هر آنچه درباره انفاق باید بدانید
این واژه از ریشه «ن ـ ف ـ ق» به معنای کم شدن، نابود شدن، هزینه کردن، مخفی کردن و پوشاندن است.
هر آنچه درباره انفاق باید بدانید
یکی از فضایل اخلاقی که در اسلام بطور مکرر به آن سفارش شده است، و در قرآن نیز به آن پرداخته شده است بحث انفاق است. انفاق گاه در امور مادی و مال است و گاه در امور معنوی. از جمله آثار انفاق می توان به تزکیه نفس، افزایش روزی
تعریف لغوی انفاق
این واژه از ریشه «ن ـ ف ـ ق» به معنای کم شدن، نابود شدن، هزینه کردن، مخفی کردن و پوشاندن است. [۱] [۲] [۳]
تعریف اصطلاحی انفاق
در کاربرد رایج قرآن کریم و متون دینی، انفاق اصطلاحاً به اعطای مال یا چیزی دیگر در راه خدا به فقیران و دیگر راههای مورد نیاز گفته می شود. [۴] [۵] [۶] به نوشته راغب [۷] انفاق از آن رو به بخشیدن مال اطلاق می شود که با بخشش، به ظاهر مال فنا و زوال می یابد. به نظر برخی واژه شناسان [۸] انفاق با «اعطا» ازآن جهت متفاوت است که در انفاق همواره مالکیت شیء انفاق شده منتقل می شود؛ ولی در اعطا لزوماً چنین نیست، ازاین رو اسناد انفاق را به خداوند مجازی و آن را در آیه «یُنفِقُ کَیفَ یَشاء» [۹]به معنای رساندن رزق به بندگان دانسته اند. [۱۰] افزون بر واژه «نفق» و مشتقات آن که بیش از ۷۰ بار و غالباً به معنای اصطلاحی آن در قرآن آمده، قرآن با واژگان و تعابیری دیگر نیز به این موضوع اشاره کرده است؛ مانند: صدقه یا صدقات [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] زکات با مشتقات آن [۱۵] اعطاء [۱۶]، ایتاء [۱۷] [۱۸] [۱۹] ، جهاد کردن با مال [۲۰] ، قرض الحسنه دادن به خداوند [۲۱] [۲۲] [۲۳] اطعام [۲۴] [۲۵] رزق [۲۶] همچنین آیات مربوط به پاره ای تکالیف مالی، مانند پرداختن زکات [۲۷] [۲۸] یا کفاره [۲۹] [۳۰] را می توان از مصادیق انفاق (به معنای عام آن) دانست. البته در مواردی معدود، مراد از واژه انفاق در قرآن مفهومی جز معنای اصطلاحی دانسته شده است. [۳۱]
گستره انفاق
انفاق در راه خدا را از جهات گوناگون می توان تقسیم کرد؛
- تقسیم انفاق از جهت مادی یا معنوی بودن: انفاق گاه در امور مادی و مال است و گاه در امور معنوی. مصداق بارز انفاق در قرآن کریم، انفاق اموال است؛ مانند: «جـهِدوا بِاَمولِکُم» [۳۲]، «اَنفِقوا مِن طَیِّبـتِ ما کَسَبتُم...» [۳۳] در برخی آیات مراد از انفاق فراتر از انفاق مادی است؛ از جمله انفاق در آیه ۳ سوره بقره: «هُدًی لِلمُتَّقین... [۳۴] و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون» [۳۵] که سرمایه های معنوی مانند نیروی عقل و دانش را نیز در بر می گیرد. [۳۶] [۳۷] [۳۸] واژه «خیر» در آیه ۲۱۵ سوره بقره:«قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ» [۳۹] را نیز بسیاری از مفسران به مال تفسیر کرده اند [۴۰] [۴۱] ؛ ولی برخی آن را اعم از مال می دانند. [۴۲] واژه «شَیء» در آیه ۶۰ سوره انفال: «و ما تُنفِقوا مِن شَیء فی سَبیلِ اللّهِ...» [۴۳] نیز به نظر برخی مفسران افزون بر امور مادی، شامل امور معنوی هم می شود [۴۴] ؛ همچنین جمله «تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» [۴۵] شامل سرمایه های غیر مادی همچون عقل و آبرو نیز می شود. [۴۶]
- تقسیم انفاق از جهت حکم شرعی: انفاق از جهت حکم شرعی نیز به انفاق واجب و مستحب و حرام قابل تقسیم است. [۴۷] [۴۸] انفاق واجب طیف گسترده ای از واجبات مالی، مانند زکات، خمس، کفارات مالی، اقسام فدیه و نفقات واجب را شامل می شود [۴۹] ؛ بعنوان مثال، زکات از مصادیق بارز انفاق واجب است که مفسران در ذیل برخی آیات مربوط به زکات [۵۰] و انفاق [۵۱] [۵۲] از جمله آیه ۳ سوره بقره:«و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون» و آیه «والَّذینَ یَکنِزونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ولا یُنفِقونَها فی سَبیلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم» [۵۳] این نکته را یادآور شده اند. [۵۴] [۵۵] از موارد دیگر انفاقهای واجب پرداخت خمس است: «واعلَموا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَیء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ» [۵۶] مصداق دیگر، نفقه واجب زوجه و فرزندان است که بر عهده زوج گذارده شده: «و عَلَی المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وکِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف» [۵۷] و نیز کفارات مالی؛ مانند کفاره سوگند [۵۸]، افزون بر این، گاه در موارد ضروری به دلایلی انفاق، واجب می شود؛ مانند تأمین هزینه جهاد، که آیه ۱۹۵ سوره بقره: «و اَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ و لا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَة...» [۵۹] در این باره نازل شده است [۶۰] [۶۱] یا رفع دیگر نیازهای ضروری جامعه؛ مانند ساختن راه ها، پل ها، مدارس، مساجد و جز اینها که برخی انفاق در این موارد را مصداقی از انفاق های واجب در آیه ۳۴ سوره توبه دانسته اند. [۶۲] [۶۳]
از مصادیق انفاق مستحب، صدقه مستحب است که برخی آیات انفاق را ناظر به آن دانسته اند؛ از جمله: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا...» [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] ؛ همچنین مراد از انفاق را در آیات متعددی اعم از انفاق واجب و مستحب ذکر کرده اند؛ از جمله آیات ۳ و ۲۷۰ سوره بقره. [۶۸] [۶۹] [۷۰] [۷۱] مصادیقی از انفاق حرام نیز در قرآن کریم تصریح شده است؛ مانند انفاق مشرکان در راه معصیت خداوند [۷۲] : «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ...» [۷۳]
اهمیت و منزلت انفاق
ارزش و اهمیت انفاق از دیدگاه قرآن کریم به روشنی از آیات مربوط به انفاق استنباط می شود. مفاد این آیات را می توان در چند مقوله مطرح کرد:
- تاکید فراوان به انفاق: قرآن با تعابیر متعدد مؤمنان را به انفاق کردن در راه خدا فرمان داده است؛ از جمله در آیات ۱۹۵ سوره بقره و ۱۶ سوره تغابن و همچنین آیه: «اَنفِقوا مِمّا رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فیهِ ولا خُلَّةٌ و لا شَفـعَةٌ» [۷۴] به انفاق کردن در دنیا پیش از فرا رسیدن قیامت، دستور داده است. [۷۵]نیز گاه خداوند به پیامبر اکرم توصیه فرموده که این فرمان الهی را به بندگان خدا ابلاغ کند: «قُل لِعِبَادِیَ الَّذینَ ءامَنوا یُقیمُوا الصَّلوةَ ویُنفِقوا مِمّا رَزَقنـهُم سِرًّا و عَلانِیَةً مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فِیهِ...» [۷۶] و گاه مؤمنان را به سبب انفاق نکردن در راه خدا توبیخ کرده است [۷۷] [۷۸] : «و ما لَکُم اَلاّ تُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ...» [۷۹] در شماری از آیات قرآنی امر به انفاق با تعابیری دیگر صورت گرفته است؛ مانند جهاد با اموال [۸۰] و قرض دادن به خداوند. [۸۱] [۸۲] [۸۳]
- ذکر انفاق همراه با اعمال و عبادات مهم: درآیات متعددی که توصیه به انفاق یا توصیف انفاق گران را دربردارد، انفاق همردیف اعمال نیک و عبادات بزرگ ذکر شده که این خود نشان اهمیت انفاق از دیدگاه اسلام است؛ از جمله در آیه ۱۷۷ سوره بقره انفاق (ایتاء مال) همراه با ایمان به خدا، قیامت، ملائکه، قرآن و انبیای الهی از مصادیق «بِر» به شمار رفته است: «ولـکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلـئِکَةِ والکِتـبِ والنَّبِیّینَ وءاتَی المالَ عَلی حُبِّهِ...» [۸۴] در آیاتی دیگر، انفاق همراه با ایمان به غیب [۸۵]، اقامه نماز [۸۶] [۸۷] [۸۸]، جهاد در راه خدا [۸۹] [۹۰] [۹۱] [۹۲] شب زنده داری [۹۳]، صبر، صدق، خضوع و استغفار [۹۴] آمده است.
ویژگیهای مهم انفاق
قرآن انفاق کردن را همراه با اموری دیگر تجارت با خداوند شمرده که نجات از عذاب خداوند و بهره مندی از غفران و رحمت الهی را در پی دارد:
«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا هَل اَدُلُّکُم عَلی تِجـرَة تُنجیکُم مِن عَذاب اَلیم تُؤمِنونَ بِاللّهِ ورَسولِهِ وتُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِکُم... یَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم ویُدخِلکُم جَنّـت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـر...» [۹۵]
در آیه ۲۹ سوره فاطرانفاق همراه با چند کار دیگر، تجارتی کسادناپذیر با خداوند: «تِجرة لَن تَبور» [۹۶] خوانده شده است.
در آیاتی دیگر، از قرض دادن به خداوند سخن به میان آمده که به نظر مفسران [۹۷] [۹۸] [۹۹] تعبیری کنایی و لطیف از انفاق و صدقه دادن است. [۱۰۰] [۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] در آیه ۱۰۴ سوره توبه خداوند را دریافت کننده صدقات دانسته است: «اَلَم یَعلَموا اَنَّ اللّهَ هُوَ... و یأخُذُ الصَّدَقـتِ...» [۱۰۴] همچنین در آیات متعدد، انفاق در راه خدا از اوصاف بندگان خاص خدا به شمار رفته است؛ از جمله در آیات ۶۳ ـ ۶۷ سوره فرقان انفاق از ویژگیهای بندگان واقعی خدا خوانده شده:«و عِبادُ الرَّحمـنِ الَّذینَ... والَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسرِفوا» [۱۰۵] در آیات ۵-۸ سوره انسان،این خصلت ویژه ابرار دانسته شده: اِنَّ الاَبرارَ... و يُطعِمونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسكينـًا ويَتيمـًا و اَسيرا» [۱۰۶] و به اتفاق مفسران شیعه [۱۰۷] [۱۰۸] و بسیاری از اهل سنت [۱۰۹] [۱۱۰] ، این آیات درباره اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) نازل شده است؛ همچنین در آیاتی دیگر انفاق کردن از اوصاف افراد باتقوا [۱۱۱] [۱۱۲] [۱۱۳] [۱۱۴] [۱۱۵] [۱۱۶] مؤمنان و صادقان [۱۱۷] [۱۱۸] [۱۱۹] [۱۲۰] و متواضعان [۱۲۱] به شمار رفته است.
از دیگر ویژگیهای مهم انفاق بنا بر آیات قرآن، پاداش بزرگ اخروی و آثار و برکات مهمی است که بر انفاق کردن مترتب شده است. .
آثار و برکات انفاق
انفاق کردن در راه خدا و رفع حاجت نیازمندان آثار و برکاتِ فردی و اجتماعی متعددی در بر دارد. این آثار اعم از مادی و معنوی، و دنیوی و اخروی است. [۱۲۲]
برخی از مهم ترین آثار انفاق از دیدگاه قرآن کریم عبارت است از:
- تزکیه و طهارت نفس: انفاق موجب پاک شدن نفس از بسیاری از رذایل اخلاقی است؛ چنان که وجود این ویژگی برای زکات دادن، که خود گونه ای از انفاق به شمار می رود، تصریح شده است: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم و تُزَکّیهِم بِها وصَلِّ عَلَیهِم...» [۱۲۳]؛ همچنین مفسران مراد از«یَتَزَّکی» را در آیه ۱۸ سوره لیل پاک شدن انفاق کننده از گناهان و طهارت نفس او دانسته اند. [۱۲۴] [۱۲۵] [۱۲۶]دنیا دوستی، مال دوستی و بخل از جمله رذایلی است که با انفاق کردن از انسان دور می شود. [۱۲۷] [۱۲۸]
- آرامش روحی: پیامد دیگر انفاق، آرامش روحی انفاقگر در دنیا و آخرت است: «اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ... لا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» [۱۲۹] «خوف» را نگرانی از آینده و «حزن» را ناراحتی و اندوه از گذشته معنا کرده اند. [۱۳۰] [۱۳۱] به نظر شماری از مفسران مراد از «تَثبیتـًا مِن اَنفُسِهِم» در آیه ۲۶۵ سوره بقره آرامشی است که پس از انفاق برای انفاق کننده و انفاق شونده و در پی آن برای جامعه حاصل می شود. [۱۳۲]
- جبران و افزایش اموال: خداوند کمبود مادی را که بر اثر انفاق در مال انفاق کننده پدید می آید، جبران می کند: «و ما اَنفَقتُم مِن شَیء فَهُوَ یُخلِفُهُ» [۱۳۳] مفسران مراد از «یُخلِفُه» را در این آیه جبران مادیِ اموال در دنیا یا ثواب و پاداش اخروی دانسته اند. [۱۳۴] [۱۳۵] [۱۳۶]
آیه ۲۷۲ سوره بقره نیز همین گونه تفسیر شده است [۱۳۷] [۱۳۸] [۱۳۹] : «و ما تُنفِقوا مِن خَیر یُوَفَّ اِلَیکُم...» [۱۴۰] خداوند افزون بر جبران سرمایه انفاق شده، گاه چند برابر آن را به انفاق گر می دهد: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا فَیُضـعِفَهُ لَهُ اَضعافـًا کَثیرَةً واللّهُ یَقبِضُ و یَبصُـطُ» [۱۴۱] مراد از«واللّهُ یَقبِضُ و یَبصُـط» این است که قبض و بسط روزی به دست خداست و او توانایی آن را دارد که در عوض آنچه از مال انفاق کننده کم می شود چند برابر آن را بدهد [۱۴۲] [۱۴۳] ؛ چنان که آیه ۲۶۸ سوره بقره نیز به این مطلب اشاره دارد. [۱۴۴]
- تقرب به خداوند: به تصریح آیات قرآنی ( [۱۴۵] [۱۴۶] خداوند انفاق گران را دوست دارد. انفاق موجب قرب و نزدیکی انسان به خدا می شود: «ومِنَ الاَعرابِ مَن... و یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ... اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم» [۱۴۷] مراد از قرب در آیه، نزدیکی در رتبه و مقام شخص به خداوند است [۱۴۸] ، هرچند برخی مفسران [۱۴۹] مراد از تقرب را طلب ثواب و پاداش الهی دانسته اند.
مقام و درجه مؤمنانی که در راه خدا انفاق می کنند با دیگران برابر نیست: «لاَیَستَوِی القـعِدونَ مِنَ المُؤمِنینَ غَیرُ اُولِی الضَّرَرِ والمُجـهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِهِم...» [۱۵۰] [۱۵۱]، بلکه مقام آنان برتر است: «فَضَّلَ اللّهُ المُجـهِدینَ بِاَمولِهِم... عَلَی القـعِدینَ دَرَجَة» [۱۵۲] قرآن مؤمنانی را که همراه با اعمالی مهم چون هجرت و جهاد به انفاق کردن اقدام کنند، دارای رتبه ای برتر از دیگران نزد خداوند برشمرده است: «اَلَّذینَ ءامَنوا و هاجَروا وجـهَدوا فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمولِهِم و اَنفُسِهِم اَعظَمُ دَرَجَةً عِندَاللّه» [۱۵۳] - امنیت اجتماعی: از جمله آثار خوشایند گسترش انفاق در جامعه، نقش مهم آن در گسترش امنیت و سلامت جامعه است، آن چنان که آن را از لوازم حیات اجتماعی شمرده اند. گاه این ویژگیِ انفاق را از آیه ۳۸ سوره محمد برداشت کرده اند. [۱۵۴] [۱۵۵] مفسران مراد از هلاکت را در آیه ۱۹۵ سوره بقره: «واَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَة» [۱۵۶] غلبه دشمنان بر مسلمانان بر اثر خودداری از صرف مال در راه جهاد و بطور کلی امتناع از انفاق کردن در راه خدا دانسته اند که در نهایت به ضعف مسلمانان و گسترش ناامنی در جامعه می انجامد. [۱۵۷] [۱۵۸] [۱۵۹]
- رحمت و بخشش الهی: انفاق کردن در راه خدا در شمار اعمالی است که جلب رحمت خداوند و آمرزش گناهان را در پی دارد: «سَیُدخِلُهُمُ اللّهُ فی رَحمَتِه» [۱۶۰] ، «قالَ اللّه... لئِن اَقَمتُمُ الصَّلوة... و اَقرَضتُمُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا لاَکَفِّرَنَّ عَنکُم سَیِّـاتِکُم» [۱۶۱] [۱۶۲] [۱۶۳] [۱۶۴] [۱۶۵][۱۶۶]
آیات ۱۰۲ ـ ۱۰۳ سوره توبه درباره ابولبابه و یارانش نازل شده که پس از ارتکاب گناه، توبه کرده و از خداوند عفو طلبیدند. خداوند ضمن پذیرش توبه آنان به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمان داد تا برای پاک شدن آنان بخشی از اموالشان را بگیرد: «وءاخَرونَ اعتَرَفوا بِذُنوبِهِم خَلَطوا عَمَلاً صــلِحـًا وءاخَرَ سَیِّئـًا عَسَی اللّهُ اَن یَتوبَ عَلَیهِم اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکّیهِم...» [۱۶۷] هرچند بیشتر مفسران مراد از «صدقه» را در این آیه، زکات واجب دانسته اند [۱۶۸] [۱۶۹] ، با توجه به حدیثی که در شأن نزول آیه نقل شده [۱۷۰] [۱۷۱] برخی مفسران بر آن اند که بخشی از این اموال زکات و بخشی دیگر کفاره بوده است. [۱۷۲] [۱۷۳] - پاداش اخروی و فرجام نیک: انفاق مالی یا غیر مالی، هرچند کوچک باشد بر خداوند مخفی نیست: «و ما تَفعَلوا مِن خَیر فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیم» [۱۷۴]، «و ما اَنفَقتُم مِن نَفَقَة اَو نَذَرتُم مِن نَذر فَاِنَّ اللّهَ یَعلَمُهُ...» [۱۷۵] [۱۷۶] [۱۷۷] [۱۷۸] [۱۷۹]کم ترین انفاق در پرونده اعمال انسان نوشته می شود: «ولا یُنفِقونَ نَفَقَةً صَغیرَةً ولا کَبیرَةً ولا یَقطَعونَ وادِیـًا اِلاّ کُتِبَ لَهُم» تا وی را بهتر از آنچه انفاق کرده، پاداش دهد: «لِیَجزِیَهُمُ اللّهُ اَحسَنَ ما کانوا یَعمَلون» [۱۸۰]
در آیات متعددی از قرآن کریم به پاداش اخروی انفاق تصریح شده؛ از جمله با تعابیری چون: «اجراً عظیماً» [۱۸۱] [۱۸۲] [۱۸۳]، «اجر کبیر» [۱۸۴]، «اجر کریم» [۱۸۵] [۱۸۶] «رزق کریم» [۱۸۷]؛ همچنین در آیه ۲۶۱ سوره بقره انفاق کنندگان اموال در راه خدا را مانند بذری دانسته که ۷ خوشه برویاند و در هر خوشه ۱۰۰ دانه باشد:
«مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّة اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنـبُلَة مِائَةُ حَبَّة...» مفسران از این آیه چنین استفاده کرده اند که پاداش اخروی انفاق (یا خصوص انفاق برای جهاد، به نظر برخی مفسران) ۷۰۰ برابر کار خیر یا حتّی بیش از آن است: «واللّهُ یُضـعِفُ لِمَن یَشاءُ» [۱۸۸] [۱۸۹] انفاق گران در آخرت از بهشت و نعمتهای بهشتی بهره مند خواهند شد: «جَنّـتٌ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها...» [۱۹۰] [۱۹۱] [۱۹۲] [۱۹۳] [۱۹۴] [۱۹۵] [۱۹۶] [۱۹۷]؛ همچنین در برخی آیات با تعابیری دیگر به پاداش خروی اشاره شده است؛ مانند: آیه۲۲ سوره رعد: «لَهُم عُقبَی الدّار» [۱۹۸] [۱۹۹] [۲۰۰] [۲۰۱] [۲۰۲] وصف شایع دیگر در قرآن درباره انفاق کنندگان، «مفلحون» (رستگاران) است که بر فرجام نیک آنان دلالت دارد [۲۰۳] [۲۰۴] [۲۰۵] : «اُولـئِکَ هُمُ المُفلِحون» [۲۰۶] و نیز سوره توبه آیه۸۸، سوره روم آیه۳۸ و سوره حشرآیه۹ و سوره تغابن آیه۱۶.
آداب انفاق
افزون بر شرایط اختصاصیِ هر یک از اقسام واجب انفاق، شماری از شرایط و آداب عام انفاق در قرآن مورد تأکید قرار گرفته که مهم ترین آنها عبارت است از:
- اسلام و ایمان: "انفاق هنگامی مقبول خداوند و موجب پاداش خواهد بود که انفاق کننده، به خدا و پیامبر ایمان داشته باشد: «ءامِنُوا بِاللّهِ ورَسولِهِ واَنفِقوا مِمّا جَعَلَکُم مُستَخلَفینَ فیهِ فَالَّذینَ ءامَنوا مِنکُم واَنفَقوا لَهُم اَجرٌ کَبیر» [۲۰۷]، ازاین رو انفاق منافقان بدین جهت که آنان در باطن به خدا و رسول ایمان نیاورده بودند، مردود معرفی شده است [۲۰۸] [۲۰۹] : «قُل اَنفِقوا طَوعـًا اَو کَرهـًا لَن یُتَقَبَّلَ مِنکُم... و ما مَنَعَهُم اَن تُقبَلَ مِنهُم نَفَقـتُهُم اِلاّ اَنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ وبِرَسولِه» [۲۱۰]؛ همچنین انفاق کافران هیچ سودی برای آنان ندارد و موجب پاداش نمی شود. [۲۱۱] سوره بقره آیه۲۶۴ و سوره آل عمران آیه ۱۱۷ انفاق کافران را به بادی بسیار سرد تشبیه کرده که به زراعت قومی که بر خود ستم کرده اند، بوزد و آن را نابود سازد: «مَثَلُ ما یُنفِقونَ فی هـذِهِ الحَیوةِ الدُّنیا کَمَثَلِ ریح فیها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَوم ظَـلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَکَتهُ...»
- قصد قربت: انفاق هنگامی پذیرفته و موجب پاداش می شود که تنها برای رضایت خداوند باشد: «و ما ءاتَیتُم مِن زَکوة تُریدونَ وجهَ اللّهِ فَاُولـئِکَ هُمُ المُضعِفون» [۲۱۲] مراد از زکات را در این آیه مطلق انفاق در راه خدا دانسته اند [۲۱۳] [۲۱۴] [۲۱۵] [۲۱۶]؛ همچنین یکی از معانیِ «قرض حَسَن» در آیه ۱۱ سوره حدید: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا» [۲۱۷] صدق نیت انفاق کننده ذکر شده است. [۲۱۸] در آیه ۲۶۵ سوره بقره انفاقی که برای خشنودی خدا انجام شود، به بوستانی بر بلندی تشبیه شده که اگر باران درشت قطره بر آن ببارد، میوه خود را دو چندان دهد و اگر باران نرم هم بر آن ببارد سودمند است [۲۱۹] : «و مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ وتَثبیتـًا مِن اَنفُسِهِم کَمَثَلِ جَنَّة بِرَبوَة اَصابَها وابِلٌ فَـاتَت اُکُلَها ضِعفَینِ فَاِن لَم یُصِبها وابِلٌ فَطَـلٌّ...» در برابر، انفاقِ آلوده به ریا و تهی از نیت خالصانه، به قطعه سنگی تشبیه شده که بر آن لایه نازکی از خاک باشد و با بارش بارانِ درشت قطره، صاف و بی ثمر رها شود [۲۲۰] : «کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ ولا یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفوان عَلَیهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلدًا...» [۲۲۱] چنین انفاقی نزد خداوند مقبول نیست و هیچ پاداشی ندارد.
- پرهیز از منت گذاری: شرط دیگر بهره مند شدن انفاق گران از پاداش الهی این است که انفاق با منت گذاشتن بر نیازمندان یا آزار آنان همراه نباشد:«اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لایُتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَ اَذًی لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» [۲۲۲]، ازاین رو در برخی آیات مؤمنان از منت گذاشتن بر انفاق شونده منع شده اند [۲۲۳] [۲۲۴] [۲۲۵] و این کار موجب بطلان (حبط) انفاق شمرده شده است [۲۲۶]س [۲۲۷] : «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لاتُبطِـلوا صَدَقـتِکُم بِالمَنِّ والاَذی» [۲۲۸] در آیه ۲۶۳ سوره بقره گفتار نیکو و درگذشتن از خطای نیازمندان بهتر از چنین انفاقی به شمار رفته است: «قَولٌ مَعروفٌ ومَغفِرَةٌ خَیرٌ مِن صَدَقَة یَتبَعُها اَذیً» مراد از «قَولٌ مَعروفٌ» گفتار ملایم و پسندیده با نیازمندان یا دعا کردن برای آنان در صورتی است که آنها نیاز خود را با ملایمت اظهار کنند و مراد از «مَغفِرةٌ» درگذشتن از خطای نیازمندان سائل در مواردی است که آنان نیازخود را با خشونت و به گونه ناشایست اظهار می کنند. [۲۲۹] [۲۳۰] برخی مراد از «قَولٌ مَعروفٌ» را وعده نیکو و مراد از «مَغفرةٌ» را عفو و گذشت از ظلم سائل دانسته اند. [۲۳۱]
- انفاق از مال حلال: قرآن کریم به مؤمنان فرمان داده که از اموال پاکیزه ای که به دست آورده اند انفاق کنند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبـتِ ما کَسَبتُم» [۲۳۲] برخی مفسران مراد از «طیبات» را اموال حلال دانسته اند. [۲۳۳] [۲۳۴] این آیه درباره گروهی نازل شده که ثروتهای فراهم آمده از طریق ربا را در راه خدا انفاق می کردند. [۲۳۵] [۲۳۶] بنابر حدیثی، امام صادق(علیه السلام) به شخصی که با مال دزدیده شده انفاق می کرد فرمود: خداوند تنها از پرهیزکاران (اعمال خیر را) می پذیرد:«اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین» [۲۳۷] [۲۳۸] این شرط که در لزوم آن از دیدگاه فقهی تردیدی نیست از برخی آیات دیگر نیز استفاده شده است؛ از جمله: آیات ۲۴۵ و ۲۷۰ سوره بقره [۲۳۹]
- انفاق از چیزهای محبوب: از شرایط دیگر بهره مندی از پاداش الهی در انفاق این است که انفاق از سرمایه های مورد علاقه انفاق کننده صورت گیرد:«لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» [۲۴۰] از دیدگاه قرآن ابرار کسانی اند که با وجود علاقه مندی به مال، آن را به مسکین و یتیم و اسیر می بخشند: «اِنَّ الاَبرارَ... ویُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا ویَتیمـًا واَسیرا» [۲۴۱]
البته این تفسیر مبتنی بر این نظر است که ضمیر «حُبِّهِ» به طعام بازگردد. [۲۴۲] [۲۴۳] در آیه ۱۷۷ سوره بقره نیز قید مذکور (عَلی حُبِّه)برای انفاق ذکر شده است؛ همچنین مؤمنان مأمور شده اند که از اموال مرغوب و سالم انفاق کنند و از انفاق اموال نامرغوب بپرهیزند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبـتِ ما کَسَبتُم... ولا تَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِـاخِذیهِ اِلاّ اَن تُغمِضوا» [۲۴۴] برخی مراد از «طَیِّبات» را در این آیه مال بی عیب و نقص دانسته اند [۲۴۵] [۲۴۶] [۲۴۷] ؛ همچنین روایت شده که این آیه در مورد مسلمانانی نازل شده که خرمای خشک و نامرغوب را با خرمای خوب می آمیختند و به مستمندان می دادند. [۲۴۸] [۲۴۹] برخی مراد از «فحشاء» را در آیه ۲۶۸ سوره بقره انفاق کردن از جنس نامرغوب و پست دانسته اند: «الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاء» زیرا انفاق جنس پست معصیت خدا بوده و معصیت الهی نوعی فحشاست. [۲۵۰]
- میانه روی درانفاق: شرط مهم دیگر برای انفاق، رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در این کار خیر است: «والَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسرِفوا ولَم یَقتُروا و کانَ بَینَ ذلِکَ قَوامـا» [۲۵۱] [۲۵۲] در تفسیر این آیه از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده که آن حضرت مشتی سنگریزه برداشت و آن را محکم در دست گرفت و فرمود: این «اِقتار» است و مشتی دیگر برگرفت و چنان دست را گشود که همه ریگها ریخت و فرمود که این «اسراف» است و بار سوم که سنگریزه ها را برداشت، دست را تا آن حد گشود که برخی از ریگها ریخت و برخی دیگر ماند و فرمود: این «قَوام» است. [۲۵۳] برخی گفته اند که اسراف، انفاق در معصیت خدا، اقتار خودداری از طاعت خدا و قوام انفاق در طاعت خداست. [۲۵۴] [۲۵۵] [۲۵۶] خداوند در آیه ۲۹ سوره اسراء خطاب به پیامبر فرموده که هرگز دست خود را بر گردنت زنجیر مکن و بیش از حد دست خود را مگشای تا مورد نکوهش قرار گیری: «و لا تَجعَل یَدَکَ مَغلولَةً اِلی عُنُقِکَ ولا تَبسُطها کُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلومـًا مَحسورا» به نظر مفسران مفاد جمله نخست آیه، نهی از انفاق نکردن و مفاد جمله دوم زیاده روی در آن است و این آیه به میانه روی در انفاق توصیه می کند [۲۵۷] [۲۵۸] [۲۵۹] ؛ همچنین برخی مراد از به هلاکت انداختن خود را در آیه ۱۹۵ سوره بقره، اسراف در انفاق و مثلا بخشیدن همه دارایی خود دانسته اند. [۲۶۰] [۲۶۱] [۲۶۲]
کلمه «عفو» در آیه ۲۱۹ سوره بقره: «یَسـَلونَکَ ماذَا یُنفِقونَ قُلِ العَفوَ» به اموال مازاد تفسیر شده است. [۲۶۳] [۲۶۴] [۲۶۵] [۲۶۶] به تعبیر دیگر، مؤمنان باید زاید بر نیاز خود و خانواده خود را انفاق و میانه روی را رعایت کنند. [۲۶۷]
واژه انفاق و مشتقات آن در آیات متعدد با من تبعیضیه ذکر شده که بیانگر انفاق بخشی از اموال است [۲۶۸] [۲۶۹] ؛ مانند: «و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون» [۲۷۰] گاه برای اثبات این امر به تعابیر دیگر همچون عدم تبذیر در آیه «وءاتِ ذَا القُربی حَقَّهُ والمِسکینَ وابنَ السَّبیلِ ولا تُبَذِّر تَبذیرا» [۲۷۱] استناد شده است. [۲۷۲] [۲۷۳] - انفاق نهانی: هرچند انفاق در راه خدا، چه آشکار باشد و چه نهان، دارای اجر و پاداش است: «اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم بِالَّیلِ والنَّهارِ سِرًّا وعَلانِیَةً فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» [۲۷۴] [۲۷۵] [۲۷۶] [۲۷۷] [۲۷۸]؛ ولی انفاق پنهانی پاداش بیشتری دارد:«اِن تُبدوا الصَّدَقـتِ فَنِعِمّا هِیَ واِن تُخفوها وتُؤتوهَا الفُقَراءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکُم ویُکَفِّرُ عَنکُم مِن سَیِّـاتِکُم» [۲۷۹]، زیرا در چنین انفاقی ریا قطعاً ممکن نیست و آبروی نیازمندان نیز محفوظ می ماند. [۲۸۰] [۲۸۱] برخی از مفسران گفته اند که این امر ویژه انفاقهای مستحب است؛ اما انفاقهای واجب بهتر است آشکار باشد. [۲۸۲] [۲۸۳] در احادیث هم این نکته مطرح شده است. [۲۸۴] [۲۸۵]
- انفاق در شرایط دشوار: انفاق چه در حال گشایش روزی و عدم وجود نیاز شدید خود فرد یا جامعه و چه در حال سختی و نیاز شدید، استحقاق پاداش دارد: «و سارِعوا اِلی مَغفِرَة مِن رَبِّکُم وجَنَّة عَرضُهَا السَّمـوتُ والاَرضُ اُعِدَّت لِلمُتَّقین اَلَّذینَ یُنفِقونَ فِی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ...» [۲۸۶]؛
امّا انفاق در شرایط بحرانی و دشوار از اجر بیشتری برخوردار است، چنان که قرآن کریم انفاق قبل از فتح را که دوره مشقّتِ مسلمانان بود، برتر از انفاق پس از فتح دانسته است: «لا یَستَوی مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وقـتَلَ اُولـئِکَ اَعظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ اَنفَقوا مِن بَعدُ وقـتَلوا وکُلاًّ وعَدَ اللّهُ الحُسنی» [۲۸۷] برخی مراد از «فتح» را در این آیه صلح حدیبیه و برخی فتح مکه دانسته اند [۲۸۸] [۲۸۹] ؛ ولی شماری دیگر احتمال داده اند که مراد، مطلق فتح و پیروزی باشد و ایثار جان و مال در شرایط بحرانی و دشوار بطور کلی برتر از یاری اسلام در شرایط عادی باشد. [۲۹۰]
افزون بر این موارد، آداب و ویژگیهای مطلوب و نامطلوب دیگری نیز برای انفاق در شماری از آیات قرآن آمده است؛ مانند اینکه انفاق باید بدون کراهت و با رغبت و رضایت باطنی صورت گیرد و کراهت در انفاق از ویژگی های انفاق منافقان شمرده شده است [۲۹۱] [۲۹۲] [۲۹۳] : «... و لا یُنفِقونَ اِلاّ وهُم کـرِهون» [۲۹۴]؛ همچنین در برخی آیات تعابیری آمده که مفسران آنها را اشاره ای کلّی به شرایط و آداب انفاق دانسته اند؛ مانند تعابیر «قَرضاً حَسَناً» در آیه۱۱ سوره حدید. [۲۹۵]
مصارف انفاق
در آیات بسیاری از انفاق در راه خدا به گونه مطلق (فی سَبیلِ اللّهِ) سخن به میان آمده مانند: «واَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ...» [۲۹۶] [۲۹۷] [۲۹۸] [۲۹۹] [۳۰۰] هرچند شأن نزول برخی از این آیات موارد خاصی مانند جهاد در راه خدا بوده [۳۰۱] [۳۰۲] [۳۰۳] ؛ ولی به تصریح مفسران «فی سَبیلِ اللّهِ» تعبیری عام است و همه کارهای خیر و هر کار مشروع را دربرمی گیرد؛ مانند جهاد با دشمن، حجّ، ساختن پل، مسجد و مانند اینها، کمک کردن به نیازمندان و یتیمان و جز آن. [۳۰۴] [۳۰۵] [۳۰۶] [۳۰۷] با این همه، در برخی آیات، مصارف ویژه ای برای انفاق ذکر شده و برخی موارد مصرف دارای ویژگی هایی به شمار رفته و بر سایر موارد مقدم شده است. این موارد عبارت است از:
- خویشاوندان: در آیات متعددی که از مصارف انفاق سخن رفته، خویشاوندان مقدم بر دیگران ذکر شده اند: «ولـکِنَّ البِرَّ مَن... وءاتَی المالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی القُربی...» [۳۰۸] [۳۰۹] [۳۱۰] در آیه ۸ سوره نساء آمده که اگر خویشاوندان هنگام تقسیم ارث حاضر بودند سهمی به آنان بدهید: «واِذا حَضَرَ القِسمَةَ اُولوا القُربی... فَارزُقوهُم مِنه» [۳۱۱] مراد از خویشاوندان در این آیه کسانی اند که در آیات ارث سهمی برای آنان مقرر نشده است. [۳۱۲] [۳۱۳] برخی این حکم را وجوبی دانسته اند؛ ولی با توجه به اینکه وارثان در شریعت مشخص و معلوم شده اند، این نظر را مردود شمرده اند. [۳۱۴] [۳۱۵]
نظر دیگر این است که این حکم استحبابی با آیه ۱۱ سوره نساء که در آن برخی صاحبان سهام ارث تعیین شده اند، نسخ گردیده است؛ ولی این نظر هم مردود شمرده شده است. [۳۱۶] [۳۱۷]
از میان خویشاوندان، پدر و مادر (والدین) بر دیگران مقدم اند: «یَسـَلونَکَ ماذا یُنفِقونَ قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ...» [۳۱۸]«والدین» شامل اجداد نیز می شود. [۳۱۹] برخی آیه زکات را ناسخ این آیه دانسته اند؛ ولی با توجه به عام بودن مفهوم این آیه نسبت به انفاقهای واجب و مستحب این نظر پذیرفته نشده است. [۳۲۰] [۳۲۱] در احادیث هم اولویت خویشاوندان، به ویژه بستگان نزدیک بر دیگران در انفاق تأکید شده است. [۳۲۲] [۳۲۳] - یتیمان: مورد دیگر صرف مال در انفاق، یتیمان نیازمند هستند: «قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ... والیَتـمی» [۳۲۴] [۳۲۵] [۳۲۶] در این میان، یتیمِ خویشاوند بر دیگر ایتام مقدم است [۳۲۷] : «اَو اِطعـمٌ فی یَوم ذی مَسغَبَه یَتیمـًا ذا مَقرَبَه» [۳۲۸]
- فقرا و مساکین: نیازمندان و فقیران دیگر مورد صرف انفاق اند: «و لـکِنَّ البِرَّ... والمَسـکینَ» [۳۲۹] [۳۳۰] در آیه ۳۸سوره روم به پیامبر امر شده که حق مسکینان را بدهد: «وءاتِ ذَا القُربی حَقَّهُ والمِسکینَ» [۳۳۱] بیشتر تفاسیر [۳۳۲] [۳۳۳] [۳۳۴] مراد از این حق را حقوق واجب مانند زکات، خمس و رفع نیازهای ضروری نیازمندان و برخی [۳۳۵] اعم از حقوق واجب و مستحب دانسته اند.
نیازمندان آبرومند که دست نیاز به سوی دیگران نمی گشایند، بر دیگران مقدم اند:«لِلفُقَراءِ الَّذینَ اُحصِروا فی سَبیلِ اللّهِ لایَستَطیعونَ ضَربـًا فِی الاَرضِ یَحسَبُهُمُ الجاهِلُ اَغنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعرِفُهُم بِسِیمـهُم لایَسـَلونَ النّاسَ اِلحافـًا» [۳۳۶] شاید ذکر فقیر قانع (آن که نیاز خود را ابراز نمی کند) پیش از مُعْتَرّ (آن که دست نیاز به سوی دیگران دراز می کند) [۳۳۷]
در آیه ۳۶ سوره حج : «و اَطعِموا القانِعَ والمُعتَرَّ» [۳۳۸] به تقدم این گونه نیازمندان اشاره داشته باشد. برخی مفسران معنای فقیر و مسکین را یکسان می دانند؛ ولی برخی آن دو را مترادف ندانسته و گفته اند که فقیر کسی است که درخواست کمک (سؤال) نمی کند؛ ولی مسکین سؤال می کند، یا فقیر کسی است که مال اندکی دارد؛ ولی مسکین هیچ مالی ندارد. اقوال دیگری نیز وجود دارد. [۳۳۹] [۳۴۰] - ابن السبیل: مسافرانی که به علت از دست دادن توان مالی خود از ادامه سفر خود باز مانده اند نیز از جمله مصارف انفاق اند: «قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیر فَلِلولِدَینِ... وابنِ السَّبیلِ» [۳۴۱] در برخی اقسام واجب انفاق مانند زکات و خمس، ابن السبیل از جمله موارد صرف مال شمرده شده است. [۳۴۲] [۳۴۳]
- مهاجران در راه خدا: از دیگر موارد صرف مال در انفاق، کسانی هستند که بر اثر هجرت کردن در راه خدا امکان تأمین معاش خود را ندارند. [۳۴۴] این آیه در مورد اصحاب صفّه نازل شد که به مدینه مهاجرت کرده بودند و به سبب شرکت کردن در جنگها قادر به تأمین معاش خود نبودند. [۳۴۵] [۳۴۶] در آیه ای دیگر، قرآن از انفاق مردم مدینه به مهاجران سخن به میان آورده و آن را ستوده است: «والَّذینَ تَبَوَّءُو الدّارَ والایمـنَ مِن قَبلِهِم یُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَیهِم ولا یَجِدونَ فی صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا ویُؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ» [۳۴۷]، در آیه ۲۲ سوره نور نیز مسلمانانی که بر ترک انفاق به برخی مهاجران سوگند یاد کرده اند، نکوهش شده و از این کار منع شده اند: «ولا یَأتَلِ اولُوا الفَضلِ مِنکُم والسَّعَةِ اَن یُؤتوا اولِی القُربی... والمُهـجِرینَ فی سَبیلِ اللّهِ» به گفته برخی مفسران، این آیه درباره سوگند ابوبکر درباره اینکه به مسطح که مردی تهیدست از مهاجران بود (به علت مشارکت او در ماجرای اِفک) کمک مالی نکند نازل گردید. [۳۴۸] [۳۴۹]
- سائلان: آنها که دست نیاز به سوی دیگران دراز می کنند سائلان) استحقاق برخوردار شدن از انفاق را دارند: «واَمَّا السّائِلَ فَلا تَنهَر»( [۳۵۰] [۳۵۱] قرآن مؤمنان حقیقی را کسانی می داند که در اموال خود حقی برای سائلان و محرومان قرار می دهند: «و فی اَمولِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ والمَحروم» ( [۳۵۲] [۳۵۳] برخی احادیث منقول از اهل بیت(علیهم السلام) مراد از حق را در این آیات مالی شمرده اند که مؤمنان بصورت هفتگی یا ماهانه یا سالانه به سائلان و نیازمندان می پردازند [۳۵۴] [۳۵۵] [۳۵۶] و کمک کردن به سائل، هرچند گمان بی نیازی او برود، بسیار توصیه شده است. [۳۵۷] [۳۵۸] در برخی روایات دیگر درباره علت این کار آمده است که گاهی فرشتگان الهی برای آزمودن برخی انسانها به در خانه آنها مراجعه کرده و از آنان چیزی طلب می کنند. [۳۵۹] [۳۶۰]
- آزادسازی بردگان: آزادسازی بردگان بعنوان کاری واجب و گاه مستحب در برخی آیات قرآن از مصارف انفاق ذکر شده است. در آیه ۱۷۷ سوره بقره آزادی برده از وجوه برّ معرفی شده و در آیات ۱۱ تا ۱۳ سوره بلد آن را گردنه ای سخت دانسته و افرادی که با آزادی بردگان از آن عبور نمی کنند را نکوهش کرده است: «فَلا اقتَحَمَ العَقَبَه و ما اَدرکَ مَا العَقَبَه فَکُّ رَقَبَه» [۳۶۱]در آیه ای دیگر به مؤمنان سفارش شده که از طریق انعقاد قرارداد مکاتبه با بردگان و هزینه کردن بخشی از اموال خود در این راه، زمینه آزادی آنان را فراهم کنند: «والَّذینَ یَبتَغونَ الکِتـبَ مِمّا مَلَکَت اَیمـنُکُم فَکاتِبوهُم... وءاتوهُم مِن مالِ اللّهِ الَّذی ءاتـکُم» [۳۶۲]
- جهاد در راه خدا: در آیه ۶۰ سوره انفال مسلمانان به تهیه کردن ابزارآلات نظامی و صرف مال در این راه ترغیب شده اند: «واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة... و ما تُنفِقوا مِن شَیء فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ اِلَیکُم» [۳۶۳] همچنین در آیه ای دیگر مؤمنان مأمور شده اند که با ترک نکردن انفاق در راه جهاد که موجب غلبه دشمن بر آنان می شود [۳۶۴] س [۳۶۵] خود را به هلاکت نیندازند: «واَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ» [۳۶۶]، ازاین رو برخی بر آن اند که اگر مسلمانان به مقدار نیاز در این راه انفاق نکنند بر امام عادل واجب است که آنان را به این کار وادارد. [۳۶۷] البته کسانی که توانایی مالی کافی ندارند مسئولیتی نخواهند داشت:«لَیسَ عَلَی الضُّعَفاءِ... و لا عَلَی الَّذینَ لا یَجِدونَ ما یُنفِقونَ حَرَجٌ...» [۳۶۸]
- مؤلفة القلوب: از جمله مصارف انفاقهای واجب (مانند زکات)، کمک کردن به کافران به انگیزه جلب محبت آنان و دلجویی از آنهاست [۳۶۹]؛ همچنین اصولا انفاق به آنان مستحب و موجب پاداش الهی است: «لَیسَ عَلَیکَ هُدهُم ولـکِنَّ اللّهَ یَهدی مَن یَشاءُ وما تُنفِقوا مِن خَیر فَلاَِنفُسِکُم» [۳۷۰] در شأن نزول این آیه نقل شده که ابتدا مسلمانان حاضر نبودند که به غیر مسلمانان کمک مالی کنند و این آیه نازل شد و این کار را روا شمرد [۳۷۱] [۳۷۲] ؛ نیز نقل شده که مادر و جده کافر زنی مسلمان به نام اسماء از او درخواست کمک کردند؛ ولی او به سبب کفر آنان، از انفاق کردن خودداری کرد و این آیه نازل شد. [۳۷۳] [۳۷۴] البته انفاق کردن تنها به کافرانی جایز است که با مسلمانان به جنگ برنخیزند و آنان را از دیارشان بیرون نکنند: «لا یَنهـکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقـتِلوکُم فِی الدّینِ و لَم یُخرِجوکُم مِن دیـرِکُم اَن تَبَرّوهُم وتُقسِطو ا اِلَیهِم» [۳۷۵]
افزون بر مصارف مذکور، می توان به برخی مصارف انفاق واجب که در قرآن ذکر شده و عمدتاً به زکات مربوط می شود اشاره کرد [۳۷۶] [۳۷۷] ؛ از جمله «العـمِلینَ عَلَیها» یعنی آنها که برای جمع آوری و نگاهداری زکات کوشش می کنند و «غارمان» یا بدهکاران: «اِنَّمَا الصَّدَقـتُ لِلفُقَراءِ و... والعـمِلینَ عَلَیها و... والغـرِمینَ» [۳۷۸]
موانع انفاق
قرآن کریم به موانع متعدد انفاق در راه خدا، اشاره کرده است که برخی از آنها درونی و برخاسته از شخصیت روانی و اخلاقی خود شخص و برخی هم برونی است. این موانع عبارت است از:
- شیطان: شیطان که همواره درصدد است تا انسان را از انجام هر کار خیری باز دارد، می کوشد با وعده دادن فقر به انسان وی را از کمک به نیازمندان باز دارد: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبـتِ ما کَسَبتُم... الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ» [۳۷۹]، حتی در کار کسانی که موفق به انفاق می شوند، دخالت کرده و تلاش می کند با آلوده کردن آن به ریا انفاق آنان را باطل سازد:«والَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم رِئاءَ النّاسِ... ومَن یَکُنِ الشَّیطـنُ لَهُ قَرینـًا فَساءَ قَرینا» [۳۸۰]
- ضعف یا فقدان ایمان: از دیگر موانع انفاق در راه خدا بی ایمانی و اعتقاد نداشتن به دین و قیامت و دیگر معارف دینی است: «اَرَءَیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین... و لایَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین» [۳۸۱] [۳۸۲]، ازاین رو، منافقان چون در واقع اعتقادی به دین نداشتند انفاق در راه خدا را غرامت می شمردند [۳۸۳] و هرگاه به آنان گفته می شد: در راه خدا انفاق کنید بهانه می آوردند که آیا به کسانی انفاق کنیم که اگر خدا بخواهد خود به آنان روزی می دهد؟ [۳۸۴] آنان حتی به دیگران توصیه می کردند که به مسلمانان کمک نکنند تا از اطراف پیامبر پراکنده شوند: «هُمُ الَّذینَ یَقولونَ لا تُنفِقوا عَلی مَن عِندَ رَسولِ اللّهِ حَتّی یَنفَضّوا» [۳۸۵]؛ همچنین هنگامی که مسئله جهاد و کمک مالی به آن در میان بود، نزد پیامبر اسلام می آمدند و برای فرار از جهاد و انفاق، از آن حضرت اجازه می گرفتند: «لا یَستَـذِنُکَ الَّذینَ یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ اَن یُجـهِدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم... اِنَّما یَستَـذِنُکَ الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ» [۳۸۶]
- عناد و دشمنی: گاه دشمنی انسان با افرادی باعث می شود که انسان از کمک کردن به آنان امتناع ورزد. در آیه ۲۲ سوره نور قرآن مسلمانان توانگر را از یاد کردن سوگند بر ترک انفاق به نیازمندان به سبب خطای آنان برحذر داشته و آنان را به عفو و گذشت توصیه کرده است: «ولا یَأتَلِ اولُوا الفَضلِ مِنکُم والسَّعَةِ اَن یُؤتوا اولِی القُربی والمَسـکینَ والمُهـجِرینَ فی سَبیلِ اللّهِ ولیَعفوا ولیَصفَحوا» [۳۸۷] طبق برخی روایات، آیه فوق پس از آن نازل شد که ابوبکر بعد از ماجرای افک سوگند یاد کرد که به مسطح بن اثاثه که در این ماجرا دخالت داشت، کمک نکند. [۳۸۸] [۳۸۹] [۳۹۰] نظر دیگر این است که این آیه درباره گروهی از صحابه نازل شد که سوگند یاد کردند به کسانی که در این ماجرا مشارکت داشتند انفاق نکنند. [۳۹۱] [۳۹۲]
- دوستی مال و اولاد: از دیگر موانع انفاق حب شدید انسان به مال و فرزندان است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تُلهِکُم اَمولُکُم ولا اَولـدُکُم عَن ذِکرِ اللّهِ... و اَنفِقوا مِن ما رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ اَحَدَکُمُ المَوتُ» [۳۹۳]، ازاین رو، در آیاتی دیگر برخی از بستگان نزدیک انسان دشمن او خوانده شده اند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّ مِن اَزوجِکُم واَولـدِکُم عَدُوًّا لَکُم فَاحذَروهُم» [۳۹۴] سرّ این نکته آن است که گاه علاقه شدید انسان به آنان باعث می شود که او از ایمان به خدا یا انجام دادن کارهای نیک همچون انفاق در راه خدا بازماند. [۳۹۵]
- بخل: صفت ناپسند بخل از دیگر موانع انفاق است: «هـاَنتُم هـؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ فَمِنکُم مَن یَبخَلُ و مَن یَبخَل فَاِنَّما یَبخَلُ عَن نَفسِهِ» [۳۹۶]، ازاین رو در برخی آیات مؤمنان را از بخل ورزیدن نسبت به دیگران برحذر داشته و نسبت به پیامدهای ناگوار آن هشدار داده است: «ولا یَحسَبَنَّ الَّذینَ یَبخَلونَ بِما ءاتـهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ هُوَ خَیرًا لَهُم بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِهِ یَومَ القِیـمَةِ» [۳۹۷] [۳۹۸]
- ترس از فقر: از دیگر موانعی که باعث می گردد عده ای از انفاق در راه خدا امتناع ورزند ترس آنان از فقیر شدن است: «قُل لَو اَنتُم تَملِکونَ خَزائِنَ رَحمَةِ رَبّی اِذًا لاَمسَکتُم خَشیَةَ الاِنفاقِ» [۳۹۹] مقصود از «خَشیَةَ الاِنفاقِ» در این آیه ترس از فقر است [۴۰۰] [۴۰۱] [۴۰۲] ، در حالی که این اندیشه و فکر، وسوسه و وعید شیطان است:«الشَّیطـنُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ ویَأمُرُکُم بِالفَحشاءِ» ولی در برابر، خداوند به انفاقگران وعده آمرزش و فزونی اموال می دهد: «واللّهُ یَعِدُکُم مَغفِرَةً مِنهُ وفَضلاً واللّهُ وسِعٌ عَلیم» [۴۰۳]
پیامدهای ترک انفاق
آثار ترک انفاق از دیدگاه قرآن از مباحث پیشین قابل دریافت است. با این همه، به دلیل تأکید قرآن بر شماری از این آثار، مهم ترین آنها ذکر می شود:
- ناامنی و نابودی جوامع: تأمین امنیت جامعه اسلامی در برابر دشمنان خارجی و ناهنجاریهای داخلی نیاز به صرف هزینه دارد و کوتاهی در این زمینه و فرو گذاشتن انفاق باعث می شود که سپر حفاظتی نظام اسلامی و جامعه تضعیف شود و مسلمانان در معرض خطر و نابودی قرار گیرند: «و اَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ» [۴۰۴] برطبق نظر برخی، مقصود از انفاق در این آیه کمک به هزینه های جنگ و جهاد است [۴۰۵] ؛ ولی برخی مفسران، انفاق به فقیران و نیازمندان جامعه را نیز مصداقی از آیه فوق دانسته اند. [۴۰۶]
- زوال نعمت: ترک انفاق به نیازمندان عامل سلب و زوال نعمت است. قرآن در سوره قلم به داستان باغدارانی اشاره کرده که هنگام چیدن میوه ها صبح گاهان روانه باغهای خود می شدند تا مستمندان مطلع نگردند. سرانجام خداوند عذابی فرستاد و همه درختان و میوه های آنان را نابود ساخت: «اِنّا بَلَونـهُم کَما بَلَونا اَصحـبَ الجَنَّةِ اِذ اَقسَموا لَیَصرِمُنَّها مُصبِحین ولا یَستَثنون فَطافَ عَلَیها طَـائِفٌ مِن رَبِّکَ وهُم نائِمون فَاَصبَحَت کالصَّریم فَتَنادَوا مُصبِحین... فَانطَـلَقوا وهُم یَتَخـفَتون اَن لا یَدخُلَنَّهَا الیَومَ عَلَیکُم مِسکین» [۴۰۷]؛
همچنین قرآن در آیه ۳۸ سوره محمّد به مسلمانان هشدار می دهد که اگر در یاری اسلام و انفاق در راه آن کوتاهی کنند [۴۰۸] خداوند گروهی بهتر از آنان را جایگزین آنان خواهد کرد: «هـاَنتُم هـؤُلاءِ تُدعَونَ لِتُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ فَمِنکُم مَن یَبخَلُ ومَن یَبخَل... و اِن تَتَوَلَّوا یَستَبدِل قَومـًا غَیرَکُم ثُمَّ لا یَکونوا اَمثــلَکُم» جایگزینی افراد دیگر بدین صورت است که خداوند نعمتش را ازاین افراد گرفته و به کسانی می دهد که اهل انفاق باشند، چنان که این امر در روایتی از علی(علیه السلام) نیز آمده است. [۴۰۹] [۴۱۰] - محرومیت از محبت و نصرت خداوند: خداوند بخیلانی را که به دیگران کمک نمی کنند دوست ندارد: «لا یُحِبُّ کُلَّ مُختال فَخور ألَّذینَ یَبخَلونَ ویَأمُرونَ النّاسَ بِالبُخلِ» [۴۱۱] و آنان را یاری نخواهد کرد: «و ما اَنفَقتُم مِن نَفَقَة... و ما لِلظّــلِمینَ مِن اَنصَار» [۴۱۲] ذکر جمله «و ما لِلظّــلِمینَ مِن اَنصَار» به دنبال ترغیب به انفاق اشاره به این دارد که آنان که انفاق را ترک گفته [۴۱۳] یا شرایط لازم انفاق را رعایت نمی کنند [۴۱۴] ظالم اند و از نصرت خداوند محروم خواهند بود.
- حسرت هنگام مرگ و قیامت: آنان که از انفاق خودداری کنند، هنگام قبض روح، از خداوند می خواهند تا مرگ آنان را به تأخیر اندازد تا در راه خدا انفاق کرده و عمل صالح انجام دهند: «واَنفِقوا مِن ما رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ اَحَدَکُمُ المَوتُ فَیَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنی اِلی اَجَل قَریب فَاَصَّدَّقَ واَکُن مِنَ الصّــلِحین» [۴۱۵]؛ ولی فرشتگان الهی تقاضای آنان را رد کرده و پاسخ می دهند که خداوند هرگز اجل کسی را به تأخیر نمی اندازد: «ولَن یُؤَخِّرَ اللّهُ نَفسـًا اِذا جاءَ اَجَلُها» [۴۱۶]؛ همچنین اینان وقتی گرفتار عذاب دردناک الهی می شوند حسرت می خورند که ای کاش اعمال خیری را برای این روزِ خود پیش می فرستادند: «کَلاّ بَل لا تُکرِمونَ الیَتیم ولا تَحـضّونَ عَلی طَعامِ المِسکین... یَقولُ یــلَیتَنی قَدَّمتُ لِحَیاتی» [۴۱۷] [۴۱۸]
- عذاب دردناک اُخروی: قرآن در آیات متعدد به ترک کنندگان انفاق وعید مجازات داده و از عذاب دردناک آنان در قیامت خبر داده است. در آیه ۱۸۰ سوره آل عمران مال اندوزی و بخل ورزیدن را برای امساک کنندگان از انفاق شری دانسته که در قیامت بصورت طوقی از آتش بر گردن آنان افکنده می شود: «بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِهِ یَومَ القِیـمَةِ» و با اندوخته طلا و نقره آنها، بر پیشانی، پهلو، و پشت آنها داغ نهاده شده و به آنان گفته می شود: بچشید! این همان چیزی است که اندوخته اید: «یَومَ یُحمی عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوی بِها جِباهُهُم و جُنوبُهُم وظُهورُهُم هـذا ما کَنَزتُم لاَنفُسِکُم فَذوقوا ما کُنتُم تَکنِزون» [۴۱۹]، افزون بر این خداوند اینان را به عذابی خوار کننده دچار ساخته [۴۲۰] و با زنجیرهایی آتشین [۴۲۱] و طعامی از چرک و خون [۴۲۲] و عذابی بی مانند [۴۲۳] مجازات خواهد کرد.
- محرومیت از شفاعت: ترک کنندگان انفاق هنگام گرفتار شدن به آتش جهنم، دوست و یاوری نخواهند داشت تا شفیع آنان باشد [۴۲۴] : «و لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین فَلَیسَ لَهُ الیَومَ هـهُنا حَمیم» [۴۲۵] و شفاعت شفاعت گران دیگر نیز به حالشان سودی ندارد: «ولَم نَکُ نُطعِمُ المِسکین... فَما تَنفَعُهُم شَفـعَةُ الشّـفِعین» [۴۲۶]
- انفاقِ اهل بیت در راه خدا: اهل بیت(علیهم السلام) از بارزترین مصادیق انفاق گران قرآنی و در این زمینه الگو و نمونه بودند. آنان حتی در هنگام احتیاج، از کمک کردن به تهیدستان دریغ نمی کردند، به گونه ای که آیات متعددی در مورد انفاق آنان نازل شده است؛ از جمله بخش مهمی از آیات سوره انسان: «اِنَّ الاَبرارَ... یوفونَ بِالنَّذرِ ویَخافونَ یَومـًا کانَ شَرُّهُ مُستَطیرا و یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا ویَتیمـًا و اَسیرا...» [۴۲۷]
بر طبق نظر مفسران شیعه [۴۲۸] [۴۲۹] و بسیاری از اهل سنت [۴۳۰] [۴۳۱] درباره آنان نازل شده است. شأن نزول این آیات چنین بود که امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) بیمار شدند و حضرت علی و فاطمه(علیهما السلام) نذر کردند که اگر فرزندانشان بهبود یابند، آنان سه روز روزه بگیرند. پس از بهبودی فرزندان، آنان به نذر خود وفا کردند؛ ولی هنگام افطار در روز نخست، مسکینی و در روز دوم یتیمی و در سومین روز اسیری به در خانه آنان آمد و آنان با وجود نیاز، غذای خود را به آنان دادند و آیات فوق نازل گردید.
در آیه ۵۵ سوره مائده نیز قرآن ولیّ و سرپرست مؤمنان را خدا و رسول او و کسی دانسته است که در حال رکوع به نیازمندان انفاق می کند: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ و رَسولُهُ والَّذینَ ءامَنوا الَّذینَ یُقِیمونَ الصَّلوةَ ویُؤتونَ الزَّکوةَ وهُم رکِعون» [۴۳۲] این آیه نیز طبق نظر مفسران شیعه و اهل سنت درباره علی(علیه السلام) نازل شد که هنگام رکوع انگشتر خود را به سائل بخشید. [۴۳۳] [۴۳۴] [۴۳۵]
در آیه ای دیگر قرآن آنان را که اموال خود را در شب و روز، آشکارا و در نهان انفاق می کنند ستوده است:«اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم بِالَّیلِ والنَّهارِ سِرًّا وعَلانِیَةً فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم» [۴۳۶]
از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در شأن نزول آیه نقل شده که علی(علیه السلام) ۴ درهم داشت. یک درهم را در شب و دیگری را در روز و سومی را در نهان و چهارمی را آشکارا انفاق کرد و آیه مذکور نازل شد. روایت مذکور از ابن عباس نیز نقل شده است [۴۳۷] [۴۳۸] ؛ همچنین روایت شده که جمعی از مردم مدینه یا برخی ثروتمندان خدمت پیامبر می آمدند و با آن حضرت نجوا می کردند که این کار آثار ناخوشایندی داشت، در نتیجه، آیه نازل شد که هرکس قصد نجوا کردن با پیامبر دارد باید پیش از آن صدقه ای بدهد [۴۳۹] [۴۴۰] : «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا نـجَیتُمُ الرَّسولَ فَقَدِّموا بَینَ یَدَی نَجوکُم صَدَقَةً» [۴۴۱] پس از نزول آیه فوق همگان از نجوا و ملاقات با پیامبر امتناع کردند و تنها امیر مؤمنان، حضرت علی(علیه السلام) بدان عمل کرد. [۴۴۲] [۴۴۳]
پس از مدتی حکم آیه نسخ شد: «ءَاَشفَقتُم اَن تُقَدِّموا بَینَ یَدَی نَجوکُم صَدَقـت فَاِذ لَم تَفعَلوا وتَابَ اللّهُ عَلَیکُم فَاَقیموا الصَّلوةَ» [۴۴۴] در روایتی علی(علیه السلام) فرمود: در قرآن کریم آیه ای وجود دارد که تنها من به آن عمل کرده ام و آن آیه نجواست؛ من پس از نزول آن، دیناری را به ۱۰ درهم فروختم و هرگاه قصد ملاقات پیامبر داشتم درهمی از آن را به فقیران می دادم. [۴۴۵] [۴۴۶]
پی نوشت:
۱. لسان العرب، ج۱۴، ص۲۴۲.
۲. القاموس المحیط، ج۲، ص۱۲۲۷.
۳. مقاییس اللغه، ج۵، ص۴۵۴.
۴. التعریفات، ج۱، ص۵۳.
۵. فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۳۲۳.
۶. التوقیف، ج۱، ص۱۰۰.
۷. مفردات، ص۸۱۹، «نفق».
۸. الفروق اللغویه، ص۸۲ ۸۳.
۹. مائده/سوره۵، آیه۶۴.
۱۰. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۵۵.
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۶۳.
۱۲. بقره/۲، آیه۲۶۴.
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۲۷۱.
۱۴. توبه/سوره۹، آیه۷۱.
۱۵. مائده/سوره۵، آیه۵۵.
۱۶. لیل/سوره۹۲، آیه۵.
۱۷. احکام القرآن، ج۲، ص۶۴۲.
۱۸. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
۱۹. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.
۲۰. توبه/سوره۹، آیه۴۱.
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.
۲۲. حدید/۵۷، آیه۱۱.
۲۳. حدید/۵۷، آیه۱۸.
۲۴. بلد/سوره۹۰، آیه۱۴.
۲۵. انسان/سوره۷۶، آیه۸.
۲۶. نساء/سوره۴، آیه۸.
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۴۳.
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۸۳.
۲۹. مائده/سوره۵، آیه۸۹.
۳۰. مائده/سوره۵، آیه۹۵.
۳۱. بصائر ذوی التمییز، ج۵، ص۱۰۶.
۳۲.توبه/سوره۹، آیه۴۱.
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۲.
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۳.
۳۶. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۱۲۶.
۳۷مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۲.
۳۸. نمونه، ج۱، ص۷۴.
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵.
۴۰. جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۴۶۵
.۴۱مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۶.
۴۲. تسنیم، ج۲، ص۱۷۰.
۴۳. انفال/سوره۸، آیه۶۰.
۴۴. نمونه، ج۷، ص۲۲۸.
۴۵. آل عمران/سوره۳، آیه۹۲.
۴۶. الفرقان، ج۳، ص۲۴۵.
۴۷. مجمع البیان، ج۲، ص۶۶۰.
۴۸. القوانین الفقهیه، ج۱، ص۳۲۵.
۴۹. المیزان، ج۲، ص۴۰۵.
۵۰. المیزان، ج۱۵، ص۹ ۱۰.
۵۱. جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۵۶ـ۱۵۷.
۵۲. مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۲.
۵۳. توبه/سوره۹، آیه۳۴.
۵۴. جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۵۶ـ۱۵۷.
۵۵. مجمع البیان، ج۵، ص۴۶.
۵۶. انفال/سوره۸، آیه۴۱.
۵۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.
۵۸. مائده/سوره۵، آیه۸۹.
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
۶۰. مجمع البیان، ج۲، ص۳۵.
۶۱. مواهب الرحمن، ج۳، ص۱۲۶.
۶۲. الفرقان، ج۱۰، ص۵۴.
۶۳. تفسیر جامع آیات الاحکام، ج۳، ص۲۶۱.
۶۴. بقره سوره۲، آیه۲۴۵.
۶۵. مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۷ ـ ۶۰۸.
۶۶. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۵۷ ـ ۱۵۸.
۶۷. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۴۰.
۶۸. مناهل العرفان، ج۲، ص۲۵۵.
۶۹. تفسیر قرطبی،ج۳، ص۲۱۴ ـ ۲۱۵.
۷۰. مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۲.
۷۱. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۱۲۵.
۷۲. مجمع البیان، ج۴، ص۸۳۲.
۷۳. انفال/سوره۸، آیه۳۶.
۷۴. بقره/سوره۲، آیه۲۵۴.
۷۵. منافقون/سوره۶۳، آیه۱۰.
۷۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۱.
۷۷. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۵۶.
۷۸. المیزان، ج۱۹، ص۱۷۴ ـ ۱۷۵.
۷۹. حدید/سوره۵۷، آیه۱۰.
۸۰. توبه/سوره۹، یه۴۱.
۸۱. مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۷۶.
۸۲. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۵۷.
۸۳. مزمّل/سوره۷۳، آیه۲۰.
۸۴. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
۸۵. بقره/سوره۲، آیه۳.
۸۶. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.
۸۷. بقره/سوره۲، آیه۳.
۸۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۱.
۸۹. نساء/سوره۴، آیه۹۵.
۹۰. توبه/سوره۹، آیه۲۰.
۹۱. توبه/سوره۹، آیه۴۱.
۹۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۵.
۹۳. سجده/سوره۳۲، آیه۱۶.
۹۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷.
۹۵. صفّ/سوره۶۱، آیه۱۰ ۱۲.
۹۶. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۹.
۹۷. مجمع البیان، ج۳، ص۲۹۶.
۹۸. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۵۳.
۹۹. تفسیر قرطبی، ج۳، ص ۱۵۷.
۱۰۰. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.
۱۰۱. حدید/سوره۵۷، آیه۱۱.
۱۰۲. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۷.
۱۰۳. مزمّل/سوره۷۳، آیه۲۰.
۱۰۴. توبه/سوره۹، آیه۴۱.
۱۰۵. فرقان/۲۵، آیه۶۷.
۱۰۶. انسان/سوره۷۶، آیه۵-۸.
۱۰۷. مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۶.
۱۰۸. المیزان، ج۲، ص۱۳۴.
۱۰۹. الکشاف، ج۴، ص۶۷۰.
۱۱۰. الدرالمنثور، ج۸، ص۳۷۱.
۱۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲ ۳.
۱۱۲. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
۱۱۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳ ۱۳۴.
۱۱۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۵.
۱۱۵. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۹.
۱۱۶. لیل/سوره۹۲، آیه۱۷ ۱۸.
۱۱۷. انفال/سوره۸، آیه۳ ۴.
۱۱۸. قصص/سوره۲۸، آیه۵۲.
۱۱۹. قصص/سوره۲۸، آیه۵۴.
۱۲۰. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۵.
۱۲۱. حجّ/سوره۲۲، آیه۳۴ ۳۵.
۱۲۲. نمونه، ج۲، ص۳۵۳ ۳۵۴.
۱۲۳. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.
۱۲۴. جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۲۸۶.
۱۲۵. التبیان، ج۱۰، ص۳۶۶.
۱۲۶. مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۶۱.
۱۲۷. التفسیر الکبیر، ج۷، ص۵۹.
۱۲۸. روح المعانی، مج۳، ج۳، ص۵۷.
۱۲۹. بقره/سوره۲، آیه۲۷۴.
۱۳۰. المیزان، ج۲، ص۳۸۸.
۱۳۱. نمونه، ج۲، ص۳۱۹.
۱۳۲. الفرقان، ج۳، ص۲۷۷.
۱۳۳. سبأ/سوره۳۴، آیه۳۹.
۱۳۴. مجمع البیان، ج۸، ص۱۶.
۱۳۵. التبیان، ج۸، ص۴۰۲.
۱۳۶. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۹۶.
۱۳۷. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۳۱.
۱۳۸. مجمع البیان، ج۲، ص۶۶۴.
۱۳۹. المیزان، ج۲، ص۳۹۹.
۱۴۰. انفال/سوره۸، آیه۶۰.
۱۴۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.
۱۴۲. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۰۷.
۱۴۳. نمونه، ج۲، ص۲۲۵.
۱۴۴. نمونه، ج۲، ص۲۳۸.
۱۴۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
۱۴۶. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
۱۴۷. توبه/سوره۹، آیه۹۹.
۱۴۸. قاموس قرآن، ج۵، ص۲۹۴.
۱۴۹. مجمع البیان، ج۵، ص۹۶.
۱۵۰. نساء/سوره۴، آیه۹۵.
۱۵۱. نحل/سوره۱۶، آیه۷۵.
۱۵۲. نساء/سوره۴، آیه۹۵.
۱۵۳. توبه/سوره۹، آیه۲۰.
۱۵۴. نمونه، ج۲۱، ص۴۹۶.
۱۵۵. الحیاة، ج۵، ص۴۴۵.
۱۵۶. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
۱۵۷. مجمع البیان، ج۲، ص۵۱۶.
۱۵۸. المیزان، ج۲، ص۶۴.
۱۵۹. التفسیر الکبیر، ج۵، ص۱۴۹.
۱۶۰. توبه/سوره۹، آیه۲۱.
۱۶۱. مائده/سوره۵، آیه۱۲.
۱۶۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.
۱۶۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۶.
۱۶۴. انفال/سوره۸، آیه۳ ۴.
۱۶۵. توبه/سوره۹، آیه۹۹.
۱۶۶. صفّ/سوره۶۱، آیه۱۱ ۱۲.
۱۶۷. توبه/سوره۹، آیه۹۹.
۱۶۸. جامع البیان، مج۷، ج۱۱، ص۲۳.
۱۶۹. المیزان، ج۹، ص۳۷۷.
۱۷۰. جامع البیان، مج۷، ج۱۱، ص۲۴.
۱۷۱. مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۱.
۱۷۲. مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۲.
۱۷۳. نمونه، ج۸، ص۱۲۰.
۱۷۴. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵.
۱۷۵. بقره/سوره۲، آیه۲۷۰ ۲۷۱.
۱۷۶. بقره/سوره۲، آیه۲۷۳.
۱۷۷. آل عمران/۳، آیه۹۲.
۱۷۸. نساء/سوره۴، آیه۳۹.
۱۷۹. حدید/سوره۵۷، آیه۱۰.
۱۸۰. توبه/سوره۹، آیه۱۲۱.
۱۸۱. نساء/سوره۴، آیه۴۰.
۱۸۲. توبه/سوره۹، آیه۲۲.
۱۸۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۵.
۱۸۴. حدید/سوره۵۷، آیه۷.
۱۸۵. حدید/سوره۵۷، آیه۱۱.
۱۸۶. حدید/سوره۵۷، آیه۱۸.
۱۸۷. انفال/سوره۸، آیه۴.
۱۸۸. مجمع البیان، ج۲، ص۶۴۶.
۱۸۹. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۹۷ـ۱۹۸.
۱۹۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵ ۱۷.
۱۹۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴۱۳۵.
۱۹۲. مائده/سوره۵، آیه۱۲.
۱۹۳. توبه/سوره۹، آیه۲۱.
۱۹۴. رعد/سوره۱۳، آیه۲۱ ۲۴.
۱۹۵. صفّ/سوره۶۱، آیه۱۲.
۱۹۶. معارج/سوره۷۰، آیه۳۵.
۱۹۷. انسان/سوره۷۶، آیه۸ ۲۲.
۱۹۸. سجده/سوره۳۲، آیه۱۷.
۱۹۹. لیل/سوره۹۲، آیه۷.
۲۰۰. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۳۱.
۲۰۱. مجمع البیان، ج۲، ص۶۶۴.
۲۰۲. المیزان، ج۲، ص۳۹۸ ـ ۳۹۹.
۲۰۳. جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۸، ص۵۶.
۲۰۴. مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۹۳.
۲۰۵. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۱۵۸.
۲۰۶. بقره/سوره۲، آیه۳ ۵.
۲۰۷. حدید/سوره۵۷، آیه۷.
۲۰۸. جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۹۵ ـ ۱۹۶. .
۲۰۹. نمونه، ج۷، ص۴۴۷ ۴۴۸
۲۱۰. توبه/سوره۹، آیه۵۳ ۵۴.
۲۱۱. مجمع البیان، ج۵، ص۶۹.
۲۱۲. روم/سوره۳۰، آیه۳۹.
۲۱۳. المیزان، ج۱۶، ص۱۸۵.
۲۱۴. المنیر، ج۲۱، ص۹۴.
۲۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱۱۴.
۲۱۶. لیل/سوره۹۲، آیه۱۸ ۲۰.
۲۱۷. حدید/سوره۵۷، آیه۱۱.
۲۱۸. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۵۷.
۲۱۹. نمونه، ج۲، ص۳۲۵ ۳۲۶.
۲۲۰. نمونه، ج۲، ص۳۲۴ ۳۲۵.
۲۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.
۲۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۶۲.
۲۲۳. مدثّر/سوره۷۴، آیه۶.
۲۲۴. جامع البیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۱۸۵ ـ ۱۸۶.
۲۲۵. احکام القرآن، ج۳، ص۷۰۴.
۲۲۶. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۰۲.
۲۲۷. المیزان، ج۲، ص ۳۸۹.
۲۲۸. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.
۲۲۹. روح المعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۵۴ .
۲۳۰. نمونه، ج ۲، ص ۳۲۰ ۳۲۱.
۲۳۱. مجمع البیان، ج۲، ص۱۸۹.
۲۳۲. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.
۲۳۳. مجمع البیان، ج۲، ص۱۹۱.
۲۳۴. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۰۸.
۲۳۵. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۱۱ ـ ۱۱۲.
۲۳۶. التبیان، ج۲، ص۳۴۴.
۲۳۷. انعام/سوره۵، آیه۲۷.
۲۳۸. بحارالانوار، ج۴۷، ص۲۳۸ ۲۳۹.
۲۳۹. مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۷.
۲۴۰. آل عمران/سوره۳، آیه۹۲.
۲۴۱. انسان/سوره۷۶، آیه۵۸.
۲۴۲. المیزان، ج۱۰، ص۶۱۷.
۲۴۳. المیزان، ج۲۰، ص۱۲۶.
۲۴۴. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.
۲۴۵. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۱۱.
۲۴۶. تفسیر المنار، ج۳، ص۷۱.
۲۴۷. المیزان، ج۲، ص۳۹۳.
۲۴۸. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۱۵ ـ ۱۱۶.
۲۴۹. تفسیرعیاشی، ج۱، ص۱۴۹ـ۱۵۰.
۲۵۰. مجمع البیان، ج۲، ص۱۹۳.
۲۵۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.
۲۵۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹.
۲۵۳. نورالثقلین، ج۴، ص۲۹.
۲۵۴. جامع البیان، مج۱۱، ج۱۹، ص۴۸ ـ ۴۹.
۲۵۵. مجمع البیان، ج۷، ص۲۸۰.
۲۵۶. تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۴۹.
۲۵۷. احکام القرآن، ج۳، ص۲۹۳.
۲۵۸. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۶۳.
۲۵۹. مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۴.
۲۶۰. تفسیر عیاشی، مج۲، ج۱، ص۸۷.
۲۶۱. مجمع البیان، ج۲، ص۵۱۶.
۲۶۲. احکام القرآن، ج۱، ص۳۶۰.
۲۶۳. جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۴۹۶.
۲۶۴. مجمع البیان، ج۲، ص۵۵۸.
۲۶۵. جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۴۹۶.
۲۶۶. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۴۲.
۲۶۷. احکام القرآن، ج۱، ص۴۳۷.
۲۶۸. راهنما، ج۱، ص۲۹.
۲۶۹. تسنیم، ج۲، ص۱۶۸.
۲۷۰. بقره/سوره۲، آیه۳.
۲۷۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.
۲۷۲. مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۴.
۲۷۳. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۶۱ ـ ۱۶۲.
۲۷۴. بقره/سوره۲، آیه۲۷۴.
۲۷۵. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.
۲۷۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۱.
۲۷۷. نحل/سوره۱۶، آیه۷۵.
۲۷۸. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۹.
۲۷۹. بقره/سوره۲، آیه۲۷۱.
۲۸۰. التحریر والتنویر، ج۳، ص۶۷.
۲۸۱. نمونه، ج۲، ص۳۴۵.
۲۸۲. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۲۷.
۲۸۳. مجمع البیان، ج۲، ص۶۶۲.
۲۸۴. تفسیرقمی، ج۱، ص۱۱۹.
۲۸۵. الصافی، ج۱، ص۲۹۹۳۰۰.
۲۸۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۳ ۱۳۴.
۲۸۷. حدید/سوره۵۷، آیه۱۰.
۲۸۸. مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۰.
۲۸۹. التحریر والتنویر، ج۲۷، ص۳۷۴.
۲۹۰. نمونه، ج۲۳، ص۳۲۰.
۲۹۱. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۰۴.
۲۹۲. المیزان، ج۹، ص۳۰۸.
۲۹۳. نمونه، ج۷، ص۴۴۸.
۲۹۴. توبه/سوره۹، آیه۵۴.
۲۹۵. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۵۷ ـ ۱۵۸.
۲۹۶. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
۲۹۷. بقره/سوره۲، آیه۲۶۱ ۲۶۲.
۲۹۸. محمد/سوره۴۷، آیه۳۸.
۲۹۹. انفال/سوره۸، آیه۶۰.
۳۰۰. حدید/سوره۵۷، آیه۱۰.
۳۰۱. جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۲۷۳.
۳۰۲. التبیان، ج۵، ص۱۴۹.
۳۰۳. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۸۷.
۳۰۴. التبیان، ج۵، ص۲۴۴.
۳۰۵. التبیان، ج۲، ص۱۵۱.
۳۰۶. مواهب الرحمن، ج۳، ص۱۲۴.
۳۰۷. مجمع البیان، ج۲، ص۵۱۶.
۳۰۸. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
۳۰۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.
۳۱۰. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.
۳۱۱. نساء/سوره۴، آیه۸.
۳۱۲. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۳ـ۳۴.
۳۱۳. نمونه، ج۳، ص۳۱۱.
۳۱۴. تفسیر قرطبی، ج ۵ ، ص ۳۳ ـ ۳۴.
۳۱۵. نمونه، ج ۳، ص ۲۱۳.
۳۱۶. مجمع البیان، ج۳، ص۱۹.
۳۱۷. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۳.
۳۱۸. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵.
۳۱۹. مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۸.
۳۲۰. التبیان، ج۲، ص۲۰۰.
۳۲۱. احکام القرآن، ج۱، ص۴۳۷ ـ ۴۳۸.
۳۲۲. بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۴۷.
۳۲۳. جامع احادیث الشیعه، ج۹، ص۴۹۶.
۳۲۴. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵.
۳۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
۳۲۶. نساء/سوره۴، آیه۸.
۳۲۷. نمونه، ج۲۷، ص۳۰.
۳۲۸. بلد/سوره۹۰، آیه۱۴ ۱۵.
۳۲۹. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
۳۳۰. نساء/سوره۴، آیه۸.
۳۳۱. روم/سوره۳۰، آیه۳۸.
۳۳۲. مجمع البیان، ج۸، ص۴۷۸.
۳۳۳. جامع البیان، مج۷، ج۱۱، ص۵۴.
۳۳۴. المیزان، ج۱۶، ص۱۸۵.
۳۳۵. تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص۲۵.
۳۳۶. بقره/سوره۲، آیه۲۷۳.
۳۳۷. مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۱.
۳۳۸. حجّ/سوره۲۲، آیه۳۶.
۳۳۹. المیزان، ج۹، ص۳۱۰ ۳۱۱.
۳۴۰. احکام القرآن، ج۳، ص۱۷۹.
۳۴۱. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵.
۳۴۲. انفال/سوره۸، آیه۴۱.
۳۴۳. توبه/سوره۹، آیه۶۰.
۳۴۴. بقره/سوره۲، آیه۲۷۳.
۳۴۵. مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۲.
۳۴۶. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۲۲۰.
۳۴۷. حشر/سوره۵۹، آیه۹.
۳۴۸. جامع البیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۱۳۵.
۳۴۹. مجمع البیان، ج۲، ص۱۹۹.
۳۵۰. ضحی/سوره۹۳، آیه۱۰.
۳۵۱. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.
۳۵۲. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۹.
۳۵۳. معارج/سوره۷۰، آیه۲۴.
۳۵۴. کنزالعرفان، ج۱، ص۲۲۶.
۳۵۵. وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۶.
۳۵۶. وسائل الشیعه، ج۹، ص۵۱.
۳۵۷. وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۱۷.
۳۵۸. وسائل الشیعه، ج۹. ص۴۲۰.
۳۵۹. الکافی، ج۴، ص۱۵.
۳۶۰. وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۱۹.
۳۶۱. بلد/سوره۹۰، آیه۱۱ ۱۳.
۳۶۲. نور/سوره۲۴، آیه۳۳.
۳۶۳. انفال/سوره۸، آیه۶۰.
۳۶۴. تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۳.
۳۶۵. مواهب الرحمن، ج۳، ص۱۲۶.
۳۶۶. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
۳۶۷. تفسیر المنار، ج۱۰، ص۶۷.
۳۶۸. توبه/سوره۹، آیه۹۱.
۳۶۹. توبه/سوره۹، آیه۶۰.
۳۷۰. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.
۳۷۱. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۱۳۰ ـ ۱۳۱.
۳۷۲. مجمع البیان، ج۲، ص۱۹۹.
۳۷۳. الکشاف، ج۱، ص۳۱۷.
۳۷۴. مجمع البیان، ج۲، ص۱۹۹.
۳۷۵. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۸.
۳۷۶. شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۱۰.
۳۷۷. المیزان، ج۹، ص۳۱۱.
۳۷۸. توبه/سوره۹، آیه۶۰.
۳۷۹. بقره/سوره۲، آیه۲۶۸.
۳۸۰. نساء/سوره۴، آیه۳۸.
۳۸۱. ماعون/سوره۱۰۷، آیه۱-۳.
۳۸۲. توبه/سوره۹، آیه۶۷.
۳۸۳. توبه/سوره۹، آیه۹۸.
۳۸۴. یس/سوره۳۶، آیه۴۷.
۳۸۵. منافقون/سوره۶۳، آیه۷.
۳۸۶. توبه/سوره۹، آیه۴۴۴۵.
۳۸۷. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.
۳۸۸. جامع البیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۱۳۷.
۳۸۹. جامع البیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۱۳۵.
۳۹۰. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۱۸۷.
۳۹۱. مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۴.
۳۹۲. تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۳۸.
۳۹۳. منافقون/سوره۶۳، آیه۹ ۱۰.
۳۹۴. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۴.
۳۹۵. المیزان، ج۱۹، ص۳۰۷.
۳۹۶. محمّد/سوره۴۷، آیه۳۸.
۳۹۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۰.
۳۹۸. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۶.
۳۹۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۰.
۴۰۰. جامع البیان، مج۹، ج۱۵، ص۲۱۲.
۴۰۱. کشف الاسرار، ج۵، ص۶۲۱.
۴۰۲. مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۳.
۴۰۳. بقره/سوره۲، آیه۲۶۸.
۴۰۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
۴۰۵. تفسیر ماوردی، ج۱، ص۲۵۳.
۴۰۶. نمونه، ج۲، ص۳۷ ۳۸.
۴۰۷. قلم/سوره۶۸، آیه۱۷ ۲۴
۴۰۸. الفرقان، ج۲۶ ـ ۲۷، ص۱۳۹.
۴۰۹. نهج البلاغه، حکمت۴۲۵.
۴۱۰. وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۲۵.
۴۱۱. حدید/سوره۵۷، آیه۲۳ ۲۴.
۴۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۷۰.
۴۱۳. الفرقان، ج۳، ص۲۹۶.
۴۱۴. مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۹۶.
۴۱۵. منافقون/سوره۶۳، آیه۱۰.
۴۱۶. منافقون/سوره۶۳، آیه۱۱.
۴۱۷. فجر/سوره۸۹، آیه۱۷ ۱۸.
۴۱۸. فجر/سوره۸۹، آیه۲۴.
۴۱۹. توبه/سوره۹، آیه۳۵.
۴۲۰. نساء/سوره۴، آیه۳۷.
۴۲۱. حاقّه/سوره۶۹، آیه۳۰۳۴.
۴۲۲. حاقّه/سوره۶۹، آیه۳۶.
۴۲۳. فجر/سوره۸۹،آیه۲۴۲۵.
۴۲۴. المیزان، ج۱۹، ص۴۰۱.
۴۲۵. حاقّه/سوره۶۹، آیه۳۴۳۵.
۴۲۶. مدثّر/سوره۷۴، آیه۴۴-۴۸.
۴۲۷. انسان/سوره۷۶، آیه۷-۸.
۴۲۸. التبیان، ج ۱۰، ص۲۱۱.
۴۲۹. المیزان، ج۲۰، ص۱۳۲.
۴۳۰. الکشاف، ج۴، ص۶۷۰.
۴۳۱. الدرالمنثور، ج۸، ص۳۷۱.
۴۳۲. مائده/سوره۵، آیه۵۵.
۴۳۳. مجمع البیان، ج۳، ص ۳۲۴.
۴۳۴. الکشاف، ج ۱، ص ۶۴۹.
۴۳۵. جامع البیان، مج۴، ج۶، ص۳۸۹.
۴۳۶. بقره/سوره۲، آیه۲۷۴.
۴۳۷. مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۴.
۴۳۸. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۲۵.
۴۳۹. مجمع البیان، ج۹، ص۳۷۹.
۴۴۰. التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۷۱.
۴۴۱. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۲.
۴۴۲. مجمع البیان، ج۹، ص۳۷۹.
۴۴۳. کشف الاسرار، ج۱۰، ص۲۱.
۴۴۴. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۳.
۴۴۵. مجمع البیان، ج۹، ص۳۷۹.
۴۴۶. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۹۶.
منبع: دائره المعارف قرآن کریم (جلد چهارم)
موضوع مقالات
افزودن دیدگاه جدید