چگونه تاریخ امام حسین(علیه السلام) تاریخ خاصی شد
همه ی اصحاب امام حسین(علیه السلام) نسبت به زمانه ای که در آن بودند دغدغه داشتند و در غوغای مدعیان اصلاحات، به دنبال راهی اساسی جهت برون رفت از آن مشکلات بودند و در مراقبات و تأملات خود منتظر بودند تا زمانه، نفخه ای در کام اندیشه ی آن ها بریزد. زیرا می دانستند به حکم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن» بدون درک و دریافت زمانه و بدون کوشش برای درک نفخه ی زمانه ی خود، کارِ درخوری نمی توان کرد.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
1- در راستای نظر به تاریخی که امام حسین(علیه السلام)ذیل اسلام گشودند، باید به انگیزه ی واردشدن اصحاب آن حضرت در جهانی که امام شان به سر می بردند، توجه شود و از تاریخی که در آن به سر می بردند، چه درکی داشتند؟
2- «عبداللّه بن عروة بن غفاری» و برادرش «عبدالرحمن بن عروة بن غفاری» که هر دو از مجروحان جبهه ی اُحد بودند و در آن جنگ با بدنی مجروح لشکر ابوسفیان را دنبال کردند؛ در کربلا خدمت امام حسین(علیه السلام) رسیدند. روز عاشورا در گرماگرم جنگ بین دو لشکر، وقتی آن دو دیدند قادر نیستند جان امام و جان خود را از حمله ی دشمن محفوظ دارند به نزد امام آمدند و عرض کردند: «یا اباعبداللّه! علیک السلام، حازنا العدوّ إليك، فاحببنا أن نقتل بين يديك، نمنعك و ندفع عنك»(ابو مخنف كوفى، لوط بن يحيى. وقعة الطف، ص: 234 ) دشمن کار را از دست ما گرفت، به تو نزدیک شد، ما دوست داریم که پیش رویِ تو کشته شویم و تا زنده ایم این حمله را از تو دفع کنیم.
3- کوشش آن دو برادر این بود که نَفَس های آخر خود را در محافظت به امام به انتها برسانند تا از خود مطمئن باشند که در مسیر قرب الهی کوتاهی نکرده اند و امضاء و گواهیِ لازم را از «عَیْنُ اللّه النّاظره» یعنی حضرت امام حسین(علیه السلام) در انتهای برگه ی اخلاص خود داشته باشند و تا بر همگان معلوم شود حسین(علیه السلام) با چه یارانی تاریخ خاص خود را ساخت.
امام حسین(علیه السلام) در جواب تقاضای آن دو فرمودند: «مَرْحَباً بِكُمَا اُدْنُوَا مِنِّي، فَدَنَوَا مِنْهُ فَجعلا یقتلان قریباً منه»؛ آفرین بر شما، پس هر دو نزدیک من بایستید. پس هر دو به نزدیک امام(علیه السلام)آمدند و به مبارزه پرداختند و همچنان مبارزه کردند تا شهید شدند. گویا این دو در کنار امام، هر سه یک تن شدند با سه شمشیر و هر کدام کار آن دیگری را به اتمام می رساندند به همان معنایی که در جامعه ی توحیدی هرکس آن چه زمین مانده است را برمی گزیند و به همان معنایی که رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)متمّم مکارم اخلاقی شد که پیامبران قبلی شروع کرده بودند تا معلوم شود راز بزرگ همه ی حرکات توحیدی و به خصوص حرکت توحیدی کربلا، در روح اتحاد است و آن روح های متحد توانستند آن حماسه ی بزرگ را در کربلا شکل دهند تا معنای اتحاد برای همیشه برای بشر از طریق کربلا ظهور کند.
4- امام(علیه السلام) حمایت آن دو برادر را برای خود پسندید تا آن ها را وارد جهان بزرگ تری که امام(علیه السلام) در آن قرار دارند وارد کنند و آن ها نیز به تمام معنا خود را در سایه ی امامِ خود قرار دارند تا معنای اتحاد و همدردیِ حقیقی برای نجات خلق را در مسیر پر پیچ و خم زندگی به نمایش گذارند و از آن تمام عالمِ وجود را طی کردند. چیزی که شمه ای از آن در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ظهور کرد تا معلوم شود در این دوران نیز هرکس خواست وارد جهانی بزرگ تر از جهانی شود که استکبار برای بشریت معنا کرده است، چگونه عمل کند و به جای چپاول بیت المال و سبقت در غارت غنایم برای نجات از سیطره ی استکبار از حق خود بگذرد تا امامی معصوم او را در کنار خود جای دهد و امر قدسی که از تاریخ سیاسیون رخت بربسته، به جامعه ی ما برگردد.
5- ما در فرهنگ اتحاد به همان معنایی که با حسین(علیه السلام)وسعت یابیم، به آینده ی خود که تعالی یکی توسط دیگری است می رسیم. آینده ی انسان در یگانگیِ روح ها رقم خواهد خورد، وقتی این یگانگی با نظر به انسانی چون سیدالشهداء(علیه السلام) به میان آید در حالی که تنها به نیروی محبت به امامی چون حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)می توان به یگانگیِ روح ها دست یافت و جز به نیروی یگانگی روح ها نمی توان از انحطاط نجات یافت. زیرا:
هر که را جامه به عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب، کلی پاک شد
این محبت است که ما را از انحطاط های اخلاقی می رهاند و با جهشِ پیش بینی نشده از اخلاق جامعه ی توسعه نیافته که «تنگ نظری» و «حرص» و «فریب» و «خشم» و «یأس» است، رها می شویم.
وضع تاریخی زمان یزید و نحوه ی تغییر آن
6- اصحاب امام حسین(علیه السلام)همچون امام شان سخت از تنگی زمانه در رنج اند و هیچ چیزی را در آن روزگار شایسته ی آن نمی بینند که بدان مشغول شوند و از آن راضی شوند تا به آن صورت عمر بگذرانند و لذا به تاریخی و زمانه ای برتر و بالاتر نظر دارند و منتظر گشایشی هستند که آن ها را از این تنگنا برهانند و بالاخره آن انتظار کار خود را کرد و معجزه ای که باید واقع می شد، واقع شد.
7- سالم بن عمرو ابتدا گمان کرد آن معجزه که در انتظارش بود، حضور مسلم بن عقیل در کوفه است، لذا به سرعت به او پیوست ولی وقتی کوفیان مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند و یاران عبیداللّه، سالم بن عمرو و عده ای دیگر از شیعیان را دستگیر کردند، سالم از چنگ آنان گریخت و خیلی زود متوجه شد گشایشی که به دنبال آن است، حضور امام حسین(علیه السلام) در کربلا است و در نتیجه به سرعت به امام پیوست.
8- سالم بن عمرو چگونه تحمل کند در زندان بماند و در زمانه ای نَفَس بکشد که با حاکمیت یزید سخت مسموم است، مگر زندان برای چنین افرادی می تواند موجب درماندگی شان شود و اراده ی آن ها را سست کند؟ اگر کربلا تاریخ خاصی است به جهت آن است که یاران حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) یاران خاصی هستند و متوجه گشایش هایی هستند که خداوند از طریق امام حسین(علیه السلام) در مقابل آن ها گشوده است و به همین جهت هیچ تنگنایی آن ها متوقف در تاریخ یزید نمی کند. آن کسی که تنگناهای تاریخ یزیدی را بپذیرد خود در بند سلسله ی حوادث است، چه در زندان باشد و چه نباشد، در زندانِ روزگارِ خود سنگین و سنگین تر می شود. راستی چرا شکست مسلم بن عقیل موجب نشد تا سالم بن عمرو خود را ببازد؟ چرا سالم بن عمرو گرفتار سستی و فتور نگشت؟ جز این است که او متوجه شده بود در تاریخ ظلمانی یزیدی، خداوند زمانه را بدون گشایش رها نمی کند؟ انسانی که متوجه ی چنین سنتی باشد همواره در جنبش روح خود پایدار می ماند تا با شنیدن اولین صدا به پا خیزد زیرا آلودگی های زمانه که هر اراده ی بزرگی را به سستی و فتور گرفتار می کند، از ساحت چنین افرادی که با خودآگاهیِ لازم متوجه تنگنای زمانه شان هستند، دور است. هیچ افتادنی آن ها را زمین گیر نمی کند و به سرعت با نسیم روحِ قدسی زمانه شان به پا می خیزند و اجازه نمی دهند بندهای نظام سلطه آن ها را در بند خود نگه دارند.
9- سالم بن عمرو با اراده ی نزدیکی به امام (علیه السلام)از تمام زندان ها به سوی امام گریخت تا در کنار امام خود شهید شود و معلوم کند اگر همه ی عالم را ظلمات فرا گیرد نباید از گشایشی که خداوند در مقابل ما می گشاید غافل شد بلکه باید با نزدیکی و قرب به امام(علیه السلام) از برکات زمانه بهترین بهره را برد.
سالم بن عمرو ندا سر می دهد که مواظب باشید پای بندهای ناپیدا شما را از جوش و خروش زندگیِ توحیدی زمانه محروم ننماید که این از هزاران بیماریِ بدن، بد و بدتر است.
10- سالم بن عمرو همچون دیگر یاران امام حسین(علیه السلام) متوجه بود چگونه با آزادشدن از بندهای ناپیدای تاریخِ ظلمانی یزیدی، تاریخ دیگری را آغاز کند زیرا می دانست چگونه سرآغازهای تاریخی، سرنوشت سازترین زمان زندگی انسان است حتی اگر شهید شوند. آری! سرآغاز دیگر تنها با برون رفت از بندهای ناپیدای زمانه ی حاکم بیرون می آید و موجب جهش تاریخی می گردد و سرنوشت انسان کنونی را رقم می زند و بن بست های یأس را ویران می سازد.
11- آرمان های انسان ها با نظر به یاران امام حسین(علیه السلام) از حالت غیر واقعی به صورت واقعی در می اید و متوجه می شویم جامعه ای که در سایه ی امام حسین(علیه السلام) زندگی را برای خود معنا کرده تا کجاها می تواند جلو برود. آگاهی و بصیرتی که با امام حسین(علیه السلام) گشوده می شود در انحصار گروهی از نخبگان و افراد خاص محدود نمی شود، بلکه این همه ی آحاد جامعه است که متوجه فهم همه ی آن چه باید یک انسان بفهمد می شوند، یعنی فرهنگ حسین(علیه السلام) فرهنگ تعالی توده ی انسان ها به سوی عرفان متعالی است تا مردم به زندگی نگاه سلوکی داشته باشند و قرب و لقاء الهی را مدّ نظرها قرار دهند و از دستورات شریعت و عبادات، انقطاع إلی اللّه را برداشت کنند.
12- همه ی اصحاب امام حسین(علیه السلام) نسبت به زمانه ای که در آن بودند دغدغه داشتند و در غوغای مدعیان اصلاحات، به دنبال راهی اساسی جهت برون رفت از آن مشکلات بودند و در مراقبات و تأملات خود منتظر بودند تا زمانه، نفخه ای در کام اندیشه ی آن ها بریزد. زیرا می دانستند به حکم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن» بدون درک و دریافت زمانه و بدون کوشش برای درک نفخه ی زمانه ی خود، کارِ درخوری نمی توان کرد.
13- از یک طرف جامعه باید به جایی برسد که ماوراء تبلیغات استکبار حاکم فکر کند و از طرف دیگر باید راهی گشوده شود تا سیطره ی این همه فریب فرو افتد و این تنها با تئوری و نظریه پردازی ممکن نمی شود بلکه باید شخصی به صحنه آید که راه حلّ نهایی را عینیت بخشد و این بود راز استقبال اصحاب دغدغه مند امام حسین(علیه السلام) که وضع تاریخی خود را می شناختند و به خوبی متوجه بودند درک وضع تاریخی و تغییر آن کار آسانی نیست و امام حسین(علیه السلام) نشان دادند تا آن اندازه تغییر وضع تاریخی مشکل است که بعضاً با زبان خون و شهادت می توان مسئله را روشن نمود.
14- امام(علیه السلام) بحران زمان خود را این طور توضیح دادند که: «إِنَ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا- وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ- يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ- فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون»[1] در حال حاضر مردم بنده ى دنيايند و دين بر سر زبانهاى آنها میچرخد و تا وقتى زندگیشان بر محور دين بگردد، در پى آناند، اما وقتى به وسيله ى «بلا» آزمايش شوند، دينداران اندك میشوند. و از این جهت حج را ترک کردند که در آن شرایط یعنی در شرایطی که سیطره ی یزید در میان است انجام حج به نحو اَحسن بدترین حج می شود و کاری است بیهوده و احمقانه ترین کار آن است که انسان کار بیهوده را به نحو اَحْسن انجام دهد. حرکت امام(علیه السلام)حرکتی است در شرحِ دردِ غیبت خدا در جامعه، و حضرت درد زمانه ی خود را به دوش می کشند تا «دین» در حجاب یزید نماند.
منبع: لب المیزان
...........................
پی نوشت ها:
[1] - بحارالانوار، ج 75، ص 116.
افزودن دیدگاه جدید