یک تکه معنویت/نقدی بر فیلم یک تکه نان + دانلود فیلم
معناشناسی فیلم «یک تکه نان»، ما را به افقی از درک فیلم هدایت می کند که لزوما با زیباشناسی فیلم آخر کمال تبریزی همسو نیست. پس یکی از مسائل مهمی که در نقد «یک تکه نان» مورد نظر است، نسبت بررسی زیبایی شناختی فیلم به بررسی معنا شناختی آن است.
از سوی دیگر، این فیلم نیز بر یک پرسش مقدماتی استوار است که آن پرسش خود می تواند مورد کاوش قرار گیرد. واقعا نسبت سینما و ماوراء چیست؟ آیا اصلا اصطلاحاتی نظیر سینمای معناگرا، سینمای ماوراء اندیش، سینمای استعلایی، سینمای روحانی یا دینی یا متافیزیکی معنا دار است و یک تکه نان در این قلمرو، در کدام حوزه جای می گیرد.
بدیهی است که کمال تبریزی، کارگردان مشهوری است که هویت خاص خود را دارد. او در بستری اجتماعی فیلم می سازد که خود دارای ویژگی های خاصی است؛ او به گونه ای فیلم می سازد که در آن اسلوب و رویکرد، معنا و تعریف خاص خود را دارد. به همین دلیل در سینمای یک تکه نان نسبت آن با حکومت دینی و جمهوری اسلامی و نیز تأثیر و عدم تأثیر یک فضای سیاسی بر یک سبک، مطرح می شود و طبیعی است که تفکر درباره آن، نتایج مطلوبی دارد و ما را از سرگشتگی، داوری احساساتی و شعاری، و جدل عبث می رهاند؛ شجاعت نزدیک شدن به پرسش ها و حفظ آزادی برای مباحث علمی، همان ضرورتی است که مانع فساد قدرت، مرگ فرهنگ و مانع تکرار تجربه های حکومت های انقلابی افتاده به دام توتالیتریسم یا دیکتاتوری است.
جمهوری اسلامی با نقد همیشگی عملکرد انسانی و سیاست ها و انواع پدیده های اجتماعی اش می تواند، همواره نوزای و باززایی شود و تفکری که برابر هر پرسش جدی روی ترش می کند؛ نه ربطی به میراث اخلاقی، معنوی و حکمت اسلامی دارد و نه با تجربه اخلاق عملی اولیاء و عالمان ربّانی شیعی سازگار است.
پس تفکر از یک تکه نان، با این دیدگاه ها، پرسش هایی ارجمند برمی انگیزد و بالاخره از مهم ترین پرسش ها روی می نماید. رابطه جامعه مدرن با ما بعد الطبیعه چیست؟ رابطه اش با متافیزیک یونانی و عالم معنای اسلامی چیست؟ آیا فانتاستیک که در سینمای آمریکایی هالیوود و نیز اروپای آگاه از دین نیز سود می برد، به تجربه سینمای دینی یا آثاری چون یک تکنه نان ربطی دارد؟
در پایان همه این پرسش ها، جست و جوی مفاهیم معنوی در خود فیلم یک تکه نان و تناسب آن با ساختار و میزان موفقیت کارگردان در اجرا، امری ضروری است.
من دوست دارم پیش از هر چیز، درباره مفاهیم گوناگون سینمای معنوی به نکاتی بپردازم.
نخست اینکه بارها گفته ام و باز می گویم، شخصاً مخالف هرگونه اصطلاح سازی دوستی هستم. این میراث حکومت های انقلابی کمونیستی و تمرکز گرا بود که در هر حوزه به شیوه دیکتاتوری، دخالت می کردند.
دوم اینکه مخالفت با شیوه بوروکراتیک ساختن اصطلاحات، به معنای صحت نفی عامیانه رابطه دال و مدلول و تعابیر عجیب و غریب و مخالف خوانانه ای نیست که دارای منشأ جهل به زبان، و تفکر اسلام/ ایرانی است و بیشتر از فضای رویارویی شبه روشنفکری و نظام سیاسی برمی خیزد. بدین دلیل از واژه شبه روشنفکری استفاده کرده ام تا بگویم که نقد قدرت، حکومت، دولت و عملکرد نظام از دیدگاه روشنفکری و مخالفت معقول و مستدل، نه تنها چیز بدی نیست، بلکه بسی ضروری است.
مفاهیم اصطلاحات مختلف و تمایز میان غالبا تصوری نابجا، سطحی و ناواقعی، میان اهل سینما و منتقدان سینمایی ما جاری است. آنان می پندارند، اصطلاح سینمای دینی اصطلاحی متناقض و محصول تشکیل حکومت جمهوری اسلامی ایران است. و صرفا دیدگاه ها و نیازهای سیاسی نظام دینی را برآورده می سازد که دارای چالش درونی و تناقض میان عفت و مدرنیت است. چنین تعبیری، نشان کم دانشی روشنفکری ماست. زیرا سینمای دینی، نسبت دین و سینما و دخالت دین در سینما، از تجربه آمریکایی و اروپایی، یعنی جوامع غربی که زادگاه سینماست، بروز و ظهور یافت.
نهادهای نظارت و کنترل دینی نیز دقیقا در همان جا پیدا شد که خود داستان مفصلی دارد. سینمای دینی بر خلاف تصور عده ای، ذاتا هیچ تناقضی در خود ندارد و مبین هستی مادی، معنوی ساختار و مضمونی یک اثر سینمایی و زایش و پیداش آن در پرتو ارزشها، مفاهیم و افق دینی است. رابرت، کی جانستن کتابی دارد که
Real Sprituality: theology and film in dialogue e.e 2000
معنویت نوار (فیلم): گفتگو در فیلم و خداشناسی نام دارد. بدیهی است ترجمه سلیس معنویت فیلم است؛ اما ترجمه عمیق تر و معنای دیگر رمیل، یعنی حلقه یا نوار یا نوار فیلم است و در اینجا خود ماده، جسم و آنچه حاصل تکنولوژی و امکان ضبط تصویر بر نوار است، مورد تأکید قرار می گیرد.
به هر حال، جانستن در مقاله تاریخ مختصر کلیسا و هالیوود، به پژوهش ارزشمندی درباره محک زدن متقابل سینما و دین می پردازد. هدف من در این بخش، با اشاره به یافته های او، تأکید بر آن است که بحث سینما در دین، اتفاقا از آمریکا آغاز شد و همه پدیده های سازمان دهی ارتباط یا کنترل و نهادهای ناظر و ممیزی دینی، نخستین بار در آمریکا شکل گرفت، نه در بهمن 57 و در نظام جمهوری اسلامی!
نخست باید بگویم که اساسا استفاده از داستان های دینی و انجیلی، دقیقا به زمان تولد سینما در آمریکا، یعنی 1897 مربوط است، پس می توان گفت که بر خلاف ایران، در آمریکا از همان آغاز، سینما به دین روی کرد و منبع تولید تصویر سینمایی را مسیحیت و داستان های مسیحی یافت. تعزیه هورتیز، به کارگردانی کلاون و ارلانگر، در همین سال و البته در پاریس فیلمبرداری شد. تعزیه او بر آمرگو که فیلمی کوتاه، حدود نوزده دقیقه بود، در شهر نیویورک ساخته شد و وانمود کرد روایتی اصیل از تعزیه آلمانی است. این فیلم در سال 1898 به نمایش درآمد.از جذاب ترین داستان های مربوط به گره خوردگی دین و سینما در غرب، به سال 1900 ارتباط دارد. جانستن تعریف می کند که ویلیام و کاترین بوث، بنیانگذاران سپاه رستگاری حضرت مسیح، فرزندی داشتند که هربرت بوث نام داشت که درست در سال تغییر قرن، به فرماندهی استرالیا منصوب شد. هربرت در آمریکا نخستین تصاویر سینمایی را مشاهده کرده بود و از تأثیر آن آگاه شده بود، پس به راهی نو برای کشاندن مردم به مراسم وعظ و نیایش کلیسا و آئین شب های یکشنبه اندیشید. اندیشه استفاده از فیلم.. و اسلاید.. و نمایش های چند رسانه ای چنین زاده شد.
او به کمک ژوزف پری، «سربازان صلیب» را ساخت. «سربازان صلیب» فیلم های کوتاه را با اسلایدها، سرودهای نیایش، وعظ و مراسم نیایش ترکیب می کرد و از دستگاه سومی نیز برای نشان دادن سکانس هایی استفاده می شد که در آنها بازیگران غیر حرفه ای انتخاب شده از میان اعضای سپاه رستگاری بازی کرده بودند.
این فیلم های کوتاه شهیدان را در حال سوختن، استیفن را در حال سنگسار شدن، مسیح محتضر را بر صلیب و زن های مسیحی را در حال پریدن به درون خمره های آهک، به جای وانهادن خدای خود نشان می دادند و نشریات سکولار و دینی، هر دو تحسین بسیار نثار این اجرا کردند.
می بینیم که اندیشه گره زدن سینما در دین، و استفاده از سینما برای تبلیغ دین، و ایجاد تأثیر و کشش، پدیده ای نیست که ایران ابداع کرده باشد. اتفاقا دوستان سینه چاک سینمای غرب که می اندیشند، سینما به مثابه اختراعی مدرن، به تبلیغ دین ربطی ندارد، بهتر است با مطالعه بی طرفانه تاریخ سینما، اشتباه خود را تصحیح کنند. آنها خواهند دید که این پدیده حتی بسیار زودتر از «سرقت بزرگ قطار»پورتر (1903) که فیلم مهم صامت و اولیه سینمای امریکاست، تولد یافت. البته باید اذعان کرد که سینمای آمریکا، ساختار صوری دموکراتیک خود دارد و این مورد هم به کار گرفته بود، زیرا همزمان با تولید فیلم های دینی، حلقه هایی که کشیش ها را مسخره می کردند و آنها را در حال میگساری و صحبت با زن ها به شکل غیر مشروع نشان می دادند؛ یعنی در کنار آثاری که رفتارها، رویدادها، و حیات و داستان های دینی را با احترام و حفظ حرمت و به گونه مثبت نشان می دادند، آثار سکولار نیز درباره دین، از همان آغاز در غرب پیدا شد.
تفاوت این فضا با زمان ورود سینما به ایران آن است که آثاری غیر دینی در ایران شکل گرفت که از مرزهای شرع تخطی می کرد و در برابر مذهب قرار داشت؛ در حالی که در ایران فیلم هایی با مقیاس ها و چهارچوب های دینی تولید نشد. به عکس پس از انقلاب، رسما تولید هر اثر ضد دینی در ایران ممنوع شد و سینمای ایران به تولید آثار مذهبی پرداخت که یک تکه نان نمونه ای از آن است.
جالب آنکه در دهه اول و دوم و قرن بیستم، از کلیساها اغلب به عنوان سالن سینما استفاده می شد. اقتباس های سینمایی با مضامین مذهبی، همچون سن هوری (الکات 1907)، از آخور به صلیب (الکات 1912)، حماسه دینی ایتالیایی، و کجا می روی (انریکو گواتزونی 1912) می کوشیدند، در داستان هایی با روحیه دینی، دوباره رویدادهای مذهبی را بر پرده سینما بتابانند.
بدین ترتیب، از همان آغاز سینما در گره خوردگی با دین، محبوبیت زیادی در میان مردم آمریکا به دست آورد. تفسیر مذهبی از سینما، بر خلاف پندار عقب مانده و کودکانه ژورنالیسم کم دانش ما، محصول انقلاب اسلامی یا منتقدانی نیست که می کوشند، از سینما درکی عرفانی، وجود گرایانه و مربوط به عصری از اعصار انکشاف حقیقت ارائه دهند. این پدیده نیز در آمریکا روی داد. ما در ادامه پژوهش می بینیم که چگونه جامعه سرمایه داری متأخر و عصر تکنولوژی که عرفی کردن دین در آن، یک اصل است از ذخایر احساسی و معنوی دین در مسیر شالوده های مادی و بینش مدرنیته استفاده (یا سوء استفاده) می کند.
در کتاب معنویت در فیلم می خوانیم: «تقریبا از همان آغاز، تصاویر متحرک محبوبیت زیادی میان مردم داشت. در سال 1907 بازار فیلم آمریکا چنان رشد کرده بود که در آمد ناخالص صنعت فیلم، بیش تر از مجموع درآمدهای هرودویل و تئاتر سنتی بود. «رولند هالودی» این سال های نخست سده بیستم را «عصر خلاق سینما» می نامد. بسیاری فیلم سازان نسل اول با پدید آوردن تکنیک هایی، یک حس عرفانی عمیق داشتند، چنان که واسل لیندزی شاعر در سال 1915، درباره سینمای جدید نوشت: «مرگ واقعی در سینما، مرگ آیینی است، تولد واقعی تولد آیینی است و روحیه مذهبی تصاویر متحرک که در بسیاری مراحلش، همراه با اینها و نزدیک به اینهاست، منبعی لیبرال است. به نظر می رسد هالیوود و کلیسا، متقابلا نیازها و ارزش های یکدیگر را تقویت می کنند.
نکته سؤال برانگیزی در سخن لیندزی است: آیا هالیوود که علیرغم داستان های اخلاقی، یکسر در فضاهای «حرام» کارانه ای مرد و زن نامحرم را در آغوش هم قرار می دهد، واقعا ارزش ها و نیازهای کلیسا را تقویت می کند؟
اگر ما دین مسیح را با کلیسای عرفی شده یک جامعه مدرن مساوی بدانیم، البته این تقویت کردن بی معنا خواهد بود، زیرا تخطی هالیوود از دین الهی حضرت مسیح، کاملا واضح است. اما اگر سازمان دینی در جامعه مدرن و تأثیر مدرنیته بر رفتار نهاد رسمی و حاکم دینی ـ کلیسا ـ را مد نظر قرار دهیم، خط قرمزها در گفت و گو با زمان، تغییر خواهد کرد.
چنین است که در خواهیم یافت، در عصر تکنولوژی، نهادهای جامعه مدرن، از سنت و دین نیز، چون یک منبع و ذخیره، برای مصرف نیازها و تولید کالا سود می جویند و کالای سینمای دینی را در جامعه آمریکا و هالیوود، بدین لحاظ عمدتا در چهار چوب روابط سرمایه داری و فرهنگ مدرن باید معنا شود. و اینجاست که ما با معنویت مدرن سرو کار داریم که نوعی تطبیق اخلاق دینی با اخلاق معاصر در شرایط تفوق تفکر علمانی و پوزیتیویسم و مدرنیّت به شمار می آید؛ شرائطی که مفاهیم دینی و معنوی می کوشند، از منظر اومانیستی، مورد بازخوانی جدید قرار گیرند و با عقل بشری به سازش درآیند.
میلیون ها انسان ساده که دیگر پایبند شریعت مداری و تطبیق تعبدی خود با احکام و مناسک نیستند و روایت های مابعدالطبیعی را در بسیاری مواقع خرافه می پندارند.و ضمنا دارای فطریات ماورا اندیشه اند، گرفتار پرسش های بنیادین هستی اند و ایدئولوژی ماتریالیستی را نمی پذیرند، اینان به دنبال معنویت مدرن، کمتر سخت گیرانه، متناسب با آزادی ها و لیبرالیسم جامعه امروزی اند.
به همین دلیل در بسیاری مواقع، دین دین فردی، در زیر سایه «نفس» فردی معنا بخش شده است. نه راهی برای سلوک و تزکیه و پیمودن مسیری برای فائق آمدن بر خویشتن مداری انسانی، برای تقرب به حق تعالی. درست در همین جا تمایز بسیاری فیلم های دینی در جامعه مدرن و هالیوود، با ادراک سنتی از حقیقت دین و درک اصیل و ارتودکس از آن و اتکای فهم بر بنیادهای وحیانی و اجرای آن روشن می شود.
از این پس ما در غرب مدرن، با دو معنویت مدرن سروکار داریم: آثاری که معنویت، داستان های دینی، زندگی اولیاء الله، پیامبران، مومنان، تاریخ و... متافیزیک را در خدمت سرگرمی و لذت و کسب سود درمی آورند و خود را آزاد در هر دستبردی، در مفاهیم و رویدادها و هر تفریحی می بینند.
گروهی از سینما گران مدرن که حقیقتا دارای پرسش های عرفانی دینی هستند و تفکرشان درباره بنیاد هستی، خیر و شر، شیطان و خدا، و تردیدها و ایمان شان، بیانگر یک کشمکش روحی و معنوی انسان مدرن است و در سطحی از آگاهی و تفکر، و تجربه و حسن ژرف درباره چالش زمان و بی زمان، میرا و نامیرا، کنون و ابدیت، و ضعیف سرگشته بشری تحقق می یابد. برسون، برگمن اوزد، تارکوفسکی و بسیاری دیگر از این دسته اند. در اینجا هم علیرغم پایبندی به سنت ژانیستی یا ارتدوکسی و کاتولیکی و... . ما بازتاب دین را در موقعیت انسان مدرن می بینیم. آثاری که با فرم و آمیختگی توان ساختاری با مضمونی ژرف بینانه و پرتاثیر ما را به مابعد الطبیعه معطوف می کنند. و موفقیت وجودی ما را درگیر یک تجربه استعلایی و نحوه وجود داشتن در جهان می کند.
تمایز میان آثار تجاری که برای سرگرمی از دین استفاده می کنند و این آثار کاملاً آشکار است. همان اندازه که بین سینمای سیسیل ب دومین و سینمای دوایر، فاصله ای عظیم وجود دارد، بین این دو گونه فیلم نیز تمایز هست.
متافیزیک تکنولوژیک دیجیتالی، در دهه اخیر به تولید آثار عظیمی پرداخت که از جادو، دین، فانتاستیک، کامیک استریپ و هر ذخیره دیگر برای حیرت انگیزی سود جست، بی آنکه پایبند گوهر الهی روایت و صحت آن باشد. به خصوص رشد بنیادگرایی مسیحی، پس از انقلاب اسلامی، در سینمای هالیوود انبوهی از آثار مذهبی - مسیحی یا یهودی - دراماتیک آفرید که در آن، داستان گویی در مسیر نفوذ اندیشه مسیحی و یهودی پیش می رود.
سینمای غرب، هرگز از تبلیغ دین در قالب تجربه مدرن و تفکر معاصر اکراهی نداشته است. تنها می کوشد با آزادی تام این رنگ و لعاب و دستمایه مذهبی را با قواعد درام و داستان گویی دراماتیک بیامیزد و اثری موثر و گیرا فراهم آورد؛ بی آنکه آن قدرها متکی بر صحت الوهی روایت سینمایی از دین باشد.
سینمای دینی با سینمای ماورا اندیش در ایران، پس از انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران، پا گرفت. در تمام دوران پهلوی ها، سینما برابر دین و دین در ردّ سینمایی به پا خاست که آن را مبتذل و گرفتار فحشا می دانست. شاید آنجا که مومنان می اندیشند، با پیروزی انقلاب، سینما در ایران تعطیل خواهد شد و آتش زدن سینماها به نشانه نفی فساد و تباهی زدگی سینمای غرب زده ایران، گویی همین آگاهی را دنبال می کرد. اما سخن حکیمانه امام خمینی(ره) مبنی بر آنکه «اسلام با سینما مخالف نیست با فحشا مخالف است» تأثیری نجات بخش و آگاهی دهنده درباره روش معقول مرجعیت شیعی در برابر سینما بجا نهاد. متحجران سکوت را برگزیدند و انقلابیون کوشیدند، سینمای دلخواه دینی خود را بنا نهند.
در آغاز عدم احاطه بر زبان سینما در تأثیر انقلاب های قرن بیستمی، نظیر شوروی و چین، بر درک ایدئولوژیک و حکومتی از سینما، آثاری آفرید که فتورمان هایی برای طرح مشتی مفاهیم دینی شمرده می شدند که بد اجرا شده بودند.
تفاوت دیگر شکل گیری یک سینمای اصیل با نگرش دینی بر جهان طی 8 سال دفاع مقدس در برابر آثار جعلی سطحی و فیلم فارسی واری بود که به جای کاباره و بزن بکوب، ریش و تسبیح را به نمایش می گذارد و آن را برای مهر اسلامی بر فیلم کافی می دانست و به نحو فرصت طلبانه ای با دین برخورد می کرد و شبیه همان سینمای تجاری هالیوود، اما در مقیاس جهان سومی بود.
طی گذشت نزدیک سی سال، سینما گرایی هنرمند، با بینش مذهبی و آشنا به زبان سینما، در ایران اسلامی متولد شدند که یکی از آنها کمال تبریزی است. اثر مشهور و گاهی به آسمان نگا کن، فرش باد، و پیش از آنها لیلی با من است، شیدا و... . نشان پرورش سینما گران مستعد و ارزشمند در متن انقلاب اسلامی است. مجموعه تلویزیونی «دوران سرکشی» او که چندی پیش از یکی از شبکه های تلویزیونی پخش شد، هم فراموش نشدنی است.
حال فیلم یک تکه نان چگونه فیلمی است؟
یک تکه نان دارای منظری سنتی است و از قلمرو آن تخطی نمی کند و می کوشد، معرفتی از معارف عرفان اسلامی را شالوده روایت قرار دهد و داستانی درباره نیروهای باطنی حاصل از شفاف شدن و سادگی بی خدشه درون را به تصویر درآورد.
داستان یک تکه نان، در واقع مبین چند داستان است که در کنار هم جریان می یابند و بالاخره در نقطه ای با هم ملاقات می کنند. در کانون این قصه، یک شخصیت ساده دل، یک سرباز روستایی زاده و کم حرف قرار دارد که با سرگروهبان به مأموریتی می رود. او روحی لطیف و یاری دهنده به دیگران دارد؛ برای آزمون استخدام، باید مسافتی را بدود. گروهبان و کربلایی. که جوان ساکت و مهربان همراه آنهاست، باید به روستایی کوهستانی بروند تا ادعای زنی را که می گوید: معجزه آسا همه قرآن کریم را در لحظه ای حفظ شده و شفا بخش است، بررسی کنند. دخترکی لنگ در این مسیر که به مدرسه می ورد و در پایان به وسیله یک تکه نانی که سرباز به او می دهد، شفا می یابد. در داستان سرباز که قیس نام دارد، با سه پیرمرد عارف روبرو می شود. داستان در یک بازی زمانی (زمان درونی / زمان بیرونی) موفق می شود، تأثیر دگرگون کننده آنان در این روح مستعد نشان دهد. در واقع ما می بینیم، کسی که معجزه می کند و خود چهره نهان دارد، همین قیس است. نخستین نکته ای که باید درباره یک تکه نان بگویم، اتکای ژرف ساخت آن بر بینشی عرفانی / سنتی است. این مسئله نه تنها تمایز آن با فانتاستیک مذهبی هالیوود و آثاری است که بر نگاهی عرفی و اومانیستی از دین متکی هستند که حتی با ژرف ساختن دیگر فیلم او هم، از نظر نیروی قداست گرایی سنتی یا قداست زدایی مدرن فرق دارد. اگر چه یک تکه نان نسبت به آثار کوتاه تبریزی (این جا دانشگاه است 1359، شهادت طلبان، فلیمی که ما ساختیم 1360، بچه های دیار صفا و نیز فیلم های بلندی چون آوای غریب 1360 توهم 1364، هویت 1365) که در آنها فیلمبردار یا مشاور کارگردان بوده و آثاری چون عبور (1367) تا مرز دیدار 1368، در سلخ عشق 1369، آتش در خرمن 1371، پایان کودکی 1372،و مهر مادری 1379، بسیار بهتر است؛ اما از باور پذیری و زبان سینمای زنده و عمق لیلی با من است 1374 برخوردار نیست و تصنعی باقی مانده است. یک تکه نان دارای چند درجه متفاوت است:
1. شهودگرایی، باطنی گری و عرفان.
2.اخلاق گرایی پنهان.
3.دراماتیزه کردن پدیده ای ماورای طبیعی و نحوه نمایشی کردن آن.
البته هنوز در یک تکه نان، رگه هایی انتقادی نسبت به نوعی تفکر و باور مذهبی متحجر و رویارویی آن با مذهب ناب ایمانی مشاهده می شود.
در لیلی با من است، مارمولک و شیلا و.... کمال تبریزی این دیدگاه خود را به زبان تصویر بیان داشته بود؛ اما در حقیقت وزن لنگین فیلم آخر تبریزی، برهمان تلقی سنتی / عرفانی از روح انسان و پدیده های باطنی متکی است. او سلوک اصیل و درونگرایانه را همچنان برتر می شمرد و قیس در برابر کربلایی ظاهراً متشرع، اما فاقد توان دوست داشتن، عشق ورزیدن و حس وحدت با هستی چنین نقشی را ایفا می کند. وقتی کربلایی به قیس پرخاش می کند که چرا شهادت نامه بر کفن اش را به نام مؤمن امضاء کرده، به شدت این تمایز، یعنی تفاوت مذهب ساده و ایمانی و مذهب خشک اندیش و ظاهر پرست در فیلم، پی می بریم.
فیلمنامه یک تکه نان به دنبال کردن شخصیت، فیلم نامه با هم استوار است؛ اما چرا این فیلم که درباره «حال» آدمی مصفّا است، چنین «بی حال» از آب در آمده است. به نظر من علت آن بی کنشی شخصیت اصلی قیس است که سکوت و سادگی او، درست پرداخت نشده و به صورت آدمی بی خاصیت و گیج و منگ در آمده است. تا جایی که تماشاگر به خود می گوید، این شخصیت جز صوری ترین رفتارها، چه فضیلت باطنی داشته که شایسته چنین کراماتی شده است؟ قانع نکردن تماشاگر درباره سیر و سلوک قیس و تصویر سطحی از آن، به ویژه پرداخت وحشتناک سه عارف (آسیابان، کندودار و گاریچی) که پیروان قیس باید باشند، بدترین اتفاق برای فیلم است، تا جایی که ما به جای عارفان تأثیرگذار، با سیطره روحی عظیم، نظیر آقای دولابی که هر کس یک بار با آنها ملاقات کرده، از نظر شخصیت او رهایی نداشته، پیرمردانی بوده و بی مزه بر پرده می بینیم که خل و چل وار، بدون کمترین تأثیر بازی می کنند. به نظر من رفتار کیانیان بدترین بازی های همه عمرش در اینجا ارائه داده است.
شخصیت قیس بی عمق و باورناپذیر است. پیکره فیلمنامه کمترین موفقیتی در گرفتار کردن ندارد. قصه های متعدد، نصفه نیمه ولی نفس و بی اثر پیش می روند و مدام ماجراهای گوناگون مثل مهر کربلایی و پدرش و ماجرای پسرهای برادرش بر سر راه، سبز می شوند. رسیدن این خرده داستان ها به هم دیگر نیز باورناپذیرتر از هر چیزی است و با زور فیلمنامه نویس و از بیرون بر قصه تحمیل شده است. حضور قیس در لابلای موتیف های فرعی، آن قدر کمرنگ می شود که آدم نمی داند، برای او به عنوان کانون ماجرای اصلی، چرا تمهیدی اثر بخش خلق نشده است. بدین سان یک تکه نان فیلمی معنا گرا است. روشنفکران تصور می کنند که معناگرا یعنی فیلمی با معنی را انتقاد می کنند که بالاخره هر فیلم معنایی دارد و ما فیلم نامعنا گرا نداریم. به نظر می رسد اینها نوعی بهانه جویی و تجاهل است. در فرهنگ اسلامی ما عالم معنا همان عالم ملکوت و غیب و لاهوت و جبروت و عالم ناسوت همان عالم ماده است و عالم معنا بر جهانی که معنای حقیقت و معنای حقیقی اشیا در آن جای دارد، اطلاق می شود. بدین سان باید گفت: آری یک تکه نان فیلمی معنا گرا است، اما معنا گرایی که در اجرا، بر ما تأثیر معنوی و نگران کننده ای به جا نمی نهد.
منبع: پگاه حوزه - 20 خرداد 1385، شماره 184 - یک تکه معنویت
افزودن دیدگاه جدید