آقا! من به شما نصیحت می کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه!

به مناسبت سالروز قیام 15 خرداد 42؛
امام خمینی (قدس سره)
سخنان امام خمینی همچون پتکی بر روح شاه فرود آمد. شاه فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه ۱۴ خرداد دستگیر و سحرگاه پانزده خرداد ۴۲ صدها کماندوی اعزامی از مرکز، منزل حضرت امام را محاصره کردند ...

آقا! من به شما نصیحت می کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه!

آقا! من به شما نصیحت می کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می کنند، تو را من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی؛ همه شکر کنند .... اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فکر کن نصیحت مرا بشنو .... ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید: از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاه اسرائیلی است؟

آقا! من به شما نصیحت می کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه!

بیشتر بخوانبد: قیام 15 خرداد - ویژه نامه نقطه عطف انقلاب

ماه محرم 1342 که مصادف با خرداد بود فرارسید. امام خمینی (قدس سره) این فرصت را برای دعوت مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه غنیمت شمرد. روز عاشورا جمعیت 100هزار نفری در تهران با داشتن عکسهایی از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل کاخ مرمر (محل استقرار شاه) برای اولین بار در پایتخت شعار «مرگ بر دیکتاتور» سردادند. روزهای بعد نیز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگلیس تظاهرات گسترده ای در حمایت از قیام امام برپا بود. امام خمینی (قدس سره) عاشورای سال 1383 ه. ق (‌13 خرداد 1342 ش) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد. بخش عمده ای از سخنان امام در بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلوی و افشای روابط پنهای شاه و اسرائیل اختصاص داشت.

در همین سخنرانی بود که امام خمینی (قدس سره) با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: آقا! من به شما نصیحت می کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می کنند، تو را من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی؛ همه شکر کنند .... اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فکر کن نصیحت مرا بشنو .... ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید: از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاه اسرائیلی است؟

سخنان امام خمینی (قدس سره) همچون پتکی بر روح شاه که جنون قدرت و تکبر فرعونی او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی (قدس سره) در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعت 3 نیمه شب (سحرگاه 15 خرداد 42) 100ها کماندوی اعزامی ازمرکز، منزل حضرت امام را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر بسوی منزل آقای خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می رسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأمورین پلیس پا به فرار گذاشتند آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند. نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگانهای اطراف به شهر قم گسیل شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) بیرون آمدند، رگبار مسلسلها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیونهای نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابانها و کوچه ها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگ زده و غمگینانه داشت. صبحگاه 15 خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرکهای اطراف بسوی تهران سرازیر شدند. تانکها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» بسوی کاخ شاه به حرکت در آمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، 2 تن از جوانمردان جنوب شهر تهران با گروه خود در حرکت بودند. این 2 تن بعد از چندی دستگیر و در 11 آبان 1342 تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید گردیدند.

نزدیکترین ندیم همیشگی شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از بکارگیری تجربیات و همکاری زبده ترین مأمورین سیاسی و امنیتی آمریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی شاه و دربار و امرای ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه شاه و ژنرالهایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر می کردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع می نویسد: به اویسی (فرمانده لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هرچه آشپز و نظافتکار و اسلحه دار و غیره در لشکرداری مسلح کنی»

سرانجام مأمورین نظامی و پلیس شاه با تیراندازیهای گسترده و مستقیم و بکارگیری هر چه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند. اسدالله علم نسخت وزیر شاه در خاطراتش از این روز خطاب به شاه می نویسد: اگر ما عقب نشینی کرده بودیم ناآرامی به چهارگوشه ایران سرایت می کرد و رژیم ما با تسلیم ننگ آوری سقوط می کرد، در آن موقع حتی این را به شما [شاه] عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه می توانید با محکوم کردن و اعدام من بعنوان مسبب آنچه واقع شده خود را نجات دهید! روز ۱۵ خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما علیرغم آن، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید.

15 خرداد 42 مبدأ انقلاب اسلامی مردم ایران بود. امام خمینی (قدس سره) پس از 19 روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد. شاه 2 روز بعد از نهضت 15 خرداد، قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه، و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آن را به خارج از مرزها و کسانی همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد سستی ادعاهای شاه بر هیچ کس پوشیده نبود. برخلاف ادعاهای مکرر شاه، عناصر چپ و کمونیستها نه تنها هیچ گونه مشارکتی در این قیام نداشتند بلکه حزب توده و دیگر کمونیستهای ایران در نوشته ها و مواضع خویش به تکرار تفسیر رادیو مسکو و روزنامه های شوروی از وقایع 15 خرداد می پرداختند. حزب کمونیست شوروی، قیام 15 خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقیانه شاه! می دانست. ادعای کذب دیگر شاه (در مورد دخالت دولت مصر) نیز علیرغم تلاش و دسیسه ساواک هیچگاه از سوی احدی باور نشد. استقلال تمام عیار قیام 15 خرداد آنچنان برملا و فاحش بود که اینگونه انگها نمی توانست کمترین لطمه ای بدان وارد بسازد.

با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز 15 خرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد. امام خمینی (قدس سره) در حبس از پاسخ گفتن به سؤالات بازجویان، با شهامت و اعلام اینکه هیأت حاکمه ایران و قوه قضاییه آن را غیرقانونی و فاقد صلاحیت می داند، اجتناب ورزید. حضرت امام در سلول انفرادی پادگان عشرت آباد نیز فرصت را از دست نداد و به مطالعه کتب تاریخ معاصر و از آن جمله تاریخ مشروطیت ایران و کتابی از آثار جواهرلعل نهرو پرداخت. پس از دستگیری امام خمینی (قدس سره) اعتراضات گسترده ای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم از سراسر کشور آغاز و خواستار آزادی رهبر خویش شدند. جمعی از علمای برجسته کشور به نشانه اعتراض به تهران هجرت کردند. بیم سوء قصد به جان رهبر انقلاب واکنش گسترده ای در مردم برانگیخته بود. تعدادی از علمای مهاجر در جریان یورش مأمورین ساواک دستگر و برای مدتی زندانی شدند. شاه که وقایع 15 خرداد را لطمه ای به ثبات و تضمینهای داده شده به آمریکا می دید ، درصدد بود تا این وقایع را کم بها، و اوضاع را کنترل شده و عادی جلوه دهد. از سوی دیگر خشم مردم از ادامه بازداشت امام روبه فزونی بود. از این رو رژیم ناگزیر شد در تاریخ 11 مرداد 1342 حضرت امام (رحمه الله) را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داوودیه تهران منتقل نماید. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داوودیه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت که رژیم ناگزیر از پراکندن جمعیت به محاصره علنی منزل، توسط نیروهای نظامی گردید. عصر 13 مرداد، روزنامه های رژیم شاه خبری جعلی را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر ساختند. اطلاع از خبر و تکذیب آن خبر برای امام خمینی (قدس سره) ممکن نبود. اما علمای وقت با انتشار بیانیه هایی هرگونه تفاهم را تکذیب کردند. در این میان اطلاعیه آیت الله العظمی مرعشی نجفی (اعلی الله مقامه) بسیار تند و افشاگرانه و مؤثر بود. پس از این وقایع، امام خمینی (قدس سره) تحت الحفظ مأموران رژیم به منزلی واقع در محله قیطریه تهران منتقل شد و تا روز آزادی و بازگشت به قم در 15 فروردین سال 43 در همین محل محاصره شده اقامت داشت. رژیم شاه در آغاز سال 1343 با این تصور که شدت عمل در ماجرای قیام 15 خرداد مردم را متنبه و مبارزین را وادار به سکوت کرده است، کوشش داشت تا وقایع سال گذشته را فراموش شده جلو دهد. در شامگاه 15 فرودین 43 بدون اطلاع قبلی، امام خمینی (قدس سره) آزاد و به قم منتقل می شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می گیرد و جشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز برپا می شود. 3 روز از آزادی امام نمی گذرد که نظق انقلابی آن حضرت مهر بطلانی برهمه تصورات و تبلیغات رژیم می زند.

امام در این سخنرانی می گوید: امروز جشن معنی ندارد، تا ملت عمر دارد، غمگین در مصیبت 15 خرداد است. رهبر انقلاب در نطق خویش به تفصیل، ابعاد قیام 15 خرداد را برشمرده و در پاسخ به گزارش کذب روزنامه ها مبنی بر تفاهم ایشان با رژیم می فرماید: در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملت؟... خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. باسرنیزه نمی شود اصلاحات کرد. تحلیل بردن نیروهای مبارز در حوزه علمیه از طریق ایجاد اختلاف بین علما و مراجع، ترفندی بود که ساواک پس از آزادی امام خمینی (قدس سره) در پی آن بود. امام با آگاهی از این توطئه در نطق تاریخی خود در مسجد اعظم قم (26 فروردین 43) فرمود: اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی به صورت من زد، سیلی به صورت اولاد من زد، والله تعالی راضی نیستم در مقابل او کسی بایستد دفاع کند؛ راضی نیستم. من می دانم، من می دانم که بعض از افراد یا به جهالت یا به عمد می خواهند تفرقه مابین این مجتمع بیندازند... من که اینجا نشسته ام دست تمام مراجع را می بوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علمای اسلام را من می بوسم. مقصد بزرگتر از این است آقا. من دست برادری دراز می کنم به تمام ملتهای اسلام، به تمام مسلمین دنیا؛ در شرق و غرب عالم.

امام خمینی (قدس سره) در این نطق نیز علیه روابط پنهانی شاه و اسرائیل افشاگری کرد و فریاد کشید: ای مردم! ای عالم! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل. این ملت ما نیست؛ این روحانیت ما نیست؛ دین ما اقتضا می کند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم.

امام از شاه بعنوان «مَردَک» یاد کرده و خطاب به او فرمود: اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمی کند. اشتباه نکنید، ما به همان سنگری که بودیم، هستیم. با تمام تصویبنامه های مخالف اسلام که گذشته است، مخالفیم؛ با تمام زورگویی ها مخالفیم ... ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند، از دولتهایی که با اسرائیل سازش می کنند متنفر و منزجرند.

اولین سالگرد قیام 15 خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترک امام خمینی (قدس سره) و دیگر مراجع تقلید و بیانیه های جداگانه حوزه های علمیه گرامی داشته شد و بعنوان روز عزای عمومی معرفی شد.

 

منبع : کتاب حدیث بیداری، ص ۴۱-۴۵

Share