بسم الله الرّحمن الرّحيم
1- خداوند در راستای نبوت نبی«صلی الله علیه وآله» با معرفی امامان معصوم«علیهم السلام» که حقیقت قرآن را می شناسند بهترین بستر را برای دینداری فراهم فرمود تا زمین با آسمان و عالم فرش با عالم عرش هماهنگ باشند و تمام استعدادهای تو در توی انسان ها به شکوفایی در آیند.
2- نظام احسن الهی که از طریق خدای حکیم ایجاد و تدبیر می شود اقتضا می کند تا زیباترین شرایط جهت عبودیت پروردگار عالم در صحنه باشد، آن شرایط عبارت است از بودن دینی کامل از یک طرف، و حضور انسانی که با حقیقت و اصل آن دین به شهود قلبی مرتبط باشد از طرف دیگر. تا جامعه گرفتار برداشت هایی از قرآن و سنت نشود که از حقیقت دین جدا باشد و لذا قرآن بر این قاعده تأکید دارد که انسان ها برای دینداری کامل باید به کسانی رجوع کنند که با شهود قلبی با حقیقت قرآن مرتبط اند. می فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ، لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[1]همانا آن قرآنى است بلندمرتبه، در كتابى پنهان، كه جز مطهرون با آن مرتبط نیستند. و رسول خدا«صلی الله علیه وآله» در همین رابطه حدیث ثقلین را فرمودند و تأکید کردند؛ «إنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا»[2] کتاب خدا و عترت رسول خدا«علیهم السلام» از هم جداشدنی نیست. پس قرآن به تنهایی نمی تواند حجت خدا بر خلق باشد مگر آن که امامی از اهل بیت عصمت و طهارت در کنار آن قرار گیرد.
3- واسطه ی فیض بودن امام«علیه السلام» به این معنی است که اولین صادره از خداوند باید انسان کاملی باشد که جامع جمیع کمالات است. خداوند از آن جهت که کمال مطلق و جامع جمیع کمالات است، اولین مخلوق او، مخلوقی است که در عین مخلوقیت، جامع همه ی کمالات و اسماء الهی می باشد و به همین جهت اولین صادره از خداوند نمی شود ملائکه باشند چون هرکدام از آن ها مظهر اسمی از اسماء الهی اند.[3] با توجه به این که اولین صادره از خداوند باید انسانی کامل باشد که همه ی کمالات الهی را به نحو جامع داشته باشد معنی واسطه ی فیض بودن رسول خدا و ائمه معصومین«علیهم السلام» روشن می شود. در راستای همین قاعده است که رسول خدا«صلی الله علیه وآله» فرمودند:«اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نوري»؛[4] اولین چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بود. این روایت نظر به حقیقتی دارد که انسان با برهان واندیشه می تواند متوجه حقانیت آن ها شود. و این که در رابطه با اولین مخلوق بودن انسان کامل رسول خدا«صلی الله علیه وآله» فرمودند: «کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْماءِ وَ التِّین»[5] من نبی بودم و آدم هنوز به دنیا نیامده بود و بین آب و گِل بود. اشاره به همان نور محمدی«صلی الله علیه وآله» است که مقدم بر جسم حضرت خلق شده است. آری آن حقیقت؛
در نبی آمد بیان راه کرد/ در ولی از سرّ حق آگاه کرد
یک حقیقت است که در مظاهر متفاوت ظاهر می شود و در همین رابطه امیرالمؤمنین«علیه السلام» نیز می فرمایند: «کُنْتُ اَنَا وَ مُحمدٌ نوراً واحداً مِنْ نوراللهعزّ و جلّ»؛[6] من و محمّد نور واحدی بودیم از نور خدا. یا به تعبیر مولوی:
گاه پوشد کسوت لیلی، گهی مجنون شود / گاه معشوق و گهی عاشق نماید خویش را
جلوات آن حقیقت نوری یک روز امیرالمؤمنین علی«علیه السلام» است و یک روز امام حسین«علیه السلام» و یک روز حضرت صادق«علیه السلام» و یک روز حضرت کاظم«علیه السلام». آن نور حقیقتی است که شعور ما باید متوجه آن شود و به این معنی به ما گفته اند باید به آن مقام به عنوان عین الانسان که مقامش مقام جامعیت اسماء الهی است[7] ایمان داشته باشید و او را اولین مخلوق و واسطه ی فیض نسبت به سایر مخلوقات بدانید.
4- طبق روایت «لَولا الحجة لَساخَتِ الأرْض بِاَهْلِها»[8] همان طور که اگر وجود تکوینی امام و حجت خدا به عنوان واسطه ی فیض در صحنه ی هستی نباشد، عالم فرو می ریزد، اگر از نظر تشریعی هم امام معصوم در صحنه ی اجتماع تأثیرگذار نباشد، سازمان جوامع بشری به هم می ریزد و گرفتار بی سر و سامانی می شود.
5- کربلا صحنه ی نمایش فرهنگی است که ضرورتی برای حضور امام معصوم در معادلات اجتماعی نمی بیند و می خواهد بدون امام معصوم بر عالم و آدم مدیریت کند، لذا گرفتار زشت ترین تصمیمات می شود.
موفقیت امام حسین«علیه السلام» در کربلا از آن جهت بود که معلوم کردند در آینده ی تاریخ نگاه ها باید به سوی کدام فرهنگی باشد، وگرنه بشریت گرفتار انواع حکومت های یزیدی خواهد بود و عالی ترین مظاهر معنوی تا قتلگاه کشانده خواهند شد.
6- شیعه یک فرقه نیست، یک اندیشه است. اندیشه ای که متوجه است باید عالم تشریع با عالم تکوین هماهنگ باشد، و همان طور که وجود انسان کامل واسطه ی تکوینی فیض خدا به سایر مخلوقات است، همان انسان کامل باید در تشریع نیز واسطه ی حاکمیت حکم خدا بر عالم و آدم باشد، تا انسان ها با کسی که حامل اسم اعظم است مرتبط شوند و در تمام اسماء وجودی خود تحت تأثیر اعظمِ آن اسم قرار گیرند.[9]
7- وفاداری به کربلا یعنی پایداری بر آرمان حاکمیت حکم خدا در تمام مناسبات جامعه ی انسانی، و عزاداری و اشک بر امام حسین«علیه السلام» و اصحاب کربلا موجب می شود تا قلب ها یک لحظه از آن آرمان بزرگ روی بر نگردانند و در اردوگاه با برکت انتظار باقی بمانند.
در تقاضای «أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ،... أَيْنَ أَعْلامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ، أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ...» نظر به فرهنگی است که امام حسین«علیه السلام» در کربلا پایه گذاری کردند تا حضرت بقیة الله«عجل الله تعالی فرجه» و حاکمیت آن حضرت در منظر ما باقی بمانند. پس با عزاداری و اشک بر شهادت امام معصوم قلب و جان خود را در تاریخ نورانی نگه می داریم.[10] تا انسانی بی درد و خنثی و منفعل نسبت به آنچه بر حقیقت رفت و اکنون می رود نباشیم و خود را همواره ماوراء ظلمات دوران نگه داریم.
امام حسین«علیه السلام» کربلا را به نمایش گذاشتند تا برای انسان بد و خوب مساوی نباشد، و روح انسان به لجنزار ها عادت نکند و پستی ها را توجیه ننماید، و بذر حیوانیت نپاشد، و هست و نیست را مساوی نگیرد و چون سگ ولگرد در زندگی پرسه نزند، و گرفتار آرزوهای مالیخولیایی روزهای تکراری بیهوده نگردد، روزهایی که هیچ واقعیتی ندارد، مگر عدمِ معدوم ها، که پایه هایش روی نبودی ها است.
سر فروبردن در چاله ی درون خود، رؤیاهایی بدون هیچ واقعیت و دردمندی و مسئولیت، دلخوش کنک های کودکانه، ایجاد خوشبختی های احمقانه و شهوت و نفرت ها. با توطئه ی سکوت در مقابل ارزش های الهی، حیوانیت را تبلیغ کردن. یأس و شک و پوچی و بی احساسی را دامن زدن، همه و همه قصه ی انسانی است که گرفتار ظلمات دوران خود شده.
آری؛ وقتی ذائقه ما از روح حسین«علیه السلام» دور شد، باید منتظر هرگونه بی تفاوتی و خوشبختی های احمقانه بود و این مرگ یک ملت است. و کربلا دستورالعمل نجات از مرگ.
«والسلام»
............................................................................................
پی نوشت ها:
1- سوره واقعه، آیات 77 تا 80
2- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص 176
3 ملائکه می گویند: «وَ ما مِنّا إلاّ لَهُ مَقامٌ معلوم» هیچ کدام از ما نیستیم، مگر در مقامی معلوم و محدود. (سوره صافات، آیه 164)
4- بحارالأنوار، ج 1، ص 97
5- بحارالأنوار، ج 65، ص 27
6- بحارالأنوار، ج 26، ص 7
7 - عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ«علیه السلام» فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ« وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُالْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» قَالَ: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»( الكافي ج1 ص144 ) آن حضرت راجع به قول خداى عز و جل که می فرماید: «خدا را نام هاى نيكوست، او را به آن ها بخوانيد» فرمود: سوگند به خدا مائيم آن نام هاى نيكو خدا عملى را از بندگان نپذيرد مگر آن كه با معرفت ما همراه باشد.
8 - درخشان پرتوى از اصول كافى، ج6، ص 99
9 - در مورد معنی اسم اعظم و این که امیرالمؤمنین«علیه السلام» می فرمایند: «قَدْ اَعْطانا رَبُّنا عزّوجلّ عِلْمَنَا لِلْإسْمِ الْأعْظَم» و این مقام را خداوند به واسطه ی اسم اعظم که به ما عنایت فرموده، به ما داده است. به شرح حدیث «حقیقت نوری اهل بیت«علیهم السلام» رجوع شود.
10- در این رابطه به نوشتار «فرهنگ انتظار؛ حضور در تاریخ توحیدی» رجوع فرمایید.
.................................................................................................................
منبع: لب المیزان