شرح فرازهایی منتخب از آیات جزء دوازدهم قرآن کریم
شرح فرازهایی منتخب از آیات جزء دوازدهم قرآن کریم در قالب نکته های کلیدی و معارف جزء دوازدهم قرآن به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان تقدیم حضورتان میگردد...
کسانی که خداوند در همین دنیا با آنها تسویه حساب می کند
مَن کاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهََا نُوَفّ ِ إِلَیهِْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ * أُوْلَئکَ الَّذِینَ لَیْسَ لهَُمْ فیِ الاَْخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَ بَاطِلٌ مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ(آیات 15-16/ سوره هود علیه السلام)
آیه شریفه در صدد بیان این مطلب است که عمل آدمی، تنها آن نتیجه ای را پی خواهد داشت که او قصد کرده است؛ که اگر منظورش نتیجه دنیوی باشد نتیجه دنیوی هم نصیبش می شود؛ مثلاً وضع مالی اش بهتر می شود، مشهور می شود، به نام و نانی می رسد و مانند آن. البته این در صورتی است که سایر عوامل لازم هم کمک بکنند.
نکته مهم این است که چنین عملی، فواید اخروی برای صاحبش نخواهد داشت؛ زیرا او که قصد آن نتایج را نداشته تا نصیبش شود و صرف اینکه عملی صلاحیت دارد که در طریق آخرت واقع شود، برای رستگاری و رسیدن به نعمت های اخروی کافی نیست.[تفسیر المیزان، ج 10، صص 175-176]
از این آیه پاسخ این سوال مشهور و مانند آن هم روشن می شود که می پرسند: آیا ادیسون در اثر این خدمت بزرگی کرده است به بهشت می رود؟ جواب این سوال از همین آیه شریفه روشن می شود که اگر این خدمت را برای رضای خدا انجام داده باشد؛ بله از جزای اخروی بهره مند خواهد شد اما اگر برای شهرت و نام آوری این کار را کرده باشد با شهرتی که خداوند برای او در دنیا فراهم کرد در حقیقت او را به مقصودش رساند و او دیگر بابت این عملش، بهره ای از بهشت نخواهد داشت.
ꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥ
بقیة الله به چه معناست؟
بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیرٌْ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (آیه 86- سوره هود علیه السلام)
ترجمه آیه این است: آن سودی که پس از رعایت احکام خدا برای شما باقی می ماند (دنیوی و اخروی)؛ برای شما بهتر است به شرط آنکه به خدا و دستورش ایمان داشته باشید؛ زیرا این واقعیت را تنها کسانی درک می کنند که به خدا و حکمت او و فلسفه فرمان هایش ایمان داشته باشند.
درست است که آیه مورد بحث درباره قوم شعیب علیه السلام است و منظور از «بَقِیَّتُ اللَّه»، سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهی است، ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بقیة الله» محسوب می شود. بنابراین تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ و نیز تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سر سخت برای یک قوم و ملت باقی می مانند از این نظر بقیة الله اند.
چون مهدی موعود علیه السلام، آخرین پیشوا و بزرگ ترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است بی شک یکی از روشن ترین مصادیق «بقیة الله» خواهد بود بلکه از همه به این لقب شایسته تر است، به خصوص که تنها باقی مانده بعد از پیامبران و امامان، آن حضرت است.[تفسیر نمونه، ج 9، ص 204]
از امام باقر علیه السلام نقل شده است: «نخستین سخنی که مهدی علیه السلام پس از قیام خود می گوید این آیه است" بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ" سپس می گوید منم بقیة الله و حجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمی کند مگر اینکه می گوید: السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه»[کمال الدین، ج 1، ص 331]
ꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥ
چرا برخی حرف حق را نمی فهمند؟
قَالُواْ یَاشُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیرًا مِّمَّا تَقُولُ (آیه 91- سوره هود علیه السلام)
«اکثر چیزهایی که تو می گویی ما نمی فهمیم»؛ این جمله، سخن مردم مدین است که به پیامبر خود، حضرت شعیب علیه السلام می گفتند. وقتی آن حضرت معارف دین و احکام الهی را برای آنها بیان می کرد در پاسخ به او چنین می گفتند و سخنان آن پیامبر خدا را حرف هایی سست و بی سر و ته قلمداد می کردند.
امروز هم وقتی احکام و بایدها و نبایدهای دین به بهترین و واضح ترین بیان برای برخی بازگو می شود همین پاسخ شنیده می شود.
قرآن بعنوان دردآشنای دارو شناس این رفتار را این گونه تحلیل می کند که چون این ها عقل و فطرت خود را زیر خروارها خاک شهوت و غضب دفن کردند[آیات 14 سوره مطففین و 10 سوره شمس] اکنون که در برابر ندای وحی و فطرت قرار می گیرند قادر به درک آن نیستند با اینکه به ظاهر مشکلی در قوای ادراکی آنها وجود ندارد.[آیه 179 سوره اعراف] برای همین است که اذعان به نفهمیدن حرفی می کنند که مؤمنین به راحتی آن را فهمیده و درک می کنند.
ꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥ
سران گمراهی پیشاپیش حزب خود وارد جهنم می شوند
فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ(97) یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ فَأَوْرَدَهُمُ (آیه 98- سوره هود علیه السلام)
این آیات از آیاتی هستند که دلالت بر ظهور باطن اعمال در قیامت می کنند البته باطنی که از تناسب خاصی با ظاهرش برخوردار است.
آیه اول می گوید عده ای برای حفظ دنیایشان، موسی علیه السلام را رها کرده و از فرعون و برنامه و سیاست او پیروی کردند. در آیه بعد، وضعیت قیامت آن ها را به تصویر کشیده و می فرماید: فرعون، پیشاپیش قومش وارد صحنه قیامت می شود. اما به جای آنکه این پیشوا، پیروان خود را در آن گرمای سوزان به سوی چشمه گوارایی از آب زلال ببرد؛ آن ها را به آتش دوزخ وارد می کند.[تفسیر نمونه، ج 9، ص 225]
پیام آیه: کسی که سرکرده جمعیتی شود و آن ها را به سوی گمراهی و معصیت رهبری کند در قیامت پیشاپیش آن جمعیت و به همراه آن ها وارد آتشی می شوند که خود در دنیا افروختند و در آن سوختند.[ر.ک به تفسیر المیزان، ج 10، ص 381]
ꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥ
چیزهایی که آثار گناه و معصیت را از دل می برند
إِنَّ الحَْسَنَاتِ یُذْهِبنْ َ السَّیَِّاتِ (آیه 114- سوره هود علیه السلام)
عبادتها، حسناتی هستند که آثارشان در دل های مؤمنین وارد شده و آثار معصیت و تیرگی هایی که دل هایشان از ناحیه سیئات کسب کرده از بین می برد.[ر.ک به تفسیر المیزان، ج 11، ص 58]
آیه فوق همانند قسمتی دیگر از آیات قرآن، تأثیر اعمال نیک در از میان بردن آثار سوء اعمال بد را بیان می کند. در سوره نساء آیه 31 می خوانیم إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ؛ اگر از گناهان بزرگ دوری کنید گناهان کوچک شما را می پوشانیم و در آیه 7 سوره عنکبوت می خوانیم وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ؛ کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دارند گناهان آنان را می پوشانیم و به این ترتیب اثر خنثی کننده گناه را در طاعات و اعمال نیک تثبیت می کند.[تفسیر نمونه، ج 9، ص 267]
ꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥꕤꕥ
خدا اینگونه به بندگان مخلَصش عنایت می کند
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بهَِا لَوْ لَا أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَالِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ(آیه 24- سوره یوسف علیه السلام)
این آیه از لحظه ای خبر می دهد که یوسف علیه السلام در فشار نیروی شیطانی آن زن در آستانه ارتکاب به گناه قرار گرفت اما چون او از بندگان مخلَص خدا بود به عنایت الهی از دام گناه حتمی رهید و نجات پیدا کرد.
قرآن گزارش می دهد که در آن اتاق دربسته و همه چیز مهیا که زن عزیز مصر به سمت یوسف علیه السلام حرکت کرد، یوسف علیه السلام عنایتی از حق، مشاهده کرد که اگر نمی دید او نیز متقابلاً به سمت آن زن حرکت می کرد.
قرآن کریم از آن عنایت ویژه به «برهان رب» یاد کرده است و علامه طباطبایی(رحمه الله) در تفسیر آن می نویسد: آن برهانی که یوسف از پروردگار خود دید و به سمت گناه نرفت هر چند کلام خدای متعال، کاملاً روشنش نکرده که چه بوده ولی به هر حال یکی از وسائل یقین بوده که با آن، دیگر جهل و ضلالتی باقی نماند و آن یقیناً علم عادی به بدی گناه و معصیت نبوده چرا که بسیاری این علم را دارند و گناه می کنند؛ در نتیجه شکی نمی ماند که آن برهانی که یوسف از پروردگار خود دید، همان برهانی است که خدا به بندگان مخلص خود نشان می دهد و آن نوعی از علم مکشوف و یقین مشهود و دیدنی است، که نفس آدمی با دیدن آن چنان مطیع و تسلیم می شود که دیگر به هیچ وجه میل به معصیت نمی کند.[ر.ک به تفسیر المیزان، ج 11، ص 129]