ناگفته‌ هایی از خاطرات علامه مصباح یزدی (ره)

تعداد کلمات 705 / تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
ناگفته هایی از خاطرات علامه مصباح یزدی (ره)
حتی مخالفان فکری آیت‌ الله مصباح هم قبول داشته و دارند که ایشان اهل پول و پُست و پلیدی‌ های این‌ جهان نبود و سرسوزنی آلودگی دنیوی نداشت.

ناگفته هایی از خاطرات علامه مصباح یزدی (ره)

در این بخش ناگفته هایی از خاطرات علامه مصباح یزدی (ره) را منتشر کرده ایم. با ضیاءالصالحین همراه باشید.

ناگفته‌ هایی از خاطرات علامه مصباح یزدی (ره)

ژرف اندیشی و تفکر از ویژگی ها و از برتری های شاخص علامه مصباح یزدی بود که او را از بسیاری دیگر از عالمان معاصرش متمایز می ساخت. بی اغراق، از بیشترین مشغولیت های او، تعقل و تأمل بود و اگر درباره ایشان بگوییم «کانَ اَکثَرُ دَهرِهِ مُتَفَکِراً» گزاف نگفته ایم. او به سهم خویش، حق عقل و اندیشه را ادا کرد. بسیار زیاد و طولانی مدت بر آیات قرآن و احادیث معصومان (علیهم السلام) و ادعیه و مناجات های رسیده از آنان تأمل می نمود. گاهی ساعت ها بر یک صفحه از «زیارت جامعه» متمرکز می شد و در تک تک کلمات و جملات آن می اندیشید.
بیشتر نوشته ها و گفته های برجای مانده از ایشان محصول تفکر خود اوست؛ البته نه به این معنا که از دیگران وام نمی گرفت؛ خیر. به هرحال او مفتخر به شاگردی در محضر آیت الله بروجردی و زانو زدن در محضر درس های فقهی و اصولی امام خمینی (ره) و مبتهج به بهره گیری طولانی مدت از درس خارج فقه آیت الله بهجت و مشعوف به نشستن بر سر خوان علم و معرفت و فلسفه و عرفان علامه طباطبائی بود.
اما هنر بزرگ و ویژگی ممتاز علامه مصباح این بود که ضمن بهره گیری از این دریا های علم و معرفت، تا سخنی برای خود او حل نمی شد و آن را در ساختاری معقول و منطقی نمی ریخت، بر زبان جاری نمی کرد. چنین نبود که با درهم آمیختن سخنان و مطالب دیگران چیزی را عرضه کند.

این سخن وَ آواز از اندیشه خاست
تو چه دانی بحر اندیشه کجاست
لیک، چون موج سخن دیدی لطیف
بحر آن دانی که باشد بس شریف

ممکن بود در جایی به اقتضای فصاحت و بلاغت یا به اقتضای انجام وظیفه تذکار و ابلاغ، با احساس و هیجان سخن بگوید، اما هرگز سخن احساسی و هیجانی نمی گفت. او تا دلیل معقول یا حجتی شرعی برای گفته های خود نمی داشت، آن ها را بر زبان جاری نمی کرد و وقتی به چنان اطمینانی می رسید دیگر برایش مهم نبود که قضاوت دیگران درباره آن سخنان چیست. او حقیقتاً فیلسوفی ژرف نگر بود. به همین دلیل، تا اهل تفکری در جامعه وجود داشته باشد، او همچنان نورافشانی خواهد کرد:

خاک شد صورت، ولی معنی نشد
هر که گوید شد تو گویش نی نشد

ناگفته‌ هایی از خاطرات علامه مصباح یزدی (ره)

زهد و دنیاگریزی

حتی مخالفان فکری آیت الله مصباح هم قبول داشته و دارند که ایشان اهل پول و پُست و پلیدی های این جهانی نبود؛ سرسوزنی آلودگی دنیوی نداشت؛ هرچند به مراتب بیش از دیگران، امکان و فرصت بهره گیری های حلال از دنیا و لذت های مادی را داشت، اما دنیا و جاذبه های پرفریبش کوچک تر از آن بود که روح بلند و همت عالی ایشان را ذره ای به خود مشغول کند.
اهل کبکبه و دبدبه های متعارف و مرسوم در میان بزرگان یا بیوت و اطرافیان آن ها نبود. بسیار ساده و بی تکلف رفت وآمد می کرد؛ با عامه مردم در کوی و برزن و کارمندان عادی موسسه امام خمینی (ره) همان برخورد صمیمانه ای را داشت که با نزدیک ترین دوستان خود.
بار ها شاهد بودیم در مجالس ختمی که برای بزرگان در مسجد اعظم قم یا حرم حضرت معصومه سلام الله علی ها برگزار می شد، آیت الله مصباح تلاش می کرد از دری وارد مسجد شود که عامه مردم می آمدند و زیرکانه سعی می کرد در جایگاهی ننشیند که برای بزرگان در نظر گرفته اند.

در مجلس خبرگان یا در دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبر معظم انقلاب، همواره در گوشه ای می نشست که حتی الامکان در دید دوربین ها نباشد. او به حق، این حقیقت را دریافته بود که:

سخن کز روی دین گویی چه عبرانی چه سریانی
مکان کز بهر حق جویی، چه جابلقا چه جابلسا

او بر نفس خویش پادشاهی می کرد و پهلوان عرصه «نخواستن ها» بود. تلاش بسیار داشت که مهار عقل و احساس و عاطفه را با نفس و هواهایش پیوند ندهد؛ و حقیقتاً در این تلاش، سرافراز و سربلند شد. او از اسوه های راستین روحانیت وارسته و پیراسته عصر ما بود.

ناگفته‌ هایی از خاطرات علامه مصباح یزدی (ره)

منبع: کیهان

پدیدآورنده: 
Share