دلایل ورود امام به کربلا با وجود علم به شهادتش
دلایل ورود امام به کربلا با وجود علم به شهادتش
در این نوشتار از سری مقالات پرسمان حسینی و شبهات عاشورا، سعی شده است به دلایل ورود امام به کربلا با وجود علم به شهادتش پرداخته شود.
از باورهای پرسشانگیز شیعه، علم امام حسین علیه السلام به شهادت خود و یارانشاست. این پرسش درباره علم دیگر امامان به شهادتشان نیز گفته میشود؛ چرا امیرالمؤمنین(علیه السلام) که میدانست به شهادت میرسد به مسجد رفت و به نماز ایستاد؟ و امام حسن(علیه السلام) چرا آب زهرآلود را نوشید؟ و ...
ورود به کربلا و علم به شهادت
به پاسخ این پرسش می پردازیم که امام حسین (علیه السلام) که از هر چیزی آگاهی دارد و به شهادت خود نیز آگاه بوده و شهادت جوانان بنی هاشم و دیگر یاران را میدانسته است، چرا خود و یاران خود را به شهادت نزدیک کرد و مقدمات آن را فراهم آورد؟
این پرسش را میتوان از چند طریق پاسخ گفت:
1ـ پیروی از حکم شرع با علم عادی
امام در اطاعت فرمان خدا و فرمانبری از امر الهی به علم باطنی خویش عمل نمی کند و همانند دیگر افراد عادی رفتار می کند، و در عبادت و معامله و قراردادها با مردم و در تمام احکام شرع همسان با دیگر افراد عادی است؛ زیرا، خداوند تمام دستورهای خود را از تمام بندگان یکسان خواسته و بر این اساس، پیامبر در حکم و قضاوت میان مردم به علم باطنی خود عمل نمی کرد و قضاوت خود را در میان مردم بر علم عادی قرار داده بود، چنان که میفرماید:
«همانا من قضاوت میکنم میان شما به شاهد و یمین و برخی از شما در اثبات ادعای خود زیرک تر است پس هر مردی که از مال برادرش چیزی را به سود او گرفتم و به او دادم، آن مال همانند پارهای از آتش است». مقصود این است که هرکس بر ادعای خود شاهد داشت و یا سوگند یاد کرد، من به سود او قضاوت میکنم، چه راست بگوید و چه دروغ و اگر به دروغ چیزی را گفت، همانند پارهای از آتش است.
بنابراین، هرچند به علم خدایی، امام شهادت خود را بداند، باید به وظیفه عادی اش عمل کند و شروط و ظروف متعارف را در نظر بگیرد و رفتار خود را بر آنها تطبیق کند، و اگر امام بخواهد در برخورد با مردم با علم خود عمل کند؛ حدود را جاری کند، از بسیار خوراکیها و پوشاکها و نوشیدنیها بپرهیزد و دیگران را نیز از آنها دور کند. و از باطن پلید و گناهان پنهانی مردم باید خبر دهد که در این صورت نظم اجتماعی به هم میخورد.
2ـ شهادت سعادت است.
شهادت در راه خدا آرزوی بزرگ مردان خداست و بالاترین عبادتها و سعادتهاست و بسیاری از شهدای اسلام، از جنگ بدر که نخستین جنگ کفر با اسلام است تا امروز، از شهادت خود با قراین و شواهدی که بوده آگاهی داشتند و با این علم و آگاهی به استقبال آن رفتند و این آرزو و پیشوازی شهادت، مورد تحسین و تقدیر پیامبر و امامان و تمام عقلای بشر بوده است.
3ـ روشن گری و ارشاد
انحراف و دوری از دین خدا با تظاهر به فسق، گناه، می گساری و قمار از سوی دولت مردان، به ویژه یزید در جایگاه حاکم مطلق اسلام و جانشین مقام رسالت، حکومت دینی را در قبضه خود گرفته بود، سبب شد که امام حسین (علیه السلام) برای روشن ساختن حقیقت دین و ارشاد مردم قیام کند و این موضوع، از سخنان امام بر میآید که میفرماید:
«ای مردم، همانا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود، هرکس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال دانسته و عهد خدا را شکسته و با سنت پیامبرش مخالفت کرده و گناه و عدوان را درباره بندگان خدا به کار گرفته است و در برابر او واکنش نکند و با گفتار و یا کردارخود بر او اعتراض ننماید بر خداست که او را با آن سلطان ستمگر در جهنم همراه سازد. ای مردم، بدانید که اینان (یزید و دولت مردان) پیروی از شیطان را برگردن نهاده و پیروی از خدای رحمان را رها ساخته اند و تباهی را آشکار نموده و حدود خدا را تعطیل و بیتالمال را ملک شخصی خود دانسته و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساختهاند».
امام حسین (علیه السلام) با قیام خود خواست، دل های مرده را زنده کند و ضمایر را آگاهی بخشد و دین خدا را روشن سازد، تا مردم به آن آشنا شوند و به آن عمل کنند و آن را برای نسل های پس از خویش به ارث گذارند. امام حسین (علیه السلام) میدانست که این جهل و نادانی عذری برای مردم نیست و نمیتواند آنان را در محضر حکومت خدا تبرئه نماید. عمق این نادانی تا جایی رسیده بود که مردم از روشن ترین مسائل اسلام نیز غافل مانده بودند و موضوعی را همانند حکومت اسلامی و جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) که از ارکان اسلام و واضح ترین موضوع های آن است، فراموش کردند و آن را به نااهل سپردند. امام با روشن ساختن آن، مردم را به وظیفه خود آشنا مینماید و میگوید: «ای مردم اگر شما پرهیزگار و خداترس باشید و حقیقت را بدانید برای شما پسندیده تر است در حالی که درباره سرپرستی این امر، ما اهل بیت محمد (صلی الله علیه وآله) سزاوارترهستیم از این گروهی که ادعا کردهاند؛ چیزی را که برای آنان نیست؛ گروهی که با ستم و عدوان با مردم رفتار میکنند.
در نامه ای که به اهل بصره مینویسد، میفرماید: همانا خدا، محمد (صلی الله علیه وآله) را برگزید و او را با پیامبری گرامی داشت و برای رسانیدن پیام خود اختیارش نمود، سپس او را به سوی خود برگرفت و پیامبر بندگان خدا را نصیحت کرد و پیام خدا را به آنان رسانید و ما اهل بیت او و اولیا و اوصیاء و ورثه او و سزاوارترین مردم به مقام او هستیم، لیکن مردم دیگران را پیش انداختند و ما برای اتحاد مسلمانان و ایجاد نکردن شکاف میان صفوف آنان چیزی نگفتیم و به آن راضی شدیم، در حالی که ما سزاوار این حق هستیم، نه آنانی که به آن رسیدهاند».
امام حسین (علیه السلام) با این سخنان روشن میسازد که بنی امیه شایستگی حکومت را ندارند و باید برضد آنها قیام نمود: او با قیام عاشورا، مردم را ارشاد و هدایت کرد و این تبلیغ و روشنگری در قیام عاشورا با تمام جزئیات آن تحقق پذیرفت و همانند جدش رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) که در آغاز بعثت تنها بود، اندک بودن یاران، او را از تبلیغ دین جدا نکرد. امام عقیده دارد که اگر در راه تبلیغ دین و ارشاد مردم جان خود را از دست بدهد سزاوار است و میفرماید:
«مرگ در راه رسیدن به عزت و شرف و زنده ساختن حق چه آسان است، مرگ در راه عزت، جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلت مرگی است که حیات پس از وی نیست، مرا با مرگ میترسانی! هیهات تیرت به خطا رفته و کمانت به پوچی رسیده، آفرین به مرگ در راه خدا».
4ـ امر به معروف و نهی از منکر
پشتوانه ی اجرایی دیگر احکام شرع، دو فرع از فروع دین: امر به معروف و نهی ازمنکر است. نظارت عمومی افراد مسلمان بر یکدیگر جامعه اسلامی را به سوی سعادت و کمال سوق می دهد.
امام حسین (علیه السلام) در توجیه قیام کربلا و حرکت خود از امر به معروف و نهی از منکر یاد کرده است؛ چنان که می فرماید: «میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و بر روش جدم و پدرم حرکت کنم.» و درباره به خطر افتادن دین و نابودی آن در زمان یزید، چنین فرموده است :
«اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ؛ دیگر باید با اسلام، خداحافظی کرد و بدرود گفت؛ آن وقتی که حاکمی مثل یزید بر سر کار بیاید و اسلام به حاکمی مثل یزید، مبتلا گردد».[ملهوف (لهوف)، صفحه 99 و بحارالانوار، جلد 1، صفحه 184.]
نتیجه گیری...
از دیدگاه عقل هیچگونه مانعی نیست، که پیامبر و امام دارای علمی وسیع و دانشی گسترده باشند و هر چیز را بدانند و چیزی بر آنان پوشیده نباشد. آیات قرآن و روایات برعلم غیب پیامبر و امام تأکید و دلالت دارند، و مراد از آیات و روایاتی که علم را به خدا نسبت می دهند و آن را برای خدا می دانند، علم ذاتی است، نه علم موهبتی که از خدا افاضه می شود. روایاتی که از برخی امامان در مواردی مخصوص آمده که ما علم به فلان چیز نداریم از باب تقیه و حفظ جان خود و شیعیان است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر در مورد ماه محرم، «ویژه نامه خون خدا (امام حسین علیه السلام)» را مشاهده نمایید.
منابع:
.........................................
1. سایت پاسخگویی به مسائل دینی.
2. مقتل الحسین مقرم، صفحه 193.
3. وقایع الایام خیابانی، صفحه 171.
4. سایت پرسمان.
افزودن دیدگاه جدید