فیش منبر - راهی به قلب حسین (8) - شب هشتم: ولایت پذیری رمز محبوبیت
فیش منبر - راهی به قلب حسین (8) - شب هشتم: ولایت پذیری رمز محبوبیت
به مناسبت فرارسیدن ایام ماه محرم تعدادی فیش منبر محرم جهت سخنرانی تهیه شده اند که با عنوان «راهی به قلب حسین» تقدیم حضورتان می گردد. شب هشتم: ولایت پذیری رمز محبوبیت
بسم رب الشهداء و الصدیقین
راهی به قلب حسین (8) - شب هشتم: ولایت پذیری رمز محبوبیت
-
هدف و ماهیت بحث:
هر چه مطیع تر باشی، نزد سیدالشهداء علیه السلام محبوب تری.
-
انگیزه سازی:
عبدالله بن یعفور یکی از شیعیان با اخلاص و فداکار که در پذیرش ولایت ائمه اطهار علیه السلام اسوه های کامل و نمونه ای بارز برای تمامی شیعیان میباشد، شنیدنی است. او با همه عظمت علمی و موقعیت اجتماعی در برابر فرمان امام خویش تسلیم محض بود. امام صادق علیه السلام در مورد این عبدالله ابن یعفور فرمودند:
ما وجدت أحدا یقبل وصیتی و یطیع أمری، الا عبد اللّه بن أبی یعفور.[رجال کشی جلد۲ صفحه۵۱۴]
كسى را كه سفارش مرا بپذيرد و دستورم را اجرا كند، جز عبداللّه بن ابى يعفور نمیشناسم.
نقل شده عبدالله ابن ابی یعفور، روزی در حضور امام ششم نشسته بود و از وجود حضرتش بهره می برد، در این بین عبدالله ضمن سخنانی، کلامی را به امام علیه السلام اظهار نمود که مورد عنایت حضرت قرار گرفت، عبدالله به امام صادق علیه السلام عرض کرد: سوگند به خدا! اگر اناری را از وسط دو نصف کنی و بفرمایی که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا گواهی خواهم داد که: آنچه را گفتی حلال، حلال است و آن نصفی را که فرمودی حرام ، حرام است (و هیچگونه اعتراضی نخواهم کرد). پس آن حضرت فرمود: خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند.»
در هر عصری هستند یاورانی که گوش به فرمان ولی عصر خود هستند و خودشان را وقف مولایشان کرده اند؛ یکی از آنها شیخ مفید علیه الرحمه بود، شما ببینید امام زمان عج الله تعالی فرجه برای ایشان چه نامه زیبایی مینویسند، قبل از شروع بسم الله، خطاب به وی میفرماید:
لِلْأَخِ السَّدِیدِ وَ الْوَلِیِّ الرَّشِیدِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ عَلَى الْعِبَادِ.
این نامهاى است به برادر با ایمان و دوست رشید أبو عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان شیخ مفید (أدام اللَّه اعزازه) که از جمله پیمانهایى است که به ودیعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گردیده است.
خوشا به حال اون کسی که امام به او برادر خطاب کند، سپس میفرماید: دوست رشیدم الشیخ المفید، از جانب امام زمان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
أَمَّا بَعْدُ سَلَامٌ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَوْلَى الْمُخْلِصُ فِی الدِّینِ الْمَخْصُوصُ فِینَا بِالْیَقِینِ
سلام بر تو اى دوست مخلص در دین که در اعتقاد بما با علم و یقین امتیاز دارى
فَإِنَّا نَحْمَدُ إِلَیْکَ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ
ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندى که جز او خدائى نیست، می بریم.[بحار الأنوار (ط – بیروت)، جلد۵۳، صفحه: ۱۷۵]
چقدر زیبا است امام بوجود شخصی افتخار کند و خدا را به خاطر وجود این نعمت شکر کند، اما بعضیها فقط دم از ولایت میزنند ولی تا پای یه مقدار سختی درمیان باشد طور دیگری رفتار میکنند، اینکه میگن رفیق رو تو سختی بشناس، یعنی همین، امام هم در سختی ها نیروهایش را جمع میکند، و الا هر شخصی میتوانند ادعای ارادت و مودت و ولایت اهل بیت علیهم السلام داشته باشد، امام علی علیه السلام میفرماید: فى الشّدّه یختبر الصّدیق؛ دوست درهنگام سختی آزموده میشود؛ مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی اعلی الله مقامه، در کتاب عبقری الحسان، از عالم ربانی مرحوم حجت الاسلام آقا سید علی اکبر موسوی خویی داستانی نقل کرده اند:
زمانی از نجف اشرف برای انجام کاری به حِلِّه سفر کردم. هنگام عبور از میان بازار آن شهر، چشمم به قبّه مسجد مانندی افتاد که بر سر در آن زیارت کوتاهی از حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف بود و بالای آن نوشته شده بود: هذا مقام صاحب الزمان. مردم آن مکان از دور و نزدیک به زیارت آن مکانِ جنت نشان می آمدند و با دعا و تضرّع و زاری به ساحت قدس باری تعالی توسّل و تقرّب می جستند. من از اهالی حلّه علت نامگذاری آن مکان را به مقام صاحب الزمان جویا شدم. همگی به اتفاق آرا گفتند:
این مکان، خانه مردی عالم، زاهد، عابد و با تقوا به نام شیخ علی بوده که همیشه در انتظار ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف به سر می برده است. او پیوسته نسبت به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف عتاب و خطاب می کرد و می گفت این غیبت از انظار در این زمان، برای چیست؟ در حالی که مخلصین شما در شهرها و اقطار عالم همچون برگ درختان و قطره های باران فراوان هستند. در همین شهر خودمان، شیفتگان و دوستان شما بیش از ۱۰۰۰ نفرند. پس چرا ظهور نمی فرمایید تا دنیا را پر از قسط و عدل نمایید؟ تا آن که روزی شیخ علی با همان حال سر به بیابان نهاد و همین سخنان را آغاز کرد که ناگهان دید شخصی در هیأت عربی نزد او حاضر است و به او فرمود: جناب شیخ، به که این همه عتاب و خطاب می نمایی؟ عرض کرد: خطابم به حجّت وقت و امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است که با وجود این همه مخلص و ارادتمندی که در این عصر دارد چرا ظهور نمی کند در حالی که فقط بیش از ۱۰۰۰ نفر از محبان و یاران حضرت در حلّه هستند. آقا فرمودند: ای شیخ، صاحب الزمان من هستم. با من این همه عتاب و خطاب نکن! مطلب این گونه نیست که تو فکرکرده ای! اگر ۳۱۳ نفر اصحاب من موجود بودند، ظاهر می شدم. در شهر حله که می گویی بیش از ۱۰۰۰ نفر مخلص واقعی دارم، جز تو و فلان شخص قصاب، کسی دوست با اخلاص من نیست. حال اگر می خواهی صورت واقع برایت مکشوف و روشن شود، برو مخلصین مرا که می شناسی، در شب جمعه به منزلت دعوت کن و در صحن حیاط، مجلسی آماده ساز. فلان قصاب را هم دعوت کن و دو بزغاله روی بام خانه ات ببند. آن گاه منتظر ورود من باش تا حاضر شوم و واقع امر را به تو بفهمانم و آگاهت کنم که اشتباه نموده ای. چون فرمایشات حضرت به پایان رسید، امام از نظر شیخ غایب شدند.
شیخ علی حلّاوی، مسرور از این ماجرا با خوشحالی فراوان به حلّه برگشت. نزد قصّاب رفت و قضیه را با او در میان گذاشت. آن دو با کمک یکدیگر ۴۰ نفر را از بین ۱۰۰۰ نفری که ایشان از ابرار و منتظران حقیقی حجت غایب سلام الله علیه می پنداشتند انتخاب کردند و دعوت نمودند که در شب جمعه به منزل شیخ بیایند تا به لقای امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف مشرف شوند.
شب جمعه موعود فرا رسید. مرد قصاب با آن ۴۰ نفر برگزیده به خانه شیخ علی حلّاوی آمدند و در صحن حیاط نشستند. همه با وضو، رو به قبله، در حال ذکر و صلوات و دعا در انتظار قدوم امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف لحظه شماری می کردند.
به به! ای خوشا آندم که در انتظار یار بودن؛ شیخ علی نیز طبق فرمان حضرت، قبلاً دو بزغاله را روی پشت بام بسته بود و خود در صحن حیات، در حضور میهمانان، تشریف فرمایی مولا را انتظار می کشید. چون پاسی از شب گذشت، به ناگاه همگی دیدند نور با عظمت و درخشانی که به مراتب از خورشید و ماه درخشنده تر بود، در آسمان ظاهر شد و تمام آفاق را روشن ساخت. سپس آن نور به طرف خانه شیخ علی آمد تا آن که بر پشت بام منزل قرار گرفت و فرود آمد. دقایقی بیش نگذشت که صدایی از پشت بام، آن مرد قصاب را فرا خواند. مرد قصاب امتثال امر کرده، برخاست و روی بام رفت و به خدمت حضرت شرفیاب شد.
پس از چند لحظه امام به او فرمودند: یکی از این دو بزغاله را نزدیک ناودان ذبح کن، به طوری که تمام خونش از ناودان سرازیر گردد و در صحن خانه جاری شود. مرد قصاب فرمان امام را اطاعت کرد. وقتی خون ها در حیاط جاری شد، آن ۴۰ نفر گمان کردند که حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف مرد قصاب را گردن زده و این خون اوست که از ناودان فرو می ریزد. پس از اندکی صدایی از پشت بام به گوش رسید و شیخ علی حلّاوی را احضار فرمود. شیخ برخاست و خود را به روی بام رساند، دید مرد قصاب سالم و سلامت روی بام در محضر امام ایستاده، امّا یکی از دو بزغاله را سر بریده و خون بزغاله بوده که در صحن حیاط جاری شده است. در این هنگام، قصاب به امر حضرت بزغاله دوّم را نیز نزدیک ناودان سر برید و بار دوم خون از ناودان به میان حیاط سرازیر شد. وقتی آن ۴۰ نفر دوباره خون تازه را در صحن منزل جاری دیدند، گمانشان تبدیل به یقین شد و همگی قطع پیدا کردند که حجت بن الحسن ارواحنا فداه مرد قصاب و شیخ علی حلاوی را به قتل رسانده و زود است که نوبت یک یک آنها فرا رسد و ملاقات با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف به قیمت جانشان تمام شود. از این رو بی درنگ از جا برخاستند و از منزل شیخ علی حلّاوی گریختند. سپس حضرت رو به شیخ علی کرده، فرمودند: اینک به میان حیاط برو و به آنان بگو که به روی پشت بام بیایند تا با من دیدار کنند. شیخ علی از بام به زیر آمد و هنگامی که به صحن حیاط رسید، حتی یک نفر از آن ۴۰ برگزیده را ندید و دانست که همه فرار کرده اند به سرعت به پشت بام برگشت و گریختن آن ۴۰ نفر را به عرض مبارک آن حضرت رسانید.
حضرت فرمودند: ای شیخ، دیگر آن همه با من عتاب و خطاب نکن! این شهر حله بود که می گفتی بیش از ۱۰۰۰ نفر از یاران و مخلصان ما فقط در این شهر هستند. پس چه شد که بین آن دوستان انتخاب شده، کسی جز تو و این مرد قصاب باقی نمانده است؟! اینک سایر جاها را نیز به همین گونه قیاس کن! این جمله را فرمود و از نظر آن دو ناپدید گشت. پس از این ماجرا شیخ علی حلّاوی آن بقعه را مرمت کرد و به مقام صاحب الزمان موسوم نمود. از آن زمان تاکنون آن مقام شریف، محل طواف مردم و زیارتگاه عام و خاص است. [نهاوندی، شیخ علی اکبر، العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیه السلام، ج ۲، ص ۷۷-۷۸٫]
امام صادق علیه السلام میفرماید:
افْتَرَقَ النَّاسُ فِینَا عَلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَهٌ أَحَبُّونَا انْتِظَارَ قَائِمِنَا لِیُصِیبُوا مِنْ دُنْیَانَا فَقَالُوا وَ حَفِظُوا کَلَامَنَا وَ قَصَّرُوا عَنْ فِعْلِنَا فَسَیَحْشُرُهُمُ اللَّهُ إِلَى النَّارِ وَ فِرْقَهٌ أَحَبُّونَا وَ سَمِعُوا کَلَامَنَا وَ لَمْ یُقَصِّرُوا عَنْ فِعْلِنَا لِیَسْتَأْکِلُوا النَّاسَ بِنَا فَیَمْلَأُ اللَّهُ بُطُونَهُمْ نَاراً یُسَلِّطُ عَلَیْهِمُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ فِرْقَهٌ أَحَبُّونَا وَ حَفِظُوا قَوْلَنَا وَ أَطَاعُوا أَمْرَنَا وَ لَمْ یُخَالِفُوا فِعْلَنَا فَأُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمم
امام صادق علیه السلام فرمودند : مردم در باره ما، به سه گروه تقسیم مى شوند : گروهى ، دوستدار مایند و در انتظار قائم ما به سر مى برند تا از دنیاى ما بهره اى ببرند. اینان ، سخنان ما را مى گویند و گفته هاى ما را حفظ مى کنند ؛ امّا در عمل کردن به کردار ما ، کوتاهى مى کنند . خداوند ، آنها را به زودى ، به سوى آتش ، گسیل مى دارد. گروهى دیگر ، دوستدار مایند ، سخنان ما را گوش مى دهند و در عمل کردن به کردار ما، کوتاهى نمى کنند تا به وسیله ما ، مردم را بچاپند. خداوند، شکمشان را از آتش سوزان، پُر مى کند و گرسنگى و تشنگى بر آنان چیره مى شود. گروهى نیز ما را دوست دارند ، گفته ما را حفظ مى کنند ، دستورهاى ما را اطاعت مى نمایند و با عمل ما، مخالفت نمى کنند . آنان، از مایند و ما، از آنهاییم .
مردم کوفه حداقل یک پله از خیلی از ماها جلوتر بودند، آنها از امام زمان خودشان دعوت کردند، خیلی از آنها هم مثل ماها ادعای محبت و عشق به خاندان نبوت نشان میدادند. محبت لازم هست اما کافی نیست، آنچه که مهم است ولایت پذیری است.
امام صادق علیه السلام علاوه بر سفارشهای مکرر بر ولایت پذیری و ولایتمداری شیعیان خویش، در مکتب تربیتی خویش، شیعیان ولایی تربیت نموده و آنان را ولایت مدار بار می آورد، شما در ارسال نبی الی الخلق بنگرید، در قرآن کریم آمده است:
-
اقناع اندیشه:
هیچ پیامبری فرستاده نشد، مگر اینکه اطاعت و ولایت او واجب شمرده شد،
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ [نساء/۶۴]
و خداوند تبارک و تعالی همین مسیر را راه محبوبیت قرار داده است:
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ
یعنی ای پیامبر، بگو: اگر خدا را دوست میدارید از من پیروى کنید تا او نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد، که آمرزنده و مهربان است. [آل عمران آیه ۳۱]
و همین ولایت پذیری و تبعیت را ملاک قبولی و سنجش اعمال است، امام باقر علیه السلام میفرماید: لَوْ اَنَّ رَجُلاً قام لَیْلَهُ وَ صامَ نَهارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمیعِ مالِهِ وَ حَجَّ جَمیعَ دَهرهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وِلایَهَ وَلیِّ اللّه فَیُوالِیَهُ وَ یَکُونَ جمیع اعمال بدلالته، ما کَانَ لَهُ عَلَی اللَّه حَقُّ فی ثَوابِهِ وَلا کانَ مِنْ اَهْلِ الْاِیمانِ[کافی جلد۲ صفحه۱۹]. اگر مردی شبها به عبادت ایستد و روزها روزه گیرد و تمام مالش را صدقه دهد و تمام روزگار را حج کند و ولایت ولی خدا را نشناسد تا موالات او کند و تمام اعمالش به راهنمایی او باشد خداوند تعالی برای او ثوابی در نظر نمیگیرد و از اهل ایمان نمی باشد.
امام خمینی در چهل حدیث به این مطلب اشاره دارند که قلبهای خالی از اعتقاد و ایمان به ولایت و اعمالی که بدون تطبیق با شریعت و ولایت انجام شده در قیامت هیچ بهره نخواهد داشت زیرا بر طبق احادیث، اعتقاد به ولایت کلی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امام معصوم علیه السلام همان صراط مستقیم است و در قیامت حضرت علی علیه السلام صراط است و شیعیانی که عملاً به ولایتش تمسک جسته اند به سلامت میگذرند.[چهل حدیث امام خمینی صفحه۳۶۰]
شما ببینید اگر یاران و اطرافیان امام حسن علیه السلام، او را یاری نکردند چون در ولایت پذیری شان مشکل داشتند و اگر یاران سیدالشهدا علیه السلام تا آخرین قطره خونشان در رکاب معشوق جانفشانی کردند چون اعتقاد راسخ به ولایت داشتند.
جَاءَ اللَّیْلُ فَجَمَعَ الْحُسَیْنُ ع أَصْحَابَهُ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَصْلَحَ مِنْکُمْ وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَفْضَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً عَنِّی خَیْراً وَ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا وَ لْیَأْخُذْ کُلُّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِیَدِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ تَفَرَّقُوا فِی سَوَادِ هَذَا اللَّیْلِ وَ ذَرُونِی وَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ فَإِنَّهُمْ لَا یُرِیدُونَ غَیْرِی. [اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: ۹۱]
برادران و پسران و پسران عبد اللّه بن جعفر (شوهر زینب علیها السلام) گفتند:
«براى چه این کار را بکنیم؟ براى اینکه بعد از تو بمانیم، هرگز خداوند چنین چیزى را به ما نشان ندهد.» نخست حضرت عبّاس علیه السّلام این سخن را گفت، سپس بقیّه در این گفتار از او پیروى کردند. در این هنگام امام حسین علیه السّلام به فرزندان عقیل «۱» توجّه کرد و چنین فرمود:
حسبکم من القتل بصاحبکم مسلم، اذهبوا فقد اذنت لکم
کشته شدن مسلم علیه السّلام در خانواده شما براى شما کافى است، من به شما اجازه دادم از اینجا بروید.
و طبق روایت دیگر: در این هنگام همه برادران و افراد خاندانش یک صدا گفتند: «اى پسر رسول خدا! اگر ما برویم، مردم چه میگویند و ما به آنها چه بگوییم؟ از این رو که بزرگ و آقا و اماممان پسر دختر پیامبرمان را رها کرده ایم، و همراه او نه تیرى به سوى دشمن رها کرده ایم، نه نیزه اى افکنده ایم و نه شمشیر زده ایم، نه به خدا سوگند اى پسر رسول خدا! هرگز از تو جدا نخواهیم شد، بلکه با جان و دل از تو نگهبانى کنیم، تا در پیش روى تو کشته شویم، و دستخوش سرنوشت تو گردیم، فقبّح اللَّه العیش بعدک، خداوند زندگى بعد از تو را زشت گرداند.»
یا مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: «آیا ما تو را این گونه رها کنیم و از اینجا برویم؟ با اینکه دشمنان گرداگرد تو را احاطه کرده اند، نه به خدا سوگند، خداوند هرگز مرا چنین ننگرد، من در اینجا هستم تا نیزه ام را در سینه دشمنان بشکنم، و تا شمشیر در دستم هست، آنها را با شمشیرم بزنم، و اگر بدون اسلحه شدم با پرتاب سنگ با آنها نبرد میکنم، من از تو جدا نشوم تا در رکاب تو کشته شوم. [غم نامه کربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ص: ۱۱۶]
بر همین اساس است که حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیخ علی حلاوی فرمودند: … با من این همه عتاب و خطاب نکن! مطلب این گونه نیست که تو فکرکرده ای! اگر ۳۱۳ نفر اصحاب من موجود بودند، ظاهر می شدم. اینطور نیست که یک امام به تنهایی و با نَفَس قدسیاش همه مسائل را حل کند. اگر اینطور بود، خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم این کار را انجام میداد، ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز به کمک یارانشان این کار را انجام دادند. جالب اینجاست که تعداد یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در جنگ بدر ۳۱۳ نفر بود، یعنی نبردهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز با ۳۱۳ نفر یار شروع شد.
سؤال: ولایتمداری را باید از کجا آغاز کنیم، کجا آموزش ببینیم و کجا تمرین کنیم؟ جواب این است که باید به سراغ زمانی از رشد انسان برویم که شخصیت ها و ارزشها و اعتقادات از آنجا شکل میگیرد، یعنی خانواده، باید سراغ خانواده برویم و ولایتمداری را از این کانون موثر شروع کنیم. چرا که ریشه اصلی انسان از خانواده شکل میگیرد و بارور میشود و در محیطهای دیگر چندان نمیتوان برای ولایتمدار شدن فرزندان کاری انجام داد. هیچ جای دیگری مانند خانه و خانواده، نمیتوان انسان ولایتمدار تربیت کرد. این موضوع مهم را دشمنان به خوبی فهمیدهاند اما متأسفانه هنوز ما به اهمیت این موضوع پینبردهایم.
سالهاست که صهیونیستها به اهمیت ولایتمداری انسان و نقش تعیین کنندۀ خانواده در ساختن انسانهای ولایتمدار پیبردهاند و دارند بر روی آن کار میکنند. اگر به پروتکلهای دانشوران صهیون، نگاه کنید خواهید دید که برای تسلط بر جوامع بشری، به این اصل مهم پی بردهاند که باید ریشۀ ولایت را در خانوادهها قطع کرد. آنها میگویند «برای اینکه در یک جامعه هیچ وقت تبعیت و پیروی از یک پیشوا و رهبر شکل نگیرد؛ باید ریشۀ تبعیت فرزندان از پدر و مادر را در خانواده خشک کرد.» آنها به خوبی فهمیدهاند که اگر تبعیت از یک رهبر و پیشوا در جامعهای شکل بگیرد، آن جامعه قدرتمند خواهد شد. پس برای اینکه آن جامعه تبعیت از یک پیشوا را نپذیرد، باید ریشۀ این تبعیت را در خانه و خانواده خشک کرد.
ولایت در عالم مُلک و نشئه ظاهری خلقت در حکومت و فرمانروایی انبیاء، پیامبر و امامان (علیهماالسلام) نمود مییابد. در عصر غیبتِ معصوم، ولی فقیه سکان هدایت و رهبری جامعه اسلامی را به دست میگیرد. از این رو امام معتقد است ولایت به معنی حکومت، شعبه ای از ولایت مطلقه رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است که با تمام اختیارات آن برعهده ولی فقیه قرار میگیرد، پس ولایت فقیه استمرار ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و ولایتش شرعی و الهی است و مشروعیت نظام اسلامی رهین فرمانروایی ولایت فقیه است و فرامین و عزل و نصب هایش برای پیروان او و مسلمانان جامعه اسلامی لازم الاتباع است.[صحیفه امام جلد۶ صفحه۶۸]
قیس بن سعد فرزند سعد بن عباده بزرگ انصار مدینه است، از ولایت مداران و یاران صدیق امیرالمومنین علیه السلام است و در غوغای جریان خلافت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم با پدر خود که ادعای خلافت داشت برخورد کرد. از ویژگیهای قیس، معرفت به جایگاه ولایت، استقامت و پایداری در خط ولایت است. در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام فرماندار مصر شد ولی به دلیل در بن بست قرار دادن وی توسط ایادی معاویه به دستور امام از مصر فراخوانده شد و محمد بن ابوبکر به جای او منصوب شد ولی او هیچگاه حتی لحظه ای از امام ناراحت نشد و هرگز امام را رها نکرد. چقدر سخته این امتحان، و چه افراد زیادی که در این مرحله رفوزه شده اند!
قیس بن سعد بعد از شهادت امام علی علیه السلام پا در رکاب امام حسن علیه السلام بود و حتی وقتی فرماندهان سپاه امام حسن علیه السلام از جمله عبیدالله بن عباس و دیگر سرداران را معاویه با صدها هزار درهم و وعده پست و مقام در رژیم اموی فریب داد، جبهه امام حسن علیه السلام را رها نکرد و امام را تنها نگذاشت. قیس بن سعد در سال ۶۰ در مدینه وفات یافت. [ولایت مداری، تنها حجت سیاسی،آیت الله صفائی بوشهری، ناشر والانگار، صفحه۱۱۴]
آنانکه پست و مقام، پول و مال و منال، دست و پایشان را نلرزاند؛ و آنهایی که علی الاوراح التی حلت بفنائک در شانشان وارد شده است، و از بیم و خطر روزگار نهراسیدند، خداوند تبارک و تعالی وعده بهشت و همجواری و مصاحبت با اولیای خودش را به آنها بشارت میدهد:
إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُواْ تَتَنزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَئکَهُ أَلَّا تخَافُواْ وَ لَا تحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالجَنَّهِ الَّتىِ کُنتُمْ تُوعَدُونَ نحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فىِ الْحَیَوهِ الدُّنْیَا وَ فىِ الاْخِرَهِ؛
بر آنان که گفتند: پروردگار ما اللَّه است و پایدارى ورزیدند، فرشتگان فرود می آیند که مترسید و غمگین مباشید، شما را به بهشتى که به شما وعده داده شده بشارت است. ما در دنیا دوستدار شما بودیم و نیز در آخرت دوستدار شماییم. [سوره فصلت آیه ۳۰و ۳۱]
کلید اصلی در جریان محبوب شدن نزد امام حسین علیه السلام ولایت پذیری است. ائمه علیهم السلام کسانی را بیشتر دوست داشتند که ولایت پذیر بودند.
-
پرورش احساس:
یکی از همین افراد قمر بنی هاشم است. او محبوب دل امام است آنقدر که امام به او میگوید بنفسی انت یا اخی [تاریخ الامم و الملوک جلد۵ صفحه۴۱۶]. خصوصیت اصلی حضرت عباس علیه السلام ولایت پذیری او بوده. به طوری که در زیارتنامه حضرت که از زبان معصوم است چنین میخوانیم:
السلام علیک یا ابوالفضل العباس المطیع لله و لرسوله و لامیرالمومنین و الحسن و الحسین
او در جریان کربلا بخاطر حرف امامش به جنگ نرفت و در راه سقایی طفلان حسین به شهادت رسید.
اصلا یکی از علت اصلی عزیز شدن شهدا نزد خداوند و به مقام شهادت رسیدن آنان ولایت پذیری انان بوده .یکی ازحزن انگیزترین و در عین حال حماسی ترین ماجراهایی که در فکه رخ داد، ماجرای گردان حنظله است؛۳۰۰ تن از رزمندگان این گردان درون یکی از کانال ها به محاصره نیروهای عراقی در می آیند آنها چند روز ؛فقط” با تکیه بر ایمان خود به مبارزه ادامه می دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و با عطش مفرط به شهادت می رسند.
سعید قاسمی که در نبرد عملیات والفجر مقدماتی، مسئولیت واحد اطلاعات وعملیات لشگر ۲۷محمد رسول الله صلی الله را بر عهده داشت از سرنوشت گردان حنظله می گوید : ساعت های آخر مقاومت بچه ها در کانال، بی سیم چی گردان حنظله حاج همت را خواست. حاجی آمد پای بی سیم و گوشی را به دست گرفت صدای ضعیف و پر از خش خش را از آن سوی خط شنیدم که می گوید: احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بی سیم دارد تمام می شود. عراقی ها عن قریب می آیند تا ما را خلاص کنند. من هم خداحافظی می کنم. حاج همت که قادر به محاصره تیپ های تازه نفس دشمن نبود، همانطور که به پهنای صورت اشک می ریخت، گفت: بی سیم را قطع نکن …حرف بزن. هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن. صدای بی سیم چی را شنیدم که می گفت: سلام ما را به امام برسانید. از قول ما به امام بگویید همانطور که فرموده بودید حسین وار مقاومت کردیم، ماندیم وتا آخر جنگیدیم. [به نقل از سعید قاسمی مسئول اطلاعات عملیات لشکر ۲۷]
شهدا از جان و همه چیز خودشان گذشتند تا خدایی ناکرده حرف ولیشان روی زمین نماند. وقتی احمد آقا به فرماندهان جنگ گفته بود که امام گفته به فرماندهان سپاه بگویید که جزایر خیبر را باید حفظ کنند. بعد از دو هفته احمد کاظمی را دیدند که سر وصورت خاک گرفته و از دود آتش خمپاره سیاه شده بود. بسیار خسته و ژولیده بود. دوستش نقل میکند که او را بغل کردم و بوسیدم و گفتم احمد تو خیلی زحمت کشیدی. احمد در جوابم گفت: وقتی پیام امام را به من دادید من همه نیروهایم را صدا زدم و گفتم اینجا عاشورا است باید به هر قیمت که شده جزیره حفظ بشه خودم هم رفتم خط مقدم و کنار رزمندگان جنگیدم. [تنبیه متجاوز جلد۳ صفحه۹۱]
-
رفتار سازی:
اما امروز ما چگونه ولایت مدار باشیم؟ آیا وظیفه ما فقط رجوع به احادیث اهل بیت علیهم السلام و عمل به احادیث است یا نه. یا وظیفه ما با توجه به شرایط کنونی (کشورمان، اجتماعمان و اینکه یک حکومت اسلامی بعد از ۱۳۰۰-۴۰۰ سال تشکیل شده) تفاوت هایی پیدا کرده و برای ولایتمدار بودن وظیفه سنگین تری داریم. امروز اگر امام معصوم غایب است ولی به گفته خودشان باید به نائبانشان یعنی مراجع تقلید و در رأس آن ها ولی فقیه مراجعه کنیم. عزیزان امروز اگر بخواهیم وظیفه خودمان را بدانیم در اولین قدم باید گوش به حرف ولی فقیه مان باشیم ببینیم ولیمان چه می گوید، ببینیم ولیمان از هر قشری از جامعه چه می خواهد. ما که به عنوان عزادار امام حسین علیه السلام به جلسه عزاداریشان آمدیم باید ببینیم ولی فقیه مان از ما چه می خواهد تا جوری عزاداری کنیم که امام حسین علیه السلام از ما راضی باشد.
مقام معظم رهبری از ما هیئتی ها و عزادارها اولا می خواهند که در عزاداریمان سکولار نباشیم. عزاداریمان خلاصه به سینه زدن و گریه نشود. ایشان بیان می کنند هرکس علاقه مند به امام حسین علیه السلام است، یعنی علاقه مند به اسلام سیاسی است، اسلامی که مجاهدت و خون دادن دارد. نکته دیگری که حضرت آقا از ما عزادارهای امام حسین علیه السلام می خواهد این است که در عزاداریمان به قرآن و معارف قرآنی اهمیت بدهیم و در نوحه ها مضامین ئاسلامی و انقلابی گنجانده شود. مقام معظم رهبری در نوع عزارداری کردن هم توصیه هایی می کنند حضرت آقا می فرمایند عزاداری به شکل دستجات عزا و ذکر مصیبت در آن موجب بیشتر شدن ارتباطات عاطفی مردم خواهد شد ولی در این عزاداری های سنتیئباید توجه داشت برخی شکل های عزاداری که ضربه به عزاداری و حتی دین می زند را انجام ندهیم از جمله قمه زنی؛ به نظرمقام معظم رهبری قمهزنی یک خلاف شرع قطعی بوده و هست که علاوه بر اینکه مطلبی از دین برای آن نداریم واز بیّنات شرع هم نیست که ما بگوییم چه دنیا بپسندد، چه نپسندد، ما باید اینها را بگوییم؛ در مقابل باعث عکسالعمل های نامناسب می شود این که قمه زنی را در شبکه های ماهواره ای نشان می دهدند و شیعه را به تمسخر می گیرند و خون ریز و وحشی نشان می دهدند این وهن دین است. مراجع تقلید نیز قمه زنی را جایز نمی دانند و چیزی که از فتوای مراجع نمایان است موهون بودن قمه است.
آیت الله خامنه ای(دام ظلّه):
قمه زنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمیشود و سابقه اى در عصر ائمه «علیهم السلام» و زمانهاى بعد از آن ندارد و تأییدى هم به شکل خاص یا عام از معصوم « علیه السلام » در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب میشود بنابراین در هیچ حالتى جایز نیست.[رساله اجوبه، سوال ۱۴۶۱]
آیت الله مکارم شیرازی(دام ظلّه):
قمه زنی قطعا حرام است و باید از انجام اعمالی که موجب وهن مذهب و یا آسیب به بدن می شود اجتناب کرد .
آیت الله سیستانی(دام ظلّه):
باید از کارهایی که عزاداری را خدشه دار می کند اجتناب شود .
آیت الله جوادی آملی(دام ظلّه):
چیزی که مایه وهن اسلام و پایه هتک حرمت عزاداری است جایز نیست، انتظار می رود از قمه زنی و مانند آن پرهیز شود.
آیت الله بهجت(ره):
ازهرعملی که باعث وهن به تشیع می شود باید پرهیز نمود.
آیت الله مظاهری اصفهانی(دام ظلّه):
قمه زدن و مانند آن جائز نیست.
آیه الله نوری همدانی(دام ظلّه):
عزاداران محترم و متعهد به جای اینکه قمه را بر فرق خود بکوبند در فکر آن باشند قمه را بر سر دشمنان اسلام که اراضی آنان را اشغال و در فکر تضعیف آنان می باشند و منابع آنان را غارت و بالاخره هر روزی با ترفند جدیدی حیات اسلامی آنها را به مخاطره می اندازند بکوبند.
خداوند توفیق بیشتر برای پیمودن این راه به همه ی مسلمانان عنایت بفرماید.
بعد از اینکه مسئولیت رهبری به عهده مقام معظم رهبری قرار گرفت، حضرت آیتالله گلپایگانی به مقام معظم رهبری پیغام میدهند که:
اگر ما در کشور مشکلی ببینیم، به عنوان یک مؤمن و یک مرجع تقلید و یکی از نخبگان جامعه که در قبال جامعه احساس مسئولیت میکنند، برای یکبار به شما عرض میکنیم. اگر برای بار دومین بار از جانب ما به شما پیغام رسید، از الان تکذیب میکنیم، چون برای دومین بار نیاز نداریم بگوییم. میدانیم اگر می شد این مشکل برطرف شود، شما برطرف کرده بودید. اگر شما شنیدید که ما این مشکل را که به شما گفتیم جای دیگری هم نشستهایم و گفتهایم، از الان تکذیب میکنیم. چون لازم نیست که ما این را جای دیگری بگوییم. به هر حال اگر ولایت پذیری نباشد روزی خواهد آمد که با امام مقابله خواهد شد، هیچکس فکر نمیکرد روزی مقابل امام حسین بایستد و خون پسر رسول خدا را بریزد، یا با تیر، قلب فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را بشکافد.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
جهت کسب اطلاعات بیشتر در مورد ماه محرم، «ویژه نامه خون خدا (امام حسین علیه السلام)» را مشاهده نمایید.
دیدگاهها
عالیه
افزودن دیدگاه جدید