رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
آیت الله ممدوحی؛

رسالت حوزویان

تاریخ انتشار:
آیت الله ممدوحی

در طول تاریخ، ویژگی ثابت و بارزی كه حوزه های علمیه شیعه از آن برخوردار بوده اند، پاسداشت و حراست از كیان دین محمدی صلی الله علیه وآله است؛ حوزه های علمیه و عالمان بزرگوار شیعه، موجب ثبات دین و بقای آن در طول تاریخ بوده اند و حضرات معصومین علیهم السلام نیز آنان را تأیید كرده اند؛ چنان كه در حدیث شریف آمده است: «وأمَّا الْحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إِلی رُواتِ أَحادیثِنا.»[1] صد البته روات احادیث اهل بیت علیهم السلام در حوزه های علمیه رشد و پرورش می یابند و اصولاً رسالت حوزه های دینی این بوده و هست كه این میراث گران بها را به نیكی پاسداری كنند.

در اینجا مناسب است آنچه را بنده درطول سه دهه عمر خویش شاهد آن بودم، به عنوان تأیید عرایضم بیان كنم؛ برخی می گفتند كه دنیای شیعه، دانشمند و عالِم ندارد. در پاسخ به این اشكال، مرحوم سید محسن امین رحمه الله، كتاب 18 جلدی اعیان الشیعة را به رشته تحریر درآورد كه اخیراً 12 جلد مستدرك آن نیز به چاپ رسیده است و در مجموع 30 جلد كتاب فقط در پاسخ به این اشكال نوشته شد كه گفتند: شیعه، عالِم ندارد. و یا وقتی عده ای گفتند كه شیعه، آثار علمی ندارد، مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی رحمه الله كتاب ارزشمندی چون الذریعة إلی تصانیف الشیعة را نوشت و فهرست گران بهایی از آثار عالمان شیعی را به جهانیان ارائه نمود.

زمانی كه جمله معروف پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ»، به غیر معنای اصطلاحی و بر خلاف قرائن وارده در متن فرمایش آن بزرگوار تفسیر گردید و گفته شد مراد از مولا همان دوستی است؛ عالم فرهیخته ای به نام علامه امینی رحمه الله در سنگر حوزه های علمیه شیعی با سلاح قلم خویش كتابی قیم با نام الغدیر در 20 جلد كه تا كنون 11 جلد از آن به زیور طبع آراسته شده به نگارش در آورد. ویژگی این كتاب آن است كه حتی یك روایت هم از شیعه نقل نكرده و تمام احادیث آن از اهل سنت است و همه روایات بیانگر این معنا هستند كه «مولا» در روایت غدیر خم به معنای أولوا الأمر است، نه به معنای دوست.

بنده وقتی خدمت مرحوم علامه امینی رحمه الله رسیدم و عرض كردم: آقا! آیا در كتاب خود از شیعه هم چیزی نقل می كنید؟ فرمودند: ابداً. به هر حال، ایشان 20 جلد كتاب در اثبات ولایت امیر مؤمنان علیه السلام از زبان خود اهل سنت نگاشت؛ صرفاً در پاسخ به یك كلمه، كه گفته بودند: واژه مولا به معنای اُولوا الأمر نیست.

بنده از شخص ایشان شنیدم كه فرمودند: یك شب خواب دیدم كنار پرتگاهِ یك درّه ایستاده ام كه گردنه ای بسیار خطرناك داشت. ناگهان دیدم چند گاومیش عظیم الجثّه با شاخهای بلند، به سوی من حمله كردند. از ترس، به سمت درّه سرازیر شدم؛ آنها همچنان دنبال من می آمدند. حدود 10 یا 15 گاومیش بودند كه یكی از آنها از بقیه غول پیكرتر و بزرگ تر بود. خوف بسیاری به من دست داده بود و به همین جهت، به وجود مقدس امیر مؤمنان علیه السلام متوسل شدم. ناگهان مشاهده نمودم، آقا امیر مؤمنان علیه السلام بالای درّه ایستاده اند و خطاب به من می فرمایند: نترس و مقاومت كن! با كلام حضرت، آرامشی به من دست داد و ترسم فرو ریخت و در برابرشان مقاومت كردم. وقتی اوّلین گاومیش به من رسید، شاخش را گرفتم و به زمین زدم و همین طور بقیه گاومیشها را نیز بر زمین كوبیدم.

وقتی از خواب بیدار شدم، نشستم و با حالت نگرانی گفتم: چه اتفاقی می خواهد بیفتد! در آن وقت، 4 یا 5 جلد از كتاب الغدیر به چاپ رسیده بود. چند روز بعد نخست وزیر ملك فیصل در عراق، نوری سعید، كه سیاستمداری قدرتمند و مأمور انگلستان بود و آدم قهاری نیز به شمار می رفت، شخصی را فرستاد تا كتابهایی را كه به چاپ رسانده بودیم، برایش ببرند و ببیند كه محتوای آن چیست؟ با نگرانی، كتابها را فرستادیم و همچنان در نگرانی به سر می بردیم كه آخر الأمر چه اتفاقی خواهد افتاد! بعد از گذشت حدود 10 یا 20 روز، كتابها را بازگرداندند و چیزی هم نگفتند!

در دستگاه حاكم آن روز، برخی از وكلا و وزرای شیعی با ما نیز رفیق بودند. وقتی ماجرا را از آنها پرسیدیم، در پاسخ گفتند: یك روز علمای اهل سنتِ بغداد گرد هم آمدند و به نزد نوری سعید رفتند و اشكال كردند كه در مملكتی كه به اهل سنت تعلق دارد، چه دلیلی دارد چنین كتابی نوشته شود و تمام خلفا را زیر سؤال ببرد؟ به همین جهت، نوری سعید یك نسخه از كتابهای شما را گرفت و علمای اهل سنت را فرا خواند، تا آن را به دقت بررسی كنند. زمانی كه عالمان سنی كتاب بنده را بررسی كردند، حتی یك كلمه هم از شیعه پیدا نكردند؛ بلكه همه نقل قولها و روایات و مستندات كتاب، از زبان خود اهل سنت ثبت شده بود. از این رو، نوری سعید گفت: اگر بخواهیم این كتاب را جمع كنیم، باید تمام كتابخانه های شما را جمع كنیم؛ چون نویسنده كتاب هیچ چیزی از شیعه نقل نكرده و هرچه آورده از متون خودتان است.

علامه طباطبایی رحمه الله نمونه دیگر بیداری و تلاش درخور ستایش عالمان شیعه در راستای صیانت از حقانیت اسلام و مذهب تشیع است، برخی شیعه را به جدایی از قرآن متهم كردند و گفتند شیعه فقط به دنبال اهل بیت علیهم السلام است و حال آنكه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرموده: «إنّی تارِكٌ فیكُمُ الثِّقْلَین: كتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتی.» در برابر این طرز تفكر، علامه طباطبائی رحمه الله از بین عالمان شیعه تفسیر 20 جلدی خود را به شیوه بدیع تفسیر قرآن به قرآن به نگارش در آورد و بر آن اندیشه خطّ بطلان كشید. وقتی پنجمین جلد تفسیر المیزان چاپ شد، به دانشگاه الأزهر مصر فرستادند و عده ای از علما بر تفسیر علامه تقریظی نگاشتند كه در طول تاریخ سابقه ندارد.

در دوره قبل از انقلاب در كشورمان اندیشه های ماركسیستی به اوج خود رسیده بود؛ چنان كه در زمان دكتر مصدق، بنده كلاس اوّل یا دوم دبستان را می گذراندم و به خاطر دارم شب كه می شد، ماركسیستها شب نامه های مربوط به اندیشه های خود را درون خانه ها می ریختند. و یا امثال دكتر ارانیها دانشگاه ها را تسخیر كرده بودند و شخصیتهایی مانند استاد مطهریها را از دانشگاه الهیات بیرون می كردند. در آن زمان، خود یكه تاز میدان بودند و جوانان كشور خاصه دانشجویان را به انحراف می كشاندند. در چنین وضعیتی بود كه مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله كتاب روش رئالیسم را نوشت و اصول چهارگانه ماركسیستها را زیر سؤال برد و چنان از نظر علمی آن را به نقد كشید كه در عمل بساط ماركسیستها از میان جامعه برچیده شد؛ چنان كه وقتی كتاب شرح روش رئالیسم استاد شهید مطهری را برای كسی مثل احسان طبری خواندند، آن گونه منقلب شد كه دست به قلم برد و چهار جلد كتاب بر ضدّ ماركسیسم به رشته تحریر درآورد. احسان طبری شخصیت شناخته شده ای در آن زمان بود؛ به طوری كه برای سفر به كشورهای خارجی نیاز به گذرنامه نداشت و همه او را می شناختند و در واقع، ایدئولوگ درجه اوّل ماركسیستها به شمار می رفت و اگرچه ایرانی بود، اما حتی از خود ایدئولوگهای ماركسیست روسی هم قوی تر بود؛ ولی با جوهر اندیشه ناب یك كتاب از علماء شیعی منقلب شد و انحرافات ماركسیسم را به وضوح دریافت.

این منطق قوی و مستحكم عالمان شیعه بود كه دین اسلام را صیانت بخشید و در برابر انحرافات و كجرویها، افكار آلوده و منحرف، اندیشه های التقاطی و... بیمه نمود و از آیین پیامبرصلی الله علیه وآله پشتیبانی كرد. بدیهی است كه دنیا چاره ای ندارد جز اینكه در مقابل شخصیتهایی مانند: علامه امینی، علامه طباطبائی و حاج آقا بزرگ تهرانی و نظائر آنها سر تعظیم فرود آورد و آنان را تكریم كند. آری! علما، اوتاد[2] زمین اند.

به عبارت دیگر، علما، دین حق را استوار می كنند و نمی گذارند قداست، منزلت و اهمیت اهل بیت علیهم السلام و یاران ایشان در جامعه كمترین صدمه ای ببیند. همه به وضوح مشاهده كردند كه امام خمینی رحمه الله در عصر تاریكی و اختناق چه تحوّلی آفرید و نام شیعه را بر تارك عالَم حك نمود. آری! اینها وظیفه و مسئولیت عالمان شیعه و حوزه های علمیه است و در حال حاضر این رسالت بزرگ را بر دوش ما نهاده اند. حال ما برای نسل آتی چه چیزی ارائه كرده ایم؟ آیا شخصیتهایی مثل علامه طباطبائی رحمه الله و علامه امینی را در حوزه ها پرورده ایم؟ آیا برای مدرك درس خواندن و به فلان اداره ارائه دادن و مشغول كار شدن تمام مسئولیت و وظیفه ماست؟ شما روزی چند ساعت فعالیت می كنید؟ آیا می دانید علامه طباطبائی رحمه الله ر وزی 18 ساعت كار می كردند؟ سالها در راه رسیدن به قله های عظیم علمی و عملی تلاش نمودند؟ آیا می دانید علامه امینی رحمه الله بیست سال كار علمی كردند و محصول آن كتاب ارزشمند الغدیر شد؟

بنده به خاطر دارم كه قبل از انقلاب در راهرو مدرسه حجتیه كه آن زمان بیش از 1000 طلبه داشت، بعد از نماز مغرب و عشا حتی صدای یك كفش هم نمی آمد و اگر دو نفر با هم بلند حرف می زدند، آقایان دیگر به اعتراض می گفتند: حرف نزنید؛ شبِ تحصیلی است.

در آن زمان، كتابخانه ها سرشار از جمعیت بود و هنگامی كه كتابدار می خواست كتابخانه را تعطیل كند و برود، با طلبه ها دعوایش می شد و می گفتند كه ما هنوز مطالعه مان مانده است و باید بمانید، تا مطالعه ما تمام شود.

اگر كتاب طلبه های رسائل و مكاسب خوان و یا كفایه خوانِ آن زمان را ملاحظه می كردید، پُر بود از حاشیه های خوب و ممتاز بر متن رسائل، مكاسب و یا كفایه كه طلبه ها در كتابهای خود درج می كردند و گرداگرد متن می نوشتند، مانند: حاشیه رسائل حاج آقا رضا همدانی، حاشیه رسائل مرحوم آخوند، حاشیه رسائل مرحوم آشتیانی، حاشیه رسائل سید، حاشیه ایروانی و دیگر حواشی معتبر. آنها این طور درس می خواندند؛ نه اینكه هر وقت زمان امتحان فرا برسد، چند تا جزوه بخرند و حفظ كنند و امتحان بدهند؛ بلكه طلبه هایی كه رسائل و مكاسب می خواندند، گاهی اوقات با ممتحن درگیر می شدند و به بحث و گفتگو می پرداختند و به این سادگی كسی نمی توانست از طلبه ها امتحان بگیرد.

امروز وظیفه ما طلبه ها خیلی سنگین است و از سؤالهایی كه در قیامت از بنده و شما می پرسند این است كه دین محمدی صلی الله علیه وآله به تمامه به شما تحویل داده شد. آیا شما نیز آن را به خوبی به نسل بعدی تحویل دادید؟

امیدوارم كه حوزه های علمیه و طلاب عزیر، رسالت خویش را فراموش نكنند و قدری به خود بیایند و فعالیت بیشتری از خود نشان دهند؛ از متن همین حوزه ها است كه باید عالمان بزرگی چون: علامه طباطبائی، علامه امینی، امام خمینی، آیت الله خوئی و آقای نائینیها - رضون اللَّه علیهم - را پرورش دهیم و به جامعه اسلامی و انسانی عرضه نمائیم.(إن شاء الله)

 

 

منبع: مبلغان، شماره86، رسالت حوزویان
---------------------------------------
پاورقــــــــــــــــــــی:

[1] وسائل الشیعه، ج 18، ص 101.
[2] اوتاد، جمع «وَتَد» است به معنای میخ.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا