گفتگویی متفاوت در خواستگاری | استاد پناهیان
پیوست | اندازه |
---|---|
گفتگویی متفاوت در خواستگاری | استاد پناهیان | 62.04 مگابایت |
گفتگویی متفاوت در جلسه خواستگاری | حجت الاسلام و المسلمین استاد علیرضا پناهیان
سخنرانی کوتاه و دلنشین حجت الاسلام و المسلمین استاد علیرضا پناهیان درباره معرفی یک شاخص مهم برای شناخت افراد در جلسه خواستگاری را به مدت 5 دقیقه مشاهده می فرمایید.
محبت کجاست؟ توی دلی محبت می توانی پیدا بکنی که علیه خود قیام کرده باشد! توی دلی عشق می توانی پیدا بکنی که علیه هوس خود قیام کرده باشد! توی دلی می توانی وفا و صفا پیدا بکنی که علیه خود اقدام کرده باشد! حداقلّ اقدام علیه خود نماز اول وقت خواندن مؤدبانه است بی کم گذاشتن از نماز. نماز استقلال برای آدم می آورد. وقتی استقلال برای آدم آورد مبارزه با خودت کردی اهل محبت می شوی، اهل عشق می شوی، اهل مهرورزی می شوی. و الّا بی نماز اهل هوس است! هوسرانی با محبّت خیلی فرق می کند.
جوان مردم می رود خواستگاری یک خانوادۀ کمی تا قسمتی غیر مذهبی را انتخاب می کند. می گوید راحت باشیم بابا ولمان کن. گیر نده بهمان. آقای آقا داماد با هم صحبت کنید ببینید همدیگر را می پسندید؟ دختر خانم بر می گردند می گویند آقا پسر شما نماز اول وقت می خوانید؟ آقا پسر می گویند بفرما. شما چه کار داری به نماز اول وقت من؟ مگر امام جماعت مسجد هستی شما؟ مگر می خواهی من را توی سپاه پاسداران استخدام کنی یا حوزۀ علمیه گزینش بشوم؟ شما خودت نماز می خوانی دخترخانم که داری این را از من می پرسی؟
دخترخانم می گوید نه نماز نمی خوانم دارم از شما می پرسم. شما نماز اول وقت می خوانی یا نه؟ اول وقت که نمی خوانیم، نماز را اصلاً گاهی می خوانیم چه برسد به اینکه بخواهیم اول وقت بخوانیم. دخترخانم می گویند که شما معتقد هستید از نظر دیدگاهی مشکلی ندارید که باید دستور خدا را گوش کرد؟ می گوید آره مشکل نداریم حالش را نداریم. دخترخانم می گویند پس ما قبول نمی کنیم ببخشید، بروید روزی تان را خدا جای دیگر حواله بدهد. آقا پسر تعجب می کنند می گویند شما چرا به نماز ما گیر دادی؟ شما از من عشق بخواه، محبت بخواه، از من نمی دانم عقل و شعور زندگی بخواه، از من نظم و ادب و تر تمیزی و نظافت بخواه، این چیزها را بخواه، پول بخواه از من. از من چی می خواهی؟
دختر بر می گردد به پسر می گوید که من از شما یک دانه بیشتر نمی خواهم آن هم عشق، وفا، محبت. ولی تو یک آدمی هستی که اصلاً رویت نمی شود حساب کرد. کسی که با نماز خودش را مقیّد کرد معلوم می شود آدم هوسرانی نیست. معلوم می شود هوس خودش را به قدّ یک نماز اول وقت کشته. من از کجا اطمینان پیدا کنم؟ امروز از من خوشت آمده فردا از کس دیگر. امروز به خاطر دل خودت آمدی سراغ من، فردا به خاطر دل خودت من را زیر پایت لِه می کنی. من تا نماز نخوانی نمی توانم بهت دوزار اطمینان کنم. والّا هزاران زندگی اش را دیدم. من نه خودم خدا می شناسم نه پیغمبر، اما می خواهم شوهری داشته باشم که آدم بماند برای من! تو که به خدای خودت معتقدی چرا حرفش را گوش نمی کنی؟ از سر هوسرانی. من با یک مرد هوسران نمی توانم زندگی کنم! تو اگر خودت را زیر پای خودت پای نماز له نکرده باشی عاشق پیشه هم نیستی. دروغ می گویی به خدا قسم اگر می گویی من را دوست داری! هوس خودت را دوست داری! پس فردا به خاطر هوس از من بیچاره متنفّر می شوی.
خدایی که این همه بهت محبت کرده یک ذره ادب نداری نسبت به آن خدا! منی که می خواهم در آینده همسر تو بشوم چقدر مگر می توانم به تو محبت کنم که تو ادب من را نگه داری؟ تو که به خدا بی اعتنا هستی به من با وفا می شوی؟!
توی دلی محبت می توانی پیدا بکنی که علیه خود قیام کرده باشد! توی دلی عشق می توانی پیدا بکنی که علیه هوس خود قیام کرده باشد!
افزودن دیدگاه جدید