اصلاح و معرفت نفس، امری گسترده است. زمانی نفس، درست شناخته می شود که ابعاد و زوایای نفسانی و ارتباط نفس با ابعاد خارجی و داخلی، خوب شناخته شود. انسان تا زمانی که از خودش جدا نشود و اسیر موهومات باشد، نمی تواند وارد معرفت نفس شود. معرفت نفس، یک علم نیست که انسان با مطالعه به دست بیاورد. کسی که یک بار حالت تجرّد برای او حاصل شود، قدرت معرفت نفس برای او چندین برابر بیش از کسی است که می خواهد از کتاب ها مطلب را بفهمد.
توحید ما پر از موهومات است. ما تا به حال، یک «یاالله» فراتر از موهومات نگفته ایم. ما در ذهن خود، توحید، نبوت و امامت تخیلی درست کرده ایم. ما گرفتار و اسیر موهومات هستیم و می خواهیم موهوماتمان را با موهوماتی دیگر کنار بگذاریم. این گونه نمی شود.
نوع شخصیت های افراد با هم متفاوت است. بعضی حس ها در وجود افراد، کم و زیاد است؛ مثلا کسی از کم پولی صدمه خورده یا از کمبود شخصیت به همین معنائی که معروف و مرسوم است. قرآن برای درمان انسان، راه های متعددی ارائه کرده است:
الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوب؛ [سوره رعد، آیه ۲۸]
آن ها کسانى هستند که ایمان آورده و دل هایشان به یاد خدا آرامش مى گیرد، آگاه باشید که تنها با یاد خدا دل ها آرامش پیدا مى کند.
همچنین فرموده است:
الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب؛[سوره رعد، آیه ۲۹]
همان کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند خوشى و سرانجام نیک از آنِ ایشان است .
عمل صالح، جهاد با نفس، استغفار و انواع راه کارهای درمانی را برای انسان فرموده اند. باید حالت رویایی با نفس پیش بیاید، دستیارهای آن شناخته شود و ارتباط آن با همه عالم شناخته شود. این مطالب از کتاب ها به دست نمی آید، فرق بین شهود و مطالعه، در شناخت نفس، ظاهر می شود. کسی که یک بار حتی در خواب، درست دیده باشد، بسیار راحت، نفس را معنا می کند، شاید هم نتواند بیان کند ولی خوب می فهمد که نفس چیست؛ ولی کسی که تعداد زیادی کتاب هم خوانده باشد، درست نمی فهمد نفس چیست، فقط می فهمد معانی زیادی برای نفس گفته اند و نفس مراتب دارد که در روایات نیز اشاره شده است؛ در روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام چهار مرتبه برای نفس قرار می دهند.[ تفسیر الصافی، ج۳، ص۱۱۱]
نفس به یک اعتبار اماره به سوء می تواند باشد، به یک اعتبار نفس لوامه می تواند باشد، به یک اعتبار نفس مطمئنه می تواند باشد؛ ولی اصل نفس یک چیز است.
گاهی نفس، انسان را به خلط می اندازد. ابعاد و زوایای شناخت نفس زیاد است. خداوند در سوره بقره می فرماید:
الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون؛ [سوره بقره، آیه ۳]
(پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان مى آورند و نماز را بر پا مى دارند و از نعمت ها و مواهبى که به آن ها روزى داده ایم انفاق مى کنند.
این عالم به آن اندازه ای که ما آن را مهمّ می دانیم، مهم نیست، باید از این عالم بیرون بیاییم. اصل، جای دیگر است که ما نرفته ایم و خبری از آن جا نداریم. ما یک دنیا می شناسیم و یک آخرت به حسب آیات قرآنی؛ اما شاید به تدریج به انسان نشان بدهند که زمین و موجودات آن، ثقل بیشتری از همه عوالم دیگر دارند.
---------------
منبع: بنیاد هاد