شناخت فلسفه احکام

فلسفه و حکمت احکام؛
فلسفه و حکمت احکام

فلسفه احکام را چگونه مي توان فهميد و روش هاي آن چيست؟

در پاسخ به اين سوال توجه به نکات ذيل بايسته است:
يک- توجه به کتاب و سنت
شناخت فلسفه احکام بايد از روش مطمئن انجام گيرد و نمي توان در بررسي اسرار احکام به حدسيات و پندارها اکتفا نمود و آسمان و ريسمان را به هم ببافيم. مثلا نماز را يك نوع ورزش سوئدي و اذان را وسيله اي براي تـقويت تارهاي صوتي و روزه را منحصرا رژيمي براي لاغر شدن و حج را وسيله اي براي كمك مالي بـه بـاديـه نـشـيـنان عرب و ركوع و سجود را دستوري براي بهداشت ستون فقرات و پيشگيري از بـيـمـاري سياتيك بدانيم! اين فلسفه بافي هاي مضحك نه تنها كـسـي را بـه دسـتـورات عـلاقـه مـنـد نـمي سازد، بلكه وسيله خوبي براي از بين بردن ارزش و بي اعتبار جلوه دادن آن ها خواهد بود(ر.ک: «پاسخ به پرسشهاي مذهبي» ناصر مکارم شيرازي، ص 272) لذا لازم است از قرآن و حديث، دليل محکمي بر فلسفه حکمي داشته باشيم و اگر گوشه¬اي از اسرار حکم خدا را شناختيم، نبايد گمان کنيم که بر همه اسرار واقف گشتيم.

دو- محدوديت فهم
نخست بايد دانست براي فهم تمام حقايق لازم است به تمام منابع دسترسي داشته باشيم و توانمندي فهم از منابع را نيز داشته باشيم در حالي که در هر دو جنبه براي انسان محدوديت هست، لذا اگر به فلسفه حکمي از طريق برخي آيات و روايات راه پيدا کرديم، نبايد تصور نمود آن چه به دست آمده، تمام حکمت است. هم چنان که با عقل و فکر محدود انساني نيز نمي توان به عمق احکامي که از علم بي انتهاي خدا سرچشمه گرفته، پي برد. دانش بشر به هر اندازه که با گذشت زمان پيش برود باز هم محدود است. ما همه چيز را نمي دانيم، اگر مي دانستيم لازم بود قافله علم و دانش بشر متوقف گردد؛ زيرا به پايان راه رسيده بود و اين ناداني هاي ماست كه دانشمندان بشر را به تلاش و كوشش دائمي براي يافتن نايافته ها و كشف مجهولات وامي دارد بـلـكـه آن چـه مي دانيم در برابر آنچه نمي دانيم، قطره اي در برابر دريا و يا سطري ازكتابي بسيار عظيم و بزرگ است. همان طوركه بسياري از مسائل علمي امروز براي انسان هاي هزار سال پيش چه بسا قابل درك نبوده است. ايـن را نـيز مي دانيم كه احكام و دستورات آسماني از علم بي پايان خداوند سرچشمه مي گيرد، از مـبـدئي كـه همـه حـقـايق هستي پيش او روشن است و گذشته و آينده و غيب و شهود براي او نمايان است و از همه چيز به طور همه جانبه آگاه است. آيـا با توجه به اين حقايق مي توانيم انتظار داشته باشيم كه فلسفه همه احكام را درك كنيم؟ اگر چـنين بود چه نيازي به پيامبران براي تشريع احكام داشتيم؟ خودمان مي نشستيم و آن چه صلاح و مصلحت بود تصويب مي كرديم و اين همه در سنگلاخ هاي زندگي سرگردان نمي شديم وانگهي مـگر ما همه اسرار آفرينش و تمامي موجودات جهان و قوانيني كه بر آن ها حكومت مي كند و فلسفه وجودي هر يك را مي دانيم؟ احكام تشريعي هم جدا از حقايق آفرينش و تكوين نيست اطلاعات ما در هر دو قسمت محدود است.

سه- فلسفه احکام و تعبد
عمل کردن به احکام و دستورات الهي هيچ گاه متوقف بردانستن فلسفه احکام نيست«بحث از فلسفه و اسرار احكام و حق ورود در اين بحث مطلبي است و اطاعت از خدا و دستورات الهي مطلبي ديگر و هيچ گاه دومي مشروط به اولي نبوده و نيست. ما در باره فلسفه احكام الهي بحث مي كنيم تا به ارزش و اهميت و آثار مختلف آن ها آشناتر شويم، نه بـراي ايـن كه ببينيم آيا بايد به آن ها عمل كرد يا نه؟ اين مسأله درست به اين مي ماند كه از پزشک متخصص خود توضيحاتي درباره فوايد داروهايي كه براي ما تجويز كرده و چگونگي تأثير آن ها بخواهيم تا آگاهي و علاقه بيشتري به آن پيدا كنيم، نه اين كه به كار بستن دستورات وي مشروط به توضيحات قانع كننده او باشد، زيرا در اين صورت بايد خود ما هم طبيب باشيم».(همان، ص272)
بنابراين، ما تنها به اندازه اطلاعات و به ميزان معلومات بـشري با توجه به منابع احکام در هر عصر و زمان مي توانيم فلسفه و اسرار و احكام الهي را دريابيم نه همه آن ها را و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدوديت علم ما، نبايد غير از اين انتظار داشته باشيم. مفـهـوم ايـن سخن اين است كه هرگز نمي توانيم اطاعت از اين دستورات و احكام را مشروط به درك و فهم فلسفه آنها كنيم، زيرا در اين صورت ادعاي علم نامحدود براي خود كرده ايم و دانش خود را در سطح دانش پروردگار آورده ايم و اين با هيچ منطقي سازگار نيست.

 

منبع:  اداره مشاوره نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها

Share