عشق در آیینه عرفان امام خمینی قدس سره
عشق در آیینه عرفان امام خمینی قدس سره ؛ در این مقاله کوشش بر این است تا شعاعی از اندیشه عرفانی حضرت امام (قدس سره) ضمن مقایسه با برخی عرفای نامی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
عشق نیز مثل سایر امور و ترقیات مادی و معنوی، دارای قله و اوج است که برای رسیدن به آن باید مراحلی را طی نمود. مراحلی که برای عشق در نظر گرفته شده همان مراحل سیرو سلوک است، به بیان شرع و غیر از آن نیست مراقبت از اعمال و فرایض و ترک کامل و عملی محرمات، با برنامه دقیق است. و یکی از ابعاد شخصیت مهم امام (قدس سره) و از اندیشه های تابناک و برجسته اش، اندیشه عرفانی اوست که یقیناً درمدیریت و رهبری آن حضرت تأثیر شایانی داشته، این اندیشه درخشان و نورانی ریشه در شناخت عمیق او ازخداوند متعال داشت. اطاعت مطلق در برابر خداوند متعال آن حضرت را به جایی از بندگی ترقی داده بود که گروه عظیم انسانها را با اخلاص به اطاعت و ارادت به خود و عشق به آن وجود الهی وادار می نمود، که با بیانی ساده در حد فهم مردم، شوق و عشق را در دل جوانان پاک و غیور این مرز و بوم زنده می نمود و آنها را برای دفاع از کیان ایران و انقلاب اسلامی بسیج می نمود، بدون تردید اطاعت از مقام ولایت و مرجعیت از یک ارتباط عمیق معنوی و عاطفی نشأت می گرفت که بین مردم و امام برقرار بود و همین ارتباط عمیق معنوی بود که توده میلیونی ملت ایران را در برابر ظلم و استبداد دوران استبداد بسیج نمود و انقلاب اسلامی را به ثمر نشاند، همه این ثمرات حاصل معنویت و عرفان حضرت امام (قدس سره) بود که دلها را شیفته خود می کرد، چنان که در سخنرانی های ساده ولی برخاسته از جایگاه بلند معنوی و دل وابسته او به خداوند، چشم عاشقانش پر از اشک می شود، مردم ایران و جوانان عاشق حضرت امام هستند و این عشق الهی و لایتناهی است که حکایت از عشق لبریز امام به خداوند متعال دارد، بسان عشق یاران امام حسین(علیه السلام) به آن حضرت که صحنه ساز روز عاشورا، (بزرگترین حادثه تاریخ) شدند. انقلاب اسلامی ایران و حکایت رهبری آن عطف به نهضت امام حسین(علیه السلام) است، و امام خمینی (قدس سره) چونان امام حسین(علیه السلام) عاشقان وارسته از تعلقات دنیا را با خود به دیدار معبود و معشوق ازلی که منتها و غایت کمال است هدایت نمود. چنان که فرمود: «از شهداء که نمی شود چیزی گفت، شهداء شمع محفل دوستانند، شهداء در قهقهه های مستانه شان و در شادی وصولشان «عند ربهم یرزقون»اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» پروردگارند، اینجا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسیمش بر خود می شکافد».[امام خمینی (قدس سره)/صحیفه نور/ ج 21/ص 32]
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
[مثنوی معنوی]
در اندیشه عرفانی امام (قدس سره) و ابعاد مختلف عرفان اسلامی «محبت و عشق» جایگاه رفیعی دارد. لذا در این مقاله کوشش بر این است تا شعاعی از اندیشه عرفانی حضرت امام (قدس سره) ضمن مقایسه با برخی عرفای نامی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
الف- تعریف عشق:
برای عشق تعاریف و معانی مختلف گفته شد. علاقه مفرط به چیزی، دوست داشتن چیزی بیش از حد معمول «حب الشی اعمی و اصم» و...
ب - دفاع امام از حریم عشق:
امام (قدس سره) علاوه بر این که در آثار خود از محبت و عشق الهی سخن گفته است و اهل علم را از قضاوت ناصحیح درباره عشق و محبت الهی که آن را رمی به فساد مینمایند نهی می کند: «و از امور مهمه ای که تنبه به آن لازم است و اخوان مؤمنین خصوصاً اهل علم کثرالله امثالهم باید در نظر داشته باشند آن است که اگر کلامی از بعض علماء نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند... بدون حجت شرعیه رمی به فساد و بطلان نکنند... و گمان نکنند هر کس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیاء و عرفا و تجلیات حق و عشق و محبت و امثال اینها که در اصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است یا بافنده از پیش خود است و بر طبق آن برهانی عقلی یا حجتی شرعی ندارد. به جان دوست قسم که کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است...»[امام خمینی (قدس سره)/سرالصلاة/صص 38-9] بدین ترتیب حضرت امام موضوع عشق و محبت الهی را مثل سایر حکماء و فلاسفه کاملاً شرعی و مبنای آن را قرآن و حدیث و ائمه می داند.«... آیا غیر از فنای ذاتی و ترک خودی و خودیت و انیت و انانیت که در لسان اهل معرفت است به چیز دیگری قابل حمل است؟ آیا مناجات شعبانیه را که از حضرت امیر و اولاد معصومین او (علیهم السلام) وارد شده و مکرر خواندی... الهی هب لی کمال الانقطاع الیک... آیا حقیقت و لاحظته فصعق لجلالک غیر از آن صعق در لسان اولیاست...»[امام خمینی (قدس سره)/سرالصلاة/صص 178 - 231] امام خمینی (قدس سره) علما را از متهم نمودن بزرگان به تصوف بر حذر می دارد و خودش علاوه بر آثار منثور در آثار منظوم و عرفانی خود از اصطلاحات مجازی عرفا بهره می جوید:
طور سینا را بگو ایام صعق آخر رسید
موسی حق، در پی فرعون باطل آمده
ای موسی صعق دیده در عشق
از جلوه طور لامکانی
[امام خمینی (قدس سره)/سرالصلاة/صص 289 - 246]
حضرت امام در تبیین حال جذبه روحی و فنای کلی به حالات عاشق دلباخته تمثل می جوید: «مثل جذبه روحی... مثل حال عاشق مجذوب و حرکات عاشقانه اوست که عاشق نباید در عشق بازی مقدمات ترتیب دهد و نتیجه بگیرد، بلکه خود حقیقت عشق، آتشی است که از قلب عاشق طلوع می کند و جذبه آن به سر و علن و باطن و ظاهرش سرایت می کند و همان تجلیات حبی در سر قلب به صورت عشقبازی در ظاهر درمی آید؛ از کوزه برون همان تراود که در اوست. همین طور مجذوب مقام احدیت و عاشق جمال صمدیت تجلیات باطنیه محبوب و تجلیات حبیه حبیب که در ملک ظاهرش بروز کند و در مملکت شهادتش صورت یابد. همین نقشه نماز را تشکیل دهد. و اگر غیر از این اوضاع و احوال که برای حضرت ختمی صلوات ا... علیه و آله در این مکاشفه روحانیه و معاشقه حبیبانه دست داد حال دیگری دست دهد...»[سرالصلاة/ص 12]
امام عشق را نه تنها مشروع، بلکه فطری می داند: «... اعلم ان ا... تعالی... فطرالنفوس... علی فطره ا... الی العشق بالکمال المطلق... و بالجمله الانسان بفطرته عاشق الکمال المطلق و بتبع هذه الفطره... فطره اخری... فالانسان عاشق جمال ا... و یحن الیه تعالی... فطرالناس علی هاتین الفطرتین الفطره الاصلیه. هی فطره العشق بالنکال المطلق و الفطره الشیعة...»[امام خمینی (قدس سره)/ طلب و اراده/ص 152]
امام خمینی (قدس سره) معتقد است که انسان به صورت فطری عاشق کمال است و گریزان از نقصان و کمبود، لذا همیشه خود را به سوی کمال می کشاند تا از نقصان رهایی یابد. فطرت اصلی انسان عبارت است از عشق به کمال مطلق و فطرت تبعی، عبارت است از فطرت انزجار و تنفر از نقص باشد که آدمی این دو فطرت را براق سیر و رفرف معراج خود سازد و با این دو بال به آشیانه اصلی اش، که آستان حضرت دوست و درگاه اوست پرواز کند.[امام خمینی (قدس سره)/ طلب و اراده/ص 154] «باعتبار ایجاد العشق الطبیعی فی کل موجود و ایکاله علیه السیر الی کماله و التدرج الی مقامه فی النشأة الدنیا و له و...» وجود عشق در تمام موجودات بالاخص در انسان در نظر همه عرفا و فلاسفه امری اتفاقی است، لذا نمی توان آن را منکر شد.
مهر کوی تو در آمیخته در خلقت ما
عشق روی تو سرشته است به آب و گل من
[امام خمینی (قدس سره)/ طلب و اراده/ص 174]
ج- مراحل و شرایط عشق حقیقی:
عشق نیز مثل سایر امور و ترقیات مادی و معنوی، دارای قله و اوج است که برای رسیدن به آن باید مراحلی را طی نمود. مراحلی که برای عشق در نظر گرفته شده همان مراحل سیرو سلوک است، به بیان شرع و غیر از آن نیست مراقبت از اعمال و فرایض و ترک کامل و عملی محرمات، با برنامه دقیق است.
ج- 1- پرهیز از شهرت و کبر و ستیز با نفس و ریا:
در این مسیر باید ابتدا با، بت نفس به مبارزه برخاست و آن را خوار و ذلیل نمود و مبانی تزویر و ریاکاری و خودنمایی را از دل زدود، این معانی در کلمات حضرت امام با استعاره های زیبایی متجلی می شود و گاهی از آنها به بت و خرقه ریا و سجاده و مدرسه و غیره... یاد می نماید:
بر در میکده از روی نیاز آمده ام
پیش اصحاب طریقت به نماز آمده ام
صوفی و خرقه خود، زاهد و سجاده خویش
من سوی دیر مغان نغمه نواز آمده ام
از همه قید بریده ز همه دانه رها
تا مگر بسته دام بت یکدانه شویم
جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
کورکورانه به میخانه مرو ای هشیار
خانه عشق بود جامه تزویر برآر
بگذارید که از میکده یادی بکنیم
من که با یاد بت میکده بیدار شدم
[برگرفته از مجموعه شعر عرفانی امام (قدس سره) (محرم راز)]
در این اصطلاحات استعاری که روش تمام عرفا در تغزل این استعمال رایج است که تمام قیود و مظاهر انواع رذایل با تمسک به میخانه و مستی و بتکده و خرابات و خرقه از عارف زدوده شود و زبان فنی و خاص اهل ذوق و عرفان این است که همه آنها در تحت کنایه و استعاره سخن می گویند فلذا گفته شده «الکنایه ابلغ من التصریح» بلاغت اقتضا می کند تا اهل فن برای ابلاغ پیام و رموز و اسرار الهیه برای خواص که اهل بلاغت هستند، این گونه بیان شود چون گفته شده:
کسی که سالک طریق دریای عشق و محبت الهی است، باید قیود منیت را از خود پاک نماید و از هر قیدی آزاد باشد و از بندگی هر ربی و مولایی رها شود تا به تمام معنا بندگی خداوند یکتا در او صادق باشد و از ریا و شرک خفی و جلی مبری باشد.
اگر دل بسته ای بر عشق جانان جای خالی کن
که این میخانه هرگز نیست جز مأوای بیدلها
تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی
هر که این اغلال در جانش بود آماده نیست
عاشق نشدی اگر که نامی داری
دیوانه نه ای اگر پیامی داری
[برگرفته از مجموعه شعر عرفانی امام (قدس سره) (محرم راز)]
داشتن نام و قدرت ظاهری که برای بندگان خدا سودی نبخشد، مانع سیر و سلوک شناخته شده که باید پرهیز شود و شهرت کاذب و از موانع راه است.
سر دادن در راه دوست رسمی است عاشقانه که سرور و سالار آزادگان جهان حسین بن علی آن را به شاگردان مکتبش آموخت. در راه دوست باید از تمام تعلقات و زیباییهای مادی از خانه و کاشانه و از عیال و مال و فرزند که قرآن آنها را محبوب مذموم می شمارد، گذشت.
عاشقان روی او را خانه و کاشانه نیست
مرغ بال و پر شکسته فکر باغ و لانه نیست
[برگرفته از مجموعه شعر عرفانی امام (قدس سره) (محرم راز)]
ریختن حس خودکامگی و غرور و بزرگی ظاهر اولین گام حرکت به سوی بندگی است. این مرحله در عشق، مرحله آغازین است چاکری حق با این مرحله حاصل می شود.
ج- 2- کتمان و عفت در عشق:
شیخ الرئیس و خواجه طوسی در نمط نهم (مقامات العارفین) یکی از شرایط رسیدن به کمال را عشق عفیف دانسته اند- یعنی عفت را در عشق و ترقی به کمالات دخیل دانسته اند[ابن سینا/الاشارات/ج3/ صص 80-4] در روایات اسلامی نیز به این موضوع اشاره شده است که عرفا به اقتباس از روایات این مباحث را طرح نموده اند:
1. «مَن عَشِقَ فعَفَّ ثُمَّ ماتَ ، ماتَ شَهیداً»[کنز العمّال : 6999]؛ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که عاشق شود و خود را پاک نگه دارد (عفت ورزی کند) و با این حال بمیرد، شهید از دنیا رفته است...
2. «مَن عَشِقَ فکَتَمَ و عَفَّ فماتَ فَهُوَ شَهیدٌ»[کنز العمّال : 7000]؛ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که عاشق شود و عشق خویش را کتمان کند و پاکدامنى و عفت ورزد و با این حال بمیرد، او شهید است.
3. «مَن عَشِقَ و کَتَمَ و عَفَّ و صَبَرَ ، غَفَرَ اللّه ُ لَهُ و أدخَلَهُ الجَنَّةَ»[کنز العمّال : 7002]؛ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که عاشق شود و عشق خود را مخفی و کتمان کند و پاکدامنى ورزد و صبورى کند، خداوند او را بیامرزد و به بهشت برد.
4. «ما المُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّه ِ بِأعظَمَ أجرا مِمَّن قَدَرَ فعَفَّ»[نهج البلاغة : الحکمة 474]؛ امام على علیه السلام : کسى که در راه خدا جهاد کند و به شهادت رسد، اجرش بیشتر از آن کسى نیست که بتواند گناه کند و عفّت ورزد.
عفاف در عشق ورزی از مقدمات و اسباب پیشرفت و ترقی است. اگر عفاف را در این احادیث مخصوص عشق مجازی بدانیم، پله ای خواهد بود برای ترقی و راهیابی به عشق حقیقی الهی، کتمان و عفاف و صبر هر سه از شرایط عشق است و اگر این شرایط در عشق حیوانی و نفسانی رعایت شود، صعود به قله عشق حقیقی آسان خواهد بود. مقام شهادت که یکی از عالی ترین مقامات معنوی است که به عاشق عفیف و کتوم و صبور اعطا می شود. کتمان و پوشیده داشتن سر عشق و اندوه آن نیز از توجه عرفا و فلاسفه به دور نبوده است.
امام در کتمان عشق چنین فرموده:
غم عشق تو به جان است و نگویم به کسی
که در این بادیه غمزه غمخواری نیست
راز دل را نتوانم به کسی بگشایم
که در این دیر مغان راز نگهداری نیست
سر عشق است که جز دوست نداند دیگر
می نگنجد غم هجران وی اندر گفتار
راز بیهوشی و مستی و خراباتی عشق
نتوان گفت که از راهبران بی خبریم
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
[دیوان شعر امام خمینی، طبیب عشق، مرداد 1365]
ج- 3- حجابهای راه عشق:
منظور بریدن از حجابها این است که وقتی عارف بین دو راه واقع شد، مثل قیام در راه حق و سکوت یا اشتغال به امور دنیا کدام ارجح است، امام همه قیود را رها کرد و در برابر طاغوت ایستاد از این روی همه را حجاب می شمارد.
در بر دل شدگان علم حجاب است حجاب
از حجاب آن که برون رفت به حق جاهل بود
[دیوان شعر امام خمینی، دریای فنا، فروردین 1364]
از در مدرسه و دیر و خرابات شدم
تا شوم بر در میعاد گهش حلقه بگوش
از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد
جز حرف دلخراش، پس از آن همه خروش
طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم
در راه جام و ساقی مه رو نهاده ایم
[دیوان حافظ/ص 496]
د- مقامات عشق در نگرش امام:
وقتی انسان در مقام کمال قرار گرفت، مرحله شهود به او دست می دهد و به تسبیح عاشقانه تمام کائنات واقف می شود «و چون سالک را این مشاهده دست دهد و خود را به سراسر اجزای وجودیه خود، از قوای ملکیه تا سرایر غیبیه و جمیع سلسله وجود را عاشق و طالب حق بیند و اظهار این تعشق و محبت را نماید از حق استعانت وصول طلبد...»
د- 1- فناپذیری:
تمام عرفا برای عشق ورزی در طریق حق شرایط سختی را تبیین نموده و به آن عمل کرده اند و این طریق را برای هر کس قابل طی نمودن ندانسته اند، چنان که در آثار حضرت امام این حقیقت به وضوح دیده می شود و برای هر سالک موانع فراوانی در این راه وجود دارد و پرده و حجابهای سنگینی و ضخیمی در مسیر کمال او نهاده شده است و تا فنای از خویش و رهایی از تمام قیود حاصل نشود، راه ترقی به کمال مسدود خواهد بود:
عاشق از شوق به دریای فنا غوطه ور است
بی خبر آنکه به ظلمتکده ساحل بود
د- 2- رسیدن به شهود:
امام (قدس سره) مقام و مرتبه شهود را پس از مرحله عشق به خداوند می داند: «و پس از ریاضات و مجاهدات و دوام تذکر و عشق به حضور و خلوت و تضرع و انقطاع تام، سالک از مرتبه اطمینان و عرفان به مرتبه شهود و عیان رسد و حق به تجلی فعلی مناسب با قلبش به سر قلب او تجلی کند، پس قلب لذت حضور را دریابد و عشق به حق به هم رساند و لذت فیض حضور...».[سرالصلاة/ص 91]
سریان عشق در هستی از منظر امام:
اکثر فلاسفه و عرفا عشق را در تمام هستی جاری و ساری می دانند و به مراتب آن نیز معتقدند.
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه همچون فلاسفه و عرفای بزرگ اسلامی و علمایی که صاحب نظر در عرفان بوده اند، نه تنها معتقد به حالت عاشقانه در عارف و سالک است، بلکه سریان عشق را در تمام هستی و موجودات می پذیرد:
«دیده ای نیست نبیند رخ زیبای تو را
نیست گوشی که همی نشنود آوای تو را
همه جا منزل عشق است که یارم همه جاست
کوردل آن که نیابد به جهان جای تو را
[دیوان اشعار امام/ص42]
جلوه حسن تو کجا که نیست
جذبه عشق تو کراست که نیست
عالم عشق است هر جا بنگری از پست و بالا
سایه عشقم که خود پیدا و پنهانی ندارم
گزاف نیست، اگر بگوییم عرفای بزرگی چون امام با مکاشفات درونی این عشقها را احساس و درک می نمودند؛ واقعیتی است غیرقابل انکار که موجودات دیگر هم عاشق انسانهای کامل هستند و معروف است که: «استن حنانه در حجر رسول(صلی الله علیه وآله) ناله می زد همچو ارباب عقول...»
بنابراین امام خمینی (قدس سره) نیز تمام ذرات هستی را برخوردار از عشق به خداوند متعال می داند:
ذره ای نیست به عالم که در آن عشقی نیست
بارک ا... که کران تا به کران حاکم اوست
من چه گویم که جهان نیست به جز پرتو عشق
ذوالجلالی است که بر دهر و زمان حاکم اوست
سرگشته و حیران همه در عشق تو غرقند
دل سوخته هر ناحیه بی تاب و توانند
1- تجلی حق از عشق در دیدگاه امام:
حضرت امام خمینی (قدس سره) در تبیین حدیث کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان... معتقد است که خداوند متعال فاعل بالحب و العشق است. همین عشق به ذات است که پیامدش نقشه این جهان است و جهان خلقت، بیانگر کمالات است که در ذات است. این عقیده را چنان که بیان شد عرفا و حکمای سلف نیز ابراز نموده اند.
امام نیز این گونه می فرماید: پس همان گونه که علم حضرت حق به ذات خودش علم به ماسوای ذات است، در مرتبه ذات چون که (بسیط الحقیقه کل الاشیاء) و در مرآت تفصیل علت علم به ماسوا همان علم به ذات است، حب به ذاتش نیز چنین است.[طلب و اراده/ص 41]
و اراده ای که از حق تعالی به اشیاء تعلق می گیرد و البته به گونه ای که منزه از رنگ تغیر و زوال است و مانند اراده ما نیست که متغیر و حادث و زودگذر باشد. تعلق آن اراده حق تعالی به اشیاء به خاطر آن است که ذاتش محبوب اوست و عشق به ذات خود دارد و ذات خود را می پسندد نه آن که اشیاء به طور مستقل محبوب او باشند و به این معنای بلند عرفانی اشاره فرمود در حدیث معروف قدسی که:
(من گنجی بودم پنهان پس دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم) پس علت خلقت عالم حب ظهور و معروفیت ذات است و حب خود ذات. بنابراین امام (قدس سره) نیز مبداء عشق را ذات حق می داند و مبداء خلقت و اساس آن را عشق، از این روست که سعدی علیه الرحمه گفته:
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست... و حضرت امام (قدس سره) می فرماید:
عشق اگر بال گشاید به جهان حاکم اوست
من چه گویم که جهان نیست بجز پرتو عشق
وه چه افراشته شد در دو جهان پرچم عشق
آدم و جن و ملک مانده به پیچ و خم عشق
امام (قدس سره) نیز جهان هستی را پدیده ای می داند که اصل آن بر پایه ای زیبا چون عشق نهاده شده. کتاب سرالصلاة حضرت امام (قدس سره) در حقیقت شرح معاشقه انسان مؤمن با پروردگار است و کشف رموز عشق الهی است که در نماز نهفته است، معرفت به ابعاد و اسرار این رموز و دقت در حالات نماز عرفای بزرگی مانند امام خمینی (قدس سره) پرده از این حقیقت می گشاید که حقیقتاً در حال نماز مقام وصول به آنها دست می داده است که فهم این حدیث شریف را آسان می نماید «الصلاة معراج المؤمن» بر این اساس است که انسانهای مؤمن حالاتی دارند که منتظر وقت عبادات هستند و در آن حال مسرتی به آنها دست می دهد که با هیچ چیز عوض نمی کنند و در این مقام است که فرموده اند: «افضل الناس من عشق العباده»[کافی/ج2] در این حالت است که در شأن انسان مؤمن چنین وصفی آمده است: «فاذا احببته کنت سمعه و بصره و لسانه...»[سرالصلاة/ص 90] چون او را دوست بدارم تمام وجودش را فرا می گیرم چشم و زبان و گوش او باشم، یعنی وقتی تمام وجود انسان مؤمن محبوب حق می شود، او تجلی حق است- این حقیقت در قرآن شریف به کرات آمده است که خداوند مؤمنان را دوست می دارد. مصداق بارز و عینی این انسانها، انسانهای کاملند، چنان که امام (قدس سره) می فرمایند: (انسان کامل مظهر و تجلیگاه اسمای الهی است... و رحمانیت و رحیمیت اظهار همان اعیان است از غیب هویت تا افق شهادت مطلقه؛ و ابداع فطرت عشق و محبت کمال مطلق است در خمیره آنها که بدان فطرت عشقیه سائقه و جذبه قهریه مالکیه که ناصیه آنها را گرفته... پس با این طریقه غایت آمال و نهایت حرکات و منتهای اشتیاقات و مرجع موجودات و معشوق کائنات و محبوب عشاق و مطلوب مجذوبین ذات مقدس است؛ گر چه خود آنها محجوبند از این مطلوب و خود را عابد و عاشق و طالب و مجذوب امور دیگری دانند...»[سرالصلاة/ص91]
در تفسیر و تبیین سر «ایاک نعبد...» می فرماید: جوینده غیر تو نیستیم از ادنی مرتبه سفل ماده تا اعلی مرتبه غیب اعیان ثابته، حق طلب و حق جو هستیم و هر کس در هر مطلوبی طلب تو کند و با هر محبوبی عشق تو ورزد...، و به قول شیخ بهایی:
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی ت
وهر جا که روم پرتو کاشانه تویی ت
وبلبل به چمن زان گل رخسار، نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید...
امام با الهام از سالار شهیدان و یاران باوفایش که در عشق ورزی به نقطه اوج رسیدند، توانست صدای آن عاشقان به خون طپیده را بار دیگر زنده نماید و خود سرور شهیدان انقلاب اسلامی بود، اگر در کربلای حسینی یاران حسین عاشق پیش مرگ او بودند، و در کربلای ایران جوانان غیور ایران زمین عاشق و دلباخته خمینی بودند و با یک ندا به او لبیک گفته و به لقای یار شتافتند.
تجسم عشق در زندگی امام:
امام خمینی (قدس سره) در طول تاریخ اسلام و بعد از حکومت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) اولین عارف و فیلسوف و فقیهی است که در میدان عملی و نظری عشق و محبت الهی با الهام از مکتب عاشورا و سیره ائمه هدی (علیهم السلام) بهترین جایگاه را برای عشق و محبت الهی به تصویر کشید، او علاوه بر این که از حکما و فلاسفه صاحب اندیشه قرن حاضر است، از عرفای نامدار تاریخ اسلام و تشیع شمرده می شود، اگر عرفا و حکمای اسلام عشق را در دفاتر و کتب خود تعریف و تمجید نموده اند و یا در محراب عبادت و یا در خلوتگاه راز و نیاز خود بدان پرداخته اند و بیش از این حد و مرز فراتر نرفته و چندان تأثیرگذار نبوده اند، عاشق دوران ما فراتر از این اندیشه ها و عمل پیشرو است، هم در میدان قال و هم در حال، عشق الهی از چونان عشق انبیای الهی است و رستاخیز است. عشقی فراگیر و دگرگون کننده احوال جوامع بشری. اگر عرفای بزرگ شیعه از قرآن درس عشق گرفته و از آن با زبان زیبای هنری نثر و نظم نوشته اند و در مرتبه اول دل خویش را شیدای حق و در مرتبه دوم خواننده را تحت تأثیر قرار داده اند، درس عشق خمینی (قدس سره) فراخور تمام اصناف بود و از هر طبقه و صنفی در زمره عشاق او قرار داشته اند، درست مانند مولایش حسین که در صفوف عشقبازی اش از پیر فقیه تا جوان برومند شجاع و نوزاد شیرخوار و زنان وارسته و دلباخته حضور داشتند و در مصاف فدای جان خویش در راه محبوب، از همدیگر سبقت می گرفتند، در مکتب خمینی با همین الگو، ولی با وسعتی به پهنای دنیا حاضر و عاشق بودند، آیا جانفشانی در راه دفاع از حریم وطن را می توان بدون عشق تصور کرد؟ آیا بدون عشق انسان قادر است در برابر گلوله و آتش، جان خویش را قرار دهد، پیروان مکتب عشق خمینی در احیای عشق و تحقق این اندیشه و در عینیت بخشیدن به آن در طول تاریخ بی نظیر هستند.
امام از آغاز حرکت و انقلاب خویش تا برقراری حکومت اسلامی و در دوران رهبری بدون استثنا در همه احوال، خدا، خدا، گفت و از انبیای الهی سخن گفته و با شهامت کامل در برابر استکبار ایستادگی کرد، یکی از علایم عشق و مرتبه شهود، شجاعت در برابر مدعیان کبر و نخوت است و تا کسی در مرحله معرفت به این مرتبه نرسیده، نمی تواند با این همه عزت و اتکای به قدرت الهی این گونه در برابر طاغوت افشاگری نماید.
عشق در مرحله ای که با فرد سروکار دارد بسیار محدودتر است، ولی از مرحله ای که وجود انسان را فرا گرفت و لبریز شد و به اجتماع کشیده شد، جمعی را نیز عاشق خود نموده و همراه نماید تا این که رستاخیزی برای عاشقان بوجود می آورد، عاشق حق، خود عاشقانی دارد، چون جلوه حق می شود، امام مصلحی بود، عاشق پیشه و در مرتبه عشق به خداوند متعال در حدی بود که از هیچ قدرتی هراس و بیم نداشت. عاشقی با منطق و استدلال استوار که نظیری کمتر داشته در قرون گذشته اسلام.
عشقی که امام از آن صحبت می کرد و در آثارش جلوه گر است، عشق منفعلانه نیست که در گوشه ای از دنیا یا معابد بتوان به آن رسید، عشق امام، عشق اصلاحگر و متحولانه و پویاست، که جامعه را رو به رشد و تعالی معنوی و مادی می برد. از این روی عرفان و عشق، می تواند بهترین مؤلفه برای اصلاح اجتماعی باشد، تصوف و عرفان خانقاهی بدان جهت از اسلام بیگانه است که اسلام از خمودی و قشری گری و انزوا و ذکر بی خاصیت، مبری و دین عمل و تلاش و تکاپوگری و حرکت و رشد است.
امام این گونه عمل نمود که عرفان و عشق را در جهان با اقتدار و انقلابی نشان داد، اسلام اصیل را با حرکت خود احیا کرد و نشان داد که عاشق و عارف و سالک و فقیه و فیلسوف باید اصلاحگر و انقلابی و شجاع باشد، که این عین عرفان و مسلک اولیاء و انبیای الهی و راه ائمه معصومین (علیهم السلام) است. امام با این حرکت حجت را بر تمام اهل فرهنگ تمام کرد.