برکات زیستنِ عالمانه
لایه های عمیقی از تاریخ معنویِ ما در حجابی غلیظ فرو رفته و حقیقت روحانیت را پنهان نموده و در نتیجه معنای سلوک و موضع گیری های آن ها در فضای مدرنیته قابل فهم نیست. در حالی که آن سلوک و روح بود که در شیعه اسلام را از تجدد و بهائیت و وهّابی گری تجددزده را در اهل سنت حفظ کرد، و امروز نیز طلاب جوان چنین مسئولیتی را بر عهده دارند
باسمه تعالی
1- موضوعی که احساس کردم وظیفه دارم با عزیزان در میان بگذارم این است که ما در این دوران ظلمات آخرالزمان به کجا باید بنگریم که کور نباشیم؟
2- نگاه به حقایق و حرکات اصیل مانع آن می شود تا موج های تبلیغاتی ما را از جا بلند کند. نمونه اش نگاه جابربن عبداللّه انصاری است که در فضای خفقانی که امویان پس از شهادت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) ایجاد کردند در اربعین به زیارت امام حسین می آید، زیرا می داند در آن تاریخ باید به کجا بنگرد. یا مثل به چیزی نگرفتنِ نهادهای بین المللی توسط امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه».
3- فرق فقها با روشنفکران در رویارویی با غرب آن بود که روشنفکران مذهبی در صدد بودند غرب را بپذیرند ولی وجه غیر شرعی آن را نپذیرند، ولی فقها متوجه روح فرهنگ غرب بودند و با فقه اکبر خود یعنی معارف الهی مواظب بودند ایران، ترکیه ی آتاتورک نشود.
4- علمای دین متوجه بودند غرب یک تفکر است و تنها با تفکری که نظر به حقایق قدسی دارد از بین می رود و لذا با تأکید بر قرآن و سیره ی اهل البیت(علیهم السلام) با غرب مقابله کردند هرچند روشنفکران، آن ها را مرتجع و عقب افتاده بدانند. روشن کردند عقب افتادنی آن است که از خدا و رسول عقب افتاده باشیم. امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» در رابطه با جشن های دو هزار و پانصدساله ی شاهنشاهی فرمودند: «آقایان ماها را مرتجع می دانند، لکن دارند به دوهزار و پانصدسال قبل - قهقرا- برمی گردند، ما مرتجعیم؟!».
5- علماء ما عادت داشتند بدون هیچ گونه تعصبی خوب فکر کنند و در همین رابطه حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» آزاداندیشی که بین علماء بود را یادآوری می کردند که در ضمن نقد سخنان همدیگر، رفاقت شان پای برجا بود. یا مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» بحث آزاداندیشی حوزه را یادآوری کردند. چون «تفکر» از این طریق به صحنه می آید و عملاً تبلیغاتی که وَهم را تحریک می کند قدرت نفوذش را از دست می دهد.
6- هنر علماء دین آن بود که علم شان خانه ی واقعی شان بود و همه ی زندگی آن ها را تشکیل می داد. یعنی کیفیت زندگی برایشان مهم بود. لذا علاوه بر آن که زندگی می کردند چگونه زیستن برایشان مهم بود و این نوع زیستن های کیفی تنها در زندگی عالمانه ی دینی ممکن است.
7- زندگیِ هر روزی نظر به نیازهای جزئی دارد، مثل پول دارشدن و خریدن ها و فروختن ها، یعنی زندگی هر روزی یک زندگی غریزی است و اگر کسی در فضای زندگی هر روزی و غریزی زندگی کند، به پوچی می رسد و زمانی به پوچی می رسد که دیگر نمی تواند زندگی دیگری را شروع کند و زندگی علمی درست چیزی غیر از زندگی غریزی است. به گفته ی یکی از اندیشمندان معاصر: «امروز همگان کار می کنند تا نان بخورند و هزینه های زندگی مدرن را تأمین کنند و زندگی مدرن روز به روز نیازهای تازه تری پدید می آورد که تنها با زندگی عالمانه می توان از چنگال این نیازهای دروغین آزادشد».
8- کار مردم در زندگی غریزی غالباً بیکاری است. فوتبالیست ها درآمدهای هنگفت دارند، اما کارشان بالا و پایین بردن فشار خون تماشاکنندگان است و تنها به مردم بیکارتر از خودشان هیجان می بخشند. آیا این بیکاری و غفلت بیشتر مربوط اهل ضلالت نیست که با رجوع به زندگی عالمانه می توان از آن رهایی یافت؟
9- کار واقعی آن است که انسان با علم به حقایق مسیر خود را از نفس امّاره به سوی نفس مطمئنه و رسیدن به رضایت الهی شکل دهد و در این راستا با بصیرتی که خداوند به طالبان هدایت مردم - یعنی علماء- می دهد جامعه را به بهترین اندیشه ها برساند. امام رضا علیه السلام در این رابطه می فرمایند: «إِنَ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ى او را گشاده مى گرداند. تا در مديريت خود كوچك ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى شود كه در جواب گويى به هيچ نيازى در نمى ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ» پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است (تحف العقول، ص 443). در این دوران با زندگی به روش عالمان دین می توان به چنین توفیقی دست یافت.
10- ارزش انسان بهشت است. حضرت صادق به هشام می فرمایند: «فَلَيْسَ أَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا» ارزش جان های شما جز بهشت نيست مبادا آن را با چيز ديگرى معامله كنيد. یا می فرمایند: «إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ قَدْراً الَّذِي لَا يَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِهِ خَطَراً»، برترین مردم از نظر ارزش آن کسی است که دنيا را براى خود رتبه و مقام نداند.
11- وقتی از ارزش انسان غفلت شود، انسان معنای خود را ثروت بیشتری می داند و کاری را کار می داند که موجب ثروت شود و نه ایجاد هویت و زندگی را مصرف بیشتر و خرید بیشتر می داند، این آدم ها کارشان را مزاحم زندگی کردن شان می دانند، سعی می کنند کارشان زودتر تمام شود زیرا کار را زندگی نمی دانند و این درست بر عکس کار عالمانه است.
نظریه ی «والت رستو» آن است که جوامع سنتی باید پنج مرحله را طی کنند تا به جامعه ی مصرفی تبدیل شوند و توانستند جامعه ی ما را از 50 سال پیش مصرف زده کنند، ولی این نظریه تنها در بین علماء ما تأثیر نداشت.
12- لایه های عمیقی از تاریخ معنویِ ما در حجابی غلیظ فرو رفته و حقیقت روحانیت را پنهان نموده و در نتیجه معنای سلوک و موضع گیری های آن ها در فضای مدرنیته قابل فهم نیست. در حالی که آن سلوک و روح بود که در شیعه اسلام را از تجدد و بهائیت و وهّابی گری تجددزده را در اهل سنت حفظ کرد، و امروز نیز طلاب جوان چنین مسئولیتی را بر عهده دارند.
13- گسست تاریخی موجب می شود که ما روح تاریخی خود را درست نبینیم، در عین آن که روحِ تاریخ قابل اشاره نیست ولی همه ی حادثه ها در آن انجام می شود و معنا پیدا می کند، عنصر عبرت از حادثه های تاریخی از مقوله ی نظر به روح تاریخ است علمای اسلام با روح معنوی خود در تاریخی که زندگی می کردند در مقابل مدرنیته به بهترین نحو عمل نمودند و اگر امروز آن روح تاریخی مدّ نظر قرار نگیرد چیزی از آنچه باید در این دوران شناخته شود و ما را تا تحقق حکومت مهدوی جلو ببرد، شناخته نخواهد شد.
حال دوباره سوال می کنم: ما در این دوران ظلمات آخرالزمان به کجا نگاه کنیم که کور نباشیم؟
-------------------------
به نقل از لب المیزان
افزودن دیدگاه جدید