دانلود فایل | اندازه |
---|---|
روضه های مصور| شب هشتم محرم - نسخه با کیفیت، مناسب برای چاپ با نسبت: ۵×۴ | 4.15 مگابایت |
روضه های مصور| شب هشتم محرم/ حضرت علی اکبر علیه السلام
این جوان، جزو زیباترین جوانان عالم بود؛ زیبا، رشید، شجاع. از پدر اجازه گرفت که برود بجنگد. حضرت بدون ملاحظه اذن داد و بنا کرد به اشک ریختن. بعد این جمله را فرمود که همه شنیده اید: خدایا خودت گواه باش، جوانی به سمت اینها برای جنگ رفته است که «اشبه النّاس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسولک». حضرت به میدان رفت و جنگ بسیار شجاعانه ای کرد و عدّه زیادی از افراد دشمن را تارومار نمود؛ بعد برگشت و گفت تشنه ام. دوباره به طرف میدان رفت. وقتی که اظهار عطش کرد، حضرت به او فرمودند: عزیزم! یک مقدار دیگر بجنگ؛ طولی نخواهد کشید که از دست جدّت پیامبر سیراب خواهی شد. وقتی امام حسین این جمله را به علی اکبر فرمود، علی اکبر در آن لحظه آخر، صدایش بلند شد و عرض کرد: «یا ابتا علیک السّلام»؛ پدرم! خداحافظ. «هذا جدّی رسول الله یقرئک السّلام»؛ این جدم پیامبر است که به تو سلام میفرستد. «و یقول عجل القدوم علینا»؛ میگوید بیا به سمت ما. | [رهبر معظم انقلاب اسلامی | نماز جمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸]
- تصویرسازی: فاطمه طیوب
اندر احوال شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
حضرت علی اکبر، شبیه ترین شخص به پیامبر، کسی که با دیدن او به یاد پیامبر می افتادند، پس از رجزخوانی وارد معرکه شد.
آنقدر جنگید، تا جایی که ناله از کوفیان برخاست (در منابع تاریخی شمار کشته شدگان از ۴۴ نفر تا ۲۰۰نفر بلکه در برخی منابع نامعتبر تا ۲۰۰۰ نفر نیز ذکر شده است.)
پس از آنکه جنگ سختی کرد و عده ی زیادی را به هلاکت رساند، نزد پدر بازگشت و گفت: «پدر جان، تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (زره) بی تابم کرد. آیا آبی هست؟». امام گریست و فرمود: «پسر جان از کجا آب بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ، به زودی جدت رسول خدا را ملاقات می کنی و از جام سرشار او سیراب می شوی، که دیگر پس از آن تشنه نگردی».
کوفیان از کشتن او پروا داشتند (گویا نمی خواستند در خون او شریک شوند) تا اینکه مرة بن منقذ او را دید و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر این جوان از کنار من بگذرد و این کار را تکرار کند و من پدرش را به عزایش ننشانم. علی اکبر بار دیگر به دشمن حمله کرد و با شمشیرش آنها را می زد تا آنکه مرة ضربتی بر فرق مبارکش وارد کرد و او را نقش زمین کرد. آن گروه او را محاصره کرده، پیکر مطهرش را با شمشیر قطعه قطعه کردند.
واکنش پدر
علی اکبر -علیه السلام- در آخرین لحظات عمر، ندا داد: «پدر جان، خداحافظ. این جدم رسول خداست که تو را سلام می رساند و می گوید: سریع تر به ما ملحق شو». و پس از اندکی جان سپرد.
حسین (علیه السلام) آمد، بر بالینش قرار گرفت و صورت به صورت او نهاد و گفت: «خدا بکشد مردمی را که تو را کشتند. چقدر این مردم بر خدا و هتک حرمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گستاخ و بی باک گشته اند. بعد از تو، دنیا هیچ ارزشی ندارد».
در این هنگام زینب (سلام الله علیها) با سرعت (از خیمه گاه) بیرون آمد و فریاد زد: «وای برادرم، وای فرزند برادرم» و خود را بر پیکر آن جوان انداخت. حسین به سوی او آمد و او را به خیمه برد. آن گاه حسین به جوانانش فرمود: «برادرتان را (به خیمه گاه) ببرید». جوانان، او را بردند و در جلوی خیمه ای که در مقابل آن می جنگیدند بر زمین نهادند.
حضرت علی اکبر -علیه السلام- اولین نفر از بنی هاشم بود که به شهادت رسید.
نظر مورخین درباره سن ایشان در هنگام شهادت، بین ۱۸ تا ۲۸سال متغیر است که از آن میان ۲۵سال درست تر است.
منابع:
- خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۵
-سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۶۶ و۱۶۷
-طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری ج۴، ص۳۴۰
-ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵ و ۸۷
-شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۰۷
توجه : برای مشاهده تصاویر در ابعاد اصلی و بزرگ تر روی آن ها کلیک کنید.
برای دانلود و دریافت تصاویر از فایلهای با کیفیت بالای پیوستی استفاده نمایید.
برای دریافت تصویر، یک صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بفرستید.