شرح دعای تحویل سال از منظر آیت الله مکارم شیرازی
شرح دعای تحویل سال از منظر آیت الله مکارم شیرازی
شرح دعای تحویل سال از منظر آیت الله مکارم شیرازی دام ظله: سند دعای «یا مقلب القلوب و الابصار»/ مفهوم قلب در بیان قرآن/ بصیرت از دیدگاه قرآن/ دلیل جمع بودن «ابصار» و «قلوب»/ خدا مقلب القلوب است/ از بهار طبیعت تا بهار قلب ها /دل حرم خداست در حرم خدا غیر خدا را منشان!/ ثبات قدم و استحکام در دینداری پس از دگرگونی/ ذکری برای رسیدن به آرامش و از بین رفتن اضطراب/رمزگشایی خداشناسی در بهار دلها /تحویل سال و تحویل حال/از وقوع احسن التقویم تا حصول احسن الحال
مطلب مرتبط: معنی و تفسیر دعای تحویل سال / یا مقلب القلوب...
ضمن عرض تبریک سال نو، در این نوشتار شرح دعای تحویل سال از منظر آیت الله مکارم شیرازی دام ظله به مناسبت آغاز سال نور تقدیم حضورتان میگردد و امیدواریم که از آن بهره کافی را برده باشید. إن شاءالله
شرح دعای تحویل سال از منظر آیت الله مکارم شیرازی دام ظله
بی شک آداب و رسومی که در عید نوروز میان مردم معمول است و به شکل سنت ملى در میان ایرانیان و کشورهاى دیگرى درآمده، در شمار امورى است که اسلام بصورت کلى، بر آن، تأکید نهاده است.[کلیات مفاتیح نوین؛ ص907]
سنت هایی پسندیده از قبیل نظافت، خانه تکانى، کمک به ارحام و بستگان و افراد نیازمند و آبرومند براى تهیه لباس و وسایل اولیه زندگى که بسیار پرثمر و مفید است، و نیز دید و بازدید و صله رحم و ملاقات دوستان و رفع کدورت ها و بیرون ریختن غم و اندوه ها از دل و آماده شدن براى فعالیت هاى مختلف ثمربخش در سال نو، و مانند اینها، همه و همه از جمله جنبه های مثبت مراسم نوروزى است.[کلیات مفاتیح نوین؛ ص907]
لیکن در این میان، بیش از همه باید به سنت زیبای دعای تحویل سال اشاره کرد؛ دعایی سراسر معنوی و شور انگیز، که سبب شده است مردم همواره این دعا را در لحظه تحویل سال در مساجد و اماکن متبرکه بصورت دسته جمعی و انفرادی بخوانند.[بیانات حضرت آیت الله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛26/12/1388]
بی شک دعایی که درایام نوروز زمزمه مى شود، و عطر آن تمام مساجد و مراکز عبادى مؤمنان را در سراسر جهان فرامی گیرد،[آیین رحمت؛ ص40] تفسیرى جز عشق مردم به پروردگار، و شوق آنها براى رسیدن به محبوب ندارد.[سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص259] و نشانه اى دیگر از رحمت و عطوفت اسلامى است. بدین شکل که مسلمانان براى رفع مشکلات خود و همه انسان ها دست نیاز به سوى آن احد بى نیاز دراز مى کنند.[آیین رحمت؛ ص40]
نکتۀ مهم این است که این دعای نورانی نباید تنها از زبان انسان صادر شود بلکه باید از تمام وجود انسان برخیزد و قلب و روح از طریق دعا باید پیوند نزدیک با خدا پیدا کند و همانند قطره اى که به اقیانوس بى پایان مى پیوندد اتصال معنوى با آن مبدأ بزرگ قدرت بیابد و زبان در این قسمت، صرفاً نماینده تمام ذرات هستى و اعضا و جوارح باشد، همۀ این امور از ضرورت شرح و بررسی مضامین آن دعای ارزشمند حکایت دارد؛[پیدایش مذاهب؛ ص96] چرا که تبیین دعای نورانی تحویل سال با تمام جزئیات با توجه به طلب حاجات از خداوند،علاوه بر آنکه نشان می دهد انسان تا چه حد به خداوند متعال محتاج و نیازمند است، عشق و علاقه مردم به خداوند را بیش از پیش آشکار می سازد.[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 5؛ ص601]
سند دعای «یا مقلب القلوب و الابصار»
مرحوم علامه مجلسى رحمه الله، دعاى تحویل سال را جزء اعمال روز اول فروردین شمرده است.[زاد المعاد؛ ص؛ 531] شیخ عباس قمی نیز آن را در کتاب مفاتیح الجنان نقل کرده است؛ لذا در برخى از کتب آمده است که در وقت تحویل سال، این دعا را که مضمون خوب و سازنده اى دارد، بخوانند:[کلیات مفاتیح نوین؛ ص908] «یا مقلب القلوب و الأبصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول والأحوال، حول حالنا إلى احسن الحال؛[زاد المعاد؛ ص؛ 531] اى کسى که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست. اى تدبیر کننده شب و روز و اى تغییر دهنده سال و حال؛ حال ما را به بهترین حال، تغییر ده!»[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909]
مفهوم قلب در بیان قرآن
در فراز ابتدایی دعای تحویل سال می خوانیم: «یا مقلب القلوب و الأبصار؛[زاد المعاد؛ ص؛ 531] اى کسى که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست.»[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909]
«قلب» در قرآن به معانى گوناگونى آمده است:[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 12؛ ص646]
1. به معنى عقل و درک چنان که در قرآن مى خوانیم:«إن فی ذلک لذکرى لمن کان له قلب؛[سوره ق؛ آیۀ37] در این مطالب تذکر و یادآورى است براى آنان که نیروى عقل و درک داشته باشند».[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 12؛ ص646]
2. به معنى روح و جان، چنان که در قرآن آمده است:«و إذ زاغت الأبصار و بلغت القلوب الحناجر؛[سوره احزاب؛ آیه 10] هنگامى که چشم ها از وحشت فرو مانده و جان ها به لب رسیده بود».[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص88]
3. به معنى مرکز عواطف:«سألقی فی قلوب الذین کفروا الرعب؛[سوره انفال؛ آیۀ12] به زودى در دل کافران ترس ایجاد مى کنم». و در جاى دیگر از کلام وحی مى خوانیم:«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛[سوره آل عمران؛ آیه 159] ... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مى شدند».[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص88]
قلب مرکز ادراکات یا همان«مغز و دستگاه اعصاب است»، لذا هنگامى که مطلب فکرى براى ما پیش مى آید احساس مى کنیم با مغز خویش آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار مى دهیم. (اگر چه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله و ابزارى هستند براى روح).[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص88]
از سوی دیگر قلب، مرکز عواطف است یعنی همان قلب صنوبرى که در بخش چپ سینه قرار دارد و مسائل عاطفى در مرحله اول روى همین مرکز اثر مى گذارد، اولین جرقه از قلب شروع مى شود.[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص88]
ما بالوجدان هنگامى که با مصیبتى روبرو مى شویم فشار آن را روى همین قلب صنوبرى احساس مى کنیم، و همچنان وقتى که به مطلب سرورانگیزى بر مى خوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احساس مى کنیم.[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص88]
البته درست است که مرکز اصلى«ادراکات» و«عواطف» همگى روان و روح آدمى است ولى عکس العمل هاى جسمى آنها متفاوت است؛ عکس العمل درک و فهم نخستین بار در دستگاه مغز آشکار مى شود، ولى عکس العمل مسائل عاطفى از قبیل محبت، عداوت، ترس، آرامش، شادى و غم در قلب انسان ظاهر مى گردد، بطورى که به هنگام ایجاد این امور به روشنى اثر آنها را در قلب خود احساس مى کنیم.[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص89]
نتیجه اینکه اگر در قرآن مسائل عاطفى به قلب و مسائل عقلى به قلب (به معنى عقل یا مغز) نسبت داده شده، سخنى به گزاف نرفته است.[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص89]
از همه اینها گذشته قلب به معناى عضو مخصوص نقش مهمى در حیات و بقاى انسان دارد، بطورى که یک لحظه توقف آن با نابودى همراه است، بنابراین چه مانعى دارد که فعالیت هاى فکرى و عاطفى به آن نسبت داده شود.[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص89]
بصیرت از دیدگاه قرآن
«بصیر» از بصر (بر وزن سفر) به معناى عضو بینائى یعنى چشم است[ر.ک: مفردات راغب]، و گاه به قوه بینائى نیز گفته شده، و به همین مناسبت به معناى قوه ادراک و بینائى درون نیز بصیرت و بصر اطلاق شده است، چنانکه در قرآن کریم[سوره ق؛آیۀ22] مى خوانیم: «فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید؛ ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت تیزبین است».[پیام قرآن؛ ج 4؛ ص112]
لذا گاهى واژه «بصیر» به افراد نابینا، اطلاق مى شود، ظاهرا این استعمال بخاطر آن است که افراد نابینا غالبا از نیروى ادراک قوى ترى بهره مندند، و فقدان حس بینائى خود را با قوت تفکر و بصیرت، جبران مى کنند؛[ر.ک: مفردات راغب] همانگونه که ما در فارسى نیز به افراد نابینا، روشندل مى گوئیم.[پیام قرآن؛ ج 2؛ ص426]
لذا «بصیرت» به سه معناى «چشم» و «نیروى چشم» و «قوه ادراک و علم» اطلاق شده است[ر.ک: مفردات راغب]،[پیام قرآن؛ ج 1؛ ص145] همانگونه که «أبصار» جمع «بصر» به معناى بینایى و چشم است.[سورۀ یونس؛ آیه 31( تفسیر نمونه؛ج 8؛ ص 343)؛سورۀ قصص؛ آیه 43(تفسیر نمونه؛ ج 16؛ ص 110)؛ سورۀ ص؛آیه 45( تفسیر نمونه؛ج 19؛ 326)]،[لغات در تفسیر نمونه؛ ص19]
«بصیرت» و «ابصار» که به معناى بینایى است گاه با چشم ظاهر صورت مى گیرد و جنبه حسى دارد، و گاه با چشم درون و عقل خرد و به معناى ادراکات عقلى است.[پیام قرآن؛ ج 1؛ ص152] همانگونه که از مجموع کلمات اهل لغت و موارد استعمال آن استفاده مى شود که این واژه نخست به معناى عضو بینائى، و سپس قوه بینائى است، و بعد به معناى درک باطنى و علم به کار رفته است.[پیام قرآن؛ ج 4؛ ص112]
قرآن مجید گاه مى گوید: «بل الأنسان على نفسه بصیرة؛[سورۀ قیامت؛ آیۀ 14] انسان نسبت به خویشتن بصیرت و آگاهى دارد» و گاه به پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى گوید: «قل هذه سبیلى أدعوا إلى الله على بصیرة أنا ومن اتبعنى؛[سورۀ یوسف؛ آیۀ 108] به مردم بگو: این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همگان را به سوى خدا دعوت مى کنیم» مسلماً در تمام این موارد بصیرت به معناى آگاهى هایى است که از طریق خرد براى انسان پیدا مى شود.[پیام قرآن؛ ج 1؛ ص152]
دلیل جمع بودن «ابصار» و «قلوب»
در آیات قرآن[«ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة؛ خدا بر دل ها و گوش هاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشم هایشان پرده اى افکنده شده!»؛( سوره بقره؛آیه 7)] و حتی دعاهایی هم چون دعای تحویل سال، قلب و بصر غالباً بصورت جمع (قلوب و ابصار) آمده است، اما به راستی نکته آن چیست؟[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص89]
بعضى از مفسران گفته اند قلب و بصر به معناى اسمى «عضو خاص» استعمال شده، از این جهت بصورت جمع آمده است.[پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص516]
هم چنین در پاسخ به این پرسش می توان از طریق وجه ذوقى و علمى به آن پاسخ گفت و آن اینکه تنوع ادراکات قلبى و مشاهدات با چشم، فوق العاده زیاد است و بخاطر این مسأله، قلوب و ابصار بصورت جمع ذکر شده است.[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص90] چرا که هر فردى با قلب و فکر خود چیزهاى گوناگون را درک مى کند و همچنین با چشم، الوان، اشکال و اندازه ها را احساس مى کند و چون مدرکات این دو عضو متعدد و فوق العاده متنوعند، از این لحاظ گویا هر فردى از ما داراى قلب ها و چشم هاست.[پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص516]
در فیزیک جدید نیز مى خوانیم امواج نورها و رنگ هایى که قابل رؤیت هستند از میلیون ها مى گذرد.[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص90] لذا تنوع چیزهایى که با چشم دیده مى شود و همچنین امورى را که انسان با فکر خود درک مى کند فوق العاده تنوع دارند.[پاسخ به پرسشهاى مذهبى؛ ص517]
خدا مقلب القلوب است
شک نیست که منظور از قلب، دگرگونی در روح و عقل است و اما اینکه خدا چگونه میان انسان و روح و عقل او قرار مى گیرد از دعای «یا مقلب القلوب و الأبصار؛[زاد المعاد؛ ص 531] اى کسى که گردش دل ها و فکرها به دست تو است.»[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909]
بی شک هنگامى که انسان توبه مى کند و ایمان به خدا مى آورد دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا مى شود، و بخاطر همین تحول و انقلاب درونى، سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات مى شود،و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا مى کند.زیرا خداوند به لطف و کرمش و فضل و انعامش بعد از توبه کردن؛ سیئات اعمال او را محو مى کند، و به جاى آن حسنات مى نشاند.[تفسیر نمونه؛ ج 15؛ ص160] و اینچنین خدا او را مشمول لطف و هدایتش قرار می دهد و انقلاب روحى تمام عیار، براى انسان حاصل می شود.[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص199]
آری خداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد در عین اینکه با موجودات این جهان یکى نیست از آنها هم جدا و بیگانه نمى باشد، مرگ و حیات، علم و قدرت، آرامش و امنیت، توفیق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و به همین دلیل نه انسان چیزى را مى تواند از او مکتوم دارد و نه کارى را بى توفیق او انجام دهد و نه سزاوار است به غیر او روى آورد و از غیر او تقاضا کند، چرا که او مالک همه چیز است و محیط به تمام وجود انسان! [برگزیده تفسیر نمونه؛ ج 2؛ ص143]
از بهار طبیعت تا بهار قلب ها
«قلب» به معناى «دگرگون کردن» و حرکت از حالى به حالى دیگر است و به روح و عقل و علم و فهم و شعور اطلاق مى گردد، و این بخاطر آن است که هم قلب جسمانى و هم قلب روحانى دائما در دگرگونى و حرکت و تغییر است، چنان که بعضى از ارباب لغت گفته اند:[پیام قرآن؛ ج 1؛ ص142]
ماسمى القلب الامن تقلبه والرأى یصرف بالانسان اطوارا![پیام قرآن؛ ج 1؛ ص142]
«قلب» را به این خاطر قلب نامیده اند که دائما دگرگون مى شود و عقیده و رأى انسان را به اشکال مختلف در مى آورد».[پیام قرآن؛ ج 1؛ ص142]
حال این انقلاب و دگرگونی در طبیعت نیز رخ می دهد؛ در فصل زمستان نگاهى به چهره طبیعت مى کنیم همه جا بوى مرگ مى دهد درختان کاملا از برگ و گل و میوه برهنه شده، و چوب خشک بى هیچ حرکتى بر جاى باقى مانده، نه گلى مى خندد، نه شکوفه اى مى شکفد و نه جنبش حیات در کوه ها و صحراها به چشم مى خورد.[پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص364]
لیکن وقتی فصل بهار فرا مى رسد، هوا ملایم مى شود، قطرات باران حیات بخش نازل مى گردد، یک مرتبه جنبشى در سراسر طبیعت آشکار مى شود: گیاهان مى رویند، درختان برگ مى آورند، شکوفه ها و گل ها ظاهر مى شوند، پرندگان بر شاخه هاى درختان جاى مى گیرند، و شور «محشر» بپا مى شود![پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص365]
آری در طبیعت بهاری، حقیقت شکافته شدن دانه هاى گیاهان و جوانه زدن یکى از حساس ترین و در عین حال زیباترین لحظه وجود گیاه را تشکیل می دهد و درست شبیه لحظه تولد انسان از مادر است، این لحظه حساس از عجائب قدرت خدا است، لحظه تقلب و دگرگونى و تغییر شکل و گام نهادن از جهانى به جهانى دیگر، به راستی این چه نیروئى است که به جوانه فوق العاده ظریف این قدرت را مى بخشد که دیوار محکم هسته و دانه را بشکافد، سرفراز و سربلند از آن بستر استراحت برخیزد، و از آن ظلمتکده رحم مادر خویش گام بیرون نهد و به جلوه گرى پردازد؟![پیام قرآن؛ ج 4؛ ص329]
البته این منظره زیبا که در فصل بهار در دامان صحرا و کوهسار مى بینیم به همین حال باقى نمى ماند، بلکه فصل خزان فرا مى رسد برگها پژمرده مى شوند، شاخه ها عریان مى شوند، و آواى حیات به خاموشى مى گراید.[برگزیده تفسیر نمونه؛ ج 3؛ ص26]
لذا عید نوروز یک عید طبیعى در جهان آفرینش است؛ و دگرگونی فصل زمستان به سوی طبیعت بهاری، همراه با حیات طبیعت به فرمان خدا شروع مى شود، شکوفه ها و برگ ها و گل ها بر شاخسار درختان آشکار مى گردد و نشاط و جنبش و حرکت در تمام عالم حیات آغاز مى شود، همگام و همراه شدن با این پدیده عالم آفرینش، همگامى با سنت هاى الهى است.[کلیات مفاتیح نوین؛ ص907]
زندگى پر زرق و برق انسان ها نیز همین گونه است. این نعمت هاى گوناگون، این پست ها و مقام ها و مانند آن نیز جاودانى نیستند، روزى فرا مى رسد که به جز یک قبرستان خشک و خاموش از این جامعه ها چیزى باقى نمى ماند لذا طرح دعای «یا مقلب القلوب و الأبصار؛[زاد المعاد؛ ص 531] اى کسى که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست.»[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909] به شدت معنادار می شود.[برگزیده تفسیر نمونه؛ ج 3؛ ص26]
چرا که آیینه قلب تا زنگار هوا و هوس دارد، چهره حقیقت در آن منعکس نمى شود و تا انسان در سیاه چال طبیعت زندانى است به آسمان حقیقت پرواز نمى کند و تا گرد و غبار فضاى اطراف او را پر کرده، جمال دل آراى یار را هرچند به او نزدیک باشد، نمى بیند و چه زیبا مى گوید، حافظ:[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 7؛ ص549]
تو کز سراى طبیعت نمى روى بیرون کجا به کوى طریقت گذر توانى کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد
صفای قلب و بصیرت از کدورات ظلمت طبیعت و پلیدى هاى معاصى و پاک کردن نفس از رسوم عادات و زشتى هاى شهوت و بالجمله زدودن زنگارهایى که بر قلب نشسته است، زنگارهایى که قرآن مى فرماید: «بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون؛[سوره مطفقین؛ آیه 15] بلکه زنگ نهاده بر دل هاى آنها (مکذبان) آنچه انجام دادند» در فراز«یا مقلب القلوب و الابصار» به منزله صیقل دادن آینه از زنگارهاو کثافات است.[اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج 1؛ ص243]
هم چنین دگرگونی های مرتبط با طبیعت، موید نشانه هاى آخرت در زندگى همین دنیا است: باز گشت زمین مرده به حیات در فصل بهار، بارور شدن درختانى که در فصل زمستان از کار افتاده بود و مشاهده عظمت قدرت خدا در مجموعه آفرینش، همگى دلیل بر امکان زندگى پس از مرگ است.[برگزیده تفسیر نمونه؛ ج 3؛ ص433]
اگر زندگى بعد از مرگ مفهوم نداشت ما این صحنه را هر سال در برابر چشم خود نمى دیدیم، اگر زندگى بعد از مرگ امرى محال، و سخنى جنون آمیز باشد، بصورت یک امر حسى در برابر چشمانمان تکرار نمى شود. چه فرق مى کند حیات زمین بعد از مرگ یا حیات انسان بعد از مردن؟[پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص365]
حال وقتی قلب آدمى همچون آیینه است و وجود هستى پروردگار همچون آفتاب عالمتاب. اگر این آیینه را زنگار هوى و هوس تیره و تار کند نورى در آن منعکس نخواهد شد، اما هنگامى که دعای «یا مقلب القلوب و الأبصار؛[زاد المعاد؛ ص 531] اى کسى که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست.»[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909] در پی آنیم تا قلوب انسان ها، در پرتو تقوا و پرهیزگارى صیقل داده شود و زنگارها از میان برود، نور خیره کننده آن آفتاب پرفروغ در آن منعکس مى شود و همه جا را روشن سازد و از این طریق حیات طیبه انسان در دنیا و آخرت محقق گردد.[انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص516]
دل حرم خداست در حرم خدا غیر خدا را منشان!
این حالت که به هنگام ظهور مشکلات به یاد خدا بیفتند و در راحتى او را فراموش کنند، حالت بسیارى از مردم است، در این گونه افراد، طبیعت ثانوى، فراموشکارى است و عدم توجه به واقعیات زندگى.[تفسیر نمونه؛ ج 12؛ ص192]
بنا بر این توجه به خدا و واقعیات زندگى، یک حالت استثنایى براى آنها محسوب مى شود که نیاز به عوامل فوق العاده دارد، ما دام که آن حالت فوق العاده [تفسیر نمونه؛ ج 12؛ ص192] موجود است به یاد خدا هستند، اما به محض اینکه بر طرف شد به طبیعت انحرافى خود بازمى گردند، و خدا را به دست فراموشى مى سپرند.[تفسیر نمونه؛ ج 12؛ ص193]
خلاصه کمتر کسى را مى توان پیدا کرد که در مشکلات سخت و طاقت فرسا به پیشگاه با عظمت خدا سر فرود نیاورد ولى مى دانیم این بیدارى و«توجه اضطرارى»، بى ارزش است.[تفسیر نمونه؛ ج 12؛ ص193]
افراد با ایمان و مسلمانان راستین، آنها هستند که در راحتى و بلا، در سلامت و بیمارى، در فراوانى و قحطى، در زندان و بر تخت قدرت، و خلاصه در همه حال به یاد او مى باشند، و اصولاً این تغییر حالات به هیچوجه آنها را دگرگون نمیسازد.[تفسیر نمونه؛ ج 12؛ ص193]
حال درخواست از درگاه خدای متعال مبنی بر انقلاب در قلب و بصیرت، نشانه آن است که انسان به سبب نسیان از یاد حق و انس با دنیا و هواهای نفسانی، نیازمند تحول قلبی و روشنایی چشمان دل است؛ به بیان نورانی امام صادق علیه السلام که فرمود: «القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله؛ قلب حرم خداست، غیر خدا را در حرم خدا ساکن مکن».[بحارالانوار؛ ج 70؛ ص 25؛ ح 27]،[انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص337] و نیز تغییر و تحول در نگرش و بصیرت آدمی «المؤمن ینظر بنور الله؛ انسان با ایمان با نور خدا نگاه مى کند» اشاره به این حقیقت است که دگرگونی واقعی در قلوب و ابصار به دست او است و تنها فضل و عنایت خدای رحمان است که می تواند با دو دست جلال و جمال خویش آیینه دل را از غبار اغیار بزداید و آن را به نور بصیرت مزین کند.[انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى؛ ص337]
«نوری» که تنها قرآن و تعلیمات پیامبر صلى الله علیه و آله نیست، بلکه علاوه بر این، ایمان به خدا، بینش و درک تازه اى به انسان مى بخشد؛ افق دید انسان را از زندگى محدود مادى و چهار دیوار عالم ماده فراتر برده و در عالمى فوق العاده وسیع فرو مى برد.[تفسیر نمونه؛ ج 5؛ ص426]
در پرتو این نور و بصیرت قلبی مى توان راه زندگى خود را در میان مردم پیدا کرد، و از بسیارى اشتباهات که دیگران بخاطر آز و طمع، و به علت تفکر محدود مادى، و یا غلبه خودخواهى و هوى و هوس، گرفتار آن مى شوند مصون و محفوظ ماند.[تفسیر نمونه؛ ج 5؛ ص426]
ثبات قدم و استحکام در دینداری پس از دگرگونی
گفتنی است از جمله شرایط تقلب قلب این است که گام هاى ما استوار باشد تا از جا کنده نشود و فرار نکنیم، در حقیقت فراز نخست دعا جنبه باطنى و درونى داشت لیکن ثبات قدم از نتائج تحقق کامل دگرگونی است.[تفسیر نمونه؛ ج 2؛ ص245]
اینجا است که باید خود را به خدا سپرد و از او هدایت خواست. حتى در بعضى از روایات آمده است که شخص پیامبر اسلام ص نیز خود را به خدا مى سپرد، و بسیار این دعا را تکرار مى کرد:«یا مقلب القلوب ثبت قلبى على دینک؛ اى کسى که دل ها را مى گردانى قلب من را بر دین خودت ثابت بدار»[تفسیر مراغى؛ ج 3؛ص 102]
ذکری برای رسیدن به آرامش و از بین رفتن اضطراب
جمله کوتاه و پر معنای «یا مقلب القلوب و الأبصار؛[زاد المعاد؛ ص؛ 531] اى کسى که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست»[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909] از یک سو، اشاره به اهمیت دگرگونی و تقلب قلب در جهان هستى و مسایل زندگى مى کند که سبب بصیرت کامل و معرفة الله مى شود و از سوى دیگر، اشاره به تداوم یاد خدا مى نماید، که سبب احیاى قلوب و آرامش دل هاست[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 3؛ ص546]
این مسأله از آن جهت است که قلب در اصل به معنى تغییر و تحول و به اصطلاح قلب و انقلاب است، و از آنجا که فکر و عقل انسان دائما در حال دگرگونى است به آن «قلب» گفته شده است، و به همین دلیل در آیات قرآن روى مساله سکینه و آرامش دل، و یا اطمینان قلب تکیه شده است، «هو الذی أنزل السکینة فی قلوب المؤمنین؛ او کسى است که آرامش را در دل مؤمنین نازل کرد»[سورۀ فتح؛آیۀ4] و یا «ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ آگاه باشید یاد خدا مایه آرامش دل ها است»[سورۀ رعد؛ آیۀ 28] آرى این موجود ناآرام را تنها یاد خدا آرامش مى بخشد.[تفسیر نمونه؛ ج 22؛ ص285]
لذا هم آبادى و دگرگونی دل ها و هم آرامش آن در سایه ذکر خداست نه تنها ذکر لفظى، بلکه ذکر عملى آن گونه که در روایات وارد شده که امام باقر علیه السلام فرمود: «سه چیز است که انجام آن از مشکل ترین کارهاست و سومین آن را «ذکر الله على کل حال؛ ذکر خدا در هر حال» بیان فرمود سپس در تفسیر ذکر چنین مى فرماید: «و هو أن یذکر الله عز و جل عند المعصیة یهم بها فیحول ذکر الله بینه و بین تلک المعصیة و هو قول الله عز و جل»؛ «إن الذین اتقوا إذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فإذا هم مبصرون [سورۀ اعراف؛ آیه 201]؛ ذکر خدا آن است که چون تصمیمى بر معصیت مى گیرد خداوند عز و جل را یاد کند و یاد خدا میان او و آن معصیت حائل شود و این همان چیزى است که خداوند عز و جل در قرآن فرموده است: پرهیزکاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) در این هنگام بینا مى شوند».[بحارالانوار؛ ج 90؛ ص 151؛ ح 6]،[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 9؛ ص476]
به راستى هنگامى که انسان این کلمات پرمعنا را مى خواند که چگونه اولیاء الله در پرتو بندگى و عبودیت، به جاهایى مى رسند که به جز خدا نبیند، در فکر فرو مى رود که این انسان چه لیاقت بزرگى دارد اگر قدر آن را بداند و استعداد خویش را به فعلیت برساند.[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 8؛ ص363]
رمزگشایی خداشناسی در بهار دل ها
انسان سه مرحله را در مسیر معرفة الله مى پیماید تا به مقصد رسد، نخست مرتبه «تفکر»، سپس مرحله «یقین» و علم و بعد از آن مرحله «ایمان» و به اصطلاح عقد قلب است، از نظر شرافت، ایمان در مرحله اول، یقین در مرحله دوم، و تفکر در مرحله سوم قرار دارد؛ به تعبیر دیگر آنها که اهل ایمانند از مشاهده آیات الهى به این مرحله عالى صعود مى کنند؛ لذا پس از فراز ابتدایی دعای تحویل سال در ایجاد انقلاب و دگرگونی در انسان؛[تفسیر نمونه؛ ج 21؛ ص232] مشاهدات آیات الهی مورد اشاره قرار گرفته تا اینچنین دگرگونی انسان با ایمان پیوند بر قرار نماید؛ لذا می خوانیم:«یا مدبر اللیل و النهار؛[زاد المعاد؛ ص 531] اى کسى که تدبیر کننده شب و روزی».[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909]
در بیان این فراز نورانی باید گفت گرچه کنه ذات خداوند از دسترس عقول بشر خارج است؛ ولى اثبات اصل وجود او از طریق مطالعه در نظام آفرینش و تدبیر بسیار حکیمانه اى که بر آن حاکم است کاملاً ممکن است.[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 7؛ ص35]
این همان چیزى است که در روایات دیگر اسلامى نیز به آن اشاره شده که درباره کنه ذات خدا نیندیشید، بلکه درباره آثار قدرت و عظمت و علم او در جهان اندیشه کنید و این همان مسأله ای است که قرآن مجید پایه خداشناسى را بر آن قرار داده و صاحبان اندیشه و «اولو الالباب» را به تفکر در آن در همه حال دعوت مى کند و مى فرماید: «ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولى الالباب* الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و على جنوبهم و یتفکرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا؛ مسلما در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانه هاى (روشنى) براى خردمندان است-/ همان ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند یاد مى کنند، و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند (و مى گویند:) بارالها! هرگز اینها را بیهوده نیافریده اى!».[سوره آل عمران؛ آیات 190 و 191]،[اعتقاد ما؛ ص14]
آرى این دگرگونى لیل و نهار، و این آمد و رفت روشنایى و تاریکى با آن نظم خاص و تدریجیش که دائما از یکى کاسته و بر دیگرى افزوده مى شود، و به کمک آن فصول چهارگانه بوجود مى آید، و درختان و گیاهان و موجودات زنده مراحل تکاملى خود را در پرتو این تغییرات تدریجى، گام به گام طى مى کنند، اینها نشانه دیگرى از ذات و صفات متعالى او هستند.[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص559]
اگر این تغییر تدریجى نبود، و یا این تغییرات توام با هرج و مرج صورت مى گرفت و یا اصلا همیشه روز، و یا همیشه شب بود، حیات و زندگى از صفحه کره زمین به کلى برچیده مى شد و اگر فرضا وجود داشت دائما دچار آشفتگى و نابسامانى بود[«اختلاف» ممکن است به معنى«آمد و شد» باشد، زیرا از ماده«خلف و خلاف» به معنى جانشین شدن یکدیگر است، و نیز ممکن است به معنى تفاوت و کم و زیاد شدن مقدار شب و روز باشد، و یا هر دو، و به هر حال این نظم خاص آن که داراى آثار بسیار حساب شده اى است نمى تواند تصادفى و بدون دخالت ذات عالم قادرى باشد، لذا در آیات متعددى از قرآن از دلائل ذات پاک خدا شمرده شده است.]،[تفسیر نمونه؛ ج 1؛ ص559]
در حقیقت اختلاف شب و روز ممکن است به معنى آمد و شد آنها بوده باشد که هر یک«خلف» و جانشین دیگرى مى شود، و نیز ممکن است به معنى اختلاف و تفاوت تدریجى آنها باشد که فصول چهارگانه سال را بوجود مى آورد، و گردش حیات را در جهان گیاهان تحت نظام دقیقى رهبرى مى کند.در هر حال همه این مسائل مى تواند راهنماى طریق معرفت پروردگار باشد.[تفسیر نمونه؛ ج 14؛ ص291]
تحویل سال و تحویل حال
«حول» در لغت به معنای حرکت و تحول و به معنى دگرگون شدن چیزى است، و حول به کسى مى گویند که مى تواند مسائل را زیر و رو کند و از تجارب مختلف در آن بهره گیرى نماید.[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 2؛ ص453]
«حول»یعنی «هو تحرک فى دور؛ حرکت دورانى داشتن»، چون دوران دارد، و دوباره به جاى اول بازمى گردد و «حواله» را نیز بدین جهت حواله مى گوید که یک حرکت دورانى در آن وجود دارد، بدهکار طلبکار را به شخص ثالثى حواله مى دهد و او پرداخت مى کند و سپس با بدهکار محاسبه مى نماید،.[ر.ک:مقائیس اللغه]،[بررسى طرق فرار از ربا؛ ص12]
جمله معروف:«یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الى احسن الحال؛[زاد المعاد؛ ص؛ 531] اى دگرگون کننده سال و زمان ها و حالات انسان ها! حال ما را به بهترین حالات تغیر ده، و به احسن حالات دگرگون ساز» به همین معنا است. اگر سال را هم عرب «حول» مى گوید به همین اعتبار است؛ زیرا تحول و دگرگونى بوجود آمده، و سال گذشته تبدیل به سال جدید شده است.[حیله هاى شرعى و چاره جویى هاى صحیح؛ ص12] و انسان از زمانى به زمان دیگر متحول مى شود و حرکت مى کند.[پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 15، ص: 291]
سخن آخر:( از وقوع احسن التقویم تا حصول احسن الحال)
بی شک خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید، هم از نظر جسمى، و هم از نظر روحى و عقلى؛ چرا که هر گونه استعدادى را در وجود او قرار داده، و او را براى پیمودن قوس صعودى بسیار عظیمى آماده ساخته، و با این که انسان «جرم صغیرى» است، «عالم کبیر» را در او جا داده و آن قدر شایستگى ها به او بخشیده، که لایق خلعت «لقد کرمنا بنى آدم» شده است.[سورۀ تین؛ آیه 4(تفسیر نمونه؛ ج 27؛ ص 165)]
لذا در قرآن کریم می خوانیم:«لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم[سورۀ تین؛ آیه 4] ؛ما انسان را در بهترین صورت آفریدیم!»[تفسیر نمونه؛ ج 27؛ ص138]
ولى همین انسان با تمام این امتیازات اگر از مسیر حق منحرف گردد چنان سقوط مى کند که به «اسفل سافلین» کشیده مى شود؛«ثم رددناه اسفل سافلین[سورۀ تین؛آیۀ5]؛ سپس او را به پایین ترین مرحله باز گرداندیم»[تفسیر نمونه؛ ج 27؛ ص137]
چرا چنین نباشد در حالى که موجودى است مملو از استعدادهاى سرشار که اگر در طریق صلاح از آن استفاده کند بر بالاترین قله افتخار قرار مى گیرد، و اگر این همه هوش و استعداد را در طریق فساد به کار اندازد بزرگترین مفسده را مى آفریند و طبیعى است که به «اسفل سافلین» کشیده شود.«مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که براى آنها پاداشى تمام نشدنى است»[«الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون».سورۀ تین؛آیۀ 6]
لذا انسان متصف به زیور «أحسن تقویم» که آفریده مبارک «أحسن الخالقین» است، بایسته است که خود را در پرتو تحول قلبی و تطهیر آینه دل به نور بصیرت و معرفت بیاراید و در سایه سار تدبیر دنیا و آخرت و پرهیز از افراط و تفریط در بهره مندی از نعمات ظاهری و باطنی، به «أحسن الحال» نایل گردد لذا در دعای تحویل سال زمزمه می کند: حول حالنا إلى احسن الحال؛[زاد المعاد؛ ص 531] حال ما را به بهترین حال، تغییر ده!»[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909]
آری گاهى انسان بر اثر کثرت کار از حال خودش هم غافل مى شود؛ و لهذا این دعا انسان را به یاد خودش هم مى آورد و به او تذکر مى دهد که براى مشکلات روحى و[والاترین بندگان؛ ص233] جسمى، مادى و معنوى خودت مخصوصاً در زمان هاى با ارزشى هم چون شروع سال جدید، چاره اى بیندیش و پرده هاى غفلت را کنار بزن. و از کسى کمک بخواه که بر انجام هر کارى قادر و تواناست. بنابراین، سر دیگر اهمیت فوق العاده این دعا، رهانیدن انسان از غفلت است.[والاترین بندگان؛ ص 234]
همانگونه که در دعای پس از نمازهای روزانۀ ماه مبارک رمضان در پیشگاه خداوند متعال عرضه می داریم؛«اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک؛ خدایا، بدی حال ما را به خوبی حال خود تغییر ده»[والاترین بندگان؛ ص233]
در حقیقت کمال ما انسان ها در همین است که سوء حال را به حسن حال و حسن حال را به احسن حال تبدیل کنیم احسن الحال بودن برای ما یعنی رسیدن به تمام آن کمالات به قدر ظرفیت وجودی مان؛ زیرا ما حالی احسن و برتر از آن نداریم. تحویل حال به احسن الحال همان تغییر سوء حال انسان به حسن حال الهی است؛ و این تغییر وقتی تحقق می یابد که بدانیم مسائل مهم و سرنوشت ساز زندگى انسان بر محور ایمان و عمل صالح دور مى زند، اگر بخواهیم در آسمان سعادت پرواز کنیم، و به اوج قله احسن الحال صعود نماییم، اگر مایل باشیم از صف زیانکاران خارج شویم، اگر از ظلمت و تاریکى متنفر و مشتاق رسیدن به نور و روشنایى هستیم، اگر اشتیاق بهشت و نعمت هاى آن را داریم، همه اینها در سایه ایمان و عمل صالح ممکن الوصول خواهد بود.[سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص226]
منبع: پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی دام ظله - شرح دعای تحویل سال از منظر آیت الله مکارم شیرازی
افزودن دیدگاه جدید