چرا همه بندگان مطیع خدا نیستند؟/ انسان هایی که مانند چهارپایان عمل می کنند
از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطیع و موحد نیافرید؟ حضرت فرمودند: اگر چنین مى شد، دیگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زیرا آنان مجبور بودند و اختیارى نداشتند، اما خداوند انسان را مختار آفریده است.
(بسم الله الرحمن الرحیم)
اطاعت از پیامبر اطاعت از خدا است؛ منظور از اطاعت خداوند، عمل به احکام خدا است که یا مستقیماً از قرآن به دست مى آید و یا از طریق سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) معلوم مى شود و چون سخن پیامبر(صلی الله علیه وآله) سخن خدا و فرمان او فرمان خدا است، اطاعت از ایشان در واقع اطاعت از خدا است.
خداوند در قرآن کریم در یازده آیه با عناوینی مانند: «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول»، «أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُول» و «وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَه»، مردم را به اطاعت و پیروی از خود و رسولش دعوت می کند.
آنچه در ادامه می آید برگرفته از تفسیر نور حجت الاسلام محسن قرائتی است و بیانگر اهمیت اطاعت از خدا و رسولش است و اینکه اگر انسان از دستورات الهی سرپیچی کند چه سرانجامی در انتظار او خواهد بود.
سوره نساء آیه 14
«وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَاراً خَلِداً فِیهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ»؛ و هرکس خدا ورسولش را نافرمانى کند و از حدود الهى تجاوز نماید، خدا او را وارد آتشى مى کند که همیشه در آن مى ماند و براى او عذابى خوارکننده است.
پیام ها:
1- آنان که به وصیّت نامه عمل نمى کنند، یا بدهى متوفى را نمى پردازند، یا با انکار حق یا ندادن سهم بعضى وارثان، سعى در تصاحب اموال مى کنند، براى همیشه در عذاب و قهر الهى اند. «تلک حدود اللّه... تعدّ حدود اللّه»
2- ملاک سعادت و شقاوت، اطاعت یا نافرمانى نسبت به خدا و رسول اوست، نه چیز دیگر. «من یطع اللّه ... و من یعص اللّه»
3- نافرمانى رسول خدا، نافرمانى خداست. «یعص اللَّه و رسوله»
4- نافرمانى مستمرّ، سبب خلود است. «من یعصاللّه... یدخله ناراً خاداً فیها» «یعص» فعل مضارع و رمز استمرار است.
5 - متجاوزان به حقوق دیگران، در ردیف کفّار، گرفتار عذاب جاویدان مى شوند. «خالداً فیها»
6- قهر خدا، هم عذاب جسمى دارد، هم خوارى روحى. «عذاب مهین»
سوره اعراف آیه 179:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَآ أُوْلَئِکَ کَالْأَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَفِلُونَ»؛ و همانا بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم، (که سرانجامشان به آنجا مى کشد، چرا که) آنان دلهایى دارند که با آن حق را درک نمى کنند و چشمانى دارند که با آن نمى بینند و گوش هایى دارند که با آن نمى شنوند، آنان همچون چهارپایان، بلکه گمراه ترند، آنان همان غافلانند.
نکته ها:
«ذَرَأ» از «ذَرْء»، در اصل به معناى پراکنده ساختن و انتشار است و در اینجا به معناى خلق، آفرینش و اظهار نمودن است.
سؤال: قرآن، در این آیه، آفرینش بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ مى داند و در آیه اى دیگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مى شمارد، «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»، کدام یک صحیح است؟
پاسخ: هدف اصلى آفرینش، خداپرستى و عبودیّت است، ولى نتیجه کار بسیارى از انسانها در اثر عصیان، طغیان و پایدارى در کفر و لجاجت، دوزخ است، گویا که در اصل براى جهنّم خلق شده اند. حرف «لام» در «لجهنّم»، براى بیان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار که هدف اصلى اش در فراهم نمودن چوب، ساختن در وپنجره هاى زیبا از آن چوب ها است، ولى کار به سوزاندن چوب هاى بى فایده در بخارى مى انجامد که آن هدف تبعى است.
این مطلب، شبیه این جمله حضرت على(علیه السلام) است که مى فرماید: خداوند فرشته اى دارد که هر روز با صداى بلند مى گوید: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب»؛ بزایید براى مرگ و بسازید براى خرابى، یعنى پایان تولّد، مرگ، پایان ثروتاندوزى، فنا و پایان ساختمان، خرابى است.
آرى، انسانهایى که هویت انسانى خود را از دست داده اند، جایگاهى جز آتش براى آنان نیست، «ان تحسب انّ اکثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الاّ کالانعام بل اضلّ سبیلاً»؛ چنانکه خود آنان نیز اعتراف مى کنند که اگر دستورات الهى را شنیده بودند و تعقل مى کردند، دیگر در جهنّم جاى نداشتند. «قالوا لو کنّا نسمع او نعقل ما کنّا فى اصحاب السعیر».
انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبیه حیوان است، ولى کیفیت و هدف بهره بردارى انسان از نعمت ها باید بهتر و بیشتر باشد، وگرنه همچون حیوان بلکه پستتر از آن است. انسان باید علاوه بر ظاهر، ملکوت را ببیند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمه هاى باطنى و معنوى را بشنود.
آدمى زاده طرفه معجونى است از فرشته سرشته، و زحیوان/ گر رود سوى این، شود به از این ور رود سوى آن، شود پس از آن از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطیع و موحّد نیافرید؟ حضرت فرمودند: اگر چنین مى شد، دیگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زیرا آنان مجبور بودند و اختیارى نداشتند، امّا خداوند انسان را مختار آفرید و علاوه بر عقل و فطرت، با تعالیم پیامبران و کتب آسمانى مسیر هدایت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى کرد، تا فرمانبرداران از عاصیان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصیان را خداوند آفریده، اما به چیزى امر یا نهى نکرده مگر آنکه انسان مى تواند ضد آن را نیز انجام دهد و مجبور نباشد. آرى، تکلیف پذیرى تنها ارزش و وجه امتیاز انسان از دیگر موجودات است.
پیام ها:
1- فرجام بسیارى از انسانها و جنیان، دوزخ است. «ذرأنا...»
2- جنّ هم مثل انسان، تکلیف و اختیار، کیفر و پاداش دارد. «من الجنّ و الانس»
3- ملاک انسانیّت، فهم پذیرش معارف و تکالیف دینى است، و گرنه انسان مانند حیوانات است. «اولئک کالانعام»
4- کسى که با وجود توانایى از نعمت هاى الهى بهره صحیح نبرد، بدتر از موجودى است که اساساً فاقد آنهاست. «بل هم اضلّ»
5 - انسان هاى غافل و بى بصیرت، (در بى تفاوتى، شکم پرستى، شهوت پرستى، استثمار شدن و محرومیّت از لذّت معرفت) مانند چهارپایان هستند. «اولئک کالانعام»
6- غافلان، از حیوانات هم بدترند. «بل هم أضلّ اولئک هم الغافلون»
7- انسانهاى بى بصیرت، از هدف، خدا، خود، امکانات، آخرت، ذریّه، آیات الهى، قانون خدا، الطاف گذشته و گناهان خویش غافلند. «اولئک هم الغافلون»
8 - دوزخى شدن بسیارى از انسانها، به خاطر بهره نبردن از نعمت هاى الهى در مسیر هدایت و کمال است. زیرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زده اند. «اولئک هم الغافلون»
------------------
به نقل از فارس نیوز
افزودن دیدگاه جدید