مفهوم شناسی مولی در حدیث غدیر
در این نوشتار سعی بر این است که مفهوم شناسی مولی در حدیث غدیر را بصورت کامل به خدمت شما عزیزان ارائه دهیم، با ضیاءالصالحین همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
حدیث غدیر از احادیثی است که محدثان و مورخان اسلامی بصورت متواتر روایت کرده اند. متواتر بودن حدیث غدیر مقتضای قوانین طبیعی است، زیرا پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم آن را در میان انبوه مسلمانانی که با او در حجة الوداع شرکت کرده بودند، در غدیر خم ایراد کرد. شرایط ایراد خطبه غدیر به گونه ای بود که حاجیان پس از بازگشت از سفر حج به وطن خود آن را برای دیگران بازگو کرده اند.
بسیاری از عالمان برجسته اهل سنت بر متواتر بودن حدیث غدیر تصریح کرده اند. شمس الدین ذهبی، شمس الدین جزری شافعی، جلال الدین سیوطی، جمال الدین حسینی شیرازی، ضیاءالدین مقبلی، سیدامیرمحمد صنعانی، حافظ شهاب الدین حضرمی، شیخ محمدصدر العالم از آن جمله اند. بسیاری از آنان نیز صحت حدیث غدیر را تأیید کرده اند. حافظ ابوعیسی ترمذی، حافظ ابوجعفر طحاوی، ابوعبداللّه حاکم نیشابوری، حافظ عمادالدین بن کثیر شافعی، حافظ ابن حجر عسقلانی، ابن حجر هیثمی مکی، نور الدین هروی قاری حنفی عبدالحق دهلوی و ناصرالدین آلبانی از آن دسته اند.{1} ابن ابی الحدید معتزلی نیز آن را مستفیض و مشهور خوانده است.{2} در تواتر حدیث غدیر از دیدگاه عالمان شیعه نیز تردیدی وجود ندارد، آنان این حدیث را هم از امامان اهل بیت علیهم السلام روایت کرده اند و هم از صحابه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم.{3}
معنی شناسی مولی در حدیث غدیر خم
کلمه «مولی» معانی یا کاربردهای مختلفی دارد که محب، ناصر و کسی که دارای حق تصرف در امور دیگری است از معانی یا کاربردهای آن است، از این رو، در این که مقصود از مولی در حدیث غدیر، یعنی در این سخن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم که فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه» چیست؟ دو دیدگاه مطرح شده است: دیدگاه شیعه و عده ای از اهل سنت این است که مقصود از «مولی» در حدیث غدیر کسی است که دارای حق تصرف در امور مسلمانان است؛ یعنی رهبر و امام مسلمانان. بنابراین، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در غدیر خم امام علی علیه السلام را به رهبری و امامت مسلمانان نصب کرده است. (آن عده از اهل سنت که مولی در حدیث غدیر را به معنای کسی که حق تصرف در امور دیگران را دارد؛ یعنی امام دانسته اند گفته اند: امیرالمؤمنین علیه السلام در غدیر خم به امامت مسلمانان نصب شده است، و مقصود امامت او پس از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است، ولی چون زمان آن تعیین نشده است، امامت او مربوط به پس از عثمان است. در مباحث بعدی، وجه نادرستی این تأویل بیان خواهد شد.) و دیدگاه رسمی میان اهل سنت این است که مقصود از مولی در حدیث غدیر محب یا ناصر است، یعنی امام علی علیه السلام همانند پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم یا ناصر مسلمانان است؛ و از آن جا که انسان باید محب و ناصر خود را دوست بدارد، بر مسلمانان است که همان گونه که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را دوست می دارند، امام علی علیه السلام را نیز دوست بدارند. بنابراین، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در غدیر خم از مسلمانان خواسته است که دوستدار امیرالمؤمنین علیه السلام باشند.
اگر به درستی در حدیث غدیر خم تأمل شود روشن می شود که دیدگاه اول درست است یعنی مولی در حدیث غدیر خم به معنای سرپرست و صاحب اختیار و کسی است که حق تصرف در امور مسلمانان را دارد، یعنی رهبر و امام آنان است. شواهد و قراین این معنا بسیار است:
1. در فرازهایی از متن مفصل حدیث غدیر که از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده، به امامت امیرالمؤمنین علیه السلام تصریح شده است.{4}
2. در برخی از متن های متوسط حدیث غدیر خم نیز امامت علی علیه السلام آشکارا بیان شده است. مانند احتجاج امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان خلافت عثمان به نقل سلیم بن قیس هلالی.{5}
3. در بسیاری از نقل های متن مختصر حدیث غدیر آمده است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم قبل از آن که دست علی علیه السلام را بالا ببرد و بگوید: «من کنت مولاه فعلی مولاه» اولویت خود نسبت به امور مسلمانان را یادآور شد و از آنان در این باره اقرار گرفت و فرمود: «ألست اولی بکم من انفسکم»{6} آن گاه بلافاصله فرمود: هر کس که من مولای او هستم، علی مولای او است. روشن است که مقصود از مولی بودن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نسبت به مسلمانان، به قرینه جمله قبل از آن، رهبری و امامت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است، یعنی او درباره ی امور مسلمانان بر آنان ولایت داشت. بنابراین، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم همان ولایتی که خود بر مسلمانان داشت را برای علی علیه السلام اثبات و اعلان کرد.
4. با صرف نظر از قرینه یاد شده، در جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» نخست، مولی بودن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بیان شده آن گاه مولی بودن علی علیه السلام بر آن متفرع گردیده است. بنابراین، مقصود از مولی در مورد علی علیه السلام همان است که در مورد پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم مقصود است. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم هم محب و ناصر مسلمانان بود و هم رهبر و صاحب اختیار در امور آنان بود، یعنی ولایت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بر مسلمانان دارای ابعاد سه گانه محبت، نصرت و زعامت بود. این ابعاد سه گانه، در حدیث غدیر برای علی علیه السلام اثبات شده است، و برای این که استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا لازم نیاید 2 وجه متصور است:
الف: مولی مشترک معنوی است و همه ی کاربردهای آن یک معنای جامع و مشترک دارد که با توجه به ریشه ی کلمه مولی (و-ل-ی) قرب و نزدیک خاصی است میان دو انسان که مستلزم محبت، نصرت و حق تصرف یکی در امور دیگری است.{7} فالمحصل من معنی الولایت فی موارد استعمالها هو نحن من القرب یوجب نوعا من حق التصرف و مالکیت التدبیر.
به عبارتی دیگر، معنای مشترک میان همه ی کاربردهای مولی، اولویت داشتن نسبت به فرد یا چیزی است، که هر یک از کاربردهای آن ویژگی خاصی دارد؛ ولایت محبت اقتضا می کند که دوست یک فرد رابطه ی نزدیک تری از دیگران به او داشته و در حل مشکلات او نسبت به وی از دیگران برتر و سزاوارتر است. همین گونه است ولایت نصرت که کسی که با دیگری پیمان نصرت بسته است، در یاری کردن و مقابله با دشمنان او از دیگران سزاوارتر است، و در ولایت زعامت و رهبری، زعیم و رهبر مردم در تصمیم گیری نسبت به امور آنان از دیگران سزاوارتر است.{8} لیس للمولی الا معنی واحد و هو الاولی بالشیء و تختلف هذه الاولویت بحسب الاشتمال فی کل من موارده. شایان ذکر است که این مطلب را برخی از محققان قبل از علامه امینی بیان کرده اند، چنان که علامه کراجکی گفته است: «ان الاولی هی الاصل والیها یرجع معنی کل قسم، لان مالک الرق لما کان اولی بتدبیر عبده من غیره کان لذلک مولاه، والمعتق لما کان اولی بمعتقه فی تحمله لجریرته و ألصق به من غیره کان مولاه، وابن العم لما کان اولی بالمیراث ممن هو ابعد منه فی نسبه و اولی ایضا من الاجنبی بنصرت ابن عمه کان مولی، والناصر لما اختص بالنصرت وصار بها اولی کان لذلک مولی. و اذا تأملت بقیت الاقسام وجدتها جاریت هذا المجری، و عائدت بمعناها الی الاولی.{9}
ب: بنابراین که کلمه مولی مشترک لفظی است، یکی از معانی سه گانه محبت، نصرت و زعامت مدلول مطابقی، و معانی دیگر مدلول التزامی آن است. توضیح آن که: بنابراین که معنای مطابقی مولی در حدیث غدیر رهبری و زعامت است، رهبر امت اسلامی دوستدار مسلمانان است، چنان که خداوند در مورد پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می فرماید: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم»{10} رسولی از خودتان برای شما آمد که مشکلات شما بر او گران است، او بر (هدایت و سعادت) شما حریص، و نسبت به مؤمنان مهربان است. پیشوایی که نسبت به مردم چنین مهر و محبتی دارد، در یاری آنان نیز دریغ نخواهد کرد. بنابراین، محبت و نصرت از لوازم آشکار رهبری اسلامی است.
این که معنای محبت و نصرت مدلول مطابقی مولی در حدیث غدیر باشد، به این است که مولی را به محب و ناصر (دوست و یاور) معنا کنیم، نه محبوب و منصور، زیرا محبوب و منصور از معانی یا کاربردهای مولی نیست، آن چه از معانی یا کاربردهای مولی است، محب و ناصر است و محبوب و منصور از لوازم معنای محب و ناصر است. بنابراین، مفاد و مدلول مطابقی حدیث بنابر فرض یاد شده این است که هر کس که من ناصر یا محب او هستم، علی ناصر یا محب او است، و لازمه ی این محبت و نصرت به حکم «هل جزاء الاحسان الا الااحسان» محبت و نصرت مؤمنان در حق پیامبر و علی است. بنابراین، تفسیر معروفی که از حدیث غدیر می شود و مورد نظر اهل سنت است، یعنی این که هر کس مرا دوست دارد باید علی را دوست بدارد، یا هر کس یاور من است باید یاور علی باشد، در حقیقت مدلول التزامی حدیث غدیر است، نه مدلول مطابقی آن. از کسانی که به این مطلب تقطن یافته، محب للدین طبری است، وی پس از نقل این دیدگاه که معنای حدیث غدیر این است که «هر کس مرا دوست دارد باید علی را دوست بدارد»، گفته است به این معنا بعید است، زیرا اگر این معنا مقصود بود، مناسب بود پیامبر بفرماید: «من کان مولای فهو مولی علی» در آن صورت مولی به معنای ولی نقطه مقابل عدو بود، ولی چون لفظ حدیث برعکس است، معنای حدیث این است که «هر کس را که من دوست دارم، علی دوست دار او است».{11} و بنابراین که مدلول مطابقی مولی در حدیث غدیر محبت یا نصرت باشد، محبت و نصرتی خواهد بود که در عالی ترین درجه ممکن، پس از محبت و نصرت خداوند است؛ محبت و نصرتی از شئون و لوازم رهبری و زعامت دینی است. براین اساس، اثبات آن برای علی علیه السلام مستلزم امامت و رهبری او است.
5. تفسیر مولی در حدیث غدیر به محبت و نصرت، مستلزم نسبت دادن انجام کاری غیرحکیمانه به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است که حکیم ترین فرد در طول تاریخ بشریت بوده است، زیرا این مطلب که علی علیه السلام دوستدار و یاور مسلمانان، و نیز بر هر فرد مسلمانی لازم بود که دوستدار و یاور علی علیه السلام باشد، مطلب معلومی بود و بر کسی پوشیده نبود. این مطلب مقتضای اصل ایمان است؛ قرآن کریم آشکارا به مسلمانان آموخته است که باید نسبت به یکدیگر محبت بورزند و یاور یکدیگر باشند: «والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر»{12} بنابراین، هیچ وجه معقول و حکیمانه ای وجود نداشت که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم مسلمانان را در آن شرایط دشوار گردآورد و برای آنان سخنرانی کند، و این اصل روشن قرآنی و ایمانی را به آنان یادآور شود، اگرهم می خواست آن را یادآوری کند، می بایست همگانی باشد نه در خصوص یک فرد، مگر آن که مقصود محبت و نصرت ویژه ای باشد که در رتبه محبت و نصرت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و از لوازم امامت و رهبری است.
6. چنان که از آیه ی «تبلیغ»، یاایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللّه یعصمک من الناس،{13} به دست می آید و روایات مربوط به واقعه ی غدیر خم نیز بیان گر آن است، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از این که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را بصورت رسمی و آشکار اعلان کند، نگران بود. روشن است که آن چه سبب نگرانی پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بود، ولایت محبت یا نصرت معمولی نبود، بلکه رهبری و حکومت بر امت اسلامی بود که می توانست بهانه ای در دست منافقان و بیماردلان باشد، که بر اساس سنن جاهلی و قبیلگی، نصب امیرالمؤمنین علیه السلام به رهبری مسلمانان از سوی پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم، بعنوان کاری بشری و مبتنی بر قواعد قبیله گرایی و خویشاوند سالاری معرفی کنند و در نتیجه اساس نبوت و رسالت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در اذهان مشوّه و مخدوش شود، ولی خداوند به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم اطمینان داد که این توطئه را خنثی خواهد کرد (واللّه یعصمک من الناس.) ان الآیت تکشف عن حکم نازل فیه شوب انتفاع للنبی صلی اللّه علیه و آله و سلم، و اختصاصه بمزیت حیویت مطلوبت لغیره ایضا یوجب تبلیغه و العمل به حرمان الناس عنه، فکان النبی یخاف اظهاره، فأمره اللّه بتبلیغه و شدد فیه و وعده العصمت من الناس و عدم هدایتهم فی کیدهم ان کادوافیه و هذا یؤید ما وردت به النصوص من طرق الفریقین ان الآیت نزلت فی أمر ولایت علی و ان اللّه أمر بتبلیغها و کان النبی یخاف ان یتهموه فی ابن عمه، و یؤخر تبلیغها وقتا الی وقت حتی نزلت الآیت فبلغها بغدیر خم. و قال فیه «من کنت مولاه فهذا علی مولاه».{14}
7. منافقان و کافران امیدوار بودند که با رحلت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بتوانند دین اسلام را نابود کنند، اما پس از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در غدیر خم نا امید شدند. الیوم یئس الذین کفروا من دینکم.{15} بدیهی است نومیدی آنان بدین جهت بود که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم رهبری دینی امت اسلامی پس از خود را به علی علیه السلام که وارث علوم پیامبر و مورد تأیید کامل او بود سپرد، کسی که در راه اجرای احکام اسلام سازش ناپذیر و قاطع بود. لاتأخذه فی اللّه لومت لائم.{16}
8. ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام که در غدیرخم اعلان گردید، سبب کامل شدن دین اسلام بود، الیوم اکملت لکم دینکم.{17} بدون شک محبت و نصرت دینی در حد معمولی و متعارف آن چنین نقشی را در دین ندارد، مگر آن که محبت و نصرت ویژه ای باشد؛ محبت و نصرتی که هم سنگ محبت و نصرت پیامبراکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است که با رهبری ملازمه دارد.
9. ولایتی که در غدیر خم برای امیرالمؤمنین علیه السلام اثبات و اعلان شد، از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم آن را ابلاغ نمی کرد، ابلاغ دیگر رسالت های الهی بی ثمر می شد، به گونه ای که گویی ایشان آن ها را ابلاغ نکرده است، یاایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته.{18} این مطلب می رساند که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام عامل حفظ و استمرار رسالت های الهی ای بود که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم آن ها را ابلاغ کرده بود. این ولایت، چیزی غیر از رهبری امت اسلامی پس از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نیست؛ رهبری که خلاC وجودی پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم پس از رحلت ایشان را پر می کند و معیار حق و باطل و اسوه کامل هدایت الهی و نبوی است. این که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در خطبه غدیر بر جداناپذیری قرآن و عترت تأکید کرده و هدایت امت را در گرو تمسک به آن دانسته است، گواه روشن بر این مطلب است.
چنان که احادیث دیگر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم که بر حقانیت علی علیه السلام بطور مطلق تصریح کرده است: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار»{19} و این که او دروازه شهر علم و حکمت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است. «انا مدینت العلم و علی بابها»{20} همگی دلایل روشن بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام پس از رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم است.
10. برآشفتگی و خشم شیاطین از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام توسط پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در غدیر خم، و بیعت گرفتن از مردم، گواه روشن بر این است که مقصود از ولایت، امامت و رهبری مسلمانان بوده است. گزارش واکنش های شیاطین و منافقین نسبت به واقعه ی غدیر در گفتار چهارم بیان شد.
11. عکس العمل های خشمگینانه منافقان نسبت به واقعه ی غدیر خم، مانند اعتراض حارث بن نعمان فهری و برنتافتن ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، سخنان و رفتار موهن و فتنه انگیز عده ای، همگی گویای این حقیقت است که ولایت در غدیر خم از مقوله محبت و نصرت معمولی نبوده است، بلکه به رهبری امت اسلامی پس از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم ارتباط داشته است.{21}
12. گروهی از عرب در رحبه کوفه بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شده و بر او سلام کردند، امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما موالیان تو هستیم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چگونه شما موالیان من هستید در حالی که شما گروهی از عرب می باشید (نه از عجم که در آن زمان رسم بود که افراد غیرعرب تحت ولایت و حمایت فرد یا قومی از عرب قرار می گرفتند)، آنان پاسخ دادند: ما روز غدیر خم شنیدیم که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در حالی که دست تو را گرفته بود می گفت: ای مردم! آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟ آنان گفتند: چرا ای رسول خدا؛ پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: خدا مولای من و من مولای مؤمنانم و علی مولای کسی است که من مولای او هستم، خدایا هر کس او را دوست دارد، دوست بدار و هر کس او را دشمن دارد، دشمن بدار.
ریاح بن ثابت که راوی حدیث است، می گوید: آنان گروهی از انصار بودند و ابوایوب انصاری نیز در میان آنان بود.{22} این سخن امیرالمؤمنین علیه السلام، که از کجا شما موالیان من هستید در حالی که شما از قوم عربید؟ بیان گر این است که برداشت ایشان از مولی در سخن آنان، دوست و ناصر نبود، زیرا در ولایت دوستی و نصرت، فرقی میان عرب و عجم وجود ندارد، بلکه مقصود آنان از این که خود را موالی امیرالمؤمنین علیه السلام می دانستند، ولایت زعامت و سرپرستی بود، زیرا در آن زمان فرد غیرعرب خود را تحت ولایت و حمایت فرد یا قبیله ای از اعراب قرار می داد، معنایی که امروزه از آن به تابعیت سیاسی تعبیر می شود، و فردی که چنین ولایت یا تابعیتی را می پذیرد، تحت ولایت و زعامت فرد یا قبیله یا نظام سیاسی ای است که ولایت و تابعیت آن را پذیرفته است. آنان با این که عرب بودند، چنین ولایتی را برای امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به خود قائل بودند و بر آن به ولایت در حدیث غدیر استدلال کردند. بنابراین، فهم آنان از ولایت در حدیث غدیر، ولایت رهبری و زعامت سیاسی بود که امیرالمؤمنین علیه السلام نیز آن را تأیید کرد.
13. پس از ایراد خطبه غدیر توسط پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم، حسان بن ثابت که شاعر زبردستی بود از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم اجازه گرفت تا آن را به نظم آورد. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به او اجازه داد و او ابیاتی را سرود که دو بیت آن چنین است:
فقال له قم یا علی ف…ننیرضیتک من بعدی اماما و هادیا: پیامبر به علی گفت برپاخیز، زیرا من... به امامت و هدایت گری تو پس از خود راضی ام
فمن کنت مولاه فهذا ولیه: پس من مولای او هستم، این (علی) ولی او است
فکونوا له اتباع صدق موالیا: پس شما (ای مسلمانان) پیروان و موالیان صادق او باشید.{23}
حسان بن ثابت که شاعر زبردست عرب و آشنا به دقایق کلمات عرب بود از ولایت در حدیث غدیر امامت فهمیده است و فهم او مورد تأیید رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نیز واقع شد، زیرا به او فرمود: «ای حسان تا وقتی که با زبانت ما را یاری می دهی، مورد تأیید روح القدس می باشی». یا حسان لاتزال مؤیدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانک.{24}
14. قیس بن سعد بن عباده انصاری در صفین در دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام و حقانیت او ابیات زیرا را سرود:
قلت لما بغی العدو علینا: وقتی که دشمن بر ما سرکشی کرد.
حسبنا ربنا و نعم الوکیل: گفتم خدا ما را کافی است.
و علی …مامنا و …مام: امام ما و غیر ما علی است.
لسوانا أتی به التنزیل: این مطلب از خدا نازل شده است.
یوم قال النبی من کنت مولاه: روزی که پیامبر گفت هر که من مولای او هستم.
فهذا مولاه خطب جلیل: این (علی) مولای او است و این امر عظیمی است.
انما قاله الرسول علی الامت: این سخن حتمی پیامبر برای امت است.
حتم ما فیه قال و قیل: و در آن جای هیچ گونه سخنی نیست.{25}
15. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم پس از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به مسلمانان حاضر در غدیر خم، دستور داد که این مقام و منصب را به او تبریک بگویند و با علی علیه السلام بعنوان مولای مؤمنان بیعت کنند. این مطلب گواه روشن بر این است که مولی در حدیث غدیر به معنای امامت است.
16. این سخن عمر که پس از اعلان ولایت علی علیه السلام توسط پیامبر در غدیر خم نزد علی علیه السلام رفت و خطاب به او گفت: «هنیئا لک یابن ابی طاب أصبحت و أمسیت مولی کل مؤمن و مؤمنت »؛ گوارا باد بر تو ای فرزند ابوطالب که مولای هر مرد و زن با ایمانی شدی، {26} برخی از راویان حدیث تهنیت عبارتند از: حافظ ابوبکر بن أبی شیبه، امام حنابله احمدبن حنبل، حافظ ابوالعباس شیبانی، حافظ بویعلی موصلی، حافظ ابوجعفر طبری، حافظ ابن عقده کوفی، حافظ ابوعبداللّه مرزبانی، حافظ علی بن عمر دارقطنی، حافظ ابن مردویه اصفهانی، حافظ ابن سمان رازی، حافظ ابوبکر بیهقی، حافظ ابوبکر خطیب بغدادی، ابوحامد غزالی، خطیب خوارزمی، ابوالفرج ابن جوزی، ابوجعفر محب الدین طبری، شیخ الاسلام حمویی و. ..) دلیل روش بر این است که مقصود از مولی در حدیث غدیر امامت است، نه محبت یا نصرت، زیرا محبت و نصرت علی علیه السلام مطلب جدیدی نبود که در غدیر خم اعلان شده باشد، و مناسب تهنیت گویی به علی علیه السلام باشد، و اصولا تبریک و تهنیت گویی در باب ولایت از ویژگی های امامت و رهبری کسی است که به این مقام منصوب می شود.
17. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در حدیث ثقلین که از احادیث متواتر و مورد قبول همه ی مسلمانان است، عترت و اهل بیت خود را همتای قرآن قرار داده و هدایت امت را در گرو پیروی از آنان قرار داده است. این حدیث بر عصمت و مرجعیت علمی و دینی اهل بیت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم دلالت می کند و بیان گر این است که گفتار و رفتار آنان معیار تشخیص حق و باطل است. از سوی دیگر، آنان ولایت در حدیث غدیر را به ولایت امامت و رهبری امت اسلامی تفسیر کرده اند:
الف: از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده است که حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها حدیث غدیر را از دلایل امامت علی علیه السلام دانسته اند. نقل شمس الدین جزری دمشقی در کتاب «اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی طالب» از حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها روایت کرده که فرمودند: «أنسیتم قول رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه؛{27} آیا سخن پیامبر را که در غدیر خم فرمود: هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، فراموش کرده اید؟»
ابن بابویه قمی نیز از محمود بن لبید (محمود أبی لبید) روایت کرده که گفته است از حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها پرسیدم: آیا رسول خدا قبل از وفاتش امامت علی علیه السلام را بیان کرد؟ حضرت زهرا سلام اللّه علیها پاسخ داد: «واعجبا أنسیتم یوم غدیر خم»؛ این پرسش شگفت آور است! آیا روز غدیر خم را فراموش کرده اید؟»{28}
ب: در خطبه ای که امام حسن مجتبی علیه السلام در حضور مردم و معاویه ایراد کردند، فرمودند: «بنی اسرائیل هارون علیه السلام را که برادر و جانشین و وزیر موسی علیه السلام بود را رها کرده و از سامری پیروی کرده و گوساله پرست شدند، این امت نیز شنید که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم درباره پدرم فرمود: او نسبت به مانند هارون نسبت به موسی است مگر این که پس از من پیامبری نخواهد بود و نیز پیامبر را دیدند که در غدیر خم او را به امامت نصب کرد و به آنان دستور داد که حاضران آن مطلب را به غایبان برسانند».{29}
ج: ابواسحاق از امام زین العابدین علیه السلام پرسید: معنای سخن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم که فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه» چیست؟ امام علیه السلام فرمودند: به آنان فرمود که او امام پس از وی می باشد. {30}
د) از امام رضا علیه السلام روایت شده که پس از تلاوت آیه «الیوم أکملت دینکم»{31} فرمودند:
«امر امامت از تمامیت دین است و پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از بین امت نرفت مگر این که علی علیه السلام را به عنوان امام و راهنمای آنان منصوب کرد.{32} (باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، حدیث اول). روشن است که سخن امام رضا علیه السلام ناظر به واقعه و حدیث غدیر است.
روایات اهل بیت علیهم السلام درباره دلالت حدیث غدیر بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار است و به ذکر نمونه های بیشتری نیازی نیست، چنان که احتجاج ها و استدلال های امیرالمؤمنین علیه السلام به حدیث غدیر بر امامت خود نیز از مسلمات تاریخ است.{33}
نویسنده : حجت الاسلام والمسلمین استاد علی ربانی گلپایگانی
منابع و پی نوشتها :
{1} ر.ک: الغدیر، 1/543-572.
{2} شرح نهج البلاغه 9/166 و 6/167.
{3} ر.ک: غایت المرام 1/305-342، بحارالانوار 37/108-235.
{4} ر.ک: احتجاج طبرسی، روضت الواعظین، بحارالانوار.
{5} فرائد السمطین 1/312، حدیث 250.
{6} (ر.ک: الغدیر 1/339-375؛ مسند احمدبن حنبل 14/436، حدیث19198)
{7} ر.ک: المیزان 6/12.
{8} ر.ک: الغدیر 1/648-651.
{9} کنزالفوائد 2/91.
{10} سوره توبه / آیه 128.
{11} الریاض النضرت 1/196.
{12} سوره توبه / آیه 71.
{13} سوره مائده / آیه 67.
{14} المیزان فی تفسیر القرآن 6/48.
{15} سوره مائده / آیه 3.
{16} سوره مائده / آیه 54.
{17} سوره مائده / آیه 54.
{18} سوره مائده/ آیه67.
{19} ر.ک: الغدیر، 3/251-255.
{20} ر.ک: الغدیر 6/61-77؛ نفحات الازهار 10/27-39.
{21} ر.ک: الغدیر 6/61-77؛ نفحات الازهار 10/27-39.
{22} بحارالانوار37/177؛ مسند احمدبن حنبل6/583، حدیث 2351 و 2352؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید3/208، شرح خطبه 48؛ أسدالغابت 1/441، رقم 1038؛ الاصابت 1/304؛ الریاض النضرت 3/109؛ البدایت والنهایت 5/231، حوادث سال 10 ه.ق و 7/384، حوادث سال 40 ه.ق؛ الغدیر 1/318-386.
{23} (الفیت السیوطی فی علم الحدیث / 40؛ الغدیر 1/583.).
{24} بحارالانوار 37/150 و 166.
{25} (تذکرت الخواص/61؛ کنزالفوائد2/98؛ بحارالانوار37/150؛ الفصول المختارت / 236.).
{26} حدیث تهنیت ر.ک: الغدیر 1/508-527.
{27} الغدیر 1/396-397.
{28} غایت المرام، 9/324-325.
{29} غایت المرام 1/323، نقل از امالی شیخ طوسی 2/174-180؛ الغدیر 1/398؛ ینابیع المودت 3/150، باب 90.
{30} غایت المرام 1/323، نقل از امالی شیخ طوسی 2/174-180؛ الغدیر 1/398؛ ینابیع المودت 3/150، باب 90. نقل از امالی شیخ صدوق / 109.
{31} سوره مائده / آیه 3.
{32} اصول کافی 1/514.
{33} ر.ک: الغدیر 1/327-396