نگاهی به ریشه های روانی غیبت و تهمت
از فرافکنی تا احساس حقارت
«شنیدی چی می گفت؟»، «چطور تونست این حرف رو بزنه؟» و... شاید چنین جمله هایی را در بین صحبت های همکاران یا مهمانی های خانوادگی زیاد شنیده باشید...
ممکن است چنین فردی کلماتی را با صدای بسیار آهسته کنار گوش همکارش زمزمه کند یا جملاتی شبیه این را با صدای بلند جار بزند. شاید هم شب که به خانه می رسد به سرعت به دوست یا خواهرش زنگ بزند و درباره هریک از آدم های اطرافش حرف داشته باشد.
به هرحال، وقتی یک نفر با آب و تاب فراوان پشت سر دیگران حرف می زند، خیالش کمی راحت می شود. شاید هم به دلیل بروز استرس های زیاد یا حتی به خاطر داشتن یک روز بسیار بد می خواهد با کسی درددل کند و از این راه به آرامش برسد. بی شک دانسته اید موضوع بحث ما چیست. قصد کرده ایم اندکی خودمانی تر شویم و از رفتارناپسند بدگویی و غیبت صحبت کنیم.
درست است که چنین رفتاری در فرهنگ همه مردم دنیا کار بسیار ناپسندی است و آموزه های دینی هم مردم را به شدت از این کار منع می کند اما با وجود همه اینها بازهم می بینیم و می شنویم صحبت پشت سر دیگران یکی از کارهای مورد علاقه بعضی از افرادی است که اصول اخلاقی چندان برایشان جدی نیست. ممکن است پیش خودتان فکر کنید چرا این افراد چنین ویژگی ناپسندی دارند؟ چرا و به چه علت پشت سر دیگران صحبت می کنند یا...؟
مکانیسم دفاعی فرافکنی
ضرب المثلی می گوید: «کافر همه را به کیش خود پندارد.» مانند همه مثل هایی که حکایت از خرد گروهی قوم ایرانی می کند، این مورد هم به یک واقعیت روان شناختی اشاره دارد که نام آن فرافکنی است.
به این معنی که فرد، خصوصیات بد و نامناسب خود را ناخودآگاه به انسان های دیگر، جانداران و حتی به محیط نسبت می دهد تا از احساس حقارت، شرم و گناه رها شود. کسی که احساس می کند فرد بی عرضه ای است، اطرافیان خود را بی عرضه خطاب می کند.
فردی که به همسر خود وفادار نیست همسر خود را به خیانت متهم می کند، شخصی که بدون دلیل موجه تفنگ دوربین دار را برداشته و جانور بی گناهی را که در محیط طبیعی خود زندگی می کند، با بی رحمی می کشد، آن جانور را به درندگی متهم می کند یعنی درواقع درنده خویی خود را به جانور بی گناهی که کاری به کار او نداشته است، نسبت می دهد.
فردی هم که دیگران را به بدی و صفات زشت منسوب می کند، درواقع می خواهد این ویژگی های نامناسب خود را به افراد دیگر نسبت دهد تا ظاهرا از احساس شرم رها شود و در عین حال بدرفتاری خود را با دیگران توجیه کند. پدری که در مورد فرزندش که به علت ضعف درسی مردود شده است، بد می گوید و او را به اهمال و تنبلی متهم می کند، درواقع اهمال و تنبلی خود را به کودک نسبت می دهد زیرا اگر خود او اهمال کار نبود، در طول سال به وضع تحصیلی فرزندش رسیدگی و نارسایی های او را رفع می کرد.
فرد شایسته ای که در جایگاه والایی قرار دارد، مایل است دست دیگران را بگیرد تا آنها نیز بالا بیایند و همسطح او شوند ولی فردی که احساس حسادت دارد، می کوشد افراد را پایین بکشد تا با او همسطح شوند و احساس راحتی کند. درحقیقت تهمت و غیبت از ضعف سرچشمه می گیرد و نوعی ابراز غیرمستقیم خشم به افراد شایسته از سوی کسی است که احساس ناشایست بودن می کند. آنها که عیبی دارند، ناخودآگاه به جستجوی عیب در دیگران می پردازند و به گفته حافظ: «کمال سر محبت ببین نه نقص گناه/ که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند».
حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «غیبت، تلاش ناتوانان است.»
آن کس که در برابر فردی احساس ضعف و حقارت می کند و نمی تواند خود را مساوی ببیند، به وسیله غیبت و تهمت می کوشد ارزش او را بکاهد. واکنش افراد در برابر دیگران و در برابر رویدادها به چند عامل بستگی دارد؛ برخی از این عوامل ژنتیک و برخی دیگر محیطی و اکتسابی است.
برای نمونه، برخی افراد در برابر ناملایمات حالت پرخاشگری دارند، عده ای دیگر هم با عقب کشیدن واکنش نشان می دهند که می تواند ناشی از علل سرشتی و ژنتیک باشد. گاهی فرد برحسب آموزش و تعلیماتی که دیده است یا بر پایه تجربه های قبلی خود عکس العمل نشان می دهد.
برای نمونه خانمی که در دوران کودکی به وسیله گریستن دل پدر و مادر را نرم می کرده و به خواسته خود می رسیده، در بزرگسالی هم هر وقت با مانعی روبرو شود، می گرید تا بلکه در بسته به روی او گشوده شود.
در برخورد با دیگران هم به طور طبیعی انتظار می رود فرد در صورت دیدن توانمندی ها و شایستگی ها در دیگری، او را به خاطر این فضایل تحسین کند و بستاید، اما شخصی که توانایی دیگران را به مفهوم تاکید بر ناتوانی خود می پندارد، می کوشد با نفی خوبی های دیگران و با بدگویی و تهمت زدن به آنها، اسباب رضایت خاطر خود را فراهم کند.
شخصی که مورد افترا قرار می گیرد ممکن است خویشاوند، همکار، رییس و هر کسی باشد. گاهی هم هنرمندان، دانشمندان و دولتمردان مورد تهمت و غیبت فردی قرار می گیرند که با آنها رابطه آشنایی ندارد. برای نمونه، شاعری کم مایه ممکن است یکی از ستارگان فروزان آسمان شعر ایران را مورد تهمت و افترا قرار دهد که مثلا چرا درباره شاهان اساطیری شعر سروده است، پس معلوم می شود بر ضد افراد محروم بوده و از این قبیل. رهی معیری در این باره سروده است: «آن کیست که مدهوش غزل های رهی نیست/ جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم؟!»
گالیله هم از سوی شبه عالمان عصر خود به بی دینی متهم شد. ناصرخسرو به علت غیبت حاسدان در یُمکان گوشه انزوا گزید و حضرت علی(علیه السلام) را نابخردان به بی دینی متهم کردند و چون گفته شد در محراب مسجد در حین نماز ضربت شمشیر ابن ملجم ملعون فرق او را شکافته است، پرسیدند: «مگر علی نماز هم می خواند؟!»
شیوع بدگویی
اگر از نظر بهنجاری آماری بخواهیم بررسی کنیم، شیوع بدگویی و غیبت به حدی است که باید گفت بد نگفتن و غیبت نکردن خارج از هنجار تلقی می شود! اما واقعیت این است که در مبتلایان به نابسامانی شخصیت پارانویید، متهم کردن دیگران به بدی و دروغ و فساد، فراوان دیده می شود.
در مبتلایان به نابسامانی شخصیت ضداجتماعی، متهم کردن، افترا، تهمت و مقصردانستن یا مقصر قلمدادکردن دیگران جزو ویژگی های ذاتی است. تهمت و غیبت، به عنوان روش پرخاشگری انفعالی، در مبتلایان به نابسامانی شخصیت پرخاشگر انفعالی نیز فراوان دیده می شود. این افراد چون نمی توانند خشم خود را مستقیم ابراز کنند، آن را غیرمستقیم در قالب بدگویی و تهمت ابراز می کنند.
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «هنگامی که در انجمنی هستی و در مورد مردی ناروا گفته می شود، تو یاری رسان او باش و هشداردهنده آن گروه و به نشانه اعتراض از نشست و انجمن آنان برخیز.»
به این ترتیب می بینیم که اصولا شنیدن غیبت و تهمت صحیح نیست، چه برسد به آنکه به وسیله شنونده برای دیگران هم نقل شود زیرا این غایت آرزوی تهمت زننده است که حرف نادرست او بین همه پخش شود. در کلام حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نکته ظریف روان شناختی ای وجود دارد، اگر کسی حاضر به شنیدن تهمت و غیبت نشود؛ در آن صورت گوینده به مقصود نمی رسد و بالاجبار دست از کار ناصحیح خود خواهد کشید.
منبع: روزنامه سلامت
افزودن دیدگاه جدید