کتاب النفحات الالهیه - صدرالدین قونوی (متن، دانلود)
کتاب النفحات الالهیه - صدرالدین قونوی (متن، دانلود)
در این نوشتار تحلیل کتاب النفحات الالهیه صدرالدین قونوی (چاپ سنگی کتاب برای دانلود)، به همراه متن تحلیلی نفحات را تقدیم حضورتان میکنیم...
در اینجا به تحلیل نفحات پنجاه و یگانه کتاب کتاب النفحات الالهیه - همراه با مکتوبات حضرت شیخ (صدرالدین قونوی) قدس سره - می پردازیم و امید است این کار که خود یک غور تمام در همه کتاب است، برای خوانندگان گرامی و عزیز فهرست واژه ای باشد که خلاصه و لب هر نفحه ای را از این مقدمه بدانند و هر کدام مقتضای ذوق و نظرشان بود بدان مراجعه کنند - اگر چه تمام مطالب لب و ارزشمند و گرانقدر است - علیه توکلت و الیه انیب.
← وجه تسمیه کتاب النفحات الالهیه
حضرت شیخ قدس سره نخست در آغاز کتاب پس از خطبه به وجه تسمیه کتاب نفحات پرداخته و آن را ماخوذ از حدیث نبوی صلی الله علیه و آله وسلّم دانسته که فرموده: «خدای را در ایام عمرتان نفحات و نسایم عطر بیزی است که از کانون رحمتش می وزد، آگاه باشید و خویش را در معرض وزش آن نسیم ها قرار دهید»، و سپس به بحث در شناخت کیفیت تعرض (در معرض وزش آن نسیم ها قرار گرفتن) و انواع و اقسام کلی آن پرداخته و آنها را همان گونه که آگاهی یافته در این مجموعه به نام نفحات الهیه گرد آورده و بیان داشته است. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۳.]
← اقسام تعرض
پس از آن گوید: تعرض دو قسم است: قسمی خالی از تعمل و تکلف است و قسمی آمیخته به تعمل و تکلف، اولی تعرض به واسطه استعداد ذاتی است که غیر مجعول بوده و دیگری تعرض بواسطه صفا و پاکی روحی و وسعت دایره معقول آن است که از احکام مرتبه روحانی می باشد، سپس به بیان انواع آن و متعلقات آنها که از جمله فقر مقید است - یعنی طلب استکمال - پرداخته و در پایان می گوید:
من در این کتاب از نفحات و نسایم عطر بیز رحمانی و نتایج تجلیات اختصاص ربانی، برخی را که حق متعال در مقام قرب به من بخشیده متذکر می شوم، پس در آنچه که به گوشت می خورد و جانت را صفا می بخشد تدبر و تفکر کن و قدر آن را بدان تا از سعادت کبرا و مقام قرب اعلا برخوردار شوی. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۴-۳]
← نفحه 1
در نفحه اول درباره شئون الهی و سفر به سوی خدا و منازل آنها سخن می گوید:
بزرگترین شان الهی ظهورش به صورت انسان کامل الهی می باشد که اسم «الاول» به سبب ظهور سابق برایش ظهور یافته بود و اسم «الاخر» به حکم متاخر دوم برایش ثبوت یافت، و حکم «الازل» و «الابد» به واسطه این دو حکم ظاهر گشت و وسط بین دو طرف تعین یافت، و آن کس که از همه مراتب پدید آمده و از جانب حق نیابت هر کاری را که اراده نماید داشته است او را به نام انسان و خلیفه و سایه نامیده و اجرای اوامر و فرامینش را در تمام خلایق - از جهت منزل و محل - به او عطا کرد و او را به خلایق شناسانید.
سپس در علم خداوند سبحان سخن گفته و اثبات می کند که علم خداوند سبحان قدیم و منبسط و محیط و دائم و فعلی است و بهره مردمان عبارت از مقدار آنچه که در خور دایره مقام ایشان و برابری معنوی دارد می باشد.
بعد از آن به مجازات (تلافی) بزرگ پرداخته و گوید: این غلبه که بین این دو حقیقت واقع شده و از آن دو تعبیر به رحمت و غضب می شود؛ در مرتبه معانی و اجتماعات اسمائی برای بروز ظهور ارواح؛ و در مراتب ارواح برای بروز و ظهور احکام عالم مثال و آنچه که در آن عالم از صورت ها و مظاهر که هست قابل تعقل و ادراک می باشد. و در پایان گوید: هر کس که علمش با نفسش اتحاد پیدا کرد؛ حکمش علم و حال گردیده و پروردگارش در آنچه در او از شئون ذاتی و گونه گون بودن ظهور خودش است - به حسب هر شانی که در او ظاهر می شود - حکم می کند. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۶]
← نفحه 2
نفحه دوم در برخی از اقساط فاتحه است و در آن گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم فرمود: خدا بود و با او چیزی نبود؛ این بخش اول از سوره فاتحه است، و گوید: سلوک (یعنی سیر در قوس نزولی) یعنی جدا شدن اشیا از غیب حق و وحدت الهی که عارضشان شده، و انسان خواص تمام مراتبی را که گذر کرده همراه دارد و در پایان اتصال به معدن خود می یابد و هر کمال پنهان در هر مرحله و منزلی را که بر آن گذر کرده و بدانها آمیزش یافته همراه دارد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۰]
← نفحه 3
نفحه سوم مکاشفه ای ربانی است که در سال ششصد و شصت و شش واقع شد که حاوی اصولی چند از معرفت الهی و اتحاد و راز حروف و کلمات و سوره ها و آیات و کتاب های آسمانی و دیگر تنزلات است، در این نفحه راز نوشتن نخستین الهی است، و در این مکاشفه وجود عام و منبسط را مشاهده کرده که نوری ذاتی و تابنده بود که بر شئون الهی گسترش یافته است، در این نسخه سخن از قلم اعلا و لوح محفوظ و کیفیت نوشتن آن رفته است. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۱]
← نفحه 4
نفحه چهارم در راز بیان الهی که پیش از این ترا که چیزی نبودی آفریده ام [مریم/سوره۱۹، آیه۹] و محققا بر آدمی مدتی از روزگار گذشت که چیز قابل ذکری نبود [دهر/سوره۷۶، آیه۱] سخن گفته که آیا بین آن دو فرقی هست؟ و پاسخ آن را بزبان ذوق و فیض وهبی - نه به تکلف فکری و علم اکتسابی - داده، و در منازله ای الهی کیفیت آگاهیش را بر حقیقت علم و مراتب تفصیلی و لدنی، و درجات صاحبان آن علم و حاملان آن را بیان می دارد، و ضمنا در این مشهد راز حدوث و قدم و بهره اش را از علم ذاتی بازگو می کند، در این منازله مشاهدات و مکاشفات بسیاری آمده که بیانش سخن را به درازا می کشد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۳]
← نفحه های 5 و 6
نفحه های پنجم و ششم تعریف حقیقت علم است و حاوی راز قدر و صورت تلقین حجت حقیقی؛ که ضمن واردی در سال 663 واقع شده، در ذیل آن مناجاتی ربانی را به زبان خویش بیان می دارد و پس از آن واردی بر او وارد می شود و در باره هیئت جمع شده او که عنایت است سخن می گوید و از این نفحه آغاز در بیان گفتگوی محبت و عشق می کند و گوید به من گفته شد در حضرت جمع ذاتی چیزی است که در خور محبوب بودن است و در آنجا چیزی است که شایستگی محبوب بودن را ندارد، و سپس مبحثی را درباره علم از کتاب علم علم نقل می کند. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۳۲]
← نفحه 7
نفحه هفتم باز اختصاص به راز علم و خبرت و شناخت اشیاء پیش از وقوعشان و این که چگونه وقوع پیدا می کنند دارد.
← نفحه 8 و 9
نفحه هشتم و نهم در راز محبت محبوب به محب و راز محبت محب به محبوب است که ما مقداری از آن را با مقایسه و برداشتهای تلمیذش فخرالدین عراقی از این نفحه و بیانش در لمعات ذکر کردیم، در نفحه نهم در راز انگیزه های محبت و عشق سخن می گوید که نتیجه اشتراک و مناسبت در برخی از افعال و یا حالات و یا مرتبه است، و گوید محبت و عشق یک حقیقت کلی است که بین مقام الهی و کونی از جهت حکم مشترک می باشد، پس مناسبت آن بین حق و خلق ثابت است و این گونه نیست که محجوبان پندارند خداوند بندگانش را با این که با او مغایراند دوست می دارد، و این در مشرب تحقیق از محالات است که چیزی غیر خودش را - از آن جهت که با او مغایرت دارد - دوست داشته باشد، مگر به موجب حکم معنایی که بین آن دو مشترک باشد و از این جهت بین آن دو مناسبتی اثبات می شود که حکم به غلبه حکم اتحاد بر حکم امتیاز می کند، و نیز درباره وحدت و کثرت حقیقی سخن گفته و مباحثی از کتاب علم علم و راز حلال مطلق و حرام مطلق و راز تاثیر و تاثر و راز نکاح و ولادت را بیان می دارد و درباره استعداد گوید: در واقع تمام استعدادات وجودی احکام استعداد کلی غیبی اند. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۴۶]
← نفحه 10
نفحه دهم در برخی از رازهای مفاتیح غیب و مخاطبات بین حق تعالی و مخلوق است، در این نفحه از حقیقت کلام حق تعالی به زبانهای مخاطبات و تنزلات که در کتابها و صحایف آسمانی آمده و شئون الهی و فرشتگان و جن و آسمانها و ستارگان و عناصر و موالید عناصر و انبیاء و رسولان و خلفا و کاملان و اولیاء سخن رفته و گوید: چیزی از تنزیه و تعظیم و ایجاد و تصریف و علم و اراده و قدرت و حیات و کلام - و حتی وجود مطلق - به حق تعالی جز از حیث حقیقت انسانی کمالی ذاتی که همان الوهیت است نسبت داده نمی شود، کاملان صورت های اعتدالی آن حقیقت انسانی، و جن و شیاطین صور اجتماعات شئون طبیعی انحرافی آن حقیقت اند. در این نفحه خواننده راز رسالت رسولان و بهره اولیاء و صالحان و مؤمنان و گمراهان را به تمامه خواهد دانست. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۶۳]
← نفحه 11
نفحه یازدهم در انواع القاءهای ملکی و شیطانی و آنچه که قابل اعتماد است و آنچه که قابل اعتماد نیست و آنچه موقوف بر عرضه بر شیخی که دارای تحقیق تام بوده و صاحب میزان کامل است می باشد، گوید القای الهی در پی لذت بزرگی دارد که وجود انسان را استغراق می بخشد، ولی القای روحانی لذتی همراه ندارد و اگر داشته باشد از ناحیه علمی است که از آن القا حصول پیدا کرده است. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۷۶]
← نفحه 12
نفحه دوازدهم در حقیقت فیض ذاتی است که زاید بر کمال ذاتی است و از پر شدن از او صادر شده است، یعنی راز صمدیت و بی نیازی حق تعالی، و اینکه ایجاد میوه کمال او است نه این که ایجاد او باعث کمال وی است، خداوند کامل بود سپس ایجاد کرد، نه این که ایجاد کرد تا کمال یابد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۷۸]
← نفحه 13
نفحه سیزدهم در بیان فرق بین نسبت اختیار به حق تعالی و به مردم است و این که اختیار مردم دو دل بودن بین دو فعل است که هر دو نزد صاحب اختیار وقوعش ممکن است، ولی درباره حق تعالی این گونه نیست، زیرا ذاتش احدی و صفاتش واحدی و امرش یکی است و حکمش هم یکی، علمش به خودش و به اشیاء یک علم است که در آن نه تغییر است و نه اختلاف. سپس در مقام جبر علم سخن گفته و آن را به دلایل گوناگون ابطال می کند و نتیجه می گیرد که اختیار الهی مقامش بین جبر و اختیاری که مردمان ادراک می کنند هست و تمام معلومات آن چیزی است که دخولشان در دایره وجود خارجی مقدر شده، و آنچه مقدر نشده، در پهنه علم او ازلاً و ابداً رسم شده و صورت هر چیزی بر حد خود متعین و مترتب است به ترتیبی ازلی که کامل تر از آن در واقع امکان ندارد. در این نفحه قاعده ای کلی آمده که حاوی بیان چگونگی تدبیر ارواح مر اجساد را و صورت ارتباط هر یک از آنها با دیگری است که حضرت شیخ قدس سره با حاشیه ای مفصل آن را بطور مستوفی و مدلل بیان داشته و در تعریف انسان گوید مقصود نوع انسان نیست، بلکه مراد انسان حقیقی است که بالفعل انسانی کامل است و برخی مناصب و مقامات او مقام نیابت از حق تعالی است و او است که در رسیدن آنچه از حق به خلق می رسد در زمان خودش واسطه بین حق و غیر او است و در هر دوره و زمانی کامل هر عصری این گونه است، و گوید هر نشئه ای که انسان پس از مرگ بدانجا انتقال پیدا می کند؛ آن نشئه از این نشئه و جهان عنصری تولد یافته است، و هر چه باقی و جاودانگی دارد - یعنی آن نشئه - در درون این نشئه عنصری است، اگر چه ظهور گوناگون داشته و کیفیات و ترکیباتش مختلف باشد، سپس نشئه حشری را بیان داشته و پس از آن صراط و کیفیت گذشتن از آن و سرنوشت اشقیا و چگونگونی صورتها و ابدان آنها که از ایشان جدا نمی شود را ذکر کرده و بعد حالات بهشتیان را که درست بر عکس حالات دوزخیان است بازگو کرده و در پایان به نشئه استقراری می پردازد و پس از آن در بیانی مفصل به گفتگو با وارد می پردازد و در رازی شریف ظاهر و باطن حق تعالی را با ظاهر و باطن انسان مقایسه کرده و نتیجه عکس می گیرد که ظاهر انسان دارای ثبات نسبی و باطنش دارای دگرگونگی است، ولی ظاهر حق تعالی - که عوالم وجودی است - دارای دگرگونگی است و باطنش دارای ثبات محض است. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۸۱]
← نفحه 14
نفحه چهاردهم در کیفیت شناخت حق تعالی است که از انحاء مختلف شناختها کدام درست و بجاست و آن اینکه حق تعالی به تجلی ای بی ترتیب و کیف به او جلوه کند، به گونه ای که این شهود مستلزم معرفتی شود که بر حال معینی وارد نشود. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۹۷]
← نفحه 15
نفحه پانزدهم در بیان حقیقت تدبر الهی است که عبارت از توجهی الهی است به سر عبدانی و توجهی عبدانی به حقیقت الوهی بسوی امر مشهود حالی که معلوم مشهود ازلی و آنی می باشد، و نیز بیان راز حمد و راز حجاب های نورانی که عبارت از اسماء و صفات وجودی و ثبوتی، و ظلمانی که سلبی عدمی است می باشد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۰۰]
← نفحه 16
نفحه شانزدهم در بیان راز یاری گرفتن از حق تعالی و راز بقا و فنا و دوام و انواع اعتدالات خالص که در مرتبه روحانی و مثالی و حسی و انسان های حیوانی تعقل می شود است و سپس به بیان مرتبه کاملان که به احکام حقیقت انسانی ظاهراند و جامع بین احکام وجوب و احکام جمعیت تام احاطی اند و متحقق به ثبات در برزخ البرازخ که جامع بین مقام حق و مرتبه وجود است می پردازد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۰۲]
← نفحه 17
نفحه هفدهم در سبب های تاثیر و شرطهای تسخیر از هر مؤثر و مسخر است که بستگی به احکام سر جمع یعنی حکم مشترک دارد، و دقایقی ارزشمند را در طی دو نکته بیان داشته که عبارت است از بودن بنده با حق و مشاهده خواص مر حق را که بیانش مفصل است. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۰۷]
← نفحه 18
نفحه هجدهم در بیان مکاشفه ای است که حق تعالی را بدون کیف و وضع با حضور شیخش - رضی الله عنه - مشاهده کرده و اعجاب شیخ از حضور او در این مشهد، و باز مکاشفه ای دیگر در ذیل این نفحه است که در سال 672 اتفاق افتاد و آن تجلی ذاتی اختصاصی حق تعالی بود بر او - در مظهری انسانی - که کیفیت تمام نداشت و او را بدون مکان و کیفیت مشاهده می کرد و حضرت ذات قطعه ای عنبر - که هم اکنون هم همراهش است - به او عنایت فرمود، و در آن راز تجلی مقید که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم ؛ از دست زدن بین دو شانه حاصل شد و نتیجه اش علم اولین و آخرین - یعنی راز محاذات و مضاهات - بود آمده که استجلایش در حقیقت محمدی؛ مشاهده اش بود مر خویش را در حقیقتی که جامع مراتب کونی و احکام مظهری است و حاصل برای پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلّم - به واسطه تجلی مذکور - استجلایش در مرتبه جامع الهی بود که جامع تمام مراتب ذات و احکام الوهی است، پس در آن مرتبه جامع حق تعالی مقام آینه و مظهر را دارد، همچنان که حقیقت او پیش از این مرتبه برای حق تعالی آینه تمام مراتب کونی و احکام مظهری را داشت. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۰۹]
← نفحه 19
نفحه نوزدهم در مراتب مردمان از حیث صورت و معنی است که بین این مراتب کلی ترکیب هایی است که بدانها درجات اهل سعادت مشخص می شود و بدانها تفاوت منازل و حالات آشکار می شود.
← نفحه 20
نفحه بیستم در اشتباهات و اغلاط اهل کشف در مکاشفات و مشاهدات و وارداتشان است که مواقع غلط و موجبات آن را بیان می دارد. این قسمت را صدرالمتالهین در کتاب مفاتیح الغیب خود تحت عنوانی مستقل بیان می دارد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۱۲]
← نفحه 21
نفحه بیست و یکم در شناخت اسماء و احکام وجوب و امکان و مرتبه کمال و نقصان، و مرکز دایره وجودی و مرتبتی، و اختصاص آن به انسان کامل جامع محیط شامل می باشد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۱۵]
← نفحه 22
نفحه بیست و دوم در راز حکم است با اختلاف انواعش، و نیز بیان راز قدر و پیش بودن علم و بیرون رفتن از اسماء و صفات و خویشتن داری از قید حالات و مقامات و نیز راز اعیان و شئون الهی و کونی و راز حقیقت و مجاز و ماندن و سفر کردن و این که هر چیزی در آن همه چیز هست. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۱۸]
← نفحه 23
نفحه بیست و سوم در بیان این که هیچکس از خداوند غیورتر نیست می باشد که اطلاق در تصرف و مباشرت فاعل هر چه را که خواست - بدون منع و قید و محدودیت - از صفات ربوبیت است، و غیر او تقیید و منع از خواص او است. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۲۱]
← نفحه 24
نفحه بیست و چهارم در شناخت صفات الهی از جهت سلب و اثبات است و اینکه صاحبان بینش از اهل نظر و کشف متفق اند که از حکم طبیعت جز آنچه که در برخی از صورت های طبیعی تعین یافته و ادراک کرده اند چیزی ظاهر نشده و آنچه که از آنان پنهان مانده بیشتر از چیزی است که بر ایشان آشکار شده. و در این نفحه قاعده ای از آداب تحقیق و خواب دیدنها است که آخرین نفس بیداری که پس از آن خواب است دارای غلبه ای است به حسب آنچه که باطن در آن هنگام بدان پوشیده و در نوردیده شده است، و نیز بیان به تاخیر افتادن تعبیر خواب ها است که دلیل بر عالی بودن مرتبه نفس است، چون هر امری در هر آسمان دارای منزل و مقامی است و بنا بر حدیث نبوی 3 سال پس از جدا شدنش از آسمان دنیا در فضا باقی می ماند تا به زمین برسد و به محل مختص به خود وصل گردد. سپس حضرت شیخ قدس سره رؤیایی عزیز و گرانقدر و مژده ای نفیس و عالی را نقل می کند که در حضور شیخش - رضی الله عنه - به تحقق به کیفیت شهود تجلی ذاتی دائم ابدی نایل شده است و بر وی نوشته ای وارد شد که در آن این جمله بود: هر چیزی در آن همه چیز هست، و این مکاشفه در سال 640 در شهر حلب بود این اولین مکاشفه حضرت شیخ است که در نفحات آمده و تالیف کتاب از این سال - یعنی سال 640 آغاز شده و تا زمان رحلتش که سال 673 هجری است 30 و اندی سال؛ ناب مکاشفات و واردات را ثبت فرموده که 30 و اندی سال مطابق تالیف فتوحات مکیه شیخش - رضی الله عنه - می باشد. و اینکه فرمود: هر چیزی در آن همه چیز هست؛ مراد انسان کامل الهی و انسان صغیر است که در او تمام حقایق وجودی تعبیه شده است - و فیک انطوی العالم الاکبر - و حقیقت او خود اصل وجود عام و منبسط است که در تمام اشیاء و شراشر وجود ساری و جاری است و بخش چهارم مفتاح الغیب حضرت شیخ قدس سره شرح وجود این انسان کامل جمعی احدی است. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۲۲]
← نفحه 25
نفحه بیست و پنجم در بیان انسان تقی نقی است که جز حق در قلبش نمی گنجد، یعنی چیزی غیر حق در آن نمی گذرد و جایی برای بودن غیر در آن باقی نمی ماند. این معنی تقی بود - و معنی نقی اینکه از تعلق به غیر هم پاک و طاهر است، و دون این مرتبه مقام کسی است که به حق می شنود و به حق می بیند و به او راه می رود و بدانچه خواسته است عمل می کند، و پائین تر از این مرتبه مقام کسی است که حق تعالی گوش و چشم و قلبش شده، و پائین تر از این مرتبه کسی است که این صلاحیت را دارد که آلت او شود،/قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم/، یعنی: با آنان بجنگید که خداوند بدست شما عذابشان می کند [توبه/سوره۹، آیه۱۴] و پایین تر از این مراتب زیادی است ولی بالاتر از اولی مقامی نیست. این نفحه حاوی مطالبی دیگر در ذیل بارقه ای از نفحه ای کلی است که در بیان شهود محقق بر مشاهده کننده است که حکم بر گواهی دادن بر مشهود می کند، و او گرچه به شهود محقق واحد مشهود است، ولی این گواهی حالی است نه تعقلی، زیرا در شهود نه تعقل است و نه تمیز، پس حق تعالی در هر متعین و با هر متعینی هست، ولی غیر محدود در تعین و غیر جدای از او، و حق تعالی برتر از آن است که چیزی او را بپوشاند و یا امری او را آشکار سازد، و مردمان پوشیده به حالات طبیعی خودشان و غیر اینها از گمان ها و معتقداتشان درباره خدا - نه از خدا - می باشند و گمان ها و تصورات اعتقادی آنان از جمله حالاتشان است و همینطور آنچه را که کشف و بصیرت می نامند. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۲۸]
← نفحه 26
نفحه بیست و ششم در کشف راز علم و حقیقت آن از جهت نسبتش به حق و به غیر حق - در تمام مراتب الهی و کونی - می باشد، و گوید: هر موجودی از دو حیث با حق تعالی ارتباط دارد: یکی از جهت سلسله ترتیب و وسایط؛ دومی مقتضایش ارتباط به حق تعالی و گرفتن از او بدون واسطه ممکنی از ممکنات است، و در پایان مکاشفه ای نقل می کند که وی نسبت به پروردگار حکم افزاری را دارد که در هر چه حق برای خودش می خواهد در کارش می گیرد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۳۳]
← نفحه 27
نفحه بیست و هفتم در بیان راز علم ذاتی و اول بودن آن است و مرتبه دوم مرتبه ذکر است که آن حضور عالم است به آنچه قصد استجلا و آشکاریش را به گونه معین از بین معلوماتش دارد، و خواهی بگو تا در آنها به گونه متعین ظاهر گردد، و اثبات می کند اعیان ثابته که نزد حکما به ماهیات نامیده می شوند به اعتبار تعینشان در علم حق غیر مجعول اند و در علم غیر حق مجعول، چون علم غیر او علمی حادث و انفعالی است و بواسطه تبعیت از وجودی که بهره ور از فیض حق است عارض گردیده، و علم حق تعالی علمی ذاتی و ازلی و فعلی و غیر عارض و غیر انفعالی است، پس تعقلات خداوند سبحان مر اشیاء را تعقلاتی ازلی و ابدی است که بر یک صورت و روش می باشد و مطلقا نه تبدیل پذیرد و نه تغییر. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۴۱]
← نفحه 28
نفحه بیست و هشتم در بیان علت محال بودن احاطه به شناخت حق است که در مکاشفه ای که در سال 672 اتفاق افتاد در باطنش گفته شد: علت مهم آن عدم مناسبت بین نامتناهی و متناهی است، و بالاترین درجات عرفانی و شهودی نسبت به معرفت و شهود آن چیزی است که برای کاملان مشخص می شود. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۴۴]
← نفحه 29
نفحه بیست و نهم در بیان واردی است که خبر داد هیچ انسانی در جهان نمی میرد مگر آنکه حق تعالی او را به انسانی می میراند، یعنی سبب مرگش را ناگزیر انسانی دیگر قرار می دهد - مگر کاملان - که مرگ کامل به اختیار خودش است. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۴۶]
← نفحه 30
نفحه سی ام در بیان واردی است از جانب حق که خدای را رازهایی است که آنها را از رسولان - زمان دعوت و حال بعثتشان - پوشیده، ولی هنگامی که وظیفه دعوت تمام شد و احکام آن در اواخر زمان رسولان مقرر گشت؛ در آن هنگام حق تعالی آنان را بدان اسرار شناسا و عارف می گرداند - بواسطه تحققشان به کمالی که متوقف بر شناخت و معرفت آنها است و بواسطه از بین رفتن علت پوشیدگی - و سپس در ذیل نکته ای دقیق داستان موسی و خضر علیهما السلام را نقل می کند که آن رازها بر موسی -علیه السلام- پوشیده بود و جوابهایی که خضر-علیه السلام- از مسایل سه گانه داد پوزشی بود از خطاب/لن ترانی ۷: ۱۴۳/. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۴۷]
← نفحه 31
نفحه سی و یکم در بیان خواطری است که دارای حکم و اثری نافذاند و آنها فرامین حق تعالی هستند، و امر عبارت است از هر تجلی ای از تجلیات جمع الهی که به رنگ حکم توجه خداوند به هر امر خاصی که اراده ظاهر کردن عینش را دارد درمی آید، بنا بر این امر پیوسته دارای تنوع است و تنوع از ظاهر واحد احد به حسب احکام مراتبی است که آنها نسبت به شکل پذیر مانند شکل ها است و بواسطه مراتب کلی شئون تفصیلی تعین می پذیرد، پس منزه است آن کس که اشیاء را پدید آورد و خود در تمام حالات - با اختلاف زمانها - عین آنها است این مفاد سخن شیخ او - ابن عربی رضی الله عنه - است که گفت: سبحان الذی اظهر الاشیاء و هو عینها. . پس تصورات حوادث و حدوث موجبش حکم حدوث است در محل تصور کننده و غلبه آن، - و همین طور قدم - بنا بر این حوادث بر حادثات درمی آیند - نه بر قدیم - و نسبت پیش و پس و نزدیک و دور به آنها داده می شود نه به او - یعنی قدیم - و قدم به واقعیتش قابل تصور نیست مگر پس از ظهور غلبه و سلطنتش در ذات تصور کننده و ادراک حکمش را در او، برای اینکه قدم وصف حقیقی حق تعالی که برای او ثابت باشد - بدون حادثات - نمی باشد و نامش در کتاب و سنت نیامده است. در ذیل آن راز بزرگی را که در ضمن نفحه ای ربانی وارد شده بیان می دارد که نجاست از حکم شرک و دوری و جهل و قید و امکان است و طهارت از حکم جمع و توحید و اطلاق و وجوب و یقین، حلال طهارت را دنبال می کند و حرام نجاست را. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۴۹]
← نفحه 32
نفحه سی و دوم در بیان این است که هیچ حکمی از احکام که به هر کس نسبت داده می شود نیست جز آنکه ظهورش موقوف بر اصلش می باشد، و نیز حاوی راز بخشیدن خداوند مر رسول صلی الله علیه و آله وسلّم را درجه وسیله - به دعای امت - و این نظیر آن چیزی است که از کمال مقام جامع اسماء و صفات - بواسطه قبول اعیان ممکنی مر امر تکوینی و وجودی را و پذیرفتن آنها ذاتاً - آشکار شده تا آنکه مجالی حق تعالی بوده و قابل ظهور به احوال ذات او باشند، تا آن که کمالات پنهان در غیب هویتش در اصول مراتبش آشکار شود، اولین اصول مراتب که اینجا مراد است مرتبه علمی است و آخرین آنها قلب انسانی کمالی است که جامع همه مراتب می باشد، و بین این دو مرتبه مراتب کلی دیگر است، و در ذیل آن رازی بزرگ را - هنگامی که در یکی از بازارهای شهر قاهره در حال عبور بود - بیان می کند که واردی در آن حال بر من وارد شد و گفت: هر کس در آنچه که دانسته به آنچه که می داند عمل نکرد، بر او از حیثی که نمی داند خواهد آمد، و آن علم و دانستنش حجت بر ضد او است... تا پایان سئوالها و جوابها. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۵۵]
← نفحه 33
نفحه سی و سوم درباره قطب است که قلب وجود کونی و آینه تجلی ذاتی کمالی احدی است، و امامان به منزله دو رگ اند که از باطن قلب بیرون می آید و از آن دو تمام رگها در بالا و پایین منشعب می شود و دو تجویف قلب دو مثال است برای دو مرتبه دو امام. سپس در ذیل آن بارقه ای آورده و ابوالوقت را معرفی می کند - یعنی قطب عالم وجود و انسان کامل حقیقی الهی عجّل الله فرجه الشریف - که حقیقت زمان و مسمای دهر را شناخته و در نوردیدن زمان و پخش آن را از جهت حس و خیال و روح و مثال و مقام و حال مشاهده کرده است، او پوشیده به پروردگارش است و در حمایت او مستهلک است، از غیر او روی برگردان است و جز او را در همت ندارد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۵۸]
← نفحه 34
نفحه سی و چهارم در بیان راز قبول بزرگان مر سختی و آزارها راست که استیلای بلاها بر ایشان؛ بیشتر از غیر ایشان است، و گوید: دو علت دارد: یکی وسعت دایره مرتبه شان از جهت بندگی و نیابت - که از این دو تعبیر به خلافت و ظلیت شده - دیگری سببش کمال عدل اعتدالی است، یعنی از شان کامل این نیست که گروهی از سعادت باطنی آخرتی بهره ور شوند و در دنیا هم بدون رنج و دشواری و بلایا آب صافی نوشند و دیگران محروم باشند. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۶۰]
← نفحه 35
نفحه سی و پنجم در مناجات است با پروردگار که زبانی خاص و لسانی ویژه دارد که اختصاص به حضرت شیخ قدس سره دارد. و در ذیل آن دو بارقه بیان داشته که بزرگترین لذتها جدا کردن حق تعالی بنده اش را است و بردن او در کنف حمایت بزرگی و غنای خودش - پس از بازگردانیدن استهلاکی در حرم تجلی ذاتی - و در بارقه دیگر بزرگترین نعمت مردمان دنیا و بیشترین آنان از جهت رنج بردن را بطور مفصل بیان می دارد. [النفحات الالهیة، صدرالدین قونوی، ص۱۶۳]
افزودن دیدگاه جدید