نقش خانواده در انتقال محبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف/ بخش دوم
نهاد خانواده از نهادهای مهم جوامع بشری است که بسیاری از نیازهای زیستی و روانی انسان ها را بر آورده می کند. انتقال ارزش ها و باورداشت های جامعه به فرزندان از مهم ترین کارکردهای خانواده است. از سوی دیگر، محبت و دوستی اهل بیت (علیهم السلام)، به ویژه محبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
2. عدم ایجاد انگیزه در فرایند انتقال محبت
انسان برای انجام هر کاری در درجه نخست نیازمند انگیزه ای است که وی را برای انجام آن آماده سازد. انگیزه، عاملی است درونی که رفتار انسان را در راه رسیدن به هدفی خاص هدایت می کند. گرسنگی، انگیزه ای است برای رفتن به طرف غذا و برطرف کردن تنش حاصل از گرسنگی. نیاز به توجه و مقبولیت هم، عاملی است برای رفتار کردن براساس معیارهای دیگران. این انگیزه ها در میان انگیزه های دیگر، عامل شکل گیری رفتار انسان ها به شمار می آید. هر رفتاری که از انسان سر می زند، در لایه ای از آن، انگیزه یا انگیزه هایی آشکار یا پنهان است. در تربیت و ایجاد محبت اهل بیت، ما در پی آن هستیم که فرزندان با انگیزه های خود و گام هایی که خود برمی دارند، در راه رسیدن به اهداف مطلوب تلاش کنند. به وجود نیاوردن انگیزه در راستای انتقال محبت امام زمان(ارواحنا فداه) و سعی در انتقال اجباری این محبت، اثری عکس خواهد داشت. جبر آشکار، نه تنها ایجاد انگیزه نکرده، آن را ضعیف و گاه تبدیل به ضد خود می کند.انسان برای انجام هر کار، به سه جزء رفتاری احتیاج دارد: اول این که باید شناختی درباره آن کار داشته باشد؛ دوم این که باید از انگیزه کافی برای آن کار برخوردار باشد؛
یعنی یک نیروی روانی او را به سمت انجام آن کار سوق دهد؛ سوم،حرکت به سوی انجام کار. سه جزء شناخت،انگیزه و حرکت، اجزای مکمل برای انجام یک کار هستند. همه ما می دانیم که آب، موجب رفع تشنگی می شود و بیشتر می توانیم آب را درون ظرفی ریخته، آن را بنوشیم؛ یعنی جزء شناختی و جزء حرکتی را در اختیار داریم. ولی تا زمانی که به حد کافی تشنه نشده ایم، اقدام به خوردن آب نمی کنیم. به عبارت دیگر، تا زمانی که انگیزه یا نیروی درونی ما به حد معینی نرسد، ما را به انجام آن کار وادار نمی کند. وجود انگیزه برای انجام هر کار لازم و ضروری است. برای انتقال محبت حضرت مهدی4 و پذیرش آن از سوی فرزندان، باید انگیزه کافی در آنها به وجود آمده باشد. خانواده ابتدا باید آمادگی فهم و پذیرش این محبت را برای او فراهم آورد و سپس به انتقال آن همت گمارد. وقتی انسان برای انجام کاری انگیزه مناسب داشته باشد، معمولاً از عهده انجام آن به خوبی بر می آید؛ ولی وقتی انگیزه آن به حد کافی بالا نباشد، کششی برای انجام آن نخواهد داشت.باید توجه داشت که برای پذیرش یک ارزش و هنجار اجتماعی از سوی فرزندان، نیاز به یک نکته اثباتی و یک نکته سلبی احساس می شود. نکته اثباتی این است که باید در فرزندان انگیزه ایجاد کرد. از راه تشویق، تنبیه یا هر کار درستی که انگیزه ها را بالا می برد و شرایط لازم را برای پذیرش ارزش ها آماده تر می کند. نکته سلبی هم این است نباید در فرایند انتقال ارزش، به ظرفیت های روانی و جسمی فرزندان بی توجهی کرد. فرزندان ما هر کدام قابلیت ها، استعدادها و ظرفیت های ویژه ای دارند و وجود تنوع ظرفیت ها، تنوع شیوه ها و راهکارها را در انتقال ارزش ها می طلبد. برای مثال تصور کنید پدر و مادری به هنگام پخش کارتون یا فیلم سینمایی مورد علاقه کودک، از او می خواهند باید حتماً همین الان نمازش را بخواند یا برنامه حفظ قرآنش را در همان وقت قرار دهد. این گونه رفتارها که بدون توجه به ظرفیت های روانی و روحی کودک صورت می پذیرد، اثر مطلوبی نخواهد داشت؛ بلکه برعکس، باعث واکنش کودک به آن کار و حتی دلزدگی او می شود. انتقال محبت امام زمان4 ارزشی مهم، بزرگ و ضروری است، ولی پیش از شروع به آن، باید انگیزه های لازم را برای این انتقال محبت فراهم کرد. از سوی دیگر، در این فرایند توجه به ظرفیت های روانی، روحی و جسمی کودک بسیار کارساز است. استاد شهید مطهری(ره) درباره توجه ظرفیت های انسان ها در امور عبادی می فرماید:روح انسان فوق العاده لطیف است و زود عکس العمل نشان می دهد. اگر انسان در یک کاری بر روح خودش فشار بیاورد، تا چه رسد به روح دیگران، عکس العملی که روح انسان ایجاد می کند، گریز و فرار است. مثلاً در عبادت، جزء توصیه های پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این است که عبادت را آن قدر انجام دهید که روحتان نشاط عبادت دارد؛ یعنی عبادت را با میل و رغبت انجام دهید. وقتی یک مقداری عبادت کردید، نماز خواندید، مستحبات را به جا آوردید، نافله انجام دادید، قرآن خواندید و بی خوابی کشیدید، دیگر حس می کنید الان این عبادت سخت و سنگین است، یعنی به زور دارید بر خودتان تحمیل می کنید، فرمود دیگر این جا کافی است. عبادت را به خودت تحمیل مکن. همین قدر که تحمیل کردی، روحت کم کم از عبادت گریزان می شود.گویی عبادت را مانند یک دوا به او داده ای. آن وقت یک خاطره بد از عبادت پیدا می کند. همیشه کوشش کن در عبادت نشاط داشته باشی و روحت خاطره خوش از عبادت داشته باشد. به جابر فرمود: ... جابر! آن آدم هایی که خیال می کنند با فشار آوردن بر روی خود و سخت گیری بر خود زودتر به مقصد می رسند، اشتباه می کنند. اصلاً به مقصد نمی رسند. مَثَل آنها مَثَل آن آدمی است که مرکبی به او داده اند که از شهری به شهری برود. او خیال می کند هر چه به این مرکب بیشتر شلاق بزند و فشار بیاورد، زودتر می رسد. ... آدمی که بر روی خود فشار می آورد و زاید بر استعداد خویش، بر خویش تحمیل می کند، خیال می کند زودتر به مقصد می رسد؛ او اصلاً به مقصد نمی رسد.[48]
3. عدم ارزش انگاری فرایند محبت در خانواده
هر جامعه ، اموری دارد که اعضای اجتماع آن را ارزش می داند؛ بدین معنا که جامعه هنجارها و قواعد رفتاری اعضای خود را براساس آن ارزش ها نظم می بخشد. کسی که ارزش بودن یک چیز را پذیرفته باشد، سعی می کند به هنجارهای برآمده از آن ارزش پایبند باشد. اما اگر کسانی آن چیز را با نگاه ارزشی نبینند و برای آن ارزش قائل نباشند، بی شک اجرای هنجارهای مبتنی بر آن چیز را برای خود ضروری نمی دانند. پس برای این که اعضای جامعه خود را پایبند و علاقه مند به هنجار بدانند، لازم است به پایه آن هنجار، یعنی ارزش، نگاهی ارزشی داشته باشند. محبت امام زمان4 و همچنین انتقال آن به فرزندان، ارزشی است که برای خود قواعد رفتاری خاصی را ساخته و پرداخته می کند. برای این که فرایند انتقال محبت به خوبی صورت پذیرد، باید خانواده، محبت حضرت مهدی4 و انتقال این محبت را ارزش بدانند و نگاه آنان به انتقال محبت، نگاهی ارزشی باشد. نگاه ارزشی نداشتن به این فرایند، از آسیب های آن است. بسیار اتفاق می افتد که یک خانواده، به هر دلیلی تلاش می کنند رفتار خاصی را به فرزندان خود انتقال دهند، در حالی که خود یا هیچ عقیده ای به آن ندارند یا اگر عقیده دارند، نوع نگاهشان نگاهی پایین تر از ارزش بودن آن کار است. نشانه این عدم ارزش انگاری این است که خانواده خود بدان چه می گویند و از فرزند می خواهند عمل نمی کنند. دل پدر و مادر باید سرشار از محبت اهل بیت: باشد و آن را در عمل نشان دهند تا کودک احساس کند این محبت، از ارزش های خانواده و جامعه ای است که به آن تعلق دارد.از سوی دیگر، ارزش انگاری محبت امام زمان(ارواحنا فداه) سبب می شود خانواده با وسواس و اهمیت بیشتری به انتقال آن همت گمارد. بسیارند خانواده های مؤمن و مسلمانی که خود اهل بیت: را دوست دارند، اما نگاهشان به آن، نگاهی عادی و معمولی، به مانند نگاه به امور روزمره زندگی است. از این رو، کمتر آستین همت را برای انتقال آن به فرزندان خود بالا می زنند. فرزند اگر بین گفتار و کردار پدر و مادر هم آهنگی ببیند، به ارزش بودن محبت پی می برد و پذیرش آن برای او آسان تر می شود. انسان بیش و پیش از آن که از کلام دیگران تأثیر پذیرد، از عمل آنان متأثر می شود. انسان ها به ویژه در کودکی، عمل افراد را زودتر از کلامشان درک می کنند. وقتی کسی با عصبانیت یا خشونت به کودک چیزی می گوید، او پیش از هر چیز حالت و عمل او را به خوبی درک می کند؛ خواه کلام او را بفهمد یا نفهمد. اگر فرزندمان را به مطالعه، نماز خواندن و محبت امام زمان(ارواحنا فداه) توصیه کنیم، او هرگز این توصیه را بدون مقایسه یا مشاهده آن در رفتار ما درک نمی کند. چه زیباست پدر و مادر با رفتار، منش و سلوک عملی خود، ارزش بودن محبت امام زمان را به فرزندان خود انتقال دهند. چه زیباست این صحنه که پدر و مادری دست فرزند خود را گرفته به مسجد جمکران ببرند و با عمل خویش، راه و رسم عشق ورزی با امام زمان را در جان فرزند خود بنانهند. همه ما کم و بیش این تصویر زیبا را دیده ایم که دخترکی کم سن و سال، در کنار مادرش چادر سفید و زیبایی بر سر می کند و از نماز خواندن مادر تقلید می کند. او با مادر قیام می نماید، رکوع می رود، سجده می کند و راز و نیاز خود را با خدا به پایان می برد. شیرینی این حضور ناخودآگاهانه، برای همیشه در کام او باقی می ماند و نگاه ارزشی او را به این عمل، شکل می دهد.در قرآن کریم، خداوند کسانی را که فقط با زبان و نه با عمل با مردم تعامل می کنند، مذمت کرده و می فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ؛[49] ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی به زبان می گویید که در مقام عمل خلاف آن را انجام می دهید». نیز می فرماید: کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ؛[50] از این عمل که سخنی بگویید و خلاف آن عمل کنید بترسید که(این کار) بسیار سخت خدا را به خشم و غضب می آورد.
4. نظام مند نبودن فرایند انتقال محبت
انجام هر کار بدون نظم، ترتیب و برنامه ریزی، ناکامی یا شکست را به همراه خواهد داشت. با نگاه به ساخت های پیچیده درمی یابیم که اگر نظم و چینِش مناسب اجزا نباشد، کارکرد آنان تحقق نمی یابد. هنگامی ساعت، زمان را به ما نشان می دهد که همه پیچ و مهره هایش با نظم خاصی در کنار هم قرار گرفته باشند، به گونه ای که اگر یک جزء در جای مناسب خود قرار نگیرد، ساعت، زمان درست را نشان نخواهد داد.در عالم هستی و بی کرانه نیز، اگر نظم نبود، هستی به وجود نمی آمد. هر کاری به برنامه ریزی و تأمل نیاز دارد. انتقال محبت امام زمان(ارواحنا فداه) نیز از این حکم بیرون نیست. بی برنامه عمل کردن و نظام مند نبودن این فرایند، از آسیب های مهم آن به شمار می آید. هر کاری هر چند خوب و پسندیده، اگر بی برنامه انجام شود، محکوم به کاستی یا شکست است. پیش از انجام هر کار، باید اندیشید و راه های گوناگون انجام آن را بررسی کرد. بی توجهی به این امر، یا انسان را به طور کامل از رسیدن به هدف باز می دارد یا سرعت انجام آن را کاهش داده، فرصت را می سوزاند.پدر و مادر باید فرایند انتقال محبت را عملی مهم و باارزش تلقی کنند و آن را نیازمند به برنامه ریزی دانسته، به بهره گیری از روش های سریع اهتمام ورزند. ما برای تفریح در ایام تعطیلمان برنامه ریزی می کنیم؛ این که به کجا برویم، از کدام جاده حرکت کنیم و با چه وسیله ای سفر کنیم، اما برای امر مهمی مانند انتقال محبت امام زمان که تضمین کننده سعادت و خوش بختی دنیا و آخرت فرزندمان است، این چنین وسواس به خرج نمی دهیم و خیال می کنیم آن نیاز به برنامه ریزی ندارد؛ در حالی که این وادی پر از سنگلاخ است. باید دست کودک را بگیریم و قدم به قدم از این وادی سخت به ساحل امن محبت امام زمان برسانیم. البته این تلاش بی اجر و بهره نخواهد ماند؛ زیرا در دین ما، حق و تکلیف دو روی یک سکه هستند. وقتی انتقال محبت امام زمان تکلیف پدر و مادر باشد، آنان نیز حقی خواهند داشت که در نزد خداوند محفوظ است. ذکر این نکته شایسته بیان است که به کارگیری روش های هنری در این فرایند، تأثیر بیشتری دارد. روح لطیف کودک، با لطافت و بی پیرایگی هنر قرابت و نزدیکی دارد. اصولاً حس زیباشناختی در کودکان نیرومند تر است. شاید از همین روست که سازندگان اسباب بازی های کودکان را سعی در زیباسازی محصولات خود دارند و می بینیم که چگونه برق چشمان کودک ما را به خود مشغول داشته اند. حال که شیوه های هنری اثربخشی بالایی دارد، چرا ما از شیوه های هنری در تربیت دینی فرزندانمان استفاده نکنیم؟ داستان امام حسن و امام حسین که با استفاده از هنر تئاتر، وضو گرفتن صحیح را به پیرمرد آموختند، در تاریخ معروف است. در خرید کتاب، فیلم، بازی ها، و هر هدیه دیگر دقت کنیم و از این جلوه های هنری در راستای وظیفه انتقال محبت امام زمان به کودکمان، بهره جوییم.خلاصه سخن این که در این فرایند، باید نظام مند و با برنامه عمل کرد و غفلت از این امر مهم، تلاش ها را بی ثمر خواهد گذاشت.
5. تعارض های هنجاری درون و بیرون خانه
یکی دیگر از آسیب های فرایند انتقال محبت امام زمان(ارواحنا فداه) به فرزندان، تعارض هنجاری است که بین آموزه های درون و آموخته های بیرون خانه برای کودک به وجود می آید. امروزه بخشی از کارکرد آموزشی و پرورشی خانواده، به نهاد آموزش و پرورش سپرده شده است؛ بدین معنا که کودکان پس از رسیدن به سنین شش و هفت، بخشی از وقت خود را در محیط مدرسه و بیرون از خانه می گذرانند. از سوی دیگر، آنها در این سنین گرایش بیشتری برای خروج از خانه و همراهی با گروه های هم سال خود دارند. این دگرگونی موقعیتی با همه ثمرات و کارکردهای مثبت، آسیب هایی را نیز در پی خواهد داشت. از جمله این آسیب ها، تعارض هایی است که کودکان بین آموزه های بیرون و درون خانه احساس می کنند که سبب سردرگمی و حیرت رفتاری آنان می شود. برای مثال، کودک در خانه یاد می گیرد که دروغ بد است و راستگویی خوب است. پدر و مادر هم در خانه دقت می کنند تا فرزندشان را این گونه جامعه پذیر کنند. اما همین کودک وقتی پای به بیرون از خانه می گذارد، در کوچه و خیابان و کلاس و مدرسه، آشکارا می بیند بسیاری از آدم های اطراف او به راحتی دروغ می گویند و ظاهراً هیچ احساس گناهی هم نمی کنند. این جریان، کودک را در دو موقعیت متفاوت قرار میدهد که هر کدام از آن موقعیت ها، هنجاری خاص را می طلبد؛ البته ممکن است حتی تأثیر گروه هم سالان بر او نیرومندتر بوده، او را به دروغ گفتن وادارد.این تعارض هنجاری، در فرایند انتقال محبت امام زمان هم دیده می شود. بدین صورت که خانواده تلاش می کند محبت را به فرزند انتقال دهد و آن را ارزش مهم تعریف کند و هنجارهای خاصی را از کودک بطلبد، ولی ممکن است در خارج از خانه، در مدرسه و کلاس درس و مکانی که کودک آموزش می بیند، نگاه ارزشی به این فرایند وجود نداشته باشد و گاه سمت و سوی آموزش نیز به سوی زدودن محبت باشد. این جاست که آسیب رخ می نمایاند. در این جا خانواده باید بسیار دقت کند، آسیب ها را تشخیص دهد و آنها را از فرا روی کودک خود کنار بزند. برای این منظور، خانواده باید در انتخاب محیط آموزشی و پرورشی فرزند خود دقت کافی را مبذول بدارد. هر مدرسه ای شایستگی آموزش و پرورش کودک را ندارد و نقش معلم فرزند، تعیین کننده است. نگاه ارزشی داشتن معلم یا عدم نگاه ارزشی او به فرایند محبت، نقش برجسته ای در شکل گیری ذهنیت کودک ایفا می کند.خانواده باید به کودک در انتخاب دوستان هم سال کمک کند. رفتار و گفتار دوستان در کودک اثر زیادی برجای می گذارد؛ زیرا او بخش زیادی از اوقات فراغت خود را با گروه هم سالان می گذراند. هم چنین باید در خریدن جایزه ها و در انتخاب کتاب ها و فیلم هایی که برای او تهیه می کنند، توجه کامل داشته باشند. حتی در جریان رفت و آمد با دوستان و آشنایان خود، از اثرپذیری او از آشنایان غفلت نورزند؛ خانه هر آشنایی شایستگی رفت و آمد زیاد کودک را ندارد.روشن است که هم آهنگی همه جانبه آموزه های درون و بیرون خانه، ممکن نیست؛ زیرا بالاخره ما در خلاء زندگی نمی کنیم و نیازمند ارتباط با دیگران هستیم، اما نکته مهم آن است که با توجه به آسیب ها و کم کردن زمینه بروز آنها، کودک مصونیت و آسودگی خاطر بیشتری خواهد داشت.
6. افراط و زیاده روی در فرایند انتقال
زیاده روی و افراط در فرایند انتقال محبت، از دیگر آسیب های آن است. اساساً افراط و زیاده روی و هم چنین تفریط و کم کاری در هر امری نکوهیده و آفت است. در هر کاری باید آهنگ تعادل نواخت. در نهج البلاغه امیر مؤمنان یکی از ویژگی های انسان مؤمن را تعادل و میانه روی در رفتار معرفی کرده اند:«مشیهم الاقتصاد؛ میانه روی، شیوه عمل آنان است».[51] در آموزه های دیگر دینی، حتی از زیاده روی در کارهای نیک و پسندیده نیز، نهی شده است. در روایات پیشوایان دینی آمده که عبادت را بر خودتان تحمیل نکنید. هر چیزی به جای خویش نیکوست. آب که مایه حیات و زندگانی است، اگر بیش از حد آشامیده شود، ملال خیز و آفت زا خواهد بود. امام علی7 زیاده روی و کم کاری را به عنوان دو ویژگی انسان های نادان و بی خرد برشمرده اند:لا تَری الجاهلَ الا مُفرِط او مُفَرِّط؛[52]
نادان یا زیاده روی می کند یا کم کاری.بدون تردید محبت به امام زمان4، ارزشی مهم و نیک است. در این جا نیز باید شیوه میانه روی را پیمود و از افراط و زیاده روی پرهیز کرد. یکی از مصادیق روشن افراط در محبت، انتقال محبت به گونه ای است که موجب یا زمینه ساز غلو در مورد امام زمان می شود. غلو بدین معناست که به امام زمان(ارواحنا فداه) و امامان دیگر، شأنی خدایی و فوق بشری نسبت دهیم و کارهایی را که مختص به ذات پاک خداوند است و انجام آن برای غیر خدا جایز نیست، از امام زمان4 بخواهیم. برای مثال، شأن خدایی و شایسته پرستش بودن از ویژگی های خاص خداوند است. اما گاه از طرف برخی از ناآشنایان به آموزه های دینی، به عمد یا از روی نادانی، به امامان: نیز نسبت داده می شود. نمونه هایی از این افراط کاری را در اشعار، سروده ها یا مداحی های جاهلانه می توان به روشنی مشاهده کرد. نزدیکی فرزندان به این گونه مجالس که مورد رضایت خود امامان هم نیست، خطر افراطی گری در محبت را در قلب فرزندان ما افزایش می دهد. وظیفه خانواده هاست که در انتخاب مجالس مذهبی، به فرزندان یاری رسانند. هر مجلسی هر چند به نام اهل بیت برگزار شود، شایستگی حضور ندارد.در آموزه های دینی، خود اهل بیت از غلو کردن نهی کرده اند. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان معصوم، انسان های کاملی بودند که در همه جهات تعالی و فضیلت، از همه مردم رتبه بالاتری داشتند؛ با این حال اجازه نمی دادند کسانی لب به تملقشان بگشایند و در مدح آن ها زیاده روی کنند و گاه به صراحت آن افراد را از خود طرد می نمودند. مردی حضور امام هادی(علیه السلام) رسید و در مدح او زیاده روی کرد، امام به وی فرمود: برخیز و پی کارت برو؛ زیاده روی در ثناگویی موجب بدگمانی می شود. سپس نصیحتش نمود و فرمود: هر وقت در محل مطمئنی با برادر دینی ات مواجه شدی، از تملق گویی به حسن نیت عدول نما![53] امیرمؤمنان نیز با چنین افرادی برخورد می نمود. از آن حضرت نقل شده است:
هَلَکَ فِی رجلانِ: مُحِبُّ غالّ و مُبغِضُ قال؛[54] درباره من دو گروه هلاک می شوند: دوست دار غلو کننده و دشمن هرزه گو. در پایان، ذکر این نکته را شایسته می دانیم که امامان معصوم:، انسان هایی برتر بودند، نه این که برتر و فراتر از انسان(فوق انسان) باشند؛ آنها حد کمال انسان بودن را با تمام فضیلت ها و کمالات در خود داشته اند، اما هیچ گاه خود را فراتر از انسان نمی پنداشتند بلکه برعکس، همیشه بر انسان بودن خود تأکید می کردند: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یوحَى إِلَی؛[55]ای پیامبر! بگو من جز بشری همانند شما نیستم که وحی بر من نازل می شود.
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&& پی نوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــها:
[48]. مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، ص212.
[49] . سوره صف، آیه2.
[50] . همان، آیه3.
[51]. نهج البلاغه، خطبه همام.
[52]. نهج البلاغه، حکمت70.
[53]. سفینة البحار، ج2، ص521.
[54]. نهج البلاغه، حکمت117.
[55] . سوره کهف، آیه110.
منبع: آینده روشن/خ_ راسخون
افزودن دیدگاه جدید