حضرت زهرا سلام الله علیها؛ شخصیت معیار
در این بخش به حد بضاعت اندکمان به بررسی شخصیت والای حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان شخصیت معیار بشریت در تمامی قرون و اعصار خواهیم پرداخت. ما را همراهی کنید.
مطالب پیشنهادی: شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها - ویژه نامه ایام فاطمیه
مقدمه
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «... لو کان الحُسن هیئه لکانت فاطمه سلام الله علیها(بل هی اعظم) لان ابنتی فاطمه خیر اهل الارض عنصرا و شرفا و کرما»
دین مبین اسلام در طول حضورش تاریخی از عملکرد مثبت مردان و زنان تأثیرگذاری نمایش می دهد که در کنار یکدیگر شکوه عبودیت را محقق کردند. این امر زاییده نگرش اسلام درباره دایره انسانیت است که با مردانگی و زنانگی تکمیل می شود. از این رو از عمق جاهلیت که مدفن مظلومیت های به گور شده بود، ندایی آدمیان را به زندگی پاک فراخواند که برای زنان دو ویژگی در نظر آورد: سوژگی و اسوگی.
وجه سوژگی و عاملیت که تا آن روز اگر بود مختص مردان بود به وسیله اسلام به زنان تسری یافت. زنان به مثابه مردان مکلف شدند تا پاسخی برای مهم ترین سؤالات هستی شناسانه داشته باشند. مبدأ آفرینش را بشناسند و در خودآگاه خویش بر منتهای جهان دلیل بیابند و از سویدای قلب و فکر و مستقل از مردانشان راهی به سوی نبی و ولی بگشایند. تکالیف اجتماعی بر عهده آنان قرار گرفت و حقوق شان به رسمیت شناخته شد.
اگر چه در اسلام وضعیت های خانوادگی به ویژه بر حقوق و تکالیف زنان چیره اند، قرآن کریم با دیدن زنان و مهمترین مسائل آن ها و دیدن حقوق و موقعیت های آنان، وجه سوژگی شان را تقویت کرد. برای نمونه به موارد ذیل می توان استناد کرد:
یَاأَیُّهَاالنَّاسُ إِنَّاخَلَقْنَاكُم مِّنذَكَرٍوَأُنثَىوَجَعَلْنَاكُمْشُعُوبًاوَقَبَائِلَلِتَعَارَفُواإِنَّأَكْرَمَكُمْعِندَاللَّهِأَتْقَاكُمْ ؛
إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِینَ اللَّهَ كَثِیرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا؛
أَنِّیلاَأُضِیعُعَمَلَعَامِلٍمِّنكُممِّنذَكَرٍأَوْأُنثَىبَعْضُكُممِّنبَعْضٍ ؛
یَاأَیُّهَاالنَّاسُاتَّقُواْرَبَّكُمُالَّذِیخَلَقَكُممِّننَّفْسٍوَاحِدَةٍوَخَلَقَمِنْهَازَوْجَهَاوَبَثَّمِنْهُمَارِجَالاًكَثِیرًاوَنِسَاء ؛
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا؛
یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بأیمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها النهار خالدین فیها ذلک هو الفوز العظیم ؛
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ
وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مَن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ؛
وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَـئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ.
این باور که هر زنیبعنوان یک انسان مسیر عبودیت و دینداری را باید به تنهایی طی کند به این معناست که باید خود ببیند، بفهمد، استدلال کرده و نتیجه گیری کند، عمل نیک بجا آورد و پرهیزگار گردد، رفتار او ارزش حقوقی دارد و معاملاتش معتبر است، در مقابل صلاح و فساد اجتماع مسؤول است و میدان تحرک اجتماعی او باز است؛ یعنی باید برای این عرصه از عاملیت، خود را آماده سازد.
از سوی دیگر حقوق اساسی زنان مانند حق حیات از اولین مسائلی بود که قرآن کریم بر آن تأکید کرد: و اذا الموؤوده سئلت بای ذنب قتلت . همچنین با اختصاص سوره ای به نام زنان (نساء) در کنار مسؤلیت های آنان،بسیاری از حقوق شان را برشمرد که تا آن روز سابقه نداشت. نام بردن از زنان و تأکید بر تأثیرگذاری اجتماعی آن ها و قرار دادن سوره ای به نام زنی برجسته مانند مریم که تا آن روز تنها در سایه فرزند جلیل القدر و پیامبرش دیده می شد، نمونه هایی از وجه سوژه گی زنان در فکر اسلامی و متن مقدس آن است.
قرآن کریم با بیان بخشی از زندگی آسیه که به انتخابی بزرگ دست می زند را برجسته و مطرح می سازد. بانویی که خود را از سلطه شرایط حاکم بر زندگی رهانید و توانست به بزرگترین تحول که همانا تحول در شخصیت انسانی دست یابد. این نیز نمونه ای از وجه سوژگی در زنان شایسته قرآنی است. دینی که زنان را به فروتنی در برابر همسران فرا می خواند، عدم اطاعت این بانو از همسرش در پیروی از کیش کافران را می ستاید و انتخاب او مبنی بر ترجیح آخرت با خدا را بر دنیا با فرعون با اهمیت می داند.
اگر چه سوژگی مصطلحات متعددی دارد، مراد ما همین معنای استقلال در درک و حوزه شناختی و عاملیت و اثرگذار بودن در حوزه عملی است. از آنجا که شخصیت سوژه نتیجه تربیتی فاخر است، رویکرد تربیتی مربیان باید مبتنی بر باور فوق درباره زن باشد. شخصیت سوژه در اثر برنامه تربیتی در خانواده و سایر محیط های اجتماعی– آموزشی شکل می گیرد. بانویی که بعنوان یک انسان آگاه، مؤمن و مسؤول در قبال خود و خانواده و جامعه اش تربیت شود قطعا شخصیتی عامل خواهد بود.
در عین حال زنان در اندیشه اسلامی متعهد به انجام نقش هایی اند که به ظاهر با وجه سوژگی در تنافی اند مانند همسری و مادری. اما ادعای ما این است که این معنا از سوژگی با پذیرش نقش هایی که مفاد آن ها وابستگی است در ذات خود تعارض ندارد. در این میان باید تأکید کرد تربیت یک انسان برای ایفای دو گونه نقش متفاوت نیازمند تکنیک های خاص تربیتی است.
ابراز وابستگی دو جنس به یکدیگر به طرف مقابل هر یک احساس کفایت می دهد. تمایل طبیعی مرد به همسرش، خواه ناخواه زن را به مطلوب جنسی او تبدیل می کند با توقعاتی روشن همچنان که زن نیز نیاز طبیعی ای به شوهر دارد که مرد را مطلوب زن کرده است. فهم این تفاوت ها که با وجود قدرتمندی نظری اش برای برنامه عملی متفاوت، بطور مداوم مورد نقد قرار می گیرد راز ابژگی هر یک از دو جنس برای دیگری را برملا می کند.
در عرض این وجه ابژگی، هویت مستقل و قدرتمند مرد و زن به معنای تأثیر مثبت و فعال هر یک در ایفای نقش های والدی و همسری است. والدی که در تربیت فرزند با نشاط بوده و تأثیر او بر فرزند از تأثیر محرک های بیرونی و محیطی بیشتر باشد این نقش را با سوژگی خود آمیخته است.
همچنان که اگر مرد و زن در نقش همسر در عین تعلق ها و وابستگی ها به کارآمدی یکدیگر و سرزندگی زوجیت کمک کرده و هر یک دیگری را بر انجام مسؤولیت های متعدد یاری دهند از هویت مستقل خود بهره مند شده اند. حضرت علی علیه السلام فاطمه را این گونه توصیف کرد: «نعم العون علی طاعه الله» یعنی فاطمه در مقام همسر، خود در پیشبرد شریک زندگی در مسیر اطاعت که مسیری دشوار است نقش ممتازی ایفا می کرد.
آن چه در این بحث مهم است تربیت دختران و پسران برای ایفای این نقش های به ظاهر متضاد و اجرای تکنیک های تربیتی در این راستا است. این مسأله که چگونه می توان دختری را با جذابیت های زنانه و قدرت زنانگی برای پیوندی پاک با همسر آماده کرد و در عین حال او را دارای شخصیتی مستقل و مؤثر در زندگی بار آورد، نقطه درگیری و چالش سنت و مدرنیته است.
اگر چه الگوی سنتی در حفظ خانواده به نظر مفیدتر می رسد، ملاحظه تحولات رفتاری پسران و دختران نشان از نابسندگی این الگو در خانواده های جدید دارد.در مقابل، وضعیت جدید در خانواده ها نیز نشان از کمبود روابط عاطفی صادقانه، فداکاری ها، فروتنی ها، گذشت ها،جوانمردی ها و حتی گرمی و طراوت آشپزخانه ها دارد که به تنهایی و بدون توجه به زیرساخت های تحول، قابل بازگشت نیستند. به همین جهت است که تغییر روش های خرد و راهبردهای کلان تربیتی در محیط های رسمی و غیر رسمی تربیتی ضروری است؛ روش ها و راهبرد هایی که با الهام از زندگی بانو فاطمه زهرا سلام الله علیها وجه تعلق و سوژگی را با هم در دختران رشد دهد.
وجه اسوگی که نقطه ایده آل زندگی را برای زنان مشخص می سازد دومین وجه مهم از توجه اسلام به زن است. وجود اسوگانی از میان زنان آن هم در سطح مردان اسوه، به برابری زنان و مردان جلوه جدیدی می بخشد. اسوه به رهپویان انگیزه و آرمان می دهد، مسیر حرکت به سمت ایده آل ها را رفتنی می کند و برای رهرو وجد و عشق می آفریند.
وجود سوره ای به نام مریم و بیان رنج های این بانوی پاک درطی طریق بندگی و صبوری وی بر سختی های ناشی از مبارزه با رفتارهای نادرستی که هنجارین شده بودند، تکریم منزلت وی و بزرگداشت مهمترین خصلت های او در مقام یک انسان و یک زن مانند ایمان و تصدیق، فروتنی و پاکدامنی وجه اسوگی این بانو را به رخ کشید.
سرآمد بانواسوگان که بر مرد و زن مسلمان مودت و پیروی اش لازم است زهرای مرضیه سلام الله علیهاست. خداوند اراده فرمود با نور وجود او تمام سخن را درباره زن تمام کند. از دامان زنی مؤمن، اصیل، پاکدامن و فداکار دختری متولد گردید که منشأ تمام خیر در دو جهان شد. اگر چه سخن در بعد روحانی و نوری این بانو بسیار است، اما برخی از بزرگان معتقدند مهمترین خصلت فاطمه زهرا سلام الله علیها این بود که فرشته وحی بر جنابشان فرو می آمد و در ایامی که پس از پدر بزرگوارشان زنده بودند افزون بر تسلی خاطرشان، بر ایشان علومی را قرائت می کردند و امیرمؤمنان آن ها را می نوشت که نتیجه آن مصحفی عظیم شد . بنابراین اگر چه فاطمه پیامبر نبود و پرده نبوت پیش از آمدنش آویخته شده بود اما بعد از پیامبران اولوالعزم تنها انسانی بود که فرشته وحی بر او نازل شد. بر پایه این تحلیل از امام خمینی(ره) که باید میان کسی که جبرئیل بر او نازل می شود و جبرئیل که روح اعظم است تناسب باشد، آنگاه نزول فرشته وحی بر حضرت حاکی از بزرگی بی وصف اوست. اما درباره بُعد زمینی حضرت این بس که او در این وجود عنصری اش مادر زیبایی هاست؛ مادر حسن، حسین و محسن و مادر زینب. از دامان او خیر جاری شد تا به امروز و تا بامداد قیامت.
فاطمه را می توان شخصیت معیار در اسلام نامید. این روایت که خداوند بخاطر غضب فاطمه غضب و بارضای او راضی می شود؛ در کتب شیعه و سنی نقل شده و مورد قبول همگان است. چنین روایتی حاکی از محوریت حضرت در درستی و نادرستی رفتار و عبارت دیگری از اسوگی ایشان است. بی ترید این روایت برای توجه دادن مردم به سوی خانه فاطمه و رفتار فاطمی است زیرا غضب و رضای هر کسی بن مایه عمل اوست.
بطور اساسی تأکید بر وجه اسوگی برای جهت دادن مردم به پیروی و بهره برداری است. تصریح قرآن بر اسوه بودن رسول اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به مردم است اگرچه همگان می دانند وجود مطهر پیامبر منحصر به فرد و بالاتر از سطوح مختلف آدمیان است. این مسأله هم درباره حضرت صدیقه طاهره وجود دارد. ایشان بعدی نوری دارند که کسی توانایی رسیدن به کرانه آن را ندارد و به خاطر همین جنبه الهی و نوریشان مورد علاقه خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله و مورد احترام ویژه امام علی علیه السلام بودند. رفتاری که به دنبال این جنبه از حضرتش سر می زد صورت کامل عمل صالح همراه با خالص ترین نیت بود که هیچگاه اعمال دیگران هم سنگ عمل او نخواهد شد اما گفتنی است همین ویژگی هم ایشان را اسوه قرار داده است. بی عیبی ناشی از آن طَُهر و قدس به رهپویان اطمینان می دهد که در مسیر او حرکت کنند اگر چه نتوانند همانند او گردند. وجه اسوگی حضرت زهرا سلام الله علیها به دیگران کمک می کند تا خود را در شعاع جاذبیت او قرار دهند؛ هم چنان که رفتار پدر و همسر با ایشان هر چقدر هم که خاص و برآمده از احترام به مقام الهی حضرت باشد، برای دیگران شوق آفرین و ترغیب کننده است.
نکته دیگر درباره اسوگی، درک میزان بهره برداری و استفاده از اسوه برای زمان حال است. وقوع تحولات بی شمار و پردامنه در ابعاد مختلف زندگی همواره این پرسش را فراهم می آورد که چگونه می توان از زندگی گذشتگان الگو پذیرفت؟ مقوله شکاف نسلی بعنوان یک مفهوم فرهنگی همواره فاصله بینشی و منشی نسل های انسانی را گوشزد می کند. هر چقدر فاصله نسلی بیشتر باشد تفاوت ها غیرقابل عبورتر می نمایانند. از 1400 سال پیش به این طرف در زندگی آدمیان دگرگونی های فراوانی رخ داده است بصورتی که برخی امور از بین رفته و برخی دیگر بصورت نوپدید شکل گرفته اند. در مواردی هم شکل و قالب تغییر اساسی کرده است. البته شاید بتوان ادعا کرد در محدوده خانه و خانواده شاهد تغییرات کمتری هستیم به این معنا که از صدها سال پیش تا کنون مادری، پدری، همسری و خانه داری در خانواده ها رایج بوده اگر چه تحولاتی چند در چگونگی ایفای نقش رخ داده است. شاید منشأ این امر بن مایه طبیعی این نقش هاست.
بیشتر تحولات در عرصه عمومی رخ داده است. برای مثال اگر چه همواره مردم به طریقی امرار معاش می کرده اند و مفهوم کار وجود داشته است، کار در شکل امروزی اش کاملا جدید است: انجام سلسله اموری در ساعت و محل معین تحت نظارت خاص. در مقابل کار خانگی همواره وجود داشته است و بطور عمومی زنان این نقش را بر عهده داشتند. حجم کارها و کیفیت انجام آن هانیز زیاد و خرد کننده بود اما امروزه کار خانگی بسیار تسهیل شده است.
با توجه به سخنان فوق اگر خانمی بخواهد در فضای عمومی به کار مشغول شود چگونه می تواند از حضرت فاطمه سلام الله علیها الگو بگیرد؟ اگر بخواهد تحصیل کند چطور؟اگر فقط خانه دار باشد به این معناست که به حضرت تأسی کرده است؟
اسوه بودن حضرت برای زنان در تمام زمان ها و مکان ها با تطبیق حداکثری زندگی با رفتارهای جزیی حضرت ناسازگار است زیرا چنین چیزی غیرقابل تحقق است. به عبارت دیگر فرازمانی و فرامکانی بودن یک شخصیت به این امکان وابسته است که بتوان معیار و شاخص از زندگی او استخراج کرد. استخراج شاخص نیز بر نوع زندگی و وجود نقاط ثقل در شیوه زیست چنین شخصیتی مبتنی است. اصرار بر انجام کاری خاص، ارائه دکترین درباره رفتار یا موضع گیری ویژه و وجود تبیین معینی ازانجام پیوسته یک عمل به درک این معیارها و شاخص ها کمک می کند.
برای مثال پس از تقسیم کار در خانه حضرت به وسیله پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و قرار دادن امور داخلی خانه بر عهده وی، حضرت این امر را به برداشتن مسؤولیت امور بیرونی که سنخیت بیشتری بار مردان دارد تعبیر و از بابت آن اظهار خوشحالی کرد. این تبیین حضرت شاخصی به دست می دهد که کار خانگی با تمام سختی اش با توان زنانه هماهنگ تر است. جالب است که امروزه هر چه قدر از عدم حضور زنان در عرصه اجتماعی گلایه و به شکاف جنسیتی تعبیر می شود اما همچنان فضای اجتماعی برای زنان شکننده و اشتغال برای زنان موجب فشار روانی است.
سخنان فوق به این معنا نیست که از زندگی حضرت مخالفت با مشارکت های اقتصادی و اجتماعی زنان استخراج می شود اما به این معنا هست که به دلیل سختی مسؤولیت های مردانه برای زنان و طبیعت زنانه، الگوهای تساوی طلبانه که زنان را مکلف به کسب درآمد کنند و اشتغال را تحت هر شرایطی یک ارزش به حساب آورند مغایر میل این اسوه بانو هستند.
شاخص های دیگری در ادامه نوشتار اشاره خواهند شد.
بعد نوری و حورایی
اگر چه نمی توان تمام آن چه که در این بعد برای ما نقل شده را درک کرد، روایات در این باره ویژگی های منحصر به فردی برای حضرت ذکر کرد ه اند.خلقت انوار پیامبر اکرم و اهل بیت گرامیش صلوات الله علیهم اجمعین قبل از خلق بدنهایشان و حتی پیش از آفرینش حضرت آدم در روایات صحیحی ذکر شده است. در تعدادی از این روایات برای حضرت زهرا سلام الله علیها موقعیتی ممتاز توصیف شده است. از جمله این روایت که در مناقب ابن شهر آشوب آمده است که خداوند نور پیامبر و نور علی را در هم آمیخت و سپس آن ها را چهار قسم کرد یکی نور رسول الله شد، دیگری نور علی و آن دو دیگر نور حسنین و آنگاه نور فاطمه را بصورت نوظهور و جداگانه آفرید . این نور طبق روایت دیگری از مرحوم صدوق در نزد عرش بود و همواره ذات حق را تقدیس می کرد و تسبیح و تهلیل و تکبیر می گفت تا آن که در صلب پیامبر را جای گرفت .
اسامی حضرت که خود تحفه ای عرشی بودند از مقامات ایشان حکایت می کنند. در روایت صدوق خداوند وجه نامگذاری حضرت در آسمان به منصوره و در زمین به فاطمه را بیان کرده، فرمود این بانو در زمین فاطمه نام دارد زیرا آدمیان قادر به شناخت حقیقی او نیستند (و مقام وجایگاه او را چنان که باید نخواهند شناخت) و در آسمان منصوره است زیرا آنچنان در صحرای محشر و عرصه های سخت قیامت از جانب خدا و فرشتگانش یاری خواهد شد که همه شیعیان و دوست دارانش را به بهشت وارد می کند.
اگرچه در جامعه جهل زده آن روز، جایگاه مردان بزرگی چون رسول خدا و ذریه معصومش نیز آن چنان که باید، درک نشد، به دلیل موقعیت حقارت بار زنان و دختران فاطمه ناشناختنی تر ماند. خداوند او را چونان نگینی در حلقه وصل نبوت و امامت قرار داد، محور پاکان اهل کسایش کرد و کوثرش خواند. اگر چه جریان اصلی کوثر نسل امامان از ذریه او هستند که تما خیر در هستی با آن ها جریان یافته است، نسل فاطمه زهرا تنها نسل نشان دار در میان انسان هایند تا معلوم باشد کوثر زهرای اطهر واقعیتی تکوینی است.
این روایات نشان می دهد بانویی که مادر امامان و در واقع اصل و ریشه و معدن تمام فضیلت هایی است که به ذریه معصومش رسیده شخصیت منحصربه فردی است.برای همین است همه ائمه همواره به این اصل و ریشه ارجاع کرده و درباره نسبت و ربط خود به ایشان سخن گفته اند مانند این سخن امام باقر علیه السلام درباره تأویل آیه بیست و چهارم از سوره ابراهیم کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء که فرمود: ... شاخه این درخت فاطمه علیها السلام و شعب آن شاخه ائمه از فرزندان ایشان هستند واین سخن نیز از ایشان است که ما فرزندانمان را به تسبیح فاطمه امر می کنیم همانگونه که به نماز امر می کنیم و یا این فرمایش امام زمان علیه السلام که در دختر رسول الله الگویی نیکو برای من است . این عبارات به این معناست که بانو فقط مادر زیستی ائمه علیهم السلام نیست بلکه منشا محاسن اهل البیت و ریشه حقیقت امامت آن هاست که در خلال دو قرن همواره ربط خود را به ایشان متذکر می شدند. این وجود نوری در قوس نزول و پس از تعلقش به بدن در متن رنج قرار گرفت که خود بعدی مهم از زندگی از زندگی ایشان و نیازمند تفسیر است و پس از آن با عبور از کوره رنج دنیا با مقامی بالاتر نزد حق برگشته و دارای مقام شامخ تری می شود. مقامی که یک درجه از آن حق شفاعت برای اهل محشر است که شامل هر که مشرک و کافر نباشد می گردد.
بعد عنصری و اِنسی
ویژگی مهمی که پیش درآمد توضیح این بعد شایسته تأکید است جامعیت حضرت زهرا سلام الله علیها در ابراز نقش های متعدد و متنوعی است که از یک انسان و یک بانو انتظار می رود. حضور مؤثر در هر یک ازنقش ها و ایفای آن در بهترین شکل ممکن، با رضایت مندی از تقسیم طبیعی و حقوقی نقش ها رخداد مهم زندگی زمینی حضرت است. تسلیم در مقابل خلقت و اراده تکوینی خداوند درباره داشته ها و نداشته ها، امکان تمرکز بر دارایی ها و ویژگی های انسانی و زنانه را فراهم آورده، آن ها را به نقطه قوت شخص تبدیل می کند. به فعلیت رساندن تمام توانایی های انسانی و زنانه در کنار هم از زندگی حضرت زهرا روشن ترین نقطه اندشه اسلامی را ساخته که برای همه به ویژه زنان قابل تأسی است.
بندگی
هر انسانی خواه مرد خواه زن، قبل از هر تعلق و حیثیتی، فرد انسانی است و در مقابل خداوند وظیفه مند است. آدمی فرد به دنیا می آید و تنها از دنیا می رود بنابراین در ابتدا باید خود را در قبال خداوند مسؤول دانسته مسیر عبودیتش را هموار سازد.
قلب و اندیشه زهرای اطهر علیها السلام متوجه خداوند بود. گفتار و کردار ایشان این واقعیت را نشان می داد. این جملات از حضرت است که فرمود فقط خداوند مایه خنکی دل و شادی قلبم است ، لذت خدمت به خداوند مانع از آن است که از حضرتش خواسته ای داشته باشم .
از اعمال حضرت بر می آید که اگر ضرورت های زندگی نبود ایشان تمام اوقات خود را صرف بندگی می کرد. نمازها، دعاها و عوذات متعددی ازایشان نقل شده است. این رفتار عبادی نشان می دهد مؤمن هم برای ستایش خداوند نماز می خواند و هم با بیکران دعا به او وصل می شود و هم استعاذه سهم قابل توجهی در مناجات او دارد.
پناه جویی از خداوند متعال دستور قرآن است و گنجاندن آن در سیره مناجاتی حضرت بیان گر اهتمام ایشان در عمل به قرآن کریم است. از سوی دیگر سیره ایشان در عمل به بسته مناجاتی یعنی نماز، قرائت قرآن، دعا و استعاذه نشان می دهد که برای هر یک از اجزای آن تأثیر منحصر به فردی است که مؤمن نباید آن را از دست بدهد.
برخی روایات نشان می دهند گاهی حضرت زهرا سلام الله علیها مشغول قرائت قرآن بود و آسیاب در منزل او خود می چرخید . در واقع خداوند ملکی مأمور می کرد تا به بلندای نیت فاطمه سلام الله علیها ، همین که دوست دار تلاوت قرآن بود ، وی را در انجام خیر یاری دهد.
نماز حضرت آن قدر وجدآفرین بود که رسول خدا می فرمود نور عبادتش برای فرشتگان آسمان می درخشد و خداوند به نماز او بر آن ها مباهات می کند و خداترسی اش تا به آن حد که با شنیدن آیات عذاب با صورت به زمین می افتاد و ناله سر می داد: وای بر کسی که وارد آتش شود. در عمل به قرآن آنچنان بود که با نزول آیه ای مبنی بر احترام به رسول الله اولین کسی بود که حضرت را با ادب و لقب صدا زد و از پیش خود، خویشتن را در خطابات قرآنی مستثنا نمی دانست تا این که رسول مکرم اسلام فرمودش: فاطمه این که تو مرا همان پدر خطاب کنی مایه شادی قلب من و رضایت خداست .
نقش های خانوادگی
نقش که به جنبه رفتاری پایگاه فرد اطلاق می شود، در صورتی انتظار دیگران را برآورده می کند که بصورتی بسنده تحقق یابد و فرد با آگاهی از آثار و نتایج آن، با رضایتمندی و نشاط آن را انجام دهد. آن چه که ممکن است به ایفای صحیح نقش صدمه بزند گرانباری آن است که ممکن است گاهی ناشی از عوامل روانی باشد.
زنان در خانواده نقش های متعددی ایفا می کنند که بن مایه برخی از آن ها عاطفی است. تأمین ذخیره عاطفی این نقش ها خود گاهی پیچیده به نظر می رسد. زنی که وجودی سرشار از عاطفه دارد با تقاضاهایی از انس طلبی مواجه است که جنس آن ها بسیار متفاوت است. محبت به والدین با توجه به وابستگی های متفاوت زن به خانواده مبداء، محبت به همسر و محبت به فرزندان با توجه به شخصیت عاطفی زن می تواند به چالشی دررفتار خانوادگی زن تبدیل شود.
رفتار حضرت فاطمه سلام الله علیها از جهت فوق الگویی تمام عیار است. عنصر قلبی و معنوی این روابط بسیار غنی بود و اطراف رابطه را بسیار خرسند نگه می داشت. وجه بیرونی و عینی آن که در نقش ها تحقق یافت نیز کامل و بی عیب بود. در عبارت های بعد شواهد آن را ذکر می کنیم:
ام ابیها
محبت بی دریغ بانو به ساحت قدسی پیامبر که با تمام ظرافت و ملاحت لطف دخترانه به محضرش ابراز می شد حضرت را غرق در شعف می کرد. شاید هیچ کلامی به اندازه واژه «مادرِ پدر» عمق آن محبت را نرساند. مراقبت، دلسوزی، حمایت و جانبداری که عناصر عشق مادری اند بطور کامل از سوی فاطمه سلام الله علیها به پدر گرامی شان ابراز می شد و تاریخ شواهد آن را ثبت کرده است. پاک نمودن سر و روی پدر از محتویاتی که مشرکان بر ایشان ریختند و ملامت مشرکان ، رصد تهدیدهایی که مشرکان برای رسول مکرم اسلام داشتند و اطلاع رسانی به حضرت ، بوسیدن مداوم و گریه دلسوزانه بر چهره غبار گرفته حضرت ، همراهی با پدر در جنگ ها و شستن خون از چهره مبارک ، رساندن غذا به پدر آنچنان که برای کودکانش می کرد . غمخواری ِ فزون از توصیفِ فاطمه برای پدر بزرگوارشان پاسخ عاطفی درخور برای محبت های سوزان رسول الله به ایشان بود. اگر چه محبت به زهرای اطهر خاستگاه الهی داشت، حضرت وی را از محبت پدرانه لبریز می کرد. بوسیدن های مکرر و در آغوش کشیدن این دختر پاک در کنار احترام مثال زدنی، برای مردم الگویی بی نظیر از روابط پدر- دختری به نمایش گذاشت که هیچ سابقه ای در جامعه آن روز در هیچ تمدنی نداشت. توجه به عواطف دخترانه حضرت در واقع نمادی از لزوم تربیت عاطفی این جنس لطیف و کنایه ای از نیاز جامعه بشری به روابط غنی در میان اعضای خانواده است که رکن اصلی آن در هر رابطه یک زن (مادر، همسر، دختر و خواهر) است. بنابراین تربیت عاطفی دختر کوششی آینده نگرانه به ضرورت تحکیم خانواده ای سرشار از انس است.
همسری
اولین تأییدی که بانو از سوی همسر خود دریافت کرد که الگوی همسری شایسته را نمایان می سازد این بود: «فاطمه بهترین یاور برای اطاعت خداست» حضرت فاطمه علیها السلام نیز امام علی علیه السلام را بهترین همسر می خواند .
یاری برای اطاعت خداوند در روابط همسران بصورت های متنوعی محقق می شود مانند انجام وظیفه زوجیت، همراهی در انجام کارخیر و خودداری از ممانعت، به عهده گرفتن بخشی از کار خیر، ایجاد فضایی پر از آرامش و انس، درک متقابل، اندوه زدایی و دلداری در مشکلات و دلجویی در ناراحتی ها، کمک رسانی و همیاری، خودداری ازمشاجره، نصیحت و خیرخواهی به وقت لزوم، موعظه یا امر به معروف و نهی از منکر در زمان مقتضی.
حضرت علی علیه السلام فرمود هیچ گاه فاطمه او را خشمگین و از درخواستش سرپیچینکرد و او نیز هیچ گاه فاطمهرا ناراحت و وادار به کاری نکرد .
در کنار انجام هر آن چه امیر مؤمنان یاری در اطاعتش می خواند، زهرای اطهر رابطه همسری را از طراوت محبت و انس لبریز می کرد. بانو گاهی با زبان شعراز همسر خویش تمجید کرده، فضیلت هایش را برمی شمرد ؛اشعار محبت آمیزی که از متن زندگی پر زحمت، نثار علی مرتضی می شد.
حضرت زهرا سلام الله علیها، مادری بود با فرزندان خردسال و کار خانگی فراوان و طاقت سوز اما همواره برای علی، محبوب و خود نیز دلداده ای بود که همسر را با کلمات زیبایش می نواخت. در خانه بیشتر با واژه های سرشار از انس پسرعمو و علی خطابش می نمود. آن چنان مایه سرور همسرش بود که علی در توصیفش فرمود: هر وقت به فاطمه می نگریستم همه ناراحتی ها و غصه هایم را از یاد می بردم.
همراهی و گردن سپاری به خواست حضرت امیر به ویژه آن جا که پای رضایت خدا در میان بود در رفتار بانو موج می زد. یک نمونه از آن زمانی رخ داد که حضرت علی علیه السلام مرد نیازمندی را به خانه دعوت کرد و از بانوی خانه اش پرسید: آیا غذایی در منزل داریم؟ و بانو پاسخ داد: فقط به اندازه غذای یک دختر بچه در خانه غذا هست اما مهمان خود را بر خود ترجیح می دهیم .
این رفتار ضمن آن که در بردارنده روحیه ایثار و ادب بانو است، نشان از دقت فاطمه در حفظ حرمت و اقتدار همسر و پاسداشت عمل خیر او نیز دارد. مانند این رفتار در مواقع متعددی از حضرت زهرا سر زده است به ویژه در زمان تنگدستی همسرش که با بازی دادن کودکان و خواب کردن آن ها از رنج گرسنگی شان می کاست بی آن که بر همسر پرکارش بشورد و او را در مقابل چشم فرزندان تحقیر کند.
امروزه فقدان مهارت کلامی از عوامل مهم طلاق های عاطفی و فروپاشی خانواده ها به حساب می آید. دلیل این امر نیز روشن است. ارتباط مهمترین بخش زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان هاست. بسیاری از دستورالعمل های دینی در راستای تصحیح ارتباطات اجتماعی اند. دستور العمل های مذکور غالباً پیرامون کنترل زبان هستند. این مسأله نشان می دهد مهارت های کلامی از بیشترین تأثیر در سالم سازی روابط میان افراد برخوردارند.
کلمات با واقعیت ها رابطه دارند و در حقیقت واقعیت ها را می سازند. کلام شایسته ای که بطور درست و زیبا ادا شود محبت و احترام ایجاد می کند و کلام نادرست، تند و گزنده نفرت و حقارت ایجاد می کند. متأسفانه به دلیل ضعف ارتباط های خویشاوندی و عدم حضور نوجوانان و جوانان در جمع های خانوادگی، مهارت های کلامی آنها تقویت نمی شود.
مهارت کلامی نیازمند فضای گسترده واژگانی در ذهن، قدرت حضور ذهن، پیش بینی موقعیت، تصور آینده و تصور عواقب و نتایج گفته های بد و خوب و کنترل خویشتن از بروز رفتارهای واکنشی است.
منظور از رفتارهای واکنشی رفتاری است که بلافاصله پس از تحریک عصبی انجام می شود. به این صورت که زن یا شوهر طرف مقابل خود را با گفتار یا کرداری نادرست عصبی یا تحقیر می کند . حال اگر وی بلافاصله عکس العمل نشان دهد این عکس العمل که چسبیده به عمل و کنش نادرست آن فرد است، تحت تأثیر رفتار نادرست خود نیز نادرست و عصبی خواهد بود. حال اگر فرد توهین شده کمی صبر کند با ایجاد اندکی فاصله زمانی می تواند رفتاری متفاوت انجام دهد و خود را از سیطره بدی رفتار محرک خارج سازد.
متأسفانه اغلب افراد واژه ها و گزاره های متنوعی در ذهن خود برای تعبیر از حالات و موقعیت های مختلف ندارند. برای مثال نمی دانند با چه تعبیری خشم خود را نشان دهند که کم ضررتر باشد، با چه تعبیری نشان دهند که غمگین هستند که طرف مقابل آن ها احساس تقصیر و گناه نکند، نمی دانند با چه گزاره ای بفهمانند از دست اطرافیان خاطرشان مکدر شده بدون آنکه تعبیر لطف خود را از دست بدهد و عاری از کنایه و تحقیر باشد؛ حتی نمی دانند محبت خود را با چه تعابیری بهتر و جذابتر می توانند به طرف مقابل برسانند که او احساس مسرت و شوق بیشتر کند.
بدیهی است مردان وزنان با تمجیدهای متفاوتی شاد می شوند. یک زن از اینکه به زیبایی، مهربانی و کدبانوگری ستوده شود شادتر می شود و یک مرد اگر جوانمردی، قدرت بدنی، اقتدار مردانه و حمایت گری اش قدردانی شود بسیار مسرور می گردد و اینها همه احتیاج به مهارت دارد.
در این میان پسران مهارت کلامی ضعیف تری دارند این امر تا حدی تابع نوع فعالیت های طبیعی مغزی است. بنابراین افزایش مهارت کلامی پسران یک ضرورت است. بسیاری از اختلافات زوج های جوان فقط به خاطر همین دلیل ساده است که برخی شوهران نمی توانند، درد دل کرده و از مشکلات خود بگویند بنابراین متحمل فشار می شوند و آنگاه کلمات خشمناک و گاهی دور از ادب برای آن ها راهی برای تخلیه این فشار می شود.
برخی دختران نیز هنگام خشم به دنبال گزنده ترین کلمات می گردند که بطور کامل حاوی تحقیر و توهین باشد! احیای روابط زوجیت پس از این گفتگوهای غیر دلچسب و آزارنده، کار چندان آسانی نیست.
از سوی دیگر ابراز محبت و عدم اکتفا به احساس قلبی رابطه همسری را زنده نگه می دارد و مانع از روزمرگی آن می شود. بطور طبیعی هر ازدواجی با یک محبت سرشار شروع می شود اما برای حفظ محبت باید کوشید. به تعبیر حضرت امیر المومنین علیه السلام عجیب تر از قلب در وجود آدمی وجود ندارد که جامع عواطف متضاد است. رفتار انسان هاست که این عواطف را دامن می زند.
انسان ها در ایجاد فاصله و پدید آوردن نفرت، خواسته یا ناخواسته تلاش های زیادی می کنند. آن گاه چگونه ممکن است ندانند برای ایجاد یا تداوم محبت باید کوشیده و رفتارهای مقتضی انجام دهند.عده ای از به کار بردن کلمات محبت آمیز خجالت می کشند اما باید دانست همانطور که گاهی شرم خود را کنار گذاشته و سخنان نادرستی به زبان می آورند بجاست که شرم خود را برای گفتن کلام محبت آمیز کنار بنهند.
مادری
در کنار ایفای شایسته نقش همسری، فاطمه مادری بسیار مهربان و دلسوز بود که از فرط دل مشغولی های مادرانه حانیه اش نامیدند. حانیه در زبان مادری یعنی زنی همسر مرده که خود را مصروف رسیدگی به فرزندان کرده است . بازی دادن فرزندان و گذران زمان با آن ها و آموزش مفاهیم در قالب شعر از جمله اموری است که بانو بر آن ها اصرار داشت .
نکته قابل توجه در برخی فرمایشات حضرت تأکید بر رابطه غریزی مادر و فرزند و شایستگی و اولویت مادر برای نگهداری و آرام کردن فرزند است. ایشان در موردی که فرزندشان می گریست و بلال از یاران رسول الله برای کمک به ایشان سؤال کرد: دوست دارید من فرزندتان را نگه دارم یا آسیاب کنم؟ پاسخ دادند: من به کودکم مهربانترم .
این سخن ملاک روشنی درباره ایفای نقش مادری و اولویت عدم واسپاری آن به دیگری در شرایط تضاد نقش ها به دست می دهد. اگر چه شرایط روزگاران پیشین را نمی توان مشابه موقعیت های امروز زنان دانست اما این سخن نادرستی دیدگاهی را برملا می سازد که معتقد است مادرِ زیستی که فرزند را به دنیا می آورد لازم نیست همان مادرِ اجتماعی باشد که فرزند را می پرورد.
افزون بر این، رسیدگی به بچه ها از نظر جسمانی بعد مهمی در مادری است که بطور قطعی با رسیدگی معنوی و تربیتی برابری نمی کند. شکوفاندن توانایی های فرزندان از بهترین وجوه مادری است که امروزه بیش از قبل اهمیت یافته است.
نشانه های این شاخص، در تربیت حضرت گزارش شده است. از آن جمله این روایت است که هر بار فرزند خردسالش حسن برای بازگویی آیه جدیدی که نازل شده بود به خانه می آمد او را تشویق کرده و بر جای بلندی قرارش می داد تا آن چه را شنیده بود برای مادر نقل کند
تربیت معنوی حضرت نسبت به فرزندان خردسال با روش غیر مستقیم و با به نمایش نهادن منتهای بندگی و انسانیت در پیش روی آن ها بود. خداخواهی، آخرت هراسی، دلسوزی و مردم داری از رفتار شخصی این مادر به فرزندان منتقل می شد. توجه و محافظت بر نماز واعتنای شدید به برگزاری نماز با آداب که نشان از بار یافتن حضرت به محضر میزبانی جلیل است وجود پروردگار یکتا را برای فرزندان بدون نیاز به هر دلیل و برهانی ثابت می کرد.
دوره طفولیت که دوره باور و قبول بی شائبه است در مقابل رفتار فاطمه به آینه ای می مانست که فرزندانش مادر و رفتار او را در خود حکایت می کردند. به دلیل رابطه عاطفی طفل و مادر هر اشک و تضرع حضرت دلیلی بر حضور موجودی بود که محبوب مادر و طرف مناجات او بود.
فرزندانی که بارها شاهد بودند مادر از شنیدن آیه های عذاب به گریه افتاده از خوف خدا نالان می شد و یا گاهی با صورت به زمین می افتاد و از یادآوری آتش جهنم اندوه بار می گشت. فرزندانی که رفتار مادر بنیاد باورهای آنان است با دیدن چنین رفتاری در سن کودکی آخرت هراسی را از همان سن تمرین می کنند.
جنبه دیگر در تربیت مادرانه آماده سازی فرزندان برای زندگی در عرصه اجتماعی و جلب توجه ایشان به مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که از ابعاد فاخر و پیشرفته تربیت است. همراهی فرزندان با مادر در تکاپوی اجتماعی و سیاسی دوران بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله که با تعمد و توجه حضرت صورت گرفت چشم آنان را به واقعیت های پیرامونی باز کرد. خطبه شریف فدک را راویانی مانند ابن عباس از حضرت زینب نقل کرده اند و در تاریخ آمده که یکبار امام حسن به خلیفه اول و دیگر بار امام حسین به خلیفه دوم خطاب کردند از منبر پدر ما پایین بیا . این شجاعت دستاورد تربیت فاطمی است.
تفسیر رنج های حضرت زهرا سلام الله علیها
اولین و مهمترین رنج حضرت زهرا سلام الله علیها رنج معرفت است که با توجه به متعلقش ابعاد متنوعی داشت. بالاترین سطح آن ناشی از معرفت به خداست. عارف به ذات حق از هر گونه مجالست و مؤانست با غیر رنج می برد. چنین شخصی در عبادت خدا از انجام هیچ عمل عبادی فروگذار نمی کند و برای رهایی از رنج فراق رنج عبادت را بر خود هموار می کند. فاطمه زهرا سلام الله علیها در عبادت آن گونه بود که گاهی دو پایش از فرط ایستادن در محضر پروردگار ورم می کرد.
دومین رنج معرفت، تحمل جهالت مردم است. انسان عارف عاقل از نادانی مردم و شیوه زندگی آن ها و تمام ستم هایی که بواسطه جهل خود بر خدا، مردم و خویشتن روا می دارند رنج می برد.امیر مؤمنان پس از توصیف زمانه غصب خلافت و وضعیتی که برای مردم پیش آمد درباره چنین رنجی می فرماید «یکدح فیها المؤمن حتی یلقی ربه» علامه جعفری در شرح این جمله و تبیین آن می نویسد: از آنجا که علی علیه السلام به سان قلب و مغز جامعه است هر دردی که بر مردم فرو می آید قبل از آن که خود احساس کنند حضرت را به درد می آورد. گاهی فرد یا جامعه ای به شرایط ناگوار خویش خو می کند یا آن را گریزناپذیر می شمارد اما آن کسی که می داند و می فهمد و احساس مسؤلیت می کند از دیدن چنین وضعیتی دردمند می شود.
حضرت فاطمه بعنوان بانویی دانشمند که زدودن جهالت را وظیفه خود می دانست از نادانی مردم و پیش بینی آن چه که جهل بر سرشان خواهد آورد رنج می برد. از ناداری مردم و بی عدالتی در حوزه اجتماعی رنج می برد. این رنج دستمایه ایشان برای روشنگری های مکرر، کمک های بی دریغ و انفاق های باورنکردنی و نیز دعاهای خالصانه وی برای مردم است.
افزون بر خطبه های معروف حضرت در مسجد بانو دیدار احوالپرسی زنان مهاجر و انصار را به آگاهی بخشی عمیقی بدل کرد ،که در یک سخنرانی یک صفحه ای به توصیف نامردمی ها و کوتاهی مردان جامعه اش در حق امامت علی، تبیین چرایی کنار نهادن وی، فواید حکومت معصومان، تحلیل سیاسی انتخاب پیش آمده و پیش بینی وضعیت مردم و جامعه در تنگنای حکومت دنیادوستان پرداخت و زنان را بخاطر زن بودن از کوشش برای فهم سیاسی عمیق و ایفای نقش بایسته معاف ندانست. رنج ناداری مردم آن چنان بر او گران بود که لباس عروسی خود را در شب عروسی و در جریان جشن بخشید. آن چنان برای دردهای مردم می گریست و دعا می کرد که پس از ساعت ها مناجات و دعا برای آن ها، فرزندش با تعجب پرسید: آیا برای خود دعا نمی کنید؟ و حضرت در پاسخ فلسفه اجتماعی پیشروی خود را فاش گفت: «یا بنی الجار ثم الدار» .
تمام رنج های فوق با حرکت اجتماعی آمیخته بود و چنین رنجی در تفکر اسلامی زیبنده است. رنج از جهالت باعث آموزش، رنج از ناداری مردم باعث همدردی و سپس انفاق و همیاری اجتماعی و رنج از وضعیت سیاسی- اجتماعی باعث کوشش برای تغییر گردد.
حضرت زهرا از روزن نگاه خود تمام مرارت بشر را که ناشی از رها کردن معصوم و فقدان حکومت معصومانه است می بیند و برای همین هر کس از وی درباره گریه های ممتد اواخر عمر شریفشان سؤال می کرد می فرمود: فقدان نبی و ظلم بر وصی. تفسیر این جمله طولانی خواهد بود اما بطور بسیار خلاصه می توان گفت حضرت که روح بین دو پهلوی نبی است بیش از هر کسی وجود پیامبر، برکات حیاتش برای هستی و آثار نبودنش را درک می کرد و رنج او از نبود ایشان رنج عاطفی یتیم شدن نبود بلکه رنج فقدان نبی است چنان که خود تصریح کرده است.
رنج بعدی ظلمی است که بر وصایت رفته است. یعنی ظلمی که بر اساس آن جامعه نبوی به دست وصی او واگذار نشد. در واقع او نگران جامعه ای است که باید هدایت و به سوی سعادت راهبری می شد او که مادر رسالت است رنج آدمیان و دغدغه هدایت شان را دارد. چنین نگرانی ای از روایات متعددی برمی آید که در سرتاسر عمر شریف حضرت زهرا سلام الله علیها همواره در فکر امت نبوی بود و با آیه های عذاب امت بارها گریست و خواستار شفاعت گناهکاران بود. حضرت زهرا سلام الله علیها بابت این رنج اخیر از بزرگترین گریه کننده های عالم بود که خود حاکی از بزرگی قدر و منزلت و حد وصف ناشدنی احساسات پاک الهی و انسانی در اوست. سخنان حضرت در تبیین و توضیح این ستم و ابعاد آن برای جامعه بشری نشان می دهد مسأله هیچ ارتباطی به احساس عاطفی حضرت به امیرمؤمنان بعنوان همسرش ندارد. ایشان در خطابه ای که رو به زنان مهاجر و انصار ایراد فرمودند به دلایل رویگردانی از امام علی علیه السلام اشاره و تحلیل جامعه شناختی و سیاسی خود را از این چرخش بهت آور بیان کردند. سپس فوائد حکومت معصومانه علی علیه السلام که مردم آن را از دست دادند را تبیین و پیش بینی خویش را از وضعیت آینده جامعه مسلمانان به زنان اعلام کردند. در واقع این پیش بینی، تفسیر آن ظلم و تبیین گریه های شبانه روزی حضرت بود.
بانویی که درد آدمیان را درد خود و استغفار بابت گناه آنان را وظیفه خویش می انگاشت و فقدان نبی را به مثابه پرکشیدن تمام برکاتی که به خاطر نفس های او بر زمین و زمینیان فرو می آمد می دانست و وصایت معصومانه شویش را تنها راه برای تداوم هدایت در جامعه باور داشت برای تمام آنچه که باید می شد تا روزی که زنده بود تکاپو کرد و بر نشدن آن گریست.