آثار تکبر در خانواده :
در مورد آثار تکبر در خانواده این پست ابتدا به بررسی آثار تکبر در قرآن و ریشه و عوامل تکبر و تکبر در خانواده می پردازد و سپس آثار تکبر در دنیا و آخرت را توضیح داده و درمان این بیماری خطرناک روحی را تبیین می کند.
پیشنهادی: احادیث تكبر و خود بزرگ بینی
آثار زیانبار تکبر در خانواده [ آثار تکبر در خانواده ]
هنگامى که حضرت یعقوب علیه السلام بر یوسف (علیه السلام) وارد شد، عزت پادشاهى موجب شد تا از تخت پائین نیاید و از پدر احترام کند در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: اى یوسف دستت را باز کن و او هنگامى که دستش را باز کرد نورى از آن خارج گردید و به طرف آسمان ها رفت، یوسف گفت: این نور چه بود که از دستم بر آمد، جبرئیل گفت: آن نور نبوت بود چون براى یعقوب از تخت پائین نیامدى رفت و از فرزندان تو کسى به نبوت نمی رسد.
بعضی از مشکلات در خانواده ها ناشی از تکبر و خود برتربینی بعضی ها در خانواده است. از آنجا که خانواده اولین محیطی است که منشِ فرزندان در آن شکل می گیرد، و والدین اولین مربیانی هستند که قادرند فرزندان خویش را با صفت نیکو آشنا سازند، و با رفتار خویش آن ها را در ترک گناهان یاری دهند. این نوشتار قصد بیان اثرات سوء تکبر به استناد قرآن و روایات، در خانواده را دارد.
تکبر در قرآن
یکی از صفت های ناشایست در انسان که باعث رانده شدن شیطان از بهشت و از بین رفتن اعمال فراوان و کوشش هاى مداوم او، و سرکشی فرعون در برابر حق و ادعای خدایی در او شد، تکبر و خود پسندی است. حتی تکبری که در قوم بنی اسرائیل وجود داشت سبب شد با اینکه از نشانه های پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) در تورات با خبر بودند به او ایمان نیاورند و خود را نژاد برتر بدانند و خود را مالک بهشت بدون عمل نیک باشند و خداوند به زیبایی پاسخ یهودیان متکبر را در سوره بقره آیات 81 و82 می دهد.
«بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ *وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُون»[1]
تمام انسان ها در برابر خداوند یکسان هستند. این عمل است که سبب رفتن به بهشت یا جهنم می شود. تکبر حالتى است که به نفس انسان عارض مى شود و انسان را وادار مى کند که در بالا بردن خود و تحقیر دیگران از حد بگذرد و به عبارت روشن تر: تکبر بالا بردن نفس و خود را برتر از دیگران دیدن است. این یک بیمارى روحى است که از تنگ نظرى متکبر حاصل مى شود و او در خود فضیلتى مى بیند که در دیگران نیست و او هرگز به نقص خود و کمال دیگران توجه ندارد. از این رو خداوند در سوره مبارکه اسرا آیه 37 کبر و غرور و خودبینی را منع کرده و آن را بی اساس دانسته است.« وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا»[2] چرا که بعضی انسان ها به کم ترین موفقیتی که می رسند چنان مغرور می شوند انگار دست به کار خارق العاده ای زده اند که هیچ کس قادر به انجام آن نیست.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: هر کس با تکبّر روى زمین راه برود، زمین و آنچه زیر آن و آنچه بالاى آن است او را لعنت خواهند کرد. افراد متکبر اگر نیک بنگرند خواهند دانست که کار مهمی نکرده اند. نه آسمان را به زمین آورده اند نه عکس آن. بلکه مهره ای بودند که در مسیر تکامل خویش هزاران نفر دیگر نیز دخالت داشته اند. بزرگان جهان هیچ گاه از اکتشافات خویش مغرور نگشته و آن را به خود نسبت نداده اند حتی در صدد نشان دادن خویش به مردم نبودند بلکه همه را به خداوند منسوب داشته اند. چنان که انیشتین گفته است: اندیشه ها از پیش خدا می آیند.
ریشه های تکبر
1 - نعمت جدید :
گاهی با افزایش حقوق پدر در خانواده و ترقی وضع اقتصادی افراد خانواده خود را از دیگران وحتی نزدیکان خویش تافته جدا بافته دانسته و زبان به تحقیر خانواده های محروم باز می کنند و موجب آزار دیگران می شوند؛ و با این عمل نه تنها در قلب های دیگران حتی والدین خویش جایی ندارند بلکه در جامعه نیز طرد خواهند شد. در صورتی که این مال امانتی الهی است تا با بخشش به محرومین همه خانواده ها از رفاه مالی برخوردار باشند بنابراین افزایش مال نه تنها برای فخر فروشی نیست بلکه تواضع فرد را در پی دارد چرا که مال برای چنین فردی مسئولیت آور در مقابل خانواده های محروم است. تکبر والدین نسبت به دیگران سبب می شود، فرزندان به جای کسب مهارت و صفات نیک در وجود خود و محبوبیت در قلب های دیگران، مادیات را به تنهایی هدف زندگی قرار داده ودر آینده مردم را با این معیار مورد سنجش قرار می دهد. و با این دید از توجه به صفات نیکی که در دیگران نهفته است غافل گشته و از تکامل خویش فاصله خواهد گرفت.
2 - افزایش علم :
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: دانش بجویید و همراه با دانش، خود را با بردباری و وقار زینت ببخشید و نسبت به آنان که دانش فرا می گیرید و برآنان که می آموزید تواضع کنید و از دانشمندان متکبّر و سرکش نباشید، که در نتیجه کارِ باطلِ شما [عمل و گفته] حق شما را از بین می برد.[3] گاهی افزایش علم در فرد برای او در مقابل والدین خود نه تنها باعث افتادگی و فروتنی نمی شود بلکه خود را دانای کل دانسته و از نصیحت های والدین و دیگر بزرگان بی نیاز می داند. در این صورت خود را از دانش و تجربه های گوناگون دیگران محروم ساخته و در زندگی دچار اشتباهی فراوانی می شوند که جبران آن با مشکلات فراوان همراه خواهد بود.
فرزندان چنین اشخاصی وقتی رفتار والدین خود را با اطرافیان می بیند، از این منش الگو برداری کرده و همان رویه را در آینده به والدین خویش و جامعه تحویل می دهد. نسبت به کسانی که به او درس می دهند گستاخ شده و حتی بی ادبی و مسخره کردن دیگران را حق خود می داند و از آن ابائی ندارد. امام علی (علیه السلام) فرمودند: هیچ کس از اولاد آدم نیست مگر اینکه موی پیشانی اش در دست فرشته ای قرار دارد که هر گاه تکبّر کند او را با پیشانی به زمین می کشد و به او می گوید:فروتن باش، خدا تو را پست گرداند![4]
3 - ذلت در نفس :
عامل اصلی تکبر ضعف شخصیت است و چون در وجود خویش خوبی را نمی بیند که دیده شود، لذا با عوامل واهی چون نسب خانوادگی سعی در فخر فروشی نسبت به دیگران دارند. امام صادق (علیه السلام) در معرفى آن فرموده است:هیچ کس تکبر نمى کند مگر به سبب ذلتى که در نفس خود مى یابد.[5] این در حالی است که پدر یا اجداد او افراد دانشمند یا نیکوکار باشند اما از این صفات در خود فرد متکبر نباشد. درباره این افراد باید گفت:
گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل
مردى خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) آمد و گفت: یا رسول الله من فرزند فلان بن فلان هستم و پدران خود را تا نهم بشمارش در آورد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: تو دهمین نفر آن ها هستى که در آتش گرفتار خواهى شد[6] با این فخر فروشی در توهم باارزش گشتن و اوج گرفتن در اذهان اطرافیان خویش فرو می رود. غافل از این که خیال او دور از واقعیت و آن پست شدن در نزد دیگران است.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: در آسمان، دو فرشته بر بندگان (خدا) گماشته شده اند، هر که فروتنى کند او را بالا مى برند، و هر که تکبّر و گردنکشى نماید او را پائین مى آورند.[7]
تکبر در خانواده
شاید در خانواده خود یا در جای دیگر با فرد متکبر برخورد کرده باشید.کسی که متکبر است خودش را بالاتر از همه می داند و به دیگران فخر می فروشد. به خاطر تکبری که دارد به روزی خود قانع نیست. بلکه زیاده خواه است. اسراف کردن و تعدی به حقوق دیگران را حق خود می داند. همه را برای خود به خدمت می گیرد. در عوض نفعش به هیچ کس که نمی رسد، هیچ با خورده فرمایش های خویش باعث ناراحتی دیگران می شود. حتی این را حق خود می داند که در زندگی دیگران دخالت کند. با این کار خودخواهانه اش موجب از هم پاشیدگی کانون بسیاری از خانواده ها شده است.
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: کبر عبارت از اینست که آدمى، مردم را با دیده پستى و حقارت نگاه کند و حق را خوار و ناچیز بشمرد و آن را بر وفق واقع نبیند.[8]
گوش او به حرف حق از جانب دیگران شنوا نیست. حتی در مقابل حق گردن کشی می کند. از نظر او حق همان است که او می گوید. دیگران را تهی مغز و خود را عقل کل می داند. فکر می کند که با ثروت موقتی که در این دنیا به او سپرده شده دیگران را در آن سهمی نیست و حق پایمال کردن حقوق دیگران یا مسخره کردن آن ها را دارد.
چنین شخصی اصلا واقع بین نیست بلکه فقط خود را می بیند. در زندگی او تنها شخصی که برایش مهم است خودش است و بس. دیگران در زندگی او هیچ ارزشی ندارند اگر نفعی برای او داشته باشد شاید تا پایان بهره برداری او از آن ها باشد. در بینش او همه باید بله قربان گوی او باشند.
فرد متکبر هیچ وقت عیب خود را نمی بیند. با این حال به راحتی زبان به افشای عیب دیگران می گشاید اگر کسی بدی او را به خودش تذکر دهد روی خود را ترش می کند. فروتنی در برابر چنین کسانی جایز که نیست هیچ بلکه تکبر عین درستی است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: در برابر متکبّران تکبّر ورزید که تکبّر در برابر متکبّران عبادت است.[9]
آثار تکبر در دنیا
نداشتن دوست: امام على(علیه السلام) فرمودند: شخص متکبّر هیچ دوستى ندارد.[10]
زائل شدن عقل: امام باقر (علیه السلام) فرمودند: در دل هیچ انسانى کبر وارد نمی شود مگر آنکه عقلش به همان اندازه ناقص مى شود، خواه کم باشد یا زیاد.[11]
خواری: امام على (علیه السلام) فرمودند: عزّتى که در اثر تکبّر بدست آید خوارى است.[12]
دوری از خدا: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: دورترین مردم از خدا کسانى هستند که تکبّر مى ورزند.[13]
از بین رفتن: امام على (علیه السلام) فرمودند: تکبّر بسیار، نابودى به همراه دارد.[14]
آثار تکبر در قیامت
تحقیر شدن: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (روز قیامت) متکبّران به صورت مورچه در مى آیند و مردم آن ها را پایمال مى کنند تا آنکه خداوند از حساب فارغ شود.[15]
جاودانگی در دوزخ: «فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ »[16] از درهاى دوزخ درآئید و در آن جاودان باشید که جایگاه متکبّران بد است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: بیشتر اهل جهنّم متکبّرانند.[17]
درمان تکبر
درمان این بیماری روحی به دو طریق میسر است:
1 - علمی: با کمی تفکر درباره مراحل آفرینش خود می توان از تکبر ورزی نسبت به دیگران فاصله گرفت. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: از متکبران و خودخواهان در شگفت هستم آن ها از نطفه اى خلق شدند و بعد هم مردارى خواهند شد، و بعد هم نمی دانند چه بر سر او خواهد آمد.[18] حتی آگاهی والدین از آثار این صفت ناپسند در دنیا و آخرت و مطلع ساختن فرزندان از این امر می تواند تأثیر به سزایی در ترک آن داشته باشد.
2 - عملی: تنها راه عملی مخالفت کردن با نفس است در جایی که میل به سر کشی و طغیان دارد. در این حالت درست باید بر خلاف میل باطن رفتار نمود و برخوردی فروتنانه در برابر دیگران نشان داد تا فرزندان نیز از برخورد به جا و متواضعانه والدین خویش الگو برداری کرده و همانند پدر و مادر تواضع را سرلوحه خویش قرار دهند. بنابراین والدین با آگاهی از اثرات مخرب تکبر در از هم پاشیدگی بنیان خانواده و از بین رفتن ثبات شخصیت هریک از اعضا و طرد شدن آن ها در جامعه، با دوری از تکبر در عمل و نشان دادن رفتاری مخالف با کبر ورزی که همان تواضع است از خود سبب الگو برداری فرزندان خویش از آن ها شده و باعث ثبات شخصیت آن ها و جای گرفتن در قلب های دیگران خواهند شد و با این عمل اعضا را در طی نمودن مراحل تکامل یاری می دهند.
منبع:codex11x
روزنامه اطلاعات
-------------------------
پی نوشت ها:
[1] سوره بقره، آیات 81 و82.
[2] سوره مبارکه اسرا، آیه 37.
[3] جهاد النفس وسائل الشیعة، ص 145.
[4] ثواب الاعمال، ص 341.
[5] ارشاد القلوب، ج 2، ص 76.
[6] ترجمه بحار الانوار، ج 2، ص607.
[7] کافی، ج 2، ص 122.
[8] سفینه البحار، ص409.
[9] تفسیر اثنی عشری، ص36.
[10] غرر الحکم، ص 593.
[11] معانی الاخبار، ص242.
[12] غرر الحکم، ص34.
[13] کافی، ج2، ص 123.
[14] غرر الحکم، ص334.
[15] مشکاة الانوار، ص 227.
[16] نحل، 29.
[17] عقاب الاعمال، ص 265.
[18] ثواب الاعمال، ص541.