شرح حدیث/ شکرگزاری
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) منقول است که حضرت فرمودند: خدا خطاب به حضرت موسی(علیه السلام) می گوید: من را شکرگزاری کن امّا حق شکرگزاری . آنجا هم حضرت موسی همین حرف امام زین العابدین (علیه السلام) را می گوید. می فرماید: چطوری می توانم حقّ شکر تو را بجا آورم؟ حضرت موسی [علیه السلام] به خدا می گوید: یادم بده. خداوند خطاب به او می فرماید: همین که علم پیدا کردی حقّ شکرگزاری را به جا آورده ای
روی عن علی بن الحسین (علیهم االسلام) قال فی بعض مناجاته:
«فَکیفَ لِی بِتَحْصِیلِ الشُّکرِ وَ شُکرِی إِیاک یفْتَقِرُ إِلَى شُکرٍ فَکلَّمَا قُلْتُ لَک الْحَمْدُ وَجَبَ عَلَی لِذَلِک اَنْ اَقُولَ لَک الْحَمْدُ.»
روایتی از زین العابدین (صلوات لله علیه) منقول است که حضرت در بعضی از مناجات هایشان این جملات را خطاب به خداوند عرض کرده اند: «فَکیفَ لِی بِتَحْصِیلِ الشُّکرِ»، خدایا! من چگونه شکر تو را بگویم، «فَکیفَ لِی بِتَحْصِیلِ الشُّکرِ»، چطور می توانم شکرت را کنم، «وَ شُکرِی إِیاک یفْتَقِرُ إِلَى شُکرٍ»، چون اگر شکر تو را کنم، خود همین شکر کردن، شکر دارد. چون انسانی که شکر خدا را به جا می آورد، مثلاً می گویم: «لَک الْحَمْدُ» یا «الحَمدُلِلَّه»، گفتن این «الحَمدُلِلَّه»، خودش نعمتی است که خدا به من توفیق این نعمت را داد. تازه همین گفتن «الحَمدُلِلَّه»، نعمتی معنوی است که بالاتر از مادّی است. لذا توفیق اینکه توانستم خدا را حمد کنم، نعمت بزرگی بود که خداوند به من عنایت کرد لذا این هم شکر می خواهد.
«فَکلَّمَا قُلْتُ لَک الْحَمْدُ»، هروقت به تو گفتم: «لَک الْحَمْدُ»، تو را شکر گزارم، حمد شکر است، ثنای الهی است. هروقت این را گفتم: «وَجَبَ عَلَی لِذَلِک»، به خاطر همین «لَک الْحَمْدُ» که گفتم، «الحَمدُلِلَّه» که گفتم، بر من واجب است که، «اَنْ اَقُولَ لَک الْحَمْدُ»، به خاطر این حمدی که کردم باز باید بگویم «الحَمدُلِلَّه». تا گفتم «الحَمدُلِلَّه» باز هم بعدش باید بگویم «الحَمدُلِلَّه». پس من قدرت شکرگزاری تو را ندارم. لذا حضرت در ابتدا عرض می کند: «فَکیفَ لِی بِتَحْصِیلِ الشُّکرِ وَ شُکرِی إِیاک یفْتَقِرُ إِلَى شُکرٍ»، چطور می توانم شکر تو را به جاآورم، چون تا تو را شکر کنم همین شکر کردن، شکر می خواهد. این جملاتی از مناجاتهای زین العابدین (صلوات الله علیه) بود.
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) منقول است که حضرت فرمودند: خدا خطاب به حضرت موسی(علیه السلام) می گوید: من را شکرگزاری کن امّا حق شکرگزاری . آنجا هم حضرت موسی همین حرف امام زین العابدین (علیه السلام) را می گوید. می فرماید: چطوری می توانم حقّ شکر تو را بجاآورم؟ حضرت موسی به خدا می گوید: یادم بده. خداوند خطاب به او می فرماید: همین که علم پیدا کردی حقّ شکرگزاری را به جا آورده ای. همین که علم پیدا کردی که نعمت را من به تو داده ام، همین حق شکرگزاری است. باب شکرگزاری بحث مفصّل و جدایی است. شکر سه قسمت دارد: شکر درونیِ قلبی، شکر لفظی، شکر عملی. شکر قلبی یعنی انسان در دلش بداند که این نعمت را چه کسی به او داد. همین که دانستی کی داده، این شکر قلبی است. وقتی بعد از اعطای نعمت می گویی متشکّرم، این شکر لفظی است و وقتی نعمت را در راه رضای آن کسی که به تو داده مصرف کردی، این می شود شکر عملی.
لذا خداوند به حضرت موسی خطاب می کند که: همین که بدانی من نعمتی را به تو دادم، این شکر است، حقّ شکر است. بیشتر ما از علم به اینکه این نعمت ها از کیست و چه کسی به ما داده است، غفلت داریم. اگر این را بدانیم، هم شکر لفظی و هم شکر عملی را در پی دارد که شکر عملی مانع از معصیت است.
*********************************
منبع: بحارالانوار ج 91 ص 146.
افزودن دیدگاه جدید