پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/ بخش دوم
«یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّه» معنایش چیست؟ این نیست که (کتاب) سنگین است محکم بگیر تا نیفتد، یعنی به محتوایش خوب عمل کن. اگر من احتمال بدهم این آقا حرف هایی که می زند سهو کرده است دیگر نمی توانم به قوّت به آن عمل کنم، لذا این حرف درست نیست. منتهی خُب روح مُحدِّثی گری که عقیده به احادیث دارند باعث شده این را بگویند.
سوال28: یعنی از همان اول که این ها به وجود آمدند این عصمت بود؟
ج: اوّل و دوّم ندارد. انبیاء را خدا یک کاری می کند که در بچگی کاری نکنند تا بعد که پیغمبر می شوند و بخواهند مردم را دعوت کنند مردم بگویند خودت بچگی با ما قمار بازی می کردی و عرق می خوردی، حالا می گویی نکن، نه، این را خدا حفظش می کند. این را باید حفظ کند و الّا فردا از کار می افتد، هر چه بگوید می گویند آقا دیروز خودت این کا را می کردی، این را خدا حفظ می کند. امّا از بچگی هنوز پیغمبر نیست، به آن درجه از عصمتی که بعد باید برسد نرسیده است، خدا به تدریج به آنجا هم او را می برد. کلاس هایی خودش ترتیب می دهد، بلد است کارهایی بکند. تربیت انبیاء با زبان نیست، با عمل است، با کار است. خدا به موسی کلیم گفت: برو با آن بنده خدا ملاقات کن. این ها کلاس آن هاست، ولی ما باید حرف بزنیم، قرآن بخوانیم، روایت بخوانیم، خدا آن ها را با این درست نمی کند. این هم حرف غلطی است که می گویند قرآن اشاراتش مال انبیاء است. خدا این ها را نیاورده است که پیغمبران را تربیت کند، پیغمبران آمدند و رفتند، قرآن مال ماست. پیغمبر را هم خدا با قرآن تربیت نکرد، و لو از همه بیشتر بعد از نزول قرآن خودش عمل می کرد و استفاده هم می کرد، اما قبل از نزول که قرآن نبود، خود خدا بلد است در بیابان و در خیابان یک برنامه هایی می چیند خلاصه این را یک کاری می کند که بتواند وحی خدا را دریافت کند. آن ها را خود قرآن می کند. سنّی ها هم نقل کرده اند این چیزها را فقط ما نقل نکردیم، غرض این است که کاری انجام شده که برای بعد از پیغمبری اش هم مفید است، آن جا می گویند پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله چوپان بود و در کوه های مکه گوسفند می چراند، سنش کم بود دیگر، خُب طبیعی است چوپان ها وقتی به هم برمی خورند می نشینند، می گویند و می خندند، تنها بود، یک چوپان دیگر هم آمد جلو و خلاصه با هم رفیق شدند، آن چوپان گفت: آنجا دارند بزن و بکوب می کنند، بیا ما هم برویم، خُب آن زمان هم مثل حالا هر کسی یک چیزی داشت می زد سرش را گرم می کرد، خُب وقتی می خواستند بروند خدا خواب را بر پیامبر مسلّط کرد و ایشان خوابید و نتوانست برود. غرض این است که خدا تربیت می کند، یا وقتی کعبه خراب شده بود و سیل آن را برده بود، همه کمک میکردند. هر کسی دامنش را سنگ و خاک پر می کرد آنجا می آورد. خُب آن ها هم نوعاً شلوار ندارند، هوا گرم است و لباسشان بلند است. پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله هم خواست دامن را بلند کند می گویند جبرئیل زد تخت سینه اش و افتاد، غرض این است که خدا این کارها را می کرد که مشکلی پیش نیاید. امّا تربیت تدریجی باعث شد که بعد به رتبه پیغمبری برسند، اگر سهو هم باعث می شود که کار پیغمبری پیش نرود و دچار مشکل شود خدا اجازه نمی داد.
سوال29: منظور از روایت « وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ »[11]چیست؟
ج: خُب (اگر عقل پیامبر کاملتر) نباشد ممکن است یک کارهای در اثر کمبود عقل انجام بدهد آن وقت پیغمبری اش را باطل کند و مردم هم او را قبول نکنند، لذا همیشه انبیاء از همه امت عقلشان بیشتر است. آن عقل بیشتر دو کار می کند. (یک) زمینه را برای دریافت وحی آماده می کند دوّم این که مواظب کارهایی است که جلو هدایت را می گیرد، لذا این ها موفق می شوند.
سوال30: در ادامه روایت آمده است: « وَ مَا یُضْمِرُ النَّبِیُّ ص فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِینَ »؟
ج: خُب کسانی که عقلشان ضعیف است بیست و چهار ساعته کار کنند، عرق بریزند، زحمت بکشند امّا یک آدم عاقل کم هم که زحمت بکشد این اثرش بیشتر از آن است. چون یکی از آثار عاقل این است که کاری نمی کند که نتیجه زحمت ها را هدر بدهد، امّا جاهل ممکن است کار بکند یک کاری هم بکند همه زحمات را از بین ببرد.
سوال31: منظور از « اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِینَ » چیست؟
ج: کوشش، اجتهاد یعنی کوشش. (امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند:) « وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ»[12]، شما نمی توانید مثل من علی تقوا را مراعات کنید اما تا آنجایی که می توانید کوشش کنید. در آیات و روایات اجتهاد یعنی به کار بستن جهد و کوشش.
سوال32: آیا معصومین علیهم السلام سهواً اشتباه می کنند؟
ج: نه خیر، نه عمداً اشتباه می کنند و نه سهواً و الّا آدم اگر احتمال سهو می داد هر چه می گفتند را میگفت شاید سهو کردند آن وقت اعتماد از کلامشان سلب می شود پس این حرف درست نیست.
سوال33: آیا سهوُ النبی صحیح است؟
ج: سهو النبی هم صحیح نیست. آن هایی که این حرف را زده اند خودشان سهو کرده اند. نسبت سهو دادن به این ها اولی است از نسبت سهو دادن به آن ها(معصومین). این ها را زیاد دیدیم سهو کرده اند امّا از آنجا ما خبر نداریم و یک بار هم ما ندیده ایم سهو کرده باشند. چون اگر سهو کنند مردم می گویند نکند این حرف هم سهو است. اعتبار (حرف هایشان) کم می شود. مردم حرف ها را قبول نمی توانند بکند. حرف این جوری است، یک احتمال بیاید که نکند اشتباه باشد آدم به قوّت نمی تواند آن حرف را بگیرد.
« یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّه »[13] معنایش چیست؟ این نیست که (کتاب) سنگین است محکم بگیر تا نیفتد، یعنی به محتوایش خوب عمل کن. اگر من احتمال بدهم این آقا حرف هایی که می زند سهو کرده است دیگر نمی توانم به قوّت به آن عمل کنم، لذا این حرف درست نیست. منتهی خُب روح مُحدِّثی گری که عقیده به احادیث دارند باعث شده این را بگویند. دیده اند پاره ای از احادیث نقل شده است و میگفتند تمام احادیث کتاب بین من و بین خدا حجّت است، به همین دلیل این منطق از اینجا نشأت گرفته است، این هم حدیث است، خُب حجّت است و این گاهی هم سرایت کرده (تا جایی) قوّت پیدا کرده که کتاب را کنار گذاشته اند و گفته اند همان عترت خالی کافی است، ما از کتاب بهره ای نمی توانیم ببریم، امّا نه؛ پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله از همان روز اول فرمودند: « إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی »[14] ( من بعد از رحلتم دو چیز گرانقدر را بین شما میگذارم قرآن کریم و خاندانم).
سوال34: نقل کرده اند که مرحوم صدوق رحمه الله علیه می فرمایند اگر کسی قائل به سهو النبی نباشد غالی است؟
ج: بله دیگر، او می گوید امّا ما هم می گوییم اگر کسی قائل شود او هم جور دیگر است. بله، حرف است دیگر.« حرف حرف می آورد ». او می گوید ما هم باید بگوییم دیگر چاره ای نیست. منتهی ما هیچ وقت به کسی تهمت نمی زنیم، می گوییم یک مبنایی است که باعث این حرف شده است اما مبنا این است که می گویند هر حدیث به هر حال( حجّت است).
سوال35: پس این که می گویند پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله نماز صبحشان قضا شد و با اصحاب قضا خواندند...؟
ج: خُب همین ها باعث شده است این را بگویند دیگر. کی نمازشان قضا شده است!؟ (ایشان) قبل از اذان چقدر زودتر بیدار می شد.
سوال36: آیا درست نیست که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله شبی را بر روی عبای دولا خوابیدند و نماز صبحشان قضا شد؟
ج: قضا نه، قضا شدن نماز برای پیامبرصلی الله علیه و آله درست نیست. روایت است برای نماز شب یک خُرده دیرتر بلند شدند، مثلا اگر راست باشد ولی قضا نه؛ این ها چشمشان می خوابد اما قلبشان بیدار است، مثل ما نیستند که خواب بر آن ها غلبه کند.
سوال37: جنبه بشری ایشان غالب نمی شود؟
ج: جنبه بشری اش را خدا تربیت کرده است، غالب هم هست اما غالبش این جوری است. « یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً »[15] بیشتر شب را باید بلند شوی عبادت کنی، مگر مقدار کمی که باید بخوابی، بنابراین آدمی که مخاطب این خطاب است و عملاً هم این کار را کرده و ثابت کرده که خواب در اختیار اوست(ممکن است نمازش قضا شود؟!). ما ممکن است بخوابیم و بگوییم دو ساعت دیگر بیدار میشویم، بعد بخوابیم و آن طرف آفتاب بیدار شویم زیرا خواب دست ما نیست. امّا ایشان خواب در اختیارشان بود. طریقه تَهَجُّد ایشان مثل ما نبود که همه (تَهَجُّدش)را یک دفعه شروع کند و تمام کند، ایشان بعد از نصف شب آب برای مسواک و وضو بالای سرشان بود، بلند می شدند مسواک می زدند و وضو می گرفتند، دو تا دو رکعتی نماز می خواندند و بعد می خوابیدند. دوباره به وقت بیدار می شدند باز دو تا دو رکعتی می خواندند باز می خوابیدند، خواب دست خودشان بود. دوباره بیدار می شدند آن سه رکعت آخر را می خواندند. بعد هم نافله صبح و نماز صبح و بعد، کسی که وضعش این جوری هست هیچ وقت نمی شود گفت نماز صبح خوابش برد. مثل ما یک دفعه تا آن طرف اذان نمی خوابید. مثل ما نیست که خوابش ببرد. این حرف چون سبقه حدیثی دارد باعث آن حرف ها شده است. این حدیث مشکل ایجاد کرده است. خود پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: « سَتَکثُرُ عَلَیَّ القالَه »، به زودی حرف هایی به من نسبت می دهند اما نباید باور کنید.
سوال38: امکان دارد در اثر ادامه تقوا، همانطور که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله خواب دست خودشان بود دیگران هم بشوند؟
ج: فعلاً همان یک دانه را ما دیده ایم، اما حضرات معصومین علیهم السلام هم همه شان یک قماش هستند. اما دیگران هم جسته گریخته رسیده اند. این قاعده کلی نیست اما ممکن است انسان به اینجا برسد. چیزی هم نیست اما خُب آدم هایی که آمادگی بیشتر دارند این ها می تواند زودتر از خواب بیدار شوند یا هر وقت بخواهند می توانند بیدار شوند اما عموم مردم نه این جور نیستند. در عموم، آدم در اختیار خواب است. گاهی بعضی ها را می بینید وسط خیابان (در حالت) ایستاده خوابیده اند، خسته میشود، خواب بر او غلبه می کند دیگر سرش نمی شود خیابان است، بیابان است، ماشین می آید، اتفاقی می افتد، پشت فرمان ماشین می خوابد و تصادف می کند، این علامت این است که آدم ها در اختیار خواب هستند. اما خاتم انبیاء و حضرات معصومین علیهم السلام خواب در اختیارشان بود، لذا همه حضرات معصومین علیهم السلام هم این گونه بودند، هیچ وقت نماز صبح آن ها و سایر نمازهایشان قضا نمی شد، اگر کسی نقل بکند معلوم می شود نماز خودش قضا می شود، نه نماز آن ها.
سوال39: در کتب اهل سنت نقل شده است پیامبراکرم صلی الله علیه و آله هنگام اذان صبح خواب ماندند و بلال ایشان را با جمله « الصلاه خیرٌ مِن النُوم » بیدار کردند درست نیست؟
ج: خُب سنّی ها می گویند دیگر، راوی اش سنّی است. ایشان خوابش در اختیار خودش بود، مثل ما نبود که ما در اختیار خواب هستیم، آدم دلش می خواهد قبل از سحر ماه رمضان نیم ساعت بخوابد و وقتی خوابید آن طرف آفتاب بیدار می شود چون خواب دست ما نیست، امّا پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله خواب در اختیار خودش بود، هر وقت می خواست بیدار می شد، به همین دلیل ایشان نماز شب را اینجوری می خواند. در سه وقت می خواند. سه وعده می خواند. یک دفعه نمی خواند. اوّل دو تا دو رکعت می خواند دوباره می خوابید، باز بلند می شد دو تا دو رکعت می خواند باز می خوابید، بار سوم شفع و وتر را می خواندند، اگر خواب در اختیار ایشان نبود که نمی توانست بیدار شود، بنابراین این راویان سنی ها یکی از برکاتشان تناقض گویی است
مطالب تکمیلی:
پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/بخش اول
پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/بخش سوم
پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/بخش چهارم
پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/بخش پنجم
پرسش و پاسخ اعتقادی/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله/بخش ششم
**********************************************
پی نوشت ها:
[11]قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِأَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَه الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِوَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ النَّبِیُّ ص فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِیعُ الْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَ مَا یَتَذَکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ. ( کافی ج1 ؛ ص12
[12] - نهج البلاغه (ترجمه صبحی صالح)، ص: 418 نامه 45
[13] - یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّه وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا (سوره مبارکه مریم آیه 12
[14] - قالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم : إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ما إن تَمَسَّکُتُم بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعدی فإنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ
[15] - سوره مبارکه مزمل آیات 1و 2
افزودن دیدگاه جدید