رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
ماجرای دیدار مرحوم آیت الله مصباح یزدی با مرحوم آیت الله سعادت پرور؛

بیان آیت الله سعادت پرور درباره آیت الله مصباح یزدی

تاریخ انتشار:
ما مانند کبوتر دو برجه بودیم. | خیلی حیف است به ایشان گزندی برسد و ایشان باید حفظ شوند...
بیان آیت الله سعادت پرور درباره آیت الله مصباح یزدی

بیان آیت الله سعادت پرور درباره آیت الله مصباح یزدی

در این نوشتار بیان آیت الله سعادت پرور درباره آیت الله مصباح یزدی خدمت شما عزیزان تقدیم می گردد که فرمودند: ما مانند کبوتر دو برجه بودیم. | خیلی حیف است به ایشان گزندی برسد و ایشان باید حفظ شوند...

بیان آیت الله سعادت پرور درباره آیت الله مصباح یزدی

بیان آیت الله سعادت پرور درباره آیت الله مصباح یزدی

روزی خدمت حاج آقا [1] گفتم: نمی خواهید با حاج آقای مصباح ملاقاتی داشته باشید؟ ایشان پذیرفتند. خدمت حاج آقا مصباح نیز عرض کردم که ایشان نیز اظهار تمایل کردند و فرمودند: «مدت هاست که همدیگر را ندیده ایم و بسیار خوب شد». پس از هماهنگی با هر دو بزرگوار، یک روز جمعه همین که دعای ندبۀ مدرسۀ معصومیه تمام شد، با آیت الله مصباح خدمت آیت الله سعادت پرور رفتیم. مرحوم آقای پهلوانی بسیار دغدغۀ حفاظت از حاج آقا را داشتند و می فرمودند: «نمی خواهم ایشان بیایند، نگران شان هستم، خیلی حیف است که گزندی به ایشان برسد و باید حفظ شوند». ولی آن هایی که با آیت الله مصباح آشنا هستند، می دانند که ایشان به عنوان وظیفه و انجام تکالیف الهی کار می کنند و این چیزها (حفظ جان و مقام) چندان برای شان مهم نیست. آیت الله پهلوانی حتی سپردند که از مسیر نزدیک تر برویم. هنگام رفتن، گفتم: «حاج آقا، ایشان مسیری را گفته اند که من نمی شناسم و اگر برویم، گم می شویم. راهی را می شناسم که طولانی تر و از مسیر بازار است». فرمودند: «همان را که می شناسی برو». خدمت حاج آقا رفتیم، سریع هم به آنجا رسیدیم و هر دو بزرگوار بسیار خوشحال شدند. 

جلسه به اصطلاح، بزم دوستانه شد. مرحوم آیت الله پهلوانی فرمودند: «چیزی را تهیه کرده ام و دوست دارم بخوانید»؛ سپس به حاج آقا دادند. متن آن عربی و متعلق به ابن فارض بود. حاج آقا خواندند؛ سپس اشعار غدیریه ای از مرحوم قاضی رضوان الله تعالی علیه داشتند که آن ها را هم خواندند. آن زمان، آقا دیگر چشمان شان نمی دید و آیت الله مصباح از این مسئله بسیار ناراحت شدند.

به یاد دارم که مرحوم آیت الله پهلوانی، صورت شان را جلویِ جلو می آوردند تا بتوانند صورت ایشان را  ببینند. پیدا بود که از دوران جوانی بسیار با هم صمیمی بودند. حاج آقا [2] فرمودند: «یادتان هست که چگونه با اسب تبلیغ رفتیم و من دلواپس شما بودم؟»، سپس دربارۀ خاطرت دوران تبلیغ صحبت هایی کردند. 

همۀ آقایان قدیمی می دانند و خود مرحوم آقای پهلوانی نیز آن روزها می فرمودند: «ما مانند کبوترِ دو برجه بودیم، هرجا ایشان بود، من بودم و هرجا من بودم، ایشان هم بود. اگر دیگران ایشان را می دیدند، مرا تداعی می کردند و اگر مرا می دیدند، ایشان را تداعی می کردند».

بعد آیت الله پهلوانی به آقای مصباح فرمودند: «یادت هست سال 1342 یکی آمد سخنرانی کند، من دیدم آدم ناراستی است و الآن خراب می کند و نهضت امام را تحت الشعاع قرار می دهد؛ [بنابراین] پشت تریبون پریدم، یقه اش را گرفتم و و او را پایین کشیدم؟!» حاج آقا فرمودند: «یادش به خیر».

مرحوم آیت الله پهلوانی، همان موقع هم بسیار تند و تیز بودند.

بیان آیت الله سعادت پرور درباره آیت الله مصباح یزدی

پی نوشت:
[1] استاد سعادت پرور
[2] در این قسمت از مصاحبه مشخص نیست که منظور از «حاج آقا» کدام یک از دو بزرگوار بوده است.

منبع: مصاحبه حجت الاسلام و المسلمین مرتضی آقاتهرانی در مورد مرحوم استاد سعادت پرور. این مصاحبه چندی پس از رحلت استاد سعادت پرور انجام شده است...

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا