اسماءالله / جلسه 6
امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر مردم می دانستند (لَو: نمی دانند) در شناخت خداوند عزّوجلّ چه فضیلتی وجود دارد، هرگز چشمشان را به آنچه که خداوند دشمنانش را بهره مند کرده از زینت ها و زیورهای حیات دنیا نمی دوختند.
اگر انسان هر روز و روزی چندبار این روایت را ببیند، حلاوت و شیرینی اش بیشتر می شود. مثل یک آیینه ای است که انسان خودش را در آن می بیند و می فهمد که میزان رشدی که کرده چه قدر است. لطفاً خودتان را با این روایت بسنجید. اگر از مصادیق این روایت بودید که خوب است وگرنه بحث های بعدی را خوب می فهمیم که به این درجه برسیم.
امیرالمؤمنین «علیه السلام» فرمودند: مصائب به طور مساوی بین انسان ها تقسیم می شوند. عده ای از انسان ها به هدایت اولیه خداوند لبیک می گویند. دنبال عقل و دین و فطرت و پیامبر می روند. ربوبیت خدا نسبت به این آدم ها این طور است که هرچه مصیبت و بلا سهمیه یک نفر است در این دنیا بچشند و آن طرف در نظام ابدی آسایش داشته باشند. در مقابل، کسانی که به عقل و دین و فطرت و پیامبران پاسخ نمی دهند، سنت این طور است که اینجا لذت هایشان را ببرند و عذابشان برای نظام ابدی بماند.
اگر مردم می دانستند که در شناخت خود خدا چه لذت و فضیلتی وجود دارد هرگز چشم نمی دوختند به آنچه که خداوند به دشمنان خودش از زیورهای حیات دنیا داده است.
خداوند وقتی می بیند یک نفر دشمن اوست با ارزش ها و هنجارهای الهی دشمنی دارد، در این دنیا به او لذت بیشتری می دهد. از جنس چیزی که با آن سنخیت دارد به او می دهد. (جمادی، نباتی و حیوانی) مؤمنین به این جماعت که با خدا فاصله دارند، لذات وهمی، حسی و خیالی زیادی دارند، حسودی می کنند.
حضرت می فرماید: اگر مردم می دانستند که در شناخت خود خدا چه لذت و فضیلتی وجود دارد هرگز چشم نمی دوختند به آنچه که خداوند به دشمنان خودش از زیورهای حیات دنیا داده است. یعنی معرفت خداوند با دل انسان کاری می کند که هرگز به نعمتی که هرکس چه دوست چه دشمن دستش است، حسادت نمی کند. در دنیا سهم اصحاب جهنمی در لذات طبیعی زیاد است و از لذت های فطری و انسانی محروم هستند. فطرت گراها سهمشان از لذات دنیایی ناچیز است و از لذات فطری بهره مند هستند. در معرفت الله چیزی گیر انسان می آید که هرگز از محرومیت هایی که دارد احساس غصه و ذلت نمی کند. حسرت دارایی های دیگران را نمی خورد. از نحوه ارتباطش با خدا فوق العاده راضی است. از خدا چیزی غیر از خودش را نمی خواهد.
ارزش دنیای دیگران نزد کسی که فضیلت معرفت خدا را می داند کم تر از چیزی است که آن شخص زیرپای خودش می گذارد و رد می شود، است.
اگر کسی بفهمد در این چند روز زندگی دنیا چه گنجی می تواند به دست آورد، هیچ تحریکی نسبت به نعمت های دیگران ندارد. سنخ این آدم با این کمالات تحریک پذیر نیست و قیمت خودش را در این می داند که اصل معشوق خود را بشناسد. تمام دغدغه اش این است که چه قدر نسبت به هدف خلقت پیشرفت کرده است. از بهره مندی دیگران هم خوشحال می شود. به محض اینکه آرزوی دارایی های دیگران را داری، حد می خوری و محدود می شوی، از قدرت و سرعت شدن تو کم می شود.
دل مثل ظرف می ماند. مقداری از آن خالی و بیشتر آن پر است. به محض اینکه مایعش کم شود، فضا برای هوا بیشتر می شود. ظرف دل را اگر با حقیقت پر کنی جایی برای هوا ندارد. هر قدر حقیقت کم تر باشد، بیشتر هوا دارد. اگر دل را با معرفت الله و خود خدا پر کنی، جای خالی باقی نمی ماند. هیچ چیز به بقای او نمی ماند. وقتی در نماز می خوانیم «و لم یکن له کفواً احد» باید بدانیم که هیچ کس مثل او نیست.
خیلی بد است آدم به دنیا بیاید و بمیرد و یکبار هم صادقانه نگوید خدا از همه قشنگ تر است.
اینها به قدری از معرفت خداوند لذت می برند و از شناخت حق تعالی غرق می شوند که متنعم می شوند به معرفت الله. یعنی بالاترین دارایی و نعمت خودشان می دانند.
آن قدر معرفت الله مهم است که امیرالمؤمنین «علیه السلام» می فرمایند: دوست نداشتم که در کودکی می مردم و به بهشت می رفتم تا اینکه بزرگ شوم و خدا را بشناسم. یعنی لذت شناخت خدا در دنیا از بهشت بیشتر است.
الحمدلله که ماندم و خدا را شناختم. می ارزید که در جبهه شهید نشدیم و الحمدلله به معرفت های زیادی رسیدیم. (مرحوم جعفر شریفی)
بزرگ شدن و زندگی کردن به غیر از معرفت الله ارزش دیگری ندارد.
معرفت الله بزرگ ترین چیزی است که خداوند به بنده اش عطا می کند.
مخاطب استاد، تحصیلات و علم و فهم و مدارک تحصیلی و ... نیست. دارایی یک استاد، تعداد کثیر جمعیت نیستند. دارایی یک استاد افراد پیر و جوان حاضر در جلسه نیستند. کسی که مخاطب استاد است، کودک عزیز روان شاگردان است. ان شاءالله بالغ شده باشند. یعنی صحبت در تاریکی کردن است. همه ما این کودک را داریم. کم کم به دهانش شیر بگذاریم بخورد تا انشاءالله به جوشن کبیر برسیم. ولی بعد از مدتی غذا خوردن باید ببینید که آیا حسرت از دلتان بیرون می رود و آرامش می آید؟ غصه بیرون می رود و شادی می آید؟
معرفت الله بزرگ ترین چیزی است که خداوند به بنده اش عطا می کند. ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون (او لیعرفون)[سوره ذاریات - آیه 56]
هر کار دنیایی که انجام می دهیم، مقدمه این کار است. اگر ارزشی دارد برای این است که به این معارف و شناخت ها برسیم.
هرکس با کودک عزیز روانش می شنود. با گوش حیوانی، جمادی و نباتی شنیدن هیچ فایده ای ندارد.
الهی به حق محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» گوش های انسانی ما را باز کن.
چنان از این معرفت لذت می برند که لذتشان به اندازه لذت کسانی است که در باغ های بهشت با اولیاء خدا هستند.
اینجا می فهمیم که چرا بعضی در دنیا لذتی می برند که بهشتیان در بهشت نمی برند.
برای کسی بخواهد لذت ببرد، خداوند دنیا را قشنگ تر از بهشت آفریده است. چون در اینجا فرصت داری بی دغدغه بشناسی.
ما می خواهیم به هیچ وجه از دارایی های دیگران و نداشتن های خودمان احساس تحقیر پیدا نکنیم. هیچ کس نتواند با داشتن هایش ما را تحقیر کند. طوری باشیم که آرزو نکنیم جای کسی باشیم. چه برسد که خودمان را در جهنم حسادت دیگران بیندازیم. خیلی پستی است.
بزرگان فرمودند: بعد از بیداری، اولین مرحله طلب است. واقعاً باید بخواهیم که بشویم.
کسی که بتواند از خدا لذت ببرد، از دنیا فوق العاده لذت می برد.
اگر معرفت خدا بیاید، تو همیشه در حالت انسی قرار داری که حالت وحشت نداری. صاحب و همراه ما در هر تنهایی است و یک روشنایی در هر تاریکی است. معرفت الله برای انسان قوت است از هر ضعفی و شفای هر بیماری است.
شرط لذت بردن و آرام بودن تو با دیگران بودن نیست.
شناخت خداوند تبارک و تعالی مونس هر تنهایی است. هر وقت پژمردگی به سراغ انسان می آید، معرفت الله است که دل انسان را روشن می کند.
شرط لذت بردن و آرام بودن تو با دیگران بودن نیست.
انسان با معرفت الله همه بیماری ها را شفا می دهد. فکرش دچار سوءظن و حسادت و افکار پریشان نمی شود. وقتی درون انسان را نور معرفت خدا می پوشاند، جایی برای بیماری و ضعف نمی گذارد. همان طور که ضعف بدن باعث ایجاد بیماری و رشد بیماری می شود. ضعف روح باعث می شود که انسان در زندگیش خرابکاری کند. قدرت که بیاید، ضعف می رود.
---------------------------
منبع: سایت منتظران منجی، استاد محمد شجاعی، 1386/3/3
افزودن دیدگاه جدید