متن پیش رو جلسه چهارم گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ بیست و دوم تیر ماه سال 92 برگزار شده است که در آن ایشان به بحث ماه مبارک رمضان و فضای آن و دقت هایی که ما باید داشته باشیم تا از این ماه بهره ببریم، اشاره می کنند
سوال: چطور می توانیم از لحظه لحظه ماه رمضان، از این روزها و شب ها نهایت استفاده را ببریم؟
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم.اللهم صل علی محمد و آل محمد.اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیا و حافظا و قاعدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا و هب لنا رافته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعه من رحمتک و فوزاً عندک.
دو نکته را من ابتدا اشاره می کنم.یکی اینکه برخورداری از ماه رمضان بدون معرفت به این ماه ممکن نیست.این ماه مثل بقیه ی ایام ظاهری دارد و باطنی.کسانی که اهل ظاهر هستند هیچ فرقی بین این ماه با ماه های دیگر نمی بینند.ولی اگر کسی راه به باطن و ملکوت این ماه داشته باشد، می فهمد که آنچه در باطن این ماه می گذرد کاملاً متفاوت است.نمونه اش آن چیزی است که وجود مقدس نبی اکرم صل الله علی محمد و آله و سلم در آن خطبه معروف آخر ماه شعبان شان در معرفی این ماه فرمودند.حضرت در واقع باطن این ماه را دارند توضیح می دهند.نه تشبیه است، نه مجاز است، نه کنایه.آنچه می بینند از باطن این ماه، با آن چشم باطن بینی که دارند توضیح می دهند.«شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَه اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَه اللَّه »[1] خدای متعال سفره ای پهن کرده در این ماه، مهمان خوانه خداست و ضیافت تامی برای اولیا خودش و بعد به تبع برای همه مومنین و خوبان عالم دارد.شهری است که درهای بهشت به روی شما باز شده است و درهای جهنم به روی شما بسته شده است، باطن ماه است واقعا.شعبی از بهشت جاری است در این ماه.در واقع باطن ماه رمضان یکی از منازل بهشت است و درهای جهنم بسته شده، شیاطین در غل و زنجیر هستند.شیاطنی که ما را محاصره می کنند، وسوسه می کنند.پس باید باطن ماه رمضان شناخته بشود و باید تلاش کنیم که به این ماه ورود کنیم.
نکته دوم این است که ورد به این مشاهد اذن دخول می خواهد.خوش به حال کسانی که از ماه رجب مشغول بوده اند و اذن ورود به این ماه را گرفته اند.یعنی جزو رجبیون بوده اند و ماه شعبان را خوب پشت سر گذاشته اند و شفاعت نبی اکرم را بدست آورده اند و مطهر و پاک، خالص، با توکل به خدا (بر اساس آن روایتی که از امام رضا علیه السلام نقل شده در جمعه آخر ماه شعبان مرحوم صدوق در عیون اخبار الرضا نقل کرده) با توکل ظاهری و باطنی وارد ماه رضمان شده اند.ورود به این ماه توکل می خواهد.اذن دخول این ماه، ماه شعبان و رجب است.اگر کسی سلوک این دو ماه را کرده باشد با طهارت و توکل وارد ماه رمضان می شود.توکل فقط برای عبور از سختی های دنیا نیست.چالش ها و سختی های راه سلوک خدای متعال جز با توکل به خدا سیر شدنی نیست.شیطان وسوسه می کند و هجوم های سنگینی برای سالکین پیش می آورد که اگر کسی اهل توکل نباشد حتما مبتلا به تردید و وسوسه و شک خواهد شد و عقب نشینی می کند.این کلیت این ماه است.
کسی که این مقدمات را طی نکرده است و می خواهد وارد ماه رمضان بشود تنها چیزی که برایش می ماند توجه به فضل خداست. در دعای مکارم الاخلاق تعبیر جالبی است که مبدا جوشش امید در انسان است.«الهیعِنْدَكَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ، وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ، وَ فِيمَا أَنْكَرْتَ تَغْيِير»[2] خدایا آنچه از من گذشته و فوت شده، تدارکش در نزد توست.اگر کسی به مقام عند الله راه پیدا کند و دستش به آنجا برسد، همه فوت شده ها تدارک می شود.«عندک ما فات خلت» برای همه فوت شده ها یک جایگزینی اینجا هست.«و فی ما انکرت تغییر» آنچه تو نمی پسندی تغییرش در دست توست.می توانی تغییر دهی و بدی ها را تبدیل به حسنات کنی.تمام سرمایه کسانی که اذن دخول ها را نگرفته اند و آن تحیرها را پیدا نکرده اند این است که اعتمادشان به فضل خدا باشد، و خاضعانه از خدای متعال بخواهند که درهای این ماه را به روی شان باز کند و وارد حقیقت ماه رمضان بشوند.قفل هایی که به قلوب ما هست باز کنند.چشمم و قوای ما، دست و پای ما ان شاءالله باز شود، درهای ماه رمضان هم باز شود و با تمام وجود قوای ما ورود به ماه رمضان پیدا کند و بر سر این سفره بنشینیم و از این خوان الهی متنعم بشویم.
یک پیشنهادی می دهم به بینندگان عزیز، حتما تلاش کنند انجام دهند.دو تا دعا در صحیف وجود دارد که مستحب است در شب اول ماه و روز اول ماه رمضان خوانده شود و دعای دیگر در شب آخر ماه رمضان یا روز آخر ماه رمضان خوانده شود: دعای ورود به ماه رمضان ودعای وداع با ماه رمضان.این دو دعا را خودتان به دقت ملاحظه بفرمایید.و ببینید امام سجاد علیهم السلام چه تنبهاتی را به ما در آغاز این ماه دادند.با این تنبهات امکان ورود به ضیافت و بهره مندی از ماه رمضان در هنگام ورود و آغازش فراهم می شود.توجهات و تنبهاتی که انسان باید پیدا کند تا بتواند به این ماه رورود پیدا کند و از سفره گسترده این ماه متنعم شود، در این دعا وجود دارد.در دعای وداع هم توجهاتی است که انسان هنگام خداحافظی از این ماه، اگر بخواهد دست پر از این ماه جدا شود باید داشته باشد حتی اگر در این ماه استفاده نکرده باشد.حضرت راه هایی یاد داده اند که حتی اگر در ماه نتوانستید از ماه رمضان متنعم بشوید، از این خوان الهی، سفره زیارت خدا بهره مند باشید، در موقع وداع چه توجهات و تنبهات و درخواست هایی داشته باشید که بتوانید دست پر از ماه رمضان جدا شوید.این دعا را بخوانید و تأمل کنید تا این حالات در ما بوجود بیاید تا بتوانیم هم از ورود به ماه رمضان بهره مند بشویم، هم با خداحافظی از ماه رمضان دست پر از این ماه فاصله بگیریم.ان شاء الله.
نکته دیگر اینکه سعی کنید که فرصت های این ماه را فوت نکنید.فرصت ها مترصد نمی ماند تا ما خودمان را آماده کنیم.ما باید خودمان را آماده کرده باشیم و اهل سرعت باشیم تا فرصت ها از دست نروند.شب قدر نزدیک است.ماه رجب و شعبان گذشته طوری فرصت ها را مغتنم بشماریم که ان شاء الله برای ورود به شب قدر و تنعم از آن آماده بشویم.
سوال: راهکارعملی برای استفاده از نعمت های ماه رمضان چیست؟
پاسخ: وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم در آغاز خطبه ی شعبانیه بعد از اینکه فضیلت های ماه رمضان را گفتند، تنبه دادند که از خدای متعال درخواست کنید با دلهای پاک و نیات صادق این دو توفیق را به شما بدهد: روزه ی ماه رمضان و تلاوت قرآن.روزه این ماه، روزه عموم هست و روزه خواص و روزه اخص خواص.در روزه ی عموم، از چیزهایی که روزه باطل می کند، برای خدا اجتناب می کنند، دهان و دامن شان را کنترل می کنند.روزه خواص این است که همه قوایشان روزه است.روزه ی اخص خواص روزه ای است که قلبشان از غیر خدای متعال پاک می شود.و همه ی وجودشان متوجه حضرت حق می شود.انشاءالله این روزه را از خدای متعال بخواهیم که با همه ی مراتبش نصیب ما بشود.
یکی از ویژگی های ماه رمضان که ناظر به باطن ماه هم هست، که قرآن ماه رمضان را با این وصف توصیف می کند، «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(بقره/185) اولا در روایات دیدید در محضر حضرت کسی می گوید رمضان.پیامبر فرمود که نگویید رمضان، بگویید شهر رمضان.زیرا رمضان از اسماء الله است.ظرف وجودی قرآن در این ماه است.حقیقت قرآن در عالم بالاست.همانطوری که امام به تعبیر امام رضا در آن حدیث نورانی شان که « الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَه الْمُجَلِّلَه بِنُورِهَا لِلْعَالَم »[3] امام مثل خورشید طلوع کرده ای است که با نور خودش عالم را روشن کرده است ولی «و هو بالافق بحیث لا تناله الایدی و الابصار» خود امام در افقی است که نورش به شما می رسد ولی خودش را نه چشمها شکار میکنند و نه دست ها.قرآن هم همین طور است.کسی نمی تواند طمع در منزلت قرآن بکند مگر نبی اکرم و اهل بیتش که آن منزلت قرآن را خدای متعال رزق آنها قرار داده.پس قرآن که در آن مقام عالی است باید تنزل پیدا کند تا ما بتوانیم به ثمرات و برکات قرآن برسیم و میوه های این شجره طیبه را بچینیم و قلب ما و قوای ما از رزق قرآن بهره مند بشود.ماه رمضان ماهی است که خداوند قرآن را نازل کرد.بنابراین این میوه ها در دسترس ما هستند.و ما می توانیم از ثمرات قرآن در این ماه بهره مند بشویم.
وقتی قرآن شجرات و ثمرات بهشت را توصیف می کند می فرماید «قطوفها دانیه» میوه های بهشتی نزدیک هستند به اهل بهشت یا «وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلاً»(انسان/14) میوه ها رام اهل بهشت هستند.در مورد قرآن این تعبیر البته دقیق نیست.ولی درماه رمضان میوه های این شجره طیبه در دسترس هستند.اینکه تاکید شده است که خواندن یک آیه در این ماه ثواب یک ختم قرآن را دارد و شما را به اندازه ی یک ختم قرآن راهبری می کند، نکته اش این است که قرآن به این ماه نازل شده است و بنابراین یکی از بهترین نعم این ماه که ما باید از آن بهره مند شویم و از آن غافل نشویم قرآن است.
حقیقت قرآن چیزی ورای این مرکب روی کاغذ و این آوا و الفاظ و اینهاست، گرچه این لباس را پوشیده.مثل پیامبر که اسم اعظم اعظم الهی است که «وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُون»(انعام/9) لباس بشر پوشیده وآن گوهراست که آن مقامات نبوت را دارد.قرآن هم همین طوراست با اینکه در قالب الفاظ تنزل پیدا کرده است یک حقیقت متعالی است.ما باید کاری کنیم که به حقیقت متعالی راه پیدا کنیم و قدم به قدم وارد وادی نور قرآن بشویم و با قرآن سلوک کنیم تا در این ماه درهای باطن قرآن بسوی ما گشوده بشود.یعنی درهای سماوات قرآن.یعنی قرآن حقیقتی است که بین ما و خدای متعال است.یعنی همه عواملی که بین عبد و خدای متعال هست با نور خود قرآن پر شده.ما باید همراه این ریسمان و حبلی که بین ما و خدا است سلوک کنیم تا به حضرت حق برسیم.سیر در درجات قرآن و گشوده شدن درهای باطن قرآن و سوامات آن به روی انسان در این ماه برای ما میسر است و در شب قدر که قلب ماه رمضان است «انا انزلناه فی لیله قدر» کسانی که اهل ماه ر مضان و شب قدر باشند حقایق قرآن بدست ولی الله به آنها می رسد که این رزق برای اهالی شب قدر است که درهای باطنی قرآن به سوی اولیاء خدا گشوده می شود.بنابراین در این ماه ما باید تلاش کنیم که به قرآن راه پیدا کنیم.و درهای قرآن به سوی ما گشوده بشود.
برای اینکه درهای قرآن بسوی ما گشوده بشود ما باید از کثرت تلاوت قرآن همراه تواضع در حضور قرآن شروع کنیم.همانطوری که وادی ولایت، وادی توحید است و باب نجات ماست که اگر کسی از آن در وارد شد، عنانیت نفس، استکبار و شرکش و گناهانش زدوده می شود، ولی انسان باید در حال سجده وارد بشود که اگر کسی در این وادی تواضع در مقابل خلیفه الله نکند اصلا ورود به وادی خلافت واقع نمی شود.قرآن هم همینطور است.پس در مقابل این کتاب عظیم الهی، این کتاب با جلالت باید تواضع و خشوع بشود.اگر با تواضع و خشوع رو به قرآن آوردیم، درهای قرآن به سوی ما باز می شود.وگرنه با درهای بسته مواجه می شویم.یعنی تلاوت می کنیم ولی چیزی از قرآن نصیب ما نمی شود.
اینکه این تواضع چطور محقق می شود یک قدمش این است که ببینید قرآن مثل حرم ائمه که وادی نور است و اگر کسی وارد آن بشود، می شود «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَه وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاه وَ إيتاءِ الزَّكاه»(نور/37) اگر کسی وارد ولایت امام شد، می شود اهل الذکر.و دائما مشغول خداست، بازار، اداره، کتابخانه، آشپزخانه اش هم مسجد است.و به عکس اگر کسی وارد آن بیوت نور نشد، مسجد او هم محل لهو و لعب است.قرآن هم همین طور است.قرآن بیت النور الهی است، انوار هدایت الهی در آنجا نازل شده.«هدی للناس» است، «هدی للمتقین» است.پس اگر کسی وارد به بیت القرآن شد، به وادی هدایت دست یافته است.منتها همان طور که حرم امام اذن دخول می خواهد قرآن هم به نظر من اذن دخول می خواهد.بدون اذن دخول نمی شود وارد قرآن شد.به در بسته می خوریم.اذن ورود به حرم امامان توجه به مقامات این حرم و اجازه ی گرفتن ورود به این مقامات است.قرآن هم همینطوری است.قرآن هم مقاماتی دارد.اگر انسان به مقامات قرآن توجه نکند، می خواهد وارد کجا بشود؟ اگر کسی خیال کرد قرآن یک مرکب روی کاغذ است، قرآن آدرس است یعنی خداوند مقصد است و با این آدرس به خدا می رسیم، اگر کسی از قرآن اینگونه تلقی کند طبیعی است که نمی تواند از قرآن برخوردار شود.قرآن خود راه و خود هدایت است.خود سبیل ما به سوی خداست سیر ما در همه درجات قرب، سیر در نورانیت و باطن قرآن است.به هراندازه که درجات باطنی قرآن به روی ما گشوده بشود و تجلیاتی از حقایق قرآن در قلب ما وارد بشود، ما درجه داریم.
در روایات هست که درجات بهشت به اندازه ی آیات قرآن است یعنی همه ی مقامات بهشت مقامات تنزل قرآن است.کما اینکه مقامات تنزل نبی اکرم و اهل بیت اش هم هست.در روایات داریم «اقْرَأْ وَ ارْق »[4] روز قیامت انسان به اندازه ای که حقیقت قرآن در او محقق شده است، قرآن را تلاوت می کند و بالا می رود.البته می دانید در آنجا حفظیات ظاهری خیلی کارگشا نیست زیرا حفظیات از دست می رود.اگر حقیقت قرآن در او محقق شده است به همان اندازه می تواند تلاوت قرآن بکند.و به همان اندازه اذن ورود به درجات بهشت را پیدا کند.درجات بهشت، درجات قرآن است.نه اینکه نعمت های ظاهری بهشت را انکار کنیم، نه، آنها تجسد حقایق قرآنند.تجسد پیدا می کند و در هر مرتبه ای متناسب با خودش.و می شود بهشت.بهشت مومنین، بهشت متقین و بهشت اهل قرآن.
اگر کسی اهل قرآن شد و قرآن را با ادب حضور و خشوع خواند، روایت در کافی شریف داریم که کسی که قرآن را از اول تا آخر ختم می کند «فَكَأَنَّمَا أُدْرِجَتِ النُّبُوَّه بَيْنَ جَنْبَيْه »[5] نبوت بین دو پهلوی او درج می شود اِلا اینکه پیامبر نیست.یعنی معارف نبوتی که در قرآن است به او عطا می شود، اگر کسی اهل القرآن شد.و اگر کسی اهل قرآن نشد، از اول تا آخر قرآن را تلاوت می کند ولی هیچ بهره ای از قرآن ندارد.بلکه در روایت هست قرآن از کسی که اینطور تلاوت می کند تبری می جوید و او را لعن می کند.پس اگر ما در این ماه اهل قرآن شدیم و به خصوص کثرت تلاوت همراه با انس داشتیم، ادب حضور داشتیم، اگر اذن دخولی داشتیم و ورود به ساحت قرآن پیدا کردیم و درهای قرآن و سماوات قرآن به روی ما گشوده شد، آن وقت رزق های سماواتی هم خواهیم داشت زیرا رزق های قرآن رزقهای سماواتی است.رزق های ولایت رزق های سماواتیان است.«مَثَلاً كَلِمَه طَيِّبَه كَشَجَرَه طَيِّبَه أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء»(ابراهیم/24) کلمه ی طیبه مثل درخت پاکی است که ریشه اش در اعماق هستی است و شاخ و برگ آن در سماوات است.«توتی اکلها باذن ربهم کل حین» دائما میوه می دهد.منتها سماواتیان از رزق قرآن، رزق توحید، رزق کلمه طیبه که اهل بیت اند به تفسیر روایات، برخوردار می شوند.ثمرات ولایت نبی اکرم و اهل بیت، ثمرات قرآن دائمی است منتها برای کسانی که در سماء ولایت و قرآن زیست می کنند و درها به روی آنها باز شده است.تا ما زمینی هستیم، درها بسته است.روایت عجیبی داریم که «إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا»[6] مومن وقتی از دنیا تخلیه می کند، رفعت پیدا می کند.سماواتی می شود و رزق سماواتی ها به او می رسد.«فوجد حلاوه حب الله» و شیرینی محبت خدا را می چشد.تا انسان به دنیا تعلق دارد، و «قعدت بی اغلالی»[7] باشد درهای آسمان گشوده نمی شود.وقتی درهای آسمان گشوده شد انسان رزق های آسمانی ها را می خورد.ملائکه هم رزق می خوردند.در روایت داریم که رزق بعضی از ملائکه تسبیح و بعضی تحلیل است.
در کامل الزیارات داریم که در روز قیامت برای زائران امام حسین(ع) سفره هایی از نور پهن می کنند.«علی موائد النور»[8] این چه رزقی است که باطنش نور است و ظاهرش را هم انسان میخورد؟ قرآن این طور است.اگر کسی بخواهد درهای قرآن به روی او گشوده بشود، باید اذن دخول قرآن را بخواند.دو تا دعا هست که حتما آن را بخوانید.یکیدعای ورود به قرآن که مرحوم محدث قمی این دعا را در اعمال شب اول ماه رمضان نقل کرده.چون تلاوت قرآن از شب اول ماه رمضان شروع میشود، دعای تلاوت قرآن را در همان شب آورده اند..این دعا از امام صادق علیه السلام است.این اذن دخول قرآن است.
دعای دیگر از امام سجاد(ع) در صحیفه ی سجادیه است که دعای ختم قرآن است یعنی وقتی قرآن را تمام کردید این دعا را بخوانید.خوب است که وقتی این دو دعا خوانده می شود مقایسه ای بین توجهاتی که انسان در ورودیه به قرآن پیدا می کند برای اینکه بتواند به رزق قرآن برسد و درهای قرآن به رویش گششوده شود، با تنبهاتی که انسان در ختام قرآن پیدا می کند برای اینکه آن حقایق در او متحقق و ماندگار شود، انجام شود.خلاصه مقایسه ای بشود بین آغاز قرآن و ختام قرآن.سلام قرآن و خداحافظی قرآن.این دو دعا را باید حتما بخوانیم.
دعاهای افتتاحیه متعددی داریم.این دعای افتتاحیه ای که از امام سجاد است این است «اللهم انی اشهدک»کسی که قرآن را باز می کند ممکن است که بگوید مرکب روی کاغذ است یا تجربیات باطنی نبی اکرم است.از این حرف های جدیدی که زده می شود و واقعا بی معناست که عدل پیدا می کند و بعد تجربیات باطنی درست می شود.نه اینطور نیست.کسی که قرآن می خواند باید بگوید «اللهم انی اشهد» من گواهی می دهم، من به این شهود از قرآن رسیدم که «ان هذا کتابک» این کتاب توست و منسوب به توست، حالا این انتساب به اندازه یک کتاب خودش حرف دارد.«اشهد ان هذا کتابک المنزل من عندک»[9] از محضر تو تنزل پیدا کرده، «المنزل من عندک علی رسولک» آن کسی که کتاب بر او نازل شده است رسول توست، یعنی اگر انسان این را نفهمید که این کتاب، کتاب نازل شده خداست بر رسولش، آن کسی که همه رسالت ها برای هدایت همه عوالم بر دوش اوست.«المنزل من عندک علی رسولک محمد ابن عبدالله صل الله علیه و آله و کلامک الناطق علی لسان نبیک» کلام توست که بر زبان نبی ات جاری شده.اگر کسی این را نفهمید که قرآن کلام الله است، که خدای متعال دارد با پیامبرش تکلم می کند.اینکه قرآن کلام الله است به چه معناست را یک توضیحی بدهم.
ببینید قرآن تعبیری دارد در آیات آخر سوره مبارکه شوری؛ می فرماید که خدا با هیچ بشری صحبت نمی کند مگر به یکی از این سه قسم.«وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً»(شوری/51) یا به او وحی می کند.وحی نوعی تکلم خدا با بشر است.«او من وراء حجاب» یا با او تکلم می کند از پشت و واسطه و ورای یک حجابی.یعنی یک حجابی در بین است به حسب ظاهر که از ورای آن حجاب با آن بنده ارتباط برقرار می شود.مثل اینکه موسی کلیم وقتی رفت طور خدای متعال از ورای شجره با او صحبت کرد.حالا اینکه این شجره چی بود، وادی طور کجا بود که کلام الهی در آن تجلی کرد، بعضی از روایات ما تفسیر کرده این شجره را به سید الشهداء علیه السلام که توضیح آن روایات بماند.چون باطنی است.پس گاهی هم کلام خدا از ورای حجاب است.موسی کلیم رفته تا آتش بیاورد، خدای متعال با او صحبت کرده که «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوی»(طه/12) یک قسم تکلم الهی هم داریم که در آن خدای متعال رسولی دارد، جبرئیل می آید کلام الهی را می آورد.واسطه کلام الهی می شود جبرئیل علیه السلام.بعد خطاب به نبی اکرم می کند «کذلک اوحینا الیک» ما به تو وحی کردیم.پس خدای متعال با پیامبرش صحبت کرده «ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا» در این وحی واسطه ای نیست، از ورای حجاب هم نیست.«کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا» چی را به تو وحی کردیم؟ روحی را از عالم امر.حالا این توضیح می خواهد.
پس بنابراین خدای متعال تکلم کرده با نبی اکرم، بدون حجاب، بدون واسطه جبرئیل.«اوحینا الیک» یعنی تکلم.کلام الهی چیست؟ آن کلامی که به حضرت القا شده «روحا من امرنا» است.حالا این روح چیست؟ «ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمان» اگر این روح به تو عنایت نمی شد، درجات ایمان و کتاب در اختیار تو نبود.« وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيم»(شوری/52) هر بنده ای که هدایت می شود با این چراغی است که در قلب نبی اکرم روشن شده است.این روح را مفسرین بزرگ فرموده اند همان قرآن است.«کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا» هر جا که قرآن هست حیات طیبه، نور و نشاط هم هست.قرآن یک چنین کتابی است که به این وجود مقدس نازل شده، بدون واسطه.کلام خداست.خدای متعال با پیغمبرش تکلم کرده.و در آن مقام نه جبرئیلی بوده و نه واسطه ای.البته ممکن است که یک بار هم قرآن به واسطه جبرئیل به پیامبر نازل شده باشد.آن مسئله دیگری است و ما منکرش نیستیم.منافاتی هم ندارد.ظاهر قرآن است اصلا.صریح آیات است.ولی کلام الهی است.«ما کان لبشر، ان یکلمه الله» خداست که صحبت کرده است.حالا کلام الهی چیست؟ روح.همه درجات ایمان، همه کتاب های آسمانی در روح خلاصه می شود.
کسی به امام صادق عرض کرد: آقا علم شما از کجاست؟ آیا کتاب دارید؟ معلم دارید؟ فرمودند خیلی از اینها مهم تر است.«کذلک اوحینا...» این روحی که بر پیامبر نازل شد بالا نرفته، پیش ماست.نبی اکرم موقعی که خداحافظی می کرد فرمود که من می روم ولی دو چیز در میان شما باقی می گذارم.خب جای قرآن به جاست.قرآن را به جا گذاشته.قرآن که این مرکب روی کاغذ نیست.آنهایی که می گفتند «حسبنا کتاب الله» همین را اشتباه می کردند.آن حقیقت قرآن، روحی که به پیغمبر نازل شد کجاست؟ قرآن می فرماید که «بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم» قرآن همه اش آیات روشن خداست و جای آن در سینه ی افرادی است که خداوند به آنها علم الهی عطا کرده است.امام باقر(ع) فرمودند که در کافی هست؛ خدای متعال نفرمود قرآن بین دو جلد کتاب است، فرمود «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم»(عنکبوت/49) آن روح «فی صدور الذین اوتوا العلم» است.آنهایی که علم الهی به آنها داده شده آن علم الهی همان روح است که در اختیار اهل بیت است.لذا هر کسی می خواهد به قرآن برسد، راهش این است.
پس اگر کسی می خواهد وارد قرآن شود باید توجه کند.«کلامک الناطق علی لسان نبیک جعلته هادیا منک...».قرآن هادی است.قرآن یک موجود مرده بدون حیات نیست، قرآن یک کتاب صامتی نیست که ما به زبان درش بیاوریم.یک متن نیست که تعبیر و تفسیرش می کنی.قرآن هادی است.تجلیات و تطوراتی دارد.در روایت در کتاب کافی هست که در قیامت، قرآن به شکل زیباترین اهل محشر در می آید و از صف مومنین عبور می کند، می گویند او از ماست ولی از ما بالاتر است.بر شهدا عبور می کند می گویند از ماست ولی بالاتر است، از شهدای دریاست.بر شهدای دریا عبور می کند، می گویند از ماست، همه کمالات ما را دارد ولی بالاتر است، لابد از انبیاست.به صف انبیاء وقتی عبور می کند، حیران می شوند که این کیست.وقتی جلال و جمالش را می بینند.می آیند به محضر رسول خاتم صل الله علیه و آله وسلم می فرمایند که این کیست؟ پیامبر می فرماید این کتاب خداست، قرآن است.تجلیات مختلفی دارد قرآن.قرآن هادی است.مرکب روی کاغذ که نمی تواند هادی باشد.و برای همین شفاعت می کند یا شکایت می کند.البته این مرکب محترم است و بدون وضو نمی توان آنرا دست زد.ولی این نازله قرآن است.قرآن هادی است، هدی است، هدی للمتقین است.سیر ما در درجات قرب با خود قرآن است.قرآن آدرس و همراه نیست بلکه قرآن راه است.هر چقدر که درجات قرآن در ما محقق بشود می شویم مقرب و مومن.از دنیا و درجات دنیا نجات پیدا می کنیم در وادی نور سیر می کنیم و حجب نور هم از ما رفع می شود تا به سرچشمه ی قرآن برسیم و آن وقت می شود «معدن العظمه» وادی قرآن وادی نور است از اول تا آخر.منتها حجب نور هست تا برسید به معدن عظمت و سرچشمه حقیقی قرآن.
پس اگر قرآن را اینطوری شناختیم و «حبلا متصلا فیما بینک و بین عبادک» این قرآن رشته بین ما و خداست.متصل است.هیچ جایش منقطع نیست.از همین مرکب روی کاغذ شروع می شود.اگر کسی با این مانوس شد، درهای نورانیت قرآن با همین گشوده میشود تا مقامات قرب الهی.اگر قرآن این لباس را نمی پوشید که اصلا به دست ما نمی رسید.این لباس هم عین وحی است.یک حرف اش کم و زیاد نشده.ولی لباس وحی است.لباس آن حقیقت است.اینها هم از طرف خدای متعال است.ساخته احدی نیست.بیان خود خدای متعال است.ولی سیر در این درجات باید واقع شود تا انسان برسد به سرچشمه.عهد خدا با ماست.ما باید جهان را این گونه بشناسیم.عوالم را اینگونه بشناسیم.راه و چاه را این گونه بشناسیم.دوست و دشمن را طبق قرآن بشناسیم.عهدنامه ی ما با خداست.«اللهم انی نشرت عهدک و کتابک» کسی که قرآن را باز می کند باید بگوید این عهدنامه من با خداست.از همان قدم اول.حالا این قرآنی که اینطور است و معدن علم است، علم الهی است که به قلب نبی اکرم سرازیر شده، این کتاب مکنون است.«انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون»(واقعه/78) درهایش بسته است.«لا یمسه الا المطهرون» انسان تا مطهر نشود قرآن را مس نمی کند.حقیقت حالت مطهر شدن هم مال اهل بیت است.لذا آنها همه مراتب قرآن را مس می کنند.«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»(احزاب/33) تطهیر کامل، اخلاص و توحید کامل، معرفت کامل برای آنهاست.بقیه به اندازه ی که به این دریا و ولایت نبی اکرم راه می یابند، معرفت پیدا می کنند، پاک می شوند.درهای قرآن به روی شان گشوده می شود.پس قرآن کتاب مکنون است و در اختیار مطهرون است که اهل بیت اند.بقیه هم به اندازه ای که وارد وادی طهارت می شوند، وارد وادی قرآن می شوند.علم قرآن در قلب امام و نبی اکرم است.«کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا» انسان به اندازه ای که به وادی ولایت آنها راه پیدا می کند حقایق قرآن از طریق امام به انسان اعطاء می شود.
این را هم عرض کنم، ببینید ماهایی که داریم ذیل قرآن راه می رویم، خوب هایمان، بزرگانمان، مثل ماهی در دریا هستیم.پرنده ای هستیم که در فضای نورانی قرآن داریم پرواز می کنیم.خیال نکنیم ما محیط به قرآنیم و داریم قرآن را تفسیر می کنیم.اگر وارد قرآن شدیم مثل ماهی در اقیانوسیم.داریم به اندازه خودمان می چشیم و میخوریم.ماهی در اقیانوس چه می داند که اقیانوس چیست؟ آنهایی که وارد وادی قرآنند، سرزنده به قرآنند، می نوشند، ماهی در دریای قرآنند، آنهایی که پرنده های بلند پرواز در فضای قرآنند، آنها دارند در فضای قرآن حرکت می کنند، فقط دست نبی اکرم و اهل بیت به آن می رسد.«بحیث لا تناله الایدی و الابصار» بقیه در حاشیه دارند راه می روند.یک استادی می گفت همه گندم های روی زمین رزق همه مردم است.یک نفر می تواند بخورد؟ همه قرآن رزق همه مومنین است.مرتبه عالیه اش هم برای نبی اکرم و اهل بیت است.مال آن روحی است که به آن حقیقت وحی شده و تکلم خدا با ایشان است.ما باید ذیل اهل بیت و ذیل قرآن حرکت کنیم و به همان اندازه هم از نعمت قرآن بهره مند بشویم.
سوال: صفحه 387 قرآن کریم را خواندیم که آیات 14 تا 21 سوره مبارکه قصص بود لطفاً توضیح بفرمایید.
پاسخ: نکات زیادی در این آیات هست.یکی از این نکات این است که موسی کلیم به سنی رسیده که «آتیناه حکما و علما» خدای متعال به او حکم و علم داده ولی هنوز پیامبر نشده.بتدریج قوم بنی اسرائیل فهمید که موسی ناجی است و فرعونیان هم فهمیدند که خطری که آنها را تهدید میکند همین موسی کلیم است.او در کاخ مصر بزرگ شد ولی در خارج از مصر بطور مخفیانه زندگی می کرد.«دخل المدینه علی حین غفله اهله» یک لحظه ای که مردم شهر در غفلت بودند را انتخاب کرد، بین مغرب و عشائین بود که «حین الغفله» است و فرموده اند که خیلی در این وقت خودتان و اهل بیتتان را به خدا بسپاریید.چون شیاطین مسلط اند.حالا توضیحش بماند.در این وقت مردم مدینه غافل بودند.کسی متوجه موسی نبود.موسی وارد شهر شد و دید که دو نفر دارند با هم سر او دعوا می کنند.یکی از آنها بنی اسرائیلی و شیعه ی موسی است و یکی هم فرعونی و دشمن.آن که شیعه بود کمک خواست.موسی کلیم بر اساس وظیفه رفت کمک کند.یک مشت حواله کرد و آن فرد مرد.«فوکضه موسی و قضا علیه» همین که این اتفاق افتاد موسی فرمود «هذه من عمل الشیطان انه عدو مضل مبین» این کار شیطان بود که دشمن گمراه کننده آشکار ماست.
از امام رضا(ع) در مجلس مامون سوال کردند که مگر شما نمی گویید انبیاء معصوم اند، این چه عصمتی است که می گوید «هذا من عمل الشیطان» موسی کسی را کشته و بعد هم می گوید این کار شیطان بود.امام فرمود موسی نگفت کار من شیطانی بود.آن فرد مستحق مردن بود.این کار هم رحمانی بود.اینکه سر راه موسی دعوا درست شد، نقشه اش کار شیطان بود.زیرا موسی می خواست که فرعون و بنی اسرائیلی ها، حتی دوستانش و دشمنانش متوجه نشوند که وارد شهر شده است.حساب همه چیز را هم کرده بود.ولی شیطان مترصد موسی بود.همین که موسی آمد یک دعوا سر راه او درست کرد و این دعوا نزدیک بود که منجر به قتل موسی بشود.که موسی را تلف کند.موسی ای که باید پیغمبر شود، شاگردی شعیب را بکند، الواح تورات را دریافت کند، معجزه دریافت کند و بیاید بنی اسرائیل را نجات دهد را شیطان می خواست خرج یک سرباز بکند.حواسمان باشد.شیطان اینطور است.هوای مومن را دارد، نقشه می کشد.گاهی اوقات شما همه چیز را محاسبه می کنید جز شیطان و او برایتان نقشه می کشد.او دعوا سر راه موسی درست می کند.می بیند موسی دارد می آید، دو نفر را به جان یکدیگر می اندازد که موسی را قربانی این صحنه بکند.
باید خیلی حواسمان به شیطان و مکائد شیطان باشد.گاهی نقشه های پیچیده ی با ده واسطه می کشد.مثل دستگاه های جاسوسی دنیای امروز که یک گوشه از کار شیطانند.که گاهی با وسائطی یک انسان را گرفتار می کند.«المومن مستوحش من اوثق اخوانه»[10] یعنی چه که مومن از موثق ترین دوستانش هم به نوعی وحشت داشته باشد؟ برای اینکه مبادا شیطان از طریق او به من راه پیدا کند.ان شاء الله خداوند این ماه را ماه درک حقایق قرآن و ورود به حقیقت ولایت نبی اکرم قرار بدهد و شب قدر را برای ما شب درک باطنی قرآن قرار بدهد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله میرباقری
**********************************
پی نوشت ها:
**********************************
[1] الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 93
[2] الصحيفه السجاديه، ص: 98
[3] الكافي (ط - الإسلاميه)، ج 1، ص: 200
[4] تفسير القمي، ج 2، ص: 260
[5] الكافي (ط - الإسلاميه)، ج 2، ص: 604
[6] الكافي (ط - الإسلاميه)، ج 2، ص: 130
[7] فرازی از دعای شریف کمیل و مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 845
[8] كامل الزيارات، النص، ص: 135
[9] إقبال الأعمال (ط - القديمه)، ج 1، ص: 110
[10] الكافي (ط - الإسلاميه)، ج 1، ص: 49