششهاي ديگري در مقابل آنها باشد و تقويت شود و بر آنها پيروز گشت. اين ميلهاي مدافع در اصل در فطرت ما هستند؛ ولي خفته و بي اثرند. و به وسيلة درك و شعور (علم و تفكر)، زنده و برانگيخته مي شوند.
و چون علاوه بر فكر و علم به اصول (توحيد، نبوّت و معاد)، بايد انگيزة عملي متناسب با اين افكار و اصول نيز در ما زنده شود. و با توجه به اينكه ريشة تمام فعاليتهاي انسان، خوف و رجا است، بايد فكري كنيم كه ترس و اميد را در ما برانگيزد، مثلاً فكر كنيم در اينكه اگر ايمان بياوريم، چه مي شود، چه ثمر و نتايجي دارد و اگر نياوريم چه؟
زيرا توجه به آثار و نتايج خوب ايمان در نقش انگيزه اي نيرومند ما را به تحصيل اختياري ايمان واداشته و فكر در آثار نامطلوب كفر، ما را از آن باز مي دارد.
32. «دنيا» يعني چه؟
دنيا مؤنّث «اَدْنَي» و صفت تفضيلي است. كلمة دنيا در نقطة مقابل كلمة آخرت به كار مي رود. و موصوف آن، وصف حيات مي باشد، و حيات دنيا؛ يعني حيات نزديك تر. پس مي توان گفت: دنيا و آ خرت دو وصف براي زندگي يك موجود هستند كه مي تواند دو گونه حيات داشته باشد: يكي زندگي فعلي و نزديك تر او و ديگري زندكي دورتر و آينده اش. (حيات دنيايي و آخرتي).
33. «دنيا» به كدام معنا مورد مذمّت قرار گرفته است؟
زندگي در اين جهان نه تنها منفي نيست؛ بلكه ارزش مثبت نيز دارد؛ چون اگر دنيا نباشد كسي به بهشت نمي رود. نعمتهاي بهشت، پاداش كارهاي نيك دنيايی و مقامات اخروي، حاصل تلاشهاي انسان در دنيا است، پس دنيا ارزشي فوقالعاده دارد؛ زيرا مي توان در عمر محدود و كوتاه دنيا، سعادت بي نهايت و لذّت جاودان آخرت را به دست آورد.
بنابراين، زندگي دنيا مذمّت ندارد؛ بلكه ميان انسان و دنيا رابطة ويژه اي است كه مذمّت دارد، پس اگر نظرمان را به خود دنيا بدوزيم و آن را براي خود هدف اصلي و نهايي قرار دهيم، اين بينش ما خطا است؛ چون به خطا، وسيله را هدف و راه را مقصد پنداشته ايم. چنين دنيايی در جاي اصلي خود قرار نگرفته است و لذا مذمّت مي شود.
چراكه اين گونه دنياطلبي انسان، امّالفساد است و كفر، نفاق، عصيان، فسوق، فجور و نظاير آنها همگي از اين طرز تلقي دنيا ناشي مي شوند.
34. كار شيطان چيست، راه نفوذش كدام است. و نتيجة كارش چه مي باشد؟
از نگاه قرآن، شيطان (ابليس)، موجودي از طايفة جنّ مي باشد كه از آتش آفريده شده اند، و عمدة كار او وسوسه كردن انسان است، از راه تزيين زشتيها و دادن وعده هاي دروغ و ترساندن از آينده.
شيطان از راه هواهاي نفساني در انسان نفوذ مي كند و كار و تلاش نفس را تأييد كرده و يا تغيير مي دهد.
نتيجة كار شيطان، غفلت و دوري از ياد خدا، جذب شدن به دنيا و جلب توجّه بيش از حد به مادّيات است.
35. طرح به كار برده شده در كتاب اخلاق در قرآن (معارف قرآن (7))، براي دسته بندي مسائل اخلاقي را توضيح دهيد!
آيت الله مصباح يزدي، موضوعات اخلاقي را بر اساس تنوّع متعلقات افعال اخلاقي، رده بندي و تنظيم كرده است، و چون متعلق افعال اختياري يا خود فاعل است و يا ديگران و يا با خداي متعال ارتباط پيدا مي كند، به تناسب، آنها را «اخلاق فردي» و «اخلاق اجتماعي» و «اخلاق الهي» نام گذاري كرده است.
1. اخلاق الهي؛ همان كارهاي انساني است كه به خدا مربوط مي شود، مثل ياد و توجّه به خدا، خشوع و خوف از خدا، رجا و ايمان به خدا و عباداتي كه براساس آنها انجام مي شود، مثل: نماز و روزه.
2. اخلاق فردي؛ كارهايي است كه به خود شخص مربوط مي شود (ولو اينكه با خدا و احياناً با مردم نيز ارتباط پيدا كند). مثل شكم بارگي و شهوتراني. چه انسان پرخور باشد يا كم غذا و دنبال شهوت برود يا نرود، دراصل به خود شخص (دروني) مربوط است.
3. اخلاق اجتماعي؛ اموري كه محور اصليش ارتباط انسان با ديگران است و از معاشرت با ديگران و در زندگي اجتماعي پديد مي آيد، مثل احسان به ديگران، احترام يا توهين به ديگران.
36. خداشناسي در اخلاق از چه ارزشي برخوردار است؟
با توجه به اينكه: الف) ريشة تمام ارزشهاي اخلاقي، ايمان به خدا است و از ديدگاه اسلام تا كاري به انگيزة ايمان انجام نگيرد، ارزشمند نخواهد بود؛
ب) ايمان، متوقف بر معرفت و شناخت است، تا آنجا كه نقص و كمال معرفت بالطبع در نقص و كمال ايمان دقيقاً مؤثّر است.
نتيجة طبيعي اين دو مقدمه آن است كه علم و معرفت نسبت به متعلق ايمان در زمرة اصول و ريشه هاي ارزشهاي اخلاقي شمرده مي شود.
37. چه عوامل و انگيزه هايي انسان را وادار به تلاش در مسير شناخت خداوند مي كند؟
الف) حقيقت طلبي فطري: غريزة كنجكاوي (خالق هستي، حق و حقيقت چيست؟).
ب) حبّ ذات: انسان به حفظ انسانيّت خود و فرق داشتن با حيوانات ميل شديدي دارد. (زندگي متكي بر گزينش عقلاني).
ج) حق شناسي فطري: به جاي آوردن سپاس و شكر مُنعِم (سپاسگذاري از احسان).
د) تمايل به تقرّب: نزديك شدن به يك مقام بلند مرتبه و موجودي كامل و قدرتمند (انگيزه براي شناخت آن).
هـ.) انگيزة منفعت طلبي: انگيزة دفع و ضرر و جلب منفعت. (انگيزة جلب منافع مادّي و معنوي اطاعت از خداوند).
و) رنج گريزي (رفع ألم): انسان در تلاش دائمي براي ايجاد امنيت از دردها و رنجها مي باشد.
ز) ميل به آسايش و آرامش رواني: ايمان به خدا، تكيه گاهي محكم و ماية آرامش خاطر انسان است: ]اَلَا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبِ[؛[1]
ح) كسب منافع و مصالح بشري: ايمان به خدا، عامل درمان دردهاي اجتماعي و فسادها مي باشد. اين سه مورد اخير، انگيزه هاي عمومي بوده، در مردم بسيار ديده مي شود.
38. موانع معرفت به چند دسته تقسيم مي شود؟ موارد هر كدام را نام ببريد؟
الف) به طور كلي موانع معرفت، به دو دسته تقسيم مي شوند:
1. دسته اي از شناختهايي هستند كه مانع رويش فكر و انديشة انسان و يا مانع قوّت و يا باعث ضعف آن مي شوند؛ يعني موانعي كه از سنخ «بينش و شناخت» هستند.
2. گرايشاتي كه مانع معرفت صحيح و يا باعث ضعف آن مي شوند؛ يعني موانعي كه از سنخ «گرايشات» هستند.
ب) موانع بينشي (شناختي):
1. حس گرايي؛ 2. تقليد كوركورانه (به خاطر سستي خرد و انديشه)؛ 3. اعتماد به ظن.
موانع گرايشي: 1. لذات آني و هوسهاي زودگذر و لحظه اي (اسير غرايز كور)؛ 2. آينده نگري افراطي مادّي (و غفلت از آخرت)؛ 3. دشمني و انزجار نسبت به خدا و پيامبر و دين (اسير گرايشات منفي و عناد و دشمني).
39. اينكه حس گرايي انسان را از معرفت صحيح بازمي دارد، منظور چيست؟
منظور از آن، دو چيز است:
1. گرايش فكري افراطي نسبت به ادراكات حسّي؛ به طوري كه منشأ اصلي تمام ادراكات بشري را در ادراكات حسّي منحصر بكنيم؛ مثل مكتب «حسّيون» در مقابل «كتب عقليون».
2. گرايش عملي افراطي به ادراكات حسّي؛ به اين معنا كه مدركات حسّي ما به منزلة مواد خام براي عقل تحليل گر مي باشند و در واقع مثل نردباني براي رسيدن به مرحلة انديشيدن عمل مي كنند. حال اگر به جاي بهره برداري ابزاري براي رسيدن به مراحل تفكّر، آنچنان غرق در خود ادراكات حسّي شديم و ديگر از انديشيدن باز مانديم، در اين صورت ادراكات حسّي به صورت مانعي براي معرفت عمل مي كنند.
40. موانع گرايشي معرفت را نام ببريد!
الف) لذّات آني و هوسهاي لحظه اي: در برخي از انسانها اين گونه لذات و هوسها طغيان مي كنند و بدون حد و مرز فرصتها را از وي سلب نموده، مانع انديشيدن و آينده نگري وي مي شوند.
ب) آينده نگري افراطي: افرادي كه در لذات آني و هوسهاي لحظه اي غرق نيستند؛ ولي فكر و ذكر انديشة آنان اغلب در مسائل دنيوي خلاصه مي شود؛ يعني كسب ثروت، تحصيل قدرت و به دست آوردن مقام، آنچنان ايشان را به خود مشغول مي سازد كه از خدا، قيامت، معنويت و آيندة خويش كاملاً غافل مي شوند.
ج) دشمني و انزجار نسبت به خدا، پيامبر- و دين: افرادي كه فكرشان در اسارت گرايشات مادّي (جاه طلبي، دنيادوستي و مال پرستي) باشد؛ ولي ظهور و بروز اين گرايشات منفی و عناد و دشمنی با دین قرار دارد، هر چند این عناد ممکن است به نوبه خود انعکاس از همان گرایشات در شكل دشمني مستقيم و عداوت با خدا و خداپرستان و تكذيب آنها نمايان مي شود.
41. قساوت قلب را توضيح داده، ثمرة آن را بيان كنيد!
گاهي وجود يك معرفت و ادراك، چنان قلب و روح را برمي انگيزد كه حالتي متناسب با آن معرفت پيدا مي كند؛ ولي گاهي چنين آمادگي اي وجود ندارد و زمينة رواني انسان طوري است كه با وجود همان علم و معرفت، آن حالت و احساس خاص را پيدا نمي كند. در چنين وضعي، آن قلب را «قسيّ» و اين انحرافي را كه در آن به وجود آمده «قساوت» مي نامند.
قساوت قلب موجب مي شود تا در مورد مقتضي، حالت خوف، خشيت، اشتياق و نظاير آنها در دل انسان حاصل نشود، مثل عكس العملهاي مختلفي كه افراد به يك وعظ نشان مي دهند.
42. ريشة حالت خشيت و يا محبّت به خداوند چيست؟
الف) «خشيت» آن حالتي است كه از «درك عظمت الهي» و حقارت خويش براي انسان پيدا مي شود و با ترس از عقاب و عذاب فرق مي كند.
ب) اگر توجه انسان به اين باشد كه «خدا، داراي تمام صفات كماليّه و منشأ تمام جمالها و خوبيها است و هر چيز دوست داشتني در او جمع است.» در دل خود «محبّت» به خدا را مي يابد.
43. آثار رواني و رفتاري معرفت به افعال الهي را بشماريد!
1. حالت شكر و سپاس: با توجه به اينكه ولي نعمت و مُنعم اصلي خدا است، معرفت به اين نكته براي انسان حالت سپاس گزاري به وجود مي آورد.
2. عبادت و بندگي: نتيجة خضوع و شكر، عبادت مي باشد و انسان كرنش در برابر خداوند و محبّت به او را به صورت كارهاي عبادي ظاهر مي سازد.
3. خوف و رجا: خوف (ترس از محروميت) و رجا (اميد به آينده اي بهتر) از علم به قدرت خدا و اينكه سعادت و شقاوت انسان در دنيا و آخرت به دست او است، پديد مي آيد.
4. تضرّع: به معني احساس كوچكي و درماندگي و در واقع يك حالت قلبي است كه در پي خوف و خشيت به وجود مي آيد.
44. با توجه به نقش تربيتي «خوف»، قرآن چه ويژگيهايي براي آن مي شمارد؟
الف) خوف و خشيت، باعث سعادت ابدي انسان مي شود؛
ب) شرط پذيرش دعوت انبيا و تأثّر از انذارهاي آسماني است؛
ج) عامل انجام و شتاب در كار خير است؛
د) باعث عدم ترس از غير خدا است؛
هـ.) شرط عبرت آموزي از حوادث مي باشد.
45. نتيجة «رجاء» در شخص و جامعه را توضيح دهيد!
«رجاء» حالتي رواني است كه از علم و معرفت نسبت به مبدأ و معاد حاصل مي شود و اساس تمام تلاشهاي مفيد و پرثمر انساني است كه منشأ اصلاح امور خالق در جامعه و وصول شخص به سعادت ابدي مي گردد، چنانكه نااميدي و يا قطع اميد نسبت به خدا و روز قيامت، منشأ تمام فسادها، تبهكاريها و منتهي شدن كار انسان به شقاوت ابدي است.
46. علت «قساوت قلب» چيست و علاج آن چگونه امكان پذير است؟
قساوت قلب، دو عامل دارد:
الف) عامل مادّي: كه بيشتر با بدن ارتباط دارد، مانند (شكم بارگي و شهوت راني).
ب) عامل رواني: عبارت است از تعلق دل به آنچه كه با احساسات معنوي و امور اُخروي تعارض و تزاحم دارد، مانند: گناه، لقمه حرام و... .
به طور كلّي عامل نخست، احساس و عاطفة انسان را ضعيف مي كند و عامل دوم، مسير احساسات و عواطف را از سوي خدا، آخرت و معنويات به سوي امور مادّي و اميال زودگذر دنيوي منحرف مي سازد.
در نتيجه، براي پيشگيري و علاج «قساوت قلب» كه از بيماريهاي خطرناك روحي مي باشد، لازم است روي اين دو عامل تكيه كنيم! 1. سعي كنيم بدن بيش از حدّ از تمتّعات و لذايذ مادي و جسماني اشباع نشود؛ 2. سعي كنيم به مادّيات و امور مخالف و مزاحم با معنويّات دلبستگي پيدا نكنيم و اين گونه تعلّقات را از صفحة دل بزداييم. ان شاء الله.
پی نوشت:
---------------------------------
[نکته]. اخلاق در قرآن، استاد محمدتقی مصباح یزدی، مؤسسه پژوهشی و آموزشی امام خمینی)، قم، چاپ سوم، پاییز1377، ج1.
[1]. رعد / 28.
افزودن دیدگاه جدید